آیه 59 سوره بقره: تفاوت بین نسخهها
Heidariyan47 (بحث | مشارکتها) |
جز |
||
سطر ۱۶۵: | سطر ۱۶۵: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
− | |||
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<div style="font-size:smaller"><references/></div> | <div style="font-size:smaller"><references/></div> |
نسخهٔ ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۰۹
<<58 | آیه 59 سوره بقره | 60>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
پس از آن، ستمکاران حکم خدا را به غیر آن که به آنها گفته بودند تبدیل نمودند، و ما بر آن ستمکاران به کیفر بدکاری و نافرمانی آنها عذابی سخت از آسمان نازل کردیم.
ولی ستمکاران، سخنی را که [بیرون دروازه شهر] به آنان گفته شده بود [پس از ورود به شهر] به سخنی دیگر تبدیل کردند [به جای درخواست ریزش گناهان، درخواست امور مادی کردند]. ما هم بر ستمکاران به سبب آنکه همواره نافرمانی می کردند، عذابی از آسمان فرود آوردیم.
اما كسانى كه ستم كرده بودند، [آن سخن را] به سخن ديگرى -غير از آنچه به ايشان گفته شده بود- تبديل كردند. و ما [نيز] بر آنان كه ستم كردند، به سزاى اينكه نافرمانى پيشه كرده بودند، عذابى از آسمان فرو فرستاديم.
امّا ستمكاران آن سخن را ديگر كردند و بر آنان به جزاى عصيانى كه كرده بودند عذابى آسمانى فرود آورديم.
اما افراد ستمگر، این سخن را که به آنها گفته شده بود، تغییر دادند؛ (و به جای آن، جمله استهزاآمیزی گفتند؛) لذا بر ستمگران، در برابر این نافرمانی، عذابی از آسمان فرستادیم.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«غَیْرَ»: منصوب به نزع خافض است. یا این که مفعول دوم فعل (بَدَّلَ) است. «رِجْزاً»: عذاب. عقوبت. «بِمَا»: بدان سبب که.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«59» فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ
امّا ستمگران (آن سخن را) به سخن ديگرى غير از آنچه به ايشان گفته شده بود، تبديل كردند (وبه جاى حطّه، به عنوان مسخره گفتند: حنطه، يعنى گندم.) پس ما بر آن ستمكاران به سزاى گناهى كه مرتكب مىشدند، عذابى از آسمان فرو فرستاديم.
نکته ها
در آيات 161 و 162 سوره اعراف، مشابه اين آيه وآيهى قبل تكرار شده وكلمهى «رجز» به معناى عذاب، بيمارى طاعون و حالت اضطراب بكار رفته است.
سنّت خداوند، نزول رحمت است و به همين دليل، بهترين غذا «منّ وسَلوى» براى بنىاسرائيل نازل شد، ولى به خاطر كج روى، عذاب نازل مىشود.
پیام ها
1- ظلم و گناه، زمينهساز تغيير و تحريف قانون است. «فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا»
2- تا وقتى كه روش و شيوه كارى بيان نشده، انسان آزاد است تا با نظر خود عمل كند، ولى بعد از بيان روشها، عذرى در تغيير آن نيست. «قِيلَ لَهُمْ»
3- جزاى تحريف گران قوانين الهى، قهر و عذاب است. «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»
4- همهى پاداشها و كيفرها مربوط به آخرت نيست، بلكه بعضى از كيفرها در همين دنيا صورت مىپذيرد. «فَأَنْزَلْنا ... رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»
5- اگر كجروى براى انسان عادت شد، قهر الهى فرا مىرسد. «كانُوا يَفْسُقُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 124
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (59)
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا: پس تبديل نمودند و تغيير دادند از روى استهزاء آنانكه ستم كردند بر خود، آن كلمه را كه به آن مأمور بودند؛ قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ: غير آن چيزى كه امر شده بودند، يعنى چون حق تعالى فرمود حطّه بگوئيد، آنها گفتند: هطا سمقاثا: (به زبان عبرى) يعنى گندم سرخ. توبه و استغفار را بدل نمودند به آنچه مطلوب و مرغوب آنها بود از اغراض دنيا و أطعمه آن. و نيز گفته شده بود كه از باب قصير وارد شويد كه پشت شما خم شود، از بهر تواضع، آن را تغيير دادند و بعضى به درهاى فراخ رفتند و راه را بگردانيدند. فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا: پس فرو فرستاديم بر آنانكه ستم كردند به تغيير و تبديل گفتار، رِجْزاً مِنَ السَّماءِ: عذابى و عقوبتى مقدور از آسمان، بِما كانُوا يَفْسُقُونَ: به سبب آنچه بودند كه بيرون رفتند از حد فرمان ما. مراد به عذاب طاعون است، چه در حديث وارد شده كه در يك ساعت هفتاد هزار نفر مردند از پير مردان.
تبصره: آيه شريفه آگاهى است به آنكه تبديل و تغيير فرامين الهى، اگر چه يك كلمه باشد، هر آينه موجب سخط و غضب سبحانى و مورد نزول عذاب است. چنانچه بنى اسرائيل به سبب تبديل يك كلمه كه مخالفت نمودند، عقاب الهى بر آنها نازل شده عده بسيارى هلاك گرديدند.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 158
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (59)
ترجمه
پس تبديل نمودند آنانكه ستم كردند بسخنى جز آنچه گفته شد مر آنها را پس فرستاديم بر آنانكه ستم كردند عذابى از آسمان براى آنكه نافرمانى مينمودند..
تفسير
سجده نكردند چنانچه مأمور شدند و نگفتند آنچه را كه بايد بگويند بلكه داخل شدند از پشت سر بعقب و كلامى گفتند كه معناى آن اين بود كه گندم سرخ را قوت خود نمائيم بهتر است از براى ما از سجده براى خدا و تعظيم اولياء او و بعضى گفتهاند بجاى حطه هطى سهمانا گفتند كه در لسان خودشان مفيد اين معنى بوده است و علت آن اين بود كه ديدند در قربه مرتفع است حاجت بخم شدن ندارد گفتند ما گمان كرديم در كوتاه است بايد ركوع كرد تا بشود داخل شد اين در كه حاجت بخم شدن ندارد تا كى ما را اينها مسخره ميكنند و مرادشان موسى و يوشع بن نون بود پس تبديل نمودند كلمه استغفار را باستهزاء و عمل تعظيم را بتوهين و انقياد در مقام ولايت را
جلد 1 صفحه 92
باستكبار از قبول آن و خداوند نازل فرمود بر آنها مرض طاعون را كه در كمتر از يك روز يكصد و بيست هزار نفر از آنانكه در علم الهى گذشته بود كه ايمان نمىآورند و توبه نمىكنند مردند و آنانكه در علم الهى گذشته بود كه يا توبه ميكنند يا از نسل آنها ذريه طيبه بوجود ميايد باقى ماندند و اين عذاب براى تمرد آنها از امر الهى بود و وجه تكرار نسبت ظلم بآنها در آيه گفته شده است مبالغه در قبح عملشان است و اشعار بآنكه وضع كردند غير مأمور به را در مقام مأمور به و ظلم بخودشان نمودند كه موجب نجات را ترك كردند و موجب هلاك را مرتكب شدند و بنظر حقير براى اشعار بآنستكه منهى عنه را وضع نمودند بجاى مأمور به چون استهزاء و اهانت نمودند علاوه بر آنكه اطاعت و امتثال ننمودند پس دو ظلم بنفس كردند يكى آنكه نعمت مهيا شده در دنيا و آخرت را از دست دادند و ديگر آنكه محنت و عذاب هر دو سراى را خريدارى نمودند.
تنبيه از اين آيه شريفه و ساير آيات كه تاكنون بيان شد ميتوان استفاده نمود كه ظلم بنفس حرام و قبيح عقلى است زيرا خداوند در مقام تقبيح عمل نسبت ظلم بنفس را بكفار و فساق داده است بدون بيان حكم آن و از اينجا معلوم ميشود كه اتكال بوضوح حكم عقلى آن فرموده است و بقاعده ملازمه بر فرض تماميت آن ميتوان حكم بحرمت شرعيه آن نمود و الا بادله خاصه از قبيل دليل حرمت القاء نفس در هلاكت و غيرها از اخبار ائمه اطهار بايد تمسك كرد چنانچه فقهاى اماميه هم بطور مسلم ذكر فرموده اند كه اضرار بنفس حرام است ولى عملا مىبينيم عامه مسلمانان بلكه عدول مرتكب ميشوند بعضى امور مضره را از قبيل اكل و شرب و استعمال دخانيات و امثال اينها و وقتى با اهل علم آنها صحبت ميشود ميگويند قدر متيقن از ادله ضرر القاء نفس در هلاكت است و اين ضررهاى جزئى را شامل نميشود در صورتى كه در باب تبديل وضو و غسل بتيمم تصريح مينمايند بشدت مرض و بطؤ علاج و جزئى و كلى و همچنين در باب روزه و ساير موارد ضرر با آنكه تمام اينها بملاك ضرر است و اگر دليل خاصى هم داشته باشد ناظر بهمين عنوان كلى عقلى است كه شرع هم بر طبق آن حكم فرموده لذا در باب تزاحم ضررين و مخالفت ظن با واقع بر طبق همين ملاك فتوى دادهاند بطوريكه بر فقيه متتبع جاى شبهه و ترديد باقى نميماند كه ملاك را ضرر تشخيص دادهاند اگرچه جمعى از اصوليون در باب حجيت مطلق ظن انكار اين اصل عقلى را نمودهاند.
جلد 1 صفحه 93
چنانچه شيخ استاد ما در درر الفوائد فرموده اجتناب از ضرر ارتكازى حيوانات است و اگر عاقلى براى غرضى از اغراض مرتكب اضرار بنفس شود مقدم بر قبيح نيست مانند كسيكه اقدام بظلم بر غير مينمايد و در خارج هم مؤيداتى ذكر فرمودند كه مقرب مقصود است و بنده در حاشيه آن كتاب توضيح دادهام ولى انصاف آنستكه اضرار بنفس عقلا قبيح است بلكه ظلم بنفس اقبح از ظلم بغير است البته عقلا ظلم بغير هم كه مينمايند لا بد بغرضى از اغراض است بلى اگر غرض عقلى تعلق بگيرد بضرر جزئى براى نفع كلى قبيح نيست ولى اگر بشهوت نفسانى و غرض غير عقلى مرتكب شوند قبيح است چنانچه ظلم بغيرهم كه قبح عقلى آن مسلم است منوط است بآنكه مستلزم نفع كثير براى غير نباشد خلاصه آنكه هر دو از يك سر چشمه آب ميخورند بلكه ميتوان گفت ظلم مطلقا قبيح است خواه بنفس باشد خواه بغير و در صورت معارضه با اهم ظلم نيست چه بر نفس چه بر غير و خروج موضوعى دارد و ارتكاب مسلمانان و عدول را نميتوان كاشف از سيره مستمره دانست چون اصل عقلى قابل رفع و تخصيص نيست لا بد بايد حمل شود بر غفلت و مسامحه و عدم خوف ضرر يا تعارض با ضرر اهم و امثال اينها و شايد آنصغائر ذنوب كه گفتهاند كسى مأمون از آنها نيست و خدا مىآمرزد از اين قبيل باشد و عياشى از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه جبرئيل اين آيه را باين نحو نازل نمود فبدل الذين ظلموا آل محمد حقهم غير الذى قيل لهم فانزلنا على الذين ظلموا آل محمد حقهم رجزا من السماء بما كانوا يفسقون و بنظر حقير بايد حمل بر تفسير شود.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَولاً غَيرَ الَّذِي قِيلَ لَهُم فَأَنزَلنا عَلَي الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفسُقُونَ (59)
(پس ستمكاران گفتار ما را بغير آنچه براي آنها گفته شده بود تغيير دادند، پس بر آن ستمكاران عذاب آسماني فرود آورديم بواسطه اينكه مرتكب فسق و كفر ميشدند) تبديل بمعني تغيير كلام است و اينکه اشاره بكلام كفر آميزي است که
جلد 2 - صفحه 42
از روي سخريه و استهزاء بجاي آنچه مأمور شده بودند بگويند از آنها صادر شده بدليل قسمت آخر آيه که بِما كانُوا يَفسُقُونَ باشد زيرا فسق در بسياري از آيات شريفه پس كفر اطلاق شده چنانچه در حق شيطان فرموده فَفَسَقَ عَن أَمرِ رَبِّهِ«1» و اينکه غير عصيان است که در حق آدم ميفرمايد وَ عَصي آدَمُ رَبَّهُ«2» که بر ترك اولي هم اطلاق ميشود، و چنانچه در سوره سجده ميفرمايد أَ فَمَن كانَ مُؤمِناً كَمَن كانَ فاسِقاً لا يَستَوُونَ«3» که فاسق را مقابل مؤمن قرار داده و بعد ميفرمايد وَ أَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأواهُمُ النّارُ كُلَّما أَرادُوا أَن يَخرُجُوا مِنها أُعِيدُوا فِيها وَ قِيلَ لَهُم ذُوقُوا عَذابَ النّارِ الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ«4» که البته مكذّب عذاب و معاد كافر است، و غير اينها از آيات ديگر.
و رجز بمعني عذاب است و در بعضي از تفاسير است که مراد از رجز آسماني طاعون بوده که در قسمتي از روز صد و بيست هزار از آنها را هلاك نمود، و سماء بمعني طرف بالا است.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 59)- ولی چنانکه میدانیم، و از لجاجت و سرسختی بنی اسرائیل اطلاع داریم، عدهای از آنها حتی از گفتن این جمله نیز امتناع کردند و به جای آن کلمه نامناسبی بطور استهزاء گفتند لذا قرآن میگوید: «اما آنها که ستم کرده بودند این سخن را به غیر آنچه به آنها گفته شده بود تغییر دادند» (فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ).
«ما نیز بر این ستمگران به خاطر فسق و گناهشان، عذابی از آسمان فرو
(1) قاموس کتاب مقدّس (مستر هاکس)، ص 483.
ج1، ص81
فرستادیم» (فَأَنْزَلْنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم