تسلیم: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}
==معنای تسليم==
+
منظور از «تسلیم» این است که فرد مسلمان به همه اوامر، نهى‌ها و تقدیرات [[الله|خداوند]] حکیم، در اعتقاد [[ایمان|ایمان]] داشته باشد و در حد توانش به آن عمل کند؛ و ثمره آن قلب سلیم است که سبب داشتن سلامت جسمی و آرامش روحى خواهد بود.  
منظور از تسليم اين كه فرد مسلمان به همه اوامر، نهى ها و تقديرات [[الله|خداوند]] حكيم، در اعتقاد [[ایمان|ايمان]] داشته و در حد توانش به آن عمل كند؛ و ثمره آن دارا شدن قلب سليم خواهد بود كه حتى در همه اعضاء بدن تاثيرگذار است و سبب سلامت جسمى و داشتن آرامش روحى خواهد شد. اكثر بيماريهای روحى و جسمى افراد مسلمان به خاطر نداشتن روحيه تسليم است.  
 
  
يك نمونه دستور الهى كه نسبت به مسلمان ديگر نبايد حسادت كرد يا كينه او را به دل داشت؛ آثار روانى حسد يا كينه، تاثير در قلب صنوبرى است كه آن را بيمار مى كند وقلب بيمار بر جسم انسان اثر مى گذارد و آن را هم بيمار مى كند و نشاط و شادابى را از فرد حسود و كينه ى مى گيرد.
+
==اقسام تسلیم==
  
نمونه ديگر، اسلام مى گويد: در مشكلات زندگى صبر داشته باش؛ غصه نخور و با استعانت از خداى مهربان و سعى در صدد برطرف كردن آن باش يا درخوردن اسراف و زياده روى نشود؛ اما وقتى رعايت نگردد باعث خيلى از بيماري ها روحى و جسمى مى شود.
+
*عالى ترین مرحله: تسلیم به اوامر و [[قضا و قدر|قضاى]] الهى در همه امور؛ نمونه هاى آن مانند تسلیم [[حضرت ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهیم]] علیه السلام در برابر دستورات و تقدیرات الهى که همسر و فرزندش را در وسط کوه هاى بى آب و بدون پناه [[مکه]] گذاشت و برگشت و یا دستور ذبح فرزندش که در [[قرآن مجید]] به آن دو اشاره شده است.
  
==اقسام تسليم==
+
*مرحله عالى: تسلیم در اعتقاد و عقیده و داشتن روحیه و ملکه عمل به آن.
  
*عالى ترين مرحله: تسليم به اوامر و [[قضا و قدر|قضاى]] الهى در همه امور؛ نمونه هاى آن مانند تسليم [[حضرت ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهيم]] عليه السلام در برابر دستورات و تقديرات الهى كه همسر و فرزندش را در وسط كوه هاى بى آب و بدون پناه [[مکه]] گذاشت و برگشت و يا دستور ذبح فرزندش كه در [[قرآن مجيد]] به آن دو اشاره شده است.
+
*مرحله متوسط: تسلیم در اعتقاد و عقیده با عمل به بعضى از آن و سعى و تلاش براى تحقق عملى در حد مقدور همه [[احکام شرعی|احکام]] و مسائل اخلاقى [[اسلام]] در زندگى و ایجاد ملکه عملگرایی در روحیه خود. در مرحله متوسط است که اگر کسى دچار مصیبت [[مرگ|موت]] شد، مانند مجاهد فى سبیل الله و داراى اجر [[شهادت در راه خدا|شهید]] است.
  
*مرحله عالى: تسليم در اعتقاد و عقيده و داشتن روحيه و ملكه عمل به آن.
+
*مرحله پایین: تسلیم در اعتقاد و عقیده با عمل به بعضى از آن؛ چنین شخصى در نزدیکى پرتگاه [[جهنم]] است؛ و آینده مبهمى دارد و در موقعیت هاى حساس زندگى، معلوم نیست که چه عکس العملى خواهد داشت و راه حل اینکه، سعى کند آن عمل به بعضى به صورت ملکه و عادتش شود و نسبت به بقیه اعمال تلاش کند و از خداى مهربان طلب توفیق عمل به آن ها را بخواهد و همیشه در فکر عمل به آن ها باشد و خود را به مرحله متوسط متوجه کند و در راه خودسازى قدم بردارد.
  
*مرحله متوسط: تسليم در اعتقاد و عقيده با عمل به بعضى از آن و سعى و تلاش براى تحقق عملى در حد مقدور همه [[احکام شرعی|احكام]] و مسائل اخلاقى [[اسلام]] در زندگى و ايجاد ملكه عملگرایی در روحيه خود. در مرحله متوسط است كه اگر كسى دچار مصيبت [[مرگ|موت]] شد، مانند مجاهد فى سبيل الله و داراى اجر [[شهادت در راه خدا|شهيد]] است.
+
*مرحله پایین تر: تسلیم در اعتقاد و عقیده بدون عمل به آن؛ چنین شخصى در پرتگاه و لبه جهنم است و هر لحظه ممکن است که مرتکب [[گناه|گناهان]] کبیره شود و با ارتکاب آن ها به سوى [[کفر|کفر]] و [[نفاق]] کشیده شود. به این مرحله کفر عملى مى گویند؛ چون که گناهان کبیره وسیله کمین [[شیطان]] است که با ارتکاب آن، شخص را با [[وسوسه]]، ناامید و راه را به روى او بسته وانمود مى کند، و او را به سوى گناهان دیگر جلب مى کند، چنین فرد گناهکار باید [[توبه]] کند و از رحمت واسعه الهى ناامید نشود و خود را به سوى میدان مبارزه و جهاد با دشمن دورنى (نفس اماره به بدى) و بیرونى (وسوسه هاى شیطانى) متوجه سازد و از خداى مهربانش درخواست کمک و یارى کند.
  
*مرحله پايين: تسليم در اعتقاد و عقيده با عمل به بعضى از آن؛ چنين شخصى در نزديكى پرتگاه [[جهنم]] است؛ و آينده مبهمى دارد و در موقعيت هاى حساس زندگى، معلوم نيست كه چه عكس العملى خواهد داشت و راه حل اينكه، سعى كند آن عمل به بعضى به صورت ملكه و عادتش شود و نسبت به بقيه اعمال تلاش كند و از خداى مهربان طلب توفيق عمل به آن ها را بخواهد و هميشه در فكر عمل به آن ها باشد و خود را به مرحله متوسط متوجه كند و در راه خودسازى قدم بردارد.
+
==موانع تسلیم==
  
*مرحله پايين تر: تسليم در اعتقاد و عقيده بدون عمل به آن؛ چنين شخصى در پرتگاه و لبه جهنم است و هر لحظه ممكن است كه مرتكب [[گناه|گناهان]] كبيره شود و با ارتكاب آن ها به سوى [[کفر|كفر]] و [[نفاق]] كشيده شود. به اين مرحله كفر عملى مى گويند؛ چون كه گناهان كبيره وسيله كمين [[شيطان]] است كه با ارتكاب آن، شخص را با [[وسوسه]]، نااميد و راه را به روى او بسته وانمود مى كند، و او را به سوى گناهان ديگر جلب مى كند، چنين فرد گناهكار بايد [[توبه]] كند و از رحمت واسعه الهى نااميد نشود و خود را به سوى ميدان مبارزه و جهاد با دشمن دورنى (نفس اماره به بدى) و بيرونى (وسوسه هاى شيطانى) متوجه سازد و از خداى مهربانش درخواست كمك و يارى كند.
+
برخی از موانع تسلیم در برابر خدا عبارت است از: [[جهل]] و نادانى، حبّ دنیا، [[تکبر|تکبر]]، عناد، بغى و طغیان، [[حسد]]، [[تعصب|عصبیت]] قومى، معرفت شناسى بر محور احساس و تجربه حسى و...
  
==موانع تسليم==
+
حب دنیا یعنى حبى که در مواقع دو راهى بین [[گناه کبیره]] و ترک آن، مرتکب گناه کبیره شود، مثلا در حین معامله براى سودآورى بیشتر [[دروغ]] بگوید یا جنس نامرغوب را به عنوان مرغوب بفروشد و یا گرفتن [[رشوه خواری|رشوه]]، [[ربا خواری|ربا]] و... .
  
برخی از موانع تسلیم در برابر خدا عبارت است از: [[جهل]] و نادانى، حب دنيا، [[تکبر|تكبر]]، عناد، بغى و طغيان، [[حسد]]، [[تعصب|عصبيت]] قومى، معرفت شناسى بر محور احساس و تجربه حسى و...
+
همچنین دوست داشتن فرزند و خانواده در [[اسلام]] به آن سفارش شده اما در موقع حساس نیاز اسلام، باید آن را کنار گذاشت والا چنین حبى را حب دنیا مى نامند.
  
حب دنيا يعنى حبى كه در مواقع دو راهى بين [[گناه كبيره]] و ترك آن، مرتكب گناه كبيره شود، مثلا در حين معامله براى سودآورى بيشتر دروغ بگويد يا جنس نامرغوب را به عنوان مرغوب بفروشد و گرفتن رشوه، ربا و غيره.
+
اگر با سلوک در میدان عمل، نفس انسان تزکیه نشود و روح وى پرورش نیابد و صفا و جلا نگرفته باشد، در موقعیت حساس که منافع و شهوت هاى زودگذر، در معرض خطر قرار مى گیرند، تعصبات جاهل گونه، خودخواهى ها و حسادت ها سر برمى آورد و انسان را مى لغزاند.
  
دوست داشتن فرزند و خانواده در [[اسلام]] به آن سفارش شده اما در موقع حساس نياز اسلام، بايد آن را كنار گذاشت والا چنين حبى را حب دنيا مى نامند.
+
==تسلیم در قرآن و احادیث==
  
آنچه مهم است، حسن عاقبت و فرجام نيك است، و حال فعلى افراد ملاك نيست؛ بسيارى افراد يا ملت ها در آغاز راه آرمان گرايند، ولى سرانجام همه چيز را به فراموشى مى سپارند.
+
«{{متن قرآن|وَوَصّى بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَیعْقُوبُ یا بَنِی إِنَّ اللّهَ اصْطَفى لَکمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاّ و َأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}»؛ ابراهیم و یعقوب (علیهما السلام) به فرزندانشان وصیت کردند: اى فرزندان، خدا براى شما دین را برگزید پس تا لحظه مردن مسلمان باشید (و روحیه تسلیم داشته باشید). ([[سوره بقره]]: ۱۳۲)
  
اگر نفس انسانى از شهوت ها، حسادت ها و خود برتربينى ها تطهير نشود، معرفت ها و آرمان گرايى پيشين وى اثرى نمى بخشد؛ علم و عقل، زمانى چراغ هدايت مى شود كه تحت تاثير جاذبه شهوت ها، حسادت و ساير رذائل اخلاقى، قرار نگرفته باشد، اگر با سلوك در ميدان عمل، نفس انسان تزكيه نشود و روح وى پرورش نيابد و صفا و جلا نگرفته باشد، در موقعيت حساس كه منافع و شهوت هاى زودگذر، در معرض خطر قرار مى گيرند، تعصبات جاهل گونه، خودخواهى ها و حسادت ها سر برمى آورد و انسان را مى لغزاند؛ و داستان هاى هم نقل شده و افراد در اطراف خود، چنين افرادى را مى بينند حتى خودشان گرفتار آن هستند كه در موقعيت حساس و در موقع عمل، دنياگراى ظاهر مى شود.
+
«{{متن قرآن|یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّةً وَ لاتَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ}}»؛ اى اهل ایمان، همگى (نسبت به اوامر خداى حکیم) تسلیم شوید و از وسواس تفرقه آور شیطان پیروى مکنید که او دشمن آشکار شما است. ([[سوره بقره]]: ۲۰۸)
  
==آياتى درباره تسليم و قلب سليم==
+
«{{متن قرآن|فَلا و َرَبِّک لایؤْمِنُونَ حَتّى یحَکمُوک فِیما شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لایجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیتَ و َیسَلِّمُوا تَسْلِیماً}}»؛ نه چنین است، قسم به خداى تو که اینان از اهل ایمان نیستند مگر این که در نزاعشان، تنها تو را حاکم کنند و آن گاه به هر حکمى که کنى، هیچ گونه اعتراضى در دل نداشته و کاملا از دل و جان تسلیم حکم تو باشند. ([[سوره نساء]]: ۶۵)
  
{{متن قرآن|يَوْمَ لايَنْفَعُ مالٌ وَ لابَنُونَ إِلاّ مَنْ أَتَى اللّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ}}؛ روز قيامت مال و فرزندان سودى و نفعى نمى رسانند مگر كسى كه با قلب سليم (كه منفعـت دار و موجب سرافرازى است) به سوى خداى متعال برود. ([[سوره شعراء]]، 89 ـ 88)
+
[[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام دستوراتى به یارانش مکتوب مى کند تا آن را مطالعه و به آن عمل کنند، از جمله می فرماید: «... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أَمَّا بَعْدُ فَاسْأَلُوا رَبَّکمُ الْعَافِیةَ وَ... وَاعـْلَمُوا أَنَّ الْإِسْلَامَ هُوَ التَّسْلِیمُ وَ التَّسْلِیمَ هُوَ الْإِسْلَامُ فَمَنْ سَلَّمَ فَقَدْ أَسْلَمَ و َمَنْ لَمْ یسَلِّمْ فَلَا إِسْلَامَ لَهُ...». از پروردگارتان عافیت را بخواهید... و بدانید که اسلام یعنى تسلیم و تسلیم هم یعنى اسلام است، پس کسى که تسلیم گردید اسلام آورده و کسى که تسلیم نگردید پس اسلام ندارد... .<ref>کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۱.</ref>
 
 
اى عزيز: زمان فرا رسيدن مرگ معلوم نيست و حكايت دنيا مانند يك هواپيماى است كه بدون صدا و لرزش و با امكانات در هواى آسمان در حركت است و افراد در درون آن غافل از آن حركت، هر كدام به كارى دل بسته و مشغول هستند؛ و خصوصيت آن اين است كه در زير پاى هر فردى دريچه است كه معلوم نيست كى و در چـه زمانى (جوانى، ميانسالى وپيرى) يك دفعه باز مى شود و به سوى زمين داراى دره هاى گوناگون سقوط مى كند كه در آن لحظه نه فرزند نه مال هيچ ـكدام نمى توانند كمكى كنند تنها وسيله نجات داشتن بال پروازهم چون پرنده است و آن بال پرواز همان داشتن روحيه تسليم (ايمان توام با عمل) است كه بوسيله آن بسوى ملكوت اعلى و [[بهشت فردوس]] پرواز كند.
 
 
 
{{متن قرآن|وَوَصّى بِها إِبْراهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يا بَنِيَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاّ و َأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}؛ ابراهيم و يعقوب (عليهما السلام) به فرزندانشان وصيت (سفارش) كردند: اى فرزندان، خدا (حكيم مهربان) براى شما دين را برگزيد پس تا لحظه مردن مسلمان باشيد (و روحيه تسليم داشته باشيد). ([[سوره بقره]]: 132)
 
 
 
{{متن قرآن|يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لاتَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}؛ اى اهل ايمان، همگى (نسبت به اوامر خداى حكيم) تسليم شويد و از وسواس تفرقه آور شيطان پيروى مكنيد كه او دشمن آشكار شما است (و هر كس كه كمى عقل داشته باشد هيچ وقت از دشمنش پيروى نمى كند؛ چون مى داند كه هيچ وقت دشمن، دلسوزى نمى كند). ([[سوره بقره]]: 208)
 
 
 
==نشانه هاى وسوسه شيطان==
 
افراط و تفريط، تفرقه و اختلاف، تكبر، كينه، حسادت، غفلت، ميل به گناه و بسوى آن رفتن، تاخير در كار خير، كسالت در انجام اعمال نيك، فكرها و يادآوري هاى فراموش شده در هنگام [[نماز]] خواندن، وسواسى در طهارت، سوء ظن بى مورد، بازى با ريش و صورت، هنگام مواجهه با نامحرم، مشغول شدن به كارهاى بى فايده فكرى و بدون ثمره علمى، ايجاد آرزوهاى دنيوى مذموم، عجله در مواردى كه جاى عجله نباشد، قضاوت و برداشت عجولانه از گفتار و اعمال نزديكان اطرافيان و زود غضب كردن بدون بردبارى و ملاطفت و...
 
 
 
مانع مهم در شناخت و درك درونى شيطان و وسوسه هاى او؛ حرام خورى و غفلت كه ناشى از دنياگراى ناپسند و مذموم است.
 
 
 
كجا سربرآريم از اين عار و ننگ × كه با او به صلحيم و با حق به جنگ
 
 
 
{{متن قرآن|فَلا و َرَبِّكَ لايُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لايَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ و َيُسَلِّمُوا تَسْلِيماً}}؛ نه چنين است، قسم به خداى تو كه اينان از اهل ايمان نيستند مگر اين كه در نزاعشان، تنها تو را حاكم كنند و آن گاه به هر حكمى كه كنى، هيچ گونه اعتراضى در دل نداشته و كاملا از دل و جان تسليم حكم تو باشند. ([[سوره نساء]]: 65)
 
 
 
==تعريف تسليم و قلب سليم در روايات==
 
 
 
1 ـ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام وَعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام أَنَّهُ كَتَبَ بِهَذِهِ الرِّسَالَةِ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ أَمَرَهُمْ بِمُدَارَسَتِ هَا و َالنَّظَرِ فِيهَا وَ تَعَاهُدِهَا وَ الْعَمَلِ بِهَا فَكَانُوا يَضَعُونَهَا فِي مَسَاجِدِ بُيُوتِهِمْ فَإِذَا فَرَغُوا مِنَ الصَّلَاةِ نَظَرُوا فِيهَا... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَمَّا بَعْدُ فَاسْأَلُوا رَبَّكُمُ الْعَافِيَةَ وَ... وَاعـْلَمُوا أَنَّ الْإِسْلَامَ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمَ هُوَ الْإِسْلَامُ فَمَنْ سَلَّمَ فَقَدْ أَسْلَمَ و َمَنْ لَمْ يُسَلِّمْ فَلَا إِسْلَامَ لَهُ...
 
 
 
امام صادق عليه السلام دستوراتى به يارانش مكتوب مى كند تا آن را مطالعه و به آن عمل كنند: (از جمله اين دستور) كه از پروردگارتان عافيت را بخواهيد. (دستور ديگر) بدانيد كه اسلام يعنى تسليم و تسليم هم يعنى اسلام است پس كسى كه تسليم گرديد اسلام آورده و كسى كه تسليم نگرديد پس اسلام ندارد (مسلمان نيست... (الكافي، ج8، ص11 و 2)
 
 
 
2 ـ الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِي لُبِّ اللُّبَابِ، و َسُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم عَنِ الْقَلْبِ السَّلِيمِ فَقَالَ هَذَا قَلْبُ مَنْ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِكَثْرَةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ وَلَكِنْ يَدْخُلُهَا بِرَحْمَةِ اللَّهِ وَ سَلَامَةِ الصَّدْرِ و َسَخَاوَةِ النَّفْسِ وَ الشَّفَقَةِ عَلَى الْمُسْلِمِينَ
 
 
 
از رسول اعظم صلى الله عليه و آله و سلم درباره قلب سليم سئوال شد؟ حضرت فرمود: اين قلب كسى است كه وارد بهشت با كثرت نماز و [[روزه]] نمى شود و لكن داخل بهشت بسبب رحمت خداى متعال، داشتن سلامت صدر، و دارا بودن روحيه سخاوت و دلسوزى بر مسلمين مى شود. ([[مستدرك الوسائل]]، ج15، ص260)
 
 
 
==چند نكته درباره حديث==
 
 
 
منظور از كثرت نماز و روزه، مستحبى آن دو مى باشد نه كثرت در واجب، كه به واجب هاى آن دو، كثرت گفته نمى شود.
 
 
 
داشتن سلامت صدر، براى توضيح دادن آن نياز به مطالعه و نوشتن يك رساله تحقيقى است، اما اجمالا كه بايد قلب از تكبر، حسادت، كينه، حرص، جمود و تعصب، دنياگراى، بخل و كلا از رذائل اخلاقى پاك باشد و به فضائل اخلاقى مانند تواضع، محبت، مهرورزى، سعه صدر متصف باشد كه مهمترين و موثرترين آن ها در رفع مشكلات زندگى، داشتن روحيه بخشندگى، سخاوت و دلسوزى (عملى در حد مقدور) بر همنوعان مسلمان است.
 
 
 
نكته مورد توجه: اگر اشكال شود، فرد مسلمان با آن خصوصيت از مادر متولد نمى شود بلكه بايد در طول زندگى آن فضائل و روحيه تسليم محض را كسب كند!
 
 
 
در كتاب هاى اخلاقى آورده شده، فرد مسلمان، تا موقعى كه در راه مبازره با دشمن دورنى ([[نفس اماره]] به بدى) و بيرونى (شيطان و وسوسه هاى او) است، و سعى و تلاشش و دغدغه فكريش در كسب فضائل و كمالات انسانى و بيرون كردن رذائل پست حيوانى است، هم چون مبارز در راه خداى مهربان است كه اگر وفات يافت، داراى اجر شهيد بلكه شهيد است.
 
 
 
3 ـ الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِي لُبِّ اللُّبَابِ، عـَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله و سلم أَنَّهُ سُئِلَ مَا الْقَلْبُ السَّلِيمُ فَقَالَ دِينٌ بِلَا شَكٍّ و َهَوًى وَ عَمَلٌ بِلَا سُمْعَةٍ و َرِيَاءٍ
 
 
 
از رسول اعظم صلى الله عليه و آله و سلم درباره قلب سليم سئوال شد؟ حضرت فرمود: داشتن دين (اسلام) بدون شك و هوا پرستى (مذموم) و عمل كردن (به آن دين) بدون شهرت طلبى و ريا. (مستدرك الوسائل، ج1، ص113)
 
 
 
داستانى از مرحوم عالم و فقيه عاليقدر و وارسته آخوند خراسانى و مرحوم [[وحيد بهبهانى]] اعلى الله مقامهما
 
 
 
*داستان مرحوم آخوند خراسانى (1300 ه.ق)
 
 
 
بعـد از مرگ آن بزرگوار، شخصى او را در عالم رويا (خواب) مى بيند و از او سئوال مى كند كه چه خبر است؟ مى گويد: تنها چيزى كه به درد افراد در اين جا (عالم آخرت) مى خورد و فايده دارد، داشتن قلب سليم است.
 
 
 
آن خواب، رويا صادقه است و با صريح آيه كه در آن جا نه فرزند و نه مال، هيچ كدام چاره ساز نيستند مگر اين كه فرد با قلب سليم به سوى خداى متعال برود، مطابقت دارد.
 
 
 
{{متن قرآن|يَوْمَ لايَنْفَعُ مالٌ وَ لابَنُونَ إِلاّ مَنْ أَتَى اللّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ}}. ([[سوره شعراء]]: 89 ـ 88)
 
 
 
*داستان مرحوم وحيد بهبهانى (1200 ه.ق)
 
 
 
يك روزى در بالاى منبر مى گويد: زياد مگوييد چرا آقا صاحب زمان عليه السلام ظهور نمى كند؟ چه شما طاقت سلوك با او را نداريد و از الطاف الهيه، غيبت است، زيرا كه ما را قوت اطاعت وى نيست.
 
 
 
در بين مستمعـين منبر زمزمه شد كه آقا راضى نيست امام ظهور كند مبادا رياست از وى زايل شود؛ خلاصه ديگر امكان ادامه سخنرانى نشد و به منزل آمده و در خانه را محكم مى بند بعد از مدتى، درب را مى زنند، در را باز مى كند مى بيند كسى است كه سجاده را به مسجد مى برده، موقعى كه درب را باز كرد، آن شخص سجاده را پرت مى كند و مى گويد اى مرتد، نمازهاى ما را باطل كردى...
 
 
 
دوباره درب را محكم مى بندد و متحير مى شود كه چه كند؟ بعد از گذشت چند ساعت از شب، درب حياط زده شد كه دوباره آن شخص بود، اين دفعه به خاطر ترس و با لحاظ جو غالب آن روزى (200 سال قبل) كه وقتى شخصى به ارتاد منسوب مى شد به راحتى كشته مى شد، در را باز نمى كند و بعد از قسم ها، عجز و ناله هاى زيادى، در را باز مى كند كه مى بيند به روى پاهاى آن مرحوم مى افتد و مى بوسد، مى پرسد: چه خبر است ؟! نه آن عمل و گفتار اول شب و نه اين كار در سحر؟! مى گويد: بعد از اين كه از پيش شما رفتم، بعد از خواندن [[نماز مغرب]] و عشاء خوابيدم كه در عالم رويا (خواب) ديدم كه آقا صاحب زمان عليه السلام ظهور كرده اند با اشتياق به سوى آن حضرت شتافتم تا در خدمت او باشم، بعد از رفتن پيش آن حضرت، آقا فرمود: فلانى اين لباست مال خودت نيست بايد به صاحبش ‍ برگردانى، قبول و به آن عمل كردم، باز فرمودند: خانه مسكونى هم مال خودت نيست بايد به صاحبش برگردانى، قبول كردم؛ باز فرمودند: زنت خواهر رضاعى توست بايد از او جدا شوى، قبول كردم و در آن لحظه كه پيش آقا بودم، فرزندم بنام قاسم على پيدا شد، امام فرمود: اين شمشير را بردار و گردن او را بزن؛ من در غضب شده، گفتم به خدا قسم كه سيد نيستى (معاذ الله) و از ذريه پيغمبر صلى الله عليه و آله نيستى چه جاى اين كه صاحب زمان باشى، همين كه اين سخن را گفتم از خواب بيدار شدم، پس دانستم كه ما را قوت اطاعت و فرمانبردارى او نيست و صدق فرمايش شما بر من روشن شد و از كرده خود نادم هستم و از گفته خود پشيمانم، مرا عفو فرما.
 
 
 
نكته: دستور كشتن فرزند از باب امتحان روحيه تسليم پذيرى بوده است، هم چون فرمان خداى مهربان به حضرت ابراهيم عليه السلام براى قربانى كردن فرزندش حضرت اسماعيل عليه السلام در پيشگاه الهى كه از باب امتحان چگونگى روحيه تسليم پذيرى بوده است و حضرت ابراهيم عليه السلام سربلند از آن امتحان بيرون مى آيد و به جاى فرزندش، خداى حكيم مهربان، گوسفندى را در همان حال خلق مى كند و دستور ذبح آن را مى دهد.
 
  
 +
از امام صادق عليه السلام سؤال شد به چه چيزى روشن مى‌شود كه مؤمن، مؤمن است؟ فرمودند: «بالتسليم لله و الرضا فيما وَرَد عليه مِن سُرور أو سَخط»؛ به تسليم بودن در برابر خداوند و راضى بودن از شادى و ناراحتى كه به او مى‌رسد.<ref>الکافی، ج۲، ص۶۲.</ref>
 +
==پانویس==
 +
{{پانویس}}
 
==منابع==
 
==منابع==
  
[http://www.downloadbook.org/maasumin/p/taslim.htm گروهی از پژوهشگران، تسلیم، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین]، بازیابی :1 بهمن 1391.
+
*[http://www.downloadbook.org/maasumin/p/taslim.htm گروهی از پژوهشگران، "تسلیم"، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین]، بازیابی: ۱ بهمن ۱۳۹۱.
  
 
[[رده:اخلاق الهی]]
 
[[رده:اخلاق الهی]]
 
[[رده:صفات پسندیده]]
 
[[رده:صفات پسندیده]]
 +
<references />
 +
 +
== مطالب مرتبط ==
 +
 +
* [[رضا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۵


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

منظور از «تسلیم» این است که فرد مسلمان به همه اوامر، نهى‌ها و تقدیرات خداوند حکیم، در اعتقاد ایمان داشته باشد و در حد توانش به آن عمل کند؛ و ثمره آن قلب سلیم است که سبب داشتن سلامت جسمی و آرامش روحى خواهد بود.

اقسام تسلیم

  • عالى ترین مرحله: تسلیم به اوامر و قضاى الهى در همه امور؛ نمونه هاى آن مانند تسلیم حضرت ابراهیم علیه السلام در برابر دستورات و تقدیرات الهى که همسر و فرزندش را در وسط کوه هاى بى آب و بدون پناه مکه گذاشت و برگشت و یا دستور ذبح فرزندش که در قرآن مجید به آن دو اشاره شده است.
  • مرحله عالى: تسلیم در اعتقاد و عقیده و داشتن روحیه و ملکه عمل به آن.
  • مرحله متوسط: تسلیم در اعتقاد و عقیده با عمل به بعضى از آن و سعى و تلاش براى تحقق عملى در حد مقدور همه احکام و مسائل اخلاقى اسلام در زندگى و ایجاد ملکه عملگرایی در روحیه خود. در مرحله متوسط است که اگر کسى دچار مصیبت موت شد، مانند مجاهد فى سبیل الله و داراى اجر شهید است.
  • مرحله پایین: تسلیم در اعتقاد و عقیده با عمل به بعضى از آن؛ چنین شخصى در نزدیکى پرتگاه جهنم است؛ و آینده مبهمى دارد و در موقعیت هاى حساس زندگى، معلوم نیست که چه عکس العملى خواهد داشت و راه حل اینکه، سعى کند آن عمل به بعضى به صورت ملکه و عادتش شود و نسبت به بقیه اعمال تلاش کند و از خداى مهربان طلب توفیق عمل به آن ها را بخواهد و همیشه در فکر عمل به آن ها باشد و خود را به مرحله متوسط متوجه کند و در راه خودسازى قدم بردارد.
  • مرحله پایین تر: تسلیم در اعتقاد و عقیده بدون عمل به آن؛ چنین شخصى در پرتگاه و لبه جهنم است و هر لحظه ممکن است که مرتکب گناهان کبیره شود و با ارتکاب آن ها به سوى کفر و نفاق کشیده شود. به این مرحله کفر عملى مى گویند؛ چون که گناهان کبیره وسیله کمین شیطان است که با ارتکاب آن، شخص را با وسوسه، ناامید و راه را به روى او بسته وانمود مى کند، و او را به سوى گناهان دیگر جلب مى کند، چنین فرد گناهکار باید توبه کند و از رحمت واسعه الهى ناامید نشود و خود را به سوى میدان مبارزه و جهاد با دشمن دورنى (نفس اماره به بدى) و بیرونى (وسوسه هاى شیطانى) متوجه سازد و از خداى مهربانش درخواست کمک و یارى کند.

موانع تسلیم

برخی از موانع تسلیم در برابر خدا عبارت است از: جهل و نادانى، حبّ دنیا، تکبر، عناد، بغى و طغیان، حسد، عصبیت قومى، معرفت شناسى بر محور احساس و تجربه حسى و...

حب دنیا یعنى حبى که در مواقع دو راهى بین گناه کبیره و ترک آن، مرتکب گناه کبیره شود، مثلا در حین معامله براى سودآورى بیشتر دروغ بگوید یا جنس نامرغوب را به عنوان مرغوب بفروشد و یا گرفتن رشوه، ربا و... .

همچنین دوست داشتن فرزند و خانواده در اسلام به آن سفارش شده اما در موقع حساس نیاز اسلام، باید آن را کنار گذاشت والا چنین حبى را حب دنیا مى نامند.

اگر با سلوک در میدان عمل، نفس انسان تزکیه نشود و روح وى پرورش نیابد و صفا و جلا نگرفته باشد، در موقعیت حساس که منافع و شهوت هاى زودگذر، در معرض خطر قرار مى گیرند، تعصبات جاهل گونه، خودخواهى ها و حسادت ها سر برمى آورد و انسان را مى لغزاند.

تسلیم در قرآن و احادیث

«وَوَصّى بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَیعْقُوبُ یا بَنِی إِنَّ اللّهَ اصْطَفى لَکمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاّ و َأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»؛ ابراهیم و یعقوب (علیهما السلام) به فرزندانشان وصیت کردند: اى فرزندان، خدا براى شما دین را برگزید پس تا لحظه مردن مسلمان باشید (و روحیه تسلیم داشته باشید). (سوره بقره: ۱۳۲)

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّةً وَ لاتَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ»؛ اى اهل ایمان، همگى (نسبت به اوامر خداى حکیم) تسلیم شوید و از وسواس تفرقه آور شیطان پیروى مکنید که او دشمن آشکار شما است. (سوره بقره: ۲۰۸)

«فَلا و َرَبِّک لایؤْمِنُونَ حَتّى یحَکمُوک فِیما شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لایجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیتَ و َیسَلِّمُوا تَسْلِیماً»؛ نه چنین است، قسم به خداى تو که اینان از اهل ایمان نیستند مگر این که در نزاعشان، تنها تو را حاکم کنند و آن گاه به هر حکمى که کنى، هیچ گونه اعتراضى در دل نداشته و کاملا از دل و جان تسلیم حکم تو باشند. (سوره نساء: ۶۵)

امام صادق علیه السلام دستوراتى به یارانش مکتوب مى کند تا آن را مطالعه و به آن عمل کنند، از جمله می فرماید: «... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أَمَّا بَعْدُ فَاسْأَلُوا رَبَّکمُ الْعَافِیةَ وَ... وَاعـْلَمُوا أَنَّ الْإِسْلَامَ هُوَ التَّسْلِیمُ وَ التَّسْلِیمَ هُوَ الْإِسْلَامُ فَمَنْ سَلَّمَ فَقَدْ أَسْلَمَ و َمَنْ لَمْ یسَلِّمْ فَلَا إِسْلَامَ لَهُ...». از پروردگارتان عافیت را بخواهید... و بدانید که اسلام یعنى تسلیم و تسلیم هم یعنى اسلام است، پس کسى که تسلیم گردید اسلام آورده و کسى که تسلیم نگردید پس اسلام ندارد... .[۱]

از امام صادق عليه السلام سؤال شد به چه چيزى روشن مى‌شود كه مؤمن، مؤمن است؟ فرمودند: «بالتسليم لله و الرضا فيما وَرَد عليه مِن سُرور أو سَخط»؛ به تسليم بودن در برابر خداوند و راضى بودن از شادى و ناراحتى كه به او مى‌رسد.[۲]

پانویس

  1. کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۱.
  2. الکافی، ج۲، ص۶۲.

منابع


مطالب مرتبط