عابس بن ابی شبیب الشاکری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (افزودن محتوا با منبع جدید)
 
(۵ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند ویرایش فنی}}
+
'''«عابس بن ابی‌شبیب الشاکری»''' مردى عابد، دلیر، سخنور، کوشا و از رجال برجسته [[شیعه]] از طایفه بنى‌شاکر بود، که در رکاب [[امام حسین]] علیه‌السلام در [[کربلا]] به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید.
 +
[[پرونده:Abes.jpg|thumb|230px|left|عابس در کربلا - اثری از استاد امیرمحمد سرمدی]]
  
==عابس بن ابى‌شبيب شاكرى<ref>عابس بن شبيب هم نوشته اند.</ref>==
+
==خاندان عابس ==
  
از شهداى كربلاست. عابس، از رجال برجسته [[شيعه]] و مردى دلير، سخنور، كوشا و تلاشگر، شب زنده دار، از طايفه بنى شاكر بود.
+
عابس فرزند ابی شبیب بن شاکر شاکری است و از طایفه بنوشاکر شمرده می شود که در حقیقت تیره ای از طایفه همدان است. به قولی عابس بن ابی شبیب الشاکری همان «عابس بن شبیب» است.<ref>جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ج۲، ص۶۸۸.</ref>
  
== خاندان عابس بن ابی شبیب الشاکری==
+
این طایفه از جمله قبایلی بودند که اخلاص و وفاداری شان به [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام بسیار مشهور است و همین [[اخلاص]] و ولایشان باعث آن همه رشادتها و فداکاری ها در [[جنگ صفین]] بود. [[امیرالمؤمنین]] علیه السلام در تقدیر و ستایش از بنوشاکر در صفین فرمود: «لو تمّت عدّتهم الفاً لعُبِد اللهُ حقّ عبادته؛ اگر عده آنها به هزار می رسید، خداوند به حقیقت عبادت می شد».
  
عابس فرزند ابی شبیب بن شاکر شاکری است و از طایفه بنوشاکر شمرده می شود که در حقیقت تیره ای از طایفه همدان است.
+
این طایفه از [[شیعه|شیعیان]] مخلص و فداکار در راه [[ولایت]] امیرالمؤمنین بودند و از شجاعان عرب بشمار مى آمدند؛ از این رو به آنان «فتیان العرب» مى گفتند.
  
این طایفه از جمله قبایلی بودند که اخلاص و وفاداری شان به علی(ع)بسیار مشهور است. و همین اخلاص و ولایشان باعث آن همه رشادتها و فداکاری ها در جنگ صفین بود. امیرمومنان(ع)در تقدیر وستایش از بنوشاکر در صفین فرمود:
+
عشق و ولایی که عابس به [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام و خصوصاً [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی طالب]] علیه السلام داشت، وی را بر آن داشت تا ندای امامش را لبیک گفته، در جنگ صفین حضور یابد و نقش بسزایی داشته باشد.  
 +
==نقش عابس در کربلا==
  
«لو تمت عدتهم الفا لعبدالله حق عبادته »
+
به نقل [[شیخ طوسی]]، یکی از یاران [[امام حسین]] علیه السلام که در [[کربلا]] همراه آن حضرت به شهادت رسیده است و در [[زیارت ناحیه مقدسه|زیارت ناحیه]] و [[زیارت رجبیه امام حسین علیه السلام|رجبیه]] بر او سلام داده شده، عابس بن ابی شبیب بود.
  
اگر عده آنها به هزار می رسید، خداوند به حقیقت عبادت می شد.
+
او از کسانى بود که وقتى [[مسلم بن عقیل]]، نامه [[امام حسین]] علیه السلام را براى اهل [[کوفه]] خواند، بپاخاست و اعلام هوادارى و حمایت کرد و پس از [[بیعت]] کوفیان با مسلم، به عنوان پیک، نامه اى از سوى آنان به امام حسین  علیه السلام در [[مکه]] رساند.<ref>ابصارالعین فى انصارالحسین، ص۷۴، مقتل الحسین، مقرم، ص۱۶۷.</ref>
  
اين طايفه از شيعيان مخلص و فداكار در راه ولايت [[امیرالمومنین]] بودند و از شجاعان عرب بشمار مى آمدند. به آنان «فتيان العرب» مى گفتند.
+
دلاوری‌هاى او در [[کربلا]] مشهور است. وى همراه هم‌پیمان خود «[[شوذب]]»، در حماسه [[عاشورا]] به نبرد پرداخت.<ref>معارف و معاریف، ج۴، ص۱۴۷۶.</ref> رشادت‌هاى او چنان بود که سپاه کوفه از نبرد تن به تن با وى ناتوان بودند.
 +
هنگامی که با دشمن خدا در کربلا به جنگ می پرداخت، ربیع بن تمیم همدانی به یاد دلاوری هایش در [[جنگ صفین]] می افتد و چنین می گوید: وقتی عابس را دیدم به طرف ما می آید، وی را شناختم، زیرا قبلاً او را در مغازی و جنگها و خصوصاً در جنگ صفین دیده بودم و از شجاعترین مردم بود.
  
== همراهی با علی(ع)در جنگ صفین ==
+
==شهادت عابس==
  
عشق و ولایی که عابس به اهل بیت(علیهم السلام)و خصوصا علی بن ابی طالب(ع) داشت، وی را بر آن داشت تا ندای امامش را لبیک گفته،در جنگ صفین حضور یابد و نقش به سزایی داشته باشد. و هنگامی که با دشمن خدا در کربلا به جنگ می پردازد، ربیع بن تمیم همدانی به یاد دلاوریهایش در جنگ صفین می افتد و چنین می گوید: وقتی عابس رادیدم به طرف ما می آید، وی راشناختم; زیرا قبلا او را در مغازی و جنگها و خصوصا در جنگ صفین دیده بودم و از شجاعترین مردم بود...  
+
پس از شهادت [[شوذب|شوذب بن عبدالله همدانی]]، عابس بن ابی شبیب نزد [[امام حسین]] علیه السلام شتافت و پس از سلام، عرضه داشت: یا اباعبدالله! هیچ آفریده ای چه نزدیک و چه دور، چه خویش و چه بیگانه در روی زمین در نزد من عزیزتر و محبوبتر از تو نیست و اگر قدرت داشتم این ظلم و ستم و کشتن را از تو دفع کنم... در آن سستی نمی کردم و آن را به پایان می رسانیدم. آنگاه آن حضرت را سلام داد و گفت: گواه باش که من بر دین تو و دین پدرت هستم. سپس راهی میدان شد.  
  
== نقش عابس بن ابی شبیب در کربلا ==
+
به دستور [[عمر بن سعد|عمر سعد]]، از اطراف او را سنگباران کردند. او هم‌ زره از تن بیرون آورد و کلاهخود از سر برداشت و لخت شد و با تیغ بر دشمن حمله کرد و یک تنه آنقدر جنگید تا در قلب میدان و محاصره دشمن به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید.<ref>سفینة البحار، ج۲، ص۱۴۷، انصارالحسین، ص۸۰.</ref> سر او را از پیکرش جدا ساختند و هر کدام مدعى بودند که من بودم که او را کشتم، تا به  جایزه اى دست یابند؛<ref>ابصارالعین، ص۷۴.</ref> در نهایت عمر آن سر را نزد [[امام حسین]] علیه السلام پرتاب کرد.
  
و به نقل شیخ طوسی، یکی از یاران امام حسین(ع)که در کربلاهمراه آن حضرت به شهادت رسیده است و در زیارت ناحیه و رجبیه براو سلام داده شده است.
+
گرچه روشن نیست عمر بن سعد از پرتاب کردن برخی سرهای شهدا به سوی امام حسین علیه السلام چه هدفی را دنبال می کرد، اما این روشن است که وی سر مقدس سه تن از شهدا را به طرف امام حسین علیه السلام پرتاب کرد: [[عبدالله بن عمیر کلبی]]، [[عمرو بن جنادة الانصاری|عمرو بن جناده]] و عابس بن ابی شبیب شاکری.
از كسانى بود كه وقتى [[مسلم بن عقيل]]، نامه [[امام حسين ]] علیه السلام را براى اهل [[كوفه]]  خواند، بپا خاست و اعلام هوادارى و حمايت كرد و پس از بيعت كوفيان با مسلم بن  عقيل، به عنوان پيك، نامه اى از سوى آنان به امام حسين  علیه السلام در [[مكه]] رساند.<ref> ابصارالعين فى انصارالحسين، ص 74، مقتل الحسين، مقرم، ص 167.</ref>
 
 
 
دلاوري‌هاى او در [[كربلا]] مشهور است. وى همراه هم‌پيمان خود «شوذب»، در حماسه [[عاشورا]] به نبرد پرداخت و شهيد شد.<ref> معارف و معاريف، ج4، ص1476.</ref> رشادت‌هاى او چنان بود كه سپاه كوفه از نبرد تن به تن با وى ناتوان بودند.
 
 
 
==  آخرین دیدار و آخرین سخن با معشوق ==
 
 
 
پس از شهادت شوذب، عابس بن ابی شبیب نزد امام شتافته، نخست سلام کرد و سپس عرضه داشت: یا اباعبدالله! هیچ آفریده ای چه نزدیک و چه دور، چه خویش و چه بیگانه در روی زمین در نزد من عزیزتر و محبوبتر از تو نیست و اگر قدرت داشتم این ظلم و ستم وکشتن را از تو دفع کنم... در آن سستی نمی کردم و آن را به پایان می رسانیدم. آنگاه آن حضرت را سلام داد و گفت: گواه باش که من بردین تو و دین پدرت هستم. سپس راهی میدان شد.
 
 
 
== شهادت عابس ==
 
 
 
به دستور عمر سعد، از اطراف او را سنگباران كردند. او هم‌ زره از تن بيرون آورد و كلاهخود از سر برداشت و لخت شد و با تيغ بر دشمن حمله كرد و يك تنه آنقدر جنگيد تا در قلب ميدان و محاصره دشمن به شهادت رسيد.<ref>سفينة البحار، ج2، ص147، انصارالحسين، ص80.</ref> سر او را از پيكرش جدا ساختند. سر مطهرش در دست عده اى بود و هر كدام مدعى بودند كه من بودم كه او را كشتم، تا به  جايزه اى دست يابند.<ref>ابصارالعين، ص 74.</ref>
 
 
 
==  پرتاب کردن سرعابس به سوی امام حسین(ع) ==
 
 
 
گرچه روشن نیست عمر بن سعد از پرتاب کردن برخی سرهای شهدا به سوی امام حسین(ع) چه هدفی را دنبال می کرد، اما این روشن است که وی سرمقدس سه تن از شهدا را به طرف امام حسین(ع)پرتاب کرد:
 
 
 
1- عبدالله بن عمیر کلبی.
 
 
 
2- عمروبن جناده.
 
 
 
3- عابس بن ابی شبیب شاکری.  
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
* جواد محدثی، فرهنگ عاشورا.
+
*[[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، جواد محدثی.
*محمدجواد طبسی،محمدجواد طبسی،مجله فرهنگ كوثر ،اردیبهشت 1379، شماره 38 .
+
*مجله فرهنگ کوثر، محمدجواد طبسی، اردیبهشت ۱۳۷۹، شماره ۳۸.
 
 
[[رده:شهدای کربلا]]
 
 
{{الگو:واقعه عاشورا}}
 
{{الگو:واقعه عاشورا}}
 +
[[رده:اصحاب امام علی علیه السلام]][[رده:اصحاب امام حسین علیه السلام]][[رده:شهدای کربلا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۹:۱۴

«عابس بن ابی‌شبیب الشاکری» مردى عابد، دلیر، سخنور، کوشا و از رجال برجسته شیعه از طایفه بنى‌شاکر بود، که در رکاب امام حسین علیه‌السلام در کربلا به شهادت رسید.

عابس در کربلا - اثری از استاد امیرمحمد سرمدی

خاندان عابس

عابس فرزند ابی شبیب بن شاکر شاکری است و از طایفه بنوشاکر شمرده می شود که در حقیقت تیره ای از طایفه همدان است. به قولی عابس بن ابی شبیب الشاکری همان «عابس بن شبیب» است.[۱]

این طایفه از جمله قبایلی بودند که اخلاص و وفاداری شان به امام علی علیه السلام بسیار مشهور است و همین اخلاص و ولایشان باعث آن همه رشادتها و فداکاری ها در جنگ صفین بود. امیرالمؤمنین علیه السلام در تقدیر و ستایش از بنوشاکر در صفین فرمود: «لو تمّت عدّتهم الفاً لعُبِد اللهُ حقّ عبادته؛ اگر عده آنها به هزار می رسید، خداوند به حقیقت عبادت می شد».

این طایفه از شیعیان مخلص و فداکار در راه ولایت امیرالمؤمنین بودند و از شجاعان عرب بشمار مى آمدند؛ از این رو به آنان «فتیان العرب» مى گفتند.

عشق و ولایی که عابس به اهل بیت علیهم السلام و خصوصاً علی بن ابی طالب علیه السلام داشت، وی را بر آن داشت تا ندای امامش را لبیک گفته، در جنگ صفین حضور یابد و نقش بسزایی داشته باشد.

نقش عابس در کربلا

به نقل شیخ طوسی، یکی از یاران امام حسین علیه السلام که در کربلا همراه آن حضرت به شهادت رسیده است و در زیارت ناحیه و رجبیه بر او سلام داده شده، عابس بن ابی شبیب بود.

او از کسانى بود که وقتى مسلم بن عقیل، نامه امام حسین علیه السلام را براى اهل کوفه خواند، بپاخاست و اعلام هوادارى و حمایت کرد و پس از بیعت کوفیان با مسلم، به عنوان پیک، نامه اى از سوى آنان به امام حسین علیه السلام در مکه رساند.[۲]

دلاوری‌هاى او در کربلا مشهور است. وى همراه هم‌پیمان خود «شوذب»، در حماسه عاشورا به نبرد پرداخت.[۳] رشادت‌هاى او چنان بود که سپاه کوفه از نبرد تن به تن با وى ناتوان بودند. هنگامی که با دشمن خدا در کربلا به جنگ می پرداخت، ربیع بن تمیم همدانی به یاد دلاوری هایش در جنگ صفین می افتد و چنین می گوید: وقتی عابس را دیدم به طرف ما می آید، وی را شناختم، زیرا قبلاً او را در مغازی و جنگها و خصوصاً در جنگ صفین دیده بودم و از شجاعترین مردم بود.

شهادت عابس

پس از شهادت شوذب بن عبدالله همدانی، عابس بن ابی شبیب نزد امام حسین علیه السلام شتافت و پس از سلام، عرضه داشت: یا اباعبدالله! هیچ آفریده ای چه نزدیک و چه دور، چه خویش و چه بیگانه در روی زمین در نزد من عزیزتر و محبوبتر از تو نیست و اگر قدرت داشتم این ظلم و ستم و کشتن را از تو دفع کنم... در آن سستی نمی کردم و آن را به پایان می رسانیدم. آنگاه آن حضرت را سلام داد و گفت: گواه باش که من بر دین تو و دین پدرت هستم. سپس راهی میدان شد.

به دستور عمر سعد، از اطراف او را سنگباران کردند. او هم‌ زره از تن بیرون آورد و کلاهخود از سر برداشت و لخت شد و با تیغ بر دشمن حمله کرد و یک تنه آنقدر جنگید تا در قلب میدان و محاصره دشمن به شهادت رسید.[۴] سر او را از پیکرش جدا ساختند و هر کدام مدعى بودند که من بودم که او را کشتم، تا به جایزه اى دست یابند؛[۵] در نهایت عمر آن سر را نزد امام حسین علیه السلام پرتاب کرد.

گرچه روشن نیست عمر بن سعد از پرتاب کردن برخی سرهای شهدا به سوی امام حسین علیه السلام چه هدفی را دنبال می کرد، اما این روشن است که وی سر مقدس سه تن از شهدا را به طرف امام حسین علیه السلام پرتاب کرد: عبدالله بن عمیر کلبی، عمرو بن جناده و عابس بن ابی شبیب شاکری.

پانویس

  1. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ج۲، ص۶۸۸.
  2. ابصارالعین فى انصارالحسین، ص۷۴، مقتل الحسین، مقرم، ص۱۶۷.
  3. معارف و معاریف، ج۴، ص۱۴۷۶.
  4. سفینة البحار، ج۲، ص۱۴۷، انصارالحسین، ص۸۰.
  5. ابصارالعین، ص۷۴.

منابع

  • فرهنگ عاشورا، جواد محدثی.
  • مجله فرهنگ کوثر، محمدجواد طبسی، اردیبهشت ۱۳۷۹، شماره ۳۸.
11.jpg
واقعه عاشورا
قبل از واقعه
شرح واقعه
پس از واقعه
بازتاب واقعه
وابسته ها
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه