تمیم داری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''از راهبان مسلمان شده'''
+
«تمیم بن اوس بن خارجه»، از تیره «بنى دار» از قبیله «لخم» است؛ از همین رو به «تمیم دارى» شهرت دارد.<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰؛ خزانة الأدب، ج ۷، ص ۳۳۰؛ تاریخ الاسلام، ج ۷، ص ۴۰۴.</ref> او از راهبان [[شام]] بود و در سال نهم هجری به [[مدینه]] نزد [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله آمد و مسلمان شد. تمیم به آموزه‌های [[تورات]] و [[انجیل]] نیز آشنا بود و بعدها با کسب مجوز از [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] به قصه‌گویی برای مسلمانان پرداخت.
  
«تميم بن اوس بن خارجه»، از تيره بنى دار بن هانى از قبيله «لخم» از «عرب قحطانى» (جنوبى) است <ref> جمهرة انساب العرب، ص 422؛ الانساب، ج ص 33، 442.</ref>و از همين رو به «دارى» شهرت يافته است.<ref> الاستيعاب، ج ص 270؛ خزانة الأدب، ج ص 330؛ تاريخ الاسلام، ج 7، ص 404.</ref>
+
== تمیم داری در عصر پیامبر ==
 +
«تمیم داری» پیش از مسلمان شدن در منطقه [[شام]] سکونت داشت<ref>الاصابه، ج ۱، ص ۴۸۸.</ref> و از راهبان آن سرزمین به شمار مى آمد. البته زمان هجرت او یا خاندانش به آن سرزمین معلوم نیست. آنچه مسلم است، لخمى ها و جذامى ها در زمره آن دسته از عرب قحطانی (جنوبى) بودند که از مدت ها قبل از ظهور [[اسلام]] به [[سوریه]] و [[لبنان]] مهاجرت کرده بودند.<ref>کنزالعمال، ج ۸، ص ۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۲؛ الانساب، ج ۲، ص ۳۳.</ref> بر اساس برخى گزارش ها تمیم به سبب اشتغال به تجارت به [[حجاز]] رفت و آمد داشته است.<ref> تفسیر قمى، ج ۱، ص ۱۹۶؛ الکافى، ج ۷، ص ۵؛ اسباب النزول، ص ۱۷۵.</ref>
  
«تميم» پيش از مسلمان شدن در منطقه شام سكونت داشت<ref>الاصابه، ج ص 488.</ref> و از راهبان آن سرزمين به شمار مى آمد. البته زمان هجرت او يا خاندانش به آن سرزمين معلوم نيست. آنچه مسلم است، لخمى ها و جذامى ها در زمره آن دسته از عرب جنوبى بودند كه از مدت ها قبل از ظهور اسلام به سوريه و لبنان مهاجرت كرده بودند.<ref>كنزالعمال، ج 8، ص 3؛ سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 442؛ الانساب، ج ص 33.</ref> بر اساس برخى گزارش ها تميم به سبب اشتغال به تجارت به حجاز رفت و آمد داشته است.<ref> تفسير قمى، ج ص 196؛ الكافى، ج ص 5؛ اسباب النزول، ص 175.</ref>
+
تمیم در سال نهم هجرت (یک سال پیش از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]]) پس از [[غزوه تبوک|غزوه تبوک]]، همراه برادرش نعیم و هیئتى ۱۰ نفره از بنى دار به [[مدینه]] نزد [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله آمده و مسلمان شد.<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۸؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰؛ تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۳۲۶.</ref> برخى گزارش ها اسلام او را در سال هفتم، پس از [[غزوه خیبر|نبرد خیبر]] دانسته اند.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۳۵۴.</ref> همراهان تمیم تا [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت رسول خدا]] صلى الله علیه و آله و خود او تا قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]] (م. ۳۵ ق.) در مدینه ماندند.<ref> اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۲۹؛ الطبقات، ج ۷، ص ۲۸۶؛ تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۶۹.</ref>
  
تميم در سال نهم هجرت (يك سال پيش از رحلت پيامبر) پس از غزوه تبوك، همراه برادرش نعيم و هيئتى 10 نفره از بنى دار به مدينه نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده و مسلمان شد.<ref>الطبقات، ج ص 258؛ الاستيعاب، ج ص 270؛ تهذيب الكمال، ج ص 326.</ref>  
+
به گزارش زهرى و کلبى، در ملاقات این هیئت با پیامبر صلى الله علیه و آله، تمیم از آن حضرت خواست در صورت فتح شام، شمارى از روستاهاى محل سکونتش مانند «حبُرى» و «بیت عینون» را به او و به نقلى به همراهان یا خاندانش اَقطاع (بخشیدن زمین براى گذراندن زندگى) دهد. پیامبر صلى الله علیه و آله نیز با خواسته او موافقت کرد و در این خصوص سندى تنظیم فرمود. متن سند در بسیارى از منابع آمده است.<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۹؛ تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۶۷؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref> به نقل زید بن عامر ثقفى، رسول خدا صلى الله علیه و آله خود از تمیم خواست، چیزى از حضرت بخواهند و او روستاهاى یاد شده را درخواست کرد و پیامبر آنها را به او واگذار کرد.<ref>اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۶۵؛ الاصابه، ج ۲، ص ۵۰۵.</ref> برخى محققان، سند یاد شده را ساخته و پرداخته دوران [[خلفای نخستین|خلفا]] یا [[بنی امیه|بنى امیه]] دانسته اند که با توجه به اعتبار تمیم و طرفدارى او از دستگاه [[خلافت]]، براى وى فضیلت تراشى کرده اند.<ref> مکاتیب الرسول، ج ۳، ص ۵۱۵.</ref>
  
برخى گزارش ها اسلام او را در سال هفتم، پس از نبرد خيبر دانسته اند.<ref>السيرة النبويه، ج 3، ص 354.</ref> همراهان تميم تا رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله و خود او تا قتل عثمان (م. 35 ق.) در [[مدينه]] ماندند.<ref> اسدالغابه، ج 1، ص 429؛ الطبقات، ج ص 286؛ تاريخ دمشق، ج 11، ص 69.</ref>
+
برخى سیره نویسان چون ابن اسحاق، بدون ذکر نام [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]]، تمیم را از کسانى دانسته اند که در برخى از آنها، همراه [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلى الله علیه و آله بود.<ref>الطبقات، ج ۷، ص ۲۸۶؛ الاصابه، ج ۱، ص ۴۴۸.</ref>
  
به گزارش زهرى و كلبى، در ملاقات اين هيئت با پيامبر صلى الله عليه و آله، تميم از آن حضرت خواست در صورت فتح شام، شمارى از روستاهاى محل سكونتش مانند «حبُرى» و «بيت عينون» را به او و به نقلى به همراهان يا خاندانش اَقطاع (بخشيدن زمين براى گذراندن زندگى) دهد. پيامبر صلى الله عليه و آله نيز با خواسته او موافقت كرد و در اين خصوص سندى تنظيم فرمود. متن سند در بسيارى از منابع آمده است.<ref>الطبقات، ج ص 259؛ تاريخ دمشق، ج 11، ص 67؛ معجم البلدان، ج ص 213.</ref>
+
مطابق نقلى، پیامبر صلى الله علیه و آله هنگام سخنرانى و [[خطابه]]، بر شاخه اى از خرما تکیه مى دادند و چون احساس خستگى خود را یادآور شدند، تمیم پیشنهاد کرد براى آن حضرت منبرى ساخته شود. رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از مشورت با [[صحابه]]، پذیرفت.<ref> الطبقات، ج ۱، ص ۱۹۲؛ امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص ۱۰۶؛ الاصابه، ج ۵، ص ۴۶۱.</ref>
  
به نقل زيد بن عامر ثقفى، رسول خدا صلى الله عليه و آله خود از تميم خواست، چيزى از حضرت بخواهند و او روستاهاى ياد شده را درخواست كرد و پيامبر آنها را به او واگذار كرد.<ref>اسدالغابه، ج 2، ص 365؛ الاصابه، ج 2، ص 505.</ref> برخى محققان، سند ياد شده را ساخته و پرداخته دوران خلفا يا بنى اميه دانسته اند كه با توجه به اعتبار تميم و طرفدارى او از دستگاه خلافت، براى وى فضيلت تراشى كرده اند.<ref> مكاتيب الرسول، ج 3، ص 515.</ref>
+
==تمیم داری در عصر خلفا==
  
برخى سيره نويسان، چون ابن اسحاق بدون ذكر نام غزوات، تميم را از كسانى دانسته اند كه در برخى از آنها، همراه پيامبر صلى الله عليه و آله بود.<ref>الطبقات، ج ص 286؛ الاصابه، ج ص 448.</ref>
+
از تمیم داری در عهد خلافت [[ابوبکر]]، خبرى در دست نیست جز فرمان خلیفه مبنى بر واگذارى اقطاع داده شده به تمیم در زمان پیامبر صلى الله علیه و آله.<ref>اسدالغابه، ج ۶، ص ۳۱۷؛ الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۹.</ref> اما خلیفه دوم [[عمر بن خطاب|عمر خطاب]]، توجهى ویژه به او داشت، چنان که گفته اند: عمر وى را تمجید و از او با عنوان بهترین مدنى (خیر اهل المدینه) یاد مى کرد<ref> تهذیب الکمال، ج ۳، ص ۵۵.</ref> و وى را صاحب کرامات مى دانست.<ref>دلایل النبوه، ابونعیم، ج ۲، ص ۵۸۳؛ دلائل النبوه، بیهقى، ج ۶، ص ۸۰.</ref>
  
مطابق نقلى، پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام سخنرانى و خطابه، بر شاخه اى از خرما تكيه مى دادند و چون احساس خستگى خود را يادآور شدند، تميم پيشنهاد كرد براى آن حضرت منبرى ساخته شود. رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از مشورت با صحابه، پذيرفت.<ref> الطبقات، ج ص 192؛ امتاع الاسماع، ج 10، ص 106؛ الاصابه، ج ص 461.</ref>
+
گویند در سال ۱۴ قمرى پس از آن که عمر دستور داد [[نافله های شبانه روز|نمازهاى نافله]] در شب هاى ماه مبارک [[رمضان]] به صورت جماعت ([[نماز تراویح|نماز تراویح]]) گزارده شود،<ref>نماز تراویح در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله و ابوبکر به صورت فرادى خوانده مى شد.</ref> به [[ابی بن کعب|ابى بن کعب]] و تمیم دارى دستور داد امامت این نمازها را بر عهده گیرند، از این رو آن دو، [[امام جماعت‌|امامت جماعت]] مردان را و سلیمان بن ابى حشمه امامت جماعت زنان را عهده دار شدند.<ref> تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۱۴۰؛ الطبقات، ج ۵، ص ۲۹۶؛ الانساب، ج ۲، ص ۴۴۳.</ref>
  
عده اى تميم را در شمار روايان حديث نبوى آورده و شمار [[احاديث]] او را 18 مورد برشمرده اند. كسانى مانند عبدالله بن وهب، سُليم بن عامر و شرحبيل بن مسلم، از ناقلان و راويان حديث او بوده اند.<ref>الاستيعاب، ج ص 270؛ سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 441؛ تهذيب الكمال، ج 4، ص 326ـ327.</ref>
+
نیز آمده است که تمیم نخستین کسى بود که در [[مسجد النبی (ص)|مسجد پیامبر]] به قصه گویى پرداخت.<ref>المصنف، صنعانى، ج ۳، ص ۲۱۹؛ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۱ ـ ۱۲؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۴۴۹.</ref> زیرا [[عمر بن خطاب|عمر]] به کسى اجازه نمى داد براى مردم قصه بگوید؛ ولى به او اجازه داد. بنا به گزارشى، تمیم در عهد عمر در هفته یک روز و در دوره [[عثمان]]، دو روز براى مردم قصه مى گفت.<ref>تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۱ـ۱۲؛ تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۸۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۷.</ref>  
  
تميم پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله:
+
طبق نقلى، عمر تنها در یک مورد تمیم را نکوهش کرد و او را با تازیانه زد و آن بدان سبب بود که تمیم پس از [[نماز]] عصر ـ به رغم نهى عمر از نمازگزاردن بعد از نماز عصر تا مغرب ـ دو [[رکعت]] نماز خواند.<ref>کنزالعمال، ج ۸، ص ۱۸۰.</ref>
  
از وى در عهد خلافت [[ابوبكر]]، خبرى در دست نيست جز فرمان خليفه مبنى بر واگذارى اقطاع داده شده به تميم در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>اسدالغابه، ج 6، ص 317؛ الطبقات، ج 1، ص 259.</ref>؛ اما خليفه دوم، توجهى ويژه به او داشت، چنان كه گفته اند: عمر وى را تمجيد و از او با عنوان بهترين مدنى (خير اهل المدينه) ياد مى كرد<ref> تهذيب الكمال، ج 3، ص 55.</ref> و وى را صاحب كرامات مى دانست.<ref>دلايل النبوه، ابونعيم، ج ص 583؛ دلائل النبوه، بيهقى، ج ص 80.</ref>
+
تمیم در فتح [[مصر]] شرکت داشت و مدتى بر [[بیت المقدس]] امارت کرد که زمان آن مشخص نیست.<ref>تاریخ دمشق، ج ۱۸، ص ۲۴۳؛ ج ۱۱، ص ۱۴۰.</ref>
  
گويند در سال 14 قمرى پس از آن كه عمر دستور داد نمازهاى نافله در شب هاى ماه مبارك [[رمضان]] به صورت جماعت (نماز تراويح) گزارده شود ـ در زمان [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله]] و ابوبكر به صورت فرادى خوانده مى شد ـ به ابى بن كعب و تميم دارى دستور داد امامت اين نمازها را بر عهده گيرند، از اين رو آن دو، امامت جماعت مردان را و سليمان بن ابى حشمه امامت جماعت زنان را عهده دار شدند.<ref> تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 140؛ الطبقات، ج ص 296؛ الانساب، ج ص 443.</ref>
+
== ویژگی‌های تمیم داری ==
 +
منابع [[اهل سنت]] براى تمیم داری شأن و مقامى والا قائل اند و وى را در زمره زاهدان و اهل [[تهجد]] دانسته و آورده اند که در نمازش سوره هاى طولانى (مئین) را تلاوت مى کرد و [[ختم قرآن]] او در مدت ۷ روز بود.<ref> سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۵؛ صفة الصفوه، ج ۱، ص ۳۳۲.</ref>
  
نيز آمده است كه تميم نخستين كسى بود كه در مسجد پيامبر به قصه گويى پرداخت.<ref>المصنف، صنعانى، ج 3، ص 219؛ تاريخ المدينه، ج 1، ص 11 ـ 12؛ مسند احمد، ج 3، ص 449.</ref> زيرا عمر به كسى اجازه نمى داد براى مردم قصه بگويد؛ ولى به او اجازه داد. بنا به گزارشى، تميم در عهد عمر در هفته يك روز و در دوره عثمان، دو روز براى مردم قصه مى گفت.<ref>تاريخ المدينه، ج ص 11ـ12؛ تاريخ دمشق، ج 11، ص 81؛ سير اعلام النبلاء، ج ص 447.</ref>  
+
عده اى تمیم داری را در شمار روایان [[حدیث|حدیث]] نبوى آورده و شمار احادیث او را ۱۸ مورد برشمرده اند. کسانى مانند عبدالله بن وهب، سُلیم بن عامر و شرحبیل بن مسلم، از ناقلان و راویان حدیث او بوده اند.<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۱؛ تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۳۲۶ـ۳۲۷.</ref>
  
طبق نقلى، عمر تنها در يك مورد تميم را نكوهش كرد و او را با تازيانه زد و آن بدان سبب بود كه تميم پس از نماز عصر ـ به رغم نهى عمر از نمازگزاردن بعد از نماز عصر تا مغرب ـ دو ركعت نماز خواند.<ref>كنزالعمال، ج ص 180.</ref>  
+
کراماتى نیز به وى نسبت داده شده است؛ مانند هدایت آتش با دستش به دره اى یا غارى.<ref>دلائل النبوه، بیهقى، ج ۶، ص ۸۰؛ دلائل النبوه، ابونعیم، ج ۲، ص ۵۸۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۷.</ref> کسانى از بزرگان اهل سنت مانند [[ابن سیرین|ابن سیرین]]، برخى اعمال خود چون نمازخواندن در جامه هاى گرانبها را به کار تمیم مستند کرده اند، از این رو عمل تمیم را به معترضان، یادآورى مى کردند.<ref> الثقات، ج ۳، ص ۴۰؛ صفة الصفوه، ج ۱، ص ۳۳۲؛ عقد الفرید، ج ۲، ص ۳۶۶ـ۳۶۷.</ref>
  
تميم در فتح مصر شركت داشت و مدتى بر بيت المقدس امارت كرد كه زمان آن مشخص نيست.<ref>تاريخ دمشق، ج 18، ص 243؛ ج 11، ص 140.</ref>
+
در شرح حال و تکریم تمیم، اخبارى نیز آورده اند که نمى توان آنها را تأیید و بر آنها اعتماد کرد؛ مانند این که او مژده [[بعثت]] پیامبر صلى الله علیه و آله را از زبان [[جنّ]] شنید و پس از آن که به [[مدینه]] آمد مسلمان شد.<ref>امتاع الاسماع، ج ۴، ص ۱۵؛ مناقب آل ابى طالب، ج ۱، ص ۱۲۱؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۹۲.</ref>
  
منابع اهل سنت براى تميم شأن و مقامى والا قائل اند و وى را در زمره زاهدان و اهل تهجد دانسته و آورده اند كه در نمازش سوره هاى طولانى (مئين) را تلاوت مى كرد و ختم [[قرآن]] او در مدت 7 روز بود.<ref> سير اعلام النبلاء، ج ص 445؛ صفة الصفوه، ج ص 332.</ref>
+
در مقابل، برخى محققان [[شیعه|شیعى]] تمیم را از [[حدیث جعلی|جاعلان حدیث]] می‌دانند<ref>سید مرتضى عسکرى، نقش ائمه در احیاى دین، ج ‏۱، ص ۴۷۶.</ref> و با تنقیص تمیم او را همانند [[کعب الاحبار|کعب الاحبار]] و وهب بن منبّه دانسته اند که [[اسرائیلیات|اسرائیلیات]] را وارد فرهنگ اسلامى مى کرد.<ref>مکاتیب الرسول، ج ۱، ص ۶۵۹؛ تدوین القرآن، ص ۴۴۴ ـ ۴۵۱؛ الصحیح من السیره، ج ۱، ص ۱۲۴.</ref> نیز حرکت وى از [[مدینه]] به [[شام]]، پس از قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]]<ref> الاصابه، ج ۱، ص ۸۳۸، ۴۸۸؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۱۵؛ الخصال، ص ۲۹۴.</ref> را نشان انحراف تمیم از امیرمؤمنان [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السلام مى دانند.<ref> قاموس الرجال، ج ۲، ص ۴۲۲.</ref>
  
كراماتى نيز به وى نسبت داده شده است؛ مانند هدايت آتش با دستش به دره اى يا غارى.<ref>دلائل النبوه، بيهقى، ج ص 80؛ دلائل النبوه، ابونعيم، ج ص 583؛ سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 447.</ref> كسانى از بزرگان اهل سنت مانند ابن سيرين، برخى اعمال خود چون نمازخواندن در جامه هاى گرانبها را به كار تميم مستند كرده اند، از اين رو عمل تميم را به معترضان، يادآورى مى كردند.<ref> الثقات، ج ص 40؛ صفة الصفوه، ج ص 332؛ عقد الفريد، ج 2، ص 366ـ367.</ref>
+
== وفات ==
 +
سرانجام، تمیم دارى در سال ۴۰ قمرى در [[بیت المقدس|بیت المقدس]] درگذشت<ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۸؛ الوافى بالوفیات، ج ۱۰، ص ۲۵۲.</ref> و در بیت جبرین (حد فاصل غزه و بیت المقدس) به خاک سپرده شد.<ref>الثقات، ج ۳، ص ۴۰؛ الاصابه، ج ۱، ص ۴۸۸.</ref> البته [[حدیث مرفوع‌‌|روایت مرفوعی]] وجود دارد که فوت او را در همان زمان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (صلى الله علیه و آله) می‌داند.
  
در شرح حال و تكريم تميم، اخبارى نيز آورده اند كه نمى توان آنها را تأييد و بر آنها اعتماد كرد؛ مانند اين كه او مژده بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله را از زبان جنّ شنيد و پس از آن كه به [[مدينه]] آمد مسلمان شد.<ref>امتاع الاسماع، ج 4، ص 15؛ مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 121؛ بحارالانوار، ج 18، ص 92.</ref>
+
مشهور آن است که از تمیم دارى نسلى نماند؛<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۴۲۲؛ تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۳۲۸.</ref> اما برخى او را داراى فرزند دانسته و احمد بن محمد بن یعقوب دارى محدّث را به او منتسب مى دانند.<ref>معجم الاوسط، ج ۷، ص ۳۱۵؛ الکامل، ج ۲، ص ۹۲؛ تهذیب الکمال، ج ۲۷، ص ۲۱.</ref> خانه تمیم دارى در مدینه تا عصر حاضر محل توجه اهل سنت بوده و [[زیارت]] مى شد.<ref>الذریعه، ج ۷، ص ۵۲.</ref>  
 
+
==پانویس==
در مقابل، برخى محققان شيعى با تنقيص تميم او را همانند [[كعب الاحبار]] و وهب بن منبه دانسته اند كه اسرائيليات را وارد فرهنگ اسلامى مى كرد.<ref>مكاتيب الرسول، ج 1، ص 659؛ تدوين القرآن، ص 444 ـ 451؛ الصحيح من السيره، ج ص 124؛ ج ص 101 ـ 102.</ref>؛ نيز حركت وى از [[مدينه]] به شام، پس از قتل عثمان<ref> الاصابه، ج 1، ص 838، 488؛ اسدالغابه، ج 1، ص 215؛ الخصال، ص 294.</ref> را نشان انحراف تميم از اميرمؤمنان على عليه السلام مى دانند.<ref> قاموس الرجال، ج 2، ص 422.</ref>
+
<references />
 
+
== منابع ==
سرانجام تميم دارى در سال 40 قمرى در بيت المقدس درگذشت.<ref>سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 448؛ الوافى بالوفيات، ج 10، ص 252.</ref> و در بيت جبرين (حد فاصل غزه و بيت المقدس) به خاك سپرده شد.<ref>الثقات، ج 3، ص 40؛ الاصابه، ج 1، ص 488.</ref>
+
* "تميم دارى لخمى؛ از راهبان مسلمان شده"، [http://www.maarefquran.com/fa/Article/Detail/13119/%D8%AA%D9%85%D9%8A%D9%85-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%89-%D9%84%D9%8E%D8%AE%D9%85%D9%89#_ftn58 پرتال جامع علوم و معارف قرآن].
 +
* "تميم بن اوس دارى"، [https://www.islamquest.net/fa/archive/fa77916 سایت اسلام کوئست].
  
==پانویس==
+
[[رده:اسرائیلیات]]
<references/>
+
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۳۶

«تمیم بن اوس بن خارجه»، از تیره «بنى دار» از قبیله «لخم» است؛ از همین رو به «تمیم دارى» شهرت دارد.[۱] او از راهبان شام بود و در سال نهم هجری به مدینه نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و مسلمان شد. تمیم به آموزه‌های تورات و انجیل نیز آشنا بود و بعدها با کسب مجوز از خلیفه دوم به قصه‌گویی برای مسلمانان پرداخت.

تمیم داری در عصر پیامبر

«تمیم داری» پیش از مسلمان شدن در منطقه شام سکونت داشت[۲] و از راهبان آن سرزمین به شمار مى آمد. البته زمان هجرت او یا خاندانش به آن سرزمین معلوم نیست. آنچه مسلم است، لخمى ها و جذامى ها در زمره آن دسته از عرب قحطانی (جنوبى) بودند که از مدت ها قبل از ظهور اسلام به سوریه و لبنان مهاجرت کرده بودند.[۳] بر اساس برخى گزارش ها تمیم به سبب اشتغال به تجارت به حجاز رفت و آمد داشته است.[۴]

تمیم در سال نهم هجرت (یک سال پیش از رحلت پیامبر) پس از غزوه تبوک، همراه برادرش نعیم و هیئتى ۱۰ نفره از بنى دار به مدینه نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمده و مسلمان شد.[۵] برخى گزارش ها اسلام او را در سال هفتم، پس از نبرد خیبر دانسته اند.[۶] همراهان تمیم تا رحلت رسول خدا صلى الله علیه و آله و خود او تا قتل عثمان (م. ۳۵ ق.) در مدینه ماندند.[۷]

به گزارش زهرى و کلبى، در ملاقات این هیئت با پیامبر صلى الله علیه و آله، تمیم از آن حضرت خواست در صورت فتح شام، شمارى از روستاهاى محل سکونتش مانند «حبُرى» و «بیت عینون» را به او و به نقلى به همراهان یا خاندانش اَقطاع (بخشیدن زمین براى گذراندن زندگى) دهد. پیامبر صلى الله علیه و آله نیز با خواسته او موافقت کرد و در این خصوص سندى تنظیم فرمود. متن سند در بسیارى از منابع آمده است.[۸] به نقل زید بن عامر ثقفى، رسول خدا صلى الله علیه و آله خود از تمیم خواست، چیزى از حضرت بخواهند و او روستاهاى یاد شده را درخواست کرد و پیامبر آنها را به او واگذار کرد.[۹] برخى محققان، سند یاد شده را ساخته و پرداخته دوران خلفا یا بنى امیه دانسته اند که با توجه به اعتبار تمیم و طرفدارى او از دستگاه خلافت، براى وى فضیلت تراشى کرده اند.[۱۰]

برخى سیره نویسان چون ابن اسحاق، بدون ذکر نام غزوات، تمیم را از کسانى دانسته اند که در برخى از آنها، همراه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بود.[۱۱]

مطابق نقلى، پیامبر صلى الله علیه و آله هنگام سخنرانى و خطابه، بر شاخه اى از خرما تکیه مى دادند و چون احساس خستگى خود را یادآور شدند، تمیم پیشنهاد کرد براى آن حضرت منبرى ساخته شود. رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از مشورت با صحابه، پذیرفت.[۱۲]

تمیم داری در عصر خلفا

از تمیم داری در عهد خلافت ابوبکر، خبرى در دست نیست جز فرمان خلیفه مبنى بر واگذارى اقطاع داده شده به تمیم در زمان پیامبر صلى الله علیه و آله.[۱۳] اما خلیفه دوم عمر خطاب، توجهى ویژه به او داشت، چنان که گفته اند: عمر وى را تمجید و از او با عنوان بهترین مدنى (خیر اهل المدینه) یاد مى کرد[۱۴] و وى را صاحب کرامات مى دانست.[۱۵]

گویند در سال ۱۴ قمرى پس از آن که عمر دستور داد نمازهاى نافله در شب هاى ماه مبارک رمضان به صورت جماعت (نماز تراویح) گزارده شود،[۱۶] به ابى بن کعب و تمیم دارى دستور داد امامت این نمازها را بر عهده گیرند، از این رو آن دو، امامت جماعت مردان را و سلیمان بن ابى حشمه امامت جماعت زنان را عهده دار شدند.[۱۷]

نیز آمده است که تمیم نخستین کسى بود که در مسجد پیامبر به قصه گویى پرداخت.[۱۸] زیرا عمر به کسى اجازه نمى داد براى مردم قصه بگوید؛ ولى به او اجازه داد. بنا به گزارشى، تمیم در عهد عمر در هفته یک روز و در دوره عثمان، دو روز براى مردم قصه مى گفت.[۱۹]

طبق نقلى، عمر تنها در یک مورد تمیم را نکوهش کرد و او را با تازیانه زد و آن بدان سبب بود که تمیم پس از نماز عصر ـ به رغم نهى عمر از نمازگزاردن بعد از نماز عصر تا مغرب ـ دو رکعت نماز خواند.[۲۰]

تمیم در فتح مصر شرکت داشت و مدتى بر بیت المقدس امارت کرد که زمان آن مشخص نیست.[۲۱]

ویژگی‌های تمیم داری

منابع اهل سنت براى تمیم داری شأن و مقامى والا قائل اند و وى را در زمره زاهدان و اهل تهجد دانسته و آورده اند که در نمازش سوره هاى طولانى (مئین) را تلاوت مى کرد و ختم قرآن او در مدت ۷ روز بود.[۲۲]

عده اى تمیم داری را در شمار روایان حدیث نبوى آورده و شمار احادیث او را ۱۸ مورد برشمرده اند. کسانى مانند عبدالله بن وهب، سُلیم بن عامر و شرحبیل بن مسلم، از ناقلان و راویان حدیث او بوده اند.[۲۳]

کراماتى نیز به وى نسبت داده شده است؛ مانند هدایت آتش با دستش به دره اى یا غارى.[۲۴] کسانى از بزرگان اهل سنت مانند ابن سیرین، برخى اعمال خود چون نمازخواندن در جامه هاى گرانبها را به کار تمیم مستند کرده اند، از این رو عمل تمیم را به معترضان، یادآورى مى کردند.[۲۵]

در شرح حال و تکریم تمیم، اخبارى نیز آورده اند که نمى توان آنها را تأیید و بر آنها اعتماد کرد؛ مانند این که او مژده بعثت پیامبر صلى الله علیه و آله را از زبان جنّ شنید و پس از آن که به مدینه آمد مسلمان شد.[۲۶]

در مقابل، برخى محققان شیعى تمیم را از جاعلان حدیث می‌دانند[۲۷] و با تنقیص تمیم او را همانند کعب الاحبار و وهب بن منبّه دانسته اند که اسرائیلیات را وارد فرهنگ اسلامى مى کرد.[۲۸] نیز حرکت وى از مدینه به شام، پس از قتل عثمان[۲۹] را نشان انحراف تمیم از امیرمؤمنان امام على علیه السلام مى دانند.[۳۰]

وفات

سرانجام، تمیم دارى در سال ۴۰ قمرى در بیت المقدس درگذشت[۳۱] و در بیت جبرین (حد فاصل غزه و بیت المقدس) به خاک سپرده شد.[۳۲] البته روایت مرفوعی وجود دارد که فوت او را در همان زمان پیامبر (صلى الله علیه و آله) می‌داند.

مشهور آن است که از تمیم دارى نسلى نماند؛[۳۳] اما برخى او را داراى فرزند دانسته و احمد بن محمد بن یعقوب دارى محدّث را به او منتسب مى دانند.[۳۴] خانه تمیم دارى در مدینه تا عصر حاضر محل توجه اهل سنت بوده و زیارت مى شد.[۳۵]

پانویس

  1. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰؛ خزانة الأدب، ج ۷، ص ۳۳۰؛ تاریخ الاسلام، ج ۷، ص ۴۰۴.
  2. الاصابه، ج ۱، ص ۴۸۸.
  3. کنزالعمال، ج ۸، ص ۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۲؛ الانساب، ج ۲، ص ۳۳.
  4. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۱۹۶؛ الکافى، ج ۷، ص ۵؛ اسباب النزول، ص ۱۷۵.
  5. الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۸؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰؛ تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۳۲۶.
  6. السیرة النبویه، ج ۳، ص ۳۵۴.
  7. اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۲۹؛ الطبقات، ج ۷، ص ۲۸۶؛ تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۶۹.
  8. الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۹؛ تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۶۷؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۱۳.
  9. اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۶۵؛ الاصابه، ج ۲، ص ۵۰۵.
  10. مکاتیب الرسول، ج ۳، ص ۵۱۵.
  11. الطبقات، ج ۷، ص ۲۸۶؛ الاصابه، ج ۱، ص ۴۴۸.
  12. الطبقات، ج ۱، ص ۱۹۲؛ امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص ۱۰۶؛ الاصابه، ج ۵، ص ۴۶۱.
  13. اسدالغابه، ج ۶، ص ۳۱۷؛ الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۹.
  14. تهذیب الکمال، ج ۳، ص ۵۵.
  15. دلایل النبوه، ابونعیم، ج ۲، ص ۵۸۳؛ دلائل النبوه، بیهقى، ج ۶، ص ۸۰.
  16. نماز تراویح در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله و ابوبکر به صورت فرادى خوانده مى شد.
  17. تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۱۴۰؛ الطبقات، ج ۵، ص ۲۹۶؛ الانساب، ج ۲، ص ۴۴۳.
  18. المصنف، صنعانى، ج ۳، ص ۲۱۹؛ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۱ ـ ۱۲؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۴۴۹.
  19. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۱ـ۱۲؛ تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۸۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۷.
  20. کنزالعمال، ج ۸، ص ۱۸۰.
  21. تاریخ دمشق، ج ۱۸، ص ۲۴۳؛ ج ۱۱، ص ۱۴۰.
  22. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۵؛ صفة الصفوه، ج ۱، ص ۳۳۲.
  23. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۱؛ تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۳۲۶ـ۳۲۷.
  24. دلائل النبوه، بیهقى، ج ۶، ص ۸۰؛ دلائل النبوه، ابونعیم، ج ۲، ص ۵۸۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۷.
  25. الثقات، ج ۳، ص ۴۰؛ صفة الصفوه، ج ۱، ص ۳۳۲؛ عقد الفرید، ج ۲، ص ۳۶۶ـ۳۶۷.
  26. امتاع الاسماع، ج ۴، ص ۱۵؛ مناقب آل ابى طالب، ج ۱، ص ۱۲۱؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۹۲.
  27. سید مرتضى عسکرى، نقش ائمه در احیاى دین، ج ‏۱، ص ۴۷۶.
  28. مکاتیب الرسول، ج ۱، ص ۶۵۹؛ تدوین القرآن، ص ۴۴۴ ـ ۴۵۱؛ الصحیح من السیره، ج ۱، ص ۱۲۴.
  29. الاصابه، ج ۱، ص ۸۳۸، ۴۸۸؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۱۵؛ الخصال، ص ۲۹۴.
  30. قاموس الرجال، ج ۲، ص ۴۲۲.
  31. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۸؛ الوافى بالوفیات، ج ۱۰، ص ۲۵۲.
  32. الثقات، ج ۳، ص ۴۰؛ الاصابه، ج ۱، ص ۴۸۸.
  33. جمهرة انساب العرب، ص ۴۲۲؛ تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۳۲۸.
  34. معجم الاوسط، ج ۷، ص ۳۱۵؛ الکامل، ج ۲، ص ۹۲؛ تهذیب الکمال، ج ۲۷، ص ۲۱.
  35. الذریعه، ج ۷، ص ۵۲.

منابع