ولید بن عقبه: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{خوب}} | {{خوب}} | ||
− | + | «ولید بن عُقبه» از جمله آزاردهندگان [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه وآله پس از [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] ایشان بود، ولی به هنگام [[فتح مکه]] در سال 8 هجری [[اسلام]] آورد. بنا به نقل مفسرین، او فرد [[فسق|فاسقِ]] مورد اشاره در آیه {{متن قرآن|«...إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا...»}}.<ref>[[سوره حجرات]]، آیه 6.</ref> است. ولید همچنین تا پایان عمر در زمره دشمنان سرسخت [[امام علی]] علیهالسلام بود. | |
− | ==نسب== | + | ==نسب ولید بن عقبه== |
− | ولید بن عقبه بن ابیمعیط بن ابیعمرو ذکوان بن امیه بن عبدشمس، برادر مادری [[عثمان بن عفان]] است. | + | ولید بن عقبه بن ابیمعیط بن ابیعمرو ذکوان بن امیه بن عبدشمس، برادر مادری [[عثمان بن عفان]] است. و مادرش اروی دختر کریز بن حبیب بن عبدشمس است.<ref>ابن عبدالبر، استیعاب، بیروت، دارالجیل، 1412، ج4، ص1552 و خلیفه بن خیاط، طبقات خلیفه، بیروت، دارالفکر، 1414، ص41 و ابن حجر، الاصابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415، ج6، ص481.</ref> |
− | در مورد نسب وی نقلهای متفاوتی است؛ برخی منابع اسم ابیعمرو از اجداد ولید را ذکوان گفتهاند،<ref>ابن عبدالبر، پیشین، ج4، ص1552 و ابن حجر، پیشین، ج6، ص481 | + | در مورد نسب وی نقلهای متفاوتی است؛ برخی منابع اسم ابیعمرو از اجداد ولید را ذکوان گفتهاند،<ref>ابن عبدالبر، پیشین، ج4، ص1552 و ابن حجر، پیشین، ج6، ص481.</ref> و ذکوان غلام امیه بن شمس است که امیه او را به پسری خود پذیرفت و کنیه اباعمرو را به او داد. ذکوان اهل صفوریه از نواحی اردن است؛ بنابراین ولید بن عقبه از صلب [[بنی امیه|بنیامیه]] نیست؛<ref>ابن عبدالبر، پیشین، ج4، ص1552.</ref> هرچند در همین منابع نقل شدهاست که نظر اکثریت این است که ذکوان غلام امیه نیست. |
− | [[امام حسن]] | + | [[امام حسن]] علیه السلام در پی احتجاج با جماعتی که منکر فضل او و پدرش بودند، در پاسخ به ولید بن عقبه نسب وی به «عقبه بن ابیمعیط» را زیر سوال برد و فرمود: تو پسر مردی از کفار عجم از شهر صفوریه به نام ذکوان هستی، تمنای من این است که تو از مادر خویش درباره پدر خود پرسش کنی آنگاه که ذکوان را ترک گفت و تو را ملحق به عقبه بن ابیمعیط کرد... ای ولید به خدا تو از نظر سن بزرگتر از کسی هستی که پدر خود میخوانی، پس بهتر است تو مشغول انتساب خود به پدرت باشی...<ref>طبرسی، الاحتجاج، نجف، دارالنعمان، 1386، ج1، ص412 و ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بی جا، داراحیاء الکتب العربیه، بی تا، ج6، ص292.</ref> |
− | + | ==ولید در زمان پیامبر اسلام== | |
− | ولید بن عقبه در | + | ولید بن عقبه در روز [[فتح مکه]] در سال 8 هجری [[اسلام]] آورد.<ref>ابن حجر، پیشین، ج6، ص481 و ابن عبدالبر، پیشین، ج4، ص1552.</ref> در سال نهم هجری [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله، ولید بن عقبه را به جانب «[[قبیله بنی مصطلق]]» فرستاد تا [[زکات]] آنان را گرد آورد. زمانی که بنیمصطلق شنیدند ولید بن عقبه نزدیک شده است، بیست مرد با تعدادی از شتران و گوسفندان به استقبال او رفتند. ولید بن عقبه همین که آنها را مشاهده کرد، تصور کرد که آنها قصد قتل او را کرده اند؛ پس نزدیک ایشان نرفت و به [[مدینه]] بازگشت و به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: زمانی که نزدیک آنها رسیدم، آنها با سلاح مانع جمعآوری زکات شدند؛ پیامبر صلی الله علیه و آله تصمیم گرفت کسی را برای جنگ با آنها روانه فرماید؛ چون خبر به آنها رسید به مدینه آمدند و خبر صحیح را به اطلاع ایشان رساندند و گفتند: ای رسول خدا از او بپرسید که آیا با ما حرفی زده و صحبتی کرده است؟ در همین حین این [[آیه]] بر ایشان نازل شد: {{متن قرآن|«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا...»}}؛<ref> [[سوره حجرات]]، آیه 6.</ref> ای کسانی که ایمان آوردید، اگر فاسقی خبری برای شما آورد پس تحقیق کنید... . |
− | + | پیامبر صلی الله علیه و آله این آیه را خواند و فرمود: عذر شما درست است و این آیه درباره ولید نازل شده است، سپس فرمود: چه کسی را دوست دارید بفرستم؟ آنها هم عباد بن بشر را پیشنهاد دادند.<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارصادر، بی تا، ج2، ص161 و واقدی، المغازی، بیروت، موسسه الاعلمی، چاپ سوم، 1409، ج3، ص980 و مقریزی، پیشین، ج2، ص42.</ref> در نقلی دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله برای اطمینان از خبر ولید، [[خالد بن ولید]] را فرستاد که وی خبر از پایداری ایشان به اسلام داد و پس از آن [[آیه نبأ|آیه فسق]] نازل شد.<ref>ابن عبدالبر، پیشین، ج4، ص1553 و ابن حجر، پیشین، ج6، ص481.</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | پیامبر صلی الله علیه و آله این آیه را خواند و فرمود: عذر شما درست است و این آیه درباره ولید نازل شده است، سپس فرمود: چه کسی را دوست دارید | ||
در آیه دیگری نیز به فاسق بودن ولید اشاره شده است و این آیه در پی مشاجره بین [[امام علی]] علیه السلام و ولید بن عقبه نازل شدهاست؛ ولید بن عقبه به علی علیه السلام گفت: من از تو زبانآورتر و نیزهام تیزتر و در عقب نشاندن صف دشمن تواناترم. امام علی علیه السلام فرمود: ساکت شو که تو فاسقی بیش نیستی. پس از این جریان آیه {{متن قرآن|«أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ»}}<ref>آیا کسی که مومن است مثل کسی است که فاسق است، هرگز این دو یکسان نیستند. ([[سوره سجده]]، آیه/18)</ref> نازل شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، 1417، ج2، ص148 و ابن اعثم کوفی، الفتوح، پیشین، ج2، ص495.</ref> | در آیه دیگری نیز به فاسق بودن ولید اشاره شده است و این آیه در پی مشاجره بین [[امام علی]] علیه السلام و ولید بن عقبه نازل شدهاست؛ ولید بن عقبه به علی علیه السلام گفت: من از تو زبانآورتر و نیزهام تیزتر و در عقب نشاندن صف دشمن تواناترم. امام علی علیه السلام فرمود: ساکت شو که تو فاسقی بیش نیستی. پس از این جریان آیه {{متن قرآن|«أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ»}}<ref>آیا کسی که مومن است مثل کسی است که فاسق است، هرگز این دو یکسان نیستند. ([[سوره سجده]]، آیه/18)</ref> نازل شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، 1417، ج2، ص148 و ابن اعثم کوفی، الفتوح، پیشین، ج2، ص495.</ref> | ||
− | + | ==ولید در زمان خلفای نخستین== | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | ==ولید | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | با به | + | [[ابوبکر]] در زمان خلافت خود، [[عمرو بن عاص]] و ولید بن عقبه را بر سپاه [[شام]] امیر نمود. ولید بن عقبه مامور جمع مالیات قبیله قضاعه بود. او با همراهی عمرو به دریافت مالیات مشغول شد. ابوبکر همچنین به ولید بن عقبه فرمان حمله به [[اردن]] داد و عدهای از اعراب را که آماده [[جهاد]] شده بودند برای همراهی با وی فرستاد. در این جنگ فرزند خالد کشته شد و خالد بن سعید که فرماندهی جنگ را به عهده داشت به همراه ولید بن عقبه و سپاهیان به [[مدینه]] عقبنشینی کردند؛ همین امر باعث شد ابوبکر بر این دو خشم بگیرد و اجازه ورود به مدینه ندهد.<ref>ابن اثیر، الکامل، بیروت، دارصادر، 1385، ص403-406 و ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1408، ج2، ص515-518.</ref> پس از این فرمان، ابوبکر شرحبیل بن حسنه را به جای ولید بن عقبه به فرماندهی لشکریان تازه منصوب و به شام روانه کرد.<ref>ابن اثیر، پیشین، ج2، ص405.</ref> |
− | + | با به خلافت رسیدن [[عمر بن خطاب|عمر]]، وی اجازه ورود ولید بن عقبه را به مدینه داد<ref>همان، ج2، ص406 و ابن خلدون، پیشین، ج2، ص 518.</ref> و مسئولیتهایی نیز به وی داد. در سال 17 هجری رومیان قصد حمله به ابوعبیده و مسلمین مقیم حمص را داشتند و رومیان آنها را محصور کردند؛ چون خبر به عمر رسید افرادی را برای یاری ایشان فرستاد؛ از جمله ولید بن عقبه را به هجوم به اعراب تابع روم از قبایل ربیعه و تنوخ فرستاد و در نهایت با خبر هجوم عموم مسلمین، رومیان پریشان و پراکنده شدند. عمر پس از نجات ابوعبیده و مسلمین حمص ولید بن عقبه را امیر عرب جزیره نمود. | |
− | ولید | + | ولید در زمان امارت خود نامهای درباره کوچ کردن اعراب به روم برای عمر نوشت. عمر به پادشاه روم نوشت، شنیدم یک قبیله از اعراب، دیار ما را ترک کرده و کشور شما را پناهگاه خود نمودند. به خدا سوگند اگر تو آن پناهندگان را بیرون نکنی و نزد ما نفرستی ما تمام [[مسیحیت|نصاری]] را از بلاد خود اخراج کرده سوی تو خواهیم فرستاد؛ پادشاه روم ناگزیر آنها را طرد کرد. |
− | + | ولید بن عقبه پیشنهادی از قبیله تغلب جز قبول [[اسلام]] نپذیرفت و درباره آنها به عمر نوشت. عمر در پاسخ به او گفت: اجبار به قبول اسلام اختصاص به [[جزیرة العرب]] دارد نه به سرزمین دیگر، تو آنها را به حال خود آزاد بگذار، به شرط این که یک مولود را [[مسیحیت|مسیحی]] نکنند و آزاد بگذارند تا رشد یابد و نیز مانع اسلام آوردن افراد خود نشوند؛ اما قبیله تغلب همیشه با ولید کشاکش داشتند. ولید هم تصمیم گرفت با آنها درگیر شود؛ ولی از عمر ترسید، عمر هم بیم آن داشت که ولید آنها را بکوبد، بنابراین ولید را عزل و فرات بن حیان را امیر نمود.<ref>ابن اثیر، الکامل، پیشین، ج2، ص531-533 و طبری، پیشین، ج4، ص55-56 و ابن خلدون، پیشین، ج2، ص545-547.</ref> | |
− | [[عثمان بن عفان|عثمان]] وقتی به [[خلافت]] | + | [[عثمان بن عفان|عثمان]] وقتی به [[خلافت]] رسید، [[سعد بن ابی وقاص|سعد بن ابیوقاص]] را که در روزگار عمر والی [[کوفه]] بود، از حکومت کوفه برکنار کرد و ولید بن عقبه را حاکم کوفه نمود.<ref>ابن عبدالبر، پیشین، ج4، ص1554 و ابن حجر، پیشین، ج6، ص482-483 و ابن اثیر، اسدالغابه، پیشین، ج4، ص676.</ref> |
− | پس از انتصاب وی بر | + | پس از انتصاب وی بر کوفه، [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] نزد عثمان رفتند و گفتند: آن روز که خلافت بر تو مقرر شد، آیا عمر تو را وصیت نکرد که چون خلافت به تو رسد زینهار که آل ابیمعیط را بر سر مردمان مسلط نکنی؟!<ref>ابن اعثم کوفی، پیشین، ج2، ص393 و بلاذری، انساب الاشراف، پیشین، ج5، ص517.</ref> عثمان گفت: آری چنین بود، گفتند: پس چرا ولید را به امارت کوفه فرستادی؟ عثمان گفت: همان طور که عمر [[مغیرة بن شعبه]] را امارت کوفه داد، من هم او را امارت آن شهر دادم.<ref>ابن اعثم، پیشین، ج2، ص393.</ref> |
− | ولید وقتی به حکومت کوفه رسید، در کنار مسجد خانه بزرگی برای خود ساخت.<ref>ابن سعد، پیشین، ج6، ص24.</ref> وی در دوران حکومت خود | + | ولید وقتی به حکومت کوفه رسید، در کنار [[مسجد]] خانه بزرگی برای خود ساخت.<ref>ابن سعد، پیشین، ج6، ص24.</ref> وی در دوران حکومت خود [[شراب خواری]] کرد و در حال مستی به امامت [[نماز صبح]] حاضر شد و نماز را چهار رکعت خواند و به کسانی که پشت سرش بودند گفت: فزونتر برای شما بخوانم؟<ref>ابن عبدالبر، پیشین، ج4، ص1554 و ابن حجر، پیشین، ج6، ص482 و یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی تا، ج2، ص165.</ref> |
عتاب بن غیلان ثقفی و در نقل دیگر [[ابن مسعود]]<ref>حلبی، السیره الحلبیه، بیروت، دارالمعرفه، 1400، ج2، ص593.</ref> به ولید گفت: چه چیز را بیفزایی؟ خدا خیرت ندهد، به خدا سوگند از آن کسی که تو را حاکم و امیر ما قرار داده است، تعجب میکنم. پس از آن ولید برای مردم خطبه خواند و مردم ریگهای مسجد را به سوی او پرتاب کردند و ولید تلوتلو خوران به قصر خود بازگشت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، پیشین، ج5، ص519-520 و حلبی، همان، ج2، ص593.</ref> | عتاب بن غیلان ثقفی و در نقل دیگر [[ابن مسعود]]<ref>حلبی، السیره الحلبیه، بیروت، دارالمعرفه، 1400، ج2، ص593.</ref> به ولید گفت: چه چیز را بیفزایی؟ خدا خیرت ندهد، به خدا سوگند از آن کسی که تو را حاکم و امیر ما قرار داده است، تعجب میکنم. پس از آن ولید برای مردم خطبه خواند و مردم ریگهای مسجد را به سوی او پرتاب کردند و ولید تلوتلو خوران به قصر خود بازگشت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، پیشین، ج5، ص519-520 و حلبی، همان، ج2، ص593.</ref> | ||
− | عدهای نزد عثمان رفتند و واقعه را گزارش دادند و گفته شده عثمان بعضی از گواهان را تازیانه زد؛ پس آنان نزد [[امام | + | عدهای نزد عثمان رفتند و واقعه را گزارش دادند و گفته شده عثمان بعضی از گواهان را تازیانه زد؛ پس آنان نزد [[امام علی]] علیه السلام رفتند و از عثمان شکایت کردند؛ علی علیه السلام نزد عثمان رفت و به او فرمود: [[حدود]] خدا را پایمال کردی و گروهی را که به زیان برادرت (ولید) شهادت دادند، کتک زدی و حکم را زیر و رو کردی، با آن که عمر گفت [[بنی امیه|امویان]] و به ویژه خاندان ابومعیط را بر گردن مردم سوار مکن! عثمان پرسید: میگویی چه کنم؟ علی علیه السلام فرمود: به نظر من باید او را برکنار کنی و شاهدان را مورد بازجویی قرار دهی و اگر ایشان کسانی نیستند که گمان بد بر ایشان رود و از سر کینهتوزی دروغ میگویند، برادرت را به کیفری که شایسته اوست برسانی. |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | اما پس از آن که ولید به [[مدینه]] احضار شد و شاهدان بر ضد او شهادت دادند، کسی حاضر نشد او را حد بزند، علی علیه السلام حد الهی را بر او جاری کرد. در حالی که ولید او را به پیوند خویشاوندی سوگند میداد که نزند، علی علیه السلام به او فرمود: خاموش باش که به درستی [[بنی اسرائیل|بنیاسرائیل]] تنها به این دلیل به پرتگاه هلاکت افتادند که حدود خدا را پایمال کردند.<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، نجف، حیدریه، 1376، ج1، ص409 و ابن شبه النمیری، تاریخ المدینه، قم، دارالفکر، 1410، ج3، ص975.</ref> پس از آن، عثمان ولید را برکنار کرد و سعید بن عاص را به حکومت کوفه فرستاد.<ref>یعقوبی، پیشین، ج2، ص166.</ref> | |
− | + | در زمان حکومت ولید بن عقبه بر کوفه، هیچ کس نمیبایست از فضائل [[امام علی]] علیه السلام سخن میگفت؛ زیرا ولید او را به زندان میانداخت؛ چنان که عبدالرحمن بن جندب گاهی در کوفه از فضائل امام میگفت، این جریان به گوش ولید بن عقبه رسید و او را به زندان انداخت.<ref>شیخ مفید، الارشاد، بیروت، دارالمفید، چاپ دوم، 1414، ج1، ص243 و ابن ابی الحدید، پیشین، ج12، ص266.</ref> | |
− | + | ولید بن عقبه در برخی از جنگها در زمان عثمان حضور داشت، وی با دیلمان از نواحی قزوین جنگ کرد، همچنین به آذربایجان و گیلان و موقان از نواحی آذربایجان و ببر و طیلسان از نواحی دیلم و خزر لشکر کشید.<ref>ابن الفقیه، البلدان، بیروت، عالم الکتب، 1416، ص558.</ref> پس از آن بر عراقین (بصره و کوفه و آذربایجان امیر شد و سلمان بن ربیعه باهلی را به بردعه (برذعه) از نواحی آذربایجان فرستاد، وی نیز آنجا را گشود.<ref>تاریخ سیستان، تهران، کلاله خاور، چاپ دوم، 1366، ص 77 و خلیفه بن خیاط، پیشین، ص114.</ref> | |
− | + | با محاصره عثمان توسط مردم معترض، ولید بن عقبه به [[بنی هاشم|بنیهاشم]] گفت: ای بنیهاشم آنچه میان ما و شماست همچون شکاف سنگ، روزگار نمیتواند آن را به هم آورد. ای بنیهاشم چگونه میان ما و شما ترحم باشد؟ با این که شمشیر و نیزههای فرزند اروی (مادر ولید) نزد شماست. فضل بن عباس در پاسخ گفت: درباره اسلحه برادر خویش از مردم [[مصر]] جویا شوید که جامهها و نیزههای او نزد ایشان است. ولیامر پس از [[محمد]] صلی الله علیه وآله، [[امام علی|علی]] بود که در همه جا یار او بود و خداوند [[آیه]] فرستاد که تو زشتکار و فاسقی، تو را در [[اسلام]] هیچ سهمی نیست که در پی آن باشی.<ref>مسعودی، مروج الذهب، قم، دارالهجره، چاپ دوم، 1409، ج2، ص347-348 و مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، بورسعید، مکتبه الثقافه الدینیه، بی تا، ج5، ص207.</ref> | |
− | در | + | ==ولید در زمان خلافت امیرالمؤمنین== |
− | + | در جریان [[بیعت]] با [[امیرالمؤمنین]] علی علیه السلام بسیاری از افراد [[قریش]] با ایشان بیعت کردند؛ مگر سه نفر؛ سعید بن عاص، [[مروان بن حکم]] و ولید بن عقبه. ولید بن عقبه که زبان آنان بود، گفت: تو بر همه ما ستم کردهای، اما من، که پدرم را در روز [[غزوه بدر|بدر]] دست بسته گردن زدی و اما سعید، پدرش را در روز بدر کشتی حال آن که از برجستگان قریش بود... بیعت با تو را میپذیریم؛ اما بدان شرط که آنچه را بدست آوردیم از ما بنهی و از آنچه در تصرف ماست ما را معاف داری و کشندگان عثمان را بکشی. پس علی به خشم آمد و فرمود: اما آنچه یادآور شدی که من از شما کشته و بر شما تاختهام، پس حق با شما چنان کرده است و اما نهادن من از شما آنچه را بدست آوردهاید، پس مرا نمیرسد که از حق خدا بگذرم و اما معاف کردن من شما را از آنچه در تصرف دارید، پس آنچه مال خدا و مسلمانان باشد [[عدالت]] شما را فرامیگیرد و اما کشتن من کشندگان عثمان را، پس اگر امروز کشتن آنان بر من واجب باشد، فردا هم نبرد با آنان واجب خواهد بود؛ لیکن شما راست که شما را بر کتاب خدا و [[سنت]] پیامبرش وادارم، پس هر که [[حق]] بر او تنگ آید [[باطل]] بر او تنگتر خواهد آمد و اگر هم بخواهید پی کار خود بروید.<ref>یعقوبی، پیشین، ج2، ص178 و ابن اعثم کوفی، پیشین، ج2، ص443 (با کمی تفاوت).</ref> | |
− | + | در دوره خلافت امیرالمؤمنین، مخالفتها و دشمنیهای ولید بن عقبه با ایشان بسیار زیاد است. او اشعاری نیز علیه حضرت علی علیه السلام سرود.<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، 1411، ج2، ص495.</ref> | |
− | + | در جنگهای این دوره، ولید در صف دشمنان و در مقابل علی علیه السلام بود؛ در [[جنگ جمل]] وی به سپاه [[عایشه]] پیوست.<ref>ابن مسکویه، تجارب الامم، تهران، سروش، چاپ دوم، 1379، ج1، ص469 و ابن خلدون، پیشین، ج2، ص607.</ref> او در [[جنگ صفین]] نیز در سپاه [[معاویه]] بود و از کسانی بود که پیشنهاد بسته شدن آب بر سپاه علی بن ابیطالب علیه السلام را داد و این امر صورت گرفت. عملکرد ولید بن عقبه در این جنگ به گونهای بود که امام پس از [[قرآن]] بر سر نیزهها کردن و تسلیم شدن سپاه ایشان فرمود: ای بندگان خدا شما بر حق هستید، به نبرد با دشمن ادامه دهید، معاویه و ابن ابیمعیط و... را من بهتر میشناسم، اینان اصحاب [[دین]] و قرآن نیستند. از کودکی تا سالمندی ایشان را میشناسم؛ در ایام کودکی شریرترین کودکان و در سالمندی شریرترین سالمندان بودند.<ref>ابن خلدون، پیشین، ج2، ص627-632.</ref> و در نقلی دیگر امام فرمود: نزدیکترین قوم به جهل و دور از [[معرفت]] خدا قومی هستند که پیشوا و مربی آنان معاویه و پسر نابغه ([[عمرو بن عاص]]) و ابواعور سلمی و ابن ابیمعیط باده گسار و حدخورده در اسلام باشند.<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، قاهره، موسسه العربیه الحدیثه، چاپ دوم، 1382، ص391 و طبری، پیشین، ج5، ص45.</ref> | |
− | + | ==ولید در زمان حکومت معاویه== | |
− | + | با به خلافت رسیدن [[معاویه]]، ولید بن عقبه همچنان در سپاه وی و از حامیان وی بود. در این دوران نیز شدت دشمنی ولید با [[امام علی]] علیه السلام نمایان بود. | |
− | معاویه | + | روزی ولید به نزد معاویه رفت و نوشتههای علی علیه السلام را در دست معاویه دید که از آنها تعریف میکرد. این مکتوبات که در دست [[محمد بن ابی بكر|محمد بن ابیبکر]] بود با کشتهشدن وی به دست معاویه رسیده بود. ولید با مشاهده این صحنه گفت: دستور بدهید آن نوشتهها را بسوزانند. |
− | ولید پس از | + | معاویه گفت: این چه سخنی است میگویی؟ نظرت در این باره درست نیست. ولید گفت: نظر شما درست نیست. آیا درست است مردم متوجه شوند معاویه به نظرات [[ابوتراب]] عمل میکند. معاویه پس از سکوت کوتاه با زیرکی گفت: ما نمیگوییم این سخنان علی است، بلکه میگوییم نوشتههای [[ابوبکر]] است، چرا که در خانه فرزند او (محمد بن ابیبکر) بدست آمده است، ما هم به آنها عمل میکنیم و [[فتوا]] میدهیم.<ref>ثقفی کوفی، الغارات، تهران، انجمن آثارملی، 1353، ج1، ص251.</ref> |
+ | ولید بن عقبه پس از مرگ [[عثمان]] در شهر رقّه -در [[سوریه]]- سکونت گزید و در زمان خلافت معاویه در همین شهر درگذشت.<ref>ابن عبدالبر، پیشین، ج4، ص1557 و ابن حجر، پیشین، ج6، ص482.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
− | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | + | * [http://www.pajoohe.ir "وليد بن عقبة بن ابیمعيط"، فاطمه عادلی، دانشنامه پژوهه]، بازیابی: 30 بهمن 1392. | |
− | *[http://www.pajoohe. | ||
[[رده:دشمنان پیامبر]] | [[رده:دشمنان پیامبر]] | ||
[[رده:دشمنان امام علی علیه السلام]] | [[رده:دشمنان امام علی علیه السلام]] | ||
+ | [[رده:شخصیتهای شان نزول آیات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۱۵
«ولید بن عُقبه» از جمله آزاردهندگان پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله پس از بعثت ایشان بود، ولی به هنگام فتح مکه در سال 8 هجری اسلام آورد. بنا به نقل مفسرین، او فرد فاسقِ مورد اشاره در آیه «...إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا...».[۱] است. ولید همچنین تا پایان عمر در زمره دشمنان سرسخت امام علی علیهالسلام بود.
محتویات
نسب ولید بن عقبه
ولید بن عقبه بن ابیمعیط بن ابیعمرو ذکوان بن امیه بن عبدشمس، برادر مادری عثمان بن عفان است. و مادرش اروی دختر کریز بن حبیب بن عبدشمس است.[۲]
در مورد نسب وی نقلهای متفاوتی است؛ برخی منابع اسم ابیعمرو از اجداد ولید را ذکوان گفتهاند،[۳] و ذکوان غلام امیه بن شمس است که امیه او را به پسری خود پذیرفت و کنیه اباعمرو را به او داد. ذکوان اهل صفوریه از نواحی اردن است؛ بنابراین ولید بن عقبه از صلب بنیامیه نیست؛[۴] هرچند در همین منابع نقل شدهاست که نظر اکثریت این است که ذکوان غلام امیه نیست.
امام حسن علیه السلام در پی احتجاج با جماعتی که منکر فضل او و پدرش بودند، در پاسخ به ولید بن عقبه نسب وی به «عقبه بن ابیمعیط» را زیر سوال برد و فرمود: تو پسر مردی از کفار عجم از شهر صفوریه به نام ذکوان هستی، تمنای من این است که تو از مادر خویش درباره پدر خود پرسش کنی آنگاه که ذکوان را ترک گفت و تو را ملحق به عقبه بن ابیمعیط کرد... ای ولید به خدا تو از نظر سن بزرگتر از کسی هستی که پدر خود میخوانی، پس بهتر است تو مشغول انتساب خود به پدرت باشی...[۵]
ولید در زمان پیامبر اسلام
ولید بن عقبه در روز فتح مکه در سال 8 هجری اسلام آورد.[۶] در سال نهم هجری پیامبر صلی الله علیه و آله، ولید بن عقبه را به جانب «قبیله بنی مصطلق» فرستاد تا زکات آنان را گرد آورد. زمانی که بنیمصطلق شنیدند ولید بن عقبه نزدیک شده است، بیست مرد با تعدادی از شتران و گوسفندان به استقبال او رفتند. ولید بن عقبه همین که آنها را مشاهده کرد، تصور کرد که آنها قصد قتل او را کرده اند؛ پس نزدیک ایشان نرفت و به مدینه بازگشت و به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: زمانی که نزدیک آنها رسیدم، آنها با سلاح مانع جمعآوری زکات شدند؛ پیامبر صلی الله علیه و آله تصمیم گرفت کسی را برای جنگ با آنها روانه فرماید؛ چون خبر به آنها رسید به مدینه آمدند و خبر صحیح را به اطلاع ایشان رساندند و گفتند: ای رسول خدا از او بپرسید که آیا با ما حرفی زده و صحبتی کرده است؟ در همین حین این آیه بر ایشان نازل شد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا...»؛[۷] ای کسانی که ایمان آوردید، اگر فاسقی خبری برای شما آورد پس تحقیق کنید... .
پیامبر صلی الله علیه و آله این آیه را خواند و فرمود: عذر شما درست است و این آیه درباره ولید نازل شده است، سپس فرمود: چه کسی را دوست دارید بفرستم؟ آنها هم عباد بن بشر را پیشنهاد دادند.[۸] در نقلی دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله برای اطمینان از خبر ولید، خالد بن ولید را فرستاد که وی خبر از پایداری ایشان به اسلام داد و پس از آن آیه فسق نازل شد.[۹]
در آیه دیگری نیز به فاسق بودن ولید اشاره شده است و این آیه در پی مشاجره بین امام علی علیه السلام و ولید بن عقبه نازل شدهاست؛ ولید بن عقبه به علی علیه السلام گفت: من از تو زبانآورتر و نیزهام تیزتر و در عقب نشاندن صف دشمن تواناترم. امام علی علیه السلام فرمود: ساکت شو که تو فاسقی بیش نیستی. پس از این جریان آیه «أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ»[۱۰] نازل شد.[۱۱]
ولید در زمان خلفای نخستین
ابوبکر در زمان خلافت خود، عمرو بن عاص و ولید بن عقبه را بر سپاه شام امیر نمود. ولید بن عقبه مامور جمع مالیات قبیله قضاعه بود. او با همراهی عمرو به دریافت مالیات مشغول شد. ابوبکر همچنین به ولید بن عقبه فرمان حمله به اردن داد و عدهای از اعراب را که آماده جهاد شده بودند برای همراهی با وی فرستاد. در این جنگ فرزند خالد کشته شد و خالد بن سعید که فرماندهی جنگ را به عهده داشت به همراه ولید بن عقبه و سپاهیان به مدینه عقبنشینی کردند؛ همین امر باعث شد ابوبکر بر این دو خشم بگیرد و اجازه ورود به مدینه ندهد.[۱۲] پس از این فرمان، ابوبکر شرحبیل بن حسنه را به جای ولید بن عقبه به فرماندهی لشکریان تازه منصوب و به شام روانه کرد.[۱۳]
با به خلافت رسیدن عمر، وی اجازه ورود ولید بن عقبه را به مدینه داد[۱۴] و مسئولیتهایی نیز به وی داد. در سال 17 هجری رومیان قصد حمله به ابوعبیده و مسلمین مقیم حمص را داشتند و رومیان آنها را محصور کردند؛ چون خبر به عمر رسید افرادی را برای یاری ایشان فرستاد؛ از جمله ولید بن عقبه را به هجوم به اعراب تابع روم از قبایل ربیعه و تنوخ فرستاد و در نهایت با خبر هجوم عموم مسلمین، رومیان پریشان و پراکنده شدند. عمر پس از نجات ابوعبیده و مسلمین حمص ولید بن عقبه را امیر عرب جزیره نمود.
ولید در زمان امارت خود نامهای درباره کوچ کردن اعراب به روم برای عمر نوشت. عمر به پادشاه روم نوشت، شنیدم یک قبیله از اعراب، دیار ما را ترک کرده و کشور شما را پناهگاه خود نمودند. به خدا سوگند اگر تو آن پناهندگان را بیرون نکنی و نزد ما نفرستی ما تمام نصاری را از بلاد خود اخراج کرده سوی تو خواهیم فرستاد؛ پادشاه روم ناگزیر آنها را طرد کرد.
ولید بن عقبه پیشنهادی از قبیله تغلب جز قبول اسلام نپذیرفت و درباره آنها به عمر نوشت. عمر در پاسخ به او گفت: اجبار به قبول اسلام اختصاص به جزیرة العرب دارد نه به سرزمین دیگر، تو آنها را به حال خود آزاد بگذار، به شرط این که یک مولود را مسیحی نکنند و آزاد بگذارند تا رشد یابد و نیز مانع اسلام آوردن افراد خود نشوند؛ اما قبیله تغلب همیشه با ولید کشاکش داشتند. ولید هم تصمیم گرفت با آنها درگیر شود؛ ولی از عمر ترسید، عمر هم بیم آن داشت که ولید آنها را بکوبد، بنابراین ولید را عزل و فرات بن حیان را امیر نمود.[۱۵]
عثمان وقتی به خلافت رسید، سعد بن ابیوقاص را که در روزگار عمر والی کوفه بود، از حکومت کوفه برکنار کرد و ولید بن عقبه را حاکم کوفه نمود.[۱۶]
پس از انتصاب وی بر کوفه، طلحه و زبیر نزد عثمان رفتند و گفتند: آن روز که خلافت بر تو مقرر شد، آیا عمر تو را وصیت نکرد که چون خلافت به تو رسد زینهار که آل ابیمعیط را بر سر مردمان مسلط نکنی؟![۱۷] عثمان گفت: آری چنین بود، گفتند: پس چرا ولید را به امارت کوفه فرستادی؟ عثمان گفت: همان طور که عمر مغیرة بن شعبه را امارت کوفه داد، من هم او را امارت آن شهر دادم.[۱۸]
ولید وقتی به حکومت کوفه رسید، در کنار مسجد خانه بزرگی برای خود ساخت.[۱۹] وی در دوران حکومت خود شراب خواری کرد و در حال مستی به امامت نماز صبح حاضر شد و نماز را چهار رکعت خواند و به کسانی که پشت سرش بودند گفت: فزونتر برای شما بخوانم؟[۲۰]
عتاب بن غیلان ثقفی و در نقل دیگر ابن مسعود[۲۱] به ولید گفت: چه چیز را بیفزایی؟ خدا خیرت ندهد، به خدا سوگند از آن کسی که تو را حاکم و امیر ما قرار داده است، تعجب میکنم. پس از آن ولید برای مردم خطبه خواند و مردم ریگهای مسجد را به سوی او پرتاب کردند و ولید تلوتلو خوران به قصر خود بازگشت.[۲۲]
عدهای نزد عثمان رفتند و واقعه را گزارش دادند و گفته شده عثمان بعضی از گواهان را تازیانه زد؛ پس آنان نزد امام علی علیه السلام رفتند و از عثمان شکایت کردند؛ علی علیه السلام نزد عثمان رفت و به او فرمود: حدود خدا را پایمال کردی و گروهی را که به زیان برادرت (ولید) شهادت دادند، کتک زدی و حکم را زیر و رو کردی، با آن که عمر گفت امویان و به ویژه خاندان ابومعیط را بر گردن مردم سوار مکن! عثمان پرسید: میگویی چه کنم؟ علی علیه السلام فرمود: به نظر من باید او را برکنار کنی و شاهدان را مورد بازجویی قرار دهی و اگر ایشان کسانی نیستند که گمان بد بر ایشان رود و از سر کینهتوزی دروغ میگویند، برادرت را به کیفری که شایسته اوست برسانی.
اما پس از آن که ولید به مدینه احضار شد و شاهدان بر ضد او شهادت دادند، کسی حاضر نشد او را حد بزند، علی علیه السلام حد الهی را بر او جاری کرد. در حالی که ولید او را به پیوند خویشاوندی سوگند میداد که نزند، علی علیه السلام به او فرمود: خاموش باش که به درستی بنیاسرائیل تنها به این دلیل به پرتگاه هلاکت افتادند که حدود خدا را پایمال کردند.[۲۳] پس از آن، عثمان ولید را برکنار کرد و سعید بن عاص را به حکومت کوفه فرستاد.[۲۴]
در زمان حکومت ولید بن عقبه بر کوفه، هیچ کس نمیبایست از فضائل امام علی علیه السلام سخن میگفت؛ زیرا ولید او را به زندان میانداخت؛ چنان که عبدالرحمن بن جندب گاهی در کوفه از فضائل امام میگفت، این جریان به گوش ولید بن عقبه رسید و او را به زندان انداخت.[۲۵]
ولید بن عقبه در برخی از جنگها در زمان عثمان حضور داشت، وی با دیلمان از نواحی قزوین جنگ کرد، همچنین به آذربایجان و گیلان و موقان از نواحی آذربایجان و ببر و طیلسان از نواحی دیلم و خزر لشکر کشید.[۲۶] پس از آن بر عراقین (بصره و کوفه و آذربایجان امیر شد و سلمان بن ربیعه باهلی را به بردعه (برذعه) از نواحی آذربایجان فرستاد، وی نیز آنجا را گشود.[۲۷]
با محاصره عثمان توسط مردم معترض، ولید بن عقبه به بنیهاشم گفت: ای بنیهاشم آنچه میان ما و شماست همچون شکاف سنگ، روزگار نمیتواند آن را به هم آورد. ای بنیهاشم چگونه میان ما و شما ترحم باشد؟ با این که شمشیر و نیزههای فرزند اروی (مادر ولید) نزد شماست. فضل بن عباس در پاسخ گفت: درباره اسلحه برادر خویش از مردم مصر جویا شوید که جامهها و نیزههای او نزد ایشان است. ولیامر پس از محمد صلی الله علیه وآله، علی بود که در همه جا یار او بود و خداوند آیه فرستاد که تو زشتکار و فاسقی، تو را در اسلام هیچ سهمی نیست که در پی آن باشی.[۲۸]
ولید در زمان خلافت امیرالمؤمنین
در جریان بیعت با امیرالمؤمنین علی علیه السلام بسیاری از افراد قریش با ایشان بیعت کردند؛ مگر سه نفر؛ سعید بن عاص، مروان بن حکم و ولید بن عقبه. ولید بن عقبه که زبان آنان بود، گفت: تو بر همه ما ستم کردهای، اما من، که پدرم را در روز بدر دست بسته گردن زدی و اما سعید، پدرش را در روز بدر کشتی حال آن که از برجستگان قریش بود... بیعت با تو را میپذیریم؛ اما بدان شرط که آنچه را بدست آوردیم از ما بنهی و از آنچه در تصرف ماست ما را معاف داری و کشندگان عثمان را بکشی. پس علی به خشم آمد و فرمود: اما آنچه یادآور شدی که من از شما کشته و بر شما تاختهام، پس حق با شما چنان کرده است و اما نهادن من از شما آنچه را بدست آوردهاید، پس مرا نمیرسد که از حق خدا بگذرم و اما معاف کردن من شما را از آنچه در تصرف دارید، پس آنچه مال خدا و مسلمانان باشد عدالت شما را فرامیگیرد و اما کشتن من کشندگان عثمان را، پس اگر امروز کشتن آنان بر من واجب باشد، فردا هم نبرد با آنان واجب خواهد بود؛ لیکن شما راست که شما را بر کتاب خدا و سنت پیامبرش وادارم، پس هر که حق بر او تنگ آید باطل بر او تنگتر خواهد آمد و اگر هم بخواهید پی کار خود بروید.[۲۹]
در دوره خلافت امیرالمؤمنین، مخالفتها و دشمنیهای ولید بن عقبه با ایشان بسیار زیاد است. او اشعاری نیز علیه حضرت علی علیه السلام سرود.[۳۰]
در جنگهای این دوره، ولید در صف دشمنان و در مقابل علی علیه السلام بود؛ در جنگ جمل وی به سپاه عایشه پیوست.[۳۱] او در جنگ صفین نیز در سپاه معاویه بود و از کسانی بود که پیشنهاد بسته شدن آب بر سپاه علی بن ابیطالب علیه السلام را داد و این امر صورت گرفت. عملکرد ولید بن عقبه در این جنگ به گونهای بود که امام پس از قرآن بر سر نیزهها کردن و تسلیم شدن سپاه ایشان فرمود: ای بندگان خدا شما بر حق هستید، به نبرد با دشمن ادامه دهید، معاویه و ابن ابیمعیط و... را من بهتر میشناسم، اینان اصحاب دین و قرآن نیستند. از کودکی تا سالمندی ایشان را میشناسم؛ در ایام کودکی شریرترین کودکان و در سالمندی شریرترین سالمندان بودند.[۳۲] و در نقلی دیگر امام فرمود: نزدیکترین قوم به جهل و دور از معرفت خدا قومی هستند که پیشوا و مربی آنان معاویه و پسر نابغه (عمرو بن عاص) و ابواعور سلمی و ابن ابیمعیط باده گسار و حدخورده در اسلام باشند.[۳۳]
ولید در زمان حکومت معاویه
با به خلافت رسیدن معاویه، ولید بن عقبه همچنان در سپاه وی و از حامیان وی بود. در این دوران نیز شدت دشمنی ولید با امام علی علیه السلام نمایان بود.
روزی ولید به نزد معاویه رفت و نوشتههای علی علیه السلام را در دست معاویه دید که از آنها تعریف میکرد. این مکتوبات که در دست محمد بن ابیبکر بود با کشتهشدن وی به دست معاویه رسیده بود. ولید با مشاهده این صحنه گفت: دستور بدهید آن نوشتهها را بسوزانند.
معاویه گفت: این چه سخنی است میگویی؟ نظرت در این باره درست نیست. ولید گفت: نظر شما درست نیست. آیا درست است مردم متوجه شوند معاویه به نظرات ابوتراب عمل میکند. معاویه پس از سکوت کوتاه با زیرکی گفت: ما نمیگوییم این سخنان علی است، بلکه میگوییم نوشتههای ابوبکر است، چرا که در خانه فرزند او (محمد بن ابیبکر) بدست آمده است، ما هم به آنها عمل میکنیم و فتوا میدهیم.[۳۴]
ولید بن عقبه پس از مرگ عثمان در شهر رقّه -در سوریه- سکونت گزید و در زمان خلافت معاویه در همین شهر درگذشت.[۳۵]
پانویس
- ↑ سوره حجرات، آیه 6.
- ↑ ابن عبدالبر، استیعاب، بیروت، دارالجیل، 1412، ج4، ص1552 و خلیفه بن خیاط، طبقات خلیفه، بیروت، دارالفکر، 1414، ص41 و ابن حجر، الاصابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415، ج6، ص481.
- ↑ ابن عبدالبر، پیشین، ج4، ص1552 و ابن حجر، پیشین، ج6، ص481.
- ↑ ابن عبدالبر، پیشین، ج4، ص1552.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، نجف، دارالنعمان، 1386، ج1، ص412 و ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بی جا، داراحیاء الکتب العربیه، بی تا، ج6، ص292.
- ↑ ابن حجر، پیشین، ج6، ص481 و ابن عبدالبر، پیشین، ج4، ص1552.
- ↑ سوره حجرات، آیه 6.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارصادر، بی تا، ج2، ص161 و واقدی، المغازی، بیروت، موسسه الاعلمی، چاپ سوم، 1409، ج3، ص980 و مقریزی، پیشین، ج2، ص42.
- ↑ ابن عبدالبر، پیشین، ج4، ص1553 و ابن حجر، پیشین، ج6، ص481.
- ↑ آیا کسی که مومن است مثل کسی است که فاسق است، هرگز این دو یکسان نیستند. (سوره سجده، آیه/18)
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، 1417، ج2، ص148 و ابن اعثم کوفی، الفتوح، پیشین، ج2، ص495.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، بیروت، دارصادر، 1385، ص403-406 و ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1408، ج2، ص515-518.
- ↑ ابن اثیر، پیشین، ج2، ص405.
- ↑ همان، ج2، ص406 و ابن خلدون، پیشین، ج2، ص 518.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، پیشین، ج2، ص531-533 و طبری، پیشین، ج4، ص55-56 و ابن خلدون، پیشین، ج2، ص545-547.
- ↑ ابن عبدالبر، پیشین، ج4، ص1554 و ابن حجر، پیشین، ج6، ص482-483 و ابن اثیر، اسدالغابه، پیشین، ج4، ص676.
- ↑ ابن اعثم کوفی، پیشین، ج2، ص393 و بلاذری، انساب الاشراف، پیشین، ج5، ص517.
- ↑ ابن اعثم، پیشین، ج2، ص393.
- ↑ ابن سعد، پیشین، ج6، ص24.
- ↑ ابن عبدالبر، پیشین، ج4، ص1554 و ابن حجر، پیشین، ج6، ص482 و یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی تا، ج2، ص165.
- ↑ حلبی، السیره الحلبیه، بیروت، دارالمعرفه، 1400، ج2، ص593.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، پیشین، ج5، ص519-520 و حلبی، همان، ج2، ص593.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، نجف، حیدریه، 1376، ج1، ص409 و ابن شبه النمیری، تاریخ المدینه، قم، دارالفکر، 1410، ج3، ص975.
- ↑ یعقوبی، پیشین، ج2، ص166.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، بیروت، دارالمفید، چاپ دوم، 1414، ج1، ص243 و ابن ابی الحدید، پیشین، ج12، ص266.
- ↑ ابن الفقیه، البلدان، بیروت، عالم الکتب، 1416، ص558.
- ↑ تاریخ سیستان، تهران، کلاله خاور، چاپ دوم، 1366، ص 77 و خلیفه بن خیاط، پیشین، ص114.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، قم، دارالهجره، چاپ دوم، 1409، ج2، ص347-348 و مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، بورسعید، مکتبه الثقافه الدینیه، بی تا، ج5، ص207.
- ↑ یعقوبی، پیشین، ج2، ص178 و ابن اعثم کوفی، پیشین، ج2، ص443 (با کمی تفاوت).
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، 1411، ج2، ص495.
- ↑ ابن مسکویه، تجارب الامم، تهران، سروش، چاپ دوم، 1379، ج1، ص469 و ابن خلدون، پیشین، ج2، ص607.
- ↑ ابن خلدون، پیشین، ج2، ص627-632.
- ↑ نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، قاهره، موسسه العربیه الحدیثه، چاپ دوم، 1382، ص391 و طبری، پیشین، ج5، ص45.
- ↑ ثقفی کوفی، الغارات، تهران، انجمن آثارملی، 1353، ج1، ص251.
- ↑ ابن عبدالبر، پیشین، ج4، ص1557 و ابن حجر، پیشین، ج6، ص482.
منابع
- "وليد بن عقبة بن ابیمعيط"، فاطمه عادلی، دانشنامه پژوهه، بازیابی: 30 بهمن 1392.