آیه 42 سوره اسراء: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|قُلْ لَوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لَابْتَغ...» ایجاد کرد)
 
(تفسیر آیه)
سطر ۵۳: سطر ۵۳:
  
 
بگو: اگر با خداوند، خدايانى بود- آنگونه كه مشركان مى‌گويند- در آن هنگام آن خدايان در پى يافتن راه نفوذى به سوى خداى صاحب عرش بودند (تا قدرت را از او بگيرند).
 
بگو: اگر با خداوند، خدايانى بود- آنگونه كه مشركان مى‌گويند- در آن هنگام آن خدايان در پى يافتن راه نفوذى به سوى خداى صاحب عرش بودند (تا قدرت را از او بگيرند).
 +
 +
سُبْحانَهُ وَ تَعالى‌ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً «43»
 +
 +
خداوند منزّه و برتر است از آنچه مى‌گويند، برترى بزرگ!
 +
 +
===نکته ها===
 +
 +
مشركان، خداوند را قبول داشتند و «اللّه» را آفريدگار هستى مى‌دانستند، ولى بت‌ها را شفيع خود يا شريك خدا مى‌پنداشتند. اين آيه وجود چنين رابطه‌اى را ميان خدا و بت‌ها نفى مى‌كند، چون بت‌ها نه مى‌توانند قدرت را از دست خداى بزرگ بيرون آورند، نه راهى براى تقويت خود دارند.
 +
 +
===پیام ها===
 +
 +
1- نظام هستى، بهترين دليل بريكتايى خداست. (اگر خدايان ديگر بودند، رقابت مى‌شد واگر رقابت بود نظام بهم‌مى‌خورد.) «إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى‌ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا»
 +
 +
2- هرگاه نسبت ناروايى داده شود، تبرئه و تنزيه لازم است. «سُبْحانَهُ»
 +
 +
جلد 5 - صفحه 66
 +
 +
3- خداوند از هرگونه شريك پاك است و ميان ذات مقدّس او و خرافاتى كه مى‌گويند، فاصله و برترى بسيارى است. «سُبْحانَهُ وَ تَعالى‌ عَمَّا يَقُولُونَ»
 +
 +
4- هر كه و به هر مقدار خدا را ستايش كند، باز خداوند برتر از آن گفته‌هاو توصيف‌هاست. «تَعالى‌ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً»
 
}}
 
}}
  
سطر ۶۲: سطر ۸۲:
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
  
 +
سُبْحانَهُ وَ تَعالى‌ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً (43)
 +
 +
سُبْحانَهُ وَ تَعالى‌ عَمَّا يَقُولُونَ‌: منزه و متعالى است ذات احديت الهى از آنچه مى‌گويند مشركين. عُلُوًّا كَبِيراً: رفعتى بزرگ كه غايتى براى آن متصور نيست.
 +
 +
تبصره: اصول مقدسات مذهبى و قضاياى فطرى انسانى، توحيد سبحانى است، يعنى ذات الهى يكتاست در ذات و يكه است در صفات. و برهان آن ضرورى است، زيرا اگر دو بودى نظام وجود فاسد گشتى، بدين تقرير: اگر يكى اراده كند سكون چيزى را مثلا، و ديگرى اراده كند حركت آن را، پس‌
  
قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لابْتَغَوْا إِلى‌ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً (42)
+
جلد 7 - صفحه 380
  
بعد از آن براى اثبات وحدانيت فرمايد:
+
اگر اراده هر دو به عمل آيد متنافيين لازم، و آن محال است. و اگر اراده هيچيك واقع نشود، عجز هر دو ثابت گردد. و اگر اراده يكى وقوع يابد، اثبات الوهيت او، و عجز ديگرى محقق شود. بنابراين چنانچه كنه ذات الهى را نتوان شناخت، همچنين كنه صفات سبحانى را نتوان دريافت.
  
قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ: بگو اى پيغمبر به مشركين اگر بود با ذات الهى خدايان ديگرى به مشابهت و مماثلت. كَما يَقُولُونَ‌: چنانكه شما مى‌گوئيد و معتقديد، مراد صاحبان علم هستند مانند عيسى و عزير. إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى‌ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا: هر آينه طلب مى‌كردند راهى را به جهت قرب و منزلت به خداوند و مالك عرش به سبب علم آنها به علو شأن و عظمت خالق عرش. يا طلب نمودى راهى را كه برسند به خداوند عرش تا غالب و قاهر شوند بر او و دفع كنند عيب و عجز را از خود. و چون اين قوه و قدرت در آنها ظاهر نيست، برهانى باشد قاطع بر عدم قابليت آنها به مقام الوهيت و ناشايستگى آنها به پرستش و ستايش.
+
در كافى شريف‌ «1»- محمد بن حكيم روايت نموده كه حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام براى پدرم نوشت كه: انّ اللّه اعلى و اجل و اعظم من ان يبلغ كنه صفته فصفوه بما وصف به نفسه و كفّوا عمّا سوى ذلك.
 +
 
 +
بتحقيق ذات خداوندى عاليتر و جليل‌تر و عظيمتر است از اينكه برسد كسى كنه صفت او را، پس وصف كنيد ذات او به آنچه ذات سبحانى خود توصيف فرموده، و باز داريد خود را از غير آن. تعالى اللّه عمّا يقول الظّالمون علوّا كبيرا.
  
  
سطر ۱۰۳: سطر ۱۳۰:
 
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
 
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
قُل‌ لَو كان‌َ مَعَه‌ُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُون‌َ إِذاً لابتَغَوا إِلي‌ ذِي‌ العَرش‌ِ سَبِيلاً (42)
+
سُبحانَه‌ُ وَ تَعالي‌ عَمّا يَقُولُون‌َ عُلُوًّا كَبِيراً (43)
 
 
بفرما باين‌ مشركين‌ ‌که‌ ‌بر‌ فرض‌ محال‌ ‌اگر‌ ‌با‌ خداوند خداياني‌ بودند چنانچه‌ اينها ميگويند ‌هر‌ آينه‌ ‌اينکه‌ خدايان‌ راهي‌ طلب‌ مي‌كردند بخداوند متعال‌ ‌که‌ صاحب‌ عرش‌ اعظم‌ ‌است‌ كفار و مشركين‌ منكر وجود حضرت‌ حق‌ نبودند و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ مشرك‌
 
 
 
جلد 12 - صفحه 258
 
  
گفتند ‌يعني‌ شريك‌ ‌بر‌ خداوند قائل‌ شدند فقط طبيعي‌ دهري‌ ‌لا‌ مذهب‌ منكر ‌است‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ منكر آلهه‌ مشركين‌ هستند.
+
خداوند منزه‌ و مبري‌ و بالاتر ‌از‌ اينست‌ ‌که‌ ‌در‌ معبوديت‌ شريك‌ داشته‌ ‌باشد‌ و بلندي‌ و بزرگي‌ ‌او‌ بلا نهايت‌ ‌است‌ ‌که‌ ذاتا و صفتا و فعلا و الوهيت‌ منحصر باو ‌است‌ شريك‌ عديل‌ نظير مثل‌ و ندّ و ضدي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ محال‌ ‌است‌ (سبحانه‌) تسبيح‌ تنزيه‌ حق‌ ‌است‌ ‌از‌ جميع‌ عيوب‌ و نواقص‌ و احتياج‌ لذا مي‌گوييم‌.
  
لذا ميفرمايد (قل‌) باين‌ مشركين‌ (‌لو‌ ‌کان‌) ‌بر‌ فرض‌ محال‌ چون‌ ‌لو‌ امتناعيه‌ ‌است‌ (معه‌) ‌يعني‌ ‌با‌ خداوند متعال‌ (آلهة) الهه‌ ديگري‌ ‌هم‌ ‌بود‌ (كَما يَقُولُون‌َ) چنانچه‌ مشركين‌ قائل‌ هستند البته‌ اينها آلهه‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌هم‌ مخلوق‌ ‌خدا‌ ميدانند و واسطه‌ ميپندارند و رابطه‌ ‌بين‌ خلق‌ و خالق‌ ميگويند چنانچه‌ گفتند:
+
(نه‌ مركب‌ ‌بود‌ و جسم‌ نه‌ جوهر نه‌ عرض‌ ||  بي‌شريك‌ ‌است‌ معاني‌ تو غني‌ دان‌ خالق‌)
  
ما نَعبُدُهُم‌ إِلّا لِيُقَرِّبُونا إِلَي‌ اللّه‌ِ زُلفي‌ زمر ‌آيه‌ 4 و گفتند وَ اللّه‌ُ أَمَرَنا بِها اعراف‌ ‌آيه‌ 27.
+
زيرا مركب‌ احتياج‌ باجزاء و مركب‌ بالكسر دارد جسم‌ احتياج‌ بمكان‌ و ماده‌ و صورت‌ دارد جوهر مركب‌ ‌از‌ وجود و ماهيت‌ ‌است‌ عرض‌ محتاج‌ بمعروض‌ ‌است‌ شريك‌ احتياج‌ بساير شركاء دارد و نقص‌ قدرت‌ ‌است‌ معاني‌ صفات‌ زائده‌ ‌است‌ و عارض‌ موصوف‌ مي‌شود و احتياج‌ لازم‌ ميايد غني‌ جامع‌ جميع‌ كمالات‌ و خالي‌ ‌از‌ جميع‌ نواقص‌ ‌است‌ (و ‌تعالي‌) علو شامل‌ جميع‌ كمالات‌ ‌از‌ علم‌ قدرت‌ حيات‌ اراده‌ ادراك‌ سميع‌ بصير كبير عظيم‌ مي‌شود چه‌ رسد ‌به‌ (عَمّا يَقُولُون‌َ) ‌که‌ شريك‌ يك‌ جمادي‌ ‌باشد‌ (عُلُوًّا كَبِيراً) ‌غير‌ متناهي‌ ذاتا عدّة و مدة و شدة ليس‌ ‌له‌ اول‌ و ‌لا‌ آخر ‌که‌ معناي‌ واجب‌ الوجود ‌است‌.
 
 
و نيز ‌اگر‌ سؤال‌ كني‌ وَ لَئِن‌ سَأَلتَهُم‌ مَن‌ خَلَق‌َ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ وَ سَخَّرَ الشَّمس‌َ وَ القَمَرَ لَيَقُولُن‌َّ اللّه‌ُ عنكبوت‌ ‌آيه‌ 61 وَ لَئِن‌ سَأَلتَهُم‌ مَن‌ نَزَّل‌َ مِن‌َ السَّماءِ ماءً فَأَحيا بِه‌ِ الأَرض‌َ مِن‌ بَعدِ مَوتِها لَيَقُولُن‌َّ اللّه‌ُ عنكبوت‌ ‌آيه‌ 63 و ‌غير‌ اينها ‌از‌ آيات‌ شريفه‌ ‌پس‌ بايد يك‌ برهاني‌ و دليل‌ منطقي‌ داشته‌ باشيد ‌که‌ ‌اينکه‌ آلهه‌ ‌شما‌ يك‌ رابطه‌ ‌با‌ ‌خدا‌ داشته‌ باشند ‌ما مسلمين‌ ‌در‌ حق‌ انبياء ‌تا‌ اقامه‌ معجزه‌ نكنند ‌ يا ‌ اخبار نبي‌ ثابت‌ النبوة ‌ يا ‌ معصوم‌ ثابت‌ العصمه‌ نباشد تصديق‌ نمي‌كنيم‌ ‌شما‌ مشركين‌ چه‌ مدرك‌ و برهاني‌ داريد ‌با‌ اينكه‌ اصنام‌ ‌شما‌ يك‌ جمادي‌ بيش‌ نيستند ‌که‌ بدست‌ ‌خود‌ ميتراشيد أَ تَعبُدُون‌َ ما تَنحِتُون‌َ صافات‌ ‌آيه‌ 93.
 
 
 
أَ لَهُم‌ أَرجُل‌ٌ يَمشُون‌َ بِها أَم‌ لَهُم‌ أَيدٍ يَبطِشُون‌َ بِها أَم‌ لَهُم‌ أَعيُن‌ٌ يُبصِرُون‌َ بِها أَم‌ لَهُم‌ آذان‌ٌ يَسمَعُون‌َ بِها اعراف‌ ‌آيه‌ 195 إِذاً لَابتَغَوا إِلي‌ ذِي‌ العَرش‌ِ سَبِيلًا ذي‌ العرش‌ ذات‌ ربوبي‌ ‌که‌ خالق‌ عرش‌ ‌است‌ ‌که‌ محيط بجميع‌ عالم‌ جسمانيست‌ بايد ‌اينکه‌ اصنام‌ ‌شما‌ يك‌ راهي‌ و ربطي‌ باو داشته‌ باشند و دستوري‌ گرفته‌ باشند ‌که‌ بيائيد ‌ما ‌را‌ پرستش‌ كنيد و چون‌ ندارند و نميتوانند ‌پس‌ آلهه‌ نيستند و الوهيت‌ مختص‌ باو ‌است‌.
 
 
 
259
 
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۱۲۸: سطر ۱۴۵:
 
]
 
]
  
(آیه 42)- این آیه به یکی از دلائل توحید، اشاره می‌کند که در لسان دانشمندان و فلاسفه به عنوان «دلیل تمانع» معروف شده است.
+
(آیه 43)- و از آنجا که در تعبیرات مشرکان، خداوند بزرگ تا سر حد یک طرف نزاع تنزل کرده است، در این آیه بلافاصله می‌گوید: «خداوند از آنچه آنها می‌گویند پاک و منزه است و (از آنچه می‌اندیشند) بسیار برتر و بالاتر است» (سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیراً).
 
 
می‌گوید: ای پیامبر! «به آنها بگو: اگر با خداوند قادر متعال، خدایان دیگری بود- آنچنان که آنها می‌پندارند- این خدایان سعی می‌کردند راهی به خداوند بزرگ
 
 
 
ج2، ص642
 
 
 
صاحب عرش پیدا کنند» و بر او غالب شوند (قُلْ لَوْ کانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَما یَقُولُونَ إِذاً لَابْتَغَوْا إِلی ذِی الْعَرْشِ سَبِیلًا).
 
 
 
زیرا طبیعی است که هر صاحب قدرتی می‌خواهد قدرت خود را کاملتر و قلمرو حکومت خویش را بیشتر کند و اگر راستی خدایانی وجود داشت این تنازع و تمانع بر سر قدرت و گسترش حکومت در میان آنها در می‌گرفت.
 
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۱۴۴: سطر ۱۵۳:
  
 
==تفسیر های فارسی==
 
==تفسیر های فارسی==
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=17 |آیه=42}}===
+
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=17 |آیه=43}}===
==={{تفسیر خسروی|سوره=17 |آیه=42}}===
+
==={{تفسیر خسروی|سوره=17 |آیه=43}}===
==={{تفسیر عاملی|سوره=17 |آیه=42}}===
+
==={{تفسیر عاملی|سوره=17 |آیه=43}}===
==={{تفسیر جامع|سوره=17 |آیه=42}}===
+
==={{تفسیر جامع|سوره=17 |آیه=43}}===
  
 
==تفسیر های عربی==
 
==تفسیر های عربی==
==={{تفسیر المیزان|سوره=17 |آیه=42}}===
+
==={{تفسیر المیزان|سوره=17 |آیه=43}}===
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=17 |آیه=42}}===
+
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=17 |آیه=43}}===
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=17 |آیه=42}}===
+
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=17 |آیه=43}}===
==={{تفسیر الصافی|سوره=17 |آیه=42}}===
+
==={{تفسیر الصافی|سوره=17 |آیه=43}}===
==={{تفسیر الکاشف|سوره=17 |آیه=42}}===
+
==={{تفسیر الکاشف|سوره=17 |آیه=43}}===
 
</tabber>
 
</tabber>
  

نسخهٔ ‏۱۲ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۵۵

مشاهده آیه در سوره

قُلْ لَوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لَابْتَغَوْا إِلَىٰ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا

مشاهده آیه در سوره


<<41 آیه 42 سوره اسراء 43>>
سوره : سوره اسراء (17)
جزء : 15
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

بگو: اگر با خدای یکتا چنانکه آنها می‌گویند خدایان دیگری بود در این صورت آن خدایان بر خدای عرش (به تنازع) راه می‌گرفتند (و تمانع آنان موجب اختلال نظام عالم می‌شد. پس چون عالم را نظام ثابتی است دلیل است که با خدای یگانه خدایان دیگری نیست).

بگو: اگر آن گونه که می گویند، باخدا خدایانی بود، در آن هنگام به سوی صاحب عرش راهی می جستند [تا قدرتش را تصاحب کنند.]

بگو: «اگر - چنانكه مى‌گويند- با او خدايانى [ديگر] بود، در آن صورت حتماً در صدد جستن راهى به سوى [خداوند،] صاحب عرش، برمى‌آمدند.»

بگو: همچنان كه مى‌گويند، اگر با او خدايان ديگرى هم بودند پس به سوى صاحب عرش راهى جسته بودند.

بگو: «اگر آنچنان که آنها می‌گویند با او خدایانی بود، در این صورت، (خدایان) سعی می‌کردند راهی به سوی (خداوند) صاحب عرش پیدا کنند.»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Say, ‘Were there [other] gods besides Him, as they say, they would surely have encroached on the Lord of the Throne.

Say: If there were with Him gods as they say, then certainly they would have been able to seek a way to the Lord of power.

Say (O Muhammad, to the disbelievers): If there were other gods along with Him, as they say, then had they sought a way against the Lord of the Throne.

Say: If there had been (other) gods with Him, as they say,- behold, they would certainly have sought out a way to the Lord of the Throne!

معانی کلمات آیه

«آلِهَةٌ»: جمع إِله، خدایان و معبودان. «لاَبْتَغَوْا»: قطعاً طلب می‌کردند و می‌جستند. «ذِی الْعَرْشِ»: صاحب تخت فرماندهی و سریر فرمانروائی. مراد خداوند جهان است. «لاَبْتَغَوْا إِلَی ذِی الْعَرْشِ سَبِیلاً»: خواستار غلبه بر خداوند جهان می‌شدند (نگا: انبیاء / ، مؤمنون / ). خدایان پنداری شما تلاش می‌کردند راهی برای تقرّب به خداوند جستجو کنند (نگا: اسراء / ).

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى‌ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا «42»

بگو: اگر با خداوند، خدايانى بود- آنگونه كه مشركان مى‌گويند- در آن هنگام آن خدايان در پى يافتن راه نفوذى به سوى خداى صاحب عرش بودند (تا قدرت را از او بگيرند).

سُبْحانَهُ وَ تَعالى‌ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً «43»

خداوند منزّه و برتر است از آنچه مى‌گويند، برترى بزرگ!

نکته ها

مشركان، خداوند را قبول داشتند و «اللّه» را آفريدگار هستى مى‌دانستند، ولى بت‌ها را شفيع خود يا شريك خدا مى‌پنداشتند. اين آيه وجود چنين رابطه‌اى را ميان خدا و بت‌ها نفى مى‌كند، چون بت‌ها نه مى‌توانند قدرت را از دست خداى بزرگ بيرون آورند، نه راهى براى تقويت خود دارند.

پیام ها

1- نظام هستى، بهترين دليل بريكتايى خداست. (اگر خدايان ديگر بودند، رقابت مى‌شد واگر رقابت بود نظام بهم‌مى‌خورد.) «إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى‌ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا»

2- هرگاه نسبت ناروايى داده شود، تبرئه و تنزيه لازم است. «سُبْحانَهُ»

جلد 5 - صفحه 66

3- خداوند از هرگونه شريك پاك است و ميان ذات مقدّس او و خرافاتى كه مى‌گويند، فاصله و برترى بسيارى است. «سُبْحانَهُ وَ تَعالى‌ عَمَّا يَقُولُونَ»

4- هر كه و به هر مقدار خدا را ستايش كند، باز خداوند برتر از آن گفته‌هاو توصيف‌هاست. «تَعالى‌ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)


سُبْحانَهُ وَ تَعالى‌ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً (43)

سُبْحانَهُ وَ تَعالى‌ عَمَّا يَقُولُونَ‌: منزه و متعالى است ذات احديت الهى از آنچه مى‌گويند مشركين. عُلُوًّا كَبِيراً: رفعتى بزرگ كه غايتى براى آن متصور نيست.

تبصره: اصول مقدسات مذهبى و قضاياى فطرى انسانى، توحيد سبحانى است، يعنى ذات الهى يكتاست در ذات و يكه است در صفات. و برهان آن ضرورى است، زيرا اگر دو بودى نظام وجود فاسد گشتى، بدين تقرير: اگر يكى اراده كند سكون چيزى را مثلا، و ديگرى اراده كند حركت آن را، پس‌

جلد 7 - صفحه 380

اگر اراده هر دو به عمل آيد متنافيين لازم، و آن محال است. و اگر اراده هيچيك واقع نشود، عجز هر دو ثابت گردد. و اگر اراده يكى وقوع يابد، اثبات الوهيت او، و عجز ديگرى محقق شود. بنابراين چنانچه كنه ذات الهى را نتوان شناخت، همچنين كنه صفات سبحانى را نتوان دريافت.

در كافى شريف‌ «1»- محمد بن حكيم روايت نموده كه حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام براى پدرم نوشت كه: انّ اللّه اعلى و اجل و اعظم من ان يبلغ كنه صفته فصفوه بما وصف به نفسه و كفّوا عمّا سوى ذلك.

بتحقيق ذات خداوندى عاليتر و جليل‌تر و عظيمتر است از اينكه برسد كسى كنه صفت او را، پس وصف كنيد ذات او به آنچه ذات سبحانى خود توصيف فرموده، و باز داريد خود را از غير آن. تعالى اللّه عمّا يقول الظّالمون علوّا كبيرا.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَ ما يَزِيدُهُمْ إِلاَّ نُفُوراً (41) قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لابْتَغَوْا إِلى‌ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً (42) سُبْحانَهُ وَ تَعالى‌ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً (43) تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً (44)

ترجمه‌

و بتحقيق مكرّر بيان كرديم در اين قرآن تا پند گيرند و نيفزود مر آنها را مگر تنفّر

بگو اگر بودند با او خدايانى چنانچه ميگويند در آنهنگام هر آينه طلب مينمودند بسوى خداوند ملك راهى‌

منزّه است او و برتر است از آنچه ميگويند برترى بزرگى‌

تسبيح ميكنند مر او را آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كه در آنها است و نيست هيچ چيز مگر آنكه تسبيح ميكند بستايش او ولى نمى‌فهميد تسبيح آنها را همانا او باشد بردبار آمرزنده.

تفسير

خداوند سبحان مكرّر بطرق متعدده در قرآن مجيد توحيد و تنزيه خود را از شريك و ولد و ساير لوازم جسميّت اثبات فرموده براى تذكّر و تنبّه و ارشاد و هدايت خلق ولى مع الاسف كلام حقّ در قلوب قاسيه اهل شرك و الحاد و تعصب و عناد مؤثر نيست بلكه موجب مزيد تمرّد و طغيان و تنفر و عصيان آنها خواهد بود امّا اتمام حجّت از خدا بر خلق ميشود لذا خداوند دستور فرموده به پيغمبر خود كه بآنها بگويد اگر با معبود بحقّ معبودهاى ديگرى بود كه شما آنها را خدايان كوچك و شفعاء خود ميدانيد مانند عزير و مسيح و ملائكه و قائل بشركت آنها با خداوند در معبوديّت و سلطنت شده‌ايد ناچار آنها بايد طلب كنند بسوى خداى بزرگ كه صاحب ملك و عرش عظيم است راهى كه خارج از دو غرض نيست يا براى غلبه خودشان بر او اگر در مقام معارضه باشند چنانچه دأب سلاطين است و در اين صورت امر ملك مختلّ شود يا براى تقرّب باو اگر در مقام تمكين باشند چنانچه رسم اتباع است‌

جلد 3 صفحه 362

و در اين صورت لازم است شما هم بآنها اقتدا نمائيد و راه تقرب بخدا و مالك الملك حقيقى را پيدا كنيد و آن اطاعت او امر و نواهى او است كه بتوسط پيغمبرش بشما ابلاغ شده و مفسّرين هر يك از اين دو احتمال را كه دو طرف ترديد است مستقلا در مقام تفسير آيه دوم ذكر نموده‌اند و بعضى بيكى از آن دو اكتفاء و اعتماد كرده‌اند و بنظر حقير هر يك از جهتى رجحان دارد و جمع ميان آن دو به بيانيكه شد از جهاتى، كه بر ارباب ذوق پوشيده نخواهد ماند و بر هر تقدير احتمال اوّل اشاره بدليل تمانع و تنازع و احتمال دوم اشاره براه فقر و احتياج است كه بهر يك از آن دو مستقلا اثبات توحيد در قرآن شده نهايت آنكه در اين سوره عمّا قريب بيايد آياتى كه مفسّر يا مؤيّد طريقه اخيره است منزه و متعالى است ذات اقدس احديّت از جميع نقائص امكانيّه و آنچه نادانان نسبت باو دهند از شريك و ولد و مثل و مانند و امثال اين امور كه منافى با وجوب وجود ذاتى و صفاتى ميباشد و اين تعالى بحدى است كه بهيچ وجه نميتوان قياس نمود هيچ چيز از موجودات را بهيچ چيز از او و اين علوّ كبير و برترى بزرگ است و اين تنزيه در تمام اجزاء وجود آسمانهاى هفت گانه و زمين و هر كه در آنها است از ملائكه و جن و انس و غيرهم سارى و جارى است بحسب حال و مقام و قابليّت و كمال بلكه هيچ موجودى نيست در هيچ يك از عوالم وجود مگر آنكه تنزيه ميكند خدا را بستايش و شكر و تسبيح و تقديس مينمايد او را بحمد و ثنا و تضرّع و دعا بر حسب اقتضاء ذات و صفات و استعداد و كمال بلسان حال و مقال ولى تمام مردم نميفهمند اقتضاء حال و نميشنوند مقال آنها را در كافى و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه شكست ديوارها تسبيح آنها است و هيچ پرنده‌اى شكار كرده نميشود مگر براى كوتاهيش در تسبيح خود و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه چوب خشك صوت شكست آن تسبيح خداوند است فيض ره فرموده و اين براى آنستكه نقصانات خلائق دلائل كمالات خالق است و كثرات و اختلافاتشان شواهد وحدانيّت و انتفاء شريك و ضد و ند از او است و اين تسبيح فطرى و اقتضاء ذاتى است كه ناشى شده از تجلّى حقّ براى آنها و محبوبيّت او كه وادار شده‌اند به ثناء بر او بدون تكلّف و آن عبادت ذاتيّه‌اى است كه بر پا داشته است آنرا خداوند در آنها بحكم استحقاقى كه ثابت است براى او جلّ جلاله و بيايد مزيد بيانى براى‌

جلد 3 صفحه 363

اين امر در سوره نور انشاء اللّه تعالى حقير عرض ميكنم تسبيح سنگ ريزه در دست پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه يكى از معجزات متواتره آنحضرت است اهل تحقيق گفته‌اند وجه اعجاز آن شنواندن حضرت است صوت آنرا بشنوندگان و الا تسبيح آنها هميشه محقّق بوده و هست و ناله ستون حنّانه از هجر رسول اكرم از مسلّمات تاريخى و روايتى است و اذكار خاصه بسيارى از حيوانات در اخبار ائمه اطهار وارد شده كه ذكرش موجب تطويل است و بنابراين ميتوان گفت تمامى ذرات عالم آشكار و نهان بقدر حظوظ و نصيبشان از ادراك و شعور در عوالم خودشان اذكارى دارند كه اگر گوشى مناسب با آن عالم باشد ميشنود چنانچه گفته‌اند صرير باب و خرير آب ذكر آنها است و اين ذكر قالى منافات با تسبيح حالى كه عبارت از دلالت آنها است بر وجود صانع ندارد و براى شامل شدن لفظ هر دو تسبيح را تعبير بتفقهون فرموده كه ظاهرا بمعناى ادراك و اعم از تعقّل و استماع است و خداوند بردبار است تعجيل نميفرمايد در عقوبت كسانيكه تعقّل ننمودند در دلالت موجودات بر وجود صانع و آمرزنده است آنها را بعد از توبه و انابه ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


سُبحانَه‌ُ وَ تَعالي‌ عَمّا يَقُولُون‌َ عُلُوًّا كَبِيراً (43)

خداوند منزه‌ و مبري‌ و بالاتر ‌از‌ اينست‌ ‌که‌ ‌در‌ معبوديت‌ شريك‌ داشته‌ ‌باشد‌ و بلندي‌ و بزرگي‌ ‌او‌ بلا نهايت‌ ‌است‌ ‌که‌ ذاتا و صفتا و فعلا و الوهيت‌ منحصر باو ‌است‌ شريك‌ عديل‌ نظير مثل‌ و ندّ و ضدي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ محال‌ ‌است‌ (سبحانه‌) تسبيح‌ تنزيه‌ حق‌ ‌است‌ ‌از‌ جميع‌ عيوب‌ و نواقص‌ و احتياج‌ لذا مي‌گوييم‌.

(نه‌ مركب‌ ‌بود‌ و جسم‌ نه‌ جوهر نه‌ عرض‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 43)- و از آنجا که در تعبیرات مشرکان، خداوند بزرگ تا سر حد یک طرف نزاع تنزل کرده است، در این آیه بلافاصله می‌گوید: «خداوند از آنچه آنها می‌گویند پاک و منزه است و (از آنچه می‌اندیشند) بسیار برتر و بالاتر است» (سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیراً).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع