آیه 29 سوره شعراء: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَٰهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ...» ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
||
سطر ۵۰: | سطر ۵۰: | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
− | قالَ | + | قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ «27» |
− | (فرعون) گفت: (اى موسى!) اگر معبودى غير از من برگزينى قطعاً تو را از زندانيان قرار خواهم داد. (موسى) گفت: (حتّى) اگر نشانهى آشكارى برايت بياورم (كه رسالت مرا اثبات كند)؟ (فرعون) گفت: اگر راست مىگويى آن نشانه را بياور. | + | (فرعون) گفت: قطعاً پيامبرتان كه به سوى شما فرستاده شده، سخت ديوانه است. |
+ | |||
+ | قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ «28» | ||
+ | |||
+ | (موسى) گفت: (او) پروردگار مشرق و مغرب و آنچه ميان آن دو است مىباشد، اگر تعقّل كنيد. | ||
+ | |||
+ | قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ «29» | ||
+ | |||
+ | (فرعون) گفت: (اى موسى!) اگر معبودى غير از من برگزينى قطعاً تو را از زندانيان قرار خواهم داد. | ||
+ | |||
+ | قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ «30» | ||
+ | |||
+ | (موسى) گفت: (حتّى) اگر نشانهى آشكارى برايت بياورم (كه رسالت مرا اثبات كند)؟ | ||
+ | |||
+ | قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «31» | ||
+ | |||
+ | (فرعون) گفت: اگر راست مىگويى آن نشانه را بياور. | ||
===نکته ها=== | ===نکته ها=== |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۴:۲۸
<<28 | آیه 29 سوره شعراء | 30>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
باز فرعون گفت: اگر غیر من خدایی را بپرستی البته تو را به زندان خواهم کشید.
[فرعون] گفت: اگر معبودی جز من بگیری، قطعاً تو را از زندانیان [که زیر سخت ترین شکنجه اند] قرار خواهم داد.
[فرعون] گفت: «اگر خدايى غير از من اختيار كنى قطعاً تو را از [جمله] زندانيان خواهم ساخت.»
فرعون گفت: اگر جز من كس ديگرى را به خدايى گيرى به زندانت مىافكنم.
(فرعون خشمگین شد و) گفت: «اگر معبودی غیر از من برگزینی، تو را از زندانیان قرار خواهم داد!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الْمَسْجُونِینَ»: زندانیان.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ «27»
(فرعون) گفت: قطعاً پيامبرتان كه به سوى شما فرستاده شده، سخت ديوانه است.
قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ «28»
(موسى) گفت: (او) پروردگار مشرق و مغرب و آنچه ميان آن دو است مىباشد، اگر تعقّل كنيد.
قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ «29»
(فرعون) گفت: (اى موسى!) اگر معبودى غير از من برگزينى قطعاً تو را از زندانيان قرار خواهم داد.
قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ «30»
(موسى) گفت: (حتّى) اگر نشانهى آشكارى برايت بياورم (كه رسالت مرا اثبات كند)؟
قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «31»
(فرعون) گفت: اگر راست مىگويى آن نشانه را بياور.
نکته ها
در آيهى 27 مىبينيم كه فرعون براى جبران حقارت خود، سختترين لحنها را با زشتترين نسبتها در مورد موسى به كار برد. در ادبيات عرب براى تأكيد يك مطلب از
جلد 6 - صفحه 308
حروف و كلماتى استفاده مىكنند، كلمهى «إِنَّ» و حرف «لام» در كلمهى «لَمَجْنُونٌ» و جملهى اسميّه آوردن، نشانهى تأكيد بر نسبت نارواى اوست.
پیام ها
1- طاغوتها هنگام روبرو شدن با حقّ طفره مىروند. (هر بار كه موسى استدلال و بيانى داشت، فرعون به جاى پاسخ دادن به موسى، چون نگران از دست دادن مردم بود، با آنان حرف مىزد.) «قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ- قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ»
2- مستكبر هرگز حقّ را نمىپذيرد و خود را از مردم جدا مىداند. «رَسُولَكُمُ- أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ» يعنى پيامبر شما، نه من.
3- از قوىترين حربههاى مخالفان انبيا، نسبت نارواى جنون است. «لَمَجْنُونٌ» آرى كسى كه از استدلال عاجز باشد، دست به تهمت و ناسزاگويى مىزند.
4- از هماهنگى قوانين و نظام ثابتى كه بر زمين و آسمان، مشرق و مغرب و بر همهى موجودات جهان حاكم است، مىفهميم كه جهان هستى با مديريّت واحدى اداره مىشود. رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ ...
5- مبلّغ ومربّى نبايد از بحث خسته شود، بايد استدلال خود را تكرار كند و سعهىصدر داشته باشد. «رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»، «رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ»، «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ»
6- تهمتها، اولياى خدا را از هدفها منحرف نمىكند. رَسُولَكُمُ ... لَمَجْنُونٌ قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ
7- رسيدن به توحيد، به تعقّل نياز دارد. (كفر و شرك، محصول بى عقلى است).
«إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» (انديشيدن مردم، بزرگترين خطر براى مستكبران است).
8- انبيا مؤدّب سخن مىگويند. (فرعون به موسى عليه السلام گفت: «لَمَجْنُونٌ»، امّا موسى گفت: اگر بيانديشيد سخن مرا مىفهميد). «إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ»
9- تهديد، حربهى ديگر طاغوتهاست. «لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ» (رهبران دينى بايد آمادهى سختىها باشند).
جلد 6 - صفحه 309
10- در نظام طاغوتى، خفقان و خشونت حاكم است و افراد زيادى در زندان به سر مىبرند. «مِنَ الْمَسْجُونِينَ»
11- آن جا كه منطق تأثير نكرد، معجزه لازم است. «بِشَيْءٍ مُبِينٍ»
12- آمادگى قبلى، شرط موفقيّت و پيروزى بر دشمن است. موسى مىدانست كه عصا را اژدها مىكند و كف دستش نورانى مىشود، لذا با قدرت گفت: «جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ»
13- معجزهى انبيا حقيقت دارد و مردم به خوبى درك مىكنند. «مُبِينٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ «29»
حضرت موسى عليه السّلام چون اين حجج و براهين واضحه را فرمود، فرعون از جواب فرو ماند، در غضب شده از روى تجبر و تكبر به تهديد و وعيد در آمده:
قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي: گفت به موسى: اگر فراگيرى معبودى غير از من، لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ: هر آينه قرار دهم تو را از زندانيان (الف و لام عهد) يعنى تو را از جمله كسانى گردانم كه حال ايشان را مىدانى در زندان من.
در خبر آمده كه زندان فرعون از كشتن بدتر بود، زيرا امر مىكرد زندانيان را در حفره عميقى مىانداختند كه در آنجا هيچ چيز نمىديدند و نمىشنيدند. و بيرون نمىآوردند مگر مرده. پس به جهت مبالغه در تهديد اين كلام را گفت و عادت معاند لجوج آنست كه چون از محاجّه فرو ماند، تهديد و وعيد نمايد. «1» زمخشرى در كشاف گفته: سؤال فرعون از پروردگار عالميان بر وجه انكار بوده از اينكه آفريدگارى غير از او باشد، به جهت آنكه دعوى الهيت نمود؛ و چون موسى عليه السّلام اول به جواب مذكور ناطق شد، تعجيب قوم خود كرد از آنكه موسى نسبت ربوبيت به غير او داده؛ و چون تقرير حجت دوم نمود، تحسين او كرد بر سبيل طنز و سخريه، او را به رسول تسميه كرد؛ و چون تقرير حجت سوم نمود، در غضب شده تهديد به زندان كرد. «2»
«1». تفسير منهج الصّادقين، ج 6، ص 440. چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
«2». تفسير كشاف زمخشرى، ج 3، ص 111. چاپ اوّل 1354 هجرى. مطبعة مصطفى محمد.
جلد 9 - صفحه 412
نكته: ذكر آسمان و زمين و ما بينهما در تقرير اول، اگرچه شامل تمام خلايق بود، اما ثانيا تخصيص بعد از تعميم فرمود به جهت بيان نفوس خود و پدران ايشان، زيرا اقرب به تأمل است نسبت به نفس عاقل و آنكه از او متولد شده و آنچه مشاهد و معاين او است از دلايل بر وجود صانع كه ناقل است از حالى به حالى و هيئتى به هيئتى از وقت ميلاد تا زمان وفات، و ثالثا تخصيص مشرق و مغرب نمود، زيرا طلوع و غروب آن بر تقدير مستقيم از بينات باهره است بر قدرت مدبر حكيم و ذكر «ان كنتم موقنين» در تقرير اول، «و ان كنتم تعقلون» در دوم به جهت ملايمت در اول و شدت لجاج فرعون در ثانى، و توجه ننمودن به آيات باهره باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ نادى رَبُّكَ مُوسى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ «11» قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ «12» وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى هارُونَ «13» وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ «14»
قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ «15» فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ «16» أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ «17» قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ «18» وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ «19»
قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ «20» فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ «21» وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ «22» قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ «23» قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ «24»
قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ «25» قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ «26» قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ «27» قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ «28» قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ «29»
قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ (30)
ترجمه
و هنگاميكه ندا كرد پروردگار تو موسى را كه برو بسوى گروه ستمكاران
كه قوم فرعونند آيا نمىپرهيزند
گفت پروردگارا همانا من ميترسم كه تكذيب كنند مرا
و تنگ ميشود سينهام و نميگشايد زبانم پس بفرست بسوى هارون
و مر آنها را است بر من ادعاء گناهى پس ميترسم كه بكشند مرا
گفت نه چنين است پس برويد با آيتهاى ما همانا ما با شمائيم شنوندگان
پس برويد بسوى فرعون پس بگوئيد همانا ما فرستاده پروردگار جهانيانيم
كه بفرستى با ما بنى اسرائيل را
گفت آيا نپروريديم تو را در ميان خودمان در حاليكه نوزادى بودى و درنگ كردى ميان ما از عمرت سالها
و كردى كردهات را كه كردى و توئى از ناسپاسان
گفت كردم آنرا آنگاه و من بودم از نادانان
پس گريختم از
جلد 4 صفحه 99
شما چون ترسيدم از شما پس بخشيد مرا پروردگارم حكمى و گردانيد مرا از پيغمبران
و اين نعمتى است كه منّت مينهى آنرا بر من كه بنده گردانيدى بنى اسرائيل را
گفت فرعون و چيست پروردگار جهانيان
گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است اگر هستيد يقين كنندگان
گفت بآنان كه بودند در اطرافش آيا نميشنويد
گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه پيشينيانند
گفت همانا پيمبر شما كه فرستاده شده بسوى شما هر آينه ديوانه است
گفت پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در ميان آن دو است اگر در مىيابيد بعقل
گفت هر آينه اگر گرفتى خدائى جز من هر آينه خواهم قرار داد البتّه تو را از زندانيان
گفت آيا و اگر چه بياورم برايت چيزى روشن.
تفسير
خداوند متعال باز براى تسليت خاطر و تقويت قلب شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت بنصرت حق و تذكر خلق شروع بذكر قصص انبياء عظام فرموده باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه ندا فرمود پروردگار تو موسى ع را كه برو نزد قوميكه ظلم نمودند بخودشان بسبب كفر و بر بنى اسرائيل بذبح اولادشان و ساير مظالم و آنها قوم فرعونند و خود او داخل در آنها بلكه اولى از همه است و عجب مردم جسورى هستند آيا آنها از خدا نميترسند موسى عرض كرد پروردگارا من ميترسم مرا تكذيب كنند و در اين مواقع سينه و دل من تنگ ميشود و زبانم از گفتار باز ميماند و بعضى يضيق و ينطلق بنصب قرائت نمودهاند و بنابراين عطف بر يكذّبون است و ان ناصبه بر آن دو نيز داخل ميگردد يعنى من ميترسم از تكذيب و تنگى سينه و گرفتن زبانم و بنابر قرائت مشهور عطف بر أخاف است و گويا نشدن زبان آنحضرت ممكن است در اثر دل تنگى و غلبه خشم باشد و محتمل است براى لكنتى باشد كه در زبان او بود و بدعا رفع شد و در سور سابقه بيان گرديد و محتمل است براى هر دو باشد كه در اثر غضب و تنگى سينه لكنت زبان زياد شود بطورى كه از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر من ادّعاء گناهى دارند چون يكنفر از آنها را كشتهام ميترسم مرا بقصاص او بكشند و موفق باداء رسالت نشوم و خداوند صريحا اين احتمالى را كه حضرت موسى
جلد 4 صفحه 100
ميداد و منشأ خوف او شده بود نفى فرمود و تقاضاى او را راجع بهارون پذيرفت و فرمود هرگز چنين قدرتى پيدا نميكنند تو و برادرت برويد با معجزات پى در پى ما كه براى نصرت شما ميرسد و من و ملائكه براى كمك با شما دو نفر هستيم و گفتگوى تو و هارون را با آنها ميشنويم و بنابراين خطاب جمع باعتبار تنزيل آن دو منزله جماعت است بلحاظ بودن بنى اسرائيل با آنها و ممكن است مراد آن باشد كه ما با تو و هارون و فرعون هستيم و گفتگوى شما را ميشنويم و حق را بر باطل غلبه ميدهيم و كلمه كلّا حرفى است موضوع براى زجر و ردع يعنى نبايد چنين گمانى ببرى كه آنها تو را بتوانند بكشند پس برويد بسوى فرعون و بگوئيد ما داراى منصب رسالتيم از طرف پروردگار جهانيان و چون رسول مشترك بين مصدر و صفت است و آن دو بجاى يكديگر استعمال ميشوند مفرد ذكر شده و شايد براى اشاره بآن باشد كه رسول حضرت موسى است و هارون معاون او است و هر دو يك پيغام آوردهاند و آن اين بود كه خدا فرموده بنى اسرائيل را از قيد اسارت خود رها كن و بگذار آنها بيايند با ما برويم بوطن اصلى خودمان كه بلاد شام است و چون آن دو اين اظهار را نمودند فرعون بحضرت موسى گفت آيا ما تربيت و نگهدارى ننموديم تو را در خانههاى خودمان با آنكه كودكى نوزاد بودى و سالهاى متمادى از عمر خود بنعمت ما پرورش يافتى و در ميان ما زندگى كردى تا آنخطاى بزرگ كه قتل يكنفر از ما بود از تو سر زد و فرار كردى رفتى و كفران نعمت ما را نمودى حال آمدى ادّعاى پيغمبرى ميكنى از ابن عباس نقل شده كه مدت اقامت آنحضرت در بين آنها هجده سال بود و سى و چهل هم گفتهاند و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون خداوند موسى عليه السّلام را مبعوث فرمود بسوى فرعون آمد در خانه او و اذن ورود خواست اجازهاش ندادند و او عصايش را بدر زد تمام درها باز شد پس وارد شد بر فرعون و گفت من پيغمبر خدايم و بايد بنى اسرائيل را بفرستى با من بيايند و فرعون آنچه خدا فرموده گفت و مراد از آنكار كه گفت كردى قتل آنمرد بود و مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق
جلد 4 صفحه 101
اشياء بر من مكشوف نبود نميدانستم آنمرد بيك مشت زدن ميميرد و قصد كشتن او را نداشتم ميخواستم او را تربيت كنم اتفاقا مرد پس فرار كردم چون از شما ترسيدم كه مرا بنا حق بكشيد پس خدا مرا بعلم و حكمت و منصب نبوّت فائز فرمود و تو تصوّر كردى اين تربيت و نگهدارى تو از من نعمتى بوده كه منّت آنرا بر من ميگذارى با آنكه در واقع نعمت نبوده بلكه نقمت بوده زيرا تو همه ما را بنده خود كرده بودى اگر تو اطفال بى گناه بنى اسرائيل را نميكشتى مادرم مرا بدريا نمىانداخت و زير دست تو واقع نميشدم كه مرا تربيت كنى براى دلخوشى خودت و بنابراين محتمل است همزه استفهام انكارى در صدر كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده كه بمختصر بيانى حق تربيت و نعمت ظاهرى او را مبدّل بحق انتقام و دادستانى واقعى حضرت موسى نموده است لذا ديگر آنملعون جوابى نداد و روى سخن را بجانب ديگرى خارج از بحث معطوف داشت و از اعتراض بر صلاحيّت او براى ادّعاء نبوت صرف نظر نمود و سؤالى كرد كه حضرت موسى در جواب آن عاجز بماند و گفت چه چيز است پروردگار جهانيان آنحضرت جواب فرمود پروردگار آسمان و زمين و موجودات ما بين آن دو از هر جنس و نوع اگر شما معتقديد كه بايد خداوند خالق و مربّى آسمانها و زمين و موجودات آنها باشد و معرّفى فرمود خداوند را بأظهر خواص و آثارش و در واقع جواب حقيقى او را داد چون خالق و مربّى همه موجودات نميشود از جنس و نوع آنها باشد و بايد بخواص و آثار و اوصاف او را شناخت پس نميشود گفت چه چيز است يعنى از چه جنس و نوع است و استدلال نمود از وجود مصنوع بر وجود صانع ولى فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و رو باطرافيان خود كرد و گفت آيا شما نميشنويد سخن اين شخص را من ميپرسم خدا چه چيز است و سؤال از حقيقت او ميكنم او جواب ميدهد آفريننده آسمانها و زمين و موجودات است و از كار او خبر ميدهد و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون از كيفيّت خداوند سؤال
جلد 4 صفحه 102
نمود و موسى عليه السّلام گفت ربّ السّموات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين پس فرعون از روى تعجب باصحابش گفت آيا شما نميشنويد من از كيفيّت خدا سؤال ميكنم او از وجودش جواب ميدهد و حضرت موسى چون ديد فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و او مدّعى ربوبيّت بود بر اهل عصر خود نه پيشينيان جوابى فرمود كه جاى اشكال و شبهه براى حاضرين باقى نماند و گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه اهل اعصار سابقه بودند و فرعون از جواب عاجز شد و نتوانست اشتباه كارى كند همان موافق نبودن جواب با سؤال را بهانه نمود و نسبت جنون بحضرت داد و استهزاء و سخريّه نمود ولى حضرت اعتنا نفرمود و استدلال خود را تعقيب فرمود بأمر مشهود عامّى كه گردش شبانه روز باشد بطرز نافع و ممتّع و مرتّب و منظّمى كه هر عاقلى ميتواند از آن پى بمدبّر عالم قدير حكيم كريم ببرد ولى محتاج بتعقّل و تأمل است لذا امر را معلّق بآن فرمود با اشاره بردّ نسبتى كه فرعون بآنحضرت داده بود بر او و اطرافيانش كه با او موافق بودند چون اشعار داشت بآنكه شما عقل نداريد كه تعقّل نميكنيد تا بدانيد و فرعون ديد ديگر محاجّه با حضرت موسى بصرفه و صلاح او تمام نميشود لذا از راه تهديد جلو آمد و گفت اگر خداى ديگرى براى خودت اختيار كنى تو را حبس ميكنم در زندان عمومى و گفتهاند محبوسين او حبس دائم بودند و حضرت با كمال متانت در جواب فرمود اگر چه براى تو معجزهئى اظهار نمايم كه دلالت واضح داشته باشد بر وجود خداوند قادر حكيم و صدق من در دعواى رسالت و كذب تو در دعواى ربوبيّت باز مرا حبس ميكنى ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ لَئِنِ اتَّخَذتَ إِلهَاً غَيرِي لَأَجعَلَنَّكَ مِنَ المَسجُونِينَ «29»
اگر الهي غير از من بر خود اختيار كردي من تو را زنداني ميكنم و از زندانيان ميشوي.
معلوم ميشود که فرعون بعلاوه بر اينكه منكر خداوند عالميان بود اله ديگري هم قبول نداشت مثل الهه مشركين از اصنام و شمس و آتش و امثال اينها فقط منحصر بخود ميدانست الوهيت را.
اشكال:
اينکه جمله منافيست با آيه شريفه وَ قالَ المَلَأُ مِن قَومِ فِرعَونَ أَ تَذَرُ مُوسي وَ قَومَهُ لِيُفسِدُوا فِي الأَرضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ- الاية (اعراف آيه 127).
جواب:
اولا در اينكه فرعون غير از خود الهي اعتراف نداشت جاي شك نيست چنانچه تصريح كرده وَ قالَ فِرعَونُ يا أَيُّهَا المَلَأُ ما عَلِمتُ لَكُم مِن إِلهٍ غَيرِي (قصص آيه 38) و ثانيا مفسرين در اينکه جمله وَ آلِهَتَكَ در حيص و بيص افتادند و دارند دست و پا ميزنند بعضي گفتند فرعون عبادت بتها ميكرد و قومش او را پرستش ميكردند و اينکه منافيست با كلمه أَنَا رَبُّكُمُ
جلد 14 - صفحه 22
الأَعلي (نازعات آيه 24) بعضي گفتند قوم الهه داشتند و فرعون را هم يكي از آلهه خود قرار داده بودند اينهم منافيست با كلمه «الهتك» زيرا مناسب بود بگويند: «آلهتنا» بعضي گفتند فرعون در خفاء بت پرست بود ولي در ظاهر دعوي الوهيت ميكرد، اينهم تمام نيست زيرا اگر در خفاء بود قوم نميدانستند که بگويند «وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ» و آنچه بنظر ميرسد (و اللّه العالم) اينكه مراد از الهتك خدايان تو نيست بلكه مراد خدائيهاي تو که موسي ميخواهد تو را از خدايي بيندازد لذا بموسي گفت:
قالَ لَئِنِ اتَّخَذتَ إِلهَاً غَيرِي لَأَجعَلَنَّكَ مِنَ المَسجُونِينَ تو را زنداني ميكنم آنهم البته كسي که با او طرف شود و منكر الوهيت او باشد زندان او بسيار سخت ميشود نمره يك زندان تاريك با اذيتهاي شاقه و عذاب سخت.
حضرت موسي فرمود من بدون مدرك و دليل نيامدهام برهان قاطع و دليل محكم و مدرك صحيح دارم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 29)- این منطق نیرومند و شکستناپذیر، فرعون را سخت خشمگین ساخت و سر انجام به حربهای متوسل شد که همه زورمندان بیمنطق به هنگام شکست و ناکامی به آن متوسل میشوند و چنین «گفت: اگر معبودی غیر من انتخاب کنی تو را از زندانیان قرار خواهم داد» (قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ).
من این سخنان تو را نمیفهمم، همین میدانم که یک اله و معبود بزرگ وجود دارد و آن منم! و هر کس غیر از این بگوید محکوم به مرگ، یا زندان مرگ آفرین است!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم