ابوالقاسم حجتی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} ==حاج شيخ ابوالقاسم حجتي (لشت‌ نشائي)== حديث پارسايي '''ستارگا...' ایجاد کرد)
 
(اضافه کردن رده)
سطر ۱۵۹: سطر ۱۵۹:
  
 
محمدتقي ادهم‌نژاد لنگرودي, ستارگان حرم، جلد 17، صفحه 187-203
 
محمدتقي ادهم‌نژاد لنگرودي, ستارگان حرم، جلد 17، صفحه 187-203
 +
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]

نسخهٔ ‏۸ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۴۷

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

حاج شيخ ابوالقاسم حجتي (لشت‌ نشائي)

حديث پارسايي

ستارگان لشت نشاء

لشت نشاء، يكي از بخش‌هاي تابعه شهرستان رشت است كه در 32 كيلومتري شرق آن واقع شده و همانند همه شهرها، بخش‌ها و قراي شمال كشور سرسبز و داراي جاذبه‌هاي فراوان مادي و معنوي و مواهب سرشار خدادادي است.

لشت نشاء در طي دو قرن اخير، علاوه بر مواهب طبيعي از مواهب معنوي و علمی ‌‌فراواني هم برخوردار بوده است. دانشمندان و عالمان و انسان‌هاي آزاده و فرهنگ‌دوستي از اين ناحيه برخاسته‌اند كه نام اغلب آنان به علت معروفيت شهر رشت و يا از عدم اطلاع تاريخ‌نويسان از زادگاه اصلي آنان، در مراكز علمی‌‌ به رشتي و گيلاني شهرت يافته‌اند. مناسب است شرح‌حال ستارگاني كه در كتب تذكره و رجال و تراجم به همان نام زادگاهشان اشتهار دارند، به صورت مختصر ذيلاً ذكر شود:

  • 1- آیت الله حاج سيد مهدي لشت نشائي. وي ساكن رشت بوده و در اين شهر به تدريس علوم اسلامی ‌‌اشتغال داشته است. جمعي از بزرگان و فرزانگان، از جمله آیت الله حاج شيخ مهدي مهدوي لاهيجاني (1313-1413 ق) صاحب كتاب الفراغ والتجاوز و آیت الله حاج شيخ محمد سعيدي لاهيجاني (1317-1403 ق) صاحب تأليفات ارزنده و فراوان همانند «تاريخ رجال دو هزار ساله گيلان»، از محضر علمی ‌‌اين فرزانه جليل‌القدر بهره برده‌اند.[۱]
  • 2- عالم جليل‌القدر سيد حسين لشت نشائي. وي پس از كسب معارف و طي مدارج علمي به سال 1290 ق، در سن نود سالگي در كاظمين رحلت كرد و در جوار قبر شيخ مفيد قدس سره مدفون گرديد.[۲]
  • 3- آیت الله حاج سيد عباس لشت نشائي فرزند سيد حسين. وي عالم، فاضل، زاهد و از شاگردان شیخ مرتضی انصاری بود و در هنگام تشرف به مكه فوت كرد و در همان شهر مقدس مدفون گرديد. وي داراي دو فرزند پسر بود كه هر دو از برجستگان عصر خود بودند. اين دو عبارتند از: سيد محمد لشت نشائي كه مقام «شيخ الاسلامي» رشت را بر عهده داشت؛ و سيد صادق لشت نسائي كه از شاگردان برجسته و نامدار آیت الله ميرزا محمدباقر گلپايگاني بود.[۳]
  • 4- فقيه نامدار آیت الله شيخ علي لشت نشائي. وي از رجال فضل و علم و از شاگردان ميرزاي رشتي بود و خود نيز در مقام تدريس برآمد و شاگردان فراواني را در حوزه علميه نجف تربيت نمود. او مراتب معنوي فوق‌العاده‌ايي داشت، در نجف اشرف رحلت كرد و در جوار حرم حضرت امام علی علیه‌السلام مدفون گرديد.[۴]
  • 5- عالم جليل القدر آیت الله حاج شيخ حسين ليچائي لشت نشائي (ليچاه يكي از قراي لشت نشاء است). وي عالمی ‌‌جليل‌القدر و متقي و از شاگردان برجسته آخوند خراساني صاحب كفايةالاصول و سيد محمدكاظم يزدي صاحب عروةالوثقي بود. وي در اواخر عمر از زادگاهش به رشت رفت و در آنجا رحل اقامت افكند و در مسجد شيخ جواد، واقع در ميدان بزرگ رشت به اقامه نماز جماعت و تدريس پرداخت. از تأليفات به جاي مانده از آن مرحوم، می‌‌توان الفيه ليچائي، منظوم كفايةالاصول و مواقع النجوم نام برد.

