بُدَیل‌ بن ابی ماریه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ بُدَيْل‌ بن ابى ماريه را به بُدَیل‌ بن ابی ماریه منتقل کرد)
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 +
«بُدَیل‌ بن ابى ماریه» از [[صحابه]] مهاجر [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله و از موالى [[بنی هاشم|بنى‌ هاشم]]<ref>تاریخ دمشق، ج‌۱۱، ص‌۷۰.</ref> یا به نقلى از موالى [[عمرو بن عاص|عمرو‌ بن عاص]] سهمى<ref>مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۹۵‌ـ‌۳۹۶.</ref> بود. داستان سفر تجارى وى به سوى [[شام]] ـ به همراه دو نصرانى به نام هاى [[تمیم داری|تَمیم دارى]] و عَدىّ‌ بن بداء ـ و پیامدهاى آن، مهم‌ترین دلیل براى ذکر نام بُدیل در برخى کتب تاریخ و بسیارى از [[تفسیر قرآن|تفاسیر]] است؛ زیرا در واقع همین سفر و وقایع جارى در آن [[سبب نزول]] آیات ۱۰۶ ـ ۱۰۸ [[سوره مائده]] گردید.
  
(ابومریم)<ref>جامع‌البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌156؛ الكشاف، ج‌1، ص‌687‌؛ مبهمات القرآن، ج‌1، 417‌ـ‌418.</ref> از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله.
+
داستان این سفر با اختلافاتى نقل شده است؛ ولى آنچه در بیشتر منابع آمده چنین است که در سال نهم هجرى<ref>بحارالانوار، ج‌۲۱، ص‌۳۷۳.</ref> بُدیل مسلمان<ref>بحارالانوار، ج‌۲۲، ص‌۳۱‌ـ‌۳۲.</ref> با تمیم‌دارى و عدى‌ بن بداء از نصرانیان بنى‌لخم،<ref> جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۱۵۷؛ کشف الاسرار، ج‌۳، ص‌۲۵۱؛ تاریخ دمشق، ج‌۱۱، ص‌۷۱.</ref> از [[مدینه]] عازم سفرى تجارى به سوى شام شدند. بدیل در راه به سختى بیمار شد و چون [[مرگ]] خود را نزدیک دید [[وصیت|وصیتى]] نوشت و به دور از چشم همسفرانش درون اثاثیه خود جاسازى کرد. پس از آنان خواست تا این اموال را به خانواده‌اش در [[مدینه]] برسانند.<ref>تاریخ دمشق، ج‌۱۱، ص‌۶۹‌؛ تفسیر قرطبى، ج‌۶‌، ص‌۲۲۴.</ref>
  
از زندگى وى خبر چندانى در دست نيست. وى از موالى بنى‌ هاشم<ref>تاريخ دمشق، ج‌11، ص‌70.</ref> يا بنى سهم<ref>جامع‌البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌156؛ زادالمسير، ج‌2، ص‌444.</ref> ـ از شاخه‌هاى قريش ـ يا به نقلى از موالى عمرو‌ بن عاص سهمى<ref>مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌395‌ـ‌396.</ref> يا عاص‌ بن وائل<ref>زادالمسير، ج‌2، ص‌445.</ref> و از مسلمانان مهاجر به [[مدينه]] و از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه در سفر تجارتى به سوى شام ـ به همراه دو نصرانى به نام هاى تَميم دارى و عَدىّ‌ بن بداء ـ بيمار شد و درگذشت.
+
تمیم و عدى، پس از اتمام تجارت خود در شام، اموال بدیل را در‌ حالى به خانواده‌اش بازگرداندند که جامى نقره‌اى با نقوش طلا به وزن ۳۰۰ مثقال<ref>الکشاف، ج‌۱، ص‌۶۸۷‌.</ref> یا به‌ ارزش ۱۰۰۰ درهم<ref>جامع البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۱۵۶؛ تفسیر قرطبى، ج‌۶‌، ص‌۲۲۳.</ref> را از میان آن ربودند. چون اموال بدست وارثان بدیل رسید، آنان وصیت او را یافتند و پى بردند که جامى ارزشمند در این میان گم شده است و چون تمیم و عَدى از وجود جام اظهار بى‌اطلاعى کردند آنان مشکل را با پیامبر صلى الله علیه و آله در میان گذاشتند.
  
داستان سفر تجارى وى و پيامدهاى آن مهم‌ترين دليل و در واقع تنها بهانه براى ذكر نام او در برخى كتب تاريخ و بسيارى از تفاسير است؛ زيرا در واقع همين سفر و وقايع جارى در آن سبب نزول آيات 106 ـ 108 [[سوره مائده]]/5 گرديد.
+
در نتیجه آیه ۱۰۶ [[سوره مائده]] نازل گردید: {{متن قرآن|«یااَیهَا الَّذینَ ءامَنوا شَهادَةُ بَینِکم اِذا حَضَرَ اَحَدَکمُ المَوتُ حینَ الوَصِیةِ اثنانِ‌ ذَوا عَدل مِنکم اَو ءاخَرانِ مِن غَیرِکم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِى‌الاَرضِ فَاَصبَتاکم مُصیبَةُ المَوتِ تَحبِسونَهُما مِن بَعدِ الصَّلوةِ فَیقسِمانِ بِاللّهِ اِنِ ارتَبتُم لانَشتَرى بِهِ ثَمَنـًا ولَو کانَ ذاقُربى ولانَکتُمُ شَهادَةَ اللّهِ اِنّا اِذًا لَمِنَ الاثِمین‌»}}؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، در موقع وصیت باید از میان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد؛ یا اگر مسافرت کردید، و مصیبت مرگ شما فرا رسید، (و در آن جا مسلمانی نیافتید،) دو نفر از غیر خودتان را به گواهی بطلبید، و اگر به هنگام ادای شهادت، در صدق آنها شک کردید، آنها را بعد از نماز نگاه می‌دارید تا سوگند یاد کنند که: «ما حاضر نیستیم حق را به چیزی بفروشیم، هر چند در مورد خویشاوندان ما باشد و شهادت الهی را کتمان نمی‌کنیم، که از گناهکاران خواهیم بود».
  
داستان اين سفر با اختلافاتى نقل شده است؛ ولى آنچه در بيشتر منابع آمده چنين است كه در سال نهم هجرى<ref>بحارالانوار، ج‌21، ص‌373.</ref> در پى آشنايى بُديل كه مسلمان بود<ref>بحارالانوار، ج‌22، ص‌31‌ـ‌32.</ref> با تميم‌دارى و عدى‌ بن بداء از نصرانيان بنى‌لخم،<ref> جامع‌البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌157؛ كشف الاسرار، ج‌3، ص‌251؛ تاريخ دمشق، ج‌11، ص‌71.</ref> اين سه نفر از [[مدينه]] عازم سفرى تجارى به سوى شام شدند.
+
در پى نزول این [[آیه]]، پیامبر این دو نصرانى را تا پس از [[نماز عصر]] نزد خود نگاهداشت و پس از نماز از آن دو خواست تا [[سوگند]] یاد کنند. چون آن دو بر بى‌اطلاعى از وجود جام قسم خوردند آزاد شدند؛ ولى پس از مدتى که این جام نزد آنان ـ و بنابر قولى نزد یکى از اهالى [[مکه]]<ref>جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۱۵۶؛ تاریخ دمشق، ج‌۱۱، ص‌۶۹‌؛ زادالمسیر، ج‌۲، ص‌۴۴۴.</ref> ـ پیدا شد، تمیم و عدى مدعى شدند که این جام را از بدیل خریده‌اند.
  
بديل در راه به سختى بيمار شد و چون مرگ خود را نزديك ديد وصيتى نوشت و به دور از چشم همسفرانش درون اثاثيه خود جاسازى كرد. پس از آنان خواست تا اين اموال را به خانواده‌اش در [[مدينه]] برسانند. بنابر نقلى مرگ بديل در سفر تجارى به سوى سرزمين نجاشى و بر روى دريا و در ميان كشتى اتفاق افتاد و جسدش را به دريا انداختند.<ref>تاريخ دمشق، ج‌11، ص‌69‌؛ تفسير قرطبى، ج‌6‌، ص‌224.</ref>
+
پس دوباره مسئله با [[پیامبر]] صلى الله علیه و آله در میان گذاشته شد و در پى آن آیات ۱۰۷ ـ ۱۰۸ [[سوره مائده]] نازل گردید: {{متن قرآن|«فَاِن عُثِرَ عَلى اَنَّهُمَا استَحَقّا اِثمـًا فَاخَرانِ یقومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذینَ استَحَقَّ عَلَیهِمُ الاَولَینِ فَیقسِمانِ بِاللّهِ لَشَهادَتُنا اَحَقُّ مِن شَهادَتِهِما وما اعتَدَینا اِنّا اِذًا لَمِنَ الظّالِمین * ذلِک اَدنى اَن یأتوا بِالشَّهادَةِ عَلى وجهِها اَو یخافوا اَن تُرَدَّ اَیمانٌ بَعدَ اَیمانِهِم واتَّقُوا اللّهَ واسمَعوا واللّهُ لایهدِى القَومَ الفاسِقین»}}؛ پس اگر بر احوال آن دو شاهد اطلاعی حاصل شد که مرتکب گناهی شده‌اند (و در شهادت خیانت کرده‌اند) دو شاهد دیگر که احق (به ارث یا شهادت) باشند به جای آنها قیام کنند و به خدا سوگند یاد کنند که شهادت ما راست‌تر از شهادت آن دو شاهد پیشین است و ما (از حق اصلاً) تجاوز نکردیم، که در آن صورت از ستمکاران باشیم. این گونه که بیان شد نزدیکتر به آن است که شهادت را بر وجه خود ادا کنند، یا از اینکه باز قسم را (اوصیاء بر ورثه) رد کنند بیمناک باشند. و از خدا بترسید و (سخن حق را) بشنوید، و خدا مردم بدکار را هدایت نخواهد کرد.
  
تميم و عدى، پس از اتمام تجارت خود در شام، اموال بديل را در‌ حالى به خانواده‌اش بازگرداندند كه جامى نقره‌اى با نقوش طلا به وزن 300 مثقال<ref>الكشاف، ج‌1، ص‌687‌.</ref> يا به‌ ارزش 1000 درهم<ref>جامع البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌156؛ تفسير قرطبى، ج‌6‌، ص‌223.</ref> را از ميان آن ربودند. چون اموال بدست وارثان بديل رسيد آنان وصيت او را يافتند و پى بردند كه جامى ارزشمند در اين ميان گم شده است و چون تميم و عَدى از وجود جام اظهار بى‌اطلاعى كردند آنان مشكل را با پيامبر صلى الله عليه و آله در ميان گذاشتند.
+
پس پیامبر دو نفر از اولیاى بدیل را به نام هاى عبداللّه‌ بن عمرو‌ بن عاص و مطلب‌ بن ابى وَداعَه احضار کرد و آنان را سوگند داد مبنى بر این که این جام متعلق به بدیل است و بدین ترتیب جام را از تمیم و عَدِىّ گرفت و به خانواده بدیل بازگرداند.<ref>جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۱۵۷؛ التبیان، ج‌۴، ص‌۴۳، ۴۷؛ مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۴۰۰.</ref>
  
در اين ميان آيه 106 [[سوره مائده]]/5 نازل گرديد: {{متن قرآن|«ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا شَهدَةُ بَينِكُم اِذا حَضَرَ اَحَدَكُمُ المَوتُ حينَ الوَصِيَّةِ اثنانِ‌ ذَوا عَدل مِنكُم اَو ءاخَرانِ مِن غَيرِكُم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِى‌الاَرضِ فَاَصبَتكُم مُصيبَةُ المَوتِ تَحبِسونَهُما مِن بَعدِ الصَّلوةِ فَيُقسِمانِ بِاللّهِ اِنِ ارتَبتُم لانَشتَرى بِهِ ثَمَنـًا ولَو كانَ ذاقُربى ولانَكتُمُ شَهدَةَ اللّهِ اِنّا اِذًا لَمِنَ الاثِمين‌»}} اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد چون مرگ يكى از شما فرارسد گواهى ميان شما هنگام وصيت (گواهىِ) دو تن عادل از شماست يا اگر در سفر بوديد و شما را پيشامد مرگ فرارسد دو تن ديگر از غير خود ـ اهل دينى ديگر ـ و اگر (از‌ آن‌ دو) به شك باشيد پس از نماز آنان را نگاه‌ داريد تا به خدا سوگند ياد كنند كه «ما هيچ بهايى را در برابر آن (گواهى) نستانيم، هر چند وى خويشاوند باشد و گواهى خدا را پنهان نسازيم كه آنگاه هر آينه از گناهكاران باشيم».
+
بنابر روایت دیگرى از تمیم‌دارى، این سفر پیش از [[اسلام]] بود و چون تمیم مسلمان شد و از عمل خود متأثر گردید ماجرا را براى خانواده بدیل نقل‌ کرد و ۵۰۰ درهمى را که از فروش جام نصیب او شده بود به آنان بازگرداند؛ ولى چون شریکش عَدى از باز پس دادن سهم خود امتناع ورزید مسئله را براى پیامبر مطرح‌ کردند که عدى به [[دروغ]] سوگند یاد کرد و این آیات نیز نازل گردید.<ref>جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۱۵۶‌ـ‌۱۵۷؛ تاریخ دمشق، ج‌۱۱، ص‌۷۰؛ التعریف و الاعلام، ص‌۱۰۰.</ref>
 
 
در پى نزول اين آيه پيامبر اين دو نصرانى را تا پس از [[نماز عصر]] نزد خود نگاهداشت و پس از نماز از آن دو خواست تا سوگند ياد كنند. چون آن دو بر بى‌اطلاعى از وجود جام قسم خوردند آزاد شدند؛ ولى پس از مدتى كه اين جام نزد آنان ـ و بنابر قولى نزد يكى از اهالى مكه<ref>جامع‌البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌156؛ تاريخ دمشق، ج‌11، ص‌69‌؛ زادالمسير، ج‌2، ص‌444.</ref> ـ پيدا شد، تميم و عدى مدعى شدند كه اين جام را از بديل خريده‌اند.
 
 
 
پس دوباره مسئله با پيامبر در ميان گذاشته شد و در پى آن آيات 107 ـ 108 [[سوره مائده]]/5 نازل گرديد: {{متن قرآن|«فَاِن عُثِرَ عَلى اَنَّهُمَا استَحَقّا اِثمـًا فَاخَرانِ يَقومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذينَ استَحَقَّ عَلَيهِمُ الاَولَينِ فَيُقسِمانِ بِاللّهِ لَشَهدَتُنا اَحَقُّ مِن شَهدَتِهِما وما اعتَدَينا اِنّا اِذًا لَمِنَ الظّلِمين × ذلِكَ اَدنى اَن يَأتوا بِالشَّهدَةِ عَلى وجهِها اَو يَخافوا اَن تُرَدَّ اَيمنٌ بَعدَ اَيمنِهِم واتَّقُوا اللّهَ واسمَعوا واللّهُ لايَهدِى القَومَ الفسِقين»}} و اگر معلوم شد كه آن دو دستخوش گناه شده‌اند، دو تن ديگر از كسانى كه بر آنان ستم رفته است و هر دو (به ميّت) نزديكترند به جاى آن دو (شاهد قبلى) قيام كنند، پس به خدا سوگند ياد مى‌كنند كه: گواهى ما قطعاً از گواهى آن دو درست‌تر است و (از حق) تجاوز نكرده‌ايم، چرا كه (اگر چنين كنيم) از ستمكاران خواهيم بود.
 
 
 
پس پيامبر صلى الله عليه و آله دو نفر از اولياى بديل را به نام هاى عبداللّه‌ بن عمرو‌ بن عاص و مطلب‌بن ابى وَداعَه<ref>التبيان، ج‌4، ص‌47؛ كشف‌الاسرار، ج‌3، ص‌253؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌400.</ref> احضار كرد و آنان را سوگند داد مبنى بر اين كه اين جام متعلق به بديل است و بدين ترتيب جام را از تميم و عَدِىّ گرفت و به خانواده بديل بازگرداند.<ref>جامع‌البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌157؛ التبيان، ج‌4، ص‌43، 47؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌400.</ref>
 
 
 
بنابر روايت ديگرى از تميم‌دارى اين سفر پيش از اسلام بود و چون تميم مسلمان شد و از عمل خود متأثر گرديد ماجرا را براى خانواده بديل نقل‌ كرد و 500 درهمى را كه از فروش جام نصيب او شده بود به آنان بازگرداند؛ ولى چون شريكش عَدى از باز پس دادن سهم خود امتناع ورزيد مسئله را براى پيامبر مطرح‌ كردند كه عدى به [[دروغ]] سوگند ياد كرد و اين آيات نيز نازل گرديد.<ref>جامع‌البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌156‌ـ‌157؛ تاريخ دمشق، ج‌11، ص‌70؛ التعريف و الاعلام، ص‌100.</ref>
 
 
 
در بعضى از منابع تفاوت هايى درباره شخصيت هاى اين ماجرا وجود دارد؛ در اين گزارش ها آمده كه تميم مسلمان در سفر بيمار شد و همسفران نصرانى او بُديل و عدى جام او را ربودند.<ref>تفسير قمى، ج‌1، ص‌216‌ـ‌217؛ الكافى، ج‌7، ص‌12؛ بحارالانوار، ج‌90، ص‌75‌ـ‌76.</ref> اينان وقتى اموال تميم را به خانواده‌اش رساندند و آنها چون جام را در اموال بازگردانده شده نديدند از بديل و عدى پرسيدند: آيا بيمارى تميم درازمدت بوده است؟ و در اين ميان بخشى از مال خود را بخشيده است؟ گفتند: نه او فقط چند روز بيمار بود. پرسيدند: آيا تميم در تجارت خود زيان كرد؟ گفتند: نه او اصلاً تجارت نكرد. پرسيدند: آيا دزدى متاعى از او به سرقت برده است؟ گفتند: نه، چنين نيست پس ورثه تميم گفتند: ولى از اموال او يك جام منقوش به طلا و يك قلاده كم است. چون بديل و عدى از وجود چنين اموالى اظهار بى‌اطلاعى كردند ماجرا با پيامبر صلى الله عليه و آله در ميان گذاشته شد.<ref>الكافى، ج7، ص12؛ وسائل‌الشيعه، ج19، ص‌314؛ مستدرك الوسائل، ج‌14، ص‌108‌ـ‌109.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
سيد على خيرخواه علوى، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص427-429.
+
 
 +
* دائرةالمعارف قرآن کریم، سید على خیرخواه علوى، ج۵، ص۴۲۷-۴۲۹.
  
 
[[رده: اصحاب پیامبر]]
 
[[رده: اصحاب پیامبر]]
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۹

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«بُدَیل‌ بن ابى ماریه» از صحابه مهاجر پیامبر صلى الله علیه و آله و از موالى بنى‌ هاشم[۱] یا به نقلى از موالى عمرو‌ بن عاص سهمى[۲] بود. داستان سفر تجارى وى به سوى شام ـ به همراه دو نصرانى به نام هاى تَمیم دارى و عَدىّ‌ بن بداء ـ و پیامدهاى آن، مهم‌ترین دلیل براى ذکر نام بُدیل در برخى کتب تاریخ و بسیارى از تفاسیر است؛ زیرا در واقع همین سفر و وقایع جارى در آن سبب نزول آیات ۱۰۶ ـ ۱۰۸ سوره مائده گردید.

داستان این سفر با اختلافاتى نقل شده است؛ ولى آنچه در بیشتر منابع آمده چنین است که در سال نهم هجرى[۳] بُدیل مسلمان[۴] با تمیم‌دارى و عدى‌ بن بداء از نصرانیان بنى‌لخم،[۵] از مدینه عازم سفرى تجارى به سوى شام شدند. بدیل در راه به سختى بیمار شد و چون مرگ خود را نزدیک دید وصیتى نوشت و به دور از چشم همسفرانش درون اثاثیه خود جاسازى کرد. پس از آنان خواست تا این اموال را به خانواده‌اش در مدینه برسانند.[۶]

تمیم و عدى، پس از اتمام تجارت خود در شام، اموال بدیل را در‌ حالى به خانواده‌اش بازگرداندند که جامى نقره‌اى با نقوش طلا به وزن ۳۰۰ مثقال[۷] یا به‌ ارزش ۱۰۰۰ درهم[۸] را از میان آن ربودند. چون اموال بدست وارثان بدیل رسید، آنان وصیت او را یافتند و پى بردند که جامى ارزشمند در این میان گم شده است و چون تمیم و عَدى از وجود جام اظهار بى‌اطلاعى کردند آنان مشکل را با پیامبر صلى الله علیه و آله در میان گذاشتند.

در نتیجه آیه ۱۰۶ سوره مائده نازل گردید: «یااَیهَا الَّذینَ ءامَنوا شَهادَةُ بَینِکم اِذا حَضَرَ اَحَدَکمُ المَوتُ حینَ الوَصِیةِ اثنانِ‌ ذَوا عَدل مِنکم اَو ءاخَرانِ مِن غَیرِکم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِى‌الاَرضِ فَاَصبَتاکم مُصیبَةُ المَوتِ تَحبِسونَهُما مِن بَعدِ الصَّلوةِ فَیقسِمانِ بِاللّهِ اِنِ ارتَبتُم لانَشتَرى بِهِ ثَمَنـًا ولَو کانَ ذاقُربى ولانَکتُمُ شَهادَةَ اللّهِ اِنّا اِذًا لَمِنَ الاثِمین‌»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، در موقع وصیت باید از میان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد؛ یا اگر مسافرت کردید، و مصیبت مرگ شما فرا رسید، (و در آن جا مسلمانی نیافتید،) دو نفر از غیر خودتان را به گواهی بطلبید، و اگر به هنگام ادای شهادت، در صدق آنها شک کردید، آنها را بعد از نماز نگاه می‌دارید تا سوگند یاد کنند که: «ما حاضر نیستیم حق را به چیزی بفروشیم، هر چند در مورد خویشاوندان ما باشد و شهادت الهی را کتمان نمی‌کنیم، که از گناهکاران خواهیم بود».

در پى نزول این آیه، پیامبر این دو نصرانى را تا پس از نماز عصر نزد خود نگاهداشت و پس از نماز از آن دو خواست تا سوگند یاد کنند. چون آن دو بر بى‌اطلاعى از وجود جام قسم خوردند آزاد شدند؛ ولى پس از مدتى که این جام نزد آنان ـ و بنابر قولى نزد یکى از اهالى مکه[۹] ـ پیدا شد، تمیم و عدى مدعى شدند که این جام را از بدیل خریده‌اند.

پس دوباره مسئله با پیامبر صلى الله علیه و آله در میان گذاشته شد و در پى آن آیات ۱۰۷ ـ ۱۰۸ سوره مائده نازل گردید: «فَاِن عُثِرَ عَلى اَنَّهُمَا استَحَقّا اِثمـًا فَاخَرانِ یقومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذینَ استَحَقَّ عَلَیهِمُ الاَولَینِ فَیقسِمانِ بِاللّهِ لَشَهادَتُنا اَحَقُّ مِن شَهادَتِهِما وما اعتَدَینا اِنّا اِذًا لَمِنَ الظّالِمین * ذلِک اَدنى اَن یأتوا بِالشَّهادَةِ عَلى وجهِها اَو یخافوا اَن تُرَدَّ اَیمانٌ بَعدَ اَیمانِهِم واتَّقُوا اللّهَ واسمَعوا واللّهُ لایهدِى القَومَ الفاسِقین»؛ پس اگر بر احوال آن دو شاهد اطلاعی حاصل شد که مرتکب گناهی شده‌اند (و در شهادت خیانت کرده‌اند) دو شاهد دیگر که احق (به ارث یا شهادت) باشند به جای آنها قیام کنند و به خدا سوگند یاد کنند که شهادت ما راست‌تر از شهادت آن دو شاهد پیشین است و ما (از حق اصلاً) تجاوز نکردیم، که در آن صورت از ستمکاران باشیم. این گونه که بیان شد نزدیکتر به آن است که شهادت را بر وجه خود ادا کنند، یا از اینکه باز قسم را (اوصیاء بر ورثه) رد کنند بیمناک باشند. و از خدا بترسید و (سخن حق را) بشنوید، و خدا مردم بدکار را هدایت نخواهد کرد.

پس پیامبر دو نفر از اولیاى بدیل را به نام هاى عبداللّه‌ بن عمرو‌ بن عاص و مطلب‌ بن ابى وَداعَه احضار کرد و آنان را سوگند داد مبنى بر این که این جام متعلق به بدیل است و بدین ترتیب جام را از تمیم و عَدِىّ گرفت و به خانواده بدیل بازگرداند.[۱۰]

بنابر روایت دیگرى از تمیم‌دارى، این سفر پیش از اسلام بود و چون تمیم مسلمان شد و از عمل خود متأثر گردید ماجرا را براى خانواده بدیل نقل‌ کرد و ۵۰۰ درهمى را که از فروش جام نصیب او شده بود به آنان بازگرداند؛ ولى چون شریکش عَدى از باز پس دادن سهم خود امتناع ورزید مسئله را براى پیامبر مطرح‌ کردند که عدى به دروغ سوگند یاد کرد و این آیات نیز نازل گردید.[۱۱]

پانویس

  1. تاریخ دمشق، ج‌۱۱، ص‌۷۰.
  2. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۹۵‌ـ‌۳۹۶.
  3. بحارالانوار، ج‌۲۱، ص‌۳۷۳.
  4. بحارالانوار، ج‌۲۲، ص‌۳۱‌ـ‌۳۲.
  5. جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۱۵۷؛ کشف الاسرار، ج‌۳، ص‌۲۵۱؛ تاریخ دمشق، ج‌۱۱، ص‌۷۱.
  6. تاریخ دمشق، ج‌۱۱، ص‌۶۹‌؛ تفسیر قرطبى، ج‌۶‌، ص‌۲۲۴.
  7. الکشاف، ج‌۱، ص‌۶۸۷‌.
  8. جامع البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۱۵۶؛ تفسیر قرطبى، ج‌۶‌، ص‌۲۲۳.
  9. جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۱۵۶؛ تاریخ دمشق، ج‌۱۱، ص‌۶۹‌؛ زادالمسیر، ج‌۲، ص‌۴۴۴.
  10. جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۱۵۷؛ التبیان، ج‌۴، ص‌۴۳، ۴۷؛ مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۴۰۰.
  11. جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۱۵۶‌ـ‌۱۵۷؛ تاریخ دمشق، ج‌۱۱، ص‌۷۰؛ التعریف و الاعلام، ص‌۱۰۰.

منابع

  • دائرةالمعارف قرآن کریم، سید على خیرخواه علوى، ج۵، ص۴۲۷-۴۲۹.