منابع و پی نوشتهای متوسط
جامعیت مقاله متوسط
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

آصف بن برخیا: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
آصف، نام وزیر یا کاتب یا ندیم حضرت سلیمان (ع) است و در روایات و داستانهای [[حضرت سلیمان]] (ع) نام او برده شده است.<ref>  [[خرمشاهی]]، [[بهاءالدین]]، دانش‌ نامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، 1377، چاپ اول، ج ص 39. </ref> ظاهراً او یکی از نزدیکان و دوستان خاص سلیمان (ع)‌بوده و می‌گویند خواهرزاده سلیمان نبی (ع) بوده است.<ref> مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374، چاپ دوازدهم، ج 15، ص 469. </ref> او نزد سلیمان دارای مقام و منزلت بوده در حضور و غیاب سلیمان هر وقت می‌خواستم وارد خانه او می‌شده<ref> شبستری، عبدالحسین، اعلام قرآن، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1379، چاپ اول،‌ص 20. </ref>.
+
{{خوب}}
در روایات و تفاسیر همه جا آصف وزیری خردمند، سیاستمدار و مدبر معرفی شده است. آصف از [[بنی‌اسرائیل]] و براساس بعضی منابع، هم دوران کودکی سلیمان بوده است.<ref> مرکز فرهنگ و معارف، اعلام قرآن از دایره المعارف قرآن، قم، بوستان کتاب، 1385، ج1، ص 109. </ref>
+
'''«آصِف بن برخیا»'''، نام وزیر یا وصیّ [[حضرت سلیمان علیه السلام|حضرت سلیمان]] (علیه‌السلام) است و در [[حدیث|روایات]] و [[تفسیر قرآن| تفاسیر]] به عنوان آورنده تخت [[بلقیس]] نام او برده شده است.<ref>  بهاءالدین خرمشاهی، دانش‌ نامه قرآن و قرآن پژوهی، ج ۱، ص ۳۹. </ref> آصف یکی از [[بنی‌اسرائیل]] و ظاهراً از نزدیکان و دوستان خاص سلیمان نبی و دارای مقام و منزلت نزد آن حضرت بوده است.<ref> مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴، ج ۱۵، ص ۴۶۹. </ref>  
  
== آصف بن برخیا در قرآن ==
+
==آصف بن برخیا در قرآن==
  
نام آصف در قرآن صریحاً‌ ذکر نشده ولی در داستان حضرت سلیمان (ع) آمده است که ایشان، از اطرافیان خود می‌خواهد تخت [[ملکه سبأ]] ([[بلقیس]]) را به آنجا بیاورند:
+
نام آصف بن برخیا در [[قرآن]] صریحاً‌ ذکر نشده، ولی در داستان [[حضرت سلیمان علیه السلام|حضرت سلیمان]] (علیه‌السلام) آمده است که ایشان، از اطرافیان خود می‌خواهد تخت [[ملکه سبأ]] ([[بلقیس]]) را به آنجا بیاورند:
{{متن قرآن|«قَالَ يَا أَيُّهَا المَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ»}}<ref> نمل/ 38 (ترجمه آیات از آیت الله مکارم شیرازی می‌باشد) </ref>
+
{{متن قرآن|«قَالَ یا أَیهَا المَلَؤُا أَیکمْ یأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یأْتُونِی مُسْلِمِینَ»}}<ref> [[سوره نمل]]، ۳۸. </ref> (سلیمان گفت) ای بزرگان کدام یک از شما تخت او را برای من می‌آورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟
  
«(سلیمان گفت) ای بزرگان کدام یک از شما تخت او را برای من می‌آورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند»
+
ابتدا یکی از [[جن|جنیان]] می‌گوید: {{متن قرآن|«قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیک بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِک»}}<ref> نمل، ۳۹. </ref> عفریتی از جن گفت: من آن را نزد تو می‌آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی. اما در مقابل، شخص دیگری می‌گوید من تخت بلقیس را در کمتر از یک چشم به هم زدن نزد شما حاضر خواهم نمود که قرآن کلام او را چنین نقل می‌کند: {{متن قرآن|«قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکتَابِ أَنَا آتِیک بِهِ قَبْلَ أَن یرْتَدَّ إِلَیک طَرْفُک...»}}<ref> نمل، ۴۰. </ref> کسی که دانشی از کتاب داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را نزد تو خواهم آورد.
  
