آیه 60 سوره حجر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تفسیر آیه)
(معانی کلمات آیه)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«قَدَّرْنَا»: همسان دیگران بشمار آورده‌ایم و قلمدادش نموده‌ایم. این سخن بر زبان فرشتگان رفته است ولی مراد فرموده خدا است. روشن است وقتی که درباریان و مأموران شاه بگویند: دستور داده‌ایم. چنین و چنان اندیشیده‌ایم. مراد این است که شاه دستور داده است و چنین و چنان خواسته است، و غیره. «الْغَابِرِینَ»: گذشتگان. باقی مردم. سایرین.
+
الغابرين: غبور: ماندن و رفتن . آن ، از اضداد است .
 +
در لغت آمده: «غبر غبورا: مكث و بقى و ذهب و مضى»
 +
غابر: مانده و رفته. منظور از «الغابرين» ، در آيه باقى ماندگان است..<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref>
  
 
== تفسیر آیه ==
 
== تفسیر آیه ==
سطر ۶۳: سطر ۶۵:
  
 
قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ «62»
 
قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ «62»
 +
 
(لوط) گفت: شما گروهى ناشناس هستيد.
 
(لوط) گفت: شما گروهى ناشناس هستيد.
  
سطر ۹۵: سطر ۹۸:
 
9- انبيا، از پيش خود علم غيب ندارند. (حضرت لوط، فرشتگان را نشناخت) «قَوْمٌ مُنْكَرُونَ»
 
9- انبيا، از پيش خود علم غيب ندارند. (حضرت لوط، فرشتگان را نشناخت) «قَوْمٌ مُنْكَرُونَ»
 
}}
 
}}
 +
  
 
|-|
 
|-|
سطر ۱۰۳: سطر ۱۰۷:
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
  
قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (62)
 
  
قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ‌: لوط گفت: بدرستى كه شما جماعتى ناشناسيد، نه حاضريد و نه زى مسافر داريد، چه اشخاصى هستيد. چون ايشان به هيئت جوان خوش سيما بودند، و لوط هرگز مثل آنها را نديده بود، شأن و هيئت آنها در نظرش منكر آمد. بنا به قولى ترس براى لوط حاصل، و شناسائى را خواست تا مطمئن گردد.
+
إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ (60)
 +
 
 +
إِلَّا امْرَأَتَهُ‌: مگر زن لوط كه كافره و ياغيه باشد از فرمان لوط، لذا:
 +
 
 +
قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ‌: مقدر ساختيم كه بتحقيق او از باقيماندگان در شهر با اهلاك شدگان، يعنى حكم نموديم او نيز هلاك شود، چنانكه اهل شهر هلاك شوند.
 +
 
 +
نكات ادبيه: قوله‌ (إِلَّا امْرَأَتَهُ) استثناء از استثناء مى‌باشد، براى آنكه قوم مهلكند مگر آل لوط، و زن از ايشان مستثنى و ملحق به هالكان است؛ زيرا مستثنى دوم ملحق باشد به جمله اول؛ به عبارت اخرى، استثناء از استثناء برمى‌گردد به‌
 +
 
 +
جلد 7 - صفحه 124
 +
 
 +
اخيرى، زيرا رجوع به اولى موجب لغويت كلام، و از حكيم محال است، مثل (عندى عشرة درهم الّا خمسة الا ثلثة) اول پنج از ده خارج شود و پنج باقى ماند و بعد از پنج هم سه خارج و اضافه گردد به پنج باقى، مجموع هشت خواهد بود.
  
جلد 7 - صفحه 125
+
لطيفه: شخصى نزد خليفه به كسائى گفت: اگر فقه تحصيل مى‌كردى بهتر بود كسائى در جواب گفت: اگر كسى اقرار كند براى ديگرى به صد درهم، الا ده، الا يك درهم، به چه قدر حكم كنى؟ گفت: هشتاد و نه درهم. كسائى گفت: خطا گفتى به جهت فرمايش الهى: (إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ إِلَّا آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا امْرَأَتَهُ ...) آيا زن لوط از آل مستثنى است يا از قوم؟
 +
 
 +
گفت: از آل. كسائى گفت: پس بر او ثابت است نود و يك درهم.
  
  
سطر ۱۱۵: سطر ۱۳۰:
 
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
 
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ (61) قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (62) قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ (63) وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (64) فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (65)
+
وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ (51) إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ (52) قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ (53) قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى‌ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ (54) قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ (55)
 
 
وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ (66) وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ (67) قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ (68) وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ (69) قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ (70)
 
  
قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (71) لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ (72)
+
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (56) قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (57) قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (58) إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ (59) إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ (60)
  
 
ترجمه‌
 
ترجمه‌
  
پس چون آمدند خانواده لوط را فرستادگان‌
+
و خبر ده ايشانرا از مهمانان ابراهيم‌
 
 
گفت همانا شمائيد گروهى ناشناخته شدگان‌
 
  
گفتند بلكه آمديم تو را بآنچه بودند كه در آن شك ميكردند
+
هنگاميكه داخل شدند بر او پس گفتند سلام گفت همانا ما از شما ترسانيم‌
  
و آورديم تو را براستى و بدرستيكه ماهر آينه راستگويانيم‌
+
گفتند نترس همانا ما مژده ميدهيم تو را به پسرى دانا
  
پس بيرون‌
+
گفت آيا مژده داديد مرا در حاليكه رسيد مرا پيرى پس بچه مژده ميدهيد
  
جلد 3 صفحه 259
+
مرا گفتند مژده داديم تو را براستى پس مباش از نااميدان‌
  
بر خانواده خود را در پاره‌اى از شب و متابعت نما پشتهاشان را و نبايد روى بر گرداند از شما احدى و برويد بجائيكه مأمور ميشويد
+
گفت و كيست كه نااميد شود از رحمت پروردگارش مگر گمراهان‌
  
و فرمان فرستاديم بسوى او اين امر را كه دنباله اينها است بريده شده در حاليكه صبح كنندگانند
+
گفت پس چيست كار شما اى فرستادگان‌
  
و آمدند اهل شهر كه مژده ميدادند بيكديگر
+
گفتند همانا ما فرستاده شديم بسوى گروهى گناه‌كاران‌
  
گفت همانا اينها مهمانان منند پس رسوا مكنيد مرا
+
مگر
  
و بترسيد از خدا و خوار مسازيد مرا
+
جلد 3 صفحه 257
  
گفتند آيا منع نكرديم تو را از اهل عالم‌
+
خانواده لوط همانا ما نجات دهندگانيم ايشانرا تمامى‌
  
گفت اينها دختران منند اگر باشيد بجا آورندگان‌
+
مگر زنش را كه تقدير نموديم همانا او باشد از بازماندگان.
 
 
بجان تو كه آنها هر آينه در مستيشان حيران ميزيستند.
 
  
 
تفسير
 
تفسير
  
شرح ورود ملائكه بعنوان مهمانى بر حضرت لوط و نشناختن او ايشانرا و بيم او از تعرّض قوم خود بايشان و اطلاع قوم و تعرض آنها و عجز آنحضرت از دفاع و كيفيت اضطرار و التماس او بآنها و اجابت ننمودن قوم و پس از اين وقايع شناختن حضرت ملائكه را و نزول عذاب در سوره هود گذشت و تكرار نميشود ولى اينجا شمّه‌اى از وقايع قبل از شناختن حضرت لوط ملائكه را بعدا ذكر شده و چون ذكر نشناختن حضرت ايشانرا در اوّل قصّه شده بود معرّفى ملائكه از خودشان و مأموريّتشان بملاحظه مطابقه جواب با سؤال قبلا ذكر شده است و قضاياى قبل، تعرّض اهل شهر بآنحضرت و مهمانها است كه از فرشتگان بودند و اجمال قصه بطوريكه حلّ مشكلات اين مقام شود آنستكه چون فرستادگان خدا كه ملائكه بودند بر لوط عليه السّلام و خانواده او وارد شدند حضرت لوط ايشانرا نشناخت و چون اطمينان كامل از قصد آنها نداشت كه خير است يا شرّ معرفى ايشان از خودشان و غرضشان از ورود بر خودش را خواستار گشت و آنها در جواب عرضه داشتند كه ما فرستادگان خداونديم و آمده‌ايم براى عذاب قومت كه شك داشتند در آن نزد تو بامر خدا كه بر حقّ و يقينى است و ما راستگويانيم پس خودت با اهل خانه‌ات بعد از نصف شب حركت كن آنها جلو بروند و تو در دنبال باش كه متوجّه و نگهبان آنها باشى و كسى از شما متوجّه به پشت سر خود نشود تا متأثر شود از كيفيت عذاب قوم و بجانب مأموريّت خودتان سير كنيد تا بمكانيكه براى شما تعيين شده كه بعضى گفته‌اند شام بوده برسيد و خداوند حكم فرمود و فرستاد بسوى حضرت لوط اين امر را و آن آنست كه نسل قوم او قطع شود و تا صبح يكنفر از آنها باقى نماند و چون خبر ورود مهمانهاى خوب صورت بر او بقوم رسيد كه اهل شهر سدوم بودند بيكديگر
+
ضيف در اصل مصدر بوده و بمعناى وصف استعمال ميشود در واحد و كثير و گاهى باضياف جمع بسته ميشود و اينجا مراد ملائكه‌اند كه بر حضرت ابراهيم عليه السّلام برسم ميهمانى وارد شدند و چون از طعامى كه براى ايشان حاضر فرموده بود تناول ننمودند آنحضرت خائف شد كه مبادا قصد سوئى داشته باشند چون در پيش آنها اين رسم بود و كلمه سلاما ظاهرا منصوب بفعل مقدّر است يعنى گفتند نسلّم عليك سلاما و حضرت جواب فرمود چنانچه در سوره هود ذكر شده و تفصيل اين قصه آنجا گذشت و تكرار نميشود فقط نكته قابل ذكر اين است كه اينجا عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از غلام عليم اسمعيل است از هاجرو از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ابراهيم عليه السّلام سه سال بعد از بشارت مكث فرمود پس بشارت ديگرى آمد از طرف خداوند براى او باسماعيل و آنجا در قرآن تصريح شده بود كه بشارت باسحاق داده شد لذا در منهج و غيره اين بشارت را باسحاق راجع نموده‌اند بدون نقل خلاف و تحقيق آنست كه دو بشارت بوده يكى بحضرت ابراهيم كه در اين آيه ذكر شده راجع بولادت حضرت اسمعيل براى او و ديگر بساره خاتون زوجه معقوده آنحضرت راجع بولادت حضرت اسحق براى او در سوره هود لذا آنجا حضرت ساره تعجّب كرد و اينجا حضرت ابراهيم چون بسن پيرى رسيده بود و اولادش نشده بود و از روى تعجّب فرمود بچه بشارت ميدهيد مرا تا معلوم شود بنحو حقيقت است يا مجاز و از پيش خود ميگويند يا از جانب خدا و آنها عرضه داشتند بنحو حقّ و حقيقت و راستى و درستى از جانب پروردگار پس مباش از نااميدان و مأيوسان از رحمت حق و اگر اين بشارت راجع بولادت حضرت اسحق بود جاى تعجّب و يأس آنحضرت نبود چون او حضرت اسمعيل را داشت و مرديكه خداوند باو اولادى داده از ولد ديگرى كه باو عنايت شود تعجّب نميكند و مأيوس نميشود در هر حال حضرت ابراهيم در جواب ملائكه فرمود كه من مأيوس از رحمت خدا نيستم بر حسب اسباب ظاهرى نااميد شده بودم و اكنون اميدوار شدم چون مأيوس نميشوند از رحمت خدا مگر گمراهان و ظاهرا اين يك قصّه است كه خداوند در دو جا بمناسبت‌
  
جلد 3 صفحه 260
+
جلد 3 صفحه 258
  
مژده دادند و براى فجور و عمل ناشايسته بخانه حضرت لوط روى نمودند و او بآنها فرمود اينها مهمانان منند مرا براى اين عمل ناشايسته با آنها رسوا و مفتضح نكنيد و از خدا بترسيد و مرا خوار و خجل ننمائيد و آنها جواب گفتند آيا ما تو را نهى ننموديم كه از كسى مهمانى نكنى و از ورود اهل عالم بر خود امتناع نمائى و او در جواب فرمود اين دختران شهر كه بمنزله دختران منند كه پدر روحانى آنها هستم چه عيب دارند كه شما بخيال پسران افتاده‌ايد يا بچند نفر از رؤساء آنها كه قبلا خواستگارى از دختران آنحضرت كرده بودند و اجابت نفرموده بود فرمود كه اينها دختران منند حاضرم آنها را برسم زنيّت بشما بدهم اگر حاضريد بشرط آنكه دست از مهمانان من بكشيد و آنها قبول ننمودند لذا خداوند بجان پيغمبر خود قسم ياد فرموده كه آنها در مستى و غفلت و غوايت متحيّر و سرگردان بودند و اين مثبت فضيلتى براى حضرت ختمى مرتبت است بر ساير انبياء چون خداوند بعمر و جان هيچيك از انبياء قسم ياد نفرموده است ..
+
ذكر فرموده اينجا ظاهرا براى بيان رحمت بر دوستان و غضب بر دشمنان است و اوّلا بشارت بحضرت ابراهيم داده‌اند و بعدا براى رفع نگرانى حضرت ساره باو نيز بشارت داده شده و هر جا قسمتى از اين قصّه ذكر شده چنانچه در كلام الهى معمول است و جمله على ان مسّنى الكبر ظاهرا حاليّه است يعنى با حال اصابت پيرى بمن و مراد از گمراهى خطاء در طريق معرفت خدا و وسعت رحمت و عموم قدرت او است و پس از وصول بشارت و حصول اطمينان حضرت ابراهيم از ملائكه سؤال نمود كه شما براى چه كار نازل شديد عرضه داشتند ما فرستاده شديم براى عذاب قوم لوط كه اهل فسق و فجورند مگر خانواده او كه ايشانرا تمامى نجات خواهيم داد جز زنش را كه مقدّر نموديم ما بامر خداوند كه باقى باشد با قوم و هلاك شود و در علل از امام باقر عليه السّلام روايت نموده كه هميشه حضرت لوط و ابراهيم عليه السّلام منتظر نزول عذاب بر قوم لوط بودند و خداوند براى منزلت و مقام آن دو بزرگوار در عذاب تأخير ميفرمود و چون خداوند اراده فرمود آنها را عذاب فرمايد مقدّر فرمود كه عوض دهد بحضرت ابراهيم از عذاب قوم لوط غلام عليم را تا موجب تسلّى خاطر او شود از مصيبتش بهلاك قوم پس مبعوث فرمود فرستادگانى را بسوى آنحضرت كه بشارت دهند او را باسماعيل از هاجر و غلام عليم او است و قرابت نسبى و سببى حضرت لوط با حضرت ابراهيم عليه السّلام و علاقمندى آنحضرت باو و كسانش در سوره اعراف و هود گذشت و مؤكّد مضمون اين روايت و روايت عيّاشى از آنحضرت كه قريب باين معنى است ميباشد و شايد تكرار بشارت اسماعيل عليه السّلام براى ظهور حضرت ختمى مرتبت از او باشد.
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۱۶۳: سطر ۱۷۲:
 
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
 
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
قال‌َ إِنَّكُم‌ قَوم‌ٌ مُنكَرُون‌َ (62)
+
إِلاَّ امرَأَتَه‌ُ قَدَّرنا إِنَّها لَمِن‌َ الغابِرِين‌َ (60)
  
حضرت‌ لوط بملائكه‌ فرمود: ‌من‌ ‌شما‌ ‌را‌ نميشناسم‌ چون‌ سابقه‌ ملاقات‌ نداشته‌ ملائكه‌ ‌خود‌ ‌را‌ معرفي‌ كردند و گفتند ‌ما ملائكه‌ هستيم‌ و ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ آمده‌ايم‌ ‌براي‌ هلاكت‌ قوم‌ و نجات‌ ‌شما‌.
+
مگر زن‌ لوط ‌که‌ چنان‌ قرار و مقدّر كرديم‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌در‌ ميان‌ قوم‌ باز بماند و جزء مهلكين‌ ‌باشد‌، چند نفر ‌از‌ زنهاي‌ انبياء و ائمه‌ ‌عليهم‌ السّلام‌ ‌از‌ معاندين‌ و مخالفين‌ و كفار بودند زن‌ حضرت‌ نوح‌ و لوط دو نفر ‌از‌ زنهاي‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ و ‌سلّم‌ عايشه‌ و حفصه‌ و أسماء بنت‌ اشعث‌ زن‌ حضرت‌ مجتبي‌ و ام‌ الفضل‌ عيال‌ حضرت‌ جواد، و ‌اينکه‌ زن‌ لوط ‌با‌ كفار ‌هم‌ دست‌ و دشمن‌ داخلي‌ ‌بود‌ و ‌با‌ ‌آنها‌ قرار داد كرده‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌اگر‌ كسي‌ مخفيانه‌ ‌بر‌ حضرت‌ لوط وارد شود ‌او‌ ‌بر‌ بام‌ خانه‌ آتش‌ روشن‌ كند ‌آنها‌ مطلع‌ شوند و بيايند ممانعت‌ كنند. و چنين‌ كرد موقعي‌ ‌که‌ ملائكه‌ ‌بر‌ لوط وارد شدند شبانه‌ ‌که‌ شرحش‌ بيايد.
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۱۷۴: سطر ۱۸۳:
 
]
 
]
  
(آیه 62)- لوط «به آنها گفت: شما افرادی ناشناخته‌اید» (قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ).
+
(آیه 60)- ولی از آنجا که تعبیر به «آل لوط» آن هم با تأکید به «اجمعین» شامل همه خانواده او حتی همسر گمراهش که با مشرکان هماهنگ بود می‌شد، و شاید ابراهیم نیز از این ماجرا آگاه بود، بلافاصله او را استثناء کردند و گفتند: «بجز
 +
 
 +
ج2، ص538
  
مفسران می‌گویند: این سخن را به این جهت به آنها گفت که آنان به صورت جوانانی خوش صورت و زیبا نزد او آمدند، از یک سو میهمانند و محترم، و از سوی دیگر محیطی است ننگین و آلوده و پر از مشکلات.
+
همسرش که ما مقدر ساخته‌ایم از بازماندگان در شهر محکوم به فنا باشد» و نجات نیابد (إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِینَ).
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۱۸۴: سطر ۱۹۵:
  
 
==تفسیر های فارسی==
 
==تفسیر های فارسی==
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=15 |آیه=62}}===
+
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=15 |آیه=60}}===
==={{تفسیر خسروی|سوره=15 |آیه=62}}===
+
==={{تفسیر خسروی|سوره=15 |آیه=60}}===
==={{تفسیر عاملی|سوره=15 |آیه=62}}===
+
==={{تفسیر عاملی|سوره=15 |آیه=60}}===
==={{تفسیر جامع|سوره=15 |آیه=62}}===
+
==={{تفسیر جامع|سوره=15 |آیه=60}}===
  
 
==تفسیر های عربی==
 
==تفسیر های عربی==
==={{تفسیر المیزان|سوره=15 |آیه=62}}===
+
==={{تفسیر المیزان|سوره=15 |آیه=60}}===
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=15 |آیه=62}}===
+
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=15 |آیه=60}}===
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=15 |آیه=62}}===
+
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=15 |آیه=60}}===
==={{تفسیر الصافی|سوره=15 |آیه=62}}===
+
==={{تفسیر الصافی|سوره=15 |آیه=60}}===
==={{تفسیر الکاشف|سوره=15 |آیه=62}}===
+
==={{تفسیر الکاشف|سوره=15 |آیه=60}}===
 
</tabber>
 
</tabber>
  

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۴:۵۳

مشاهده آیه در سوره

إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا ۙ إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<59 آیه 60 سوره حجر 61>>
سوره : سوره حجر (15)
جزء : 14
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

جز زن لوط که آن هم (چون با بدان همدست است) چنین مقرر داشتیم که از بازماندگان باشد (و با زشتکاران هلاک شود).

مگر همسرش را که [به سبب روی گردانی اش از حق] مقدّر کرده ایم از بازماندگان [در شهر و نابودشوندگان] باشد.

جز آنش را كه مقدر كرديم او از بازماندگان [در عذاب‌] باشد.

جز زنش را كه مقرر كرده‌ايم كه از باقى‌ماندگان باشد.

بجز همسرش، که مقدّر داشتیم از بازماندگان (در شهر، و هلاک‌شوندگان) باشد!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

except his wife, [who], We have ordained, will indeed be among those who remain behind.’

Except his wife; We ordained that she shall surely be of those who remain behind.

Except his wife, of whom We had decreed that she should be of those who stay behind.

"Except his wife, who, We have ascertained, will be among those who will lag behind."

معانی کلمات آیه

الغابرين: غبور: ماندن و رفتن . آن ، از اضداد است . در لغت آمده: «غبر غبورا: مكث و بقى و ذهب و مضى» غابر: مانده و رفته. منظور از «الغابرين» ، در آيه باقى ماندگان است..[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِلَّا آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ «59»

مگر خاندان لوط كه ما قطعا همه آنان را از هلاكت نجات مى‌دهيم.

إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ «60»

مگر همسرش كه مقدر كرده‌ايم او از بازماندگان (در كيفر) باشد.

فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ «61»

پس چون فرستادگان (الهى) به سراغ خاندان لوط آمدند.

قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ «62»

(لوط) گفت: شما گروهى ناشناس هستيد.

نکته ها

«غابرين» جمع «غابر» به معناى بازماندگان است وبه باقيمانده خاك، غبار گويند.

حضرت ابراهيم وحضرت لوط در اوّلين برخورد با فرشتگان آنان را نشناختند، لذا ابراهيم گفت: «إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ» و لوط گفت: «قَوْمٌ مُنْكَرُونَ» البتّه اين فرشتگان در قيافه جوانان خوش صورت و زيبا ميهمان حضرت لوط شدند و حضرت به دليل فساد جامعه از وجود چنين ميهمانانى نگران شد.

پیام ها

1- پيروان واقعى انبيا، از كيفرهاى دنيوى نيز بيمه هستند. «إِلَّا آلَ لُوطٍ»

2- مخالفت همسر لوط با او، بهترين دليل بر اختيار انسان است و اينكه انسان محكوم و مجبور محيط نيست. «إِلَّا امْرَأَتَهُ»

3- وابستگى اقتصادى دليل وابستگى فكرى و فرهنگى نيست. (همسر لوط از نان لوط مى‌خورد، ولى ضد او فكر مى‌كرد)

4- در مكتب انبيا، اصل ضابطه است. نه رابطه. لذا همسر پيامبر نيز به قهر الهى گرفتار مى‌شود. «إِلَّا امْرَأَتَهُ كانَتْ مِنَ الْغابِرِينَ»

(پيوندهاى خانوادگى نبايد مانع اجراى اهداف الهى باشد)

جلد 4 - صفحه 469

5- در ازدواج‌هاى انبيا نيز ناكامى بوده است. «إِلَّا امْرَأَتَهُ»

6- حساب مردان خدا، از حساب بستگان نااهل واطرافيان جداست. «إِلَّا امْرَأَتَهُ»

7- قهر و عذاب الهى، طبق حساب وبرنامه است. «قَدَّرْنا»

8- سنّت خداوند در قهر تبهكاران، خودى يا بيگانه، زن يا مرد، مشهور يا گمنام نمى‌شناسد. «إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ»

9- انبيا، از پيش خود علم غيب ندارند. (حضرت لوط، فرشتگان را نشناخت) «قَوْمٌ مُنْكَرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ (60)

إِلَّا امْرَأَتَهُ‌: مگر زن لوط كه كافره و ياغيه باشد از فرمان لوط، لذا:

قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ‌: مقدر ساختيم كه بتحقيق او از باقيماندگان در شهر با اهلاك شدگان، يعنى حكم نموديم او نيز هلاك شود، چنانكه اهل شهر هلاك شوند.

نكات ادبيه: قوله‌ (إِلَّا امْرَأَتَهُ) استثناء از استثناء مى‌باشد، براى آنكه قوم مهلكند مگر آل لوط، و زن از ايشان مستثنى و ملحق به هالكان است؛ زيرا مستثنى دوم ملحق باشد به جمله اول؛ به عبارت اخرى، استثناء از استثناء برمى‌گردد به‌

جلد 7 - صفحه 124

اخيرى، زيرا رجوع به اولى موجب لغويت كلام، و از حكيم محال است، مثل (عندى عشرة درهم الّا خمسة الا ثلثة) اول پنج از ده خارج شود و پنج باقى ماند و بعد از پنج هم سه خارج و اضافه گردد به پنج باقى، مجموع هشت خواهد بود.

لطيفه: شخصى نزد خليفه به كسائى گفت: اگر فقه تحصيل مى‌كردى بهتر بود كسائى در جواب گفت: اگر كسى اقرار كند براى ديگرى به صد درهم، الا ده، الا يك درهم، به چه قدر حكم كنى؟ گفت: هشتاد و نه درهم. كسائى گفت: خطا گفتى به جهت فرمايش الهى: (إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ إِلَّا آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا امْرَأَتَهُ ...) آيا زن لوط از آل مستثنى است يا از قوم؟

گفت: از آل. كسائى گفت: پس بر او ثابت است نود و يك درهم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ (51) إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ (52) قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ (53) قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى‌ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ (54) قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ (55)

قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (56) قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (57) قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (58) إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ (59) إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ (60)

ترجمه‌

و خبر ده ايشانرا از مهمانان ابراهيم‌

هنگاميكه داخل شدند بر او پس گفتند سلام گفت همانا ما از شما ترسانيم‌

گفتند نترس همانا ما مژده ميدهيم تو را به پسرى دانا

گفت آيا مژده داديد مرا در حاليكه رسيد مرا پيرى پس بچه مژده ميدهيد

مرا گفتند مژده داديم تو را براستى پس مباش از نااميدان‌

گفت و كيست كه نااميد شود از رحمت پروردگارش مگر گمراهان‌

گفت پس چيست كار شما اى فرستادگان‌

گفتند همانا ما فرستاده شديم بسوى گروهى گناه‌كاران‌

مگر

جلد 3 صفحه 257

خانواده لوط همانا ما نجات دهندگانيم ايشانرا تمامى‌

مگر زنش را كه تقدير نموديم همانا او باشد از بازماندگان.

تفسير

ضيف در اصل مصدر بوده و بمعناى وصف استعمال ميشود در واحد و كثير و گاهى باضياف جمع بسته ميشود و اينجا مراد ملائكه‌اند كه بر حضرت ابراهيم عليه السّلام برسم ميهمانى وارد شدند و چون از طعامى كه براى ايشان حاضر فرموده بود تناول ننمودند آنحضرت خائف شد كه مبادا قصد سوئى داشته باشند چون در پيش آنها اين رسم بود و كلمه سلاما ظاهرا منصوب بفعل مقدّر است يعنى گفتند نسلّم عليك سلاما و حضرت جواب فرمود چنانچه در سوره هود ذكر شده و تفصيل اين قصه آنجا گذشت و تكرار نميشود فقط نكته قابل ذكر اين است كه اينجا عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از غلام عليم اسمعيل است از هاجرو از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ابراهيم عليه السّلام سه سال بعد از بشارت مكث فرمود پس بشارت ديگرى آمد از طرف خداوند براى او باسماعيل و آنجا در قرآن تصريح شده بود كه بشارت باسحاق داده شد لذا در منهج و غيره اين بشارت را باسحاق راجع نموده‌اند بدون نقل خلاف و تحقيق آنست كه دو بشارت بوده يكى بحضرت ابراهيم كه در اين آيه ذكر شده راجع بولادت حضرت اسمعيل براى او و ديگر بساره خاتون زوجه معقوده آنحضرت راجع بولادت حضرت اسحق براى او در سوره هود لذا آنجا حضرت ساره تعجّب كرد و اينجا حضرت ابراهيم چون بسن پيرى رسيده بود و اولادش نشده بود و از روى تعجّب فرمود بچه بشارت ميدهيد مرا تا معلوم شود بنحو حقيقت است يا مجاز و از پيش خود ميگويند يا از جانب خدا و آنها عرضه داشتند بنحو حقّ و حقيقت و راستى و درستى از جانب پروردگار پس مباش از نااميدان و مأيوسان از رحمت حق و اگر اين بشارت راجع بولادت حضرت اسحق بود جاى تعجّب و يأس آنحضرت نبود چون او حضرت اسمعيل را داشت و مرديكه خداوند باو اولادى داده از ولد ديگرى كه باو عنايت شود تعجّب نميكند و مأيوس نميشود در هر حال حضرت ابراهيم در جواب ملائكه فرمود كه من مأيوس از رحمت خدا نيستم بر حسب اسباب ظاهرى نااميد شده بودم و اكنون اميدوار شدم چون مأيوس نميشوند از رحمت خدا مگر گمراهان و ظاهرا اين يك قصّه است كه خداوند در دو جا بمناسبت‌

جلد 3 صفحه 258

ذكر فرموده اينجا ظاهرا براى بيان رحمت بر دوستان و غضب بر دشمنان است و اوّلا بشارت بحضرت ابراهيم داده‌اند و بعدا براى رفع نگرانى حضرت ساره باو نيز بشارت داده شده و هر جا قسمتى از اين قصّه ذكر شده چنانچه در كلام الهى معمول است و جمله على ان مسّنى الكبر ظاهرا حاليّه است يعنى با حال اصابت پيرى بمن و مراد از گمراهى خطاء در طريق معرفت خدا و وسعت رحمت و عموم قدرت او است و پس از وصول بشارت و حصول اطمينان حضرت ابراهيم از ملائكه سؤال نمود كه شما براى چه كار نازل شديد عرضه داشتند ما فرستاده شديم براى عذاب قوم لوط كه اهل فسق و فجورند مگر خانواده او كه ايشانرا تمامى نجات خواهيم داد جز زنش را كه مقدّر نموديم ما بامر خداوند كه باقى باشد با قوم و هلاك شود و در علل از امام باقر عليه السّلام روايت نموده كه هميشه حضرت لوط و ابراهيم عليه السّلام منتظر نزول عذاب بر قوم لوط بودند و خداوند براى منزلت و مقام آن دو بزرگوار در عذاب تأخير ميفرمود و چون خداوند اراده فرمود آنها را عذاب فرمايد مقدّر فرمود كه عوض دهد بحضرت ابراهيم از عذاب قوم لوط غلام عليم را تا موجب تسلّى خاطر او شود از مصيبتش بهلاك قوم پس مبعوث فرمود فرستادگانى را بسوى آنحضرت كه بشارت دهند او را باسماعيل از هاجر و غلام عليم او است و قرابت نسبى و سببى حضرت لوط با حضرت ابراهيم عليه السّلام و علاقمندى آنحضرت باو و كسانش در سوره اعراف و هود گذشت و مؤكّد مضمون اين روايت و روايت عيّاشى از آنحضرت كه قريب باين معنى است ميباشد و شايد تكرار بشارت اسماعيل عليه السّلام براى ظهور حضرت ختمى مرتبت از او باشد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِلاَّ امرَأَتَه‌ُ قَدَّرنا إِنَّها لَمِن‌َ الغابِرِين‌َ (60)

مگر زن‌ لوط ‌که‌ چنان‌ قرار و مقدّر كرديم‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌در‌ ميان‌ قوم‌ باز بماند و جزء مهلكين‌ ‌باشد‌، چند نفر ‌از‌ زنهاي‌ انبياء و ائمه‌ ‌عليهم‌ السّلام‌ ‌از‌ معاندين‌ و مخالفين‌ و كفار بودند زن‌ حضرت‌ نوح‌ و لوط دو نفر ‌از‌ زنهاي‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ و ‌سلّم‌ عايشه‌ و حفصه‌ و أسماء بنت‌ اشعث‌ زن‌ حضرت‌ مجتبي‌ و ام‌ الفضل‌ عيال‌ حضرت‌ جواد، و ‌اينکه‌ زن‌ لوط ‌با‌ كفار ‌هم‌ دست‌ و دشمن‌ داخلي‌ ‌بود‌ و ‌با‌ ‌آنها‌ قرار داد كرده‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌اگر‌ كسي‌ مخفيانه‌ ‌بر‌ حضرت‌ لوط وارد شود ‌او‌ ‌بر‌ بام‌ خانه‌ آتش‌ روشن‌ كند ‌آنها‌ مطلع‌ شوند و بيايند ممانعت‌ كنند. و چنين‌ كرد موقعي‌ ‌که‌ ملائكه‌ ‌بر‌ لوط وارد شدند شبانه‌ ‌که‌ شرحش‌ بيايد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 60)- ولی از آنجا که تعبیر به «آل لوط» آن هم با تأکید به «اجمعین» شامل همه خانواده او حتی همسر گمراهش که با مشرکان هماهنگ بود می‌شد، و شاید ابراهیم نیز از این ماجرا آگاه بود، بلافاصله او را استثناء کردند و گفتند: «بجز

ج2، ص538

همسرش که ما مقدر ساخته‌ایم از بازماندگان در شهر محکوم به فنا باشد» و نجات نیابد (إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع