رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

علم کلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(رده)
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''«علم کلام»''' در تمدن اسلامى نخست براى بحث در وجود صانع عالمَ(آفریدگار)، و صفات آن و [[توحيد]] آن صانع بوده است. مبدا «علم کلام» بحث در «کلام خدا» بوده  که در [[قرآن مجيد]] آمده است.
+
{{خوب}}
 +
'''«علم کلام»''' علمی است که به اثبات وجود [[الله|خدا]] و تبیین صفات و افعال الهی، و همچنین به تبیین و دفاع از [[اصول دین|اصول]] و [[عقاید]] دینی به وسیله ادلّه عقلى می‌پردازد و به شبهات مخالفان [[دین]] و مذهب پاسخ می‌دهد.
 +
==تعریف علم کلام==
 +
 +
تعریف‌هایی که برای «علم کلام» شده مختلف است. بعضی از این تعریف‌ها تعریف به موضوع علم کلام است.<ref>جرجانی، سید شریف، التعریفات، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ق، ص۸۰. لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام، اصفهان، انتشارات مهدوی، بی‌تا، ص۵.</ref> و برخی اشاره به اهداف و رسالت‌های آن دارند؛<ref>ایجی، عضدالدین، المواقف، بیروت، عالم الکتاب، بی‌تا، ص۷ و جرجانی، سیدشریف، التعریفات، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ق، ص۸۰. و ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، بیروت دارالقلم، ۱۹۷۸ میلادی، ص۴۵۸.</ref> چنان‌که تعریف به روش‌ علم کلام نیز ممکن است. همان‌گونه که برخی از محققان معاصر گفته‌اند،<ref>ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر علم کلام، قم، انتشارات دارالفکر، ۱۳۷۸، ص۳۵.</ref> بهترین تعریف، تعریفی است که دربردارنده موضوع، روش‌ و اهداف علم باشد. بر این اساس شایسته است نخست موضوع، روش و هدف یا اهداف علم کلام مشخص شود، آنگاه تعریف علم کلام ارائه گردد.
 +
===موضوع علم کلام===
  
 +
درباره موضوع علم کلام نظریه‌های مختلفی ارائه شده است که از آن میان دو نظریه ذیل درست‌تر است:
  
== مباحث کلامى در ادیان دیگر ==
+
*الف. موضوع علم کلام، [[الله|خداوند]] (اثبات وجود، صفات و افعال الهی) است.
 +
*ب. موضوع علم کلام، عقاید دینی است. اکثر محققان معاصر موضوع کلام را عقاید دینی می‌دانند.
  
در [[عهد عتیق]] و «قرآن مجيد» در باب نزاعها و جنگ و ستيزهاى اعتقادى [[یهود]] داستانهاى بسيارى آمده است. مساله ميقات [[حضرت موسى]] علیه السلام و  پرستش گوساله سامرى، خود حکايت از جدالهاى «کلامى» دارد.  
+
«علم کلام» در تمدن [[اسلام|اسلامى]] نخست براى بحث در وجود صانع عالم (آفریدگار)، و صفات آن و [[توحید]] آن صانع بوده است. مبداء «علم کلام» بحث در «کلام خدا» بوده  که در [[قرآن مجید]] آمده است.
  
بسيارى از جنگها و قتل و کشتارها که بين اقوام [[بنى اسرائيل]] در طول تاريخ به وجود آمده، محصول اعتقاداتى بوده که فرقه هاى گوناگون داشته اند. جدالهايى که در هنگام ظهور [[حضرت مسیح]] علیه السلام پديد آمد، و سرانجام هم منجر به ماجرای به صلیب کشیدن<ref> البته بر مبنای گفته صحیح قرآن حکیم، دشمنان حضرت عیسی به اشتباه، شخص دیگری را بجای او به صلیب کشیدندY «وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي‌ شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً ([[سوره نساء]]157). </ref> آن حضرت شد، صرفا جنبه هاى جدال و مناظرات اعتقادى داشت. و پيدا شدن «[[انجیل|اناجيل]]» متعدد و فرقه هاى گوناگون از بطن و متن دين مسيح جنجالهاى کلامى و بسيارى را ايجاب کرده است.
+
===اهداف علم کلام===
  
بحث در اقانيم سه گانه و توجه به «اب و ابن و روح القدس» که عمدتا در حوزه هاى مسيحيت و اسکندريه انجام مى شد، بحثهاى کلامى بوده است. کار اساسى مدارس قرون وسطايى ممالک مسيحى نشين، بحثها و جدالهاى کلامى بوده است.
+
در یک جمع‌بندی از سخنان متکلمان می‌توان اهداف و رسالت‌های علم کلام را چنین برشمرد:
  
 +
*الف) رسیدن به دین‌داری مدلّل و محققانه در زمینه عقاید دینی
 +
*ب) اثبات پیش‌فرض‌ها و موضوع‌های سایر علوم دینی از طریق علم کلام (به این معنا که تا وجود خداوند و [[رستاخیز]] و فرستادن [[پیامبران|انبیاء]] در کلام ثابت نشود و تا زمانی که بحث‌های مربوط به هدفمندی و تکلیف [[انسان]] در این علم بررسی نگردد، بحث در سایر [[علوم اسلامی]]؛ نظیر [[تفسیر قرآن|تفسیر]]، [[فقه]]، [[حقوق اسلامی|حقوق]] و... بی‌موضوع و بی‌معنا خواهد بود.)
 +
*ج) هدایت حق‌جویان و نقد سفسطه گران
 +
*د) دفاع از اصول و عقاید دینی.<ref>همان، ص۳۷-۴۴.</ref>
  
== مباحث مطرح در علم کلام ==
+
===روش علم کلام===
  
بحث در ارکان تکليف بحث کلامى است. اگر بحث در حسن و قبح عقلى اشياء بحثى کلامى باشد، بحث در فروعات آن هم کلامى است. پس از يک نظر مى توانيم بگوييم آنچه به وسيله آيات و احاديث نقل شده، مورد بحث و اثبات است، يعنى نص آيات و احاديث کلامى نيست، و هرگاه عقل در آن دخالت داده شد کلامى است.  
+
علم کلام علمی تک روشی نیست، بلکه به مقتضای اهداف و رسالت‌های گوناگونی که دارد و در بالا به آن اشاره شد، از روش‌های مختلف بهره‌ می‌گیرد. متکلم جهت تأمین هدف اول و دوم فقط از راه استدلال یقین‌آور و [[برهان]] وارد می‌شود، ولی در رابطه با دو هدف دیگر، از همه روش‌های استدلالی بهره می‌گیرد. در این دو هدف، انتخاب روش به عهده متکلم است که با در نظر گرفتن تفاوت‌های فکری و روحی طرف‌های بحث و نیز شرایط مختلف زمانی و مکانی و نیز سایر شرایط، شیوه استدلال مناسب را برمی‌گزیند. از این رو روش کلام گاه برهانی است و گاهی جدلی و خطابه‌ای.<ref>همان، ص۵۳–۵۷.</ref>
  
یا مثلا [[تاويل]] متشابهات هرچند ذوق عرفانى در آن تاويلات و حل آنها مدخل داده شده باشد، نوعی بحث کلامى است که مستند آن تاويل، ذوق و عقل است و نه نقل.
+
با توجه به آنچه گفته شد، اکنون با سهولت و دقت بیشتری می‌توانیم تعریفی از «کلام» ارائه کنیم. بر اساس جمع‌بندی تعاریفی که از سوی معاصرین انجام گرفته، «علم کلام» را می‌توان چنین تعریف کرد: «علم کلام دانشی است که به استنباط، تنظیم و تبیین معارف و مفاهیم دینی پرداخته و بر اساس شیوه‌های مختلف استدلال اعم از [[برهان]]، [[جدل]]، [[خطابه]] و...، گزاره‌های اعتقادی را اثبات و توجیه می‌کند و به اعتراض و شبهات مخالفان [[دین]] پاسخ می‌دهد».<ref>خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، قم، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، چاپ سوم، ۱۳۸۳، ص۶.</ref>
پس ما اگر «ان الله على العرش استوى» را به هر نحو تأويل کنيم، بحثى کلامى کرده ايم. همانطور که بحث عقلى در اين که آيا کفار در آتش جهنم مخلدند، يا خلود مخالف عدل است، بحث کلامى است.
 
  
پس دامنه علم کلام عملا گسترش دارد و محدود به بحث در اعتقاديات محضه مربوط به [[نبوت]] و ولايات و اوصياء و تکليف و مکلّف و مکلّفُ به نمى شود؛ هر نوع تاويل جدالى در آنچه مربوط به مذهب است، بحث کلامى است.
+
در این تعریف نه تنها به موضوع کلام توجه شده، بلکه غایت و روش‌شناسی کلام نیز مورد عنایت قرار گرفته است. با توجه به تعریف فوق، فواید و اهداف علم کلام و وظیفه متکلمان عبارت است از: ۱. استنباط ۲. تنظیم ۳. تبیین معارف و مفاهیم دینی ۴. دین‌پژوهی و شناخت دین به شیوه‌ تحقیقاتی نه تقلیدی ۵. اثبات مدعیات اعتقادی و عقلانی کردن آنها ۶. پاسداری از آموزه‌های دینی و زدودن شبهات از آنها.<ref>همان.</ref>
  
کار مبلغان مذهبى در جهت تبليغ مذهب به طور مطلق کار کلامى است که عمدتا مستفيد از عقلند، يا عقل محض و يا توام با نقل مورد قبول.
+
به عنوان مثال، در مسئله [[شفاعت]]، متکلم با مراجعه به [[آیه|آیات]] و [[حدیث|روایاتی]] که درباره [[قیامت]] سخن گفته‌اند و نیز برخی آیات و روایات دیگر، آموزه «شفاعت» را از دل آنها استخراج می‌کند و پس از توضیح مفهوم و تبیین حدود و شرایط آن از طریق دلایل عقلی و نقلی ([[قرآن]] و [[سنت]]) آن را اثبات می‌کند و اگر به ادعای مخالفین اثبات‌ناپذیر باشد، متکلم وجه عقلانی بودن اعتقاد به آن را نشان می‌دهد که تلاش اخیر، در واقع قسمتی از دفاع از عقاید دینی است.
  
