کاربر:سید مهدی خدایی/یادداشت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(1)
(1)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
  
ابوالبخترى، عاص بن هشام(یا هاشم) نام یکی از سران مشرك قريش است.  وی علی رقم مخالفت با دعوت پیامبر اسلام همواره موضع گیری ملایمی نسبت به مسلمانان داشت و به همین جهت بود که پیامبر در جنگ بدر به مسلمانان دستور دادند که کسی حق ندارد او را بکشند. نام او در شأن نزول برخی از آیات قرآن دیده می شود
+
ابوالبخترى، عاص بن هشام(یا هاشم) نام یکی از سران مشرك قريش است.  وی علی رقم مخالفت با دعوت پیامبر اسلام همواره موضع گیری ملایمی نسبت به مسلمانان داشت و به همین جهت بود که پیامبر در جنگ بدر به مسلمانان دستور دادند که کسی حق ندارد او را بکشند. نام او در شأن نزول برخی از آیات قرآن در مذمت رفتار مشرکان دیده می شود.
  
 
==شناختنامه==
 
==شناختنامه==
نام او عاص بن هشام(یا هاشم)و کنیه اش ابوالبختری است. او از سران مشرکان قریش در زمان رسالت پیامبر اسلام بود.  
+
ابوالبختری عاص بن هشام(یا هاشم) یکی از سران مشرکان قریش در زمان رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله  بود. ابوالبختری اگر چه همراه با دیگر مشرکان قریش با دعوت رسول خدا مبارزه می کرد اما اقدامات او نسبت به دیگر مشرکان قریش از نرمش و مدارای بیشتری برخوردار بود.  
  
 +
از جمله اینکه با طولانی شدن محاصره مسلمانان در شعب ابی طالب ابوالبختری به همراه چند نفر دیگر پیمان نامه مشرکان درباره محاصره مسلمانان را نقض کردند.<ref>أسدالغابة،ج‏2،ص:314</ref>
 +
 
 
==تمسخر پیامبر==
 
==تمسخر پیامبر==
 
حمایت بنی هاشم از پیامبر صلی الله علیه و آله باعث شد که  چون قريش ديدند كه پيامبر (ص) از سوى عمو و عشيره‏اش حمايت مى‏شود و آنان از تسليم او سرباز مى‏زنند بر آن شدند كه نزد مردم او را به جادوگرى و كهانت و جنون و شاعرى متهم كنند، تا آنان را از دخول به دين او باز دارند. پس جمعى براى آزار او پاى به ميدان نهادند از آن جمله بودند: ابو لهب عبد الغرى بن عبد المطلب، يكى از مسخره كنندگان، و پسر عمش ابو سفيان بن الحارث بن عبد المطلب و عتبه و شيبه، پسران ربيعه و عقبة بن ابى معيط يكى از مسخره كنندگان، و ابو سفيان از مسخره كنندگان، و حكم بن ابى العاص بن اميه نيز از مسخره كنندگان، و نضر بن الحارث از بنى عبد الدار و اسود بن المطلب بن اسد بن عبد العزى از مسخره كنندگان، و پسرش زمعه و ابو البخترى عاص  بن هشام‏<ref>تاريخ‏ ابن ‏خلدون/ترجمه‏ متن،ج‏1،ص:396</ref>
 
حمایت بنی هاشم از پیامبر صلی الله علیه و آله باعث شد که  چون قريش ديدند كه پيامبر (ص) از سوى عمو و عشيره‏اش حمايت مى‏شود و آنان از تسليم او سرباز مى‏زنند بر آن شدند كه نزد مردم او را به جادوگرى و كهانت و جنون و شاعرى متهم كنند، تا آنان را از دخول به دين او باز دارند. پس جمعى براى آزار او پاى به ميدان نهادند از آن جمله بودند: ابو لهب عبد الغرى بن عبد المطلب، يكى از مسخره كنندگان، و پسر عمش ابو سفيان بن الحارث بن عبد المطلب و عتبه و شيبه، پسران ربيعه و عقبة بن ابى معيط يكى از مسخره كنندگان، و ابو سفيان از مسخره كنندگان، و حكم بن ابى العاص بن اميه نيز از مسخره كنندگان، و نضر بن الحارث از بنى عبد الدار و اسود بن المطلب بن اسد بن عبد العزى از مسخره كنندگان، و پسرش زمعه و ابو البخترى عاص  بن هشام‏<ref>تاريخ‏ ابن ‏خلدون/ترجمه‏ متن،ج‏1،ص:396</ref>
  
==نقض پیمان نامه==
 
و كان سهل ممن أظهر إسلامه بمكة، و هو الّذي مشى إلى النفر الذين قاموا في نقض الصحيفة، التي كتبها مشركو مكة على بنى هاشم، حتى نقضوها و أنكروها، و هم: هشام بن عمرو بن ربيعة، و المطعم بن عدي بن نوفل، و زمعة [2] بن الأسود بن المطلب بن أسد، و أبو البختريّ بن هشام بن الحارث بن أسد، و زهير بن أبى أمية بن المغيرة المخزومي.<ref>أسدالغابة،ج‏2،ص:314</ref>
 
  
 
==مرگ==
 
==مرگ==

نسخهٔ ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۴۹


ابوالبخترى، عاص بن هشام(یا هاشم) نام یکی از سران مشرك قريش است. وی علی رقم مخالفت با دعوت پیامبر اسلام همواره موضع گیری ملایمی نسبت به مسلمانان داشت و به همین جهت بود که پیامبر در جنگ بدر به مسلمانان دستور دادند که کسی حق ندارد او را بکشند. نام او در شأن نزول برخی از آیات قرآن در مذمت رفتار مشرکان دیده می شود.

شناختنامه

ابوالبختری عاص بن هشام(یا هاشم) یکی از سران مشرکان قریش در زمان رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود. ابوالبختری اگر چه همراه با دیگر مشرکان قریش با دعوت رسول خدا مبارزه می کرد اما اقدامات او نسبت به دیگر مشرکان قریش از نرمش و مدارای بیشتری برخوردار بود.

از جمله اینکه با طولانی شدن محاصره مسلمانان در شعب ابی طالب ابوالبختری به همراه چند نفر دیگر پیمان نامه مشرکان درباره محاصره مسلمانان را نقض کردند.[۱]

تمسخر پیامبر

حمایت بنی هاشم از پیامبر صلی الله علیه و آله باعث شد که چون قريش ديدند كه پيامبر (ص) از سوى عمو و عشيره‏اش حمايت مى‏شود و آنان از تسليم او سرباز مى‏زنند بر آن شدند كه نزد مردم او را به جادوگرى و كهانت و جنون و شاعرى متهم كنند، تا آنان را از دخول به دين او باز دارند. پس جمعى براى آزار او پاى به ميدان نهادند از آن جمله بودند: ابو لهب عبد الغرى بن عبد المطلب، يكى از مسخره كنندگان، و پسر عمش ابو سفيان بن الحارث بن عبد المطلب و عتبه و شيبه، پسران ربيعه و عقبة بن ابى معيط يكى از مسخره كنندگان، و ابو سفيان از مسخره كنندگان، و حكم بن ابى العاص بن اميه نيز از مسخره كنندگان، و نضر بن الحارث از بنى عبد الدار و اسود بن المطلب بن اسد بن عبد العزى از مسخره كنندگان، و پسرش زمعه و ابو البخترى عاص بن هشام‏[۲]


مرگ

المُجَذَّر بن ذِيَاد (000- 3 ه 000- 625 م) المجذر بن ذياد بن عمرو بن أخرم البلوي: شاعر فارس، من الصحابة. قتل سويد بن الصامت في الجاهلية، فهاج قتله وقعة «بعاث» و كان حليفا لبني عوف بن الخزرج. و أسلم مع بني الخزرج. و بارزه «أبو البختري» يوم «بدر» فأنشد المجذر رجزا، منه: «أطعن بالحربة حتى تنثني. و أعصب القرن بعضب مشرفي» و قتل أبا البختري في ذلك اليوم.[۳]

مطلب کامل

أمر أبى البختري العاص بن هاشم (بن الحارث) [2] بن أسد بن عبد العزى بن قصى: 307- قالوا: كان أبو البختري أقل أذى لرسول الله صلى الله عليه و سلم على أنه كان يكذّبه و يعيب ما جاء به. و كان ممن أعان على نقض الصحيفة. و كان رسول الله صلى الله عليه و سلم أمر أن يستبقيه من لقيه، و أن لا يقتله. فلقيه المجذّر بن ذياد البلوى. فقال له: استأسر، فإنّ النبي صلى الله عليه و سلم أمر أن لا تقتل. فقال: إنّ معى رفيقي جنادة بن مليحة، فإن استبقيتموه، و إلا فلا حاجة لي في الحياة. فأعيّر بخذلانه، و جعل يقاتل و يقول [3]: لن يسلم ابن حرة أكيله حتى يموت أو يرى سبيله‏ فحمل عليه المجذّر فقتله، و جعل يقول [4]:(چاپ‏زكار،ج‏1،ص:166) إما جهلت أو نسيت نسبي فاثبت النسبة أنى من بلى‏ الطاعنين برماح اليثربى و أعبط القرن بعضب مشرفي‏ __________________________________________________ [1] القرآن، الإسراء (17/ 90- 93). [2] خ: هشام بن أسد. (و قد مر، و سيمر أيضا، نسبه الصحيح). [3] الطبرى، ص 1325، مصعب الزبيري، ص 213، الاستيعاب، رقم 1249 المجذر، و فيه زيادة مصراع بين هذين: «و لا يفارق جزعا أكيله». [4] مصعب الزبيري، ص 214 و حاشية، معجم الشعراء للمرزبانى، ص 470- 471، مع اختلافات و زيادات. خ في الثانى: بعصب مشرقى.

                       أنساب‏الأشراف،ج‏1،ص:147(چاپ‏زكار،ج‏1،ص:166)

ثم إنّ المجذّر أتى النبي صلى الله عليه و سلم، فأخبره الخبر، و قال: و الذى بعثك بالحق، لقد جهدت أن يستأسر فآتيك به، فقاتلنى فقتلته. و قد قيل: إنّ الذى قتل أبا البختري: عمير بن عامر المازنى، من بنى مازن بن النجار. و يكنى أبا داود. 308- و في أبى البختري نزلت: «و الذين اتخذوا من دونه أولياء ما نعبدهم إلا ليقرّبونا إلى الله زلفى إنّ الله يحكم بينهم فيما هم فيه يختلفون [1]». [۴]



  • برخى از مفسران نزول آيات 90 تا 93 از سوره حجر را درباره او و برخی دیگر از مشرکان قریش دانسته اند. در این آیات آمده است: «كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمينَ.الَّذينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضينَ. فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعينَ. عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ»؛همانگونه كه(عذاب را) به آن تقسيم كنندگان فرود آورديم. آنكسان كه قرآن را به چند پاره تقسيم كردند. پس سوگند به پروردگارت كه از همه شان بگرد هم بازخواست كنيم. در باره كارى كه می کردند

در این آیات خداوند «مقتسمین» را مذمت فرموده است.در باره اینکه «مقتسمین» به چه معناست و اشاره به چه افرادی دارد اقوال مختلفی بیان شده از جمله:

  • سران کفّار باشند که نیروهایى را در ایام حج بر سر جاده ‏ها و ورودى‏ هاى مکّه تقسیم مى ‏کردند، تا به مسافران بگویند که شخصى به نام محمّد (ص) ادّعاهایى دارد، مبادا به سخنان او گوش فرا دهید. آنان پیامبر را کاهن و ساحر و مجنون معرّفى مى‏ کردند.
  • گروهى که قرآن را در میان خود تقسیم کردند، تا هر یک مشابه بخشى از قرآن را بیاورند.
  • کسانى که به بخشى از قرآن عمل و بخشى را رها مى‏ کردند.

برخی مفسران ابوالبخترى را یکی از «مقتسمین» دانسته اند[۵]


آيه 66 سوره حج(22) در ناسپاسى و انكار نشانه‌هاى قدرت و وحدانيت خداوند از سوى ايشان،[۶]

آيات 4 تا 10 سوره ص(38) درباره سخنان‌ كفرآميز وى و انكار نبوت پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده‌است.[۷] بر اساس اقوالى، آيات 30 و 36 سوره انفال(8)،[۸] 4‌سوره عنكبوت(29)، [۹] 1 سوره محمد(47) و 29 سوره مطففين(83) نيز در شأن وى و هم‌فكرانش نازل شده است.[۱۰]

پانویس

  1. أسدالغابة،ج‏2،ص:314
  2. تاريخ‏ ابن ‏خلدون/ترجمه‏ متن،ج‏1،ص:396
  3. الأعلام،ج‏5،ص:279
  4. أنساب‏الأشراف،ج‏1،ص:146
  5. نک: تفسير‌ قرطبى، ج‌10، ص‌39.
  6. تفسير‌ قرطبى، ج‌12، ص‌62‌.
  7. مجمع‌البيان، ج‌7‌ـ‌8‌، ص‌ 725 و 726.
  8. مجمع‌البيان، ج‌3‌ـ‌4، ص‌826 و 832‌؛ اسباب‌النّزول، واحدى، ص‌195.
  9. تفسير‌قرطبى، ج‌13، ص‌216.
  10. همان، ج‌16، ص‌148 و ج‌14، ص‌175.


منابع

فرهنگ قرآن، ج2.