وي داراي طبع شعر بوده و نكات ظريف را به صورت طنز به نظم درمی‌‌آورد. دو بيت از اشعار فارسي معظم‌له چنين است:

طبع آتش و شم آتش زده هر كاشانه × سوخت هر خرمن و هر انجمن و هر خانه

كعبه و بتكده و صومعه و دير از او × سوخته يكسره چون سوختن پروانه.[۵]

وي در هفتاد سالگي، در سال 1333 ش. ديده از جهان بست.

  • 6- عالم فاضل سيد احمد فاطمی ‌‌لشت نشائي. وي كه از شاگردان مبرز آخوند خراساني و شيخ شعبان گيلاني و علامه ميرزا محمدعلي مدرسي چهاردهي است، در سال 1329 ش. در نجف اشرف دار فاني را وداع گفت.[۶]
  • 7- دكتر ابراهيم حشمت. وي از مبارزان جنگل و از ياران صديق ميرزا كوچك خان جنگلي و در حقيقت شخصيت اول جنگل بعد از ميرزا بود. شرح مبارزات وي مفصل است. وقتي حكومت جنگل توسعه يافت، وي به فرماندهي قواي كشوري و لشكري جنگل در گيلان شرقي منصوب شد و در اجراي وظايف از خود كفايت نشان داد. دكتر حشمت به تأسيس مدارس و احداث راه‌هاي روستايي همت گماشت و مهمتر از همه به ايجاد نهري از شعبه اصلي سفيدرود پرداخت كه آن را حشمت رود خواندند. اين نهر هنوز هم به همين نام بركت‌آفرين است.[۷]

در كتاب دانشوران گيل و ديلم (ص 167-165) نقل شده است: دكتر حشمت در پيكارهاي ديلمان (لاهيجان) و جواهرده (رامسر) با مجاهدان تحت فرماندهي خويش با ميرزا كوچك خان شركت و همكاري داشت. وي با وساطت نصرالله خان صوفي با مقامات نظامی ‌‌دولتي ملاقاتي انجام داد؛ وي را تشويق به تسليم كردند و با مشورت ميرزا كوچك خان از پذيرش منصرف شد. بار ديگر در پيكارهاي قلعه‌گردان، فرمانده وقت قزاق پشت قرآني را به علامت تأمين مهر كرد و براي دكتر حشمت ارسال داشت. دكتر حشمت پذيرفت و با 270 تن از مجاهدان تحت فرماندهي خود اسلحه را بر زمين گذاشت. يك روز پس از تسليم، او و ديگر مجاهدان را دست بسته از تنكابن و رامسر به رودسر و لنگرود و لاهيجان و سپس به رشت آوردند.

در چهارم ارديبهشت 1337 ق. در قرق كارگذار، محل فعلي اداره ثبت اسناد به دار آويختند. وي مرگ را با متانت، وقار و در كمال خونسردي پذيرفت و مردم حاضر در صحنه را سخت تحت تأثير قرار داد. جسدش را كربلايي كاس آقا حسام، عموي مرحوم حاج حسام واعظ - كه از آزادي‌خواهان قديمی‌‌ مقيم رشت بود و با ميرزا كوچك خان ارتباط داشت - تحويل گرفت و در محله «چله خان» (از محلات رشت) به خاك سپرده شد. چند سال بعد بر روي مزار دكتر مقبره‌اي ساختند كه تاكنون برپاست. يك سال بعد از كشته شدن دكتر حشمت، شهر رشت به تصرف قواي جنگل درآمد و به مركز عمليات ميرزا كوچك خان تبديل گرديد.

اولين اقدام ميرزا كوچك خان، حضور بر سر مزار دكتر حشمت بود كه پياده از مقر خود به «چله خان» آمد و در حالي كه شهر تعطيل و انبوه جمعيت پشت سر ميرزا حركت كردند، بر سر مزار حاضر شد و نطق به يادماندني خود را با اين آيه قرآن آغاز كرد: «ولاتحسبنّ الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياءٌ عند ربّهم يُرزَقُون».

و عجيب اين كه همين كاس آقا هفت سال بعد، سر ميرزا كوچك را از قبرستان حسن آباد تهران شبانه ربوده و به رشت انتقال و در محله «سليمان داراب» رشت دفن نمود و نيز در سال 1321 ش. جسد ميرزا را پس از تحصيل فتوا از مراجع زمان از «گيلوان» اردبيل به رشت انتقال و به سر ملحق ساخت و به خاك سپرد كه جريان آن مفصل است.

فقيه عارف

عالم جليل‌القدر حضرت آیت الله حاج شيخ ابوالقاسم حجتي يكي از عالمان بزرگ و از استوانه‌هاي علمی‌‌ و معنوي است كه ساليان متمادي عمر شريف خود را در تبليغ و ترويج دين و تدريس علوم آل محمد صلی الله علیه و آله سپري ساخت. اين عالم رباني در حدود سال 1310 ق، در خانواده‌اي مشهور به فضيلت و تقوا در لشت نشاء ديده به جهان گشود.

تباري پاك

پدر بزرگوارش شيخ حسين، اصالتاً اصفهاني بود كه براي تبليغ و ترويج معارف ديني در لشت نشاء رحل اقامت افكند و با بانويي صالح و پرهيزگار ازدواج نمود. شيخ حسين حجتي، از وعاظ متقي و از عالمان پرهيزگار و زاهد منطقه به شمار می‌‌رفت. اهالي آن سامان همگي از علاقمندان و مريدان او به شمار می‌‌آمدند و اين بزرگوار به سبب داشتن اوصافي چون: اخلاق نيكو، حسن معاشرت، زهد و بي‌اعتنايي به زخارف و مطامع دنيوي، مهمان‌نوازي و دستگيري از محرومان محبوبيت فوق‌العاده‌اي در ميان توده‌هاي مختلف مردم داشت؛ به طوري كه نقل شده: نوازندگان موسيقي كه طبق آداب و رسوم، به مجالس و محافل و جشن‌هاي عروسي دعوت می‌‌شدند در هنگام بردن عروس به خيابان‌ها و محله‌ها موسيقي تند و طرب انگيزي می‌‌نواختند، وقتي كه به منزل ايشان نزديك می‌‌شدند همگي به احترام ايشان برنامه خود را قطع می‌‌كردند و آرام و خاموش از جلوي منزل ايشان می‌‌گذشتند. و بعد از آن كه از منزل او دور می‌‌شدند، دوباره برنامه خويش را اجرا می‌‌كردند. اين در حالي است كه همين قدر احترام به علما و روحانيت، امروزه كه عصر حكومت اسلامی‌‌ است به وسيله اغلب مردم رعايت نمی‌‌شود در حالي كه برخي از آنان داعيه دينداري و وفاداري به نظام و اسلام را نيز دارند كه بايد گذاشت و گذشت.

باري، آیت الله حاج شيخ ابوالقاسم حجتي در دامن خانواده‌اي كه با كار كشاورزي رزق طيبب و حلال بدست می‌‌آورند، رشد كرد.[۸]

دوران كودكي و نوجواني

ابوالقاسم حجتي دوران كودكي را در لشت نشاء سپري نمود و هنوز شش سالش تمام نشده بود كه به علت تشويق‌هاي مكرر پدر زاهد و مادر صالحش براي فراگيري قرآن راهي مكتب‌خانه محل گرديد. در زمان‌هاي قديم مرسوم بود كه معلمان طالقاني براي ياد دادن قرآن به بچه‌ها و تأمين معاش خويش از طالقان به گيلان می‌‌رفتند و قرآن و ادبيات فارسي را به فرزندان اين مرز و بوم می‌‌آموختند.

مرحوم آیت الله حجتي، بعد از سپري كردن دوران كودكي و نوجواني به سبب علاقه زايدالوصف و شوق وافر و تشويق‌هاي والدين محترم خود، راهي حوزه علميه رشت گرديد و دروس مقدمات، ادبيات و سطوح متوسط فقه و اصول را نزد استادان بزرگ فراگرفت. معظم‌له در همين دوران در حوزه علميه رشت با چهره‌هايي همانند آيات بزرگوار: سيد حسن بحرالعلوم، سيد محمود ضيابري، شيخ محمد خورگامي، سيد مرتضي مرتضوي لنگرودي، سيد رضي رودباري، ميرزا علي‌اكبر طلوعي (صاحب ديوان طلوعي)، آشنا گرديد كه بعد همگي آنان در شمار استوانه‌هاي علمی ‌‌قرار گرفتند.

انقلاب مشروطه

دوران تحصيلي آیت الله حجتي در رشت، مصادف با انقلاب مشروطه به رهبري آيات عظام: آخوند خراساني و ملا عبدالله مازندراني بود. علما و بزرگان رشت نيز نقش فعالانه و عالمانه‌اي داشتند و در مردم نيز شور و انقلاب و تظاهرات عجيبي مشاهده می‌‌شد. مرحوم حجتي در اين ايام جزء طلاب انقلابي و پرشور بود و در مجالس گوناگون مردم را با سخنراني‌هاي خويش تشويق به تبديل حكومت استبداد به مشروطه می‌‌كرد. گرچه تلاش‌هاي مرحوم حجتي و ساير همفكران و طلاب روشنفكر بر اثر مرگ مشكوك رهبران مذهبي و اعدام شيخ فضل الله نوری و انقلابيون آزادي‌خواه و خيانت برخي از افراد وطن‌فروش به نتيجه نرسيد و از دل مشروطه، حكومت استبدادي رضاخان بيرون آمد اما مرحوم حجتي عقيده داشت كه به وظايف شرعي خود عمل كرده است؛ چرا كه او خود را مأمور به وظيفه می‌‌دانست، نه مأمور به نتيجه؛ چه آن كه اگر آن همه تلاش‌ها و فعاليت‌ها به نتيجه سودمند و مشروعي می‌‌رسيد، قطعاً خوشحالي مرحوم حجتي مضاعف می‌‌گرديد.[۹]

استادان

آیت الله حجتي در ايام اقامت خود در رشت، تحصيلات مقدماتي خويش را تا اتمام لمعه در نزد استاداني همانند: آیت الله آقا سيد عبدالوهاب ضيابري، - از علماي موجه و يكي از رهبران مشروطه در گيلان -، آقا شيخ محمد صيقلاني و آقا شيخ محمد رزگر و... آموخت.

دوران شكوفايي

آیت الله حجتي بعد از اتمام لمعتين در رشت، بار سفر بست و راهي حوزه علميه نجف اشرف گرديد. او براي كسب معارف و طي مدارج و مراحل عالي علمی ‌‌و معنوي، نزد استادان فرزانه آن ديار مقدس، زانوي ادب بر زمين زد و از خرمن دانش بيكران آنان خوشه‌ها برچيد. آن بزرگوار به مدت دوازده سال در نجف اشرف اقامت گزيد كه اين دوران را بايد دوران شكوفايي وي نامگذاري كرد.

وي در بدو ورود به نجف اشرف پس از زيارت مرقد نوراني امام عارفان، حضرت علي بن ابي‌طالب علیه‌السلام در درس استادان بزرگواري حضور يافت و مكاسب را نزد فقيه نامدار حضرت آیت الله ميرزا آقا اصطهباناتي، درس رسائل (فرائد الاصول) را نزد آیت الله شيخ فتاح نجفي، كفايةالاصول را نزد اصوليِ ژرف‌انديش آیت الله شيخ عبدالحسين فقيهي رشتي 5 تلمذ نمود. آن گاه دروس خارج فقه و اصول را از محضر آيات بزرگوار كه ذيلاً نامشان می‌‌آيد، آموخت:

  • 1- آیت الله شيخ شعبان گيلاني (م 1348 ق): وي از شاگردان نامدار آيات عظام؛ ميرزاي رشتي، فاضل ايرواني، فاضل مامقاني و ملا عبدالله مازندراني بود كه بعد از رحلت شريعت اصفهاني و سيد محمدكاظم يزدي، مرجع تقليد گروهي از شيعيان گرديد و به علت كثرت فضل و صلاح، پرهيزگاري، صفاي باطن، دقت‌نظر و عبادتِ بسيار در ميان معاصران خويش به «سلمان زمان» معروف گرديد.

از تأليفات وي است: صلاة المسافر، كتاب القضاء، المتاجر، توضيح المسائل (حاشيه بر عروةالوثقي). شيخ عبدالحسين فقيهي رشتي، ميرزا ابوالحسن گيلاني و مرتضي مدرس گيلاني از فرزندان آن بزرگوارند و همگي از بزرگان عصر بودند و در حرم امن قم مدفون شدند.[۱۰]

  • 2- آیت الله ميرزا حسين نائيني (م 1355 ق): وي استاد بسياري از بزرگان و فقهاي زمان معاصر بود.
  • 3- آیت الله شيخ ابوالحسن موسوي اصفهاني (م 1365 ق): وي نيز استاد اكثر فقها و مراجع زمان معاصر بود.
  • 4- آیت الله شيخ ضياءالدين عراقي (م 1359 ق): وي از استادان بزرگ نجف اشرف بود و بسياري از بزرگان و فقهاي معاصر از شاگردان او به شمار می‌‌آيند.
  • 5- آیت الله سيد حسين اشكوري (م 1349 ق)؛
  • 6- علامه شيخ محمدجواد بلاغي (م 1352 ق): مرحوم آیت الله حجتي دروس تفسير، علوم قرآني و منظومه حكمت را در نزد اين عالم فرزانه فراگرفت.

آیت الله شيخ ابوالقاسم حجتي به سبب داشتن پشتكار، جديت، تلاش مستمر و حافظه قدرتمند توانست از همه مراجع و اعلام ياد شده اجازه اجتهاد دريافت نمايد. آن بزرگوار خود نيز در ساليان اقامتش در نجف اشرف، سطوح مختلف حوزه را براي عده‌اي از فضلا تدريس می‌‌فرمود.