 +
===وجه تسمیه علم کلام===
 +
باید در نظر داشت که علم کلام از آغاز به صورت یک علم منظم و با تعریف خاص و مسائل و موضوعات خاص خود وجود نداشته است، بلکه در آغاز صرفا بحث هایى در مسائل اعتقادى، مخصوصا [[توحید]] یعنى ذات و صفات خدا (به ویژه اراده، علم، سمع و بصر)، [[ایمان]] صاحب [[گناه]] کبیره، جبر و اختیار و جز این ها بود، و این مطلب از وجه تسمیه حقیقى آن به علم کلام آشکار مى گردد؛ زیرا اگر کسى در یکى از این مسائل اعتقادى از قبیل فعل انسان یا ارتکاب کبیره بحث مى کرد مى گفتند «تکلم فى الفعل…» یا تکلم فى الکبیره…» درباره فعل و یا درباره گناه کبیره سخن گفت. و چون بیشتر بحث در برابر کسى بود که با عقیده گوینده مخالف بود، کار به استدلال و جدل و مناظره و گاه به مشاجره مى انجامید. بنابراین، کسى که در امور [[عقاید|اعتقادى]] بحث و استدلال مى کرد، متکلم خوانده مى شد و از همین جا خود بحث و جدل و استدلال در امور اعتقادى و اصول دینى را کلام مى نامیدند.
  
==تفاوت علم کلام و فلسفه==
+
==مباحث مطرح در علم کلام==
 +
 
 +
بحث در ارکان [[تکلیف|تکلیف]]، بحثی کلامى است. اگر بحث در حسن و قبح عقلى اشیاء بحثى کلامى باشد، بحث در فروعات آن هم کلامى است. پس از یک نظر مى توانیم بگوییم آنچه به وسیله [[آیه|آیات]] و [[احادیث]] نقل شده، مورد بحث و اثبات است، یعنى نص آیات و احادیث کلامى نیست و هرگاه [[عقل]] در آن دخالت داده شد کلامى است.
 +
 
 +
یا مثلا [[تاویل]] [[متشابهات]] هرچند ذوق [[عرفان|عرفانى]] در آن تاویلات و حل آنها مدخل داده شده باشد، نوعی بحث کلامى است که مستند آن تاویل، ذوق و عقل است و نه نقل. پس ما اگر آیه {{متن قرآن|«الرَّحْمَٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ»}}<ref>[[سوره طه]]، ۵.</ref> را به هر نحو تأویل کنیم، بحثى کلامى کرده ایم. همانطور که بحث عقلى در این که آیا کفار در آتش [[جهنم]] مخلدند یا خلود آنان مخالف [[عدل]] است، بحث کلامى است.
  
بدين ترتيب علم کلام، در اصطلاح مرسوم، دفاع از ديانت و اعتقادات، در برابر معارضان به وسيله ادله عقلى است. در اين معنى کلام و [[فلسفه]] به هم نزديک مى شوند، و در دوره هايى از تاريخ تفکرات عقلى اسلامى چنان شده است که کلام و فلسفه و مباحث و اصطلاحات آن دو علم با هم درآميخته اند.  
+
علم کلام، در موضوعاتى هم که تنها جنبه دینى دارد بحث مى کند، مانند اثبات لزوم [[نبوت]] به طور کلى (نبوت عامه)، و نبوت خاصه (نبوت [[پیامبر اسلام]])، و بحث در مساله [[امامت]]، و بحث در مسائل [[جبر]] و [[اختیار]]، و [[عدل الهی]]، و بحث در کلام الله و قدیم یا مخلوق بودن آن، و اثبات [[معاد]]. پس دامنه علم کلام عملا گسترش دارد و محدود به بحث در اعتقادیات محضه مربوط به [[نبوت]] و ولایات و اوصیاء و تکلیف و مکلّف و مکلّفٌ‌به نمى شود؛ هر نوع تأویل جدالى در آنچه مربوط به مذهب است، بحث کلامى است.
  
اما اين دو علم اساسا با هم فرق دارند، و گاهى در برابر همديگر نيز قرار گرفته ند. پس بايد نخست فرق اين دو را با هم روشن سازيم. در باره فرق فلسفه و کلام مطالب زيادى گفته اند، ولى به عبارت ساده تر مى توانيم بگوييم که: اگر درباره خدا، و جهان، که ما نيز جزئى از آن هستيم، آزادانه بحث شود، و اين قيد و شرط در ميان نباشد که نتجيه بحث الزاما با يکى از اديان موافق درآيد، چنين بحثى را «فلسفه» گويند؛ اما همين که به اين قيد مقيد و ملزم باشيم که حتما بحث ما با يکى از اديان موافق درآيد، و يا آن را در برابر مبتدعان و مخالفان- مثلا خود فلسفه- حراست کند، و در نتيجه در تعقل از حريم [[دين]] پا بيرون نگذاريم، چنين بحث و پژوهشى را «علم کلام» گويند.
+
کار مبلغان مذهبى در جهت تبلیغ مذهب نیز به طور مطلق کار کلامى است، که عمدتا مستفید از عقلند، یا عقل محض و یا توأم با نقل مورد قبول.
  
 +
==مباحث کلامى در ادیان دیگر==
  
چنان که ملاحظه مى کنيد در اين جا ميان متفکر دينى ( متکلم) و متفکر آزاد (فيلسوف)، اختلافى «مبنايى» وجود دارد. متکلم مى گويد: فکر خوب است، و اولين چيزى را که خدا آفريده عقل است، بايد آنرا به کار برد؛ اما اندازه نگه بايد داشت و در همه اين انديشه هايى که مى کنيم مراقب بايد بود که انديشيدن ما در قالب ديانت باشد و بيرون از آن نباشد و اگر انديشه مزاحم و ناسازگارى قصد اختلال و تجاوز در آن حريم داشت از آن جلوگيرى بکند. و از همين جاست که اصل معروف «کل ما حکم به الشرع حکم به العقل و بالعکس» پيدا شده است.  
+
در «[[عهد عتیق]]» و «[[قرآن|قرآن مجید]]» در باب نزاعها و جنگ و ستیزهاى اعتقادى [[یهود]]، داستانهاى بسیارى آمده است. مسأله میقات [[حضرت موسى]] علیه السلام و پرستش گوساله سامرى، خود حکایت از جدالهاى «کلامى» دارد.  
  
اما «فيلسوف» انديشه خود را آزاد مى داند و آن را در همه پهنه هايى که مى خواهد (فارغ از سازگارى يا ناسازگارى آن با ديانت) به جولان درمى آورد.
+
بسیارى از جنگها و قتل و کشتارها که بین اقوام [[بنى اسرائیل]] در طول تاریخ به وجود آمده، محصول اعتقاداتى بوده که فرقه هاى گوناگون داشته اند. جدالهایى که در هنگام ظهور [[حضرت مسیح]] علیه السلام پدید آمد و سرانجام هم منجر به ماجرای به صلیب کشیدن<ref>البته بر مبنای گفته صحیح قرآن کریم ([[سوره نساء]]، ۱۵۷)، دشمنان حضرت عیسی به اشتباه شخص دیگری را بجای او به صلیب کشیدند.</ref> آن حضرت شد، صرفا جنبه هاى جدال و مناظرات اعتقادى داشت و پیداشدن «[[انجیل|اناجیل]]» متعدد و فرقه هاى گوناگون از بطن و متن دین [[مسیحیت]]، جنجالهاى کلامى بسیارى را ایجاب کرده است.
  
خلاصه، حدود فلسفه و کلام از اين جا مشخص مى شود که در فلسفه، فيلسوف خود را آزاد مى داند و در مباحث و مطالب خود مقيد نيست که در چهارچوب دين محدود بماند؛ در صوتی که متلکم بايد ملزم و مقيد به مباحث و داده هاى دينى باشد و از آن ها تخطى نورزد، و اگر از سوى فيلسوف نسبت به مبادى دينى تعرضى و يا رد و اعتراضى ببيند، بايد در رد او و دفاع از اصول دين بکوشد.  
+
بحث در اقانیم سه گانه و توجه به «اب و ابن و [[روح القدس در مسیحیت|روح القدس]]» که عمدتاً در حوزه هاى مسیحیت و اسکندریه انجام مى شد، بحثهاى کلامى بوده است. کار اساسى مدارس [[قرون وسطی|قرون وسطایى]] ممالک مسیحى نشین، بحثها و جدالهاى کلامى بوده است.
  
اما از ذکر اين نکته نيز نبايد تن زد که با وجود اين که متکلم مدافع دين بوده است، اما صرف وارد ساختن مباحث عقلانى چون جوهر و عرض، و نظاير آن ها، بسيارى از اوقات متکلمان را نيز در معرض انتقاد شديد و طعن و لعن شريعتمداران قرار داده است.<ref> این نوشته خلاصه ای از مقاله [http://www.al-shia.org/html/far//3shia/elm/28.htm «پيشينه، قلمرو و تعريف علم کلام»] می باشد. </ref>
+
==تفاوت علم کلام و فلسفه==
  
==پانویس==
+
چنانکه گفته شد، علم کلام در اصطلاح مرسوم، دفاع از دیانت و اعتقادات در برابر معارضان به وسیله ادله عقلى است. در این معنى کلام و [[فلسفه]] به هم نزدیک مى شوند و در دوره هایى از تاریخ تفکرات عقلى [[اسلام|اسلامى]] چنان شده است که کلام و فلسفه و مباحث و اصطلاحات آن دو علم با هم درآمیخته اند. اما این دو علم اساسا با هم فرق دارند و گاهى در برابر همدیگر نیز قرار گرفته ند. پس باید نخست فرق این دو را با هم روشن سازیم. 
<references/>
 
  
 +
درباره فرق فلسفه و کلام مطالب زیادى گفته اند، ولى به عبارت ساده تر مى توانیم بگوییم که: اگر درباره [[خدا] و جهان -که ما نیز جزئى از آن هستیم-، آزادانه بحث شود و این قید و شرط در میان نباشد که نتیجه بحث الزاماً با یکى از ادیان موافق درآید، چنین بحثى را «فلسفه» گویند؛ اما همین که به این قید مقید و ملزم باشیم که حتما بحث ما با یکى از ادیان، موافق درآید و یا آن را در برابر مبتدعان و مخالفان - مثلاً خود فلسفه - حراست کند و در نتیجه در تعقل، از حریم [[دین]] پا بیرون نگذاریم، چنین بحث و پژوهشى را «علم کلام» گویند.
  
== منابع ==
+
چنان که ملاحظه مى شود، در اینجا میان متفکر دینى (متکلم) و متفکر آزاد (فیلسوف)، اختلافى «مبنایى» وجود دارد. متکلم مى گوید: فکر خوب است و اولین چیزى را که خدا آفریده عقل است، باید آن را بکار برد؛ اما اندازه نگه باید داشت و در همه این اندیشه هایى که مى کنیم مراقب باید بود که اندیشیدن ما در قالب دیانت باشد و بیرون از آن نباشد و اگر اندیشۀ مزاحم و ناسازگارى قصد اختلال و تجاوز در آن حریم داشت، از آن جلوگیرى بکند و از همین جاست که اصل معروف «کلّ ما حکم به الشرع حکم به العقل و بالعکس» پیدا شده است. اما «فیلسوف» اندیشه خود را آزاد مى داند و آن را در همه پهنه هایى که مى خواهد (فارغ از سازگارى یا ناسازگارى آن با دیانت) به جولان درمى آورد.
  
* سيد جعفر سجادى، فرهنگ علوم فلسفى و کلامى، انتشارات اميرکبير، تهران، ‌1375
+
خلاصه، حدود فلسفه و کلام از اینجا مشخص مى شود که در فلسفه، فیلسوف خود را آزاد مى داند و در مباحث و مطالب خود مقید نیست که در چهارچوب [[دین|دین]] محدود بماند؛ در صوتی که متلکم باید ملزم و مقید به مباحث و داده هاى دینى باشد و از آنها تخطى نورزد و اگر از سوى فیلسوف نسبت به مبادى دینى تعرضى و یا رد و اعتراضى ببیند، باید در رد او و دفاع از [[اصول دین]] بکوشد.
  
* علي‌اصغر حلبى، آشنايى با علوم قرآنى، انتشارات اساطير، تهران، 1374
+
اما از ذکر این نکته نیز نباید تن زد که با وجود این که متکلم، مدافع دین بوده است، اما صرف وارد ساختن مباحث عقلانى چون جوهر و عرض و نظایر آنها، بسیارى از اوقات متکلمان را نیز در معرض انتقاد شدید و طعن و لعن شریعتمداران قرار داده است.
  
[[رده:تعاریف کلی]]
+
==پانویس==
 +
<references />
 +
==منابع==
 +
*[https://fa.al-shia.org/%d9%be%db%8c%d8%b4%db%8c%d9%86%d9%87%d8%8c-%d9%82%d9%84%d9%85%d8%b1%d9%88-%d9%88-%d8%aa%d8%b9%d8%b1%db%8c%d9%81-%d8%b9%d9%84%d9%85-%da%a9%d9%84%d8%a7%d9%85/ "پیشینه، قلمرو و تعریف علم کلام"، پایگاه الشیعه].
 +
*فرهنگ علوم فلسفى و کلامى، سید جعفر سجادى، انتشارات امیرکبیر، تهران، ‌۱۳۷۵.
 +
*آشنایى با علوم قرآنى، علی‌اصغر حلبى، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۷۴.
 +
[[رده:کلام]]
 +
[[رده:علوم]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= متوسط
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= متوسط
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۶:۴۲

«علم کلام» علمی است که به اثبات وجود خدا و تبیین صفات و افعال الهی، و همچنین به تبیین و دفاع از اصول و عقاید دینی به وسیله ادلّه عقلى می‌پردازد و به شبهات مخالفان دین و مذهب پاسخ می‌دهد.

تعریف علم کلام

تعریف‌هایی که برای «علم کلام» شده مختلف است. بعضی از این تعریف‌ها تعریف به موضوع علم کلام است.[۱] و برخی اشاره به اهداف و رسالت‌های آن دارند؛[۲] چنان‌که تعریف به روش‌ علم کلام نیز ممکن است. همان‌گونه که برخی از محققان معاصر گفته‌اند،[۳] بهترین تعریف، تعریفی است که دربردارنده موضوع، روش‌ و اهداف علم باشد. بر این اساس شایسته است نخست موضوع، روش و هدف یا اهداف علم کلام مشخص شود، آنگاه تعریف علم کلام ارائه گردد.

موضوع علم کلام

درباره موضوع علم کلام نظریه‌های مختلفی ارائه شده است که از آن میان دو نظریه ذیل درست‌تر است:

  • الف. موضوع علم کلام، خداوند (اثبات وجود، صفات و افعال الهی) است.
  • ب. موضوع علم کلام، عقاید دینی است. اکثر محققان معاصر موضوع کلام را عقاید دینی می‌دانند.

«علم کلام» در تمدن اسلامى نخست براى بحث در وجود صانع عالم (آفریدگار)، و صفات آن و توحید آن صانع بوده است. مبداء «علم کلام» بحث در «کلام خدا» بوده که در قرآن مجید آمده است.

اهداف علم کلام

در یک جمع‌بندی از سخنان متکلمان می‌توان اهداف و رسالت‌های علم کلام را چنین برشمرد:

  • الف) رسیدن به دین‌داری مدلّل و محققانه در زمینه عقاید دینی
  • ب) اثبات پیش‌فرض‌ها و موضوع‌های سایر علوم دینی از طریق علم کلام (به این معنا که تا وجود خداوند و رستاخیز و فرستادن انبیاء در کلام ثابت نشود و تا زمانی که بحث‌های مربوط به هدفمندی و تکلیف انسان در این علم بررسی نگردد، بحث در سایر علوم اسلامی؛ نظیر تفسیر، فقه، حقوق و... بی‌موضوع و بی‌معنا خواهد بود.)
  • ج) هدایت حق‌جویان و نقد سفسطه گران
  • د) دفاع از اصول و عقاید دینی.[۴]

روش علم کلام

علم کلام علمی تک روشی نیست، بلکه به مقتضای اهداف و رسالت‌های گوناگونی که دارد و در بالا به آن اشاره شد، از روش‌های مختلف بهره‌ می‌گیرد. متکلم جهت تأمین هدف اول و دوم فقط از راه استدلال یقین‌آور و برهان وارد می‌شود، ولی در رابطه با دو هدف دیگر، از همه روش‌های استدلالی بهره می‌گیرد. در این دو هدف، انتخاب روش به عهده متکلم است که با در نظر گرفتن تفاوت‌های فکری و روحی طرف‌های بحث و نیز شرایط مختلف زمانی و مکانی و نیز سایر شرایط، شیوه استدلال مناسب را برمی‌گزیند. از این رو روش کلام گاه برهانی است و گاهی جدلی و خطابه‌ای.[۵]

با توجه به آنچه گفته شد، اکنون با سهولت و دقت بیشتری می‌توانیم تعریفی از «کلام» ارائه کنیم. بر اساس جمع‌بندی تعاریفی که از سوی معاصرین انجام گرفته، «علم کلام» را می‌توان چنین تعریف کرد: «علم کلام دانشی است که به استنباط، تنظیم و تبیین معارف و مفاهیم دینی پرداخته و بر اساس شیوه‌های مختلف استدلال اعم از برهان، جدل، خطابه و...، گزاره‌های اعتقادی را اثبات و توجیه می‌کند و به اعتراض و شبهات مخالفان دین پاسخ می‌دهد».[۶]

در این تعریف نه تنها به موضوع کلام توجه شده، بلکه غایت و روش‌شناسی کلام نیز مورد عنایت قرار گرفته است. با توجه به تعریف فوق، فواید و اهداف علم کلام و وظیفه متکلمان عبارت است از: ۱. استنباط ۲. تنظیم ۳. تبیین معارف و مفاهیم دینی ۴. دین‌پژوهی و شناخت دین به شیوه‌ تحقیقاتی نه تقلیدی ۵. اثبات مدعیات اعتقادی و عقلانی کردن آنها ۶. پاسداری از آموزه‌های دینی و زدودن شبهات از آنها.[۷]

به عنوان مثال، در مسئله شفاعت، متکلم با مراجعه به آیات و روایاتی که درباره قیامت سخن گفته‌اند و نیز برخی آیات و روایات دیگر، آموزه «شفاعت» را از دل آنها استخراج می‌کند و پس از توضیح مفهوم و تبیین حدود و شرایط آن از طریق دلایل عقلی و نقلی (قرآن و سنت) آن را اثبات می‌کند و اگر به ادعای مخالفین اثبات‌ناپذیر باشد، متکلم وجه عقلانی بودن اعتقاد به آن را نشان می‌دهد که تلاش اخیر، در واقع قسمتی از دفاع از عقاید دینی است.

وجه تسمیه علم کلام

باید در نظر داشت که علم کلام از آغاز به صورت یک علم منظم و با تعریف خاص و مسائل و موضوعات خاص خود وجود نداشته است، بلکه در آغاز صرفا بحث هایى در مسائل اعتقادى، مخصوصا توحید یعنى ذات و صفات خدا (به ویژه اراده، علم، سمع و بصر)، ایمان صاحب گناه کبیره، جبر و اختیار و جز این ها بود، و این مطلب از وجه تسمیه حقیقى آن به علم کلام آشکار مى گردد؛ زیرا اگر کسى در یکى از این مسائل اعتقادى از قبیل فعل انسان یا ارتکاب کبیره بحث مى کرد مى گفتند «تکلم فى الفعل…» یا تکلم فى الکبیره…» درباره فعل و یا درباره گناه کبیره سخن گفت. و چون بیشتر بحث در برابر کسى بود که با عقیده گوینده مخالف بود، کار به استدلال و جدل و مناظره و گاه به مشاجره مى انجامید. بنابراین، کسى که در امور اعتقادى بحث و استدلال مى کرد، متکلم خوانده مى شد و از همین جا خود بحث و جدل و استدلال در امور اعتقادى و اصول دینى را کلام مى نامیدند.

مباحث مطرح در علم کلام

بحث در ارکان تکلیف، بحثی کلامى است. اگر بحث در حسن و قبح عقلى اشیاء بحثى کلامى باشد، بحث در فروعات آن هم کلامى است. پس از یک نظر مى توانیم بگوییم آنچه به وسیله آیات و احادیث نقل شده، مورد بحث و اثبات است، یعنى نص آیات و احادیث کلامى نیست و هرگاه عقل در آن دخالت داده شد کلامى است.

یا مثلا تاویل متشابهات هرچند ذوق عرفانى در آن تاویلات و حل آنها مدخل داده شده باشد، نوعی بحث کلامى است که مستند آن تاویل، ذوق و عقل است و نه نقل. پس ما اگر آیه «الرَّحْمَٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ»[۸] را به هر نحو تأویل کنیم، بحثى کلامى کرده ایم. همانطور که بحث عقلى در این که آیا کفار در آتش جهنم مخلدند یا خلود آنان مخالف عدل است، بحث کلامى است.

علم کلام، در موضوعاتى هم که تنها جنبه دینى دارد بحث مى کند، مانند اثبات لزوم نبوت به طور کلى (نبوت عامه)، و نبوت خاصه (نبوت پیامبر اسلام)، و بحث در مساله امامت، و بحث در مسائل جبر و اختیار، و عدل الهی، و بحث در کلام الله و قدیم یا مخلوق بودن آن، و اثبات معاد. پس دامنه علم کلام عملا گسترش دارد و محدود به بحث در اعتقادیات محضه مربوط به نبوت و ولایات و اوصیاء و تکلیف و مکلّف و مکلّفٌ‌به نمى شود؛ هر نوع تأویل جدالى در آنچه مربوط به مذهب است، بحث کلامى است.

کار مبلغان مذهبى در جهت تبلیغ مذهب نیز به طور مطلق کار کلامى است، که عمدتا مستفید از عقلند، یا عقل محض و یا توأم با نقل مورد قبول.

مباحث کلامى در ادیان دیگر

در «عهد عتیق» و «قرآن مجید» در باب نزاعها و جنگ و ستیزهاى اعتقادى یهود، داستانهاى بسیارى آمده است. مسأله میقات حضرت موسى علیه السلام و پرستش گوساله سامرى، خود حکایت از جدالهاى «کلامى» دارد.

بسیارى از جنگها و قتل و کشتارها که بین اقوام بنى اسرائیل در طول تاریخ به وجود آمده، محصول اعتقاداتى بوده که فرقه هاى گوناگون داشته اند. جدالهایى که در هنگام ظهور حضرت مسیح علیه السلام پدید آمد و سرانجام هم منجر به ماجرای به صلیب کشیدن[۹] آن حضرت شد، صرفا جنبه هاى جدال و مناظرات اعتقادى داشت و پیداشدن «اناجیل» متعدد و فرقه هاى گوناگون از بطن و متن دین مسیحیت، جنجالهاى کلامى بسیارى را ایجاب کرده است.

بحث در اقانیم سه گانه و توجه به «اب و ابن و روح القدس» که عمدتاً در حوزه هاى مسیحیت و اسکندریه انجام مى شد، بحثهاى کلامى بوده است. کار اساسى مدارس قرون وسطایى ممالک مسیحى نشین، بحثها و جدالهاى کلامى بوده است.

تفاوت علم کلام و فلسفه

چنانکه گفته شد، علم کلام در اصطلاح مرسوم، دفاع از دیانت و اعتقادات در برابر معارضان به وسیله ادله عقلى است. در این معنى کلام و فلسفه به هم نزدیک مى شوند و در دوره هایى از تاریخ تفکرات عقلى اسلامى چنان شده است که کلام و فلسفه و مباحث و اصطلاحات آن دو علم با هم درآمیخته اند. اما این دو علم اساسا با هم فرق دارند و گاهى در برابر همدیگر نیز قرار گرفته ند. پس باید نخست فرق این دو را با هم روشن سازیم.

درباره فرق فلسفه و کلام مطالب زیادى گفته اند، ولى به عبارت ساده تر مى توانیم بگوییم که: اگر درباره [[خدا] و جهان -که ما نیز جزئى از آن هستیم-، آزادانه بحث شود و این قید و شرط در میان نباشد که نتیجه بحث الزاماً با یکى از ادیان موافق درآید، چنین بحثى را «فلسفه» گویند؛ اما همین که به این قید مقید و ملزم باشیم که حتما بحث ما با یکى از ادیان، موافق درآید و یا آن را در برابر مبتدعان و مخالفان - مثلاً خود فلسفه - حراست کند و در نتیجه در تعقل، از حریم دین پا بیرون نگذاریم، چنین بحث و پژوهشى را «علم کلام» گویند.

چنان که ملاحظه مى شود، در اینجا میان متفکر دینى (متکلم) و متفکر آزاد (فیلسوف)، اختلافى «مبنایى» وجود دارد. متکلم مى گوید: فکر خوب است و اولین چیزى را که خدا آفریده عقل است، باید آن را بکار برد؛ اما اندازه نگه باید داشت و در همه این اندیشه هایى که مى کنیم مراقب باید بود که اندیشیدن ما در قالب دیانت باشد و بیرون از آن نباشد و اگر اندیشۀ مزاحم و ناسازگارى قصد اختلال و تجاوز در آن حریم داشت، از آن جلوگیرى بکند و از همین جاست که اصل معروف «کلّ ما حکم به الشرع حکم به العقل و بالعکس» پیدا شده است. اما «فیلسوف» اندیشه خود را آزاد مى داند و آن را در همه پهنه هایى که مى خواهد (فارغ از سازگارى یا ناسازگارى آن با دیانت) به جولان درمى آورد.

خلاصه، حدود فلسفه و کلام از اینجا مشخص مى شود که در فلسفه، فیلسوف خود را آزاد مى داند و در مباحث و مطالب خود مقید نیست که در چهارچوب دین محدود بماند؛ در صوتی که متلکم باید ملزم و مقید به مباحث و داده هاى دینى باشد و از آنها تخطى نورزد و اگر از سوى فیلسوف نسبت به مبادى دینى تعرضى و یا رد و اعتراضى ببیند، باید در رد او و دفاع از اصول دین بکوشد.

اما از ذکر این نکته نیز نباید تن زد که با وجود این که متکلم، مدافع دین بوده است، اما صرف وارد ساختن مباحث عقلانى چون جوهر و عرض و نظایر آنها، بسیارى از اوقات متکلمان را نیز در معرض انتقاد شدید و طعن و لعن شریعتمداران قرار داده است.

پانویس

  1. جرجانی، سید شریف، التعریفات، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ق، ص۸۰. لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام، اصفهان، انتشارات مهدوی، بی‌تا، ص۵.
  2. ایجی، عضدالدین، المواقف، بیروت، عالم الکتاب، بی‌تا، ص۷ و جرجانی، سیدشریف، التعریفات، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ق، ص۸۰. و ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، بیروت دارالقلم، ۱۹۷۸ میلادی، ص۴۵۸.
  3. ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر علم کلام، قم، انتشارات دارالفکر، ۱۳۷۸، ص۳۵.
  4. همان، ص۳۷-۴۴.
  5. همان، ص۵۳–۵۷.
  6. خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، قم، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، چاپ سوم، ۱۳۸۳، ص۶.
  7. همان.
  8. سوره طه، ۵.
  9. البته بر مبنای گفته صحیح قرآن کریم (سوره نساء، ۱۵۷)، دشمنان حضرت عیسی به اشتباه شخص دیگری را بجای او به صلیب کشیدند.

منابع


مسابقه از خطبه ۷۶ و ۲۳۰ نهج البلاغه