آیه 49 سوره ابراهیم: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) جز (ویرایش مهدی موسوی (بحث) به آخرین تغییری که Quran انجام داده بود واگردانده شد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←معانی کلمات آیه) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | مقرنين: قرن (بر وزن عقل): جمع كردن . تقرين: مبالغه در جمع كردن. | |
+ | مقرن (به صيغه مفعول): جمع شده. «مقرنين»: جمع شدگان. | ||
− | == تفسیر آیه == | + | الاصفاد: صفد (بر وزن شرف): زنجيرى كه با آن دستها را به گردن مى بندند. جمع آن، اصفاد است. |
+ | آن به معنى زنجير نيز آيد . منظور در اينجا، معناى دوم است.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | ||
+ | |||
+ | ==تفسیر آیه== | ||
<tabber> | <tabber> | ||
تفسیر نور= | تفسیر نور= | ||
سطر ۵۳: | سطر ۵۷: | ||
و در آن روز مجرمان را مىبينى كه در غل و زنجير بهم بسته شدهاند. | و در آن روز مجرمان را مىبينى كه در غل و زنجير بهم بسته شدهاند. | ||
+ | |||
+ | سَرابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ «50» | ||
+ | |||
+ | جامههاى آنان از قطران (مادّهى چسبندهى بدبوى قابل اشتعال همچون قير) است و صورتهايشان را آتش مىپوشاند. | ||
+ | |||
+ | جلد 4 - صفحه 431 | ||
+ | |||
+ | ===نکته ها=== | ||
+ | |||
+ | كسىكه در حال رنج و عذاب است، اگر فرياد ديگران را نيز بشنود، بيشتر زجر مىبيند، چنانكه شادى كردن لذّت دارد و بودنِ در كنار جمعى كه شادمانند لذّتِ بيشترى دارد. به همين خاطر، قرآن مىفرمايد: ما افراد همفكر و همخط را در يك جا جمع مىكنيم، مجرمان را در دوزخ و نيكان را در بهشت. وَ الَّذِينَ آمَنُوا ... أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ «1» و دربارهى اهل دوزخ مىخوانيم: «احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ» «2» ستمگران و همسرانشان كه مانند آنان بودند، با هم به دوزخ مىروند. در جاى ديگر مىخوانيم: «فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ» «3» در آن روز عابد همراه با معبود خيالى خود با هم به دوزخ افكنده مىشوند و شايد آيهى «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ» «4» نيز همين قرين بودن را بيان كند. (واللَّه العالم) | ||
+ | |||
+ | «اصفاد» جمع «صفود» به «كُنده» گفته مىشود و آن تكّهى چوب بزرگى است كه به پاى زندانيان مىبندند. | ||
+ | |||
+ | «قَطِرانٍ» مادّهاى است كه از برخى درختان مىگيرند و پس از جوشاندن و سفت كردن آن به بدن شتر مىمالند تا در اثر سوزش زياد، امراض پوستى شتر بهبود يابد. اين مادّه، بدبو و اشتعالزاست. «5» | ||
+ | |||
+ | يكى از عذابهاى قيامت، بسته شدن مجرمان با غل و زنجير است و اين معنا در چندين آيه ذكر شده است. از جمله: وَ تَرَى الْمُجْرِمِينَ ... فِي الْأَصْفادِ و «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ» «6» و «إِذِ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ» «7» | ||
+ | |||
+ | مجرمان با مجرمان، و يا با شياطين، با هم به زنجير كشيده مىشوند. و يا دستهايشان با غل بسته مىشود و يا دست و پاهايشان و يا دست و پا و گردنشان با هم در قيدوبند قرار مىگيرد. «مُقَرَّنِينَ» | ||
+ | ---- | ||
+ | «1». طور، 21. | ||
+ | |||
+ | «2». صافات، 23. | ||
+ | |||
+ | «3». شعراء، 94. | ||
+ | |||
+ | «4». تكوير، 7. | ||
+ | |||
+ | «5». تفسير نمونه. | ||
+ | |||
+ | «6». حاقّه، 30. | ||
+ | |||
+ | «7». غافر، 71. | ||
+ | |||
+ | جلد 4 - صفحه 432 | ||
+ | |||
+ | ===پیام ها=== | ||
+ | |||
+ | 1- قرآن، قيامت را طورى ترسيم مىكند كه گويى الآن ما آن را مىبينيم. «تَرَى» | ||
+ | |||
+ | 2- تحقير و عذاب مجرمان، در ملأ عام است. «وَ تَرَى الْمُجْرِمِينَ» | ||
+ | |||
+ | 3- اگر با ديد تجسّم اعمال بنگريم، شايد به اين نتيجه برسيم كه لباسهايى كه پوشيدن آنها با دلربايى و تفاخر و اسراف و شهوتانگيزى همراه باشد، به لباسهاى سياه و بدبو و آتشزاى قيامت تبديل مىشود. «سَرابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ» | ||
}} | }} | ||
سطر ۱۵۸: | سطر ۲۰۴: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <div style="font-size:smaller"><references/></div> | + | <div style="font-size:smaller"><references /></div> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم | + | |
− | * [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم | + | *[[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم |
− | * [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول | + | *[[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم |
− | * [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم | + | *[[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول |
− | * [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش | + | *[[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم |
− | * [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | + | *[[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش |
+ | *[[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | ||
[[رده:آیات سوره ابراهیم]] | [[رده:آیات سوره ابراهیم]] | ||
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] | [[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۴۲
<<48 | آیه 49 سوره ابراهیم | 50>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و (در آن روز) بدکاران را زیر زنجیر (قهر خدا) مشاهده خواهی کرد.
و آن روز مجرمان را می بینی که در زنجیرها [به صورتی محکم و سخت] به هم بسته شده اند.
و گناهكاران را در آن روز مىبينى كه با هم در زنجيرها بسته شدهاند.
مجرمان را در آن روز به غلهايى كه دست را به گردن بندد، بسته بينى.
و در آن روز، مجرمان را با هم در غل و زنجیر میبینی! (که دستها و گردنهایشان را به هم بسته است!)
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
مقرنين: قرن (بر وزن عقل): جمع كردن . تقرين: مبالغه در جمع كردن. مقرن (به صيغه مفعول): جمع شده. «مقرنين»: جمع شدگان.
الاصفاد: صفد (بر وزن شرف): زنجيرى كه با آن دستها را به گردن مى بندند. جمع آن، اصفاد است. آن به معنى زنجير نيز آيد . منظور در اينجا، معناى دوم است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ تَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ «49»
و در آن روز مجرمان را مىبينى كه در غل و زنجير بهم بسته شدهاند.
سَرابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ «50»
جامههاى آنان از قطران (مادّهى چسبندهى بدبوى قابل اشتعال همچون قير) است و صورتهايشان را آتش مىپوشاند.
جلد 4 - صفحه 431
نکته ها
كسىكه در حال رنج و عذاب است، اگر فرياد ديگران را نيز بشنود، بيشتر زجر مىبيند، چنانكه شادى كردن لذّت دارد و بودنِ در كنار جمعى كه شادمانند لذّتِ بيشترى دارد. به همين خاطر، قرآن مىفرمايد: ما افراد همفكر و همخط را در يك جا جمع مىكنيم، مجرمان را در دوزخ و نيكان را در بهشت. وَ الَّذِينَ آمَنُوا ... أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ «1» و دربارهى اهل دوزخ مىخوانيم: «احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ» «2» ستمگران و همسرانشان كه مانند آنان بودند، با هم به دوزخ مىروند. در جاى ديگر مىخوانيم: «فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ» «3» در آن روز عابد همراه با معبود خيالى خود با هم به دوزخ افكنده مىشوند و شايد آيهى «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ» «4» نيز همين قرين بودن را بيان كند. (واللَّه العالم)
«اصفاد» جمع «صفود» به «كُنده» گفته مىشود و آن تكّهى چوب بزرگى است كه به پاى زندانيان مىبندند.
«قَطِرانٍ» مادّهاى است كه از برخى درختان مىگيرند و پس از جوشاندن و سفت كردن آن به بدن شتر مىمالند تا در اثر سوزش زياد، امراض پوستى شتر بهبود يابد. اين مادّه، بدبو و اشتعالزاست. «5»
يكى از عذابهاى قيامت، بسته شدن مجرمان با غل و زنجير است و اين معنا در چندين آيه ذكر شده است. از جمله: وَ تَرَى الْمُجْرِمِينَ ... فِي الْأَصْفادِ و «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ» «6» و «إِذِ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ» «7»
مجرمان با مجرمان، و يا با شياطين، با هم به زنجير كشيده مىشوند. و يا دستهايشان با غل بسته مىشود و يا دست و پاهايشان و يا دست و پا و گردنشان با هم در قيدوبند قرار مىگيرد. «مُقَرَّنِينَ»
«1». طور، 21.
«2». صافات، 23.
«3». شعراء، 94.
«4». تكوير، 7.
«5». تفسير نمونه.
«6». حاقّه، 30.
«7». غافر، 71.
جلد 4 - صفحه 432
پیام ها
1- قرآن، قيامت را طورى ترسيم مىكند كه گويى الآن ما آن را مىبينيم. «تَرَى»
2- تحقير و عذاب مجرمان، در ملأ عام است. «وَ تَرَى الْمُجْرِمِينَ»
3- اگر با ديد تجسّم اعمال بنگريم، شايد به اين نتيجه برسيم كه لباسهايى كه پوشيدن آنها با دلربايى و تفاخر و اسراف و شهوتانگيزى همراه باشد، به لباسهاى سياه و بدبو و آتشزاى قيامت تبديل مىشود. «سَرابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ تَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ (49)
وَ تَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ: و بينى گناهكاران، يعنى مشركان را در آن روز. مُقَرَّنِينَ: با هم بسته و جمع كرده به حسب مشاركت در عقايد و اعمال، يا قرين ساخته هر يكى را با شيطانى كه همراه او بود. فِي الْأَصْفادِ:
در بندها و غلها، يعنى دست و پاهاى ايشان را با غلهائى بر گردنها بسته باشند. يا بعضى با قرين خود باز بسته باشند به حسب مشاركت در عقايد و اعمال لقوله (وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ) «1» يا كفار مقارن شيطان باشند در يك غل، يا به آن چيزى كه كسب كردهاند از عقايد باطله و ملكات رذيله.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ (46) فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ (47) يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ (48) وَ تَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ (49) سَرابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ (50)
لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ (51) هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ وَ لِيُنْذَرُوا بِهِ وَ لِيَعْلَمُوا أَنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ لِيَذَّكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ (52)
ترجمه
و بتحقيق بنهايت رساندند مكرشانرا و نزد خدا مضبوط است مكرشان و نبوده است مكرشان كه زائل شود از آن كوهها
پس مپندار البته خدا را خلف وعده خود كننده مر پيغمبرانش را همانا خدا غالب صاحب انتقام است
روز كه مبدل شود زمين بغير اين زمين و آسمانها، و ظاهر شوند از براى خداى يكتاى پر قهر
و بينى گناهكاران را آنروز مقرون شدگان در غلها
پيراهنهاشان از جنس قطران است و بپوشد رويهاشان را آتش
تا جزا دهد خدا هر كس را آنچه كسب كرده همانا خدا زود حساب است
اين كفايت است مر مردمانرا و تا بيم داده شوند بآن و تا بدانند كه جز اين نيست كه او است خداى يكتا و تا پند گيرند خردمندان..
تفسير
خداوند براى تسكين قلب و اطمينان خاطر پيغمبر اكرم و اهل ايمان از مكر و حيله كفّار قريش و غيرهم ميفرمايد كه آنها هر مكر و حيله و تدبيرى ميتوانستند كردند و بجائى نرسيد و نزد خدا اعمالشان محفوظ و مكتوب است براى پاداش و جزا دادن بآنها و نبود مكرشان وافى براى آنكه بركنده و زائل شود بآن از جاى خود اعلام نبوت و آثار امامت و ادلّه و براهين قائمه بر اديان حقّه و شرائع الهيّهاى كه مانند كوههايند در عظمت و استحكام بلكه بمراتب برتر و بالاترند از آنها و بنابراين كلمه ان در وان كان نافيه است و لتزول بكسر لام اوّل و نصب لام آخر بايد قرائت شود كه مشهور است و بعضى بفتح لام اول و رفع لام آخر قرائت نمودهاند و بنابراين كلمه ان مخفّفه از مثقله است و معنى آنست كه و همانا بوده است مكر آنها كه زائل ميشود از آن كوهها ولى با وصف اين زائل نميشود از آن اعلام نبوّت و ادلّه ولايت و آثار شريعت چون خداوند از وعده و وعيد خود به پيغمبرانش راجع بنصرت ايشان بر اعداء و مجازات ستمكاران تخلّف نخواهد فرمود و او عزيز و ارجمند و غالب و قادر و قاهر و منتقم است از دشمنانش براى دوستانش و ايشانرا بعزّت و سعادت دنيا و آخرت خواهد رسانيد و انتقام مظلوم را از ظالم بنحو اكمل خواهد كشيد در روز كه
جلد 3 صفحه 241
اين زمين مبدل شود بزمين ديگر و آسمانها نيز مبدل شوند بآسمانهاى ديگر بنظر حقير بزمين و آسمانى مناسب با آن عالم و اعمال اهل آن و از ابن عباس نقل شده كه تغيير زمين بآنستكه كوههايش حركت كنند و بگردش در آيند و درياهايش بهم راه پيدا كنند و يكى شوند و روى زمين چنان مساوى شود كه كجى و راستى و پستى و بلندى نداشته باشد و از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود زمين قيامت از آتش است مگر جاى مؤمن كه صدقه او بر سرش سايه افكند و از امام سجاد عليه السّلام مروى است كه زمين تغيير ميكند و زمين ديگرى ميشود كه در روى آن گناهى نشده و تمامش ظاهر شود و در آن كوهى و گياهى نباشد مانند وقتى كه خدا آنرا در روز اول خلق فرمود و از امام باقر عليه السّلام مروى است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كسانيكه در دنيا براى خدا با يكديگر دوستى كنند روز قيامت بر روى زمينى از زبر جد سبز باشند در سايه عرش خدا و روايات ديگرى هم از طرق عامّه و خاصه نقل شده كه حاجتى بذكر آنها نيست اجمالا تبديل معلوم و كيفيّت آن مجهول است و تمام مردم سر از قبرها بيرون آورند و در پيشگاه الهى براى حساب و ثواب و عقاب حاضر و ناظر گردند و گناهكاران بحسب عقائد و اعمال و اخلاق با يكديگر مقيّد و مغلول شوند در حاليكه پيراهنهاشان از جنس قطران است كه گفتهاند عصاره بار درخت عرعر يا صمغ ابهل است كه آنرا ببدن شتر جرب دار ميماليدند كه بسوزند گيش پوست شتر را ميسوزاند و جرب را بر طرف ميكرد و رنگش سياه و بقدرى بدبو بود كه همه از آن متنفّر و فرارى ميشدند و مؤثر بود در گرفتن آتش ببدن كسيكه از آن بر او ماليده شده بود مقصود آنست كه بجاى پيراهن چنين چيزى بر بدنهاشان ماليده شود كه موجب مزيد تأثير آتش و تنفّر نفوس و خوارى آنها در انظار اهل محشر گردد و بعضى قطران را مركّب از دو كلمه قطر و آنى دانستهاند و بتنوين هر دو قرائت نمودهاند و بنابراين مراد آنست كه پيراهنهاى آنها از مس گداخته بنهايت درجه است چون قطر بمعناى مس گداخته و آنى بمعناى متناهى در حرارت است و ميپوشاند و فراميگيرد عزيزترين اعضاء ظاهره بدن آنها را كه رويهاشان است آتش چون بآن متوجّه بحق نشدند و براى خدا بخاك ننهادند و حواس ظاهره خودشان را كه در آن جاى داشت در آنچه خدا خلق فرموده بود آنها را براى آن صرف ننمودند چنانچه در جاى ديگر
جلد 3 صفحه 242
فرموده آتش بالا مىآيد بر قلبهاشان چون اشرف اعضاء باطنه است و بايد مملوّ از معرفت باشد بر عكس پر از جهالت و عناد شده قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه خدا فرموده پيراهنهاى آنها از مس گداخته است كه حرارت آن بمنتهى رسيده پس فرا گرفته است رويهاشان را آتش و از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه جبرئيل گفت اگر پيراهنى از پيراهنهاى اهل آتش معلّق شود ميان آسمان و زمين هر آينه اهل زمين بميرند از بد بوئى و سوزندگى آن و اينها همه براى آنستكه خدا هر كس را بمجازات عمل خود برساند و انتقام مظلوم را از ظالم بكشد و كسانيكه معصيت خدا را مينمايند علاوه بر آنكه ظلم بر خودشان نمودند موجب تجرّى خلق شدند پس ظلم بر خلق هم نمودهاند و كسب كردند آتش جهنم را براى خودشان در تجارتخانه دنيا و خداوند بزودى در كمتر از چشم بهم زدن بحساب تمام خلق رسيدگى ميفرمايد چون مشغول نميكند او را حساب احدى از حساب ديگرى چنانچه تحقيق آن در سوره بقره گذشت و آنچه ذكر شد بيان كافى است براى مردم در موعظه و نصيحت و براى آنكه ترسانده شوند بآن و براى آنكه بدانند بتدبّر و تفكّر و تأمّل كه او است خداوند يكتاى بىهمتا و براى آنكه متنبّه و متّعظ و متذكّر شوند صاحبان عقول سليمه و افهام مستقيمه. در ثواب الاعمال و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هر كس سوره ابراهيم و حجر را در دو ركعت نماز در هر روز جمعه قرائت نمايد هرگز او را فقر و ديوانگى و گرفتارى نرسد انشاء اللّه تعالى.
جلد 3 صفحه 243
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ تَرَي المُجرِمِينَ يَومَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الأَصفادِ (49)
و ميبيني مجرمين را که كشيده شدهاند در غلها که ميفرمايد:
إِذِ الأَغلالُ فِي أَعناقِهِم وَ السَّلاسِلُ يُسحَبُونَ فِي الحَمِيمِ ثُمَّ فِي النّارِ يُسجَرُونَ مؤمن آيه 71 و 72، و نيز ميفرمايد خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الجَحِيمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِي سِلسِلَةٍ ذَرعُها سَبعُونَ ذِراعاً فَاسلُكُوهُ حاقه آيه 29 الي 31.
وَ تَرَي المُجرِمِينَ اعم از طبيعي و مشرك و كافر و ضال و مضل و ظالم و معاند و مخالف بلكه لفظ مجرم شامل فاسق و فاجر هم ميشود مگر آنكه اگر
جلد 11 - صفحه 406
با ايمان باشد نجات پيدا كند.
يومئذ روز قيامت مقرّنين بسته شدهاند في الاصفاد که همان اغلال و سلاسل باشد و لو در لسان ما صفود را كند ميگوييم که بپاميزند و غل را بگردن و سلسله را بدست.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 49)- در این آیه حال مجرمان را به نحو دیگری ترسیم میکند، میفرماید: «و در آن روز، مجرمان را با هم در غل و زنجیر میبینی» که دستها و گردنهایشان را به هم بسته است (وَ تَرَی الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفادِ).
این غل و زنجیرها تجسمی است از پیوند عملی و فکری این گنهکاران در این جهان که دست به دست هم میدادند، و به کمک هم میشتافتند و در طریق ظلم و فساد با یکدیگر رابطه و پیوند و همکاری داشتند و این ارتباط در آنجا به صورت زنجیرهایی مجسم میشود که آنان را به یکدیگر مرتبط میسازد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم