مسیحیت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «دین مسیحیت از ادیان بزرگ آسمانی و آیین حضرت عیسی بن مریم علیه‌السّلام است. آ...» ایجاد کرد)
 
(ویرایش)
 
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
دین مسیحیت از ادیان بزرگ آسمانی و آیین حضرت عیسی بن مریم علیه‌السّلام است.
+
[[دین]] «مسیحیت» از ادیان آسمانی و آیین [[حضرت عیسی]] علیه‌السلام است.
آیین مسیحیت یک آیین یکتاپرستانه است که بر آموزه‌ها و سخنان عیسی ناصری (مسیح) استوار گشته است. آموزه‌هایی چون تثلیث، مرگ مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان، تعمید آب و روح القدس از باورهای بنیادین این آیین هستند. مسیحیت با داشتن ۲٫۲ میلیارد پیرو بزرگترین دین جهان از دید شمار پیروان است.
+
آموزه‌هایی چون تثلیث، مرگ مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان، تعمید و [[روح القدس در مسیحیت|روح القدس]] از عقاید این آیین هستند. [[قرآن|قرآن کریم]] برخی باورهای مسیحیان از جمله تثلیث را رد کرده و خداوند را از این امور منزه نموده و عیسی را بنده خدا برمی‌شمارد. مسیحیت اکنون از نظر شمار پیروان، بزرگترین دین جهان است.
  
معرفی اجمالی حضرت عیسی
+
==معرفی حضرت عیسی==
 +
مسیحیان، [[حضرت عیسی علیه السلام|حضرت عیسی]] علیه‌السّلام را Christian به معنای مسیح می‌خوانند. [[انجیل|اناجیل]] موجود بر آن‌اند که [[حضرت مریم]] مادر عیسی علیه‌السّلام باکره بوده و فرزند خویش را به گونه‌ای غیر طبیعی به دنیا آورده است؛ اما با این حال، او را فرزند یوسف نجار می‌دانند. عیسی علیه‌السّلام در [[بیت لحم|بیت اللحم]] زاده شد و در ناصریه پرورش یافت. تولد او را چهار تا هشت سال پیش از مبدا تاریخ میلادی احتمال داده‌اند. در سی سالگی به دست [[حضرت یحیی علیه السلام|حضرت یحیی]] علیه‌السّلام غسل تعمید یافت و همانند او به موعظه و تذکیر و تعلیم خلق پرداخت.
  
 +
حضرت عیسی علیه‌السّلام، دوازده [[حواریون|حواری]] یا رسول داشت که تعالیم او را میان مردمان می‌گستراندند.<ref>خلاصة الادیان، ص۱۵۱.</ref> چون عیسی علیه‌السّلام به تبلیغ دین خویش همت گماشت، رهبران [[یهود]] نخست با او مخالفتی نکردند؛ اما آن گاه که دریافتند تعالیم او سلطه آنان را بر نمی‌تابد و مردمان را آگاه و هوشیار می‌سازد، راه ناسازگاری و دشمنی در پیش گرفتند و سرانجام شورای عالی یهود در [[اورشلیم]]، عیسی علیه‌السّلام را به مرگ محکوم کرد. مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی علیه‌السّلام همراه دو تن دیگر به صلیب کشیده شده و جان باخته است؛ اما پس از سه روز در پیش چشم مادرش مریم علیهاالسلام‌ و حواریون از مرقد خویش بیرون آمده و به آسمان‌ها رفته است و در [[آخر الزمان]]، باری دیگر برمی گردد و بشر را نجات می‌دهد.<ref>خلاصة الادیان، ص۱۶۰.</ref>
  
مسیحیان، حضرت عیسی علیه‌السّلام را Christian به معنای مسیح و یونانی زبانان Christos می‌خوانند.اناجیل موجود بر آن‌اند که مادر حضرت عیسی علیه‌السّلام باکره بوده و فرزند خویش را به گونه‌ای غیر طبیعی به دنیا آورده است؛ اما با این حال، او را فرزند یوسف نجار می‌دانند. عیسی علیه‌السّلام در بیت اللحم زاده شد و در ناصریه پرورش یافت. تولد او را چهار تا هشت سال پیش از مبدا تاریخ میلادی احتمال داده‌اند. در سی سالگی به دست حضرت یحیی علیه‌السّلام غسل تعمید یافت و همانند او به موعظه و تذکیر و تعلیم خلق پرداخت. حضرت عیسی علیه‌السّلام ، دوازده حواری یا رسول داشت که تعالیم او را میان مردمان می‌گستراندند[۱][۲]] چون عیسی علیه‌السّلام به تبلیغ دین خویش همت گماشت، رهبران یهود نخست با او مخالفتی نکردند؛ اما آن گاه که دریافتند تعالیم او سلطه آنان را بر نمی‌تابد و مردمان را آگاه و هوشیار می‌سازد، راه ناسازگاری و دشمنی در پیش گرفتند و سرانجام شورای عالی یهود در اورشلیم ، عیسی علیه‌السّلام را به مرگ محکوم کرد. مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی علیه‌السّلام همراه دو تن دیگر به صلیب کشیده شده و جان باخته است؛ اما پس از سه روز در پیش چشم مادرش مریم سلام‌الله‌علیهم و حواریون از مرقد خویش بیرون آمده و به آسمان‌ها رفته است و در آخر الزمان ، باری دیگر برمی گردد و بشر را نجات می‌دهد[۴]
+
==کتب دینی مسیحیان==
 +
کتاب مقدس دارای دو بخش است: عهد قدیم یا [[تورات]] و عهد جدید یا [[انجیل]]. علت این نامگذاری آن است که مسیحیان معتقدند خدا با انسان دو پیمان بسته است: یکی پیمان کهن، به وسیله پیامبران پیش از [[حضرت عیسی علیه السلام|عیسی مسیح]]. در این پیمان مرتبه ای از نجات از طریق وعد، وعید، قانون و [[شریعت]] به دست می آید. دیگری پیمان نو، توسط خدای متجلی یعنی عیسی مسیح. در پیمان نو نجات از طریق محبت حاصل می شود. به این معنا که طبق اعتقاد آنان، خدای پسر به شکل انسان مجسم می شود، گناهان بشر را برخود می گیرد و با تحمل رنج صلیب، کفاره گناهان می شود. تا آنجا که تاریخ نشان می دهد، این عقیده، با وجود دوری آن از عقل و منطق، زیربنای مسیحیت بوده است
  
کتب دینی مسیحیان
+
بخش دوم (عهد جدید) تنها نزد مسیحیان مقدس است و آن شامل چهار [[انجیل متی]]، [[انجیل مرقس|مرقس]]، [[انجیل لوقا|لوقا]] و [[انجیل یوحنا|یوحنا]] و نیز اعمال رسولان و نامه‌های پولس حواری است.
  
 +
کلمه «انجیل»، یونانی و به معنای مژده و بشارت است. محتوای اناجیل، زندگی نامه و بیانات اخلاقی و پندهای [[حضرت عیسی علیه السلام|حضرت عیسی]] علیه‌السّلام است. جز اناجیل چهارگانه، اناجیل دیگری نیز میان مسیحیان رواج داشته‌اند؛ اما [[کلیسا|کلیسای]] مسیحی همه را جز چند انجیل یاد شده، بی اعتبار شمرد و از رواج انداخت.<ref>آشنایی با تاریخ ادیان، ص۱۵۵.</ref> از اناجیلی که به دست کلیسا از اعتبار افتاد، [[انجیل برنابا]] (م. ۶۱ م) است. محتوای این انجیل با دیگر اناجیل متفاوت است و عیسی علیه‌السّلام را پسر خدا نمی‌داند و جنبه الوهی وی را نفی می‌کند و بر آن است که عیسی علیه‌السّلام را به صلیب نیاویختند؛ بلکه مردی یهودی را دار زدند و مردم گمان بردند که او عیسی فرزند مریم است.<ref>همان.</ref>
  
کتاب مقدس دارای دو بخش است: عهد قدیم یا تورات و عهد جدید یا انجیل . بخش دوم تنها نزد مسیحیان مقدس است. عهد جدید شامل چهار انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا و نیز اعمال رسولان و نامه‌های پولس حواری است. کلمه «انجیل»، یونانی و به معنای بشارت است. محتوای اناجیل، زندگی نامه و بیانات اخلاقی و پندهای حضرت عیسی علیه‌السّلام است. جز اناجیل چهارگانه، اناجیل دیگری نیز میان مسیحیان رواج داشته‌اند؛ اما کلیسای مسیحی همه را جز چند انجیل یاد شده، بی اعتبار شمرد و از رواج انداخت[۵] [۶] در عهد جدید خبری از احکام شرعی نیست و مسیحیان در این باره به همان که در عهد قدیم آمده است، پای بندند. از اناجیلی که به دست کلیسا از اعتبار افتاد، انجیل برنابا (م. ۶۱. م) است. محتوای این انجیل با دیگر اناجیل متفاوت است و عیسی علیه‌السّلام را پسر خدا نمی‌داند و جنبه الوهی وی را نفی می‌کند و بر آن است که عیسی علیه‌السّلام را به صلیب نیاویختند؛ بلکه مردی یهودی را دار زدند و مردم گمان بردند که او عیسی فرزند مریم است[۷]
+
در عهد جدید خبری از احکام شرعی نیست و مسیحیان در این باره به همان که در عهد قدیم آمده است، پایبندند.
  
رسمیت دین مسیح
+
==رسمیت دین مسیح==
 +
تا زمانی که مسیحیت فرقه‌ای [[یهود|یهودی]] به شمار می‌رفت، دولت روم توجهی به آن نداشت و مسیحیان در عقیده خویش آزاد بودند. با گسترش دین مسیح و آشکار شدن آن به صورت دینی جدید با سخنانی نو، دولت روم برآشفت و مسیحیت را غیر قانونی خواند و بر مسیحیان سخت گرفت. سرانجام، قسطنطنین کبیر (Constantine the Great) در سال ۳۱۳ م. به مسیحیت گروید و با فرمانی، آزادی این آیین را اعلام کرد و بدین سان، مسیحیت کیش رسمی دولت روم شد.
  
 +
در این هنگام، اختلافات کلامی میان بزرگان مسیحیت رخ نمود. آریوس (۳۳۶- ۲۵۶ م.) حضرت مسیح را مخلوق دانست و مغضوب کلیسا گشت. قسطنطنین برای حل اختلافات، نمایندگانی را از مسیحیان جهان گرد آورد و به سال ۳۲۵ م. شورایی را سامان داد که آن را «شورای نیقیه» می‌خوانند. این شورا، تثلیث را به عنوان اعتقاد رسمی مسیحیت معتبر شمرد و اناجیل چهارگانه را به رسمیت شناخت. از آن پس، شوراهای دیگری نیز بر پا شد که مصوبات آنها را «قانون شرع» می‌گویند.<ref>فرهنگ شیعه،ج۱، ص۲۵۸.</ref>
  
تا زمانی که مسیحیت فرقه‌ای یهودی به شمار می‌رفت، دولت روم توجهی به آن نداشت و مسیحیان در عقیده خویش آزاد بودند. با گسترش دین مسیح و آشکار شدن آن به صورت دینی جدید با سخنانی نو، دولت روم برآشفت و مسیحیت را غیر قانونی خواند و بر مسیحیان سخت گرفت. سرانجام، قسطنطنین کبیر (Constantine the Great) در سال ۳۱۳ م. به مسیحیت گروید و با فرمانی، آزادی این آیین را اعلام کرد و بدین سان، مسیحیت کیش رسمی دولت روم شد. در این هنگام، اختلافات کلامی میان بزرگان مسیحیت رخ نمود. آریوس (۳۳۶- ۲۵۶ م.) حضرت مسیح را مخلوق دانست و مغضوب کلیسا گشت.
+
==باورها و شعائر مسیحیت==
قسطنطنین برای حل اختلافات، نمایندگانی را از مسیحیان جهان گرد آورد و به سال ۳۲۵ م. شورایی را سامان داد که آن را « شورای نیقیه » می‌خوانند. این شورا، تثلیث را به عنوان اعتقاد رسمی مسیحیت معتبر شمرد و اناجیل چهارگانه را به رسمیت شناخت. از آن پس، شوراهای دیگری نیز بر پا شد که مصوبات آنها را «قانون شرع» می‌گویند[۸][۹][۱۰][۱۱]
+
در باور مسیحیان، مسیح که از مردگان برخاست، میان مردمان مسیحی زیست می‌کند و همراه آنان است و به همان کارها مشغول است که در [[فلسطین]] می‌کرد؛ تعلیم و دعا و خدمت و شفای بیماران. کارهای غیر آشکار مسیح علیه‌السّلام در زندگی کلیسایی از گذر آیین‌ها آشکار می‌گردد. چون فردی مسیحی در آیینی شرکت می‌جوید، ایمان دارد که با این عمل، به ملاقات مسیح علیه‌السّلام می‌رود.
  
مبلغ مشهور مسیحیت
+
تقریبا همه مسیحیان به شعائر تعمید و عشای ربانی اعتقاد دارند. مسیحیان کاتولیک و ارتدکس، پنج آیین دیگر نیز بر اینها افزوده‌اند و به هفت آیین پای بندند. فرقه‌های پروتستان در شمار شعائر اختلاف دارند و برخی کلیساهای پروتستان هیچ یک از آنها را نمی‌پذیرند.
  
 +
پولس که [[حواریون|حواری]] مبلغ مشهور مسیحیت در قرن نخست میلادی است، برای عیسی علیه‌السّلام مقامی برتر از مسیح یهود قائل شد. او مسیح را نجات دهنده‌ای می‌دانست که آمده است تا ملکوت الهی را بر زمین حاکم سازد. آموزه رجعت را- که ریشه یهودی دارد- وی به مسیحیت راه داد و همچنین آموزه گناه و رستگاری را. پولس گفت: عیسی علیه‌السّلام موجودی آسمانی است و طبیعت خدایی دارد؛ اما خود را تنزل داده و به صورت انسانی درآمده است و رضا داده است که او را به صلیب کشند و بدین سان گناه آدمی زادگان به آمرزش رسد.<ref>خلاصة الادیان، ص۱۶۲.</ref>
  
پولس حواری مبلغ مشهور مسیحیت در قرن نخست میلادی است. پولس نخست یهودی بود و با مسیحیت مبارزه می‌کرد؛ اما گویند در پی انقلابی روحی به کلی دگرگون گشت و به مسیح ایمان آورد و خویشتن را وقف تبلیغ مسیحیت در مغرب زمین ساخت و سرانجام پس از مدت‌ها حبس در زندان به دستور نرون پادشاه روم به قتل رسید. پولس برای عیسی علیه‌السّلام مقامی برتر از مسیح یهود قائل شد. او مسیح را نجات دهنده‌ای می‌دانست که آمده است تا ملکوت الهی را بر زمین حاکم سازد. آموزه رجعت را- که ریشه یهودی دارد- وی به مسیحیت راه داد و همچنین آموزه گناه و رستگاری را. یهودیان بر آن بودند که حضرت آدم علیه‌السّلام گناه کرد و از بهشت رانده شد و اثر این گناه تا ابد دامان فرزندان او را گرفته است. پولس گفت: عیسی علیه‌السّلام موجودی آسمانی است و طبیعت خدایی دارد؛ اما خود را تنزل داده و به صورت انسانی درآمده است و رضا داده است که او را به صلیب کشند و بدین سان گناه آدمی زادگان به آمرزش رسد[۱۲][۱۳]
+
==انشعاب در مسیحیت==
 +
مسیحیت به سه فرقه بزرگ کاتولیک، ارتدکس و پروتستان انشعاب یافته است. مهمترین عامل انشعاب در دین مسیحیت اختلافات سیاسی روم و بیزانس است. عامل دوم سختگیری [[کلیسا|کلیسای]] کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و رنجبار و طلب کردن پول به هر بهانه‌ای است.
  
شعائر هفتگانه مسیحیت
+
'''ارتدکس:'''
  
 +
تشکیل کلیسای ارتدکس و جدایی آن از کلیسای کاتولیک روم، نخستین انشعاب مهم در مسیحیت بود (۱۰۵۴ م). ارتدکس‌ها به بارداری بی شائبه حضرت مریم علیهاالسلام و مصون بودن مقامات والای کلیسایی از خطا و اشتباه معتقد نیستند. [[کشیش|کشیش‌های]] ارتدکس ازدواج را برای خود روا می‌دانند و عبادات شفاهی را به زبان رایج مردم انجام می‌دهند.<ref>آشنایی با ادیان بزرگ، ص۱۵۹.</ref>
  
تعمید؛ تایید میثاق؛ تثبیت ایمان؛ ازدواج مسیحی؛ عشای ربانی؛ درجات مقدس روحانیت؛ اعتراف ؛ تدهین [۱۴]
+
'''پروتستان:'''
در باور مسیحیان، مسیح که از مردگان برخاست، میان مردمان مسیحی زیست می‌کند و همراه آنان است و به همان کارها مشغول است که در فلسطین می‌کرد: تعلیم و دعا و خدمت و شفای بیماران. کارهای غیر آشکار مسیح علیه‌السّلام در زندگی کلیسایی از گذر آیین‌ها آشکار می‌گردد. چون فردی مسیحی در آیینی شرکت می‌جوید، ایمان دارد که با این عمل، به ملاقات مسیح علیه‌السّلام می‌رود.تقریبا همه مسیحیان به شعائر تعمید و عشای ربانی اعتقاد دارند. مسیحیان کاتولیک و ارتدکس ، پنج آیین دیگر نیز بر اینها افزوده‌اند و به هفت آیین پای بندند.فرقه‌های پروتستان در شمار شعائر اختلاف دارند و برخی کلیساهای پروتستان مانند کویکرها هیچ یک از آنها را نمی‌پذیرند.
 
  
انشعاب در مسیحیت
+
از قرن ۱۶ میلادی به بعد، انقلاب‌های دینی متعددی برای اصلاح مذهب کاتولیک به راه افتاد. سختگیری کلیسای کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و طلب کردن پول به هر بهانه‌ای و زیر فشار نهادن مؤمنان مسیحی قرون وسطی، گروهی از روشنفکران کلیسای روم را به اعتراض واداشت. این حرکت اعتراض آمیز، نهضت پروتستان نام گرفت. مارتین لوتر (۱۴۸۳- ۱۵۴۶ م.) از رهبران این نهضت بود. پس از وی جان کالون (۱۵۰۹- ۱۵۶۴ م.) به اصلاح مذهب کاتولیک همت گمارد. این رهبران اصلاح طلب پیروانی یافتند و بدین سان، مذهب پروتستان پدید آمد. پروتستان نیز اندک اندک انشعاب‌هایی یافت؛ اما همه فرقه‌های مذهب پروتستان در مخالفت با قدرت الهی پاپ با یکدیگر اتفاق نظر دارند.
 +
پروتستان‌ها معتقدند که مؤمنین در ارتباط با خدا نیازمند کشیش نیستند، مقام کشیشی، همگانی است و کشیشان می‌توانند ازدواج کنند. همچنین، اعتراف به گناه را واجب نمی‌شمارند و به برزخ و دوشیزگی حضرت مریم علیهاالسلام اعتقاد ندارند. پیروان این مذهب، بیش تر در آلمان، کشورهای اسکاندیناوی و آمریکا ساکن‌اند.<ref>آشنایی با تاریخ ادیان، ص۱۶۰.</ref>
  
 +
==مسحیت در دیدگاه قرآن==
 +
آیات [[قرآن|قرآن کریم]]، از [[حضرت عیسی علیه السلام|حضرت عیسی]] علیه‌السّلام بسیار سخن گفته و او را ستوده‌اند.<ref>آل عمران، ۴۴-۳۵؛ مریم، ۲۷-۱۶؛ بقره، ۸۷؛ مائده، ۱۱۰.</ref> با این وجود برخی از عقاید آنان، مورد انتقاد و انکار قرار گرفته است.
  
مسیحیت به سه فرقه بزرگ کاتولیک ، ارتدکس و پروتستان انشعاب یافته است.مهمترین عامل انشعاب در دین مسیحیت اختلافات سیاسی روم و بیزانس است. عامل دوم سختگیری کلیسای کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و رنجبار و طلب کردن پول به هر بهانه‌ای است.
+
'''بندگی عیسی در قرآن:'''
  
- ارتدکس
+
قرآن کریم خاطرنشان ساخته که عیسی(ع) عبدی بود رسول، و اینکه هیچ چیزی جز این ادعا نمی کرد و آنچه به وی نسبت می دادند خود او ادعایش را نکرده و با مردم جز به رسالت خدا سخنی نگفته، قرآن این معنا را در آیه زیر صراحتا از آن جناب نقل کرده می فرماید: {{متن قرآن|«وَإِذْ قَالَ اللَّهُ یا عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّی إِلَٰهَینِ مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ قَالَ سُبْحَانَک مَا یکونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیسَ لِی بِحَقٍّ ۚ إِنْ کنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ ۚ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلَا أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِک ۚ إِنَّک أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیوبِ، مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکمْ ۚ وَکنْتُ عَلَیهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّیتَنِی کنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیهِمْ ۚ وَأَنْتَ عَلَىٰ کلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ، إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُک ۖ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّک أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ قَالَ اللَّهُ هَٰذَا یوْمُ ینْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُ...»}}.<ref>مائده، ۱۱۶-۱۱۹.</ref>
 +
(زمانی که خدای تعالی می‌گوید ای عیسی بن‌ مریم آیا تو، به مردم گفته‌ای که ای مردم به جای‌خدا مرا و مادرم را دو معبود برای خود بگیرید؟ عیسی جواب می‌دهد منزهی‌ تو ای خدا، مرا نمی‌رسید که به‌مردم چیزی را بگویم که حقم نبود و به فرض هم گفته باشم تو بدان آگاهی، چون تو می‌دانی آنچه در نفس ‌من است و من نمی‌دانم آنچه در نزد تو است، زیرا تو علام الغیوبی، من به مردم نگفتم مگر همان‌ دستورهائی‌که تو به من دادی و آن این بود که ای مردم خدای تعالی پروردگار من و پروردگار خود را بپرستید، مادام‌ هم‌ در بین ایشان بودم شاهد رفتارشان بودم، ولی بعد از آنکه مرا گرفتی خودت مراقب وضع آنان بودی و تو برهر چیزی شاهد و ناظری، حال اگر عذابشان کنی کسی حق اعتراض ندارد، چون بندگان خود را عذاب کرده‌ای‌ و اگر بیامرزی‌ باز هم اعتراضی نیست، چون تو هم عزیزی و شکست‌ناپذیری و هم کار به حکمت می‌کنی، خدای تعالی می‌فرماید امروز روزی است که راستی راستگویان به آنان سود می‌رساند...).
  
تشکیل کلیسای ارتدکس و جدایی آن از کلیسای کاتولیک روم، نخستین انشعاب مهم در مسیحیت بود.(۱۰۵۴ م.) ارتدکس‌ها به بارداری بی شائبه حضرت مریم علیه‌السّلام و مصون بودن مقامات والای کلیسایی از خطا و اشتباه معتقد نیستند. کشیش‌های ارتدکس ازدواج را برای خود روا می‌دانند و عبادات شفاهی را به زبان رایج مردم انجام می‌دهند[۱۵][۱۶]
+
و این کلام عجیب که مشتمل بر عصاره ای از عبودیت و متضمن جامع ترین نکات ادب است، کشف می کند از اینکه نسبت به موقعیت خود در برابر ربوبیت پروردگارش و در برابر مردم و اعمال آنان چه دیدی داشته، می فرماید: عیسی (ع) خود را نسبت به پروردگارش تنها یک بنده می دانسته که جز امتثال کاری ندارد و جز به امر مولایش چیزی اراده نمی کند و جز به امر او عملی انجام نمی دهد و خدای تعالی هم جز این دستوری به وی نداده که مردم را به عبادت او به تنهائی دعوت کند، او نیز به مردم جز این را نگفت که ای مردم الله را که پروردگار من و پروردگار شما است بپرستید.
  
- پروتستان
+
'''شفاعت عیسی در قیامت:'''
  
از قرن ۱۶ م. به بعد، انقلاب‌های دینی متعددی برای اصلاح مذهب کاتولیک به راه افتاد. سختگیری کلیسای کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و طلب کردن پول به هر بهانه‌ای و زیر فشار نهادن مؤمنان مسیحی قرون وسطی ، گروهی از روشنفکران کلیسای روم را به اعتراض واداشت. این حرکت اعتراض آمیز، نهضت پروتستان نام گرفت. مارتین لوتر (۱۴۸۳- ۱۵۴۶ م.) از رهبران این نهضت بود. پس از وی جان کالون (۱۵۰۹- ۱۵۶۴ م.) به اصلاح مذهب کاتولیک همت گمارد. این رهبران اصلاح طلب پیروانی یافتند و بدین سان، مذهب پروتستان پدید آمد. پروتستان نیز اندک اندک انشعاب‌هایی یافت؛ اما همه فرقه‌های مذهب پروتستان در مخالفت با قدرت الهی پاپ با یکدیگر اتفاق نظر دارند.
+
یکی از شفیعان روز جزاء عیسی(ع) است که [[شفاعت|شفاعتش]] پذیرفته هم می شود زیرا از شاهدان بحق است و آیه شریفه: {{متن قرآن|«و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم یعلمون»}}<ref>شرکائی که مشرکین می‌پرستند و می‌خوانند مالک شفاعت نیستند، تنها کسانی مالک‌ شفاعتند که شاهد به حق و دارای علم به توحید باشند؛ زخرف، ۸۶.</ref> بر شفاعت شاهدان به حق که عالم هستند دلالت دارد، پس به حکم این آیه حضرت عیسی از شفیعان روز جزا است، برای اینکه در آیه: {{متن قرآن|«و یوم القیامة یکون علیهم شهیدا»}}<ref>نساء، ۱۵۹.</ref>
پروتستان‌ها معتقدند که مؤمنین در ارتباط با خدا نیازمند کشیش نیستند، مقام کشیشی، همگانی است و کشیشان می‌توانند ازدواج کنند. همچنین، اعتراف به گناه را واجب نمی‌شمارند و به برزخ و دوشیزگی حضرت مریم علیه‌السّلام اعتقاد ندارند. پیروان این مذهب، بیش تر در آلمان ، کشورهای اسکاندیناوی و آمریکا ساکن‌اند[۱۷]
+
آن جناب را شاهد خوانده است.
  
مسحیت در دیدگاه قرآن
+
اما اعتقاد [[خرافات|خرافی]] به «تفدیه» عیسی (ع) (فدا شدن برای رهائی گناهکاران) با اعتقاد به اینکه آن حضرت از شفیعان روز جزا است فرق دارد.
 +
عیسی (ع) از شفیعان است لیکن شفاعت کردن آن جناب مسأله ای است و اعتقاد مسیحیان به فدیه دادن مسأله ای دیگر. قرآن کریم تفدیه را برای عیسی ثابت نکرده و چنین قدرت و اختیاری به آن جناب نداده است و تفدیه ای که مسیحیان بدان معتقدند، این است که عیسی (ع) (با اینکه خدای پسر بود و دارای قدرت خدائی بود و می توانست دشمنان خود را در یک چشم بر هم زدن نابود کند)، لیکن برای اینکه کیفری را که گنهکاران در قیامت دارند باطل سازد، خود را فدای گنهکاران نمود و حاضر شد به این منظور به بالای دار برود! قرآن این معنا را برای آن جناب نه تنها اثبات نکرده، بلکه آیه ای که از نظر خواننده گذشت آن را نفی نموده، عقل هم نمی تواند آن را بپذیرد، زیرا این معنا مستلزم آن است که قدرت و سلطنت مطلقه الهی با عمل عیسی باطل شود.
  
 +
'''رد تثلیث در قرآن:'''
  
بنابر آیات قرآن، دین مسیح علیه‌السّلام تحریف شده است. قرآن کریم ، آفرینش مسیح علیه‌السّلام را همانند آدم علیه‌السّلام می‌داند[۱۸] بنابر قرآن، او از مادری بکر زاده شده است. مادر عیسی علیه‌السّلام از زنان برجسته عالم است که با عالم غیب ارتباط داشته است.[۱۹][۲۰] آیات قرآنی، از حضرت عیسی علیه‌السّلام بسیار سخن گفته و او را ستوده‌اند.[۲۱][۲۲][۲۳][۲۴] قرآن کریم، عیسی علیه‌السّلام را فرزند مریم سلام‌الله‌علیهم می‌شمارد و به صراحت، کسانی را که به تثلیث معتقدند و او را پسر خدا یا خدا می‌انگارند، کافر می‌خواند[۲۵][۲۶][۲۷] و بیان می‌دارد که وی را نکشته و به دار نیاویخته‌اند؛ بلکه او به سوی خدا رفته است.[۲۸][۲۹]
+
«تثلیث» به این معناست که خداوند در سه شخص، خداى پدر، خداى پسر و روح القدس ظهور یافته است. به این ترتیب «خدا در عین حال که از نظر تعدد یکى است، در سه شخصیت موجود است. این سه در ازلیت، قدرت و جلال با هم برابرند و هر یک از آنها از همه ى صفات الهى برخوردارند».<ref>خداوند ما عیسى مسیح، جان والوورد، ترجمه مهرداد فاتحى، (کلیساى جماعت ربانى)، ص ۲ ـ ۳.</ref>
  
بندگی عیسی در قرآن
+
اولاً، چنین اعتقادى در میان مسیحیان اولیه جایى نداشته و گفته شده است که اولین بار این عقیده را پولس وارد مسیحیت نموده است<ref>ر.ک: دکتر احمد شلبى، مقارنة الادیان، ج ۲ (مسیحیت)، (قاهره: مکتبة النهضة العصریه، چ دهم، ۱۹۹۸ م)، ص ۱۳۸.</ref> و بعدها، بر اساس مصوبه اى که شوراى اسقف هاى اعظم کلیسا در ۳۲۵ میلادى در شهر نیکائیه منتشر نمودند، این عقیده جزئى از ایمان مسیحى شمرده شد.<ref>جهان مذهبى: ادیان در جوامع امروز، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهى، ص ۷۳۳.</ref>
  
 +
ثانیاً، عقیده به تثلیث با عقل ناسازگار است; زیرا محال است که یک چیز، در عین این که یکى است، سه چیز باشد.<ref>علامه طباطبایى، تفسیر المیزان، ج ۶، ص ۷۳ و نیز مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۲۲۴.</ref> همچنین، هر یک از آن سه چیز را اگر نامحدود بدانیم، تعددبردار نیست و اگر محدود بدانیم، مستلزم نقص است که با وجوب وجود خداوند نمى سازد.
  
قرآن کریم خاطرنشان ساخته که عیسی(ع) عبدی بود رسول، و اینکه هیچ چیزی جز این ادعا نمی کرد و آنچه به وی نسبت می دادند خود او ادعایش را نکرده و با مردم جز به رسالت خدا سخنی نگفته، همچنانکه قرآن این معنا را در آیه زیر صراحتا از آن جناب نقل کرده می فرماید: و اذ قال الله یا عیسی ابن مریم انت قلت للناس اتخذونی و امی الهین من دون الله؟ قال سبحانک ما یکون لی ان اقول ما لیس لی بحق، ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسک، انک انت علام الغیوب، ما قلت لهم الا ما امرتنی به: ان اعبدوا الله ربی و ربکم، و کنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم فلما توفیتنی کنت انت الرقیب علیهم و انت علی کل شی ء شهید، ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفرلهم فانک انت العزیز الحکیم، قال الله هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم[۳۰]
+
ثالثاً، قرآن تثلیث را ناشى از غلوّ در دین دانسته و آن را ردّ مى کند.<ref>نساء، ۱۷۱.</ref> اسلام عیسى مسیح (علیه السلام) را فرزند مریم و فرستاده ى خدا،<ref>مائده، ۷۵.</ref> و خدا را معبودى یگانه مى داند که از داشتن فرزند منزه است.<ref>مریم، ۳۵.</ref> از نظر قرآن، کسانى که خداوند را یکى از سه خدا مى دانند، کافرند: {{متن قرآن|«لقد کفر الذین قالوا انّ اللهَ ثالثُ ثلاثه»}}.<ref>مائده، ۷۳.</ref> قرآن آفرینش عیسى (علیه السلام) را همانند خلقت آدم (علیه السلام) مى داند<ref>آل عمران، ۵۹.</ref> و آن را نشانه و آیه اى الهى و رحمتى از ناحیه ى خود بر مردم مى داند.<ref>مریم، ۲۱.</ref>
(زمانی که خدای تعالی می‌گوید ای عیسی بن‌مریم آیا تو، به مردم گفته‌ای که ای مردم به جای‌خدا مرا و مادرم را دو معبود برای خود بگیرید؟عیسی جواب می‌دهد!منزهی‌ تو ای خدا، مرا نمی‌رسید که به‌مردم چیزی را بگویم که حقم نبود و به فرض هم گفته باشم تو بدان آگاهی،چون تو می‌دانی آنچه در نفس ‌من است و من نمی‌دانم آنچه در نزد تو است، زیرا تو علام الغیوبی، من به مردم نگفتم مگر همان‌دستورهائی‌که تو، به من دادی و آن این بود که ای مردم خدای تعالی پروردگار من و پروردگار خود را بپرستید، مادام‌هم‌در بین ایشان بودم شاهد رفتارشان بودم، ولی بعد از آنکه مرا گرفتی خودت مراقب وضع آنان بودی و تو برهرچیزی شاهد و ناظری، حال اگر عذابشان کنی کسی حق اعتراض ندارد، چون بندگان خود را عذاب کرده‌ای‌و اگر بیامرزی‌باز هم اعتراضی نیست، چون تو هم عزیزی و شکست‌ناپذیری و هم کار به حکمت می‌کنی، خدای تعالی می‌فرماید امروزروزی است که راستی راستگویان به آنان سود می‌رساند.)
+
==پانویس==
و این کلام عجیب که مشتمل بر عصاره ای از عبودیت و متضمن جامع ترین نکات ادب و حیرت آورترین آن است، کشف می کند از اینکه نسبت به موقعیت خود در برابر ربوبیت پروردگارش و در برابر مردم و اعمال آنان چه دیدی داشته، می فرماید: عیسی (ع) خود را نسبت به پروردگارش تنها یک بنده می دانسته که جز امتثال کاری ندارد و جز به امر مولایش چیزی اراده نمی کند و جز به امر او عملی انجام نمی دهد و خدای تعالی هم جز این دستوری به وی نداده که مردم را به عبادت او به تنهائی دعوت کند، او نیز به مردم جز این را نگفت که ای مردم الله را که پروردگار من و پروردگار شما است بپرستید.
+
<references />
و از ناحیه مردم هم جز این مسؤولیتی نداشته که رفتار آنان را زیر نظر گرفته، در باره آن تحمل شهادت کند و بس، و اما اینکه خدا در روزی که مردم به سویش برمی گردندبا ایشان ودر ایشان چه حکمی می کند، هیچ ارتباطی با آن جناب ندارد، چه بیامرزد و چه عذاب کند.
+
==منابع==
 
+
*[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، برگرفته از مقاله "دین مسیحیت"، ج۱، ص۲۵۶.
شفاعت عیسی در قیامت
+
*مجله صباح، حسن تهرانی، ۱۳۸۲، شماره ۱۱ و ۱۲.
 
+
== مطالب مرتبط ==
 
+
* [[حضرت عیسی علیه السلام|حضرت عیسی علیه‌السلام]]
یکی از شفیعان روز جزاء عیسی(ع) شفاعتش پذیرفته هم می شودزیرااز شاهدان بحق است و آیه شریفه: و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعه الا من شهد بالحق و هم یعلمون[۳۱]
+
* [[روح القدس در مسیحیت|روح القدس]]
شرکائی که مشرکین می‌پرستند و می‌خوانند مالک شفاعت نیستند، تنها کسانی مالک‌ شفاعتند که شاهد به حق و دارای علم به توحید باشند. بر شفاعت شاهدان به حق که عالم هستند دلالت دارد، پس به حکم این آیه عیسی ازشفیعان روز جزا است، برای اینکه در آیه: و یوم القیمه یکون علیهم شهیدا.[۳۲]
+
* [[انجیل]]
آن جناب راشاهدخوانده و در آیه: و اذ علمتک الکتاب و الحکمه و التوریه و الانجیل، [۳۳]
+
* [[کلیسا]]
او را عالم به توحید دانسته (چون توحید هم یکی از معارفی است که کتاب و حکمت و تورات و انجیل بر آن ناطقند).
+
* [[کشیش]]
 
+
[[رده:ادیان و فرق]]
فرق تفدیه با شفاعت
+
[[رده:مسیحیت]]
 
 
 
 
اعتقاد خرافی به تفدیه عیسی (ع)(فدا شدن برای رهائی گناهکاران) با اعتقاد به اینکه آن حضرت از شفیعان روز جزا است فرق دارد.
 
عیسی (ع)از شفیعان است لیکن شفاعت کردن آن جناب مساله ای است و اعتقاد مسیحیان به مساله فدیه دادن مساله ای دیگر،قرآن کریم تفدیه را برای عیسی ثابت نکرده و چنین قدرت و اختیاری به آن جناب نداده است و تفدیه ای که مسیحیان بدان معتقدند، این است که عیسی (ع) (با اینکه خدای پسر بود و دارای قدرت خدائی بود و می توانست دشمنان خود را در یک چشم بر هم زدن نابود کند)، لیکن برای اینکه کیفری را که گنهکاران در قیامت دارند باطل سازد، خود را فدای گنهکاران نمود و حاضر شد به این منظور به بالای دار برود!!.قرآن این معنا را برای آن جناب نه تنها اثبات نکرده، بلکه آیه ای که از نظر خواننده گذشت آن را نفی نموده، عقل هم نمی تواند آن را بپذیرد، زیرا این معنا مستلزم آن است که قدرت و سلطنت مطلقه الهی با عمل عیسی باطل شود.واما شفاعت، در آیه شریفه هیچ تعرضی به آن نشده و از این جهت ساکت است، نه اثبات کرده و نه نفی نموده، چون اگر آیه شریفه در مقام اثبات شفاعت بود (گو اینکه مقام آیه مقام اظهار ذلت است نه اختیارداری) جا داشت بفرماید: و ان تغفر لهم فانک انت الغفورالرحیم،واگر ایشان را بیامرزی بسیار بجا است، چون تو آمرزنده مهربان هستی.و اگر درصدد نفی شفاعت بود و می خواست بفرماید عیسی از شفیعان روز جزا نیست دیگر جا نداشت مسأله شهادت بر اعمال مردم را به میان بیاورد،بنابر این فرمود:و ان تغفر لهم فانک انت العزیز الحکیم[۳۴]واما آنچه مردم در باره عیسی (ع) گفته اند؟ هر چند مردم بعد از آن جناب به مذاهب مختلف و مسلک های گوناگونی - که چه بسا از هفتاد مذهب تجاوز کند- معتقد شده ومتشتت گردیده اند، چه بسا که اگر کلیات و جزئیات مذاهب و آرای شان در نظر گرفته شود، از این مقدار هم تجاوزکند و لیکن قرآن کریم تنها به نقل سخنانی از مسیحیان اهتمام ورزیده که در باره عیسی و مادرش گفته اند، چون همین سخنان است که با مساله توحید برخورد دارد، مساله ای که قرآن کریم - و اصولا دین فطری و قویم - به آن دعوت می کند.واما بعضی ازجزئیات از قبیل مساله تحریف و تفدیه را آنطور که باید مورد اهتمام قرار نداده است.
 
 
 
رد عقاید میسیحیان در قرآن
 
 
 
 
 
و آنچه قرآن کریم از مسیحیان در این باره حکایت کرده و یابه آنان نسبت داده، سخنانی است که آیات زیر بیانگر آنها است: ۱ - وقالت النصاری المسیح ابن الله،[۳۵]که به حکم این آیه مسیحیان گفته اندمسیح پسر خدا است و آیه: و قالوا اتخذ، عبارت اخرای همان آیه است،
 
 
 
۲ - لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم،[۳۶]به حکم این آیه مسیحیان رسما مسیح را خود خدا دانسته اند،
 
 
 
۳ - لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثه، [۳۷]در این آیه که بعد از آیه (۷۲) قرار گرفته، خدا را سومین خدا از خدایان سه گانه دانسته اند، آیه:و لا تقولواثلاثه .[۳۸]هم به همین معنا اشاره دارد.واین آیات هر چند به ظاهرش مشتمل بر سه مذهب و سه مضمون و سه معنای مختلف است و به همین جهت بعضی ها از قبیل شهرستانی صاحب کتاب ملل و نحل آنها را حمل بر اختلاف مذاهب کرده و گفته است: مذهب مکانیه قائل به فرزندی حقیقی مسیح برای خدایند و نسطوریه گفته اند: نزول عیسی و فرزندیش برای خدا از قبیل تابش نور بر جسمی شفاف چون بلور است، و یعقوبیه گفته اند: از باب انقلاب ماهیت است، خدای سبحان به گوشت و خون منقلب شده است.[۳۹][۴۰][۴۱]و لیکن ظاهرا قرآن کریم (العیاذ بالله) کتاب ملل و نحل نیست تا بخواهد به این مذاهب بپردازد و هرگز به خصوصیات مذاهب مختلف آنان اهتمام نمی ورزد بلکه به اعتقاد غلطی می پردازد که مشترک بین همه آنان است و آن مسأله فرزندی مسیح برای خدای تعالی است و اینکه جنس مسیح از سنخ جنس خدا است و نیز به آثاری می پردازد که بر اساس این اعتقاد غلط مترتب کرده اند که یکی از آنها مساله تثلیث است، هر چند که در تفسیر کلمه تثلیث اختلاف بسیار و مشاجره و نزاع دامنه دار کرده اند، دلیل بر این معنا این است که قرآن کریم به یک زبان و یک بیان علیه آنان احتجاج کرده، معلوم می شود مورد نظر قرآن از کل مسیحیت مسأله ای است که همه در آن شریکند.
 
 
 
مسأله پسر خدا در انجیل‌های موجود
 
 
 
 
 
توضیح این که تورات و انجیل های موجود در دست ما، از یک سو صراحت دارند بر این که خدای تعالی یکی است و از سوی دیگر انجیل به صراحت می گوید مسیح پسر خدااست! و از دیگر سو تصریح می کند به این که این پسر همان پدر است و لاغیر.
 
حتی اگر مساله پسری را حمل می کردند بر صرف احترام و برگشت گیری باز قابل اغماض بود، این کار را هم نکردند با اینکه در مواردی از انجیل به این معنا تصریح شده، از آن جمله می گوید: و من به شما می گویم دشمنان خود را دوست بدارید و برای لعنت کنندگان خود آرزوی برکت کنید و به هر کس که با شما دشمنی کرد احسان نمائید و هر کس که شما را از خود راند و ناراحت کرد شما با او پیوند کنید تا فرزندان پدر خود شوید، همان پدری که درآسمان ها است، چون او است که خورشید ش را هم بر نیکان می تاباند و هم بربدان، و بارانش راهم بر صدیقین می باراند و هم بر ظالمان، و اگر تنها کسی را دوست بدارید که او شمارا دوست می دارد، دیگر چه اجری می خواهید داشته باشید؟ مگر عشاران غیر این می کنند؟ و نیز اگرتنها به برادران خود سلام کنید باز چه فضیلتی برای شما خواهد بود؟ مگر بت پرست ان غیر از این می کنند؟ پس بیائیدمانند پدر آسمانیتان کامل باشید که او کامل است. [۴۲]
 
و نیز در همین انجیل است که: همه مراحم خود را در برابر مردم و به منظور خودنمائی بکار نبندید که در این صورت نزد پدرتان که در آسمان ها است اجری نخواهید داشت. [۴۳] ونیز در همان کتاب در باره نماز می گوید: شما نیز اینطور نماز بخوانید: ای پدر ماکه در آسمان هائی، نام تو مقدس است....
 
و نیز آمده: پس اگر جفاکاری ها و خطاهای مردم را ببخشید پدر آسمانیتان هم خطاهای شما را می بخشد، (همه این سه فقره که نقل کردیم در اصحاح ششم از انجیل متی است).
 
و نیز می گوید:شما نیز مانند پدر رحیمتان رحیم باشید.
 
و به مریم مجدلیه می گوید: برو نزد برادرانم و به ایشان بگومن به سوی پدرم که پدرشما نیز هست و به سوی الهم که اله شما نیز هست صعود خواهم کرد. [۴۴]
 
 
 
 
 
امام خمینی دین مسیحیت را آیین صحیح می‌داند که نه تنها یک آیین معنوی و روحانی است بلکه آیینی آمیخته با سیاست و مبارزه با ظلم و استکبار می‌باشد.[۴۵] اما اینکه برخی مدعیان مسیحیت قائل هستند دین مسیح فقط روحانی و معنوی بوده درست نیست؛ زیرا اگر مسیح تنها معنویات و احکام می‌گفت و معترض سیاست و دفاع از مظلوم نبود، در معرض مصلوب شدن و اذیت ظالمان واقع نمی‌شد. حاکمان و سیاست‌مداران مسیحی سعی کردند سیاست را از مسیحیت جدا کنند و روحانیت مسیحیت را در کلیسا حبس کنند.[۴۶] به اعتقاد امام خمینی انجیل موجود، کتاب تحریف شده است و متن آن گواه بر آن است که کتاب آسمانی نیست، بلکه علم حقیقی انجیل نزد اهل بیت است.[۴۷]
 
 
 
به باور امام خمینی اگر مسیحیان از آیین صحیح مسیح پیروی می‌کردند، ظلم مستکبران و مفاسد آنان از بین می‌رفت و این جنایت‌ها که به نام مسیح (علیه‌السّلام) و دین مسیحیت انجام می‌گیرد چهره مسیحت را مخدوش کرده است.[۴۸] از جمله عقاید و آیین مسیحیان، اعتقاد به اقانیم سه گانه خدای تعالی هستند که خداوند را در جوهر، واحد و در اقنوم سه گانه می‌دانند؛ یعنی اقنوم اب و ابن و روح القدس. قران کریم این ادعای مسیحیان در تثلیث را رد کرده و خداوند را از این امور منزه نموده و عیسی را بنده و کلمه الهی برمی‌شمارد.
 
 
 
پانویس
 
 
 
منابع
 
 
 
• فرهنگ شیعه، برگرفته از مقاله «دین مسیحیت» ج۱، ص۲۵۶.   
 
 
 
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۸

دین «مسیحیت» از ادیان آسمانی و آیین حضرت عیسی علیه‌السلام است. آموزه‌هایی چون تثلیث، مرگ مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان، تعمید و روح القدس از عقاید این آیین هستند. قرآن کریم برخی باورهای مسیحیان از جمله تثلیث را رد کرده و خداوند را از این امور منزه نموده و عیسی را بنده خدا برمی‌شمارد. مسیحیت اکنون از نظر شمار پیروان، بزرگترین دین جهان است.

معرفی حضرت عیسی

مسیحیان، حضرت عیسی علیه‌السّلام را Christian به معنای مسیح می‌خوانند. اناجیل موجود بر آن‌اند که حضرت مریم مادر عیسی علیه‌السّلام باکره بوده و فرزند خویش را به گونه‌ای غیر طبیعی به دنیا آورده است؛ اما با این حال، او را فرزند یوسف نجار می‌دانند. عیسی علیه‌السّلام در بیت اللحم زاده شد و در ناصریه پرورش یافت. تولد او را چهار تا هشت سال پیش از مبدا تاریخ میلادی احتمال داده‌اند. در سی سالگی به دست حضرت یحیی علیه‌السّلام غسل تعمید یافت و همانند او به موعظه و تذکیر و تعلیم خلق پرداخت.

حضرت عیسی علیه‌السّلام، دوازده حواری یا رسول داشت که تعالیم او را میان مردمان می‌گستراندند.[۱] چون عیسی علیه‌السّلام به تبلیغ دین خویش همت گماشت، رهبران یهود نخست با او مخالفتی نکردند؛ اما آن گاه که دریافتند تعالیم او سلطه آنان را بر نمی‌تابد و مردمان را آگاه و هوشیار می‌سازد، راه ناسازگاری و دشمنی در پیش گرفتند و سرانجام شورای عالی یهود در اورشلیم، عیسی علیه‌السّلام را به مرگ محکوم کرد. مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی علیه‌السّلام همراه دو تن دیگر به صلیب کشیده شده و جان باخته است؛ اما پس از سه روز در پیش چشم مادرش مریم علیهاالسلام‌ و حواریون از مرقد خویش بیرون آمده و به آسمان‌ها رفته است و در آخر الزمان، باری دیگر برمی گردد و بشر را نجات می‌دهد.[۲]

کتب دینی مسیحیان

کتاب مقدس دارای دو بخش است: عهد قدیم یا تورات و عهد جدید یا انجیل. علت این نامگذاری آن است که مسیحیان معتقدند خدا با انسان دو پیمان بسته است: یکی پیمان کهن، به وسیله پیامبران پیش از عیسی مسیح. در این پیمان مرتبه ای از نجات از طریق وعد، وعید، قانون و شریعت به دست می آید. دیگری پیمان نو، توسط خدای متجلی یعنی عیسی مسیح. در پیمان نو نجات از طریق محبت حاصل می شود. به این معنا که طبق اعتقاد آنان، خدای پسر به شکل انسان مجسم می شود، گناهان بشر را برخود می گیرد و با تحمل رنج صلیب، کفاره گناهان می شود. تا آنجا که تاریخ نشان می دهد، این عقیده، با وجود دوری آن از عقل و منطق، زیربنای مسیحیت بوده است.

بخش دوم (عهد جدید) تنها نزد مسیحیان مقدس است و آن شامل چهار انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا و نیز اعمال رسولان و نامه‌های پولس حواری است.

کلمه «انجیل»، یونانی و به معنای مژده و بشارت است. محتوای اناجیل، زندگی نامه و بیانات اخلاقی و پندهای حضرت عیسی علیه‌السّلام است. جز اناجیل چهارگانه، اناجیل دیگری نیز میان مسیحیان رواج داشته‌اند؛ اما کلیسای مسیحی همه را جز چند انجیل یاد شده، بی اعتبار شمرد و از رواج انداخت.[۳] از اناجیلی که به دست کلیسا از اعتبار افتاد، انجیل برنابا (م. ۶۱ م) است. محتوای این انجیل با دیگر اناجیل متفاوت است و عیسی علیه‌السّلام را پسر خدا نمی‌داند و جنبه الوهی وی را نفی می‌کند و بر آن است که عیسی علیه‌السّلام را به صلیب نیاویختند؛ بلکه مردی یهودی را دار زدند و مردم گمان بردند که او عیسی فرزند مریم است.[۴]

در عهد جدید خبری از احکام شرعی نیست و مسیحیان در این باره به همان که در عهد قدیم آمده است، پایبندند.

رسمیت دین مسیح

تا زمانی که مسیحیت فرقه‌ای یهودی به شمار می‌رفت، دولت روم توجهی به آن نداشت و مسیحیان در عقیده خویش آزاد بودند. با گسترش دین مسیح و آشکار شدن آن به صورت دینی جدید با سخنانی نو، دولت روم برآشفت و مسیحیت را غیر قانونی خواند و بر مسیحیان سخت گرفت. سرانجام، قسطنطنین کبیر (Constantine the Great) در سال ۳۱۳ م. به مسیحیت گروید و با فرمانی، آزادی این آیین را اعلام کرد و بدین سان، مسیحیت کیش رسمی دولت روم شد.

در این هنگام، اختلافات کلامی میان بزرگان مسیحیت رخ نمود. آریوس (۳۳۶- ۲۵۶ م.) حضرت مسیح را مخلوق دانست و مغضوب کلیسا گشت. قسطنطنین برای حل اختلافات، نمایندگانی را از مسیحیان جهان گرد آورد و به سال ۳۲۵ م. شورایی را سامان داد که آن را «شورای نیقیه» می‌خوانند. این شورا، تثلیث را به عنوان اعتقاد رسمی مسیحیت معتبر شمرد و اناجیل چهارگانه را به رسمیت شناخت. از آن پس، شوراهای دیگری نیز بر پا شد که مصوبات آنها را «قانون شرع» می‌گویند.[۵]

باورها و شعائر مسیحیت

در باور مسیحیان، مسیح که از مردگان برخاست، میان مردمان مسیحی زیست می‌کند و همراه آنان است و به همان کارها مشغول است که در فلسطین می‌کرد؛ تعلیم و دعا و خدمت و شفای بیماران. کارهای غیر آشکار مسیح علیه‌السّلام در زندگی کلیسایی از گذر آیین‌ها آشکار می‌گردد. چون فردی مسیحی در آیینی شرکت می‌جوید، ایمان دارد که با این عمل، به ملاقات مسیح علیه‌السّلام می‌رود.

تقریبا همه مسیحیان به شعائر تعمید و عشای ربانی اعتقاد دارند. مسیحیان کاتولیک و ارتدکس، پنج آیین دیگر نیز بر اینها افزوده‌اند و به هفت آیین پای بندند. فرقه‌های پروتستان در شمار شعائر اختلاف دارند و برخی کلیساهای پروتستان هیچ یک از آنها را نمی‌پذیرند.

پولس که حواری مبلغ مشهور مسیحیت در قرن نخست میلادی است، برای عیسی علیه‌السّلام مقامی برتر از مسیح یهود قائل شد. او مسیح را نجات دهنده‌ای می‌دانست که آمده است تا ملکوت الهی را بر زمین حاکم سازد. آموزه رجعت را- که ریشه یهودی دارد- وی به مسیحیت راه داد و همچنین آموزه گناه و رستگاری را. پولس گفت: عیسی علیه‌السّلام موجودی آسمانی است و طبیعت خدایی دارد؛ اما خود را تنزل داده و به صورت انسانی درآمده است و رضا داده است که او را به صلیب کشند و بدین سان گناه آدمی زادگان به آمرزش رسد.[۶]

انشعاب در مسیحیت

مسیحیت به سه فرقه بزرگ کاتولیک، ارتدکس و پروتستان انشعاب یافته است. مهمترین عامل انشعاب در دین مسیحیت اختلافات سیاسی روم و بیزانس است. عامل دوم سختگیری کلیسای کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و رنجبار و طلب کردن پول به هر بهانه‌ای است.

ارتدکس:

تشکیل کلیسای ارتدکس و جدایی آن از کلیسای کاتولیک روم، نخستین انشعاب مهم در مسیحیت بود (۱۰۵۴ م). ارتدکس‌ها به بارداری بی شائبه حضرت مریم علیهاالسلام و مصون بودن مقامات والای کلیسایی از خطا و اشتباه معتقد نیستند. کشیش‌های ارتدکس ازدواج را برای خود روا می‌دانند و عبادات شفاهی را به زبان رایج مردم انجام می‌دهند.[۷]

پروتستان:

از قرن ۱۶ میلادی به بعد، انقلاب‌های دینی متعددی برای اصلاح مذهب کاتولیک به راه افتاد. سختگیری کلیسای کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و طلب کردن پول به هر بهانه‌ای و زیر فشار نهادن مؤمنان مسیحی قرون وسطی، گروهی از روشنفکران کلیسای روم را به اعتراض واداشت. این حرکت اعتراض آمیز، نهضت پروتستان نام گرفت. مارتین لوتر (۱۴۸۳- ۱۵۴۶ م.) از رهبران این نهضت بود. پس از وی جان کالون (۱۵۰۹- ۱۵۶۴ م.) به اصلاح مذهب کاتولیک همت گمارد. این رهبران اصلاح طلب پیروانی یافتند و بدین سان، مذهب پروتستان پدید آمد. پروتستان نیز اندک اندک انشعاب‌هایی یافت؛ اما همه فرقه‌های مذهب پروتستان در مخالفت با قدرت الهی پاپ با یکدیگر اتفاق نظر دارند. پروتستان‌ها معتقدند که مؤمنین در ارتباط با خدا نیازمند کشیش نیستند، مقام کشیشی، همگانی است و کشیشان می‌توانند ازدواج کنند. همچنین، اعتراف به گناه را واجب نمی‌شمارند و به برزخ و دوشیزگی حضرت مریم علیهاالسلام اعتقاد ندارند. پیروان این مذهب، بیش تر در آلمان، کشورهای اسکاندیناوی و آمریکا ساکن‌اند.[۸]

مسحیت در دیدگاه قرآن

آیات قرآن کریم، از حضرت عیسی علیه‌السّلام بسیار سخن گفته و او را ستوده‌اند.[۹] با این وجود برخی از عقاید آنان، مورد انتقاد و انکار قرار گرفته است.

بندگی عیسی در قرآن:

قرآن کریم خاطرنشان ساخته که عیسی(ع) عبدی بود رسول، و اینکه هیچ چیزی جز این ادعا نمی کرد و آنچه به وی نسبت می دادند خود او ادعایش را نکرده و با مردم جز به رسالت خدا سخنی نگفته، قرآن این معنا را در آیه زیر صراحتا از آن جناب نقل کرده می فرماید: «وَإِذْ قَالَ اللَّهُ یا عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّی إِلَٰهَینِ مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ قَالَ سُبْحَانَک مَا یکونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیسَ لِی بِحَقٍّ ۚ إِنْ کنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ ۚ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلَا أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِک ۚ إِنَّک أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیوبِ، مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکمْ ۚ وَکنْتُ عَلَیهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّیتَنِی کنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیهِمْ ۚ وَأَنْتَ عَلَىٰ کلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ، إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُک ۖ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّک أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ قَالَ اللَّهُ هَٰذَا یوْمُ ینْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُ...».[۱۰] (زمانی که خدای تعالی می‌گوید ای عیسی بن‌ مریم آیا تو، به مردم گفته‌ای که ای مردم به جای‌خدا مرا و مادرم را دو معبود برای خود بگیرید؟ عیسی جواب می‌دهد منزهی‌ تو ای خدا، مرا نمی‌رسید که به‌مردم چیزی را بگویم که حقم نبود و به فرض هم گفته باشم تو بدان آگاهی، چون تو می‌دانی آنچه در نفس ‌من است و من نمی‌دانم آنچه در نزد تو است، زیرا تو علام الغیوبی، من به مردم نگفتم مگر همان‌ دستورهائی‌که تو به من دادی و آن این بود که ای مردم خدای تعالی پروردگار من و پروردگار خود را بپرستید، مادام‌ هم‌ در بین ایشان بودم شاهد رفتارشان بودم، ولی بعد از آنکه مرا گرفتی خودت مراقب وضع آنان بودی و تو برهر چیزی شاهد و ناظری، حال اگر عذابشان کنی کسی حق اعتراض ندارد، چون بندگان خود را عذاب کرده‌ای‌ و اگر بیامرزی‌ باز هم اعتراضی نیست، چون تو هم عزیزی و شکست‌ناپذیری و هم کار به حکمت می‌کنی، خدای تعالی می‌فرماید امروز روزی است که راستی راستگویان به آنان سود می‌رساند...).

و این کلام عجیب که مشتمل بر عصاره ای از عبودیت و متضمن جامع ترین نکات ادب است، کشف می کند از اینکه نسبت به موقعیت خود در برابر ربوبیت پروردگارش و در برابر مردم و اعمال آنان چه دیدی داشته، می فرماید: عیسی (ع) خود را نسبت به پروردگارش تنها یک بنده می دانسته که جز امتثال کاری ندارد و جز به امر مولایش چیزی اراده نمی کند و جز به امر او عملی انجام نمی دهد و خدای تعالی هم جز این دستوری به وی نداده که مردم را به عبادت او به تنهائی دعوت کند، او نیز به مردم جز این را نگفت که ای مردم الله را که پروردگار من و پروردگار شما است بپرستید.

شفاعت عیسی در قیامت:

یکی از شفیعان روز جزاء عیسی(ع) است که شفاعتش پذیرفته هم می شود زیرا از شاهدان بحق است و آیه شریفه: «و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم یعلمون»[۱۱] بر شفاعت شاهدان به حق که عالم هستند دلالت دارد، پس به حکم این آیه حضرت عیسی از شفیعان روز جزا است، برای اینکه در آیه: «و یوم القیامة یکون علیهم شهیدا»[۱۲] آن جناب را شاهد خوانده است.

اما اعتقاد خرافی به «تفدیه» عیسی (ع) (فدا شدن برای رهائی گناهکاران) با اعتقاد به اینکه آن حضرت از شفیعان روز جزا است فرق دارد. عیسی (ع) از شفیعان است لیکن شفاعت کردن آن جناب مسأله ای است و اعتقاد مسیحیان به فدیه دادن مسأله ای دیگر. قرآن کریم تفدیه را برای عیسی ثابت نکرده و چنین قدرت و اختیاری به آن جناب نداده است و تفدیه ای که مسیحیان بدان معتقدند، این است که عیسی (ع) (با اینکه خدای پسر بود و دارای قدرت خدائی بود و می توانست دشمنان خود را در یک چشم بر هم زدن نابود کند)، لیکن برای اینکه کیفری را که گنهکاران در قیامت دارند باطل سازد، خود را فدای گنهکاران نمود و حاضر شد به این منظور به بالای دار برود! قرآن این معنا را برای آن جناب نه تنها اثبات نکرده، بلکه آیه ای که از نظر خواننده گذشت آن را نفی نموده، عقل هم نمی تواند آن را بپذیرد، زیرا این معنا مستلزم آن است که قدرت و سلطنت مطلقه الهی با عمل عیسی باطل شود.

رد تثلیث در قرآن:

«تثلیث» به این معناست که خداوند در سه شخص، خداى پدر، خداى پسر و روح القدس ظهور یافته است. به این ترتیب «خدا در عین حال که از نظر تعدد یکى است، در سه شخصیت موجود است. این سه در ازلیت، قدرت و جلال با هم برابرند و هر یک از آنها از همه ى صفات الهى برخوردارند».[۱۳]

اولاً، چنین اعتقادى در میان مسیحیان اولیه جایى نداشته و گفته شده است که اولین بار این عقیده را پولس وارد مسیحیت نموده است[۱۴] و بعدها، بر اساس مصوبه اى که شوراى اسقف هاى اعظم کلیسا در ۳۲۵ میلادى در شهر نیکائیه منتشر نمودند، این عقیده جزئى از ایمان مسیحى شمرده شد.[۱۵]

ثانیاً، عقیده به تثلیث با عقل ناسازگار است; زیرا محال است که یک چیز، در عین این که یکى است، سه چیز باشد.[۱۶] همچنین، هر یک از آن سه چیز را اگر نامحدود بدانیم، تعددبردار نیست و اگر محدود بدانیم، مستلزم نقص است که با وجوب وجود خداوند نمى سازد.

ثالثاً، قرآن تثلیث را ناشى از غلوّ در دین دانسته و آن را ردّ مى کند.[۱۷] اسلام عیسى مسیح (علیه السلام) را فرزند مریم و فرستاده ى خدا،[۱۸] و خدا را معبودى یگانه مى داند که از داشتن فرزند منزه است.[۱۹] از نظر قرآن، کسانى که خداوند را یکى از سه خدا مى دانند، کافرند: «لقد کفر الذین قالوا انّ اللهَ ثالثُ ثلاثه».[۲۰] قرآن آفرینش عیسى (علیه السلام) را همانند خلقت آدم (علیه السلام) مى داند[۲۱] و آن را نشانه و آیه اى الهى و رحمتى از ناحیه ى خود بر مردم مى داند.[۲۲]

پانویس

  1. خلاصة الادیان، ص۱۵۱.
  2. خلاصة الادیان، ص۱۶۰.
  3. آشنایی با تاریخ ادیان، ص۱۵۵.
  4. همان.
  5. فرهنگ شیعه،ج۱، ص۲۵۸.
  6. خلاصة الادیان، ص۱۶۲.
  7. آشنایی با ادیان بزرگ، ص۱۵۹.
  8. آشنایی با تاریخ ادیان، ص۱۶۰.
  9. آل عمران، ۴۴-۳۵؛ مریم، ۲۷-۱۶؛ بقره، ۸۷؛ مائده، ۱۱۰.
  10. مائده، ۱۱۶-۱۱۹.
  11. شرکائی که مشرکین می‌پرستند و می‌خوانند مالک شفاعت نیستند، تنها کسانی مالک‌ شفاعتند که شاهد به حق و دارای علم به توحید باشند؛ زخرف، ۸۶.
  12. نساء، ۱۵۹.
  13. خداوند ما عیسى مسیح، جان والوورد، ترجمه مهرداد فاتحى، (کلیساى جماعت ربانى)، ص ۲ ـ ۳.
  14. ر.ک: دکتر احمد شلبى، مقارنة الادیان، ج ۲ (مسیحیت)، (قاهره: مکتبة النهضة العصریه، چ دهم، ۱۹۹۸ م)، ص ۱۳۸.
  15. جهان مذهبى: ادیان در جوامع امروز، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهى، ص ۷۳۳.
  16. علامه طباطبایى، تفسیر المیزان، ج ۶، ص ۷۳ و نیز مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۲۲۴.
  17. نساء، ۱۷۱.
  18. مائده، ۷۵.
  19. مریم، ۳۵.
  20. مائده، ۷۳.
  21. آل عمران، ۵۹.
  22. مریم، ۲۱.

منابع

  • فرهنگ شیعه، برگرفته از مقاله "دین مسیحیت"، ج۱، ص۲۵۶.
  • مجله صباح، حسن تهرانی، ۱۳۸۲، شماره ۱۱ و ۱۲.

مطالب مرتبط