رجعتي پرفايده

آیت الله حجتي بعد از دوازده سال اقامت در حوزه نجف و بهره‌گيري از دانش فراوان فرزانگان علمی‌‌ و معنوي آن سامان و بهره‌مندي از فضاي ملكوتي آن شهرِ با معنويت، به زادگاه خويش مراجعت نمود و مورد استقبال علما و مردم آن ديار قرار گرفت. وي بعد از ديدن ارحام و خويشان به دعوت علماي رشت به اين شهر رفت و به مدت بيست سال در آنجا اقامت گزيد و به اقامه نماز جماعت و تدريس در مدارس ديني و تبليغ معارف ديني و احياي آثار اسلامی‌‌ همت گماشت.[۱۱]

آثار و خدمات ديني

حجتي به فضايل و كمالات والاي اخلاقي و انساني آراسته بود و همواره به تهذيب نفس و مراقبه حالات نفساني اشتغال داشت. او چون انساني متواضع و متخلق به آداب پسنديده و زهد و وارستگي بود و اعتنايي به زخارف دنيوي نداشت، لذا فوق‌العاده ميان مردم و علما محبوبيت يافت. در اينجا شمه‌اي از حالات و خدمات معظم‌له بيان می‌‌گردد:

  • 1- اقامه نماز جماعت: آیت الله حجتي در بدو ورود در مسجد سيد ابوالقاسم رشت به اقامه نماز جماعت پرداخت و چون مقيد بود كه بعد از نماز منبر برود، در مدت كوتاهي مواعظ و نصايح حكيمانه وي مورد علاقه اقشار مردم قرار گرفت. همين امر باعث شد كه مردم محله ميدان هم از وي بخواهند كه در مسجد آن محله نيز اقامه نماز جماعت نمايد. آیت الله حجتي بدان جهت اقامه نماز جماعت را در آن مسجد پذيرفت كه آن مسجد را تعمير كند و از حالت متروكه بودن بيرون آورد. اين اقدام معظم‌له باعث گرديد كه آن مسجد قديمی‌‌ را به طرز آبرومندي مرمت كند؛ به طوري كه پررونق‌ترين و آبرومندترين مساجد شهر رشت درآمد.
  • 2- اشتغال به وعظ و خطابه: آیت الله حجتي معتقد بود هر كسي كه به كسوت روحانيت درآمده، بايد به قدر توانايي خويش به اسلام و مسلمين و پيشبرد اهداف عالي مكتب جعفري كمك نمايد. او ديده بود كه برخي از روحانيان با وجود قدرت علمی‌‌ و فقهي، فقط به اقامه نماز جماعت قناعت می‌‌ورزند و منبر رفتن و پند و اندرز دادن را دون شأن خود می‌‌دانند و از نشر معارف و ترويج دين عملاً امتناع می‌‌ورزند. ايشان اين شيوه برخي از روحانيان را نمی‌‌پسنديد؛ بلكه او اعتقاد داشت كه آن‌ها بايد مردم را با مواعظ و خواندن روايات و منبر رفتن ارشاد كنند و اصولاً فلسفه خواندن دروس علوم اسلامی‌‌ اين است كه مردم را هدايت و ارشاد كنند تا همگي سعادتمند شوند.

وي در جواب كساني كه با لحن دوستانه و دلسوزانه به او اعتراض می‌‌كردند كه شما با وجود اين موقعيت علمي، صلاح نيست به منبر برويد؟ فرموده بود: در منبر رفتن، مطامع مادي در نظر نيست؛ بلكه اين كار وظيفه است و هر كس وظيفه خويش را شناخت، بايد بدان عمل نمايد. او منبر رفتن را عار و ننگ نمی‌‌دانست؛ بلكه عاشقانه و خالصانه به منبر می‌‌رفت و سخن می‌‌گفت و قلب‌هاي غفلت زده جامعه را متوجه خدا و برنامه‌هاي مترقي اسلام می‌‌كرد. عجيب اين كه او حتي مقيد بود در همان زمان محدود، بعد از مواعظ اخلاقي به ائمه توسل جويد و روضه بخواند.

  • 3- در ايام رمضان، محرم و صفر در منابر فقط تفسير قرآن و شرح احوال ائمه را می‌‌فرمود كه بسيار مورد پسند توده‌هاي مردم واقع می‌‌شد. او معتقد بود كه قرآن و اهل بيت علیهم‌السلام: دو امانت گرانبهاي رسول خدا، در اين عصر و زمانه، مهجور و غريب‌اند و علت مهجوري را عدم شناخت اين دو گوهر گرانبها می‌‌دانست و می‌‌فرمود: اگر كسي قرآن و اهل بيت پيامبر را شناخت، قطعاً اين شناخت به او كمك خواهد كرد تا جاذبه‌هاي شيرين آن را در كامش احساس كند؛ چرا كه محبت و علاقه به دنبال شناخت می‌‌آيد و محبت كه ايجاد شود، طبعاً اطاعت‌پذيري مردم هم به دنبال آن خواهد آمد. از اين رو، وظيفه هر روحاني است كه معارف دين و كلمات اهل بيت را درست به گوش مردم برساند تا موجب محبت به اهل بيت و اطاعت از آن‌ها شود.

او بارها می‌‌فرمود: اساس اسلام، معرفت است. معرفت خدا، قرآن، اهل بيت و... و آناني كه معرفت ندارند، بي‌راهه می‌‌روند و كج‌انديش و منحرف می‌‌گردند. يكي از مؤمنان اهل رشت می‌‌گويد: آن طوري كه او درباره قرآن و اهل بيت سخن می‌‌گفت، ما با همه معلوماتمان جاهل محض بوديم و مطالب او براي ما كه سن و سالي از ما گذشته بود، تازگي داشت و اين كه می‌‌گويند در زمان ظهور امام مهدی علیه‌السلام قرآن براي همه تازگي دارد، شايد به اين معني باشد كه تاكنون كسي نتوانسته تفسير واقعي داشته باشد و آن وقت تفسير واقعي به گوش مردم می‌‌رسد. خيال می‌‌كنند كه العياذ بالله قرآن ديگري غير از اين قرآن فعلي است.[۱۲]

صفات ممتاز و برجسته

او مهمان‌دوست و مهمان‌نواز بود و شايد هيچ شبي نبود كه ميهان نداشته باشد. اهل نماز شب و نافله‌هاي مستحبي بود و مراقبت داشت كه آنان را ترك نكند. دائم الذكر بود و اذكار و اورادي را همواره بر زبان جاري می‌‌ساخت. او مقيد بود كه هر روز زيارت عاشورا با صد لعن و صد سلام بخواند. مقيد بود نماز جماعت را در اول وقت اقامه نمايد و در طول بيست سال اقامت در رشت در مسجد كاسه‌فروشان، مسجد آقا سيد ابوالقاسم و مسجد ميدان در سه وعده اقامه جماعت داشت.

در روزهاي جمعه مقيد به انجام آداب و سنن اسلامی‌‌ همانند غسل جمعه، دعای ندبه و دعای سمات بود. او علاوه بر تدريس در مدرسه كاسه‌فروشان، براي عده‌اي از طلاب در منزل نيز تدريس خصوصي داشت. در زماني كه ايشان به رشت آمده بود، تقريباً روضه‌خواني در همه جا قدغن بود، اما ايشان مجالس روضه را در منازل همگاني كرد و هنوز هم اين سنت جاريه ايشان باقي است.[۱۳]

هجرتي دوباره به قم

آیت الله حجتي در اواخر عمر تمايل داشت كه در يكي از حوزه‌هاي بزرگ نجف يا قم باشد و چون استادان بزرگوارشان در نجف همگي درگذشته بودند و از طرفي، آوازه و شهرت علمی ‌‌حوزه علميه تازه تأسيس قم را شنيده بود، تمايل پيدا كرد كه به اين حوزه جوان برود. لذا در حدود سال 1330 ش. به قم رفت و در اين شهر رحل اقامت افكند و در درس حضرت آیت الله العظمی‌‌ بروجردي حضور يافت و از محضر علمی‌‌ اين استاد فرزانه استفاده كرد. خود نيز در تكيه آقا سيد حسن قم براي عده‌اي از فضلا تدريس می‌‌كرد و ماهيانه به همان افراد نيز شهريه‌اي می‌‌پرداخت. وي همچنين در سه وعده در مسجد رضوي (واقع در چهارراه بازار، ابتداي خيابان باجك قم) اقامه جماعت می‌‌كرد و بعضي اوقات نيز به وعظ و خطابه و ارشاد مردم می‌‌پرداخت.[۱۴]

آیت الله حجتي در ايام عمر شريفش چه در قم و چه در گيلان با علما، مدرسان و شخصيت‌هاي علمی‌‌ ارتباط مستمر داشت و همواره با آنان مذاكره علمی‌‌ می‌‌كرد.

خاطره‌اي از مذاكرات علمي

يكي از فرزندان او نقل كرده است كه «مرحوم آیت الله والد در اغلب اوقات در منزل مشغول مطالعه بود و علاوه بر آن، منزل ايشان پايگاه مهمانان دور و نزديك بود. منزل او، همواره پاتوق عالماني همانند حضرات آيات: بحرالعلوم، ضيابري و ميرزا كاظم صادقي بود و آن‌ها سال‌ها به مذاكره و مباحثه علمی ‌‌اشتغال داشتند و از طرفي چون فرزند برومند ايشان خطيب نامدار گيلان، مرحوم حاج شيخ حسن حجتي با بسياري از فضلا و محققين و دانشمندان برجسته ارتباط مستمر داشت؛ همانند آيات و حجج الاسلام: حاج آقا مصطفي خميني، امام موسي صدر، حاج آقا رضا صدر، ميرزا خليل كمره‌اي، شيخ هادي طالقاني، حاج سراج انصاري، صدرايي اشكوري، شيخ عباسعلي اسلامي، فلسفي واعظ و... كه جهت ديدار با مرحوم حاج شيخ حسن حجتي، به منزل آقا در رشت می‌‌رفتند و گاهي مناظرات و مباحثات جدي و طولاني بين او و آن آقايان رخ می‌‌داد. اين گونه استفاده‌ها را آقا در طول عمر شريف داشت و هيچ لحظه‌اي از عمرش را هدر نمی‌‌دادند.[۱۵]

تأليفات

آیت الله حجتي تأليفات طبع شده ندارد؛ ولي نوشته‌هاي دسته‌بندي شده و آماده طبع دارد كه شامل يك دوره تفسير سوره يوسف و شرح حال امامان معصوم علیهم‌السلام می‌‌شود. ضمناً تقريرات فراواني نيز از دروس آيات عظام به يادگار باقي گذاشته است.

فرزندان

آیت الله شيخ ابوالقاسم حجتي، قبل از هجرت به نجف اشرف، در همان اوان تحصيل با بانويي صالح، مؤمن و علوي ازدواج كرد كه ثمره اين ازدواج پنج فرزند: چهار دختر و يك پسر بود كه عبارتند از:

مرحوم حجت الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ حسن حجتي (1307-1338 ش)، خطيب و واعظِ نامدار و مسئول نشريه ديني راه حق كه در پنجم آبان 1338 ش. در جاده قم-اصفهان تصادف كرد و پيكرش با تشييع باشكوه در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد. شرح اين فرزانه بزرگوار، جداگانه نگاشته شد؛ اما بايد به دو نكته، به نقل از دختر مرحوم آیت الله حجتي اشاره شود:

  • 1- مرحوم آقا فقط همين يك فرزند ذكور را داشت. وقتي حادثه تصادف و مرگ او را شنيد، به اندرون منزل رفت و به همسرش گفت: خداوند امانتي به ما داده بود حالا اين امانت را از ما پس گرفته است و ما بايد خوشحال باشيم كه اين امانت الهي را سالم به صاحبش پس داديم. آن مرحوم، با اين جملات در آن زمان حساس همسرش را آرام كرد. او صبر و حلم عجيبي در اين مصيبت عُظما از خود نشان داد. بزرگان و علماي قم، همگي به ديدن پدرم می‌‌آمدند؛ حتي من حضرت امام خمينی را كه در آن زمان به حاج آقا روح الله خميني معروف بود، در منزلمان ديدم؛ ولي تكيه‌گاه اصليِ مادرم در آن شرايط بحراني، كلمات آرام‌بخش پدرم بود.
  • 2- دوم اين كه مرحوم حاج شيخ حسن حجتي، واقعاً امانت حضرت امام علی علیه‌السلام بود؛ زيرا مادرم صاحب چهار دختر شده بود و دلش می‌‌خواست خداوند به او فرزند ذكوري عطا بفرمايد ولذا مادرم كه علوي متدين و صالحي بود، براي رسيدن به خواسته‌اش توسلات زيادي داشت، خصوصاً متوسل به حضرت علي علیه‌السلام می‌‌شد؛ تا اين كه شبي در عالم رؤيا ديد كه در حرم حضرت علي علیه‌السلام است و مشاهده كرد كه ضريح شكافته شد و آقايي نوراني از درون آن بيرون آمد و شمشيري را در دست داشت كه آن شمشير را به دست من داد و فرمود: «بگير اين شمشير را و آن را نگه دار». بعد از خواب آن را به پدرم گفت و پدرم اين گونه تعبير كرد كه فرزندي به شما عطا می‌‌شود كه همانند شمشير بُرنده باشد و همان طور هم شد؛ شيخ حسن بيان و قلمش مانند شمشير برنده بود و اين همه موفقيت بدون عنايت آن حضرت براي جواني چون او امكان‌پذير نبود.[۱۶]

دامادها

آن بزرگوار چهار داماد داشت كه عبارتند از:

  • 1- حجت الاسلام سيد ابوالحسن موسوي لاهيجاني كه در ايام جواني در نجف اشرف رحلت كرد.
  • 2- مرحوم حجت الاسلام حاج شيخ فضل الله سعادت (1374-1294 ش) وي از شاگردان حضرات آيات: بروجردي و مرتضوي لنگرودي بود و صاحب تأليفات، خصوصاً مقالات فراواني در مجلات علمی ‌‌آن روز علي الخصوص در مجله راه حق بود.[۱۷]
  • 3- مرحوم حجت الاسلام حاج شيخ احمد مولائي همداني (1293-1367 ش) وي از شاگردان آيات عظام: بروجردي، امام خميني و مرعشي نجفي بود و تأليفاتي همانند نخبةالابرار داشت.[۱۸]
  • 4- حاج مرتضي نوبخت.

رحلت

آیت الله حجتي پس از عمري تلاش در راه اسلام و تحمل مشقات و مصائب، سرانجام در صبح روز 25 محرم، مصادف با روز شهادت امام سجاد علیه‌السلام، سال 1387 ق. (1344 ش) بعد از اداي فريضه صبح و انجام تعقيبات، هنوز از سجاده برنخاسته بود كه دچار سكته قلبي گرديد و روحش به ملكوت اعلي پرواز كرد.

پيكر پاكش پس از انتقال به مسجد صفي رشت، با شركت گسترده مردم و علما و مسئولان ادارات دولتي تا ميدان صيقلان رشت تشييع گرديد و آن گاه حضرت آیت الله ضيابري بر او نماز گزارد. سپس جنازه او براي تدفين به قم انتقال يافت و بار ديگر از مسجد رضوي (خيابان باجك) كه محل اقامه نماز جماعت ايشان بود با حضور گسترده مردم، علما و بزرگان به سوي حرم حضرت معصومه سلام الله علیها تشييع شد و پس طواف مرقد آن حضرت پيكر پاكش را در كنار قبر جوان برومندش در قبرستان شيخان به خاك سپردند. مجالس متعددي از سوي علما، روحانيت و اقشار مختلف مردم در قم و گيلان براي آن فقيد سعيد منعقد گرديد. روحش شاد باد!

بر لوح مزارش چنين نگاشته شده است: «تربت پاك عبد صالح و عالم رباني و عارف فرزانه و مجتهد پرهيزگار، حضرت آیت الله حاج شيخ ابوالقاسم حجتي كه عمر شريف و پربركت خود را در راه تهذيب نفس و تحصيل و نشر و تعليم و ترويج معارف الهي و احكام دين و كمالات انساني و فضايل اخلاقي و خدمت به اسلام و اعتلاي قرآن و تربيت شخصيت‌هاي بزرگ و انسان‌هاي مظهر تقوا و فضيلت و شرف و آزادگي سپري نمود. در تاريخ چهارم خرداد سال 1344 ش. دعوت حق را اجابت كرد و روح مقدسش به ملكوت اعلی پيوست و در جوار رحمت ايزدي آرميد».

پانویس

  1. تراجم الرجال، سيد احمد حسيني اشكوري، ص 142؛ مجله حوزه شماره 58، ص 192.
  2. دانشوران و دولتمردان گيل و ديلم، صادق احسان‌بخش، ص 650.
  3. همان، ص 270.
  4. نقباءالبشر في القرن الرابع عشر، (اعلام الشيعه) آقا بزرگ تهرانی، ج 4، ص 1314.
  5. تاريخ علماء و شعراي گيلان، حسن شمس گيلاني، ص 62؛ سرزمين و مردم گيل و ديلم، سيد محمدتقي ميرابوالقاسمي، ص 180.
  6. دانشوران و دولتمردان گيل و ديلم، ص 405.
  7. همان، ص 165؛ تاريخ تحولات سياسي و روابط خارجي ايران، سيد جلال‌الدين مدني، ج 2، ص 377-362 ش درباره نهضت جنگل و قيام ميرزا كوچك خان و ياران او كتب زيادي نوشته شده؛ از جمله نهضت بيداري در جهان اسلام، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، نام‌ها و نامدارهاي گيلان، گيلان در جنبش مشروطيت، گيلان در گذرگاه زمان، ابراهيم فخرائي.
  8. خانم ربابه حجتي (نوبخت).
  9. درباره جريان مشروطيت رجوع شود به كتاب تاريخ بيداري ايرانيان، بخش دوم، مشروطه رابينو، شرح حال رجال ايران، رهبران مشروطه.
  10. نقباء البشر، قرن 14، ج 2، ص 838؛ مقدمه صلاةالمسافر، ص 12؛ گنجينه دانشمندان، ج 5، ص 180.
  11. شرح حال آيت الله شيخ ابوالقاسم حجتي در كتاب آثار الحجة، محمد شريف رازي، ج 2، ص 80 و گنجينه دانشمندان، ص 133، آمده است.
  12. مصاحبه حاج محمد جوادي مدير مجله «طالب حق» با راديو گيلان، سال 1379 ش.
  13. مصاحبه نگارنده با خانم حجتي دختر گرامی ‌‌آن فقيه عالي مقام.
  14. همان.
  15. تلخيص از مجموعه مقالات هفته‌نامه تحول، نشريه علمي، اجتماعي، سياسي گيلان، سال‌هاي 1371-1374 ش در سالگرد رحلت آیت الله شخ حسن حجتي هر ساله چاپ می‌‌شود.
  16. مصاحبه با خانم حجتي.
  17. دانشوران گيل و ديلم، ص 331؛ چهره‌اي از زندگاني آیت الله لنگردوي، محمد واصف، ص 61؛ گنجينه دانشمندان، ج 5، ص 181.
  18. اطلاعات فوق را خانم مولايي در اختيار حقير گذاشته است.

منبع

محمدتقي ادهم‌نژاد لنگرودي, ستارگان حرم، جلد 17، صفحه 187-203