منابع و پی نوشتهای ضعیف
ادبیات دانشنامه ای رعایت نشده
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
عنوان بندی متوسط
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابو اسماعیل علوی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ ابو اسماعيل علوی را به ابو اسماعیل علوی منتقل کرد)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
 
{{متوسط}}
 
{{متوسط}}
==شاعر را بشناسیم==
+
'''«ابواسماعیل محمد بن على»''' معروف به '''«ابواسماعیل علوى»'''، از شعرای عرب در قرن سوم هجری و از نوادگان [[حضرت عباس]] علیه‌السلام است که دارای شرافت نسب و خاندانى بزرگوار می‌باشد.
 
+
==معرفی اجمالی==
او، ابواسماعیل محمد بن على بن عبدالله بن عباس بن عبیدالله بن عباس بن الامام امیرالمؤمنین على بن ابیطالب صلوات الله علیهم اجمعین، می باشد. شاعر ما یکى از شاخسارهاى درخت پربرکت خلافت و از مفاخر خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله است. او در جامه هاى بلند بالاى افتخار و تجلیل بخود مى بالد و خود را مالامال از شرافت خاندان و بزرگوارى نسب مى بیند، او میان شخصیتى منزه و نسبى عالى می درخشد.
+
«ابواسماعیل محمد بن على بن عبدالله بن عبّاس بن حسن بن عبیدالله بن عبّاس بن علی علیه السلام» از مفاخر [[عترت]] طاهره بود، و داراى بزرگى و سیادت و حَسَبى پاکیزه و نَسَبى نورانى و زیبا بود، کرامتش احمدى، خصلتش علوى و شهامتش عبّاسى بود.
 
 
فضائل احمدى و مناقب علوى و شهامت عباسى و بسیارى از فضائل دیگر را که زبان از بیانش عاجز است، در وجود خویش بهم درآمیخته است. مرزبانى گوید: او شاعرى است که به پدرانش رضوان الله علیهم زیاد مى بالد در ایام متوکل و مدتى دراز پس از او میزیسته و از اشعار اوست:
 
  
 +
مرزبانى در «معجم الشعراء» گوید: او شاعرى است که به پدرانش رضوان الله علیهم زیاد مى بالد؛ در ایام [[متوکل|متوکل عباسی]] و مدتى پس از او می‌زیسته و از اشعار اوست:
 
{{بیت|و إنی کریم من أکارم سادة |أکفهم تندى بجزل المواهب}}
 
{{بیت|و إنی کریم من أکارم سادة |أکفهم تندى بجزل المواهب}}
 
{{بیت|هم خیر من یحفى و أفضل ناعل|و ذروة هضب العرب من آل غالب}}
 
{{بیت|هم خیر من یحفى و أفضل ناعل|و ذروة هضب العرب من آل غالب}}
 
{{بیت|هم المن و السلوى لدان بودهم|و کالسم فی حلق العدو المجانب}}
 
{{بیت|هم المن و السلوى لدان بودهم|و کالسم فی حلق العدو المجانب}}
  
ترجمه: «من بزرگى از بزرگان ساداتم، آنها که دست احسانشان به عطایاى فراوان مى بارد. آنها بهترین و برترین کسى هستند که با پاى برهنه یا با کفش راه پیموده و عالیترین سخاوتمندان از اولاد غالب (غالب بن فهر، جد پیامبر اکرم) می باشند. اینان براى دوستانشان چون من و سلوى و در کام دشمن بداندیش سم مهلکند». و هم از اشعار اوست:
+
ترجمه: «من بزرگى از بزرگان ساداتم، آنها که دست احسانشان به عطایاى فراوان مى بارد. آنها بهترین و برترین کسى هستند که با پاى برهنه یا با کفش راه پیموده و عالیترین سخاوتمندان از اولاد غالب (غالب بن فهر، جد [[پیامبر اکرم]]) می باشند. اینان براى دوستانشان چون منّ و سَلوى و در کام دشمن بداندیش سم مهلکند».  
 
 
{{بیت|بعثت إلیهم ناظری بتحیة|فأبدت لی الإعراض بالنظر الشزر}}
 
{{بیت|فلما رأیت النفس أوفت على الردى|فزعت إلى صبری فأسلمنی صبری}}
 
 
 
ترجمه: «من با نگاه مهرآمیز او را (محبوبه) درود فرستادم ولى او با نگاهى خشم آلود بى مهرى آغاز کرد. دیدم که جانم بر لب پرتگاه است. ناچار به صبر و شکیبائى پناه بردم و همان صبر دواى درد من بود».
 
 
 
اما این که ابواسماعیل به پدرانش افتخار می کند، حق دارد آخر شما بگوئید بدانم چه کسى را مى یابید بزرگان آل هاشم او را زاده باشند و او شایسته آن نباشد که پاى بر عرش اعلى ساید؟ کدام شریفى است در سایه خاندان قمر بنى هاشم اباالفضل باشد و او را نزیبد تا اوج فلک در برابر مجد و عظمتش سر تعظیم فرود آرد؟ اگر شاعر ما به خاندانش مى بالد، بجا است زیرا آنان در حقیقت ستارگان زمین، پرچمهاى هدایت و نمونه هاى شاخص ایمانند:
 
 
 
{{بیت|من تلق منهم تلق کهلا أو فتى|علم الهدى بحرالندى المورودا}}
 
 
 
ترجمه: «از اینان به هر کس برخورد کنى از پیر و جوان او را علم هدایت یا دریاى خیر و عطا خواهى یافت». این جد او اباالفضل العباس ثانى است که خطیب درباره او چنین گوید: «دانشمندى شاعر و فصیح از شخصیت هاى بنى هاشم است که زبان و بیانش معروف می باشد تا جائی که غالب علویان ذوق شعر او را برتر از همه فرزندان ابوطالب می شناسند». وى از حاشیه نشینان مجلس هرون بود در یکى از اشعارش برادرى ابوطالب با عبدالله را که با هم برادر تنى بودند، آورده گوید:
 
  
 +
وى از حاشیه نشینان مجلس [[هارون الرشید|هارون]] بود. در یکى از اشعارش برادرى [[ابوطالب علیه السلام|ابوطالب]] با [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]] را که با هم برادر تنى بودند، آورده گوید:
 
{{بیت|إنا و إن رسول الله یجمعنا|أب و أم و جد غیر موصوم}}
 
{{بیت|إنا و إن رسول الله یجمعنا|أب و أم و جد غیر موصوم}}
 
{{بیت|جاءت بنا ربة من بین أسرته|غراء من نسل عمران بن مخزوم}}
 
{{بیت|جاءت بنا ربة من بین أسرته|غراء من نسل عمران بن مخزوم}}
{{بیت|حزنا بها دون من یسعى لیدرکها|قرابة من حواها غیر مسهوم}}
 
 
{{بیت|رزقا من الله أعطانا فضیلته|و الناس من بین مرزوق و محروم}}
 
{{بیت|رزقا من الله أعطانا فضیلته|و الناس من بین مرزوق و محروم}}
  
ترجمه: «ما و رسول خدا را یک پدر، یک مادر و یک جد بى عیب متحد میسازد. کسى که ما را بخاندان پیمبر وارد ساخت بانوئى بود از نسل عمران بن مخزوم که در میان فامیلش می درخشید». او روزى به دربار مأمون آمد، حاجب نگاهى به او کرد و سرش را به زیر افکند عباس گفت: اگر اجازه دهند وارد می شویم، اگر عذرمان را بخواهند مى پذیریم اگر بگویند بازگرد بازمی گردیم، اما یک نگاه پس آنگاه یک بى توجهى، چیزى است که با آن آشنا نیستم سپس این شعر را خواند:
+
ترجمه: «ما و رسول خدا را یک پدر، یک مادر و یک جد بى عیب متحد می سازد. کسى که ما را بخاندان پیغمبر وارد ساخت بانوئى بود از نسل عمران بن مخزوم که در میان فامیلش می درخشید و آن رزقی است که خداوند به ما اعطا فرمود و دیگر مردمان از آن محروم بودند...».
  
{{بیت|و ما عن رضى کان الحمار مطیتی|ولکن من یمشی سیرضى بما رکب}}
+
و از اشعار غدیریه اوست:
 +
{{بیت|و جدی وزیر المصطفى و ابن عمه|علی شهاب الحرب فی کل ملحم}}
 +
{{بیت|ألیس ببدر کان أول قاحم|یطیر بحد السیف هام المقحم}}
 +
{{بیت|و أول من صلى و وحّد ربه|و أفضل زوار الحطیم و زمزم}}
 +
{{بیت|و صاحب یوم الدوح إذ قام أحمد|فنادى برفع الصوت لا بتهمهم}}
 +
{{بیت|جعلتک منی یا علی بمنزل|کهارون من موسى النجیب المکلم}}
 +
{{بیت|فصلى علیه الله ما ذر شارق|و أوفت حجور البیت أرکب محرم}}
  
ترجمه: «من رضا نمیدادم الاغ مرکوب سواریم باشد ولى پیاده، بالاخره بهر مرکوبى رضایت می دهد».
+
ترجمه: «جد من على علیه السلام وزیر و پسر عم مصطفى است و هنگام درگیرى جنگ اختر درخشان است. آیا نه او در [[جنگ بدر]] اول به دشمن تاخت و با شمشیر آبدار بهر سوى اطراف میدان مى پرید. او اول نمازگزار، اول موحد و بزرگتر کسى است که به زیارت حطیم و [[چاه زمزم|زمزم]] نائل شد. او قهرمان روز سایبان است که احمد بپاخاسته با صداى بلند فریاد برداشت: من تو را اى على نسبت بخود به منزله [[حضرت هارون علیه السلام|هارون]] نسبت به [[حضرت موسی علیه السلام|موسى]] نجیب و کلیم قرار دادم. درود خدا بر او تا خورشیدى در جهان درخشد و مادام که شترسواران به زیارت [[کعبه]] حضور یابند».
 +
==کلمات حکمت‌آمیز==
 +
او در وزین بودن عقل، و استوارى و محکمى در رأى و سخن، مانند جدّش در جایگاه بلندى قرار داشت و سخنانش بسان حکمت ها و مَثَل ها بود؛ از جمله آنها این گفتار وى درباره مردى از اهلش است: «إنّی لأکره أن یکون لعلمه فضلٌ على عقله، کما أکره أن یکون للسانه فضلٌ على علمه»؛ (من خوش ندارم که علمش بیش از عقلش باشد، چنانکه خوش ندارم زبانش بیش از علمش باشد).
  
==کلمات حکمت آمیز==
+
همچنین می گوید: «بدانکه چون اندیشه ات نمی تواند همه کارها را زیر نظر گیرد آن را به کارهاى مهمتر بگیر».
  
«بدانکه چون اندیشه ات نمیتواند همه کارها را زیر نظر گیرد آن را به کارهاى مهمتر بگیر». «و چون اموالت نمیتواند همه مردم را رفع نیاز کند آن را به حق داران اختصاص بده». «و از آنجا که نمیتوانى با همه مردم آمیزش کنى اهل فضل و دانش را برگزین». «و چون شبانه روزت با تمام کوشش کفایت همه کارهایت را نمیدهد، کارت را تقسیم کن». «هر چند وقتى که صرف کارهاى غیرمهم کنى بکارهاى مهم زیان زده اى». «هرچند اموالت را که در راه باطل مصرف میکنى، از مصرف آنها در راه حق خود را محروم کرده اى». «هر چند از مقام و شخصیت خود را با مردم کم مایه بگذرانى از فیض محضر اهل فضل و کمال محروم میگردى». «آنچه از روز و شب خود را در غیر نیاز بکارگیرى، از کارهاى مورد نیازت بازمانى». برادر این عباس، فضل بن حسن همان شاعرى است که در مصیبت جدش اباالفضل شهید [[کربلا]] گفته است:
+
«و چون اموالت نمی تواند همه مردم را رفع نیاز کند آن را به حق داران اختصاص بده».  
  
{{بیت|أحق الناس أن یبکى علیه|فتى أبکى الحسین بکربلاء}}
+
«و از آنجا که نمی توانى با همه مردم آمیزش کنى اهل فضل و دانش را برگزین».
{{بیت|أخوه و ابن والده علی|أبو الفضل المضرج بالدماء}}
 
{{بیت|و من واساه لا یثنیه شی ء|و جاد له على عطش بماء}}
 
  
شاعر ما از نظر خردمندى و دوراندیشى نمونه اى از جد بزرگوارش بود. کلمات او نیز مانند حکم و امثال دهن به دهن میگشت. از جمله این کلام است که درباره مردى از خاندانش گفت: من نمى پسندم علم او بر عقلش فزون باشد چنانکه دوست نمیدارم زبانش بیش از علمش باشد.
+
«و چون شبانه‌روزت با تمام کوشش کفایت همه کارهایت را نمی دهد، کارت را تقسیم کن».  
  
{{بیت|و جدی وزیر المصطفى و ابن عمه|علی شهاب الحرب فی کل ملحم}}
+
«هر چند وقتى که صرف کارهاى غیر مهم کنى به کارهاى مهم زیان زده اى».
{{بیت|ألیس ببدر کان أول قاحم|یطیر بحد السیف هام المقحم}}
+
 
{{بیت|و أول من صلى و وحد ربه|و أفضل زوار الحطیم و زمزم}}
+
«هرچند اموالت را که در راه باطل مصرف می کنى، از مصرف آنها در راه حق خود را محروم کرده اى».
{{بیت|و صاحب یوم الدوح إذ قام أحمد|فنادى برفع الصوت لا بتهمهم}}
 
{{بیت|جعلتک منی یا علی بمنزل|کهارون من موسى النجیب المکلم}}
 
{{بیت|فصلى علیه الله ما ذر شارق|و أوفت حجور البیت أرکب محرم}}
 
  
ترجمه: «جد من وزیر و پسر عم مصطفى است و پسر عمش على علیه السلام هنگام درگیرى جنگ اختر درخشان است. آیا نه او در [[جنگ بدر]] اول به دشمن تاخت و با شمشیر آبدار بهر سوى اطراف میدان مى پرید. او اول نمازگزار، اول موحد و بزرگتر کسى است که به زیارت حطیم و زمزم نائل شد. او قهرمان روز سایبان است که احمد بپاخاسته با صداى بلند فریاد برداشت: من تو را اى على نسبت بخود به منزله هرون نسبت به موسى نجیب و کلیم قرار دادم. درود خدا بر او تا خورشیدى در جهان درخشد و مادام که شترسواران به [[زیارت]] کعبه حضور یابند».
+
«هر چند از مقام و شخصیت خود را با مردم کم مایه بگذرانى از فیض محضر اهل فضل و کمال محروم می گردى».  
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* [http://www.tahoordanesh.com/page دايرةالمعارف طهور]، بازیابی: 11 مهرماه 1392.
+
*گزیده‌ای جامع از الغدیر علامه امینی، ترجمه محمدحسین شفیعی شاهرودی، ص۲۴۱.
 
+
{{سنجش کیفی
[[رده: ادبیات عرب]]
+
|سنجش=شده
 +
|شناسه= ضعیف
 +
|عنوان بندی مناسب= متوسط
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= ضعیف
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= ضعیف
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= متوسط
 +
|رده=دارد
 +
}}
 
[[رده:شعرای عرب]]
 
[[رده:شعرای عرب]]
 
[[رده:شعرای اهل البیت]]
 
[[رده:شعرای اهل البیت]]
 +
[[رده:وابستگان امام علی علیه السلام]]
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
[[رده:مقاله های مرتبط به دانشنامه]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۰

«ابواسماعیل محمد بن على» معروف به «ابواسماعیل علوى»، از شعرای عرب در قرن سوم هجری و از نوادگان حضرت عباس علیه‌السلام است که دارای شرافت نسب و خاندانى بزرگوار می‌باشد.

معرفی اجمالی

«ابواسماعیل محمد بن على بن عبدالله بن عبّاس بن حسن بن عبیدالله بن عبّاس بن علی علیه السلام» از مفاخر عترت طاهره بود، و داراى بزرگى و سیادت و حَسَبى پاکیزه و نَسَبى نورانى و زیبا بود، کرامتش احمدى، خصلتش علوى و شهامتش عبّاسى بود.

مرزبانى در «معجم الشعراء» گوید: او شاعرى است که به پدرانش رضوان الله علیهم زیاد مى بالد؛ در ایام متوکل عباسی و مدتى پس از او می‌زیسته و از اشعار اوست:

و إنی کریم من أکارم سادة أکفهم تندى بجزل المواهب

هم خیر من یحفى و أفضل ناعل و ذروة هضب العرب من آل غالب

هم المن و السلوى لدان بودهم و کالسم فی حلق العدو المجانب

ترجمه: «من بزرگى از بزرگان ساداتم، آنها که دست احسانشان به عطایاى فراوان مى بارد. آنها بهترین و برترین کسى هستند که با پاى برهنه یا با کفش راه پیموده و عالیترین سخاوتمندان از اولاد غالب (غالب بن فهر، جد پیامبر اکرم) می باشند. اینان براى دوستانشان چون منّ و سَلوى و در کام دشمن بداندیش سم مهلکند».

وى از حاشیه نشینان مجلس هارون بود. در یکى از اشعارش برادرى ابوطالب با عبدالله را که با هم برادر تنى بودند، آورده گوید:

إنا و إن رسول الله یجمعنا أب و أم و جد غیر موصوم

جاءت بنا ربة من بین أسرته غراء من نسل عمران بن مخزوم

رزقا من الله أعطانا فضیلته و الناس من بین مرزوق و محروم

ترجمه: «ما و رسول خدا را یک پدر، یک مادر و یک جد بى عیب متحد می سازد. کسى که ما را بخاندان پیغمبر وارد ساخت بانوئى بود از نسل عمران بن مخزوم که در میان فامیلش می درخشید و آن رزقی است که خداوند به ما اعطا فرمود و دیگر مردمان از آن محروم بودند...».

و از اشعار غدیریه اوست:

و جدی وزیر المصطفى و ابن عمه علی شهاب الحرب فی کل ملحم

ألیس ببدر کان أول قاحم یطیر بحد السیف هام المقحم

و أول من صلى و وحّد ربه و أفضل زوار الحطیم و زمزم

و صاحب یوم الدوح إذ قام أحمد فنادى برفع الصوت لا بتهمهم

جعلتک منی یا علی بمنزل کهارون من موسى النجیب المکلم

فصلى علیه الله ما ذر شارق و أوفت حجور البیت أرکب محرم

ترجمه: «جد من على علیه السلام وزیر و پسر عم مصطفى است و هنگام درگیرى جنگ اختر درخشان است. آیا نه او در جنگ بدر اول به دشمن تاخت و با شمشیر آبدار بهر سوى اطراف میدان مى پرید. او اول نمازگزار، اول موحد و بزرگتر کسى است که به زیارت حطیم و زمزم نائل شد. او قهرمان روز سایبان است که احمد بپاخاسته با صداى بلند فریاد برداشت: من تو را اى على نسبت بخود به منزله هارون نسبت به موسى نجیب و کلیم قرار دادم. درود خدا بر او تا خورشیدى در جهان درخشد و مادام که شترسواران به زیارت کعبه حضور یابند».

کلمات حکمت‌آمیز

او در وزین بودن عقل، و استوارى و محکمى در رأى و سخن، مانند جدّش در جایگاه بلندى قرار داشت و سخنانش بسان حکمت ها و مَثَل ها بود؛ از جمله آنها این گفتار وى درباره مردى از اهلش است: «إنّی لأکره أن یکون لعلمه فضلٌ على عقله، کما أکره أن یکون للسانه فضلٌ على علمه»؛ (من خوش ندارم که علمش بیش از عقلش باشد، چنانکه خوش ندارم زبانش بیش از علمش باشد).

همچنین می گوید: «بدانکه چون اندیشه ات نمی تواند همه کارها را زیر نظر گیرد آن را به کارهاى مهمتر بگیر».

«و چون اموالت نمی تواند همه مردم را رفع نیاز کند آن را به حق داران اختصاص بده».

«و از آنجا که نمی توانى با همه مردم آمیزش کنى اهل فضل و دانش را برگزین».

«و چون شبانه‌روزت با تمام کوشش کفایت همه کارهایت را نمی دهد، کارت را تقسیم کن».

«هر چند وقتى که صرف کارهاى غیر مهم کنى به کارهاى مهم زیان زده اى».

«هرچند اموالت را که در راه باطل مصرف می کنى، از مصرف آنها در راه حق خود را محروم کرده اى».

«هر چند از مقام و شخصیت خود را با مردم کم مایه بگذرانى از فیض محضر اهل فضل و کمال محروم می گردى».

منابع

  • گزیده‌ای جامع از الغدیر علامه امینی، ترجمه محمدحسین شفیعی شاهرودی، ص۲۴۱.