ابتدا یکی از جنیان می‌گوید:
+
بیشتر مفسران با استناد به روایات بر این عقیده اند که این شخص، آصف بن برخیا وزیر و دانشمند و فرد قابل اعتماد سلیمان بوده<ref>تفسیر سمرقندى، ج ۲، ص ۴۹۷.</ref> که [[اسم اعظم]] پروردگار را مى دانسته است؛ اسمى که هرگاه خداوند به آن خوانده شود، اجابت مى کند؛<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۹.</ref> از این رو آصف را مستجاب الدعوه مى دانند.<ref>کشف الاسرار، ج ۷، ص ۲۲۲.</ref>
  
{{متن قرآن|«قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ»}}<ref> نمل/39. </ref>
+
روایات فراوانى از طریق [[اهل بیت]] علیهم السلام آصف بن برخیا را وصى سلیمان معرفى کرده و مقصود از {{متن قرآن|«الذی عنده علمٌ مِن الکتاب»}} را همین شخص دانسته است. بر پایه روایتى، [[رسول خدا]] صلى الله علیه وآله مى فرماید: آورنده تخت بلقیس، وصى برادرم [[حضرت سلیمان علیه السلام|سلیمان بن داود]] بود.<ref>نورالثقلین، ج ۴، ص ۸۸.</ref> بنا به نقلى، [[امام على]] علیه السلام نیز در موردى که کار خارق العاده‌اى انجام داد و با شگفتى یاران مواجه شد، فرمود: آیا نمى دانید که آصف بن برخیا وصى سلیمان بن داود بود؟ و نتیجه مى گیرد که چون پیامبر اکرم نزد خدا گرامى تر از سلیمان است، وصى او نیز از وصى سلیمان گرامى تر است.<ref>تفسیر البرهان، ج ۴، ص ۲۲۰.</ref>  
«عفریتی از جن گفت: من آن را نزد تو می‌آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی »
 
اما در مقابل شخص دیگری می‌گوید من تخت بلقیس را در کمتر از یک چشم به هم زدن نزد آنها حاضر خواهم نمود که قرآن کلام او را چنین نقل می‌کند:
 
{{متن قرآن|«قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»}} <ref> نمل/40. </ref>
 
«کسی که دانشی از کتاب داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را نزد تو خواهم آورد»
 
  
== علم آصف بن برخیا ==
+
==علم آصف بن برخیا==
  
اینکه این علم چه علمی بوده، در آن بحث وجود دارد، برخی گویند منظور آگاهی او بر کتب آسمانی است، بعضی احتمال داده‌اند [[لوح محفوظ]] باشد و نیز بسیاری از مفسران و غیر آنها گفته‌اند؛ این مرد با ایمان از [[اسم اعظم]] الهی باخبر بوده (همان نام بزرگی که هر چیز در برابر آن خاضع می‌گردد).<ref> تفسیر نمونه، پیشین، ص 470- 49. </ref>
+
اینکه این علم ({{متن قرآن|عِلمٌ مِن الکتاب}}) چه علمی بوده، در آن بحث وجود دارد؛ برخی گویند منظور آگاهی آصف بر کتب آسمانی است، بعضی احتمال داده‌اند [[لوح محفوظ]] باشد و نیز بسیاری از مفسران و غیر آنها گفته‌اند این مرد با [[ایمان]] از [[اسم اعظم]] الهی باخبر بوده (همان نام بزرگی که هر چیز در برابر آن خاضع می‌گردد).<ref> تفسیر نمونه، پیشین، ص ۴۷۰-۴۹. </ref>
به هر حال آنچه آصف می‌دانست از علم سلیمان (ع) بود که به فرمان خدا نزد آصف به [[ودیعه]] نهاده شده بود تا مردم در [[امامت]] و جانشینی او اختلاف نکنند.<ref> اعلام قرآن، مرکز فرهنگ و معارف، پیشین، ص 112. </ref>
 
بنابراین معلوم می‌شود آصف دارای ارتباطی با خداوند بوده که هر چه از پروردگارش درخواست می‌کرده و برآورده می‌‌شده و این علم از سنخ علوم فکری و اکتسابی نبوده است.<ref> طباطبائی، محمدحسین؛ تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی،‌بی‌جا، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، 1370، چاپ چهارم، 15، ص 563. </ref>
 
اینکه خود سلیمان (ع) [[تخت بلقیس|تخت]] را نیاورد و مأموریت را به آصف واگذار کرد ممکن است به خاطر این بوده باشد که آصف [[وصیََّ]] او بود و سلیمان می‌خواست در این لحظه حساس، موقعیت او را به همگان معرفی کند، به علاوه استاد، شاگردان خود را در مواقع لازم می‌‌آزماید تا شایستگی آنها را به دست آورد.<ref> تفسیر نمونه، پیشین، ص 471. </ref>
 
گفته‌اند آصف [[وضو]] گرفت و دو رکعت [[نماز]] خواند، آنگاه دعا کرد و در یک چشم برهم زدن تخت ظاهر شد.<ref> اعلام قرآن، مرکز فرهنگ و معارف،‌پیشین، ص 113. </ref>
 
برخی گویند [[اسم اعظم]]ی که آصف خداوند را با آن خواند «یا حی یا قیوم» بوده و یا «الله الرحمن» و به عقیده برخی «ذالجلال والاکرام» و  به عقیده برخی دیگر «یا الهنا واله کل شیء الهً واحداً لا اله الا انت» بوده است.<ref> اعلام قرآن، مرکز فرهنگ و معارف،‌پیشین، ص 111. </ref>
 
در روایات بسیاری می‌خوانیم اسم اعظم 73 حرف است که یک حرف آن نزد آصف بن برخیا بود و 72 حرف آن نزد امامان (ع) است و یک حرف مخصوص ذات پاک خداست.<ref> تفسیر نمونه، پیشین، ص 473. </ref>
 
چون مرگ آصف نزدیک شد به او وحی شد که فرزندش را جانشین خود کند و آنچه از نور و حکمت نزدش بود به او واگذارد.<ref> اعلام قرآن، مرکز فرهنگ و معارف، پیشین، ص 111. </ref>
 
  
 +
به هر حال آنچه آصف می‌دانست از علم [[حضرت سلیمان علیه السلام|حضرت سلیمان]] (علیه‌السلام) بود که به فرمان خدا نزد آصف به ودیعه نهاده شده بود تا مردم در [[امامت]] و جانشینی او اختلاف نکنند.<ref> اعلام قرآن، مرکز فرهنگ و معارف، پیشین، ص ۱۱۲. </ref>
 +
بنابراین معلوم می‌شود آصف دارای ارتباطی با خداوند بوده که هرچه از پروردگارش درخواست می‌کرده، برآورده می‌‌شده و این علم از سنخ علوم فکری و اکتسابی نبوده است.<ref> علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، ۱۵، ص ۵۶۳. </ref>
 +
 +
اینکه خود سلیمان (ع) تخت [[بلقیس]] را نیاورد و مأموریت را به آصف واگذار کرد ممکن است به خاطر این بوده باشد که آصف وصیّ او بود و سلیمان می‌خواست در این لحظه حساس، موقعیت او را به همگان معرفی کند. به علاوه استاد، شاگردان خود را در مواقع لازم می‌‌آزماید تا شایستگی آنها را به دست آورد.<ref> تفسیر نمونه، پیشین، ص ۴۷۱. </ref>
 +
 +
برخی گویند [[اسم اعظم]]ی که آصف خداوند را با آن خواند «یا حیّ یا قیوم» بوده و یا «الله الرحمن» و به عقیده برخی «ذالجلال والاکرام» و  به عقیده برخی دیگر «یا الهنا واله کل شیء الهً واحداً لا اله الا انت» بوده است.<ref> اعلام قرآن، مرکز فرهنگ و معارف،‌پیشین، ص ۱۱۱. </ref>
 +
در روایات بسیاری می‌خوانیم اسم اعظم ۷۳ حرف است که یک حرف آن نزد آصف بن برخیا بود و ۷۲ حرف آن نزد [[ائمه اطهار|امامان]] (علیهم السلام) است و یک حرف مخصوص ذات پاک خداست.<ref> تفسیر نمونه، پیشین، ص ۴۷۳. </ref>
 +
 +
[[علی بن حسین مسعودی|مسعودى]] مى نویسد: چون مرگ سلیمان فرا رسید، خداوند به او [[وحی|وحى]] کرد که آصف را وصى خود قرار دهد و میراث نور و حکمت را به وى بسپارد.<ref>اثبات الوصیه، ص ۷۶.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=30305 آصف بن برخیا، علی محمودی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی: 30 دی 1391.
+
*[http://www.pajoohe.ir "آصف بن برخیا"، دانشنامه پژوهه]، علی محمودی، تاریخ بازیابی: ۳۰ دی ۱۳۹۱.
 
+
*"آصف بن برخیا"، [[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دایرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۱، ص ۱۰۹.
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= ضعیف
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= متوسط
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
}}
 
[[رده:شخصیت های ستوده شده در قرآن]]
 
[[رده:شخصیت های ستوده شده در قرآن]]
 +
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۸

«آصِف بن برخیا»، نام وزیر یا وصیّ حضرت سلیمان (علیه‌السلام) است و در روایات و تفاسیر به عنوان آورنده تخت بلقیس نام او برده شده است.[۱] آصف یکی از بنی‌اسرائیل و ظاهراً از نزدیکان و دوستان خاص سلیمان نبی و دارای مقام و منزلت نزد آن حضرت بوده است.[۲]

آصف بن برخیا در قرآن

نام آصف بن برخیا در قرآن صریحاً‌ ذکر نشده، ولی در داستان حضرت سلیمان (علیه‌السلام) آمده است که ایشان، از اطرافیان خود می‌خواهد تخت ملکه سبأ (بلقیس) را به آنجا بیاورند: «قَالَ یا أَیهَا المَلَؤُا أَیکمْ یأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یأْتُونِی مُسْلِمِینَ»[۳] (سلیمان گفت) ای بزرگان کدام یک از شما تخت او را برای من می‌آورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟

ابتدا یکی از جنیان می‌گوید: «قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیک بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِک»[۴] عفریتی از جن گفت: من آن را نزد تو می‌آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی. اما در مقابل، شخص دیگری می‌گوید من تخت بلقیس را در کمتر از یک چشم به هم زدن نزد شما حاضر خواهم نمود که قرآن کلام او را چنین نقل می‌کند: «قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکتَابِ أَنَا آتِیک بِهِ قَبْلَ أَن یرْتَدَّ إِلَیک طَرْفُک...»[۵] کسی که دانشی از کتاب داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را نزد تو خواهم آورد.

بیشتر مفسران با استناد به روایات بر این عقیده اند که این شخص، آصف بن برخیا وزیر و دانشمند و فرد قابل اعتماد سلیمان بوده[۶] که اسم اعظم پروردگار را مى دانسته است؛ اسمى که هرگاه خداوند به آن خوانده شود، اجابت مى کند؛[۷] از این رو آصف را مستجاب الدعوه مى دانند.[۸]

روایات فراوانى از طریق اهل بیت علیهم السلام آصف بن برخیا را وصى سلیمان معرفى کرده و مقصود از «الذی عنده علمٌ مِن الکتاب» را همین شخص دانسته است. بر پایه روایتى، رسول خدا صلى الله علیه وآله مى فرماید: آورنده تخت بلقیس، وصى برادرم سلیمان بن داود بود.[۹] بنا به نقلى، امام على علیه السلام نیز در موردى که کار خارق العاده‌اى انجام داد و با شگفتى یاران مواجه شد، فرمود: آیا نمى دانید که آصف بن برخیا وصى سلیمان بن داود بود؟ و نتیجه مى گیرد که چون پیامبر اکرم نزد خدا گرامى تر از سلیمان است، وصى او نیز از وصى سلیمان گرامى تر است.[۱۰]

علم آصف بن برخیا

اینکه این علم (عِلمٌ مِن الکتاب) چه علمی بوده، در آن بحث وجود دارد؛ برخی گویند منظور آگاهی آصف بر کتب آسمانی است، بعضی احتمال داده‌اند لوح محفوظ باشد و نیز بسیاری از مفسران و غیر آنها گفته‌اند این مرد با ایمان از اسم اعظم الهی باخبر بوده (همان نام بزرگی که هر چیز در برابر آن خاضع می‌گردد).[۱۱]

به هر حال آنچه آصف می‌دانست از علم حضرت سلیمان (علیه‌السلام) بود که به فرمان خدا نزد آصف به ودیعه نهاده شده بود تا مردم در امامت و جانشینی او اختلاف نکنند.[۱۲] بنابراین معلوم می‌شود آصف دارای ارتباطی با خداوند بوده که هرچه از پروردگارش درخواست می‌کرده، برآورده می‌‌شده و این علم از سنخ علوم فکری و اکتسابی نبوده است.[۱۳]

اینکه خود سلیمان (ع) تخت بلقیس را نیاورد و مأموریت را به آصف واگذار کرد ممکن است به خاطر این بوده باشد که آصف وصیّ او بود و سلیمان می‌خواست در این لحظه حساس، موقعیت او را به همگان معرفی کند. به علاوه استاد، شاگردان خود را در مواقع لازم می‌‌آزماید تا شایستگی آنها را به دست آورد.[۱۴]

برخی گویند اسم اعظمی که آصف خداوند را با آن خواند «یا حیّ یا قیوم» بوده و یا «الله الرحمن» و به عقیده برخی «ذالجلال والاکرام» و به عقیده برخی دیگر «یا الهنا واله کل شیء الهً واحداً لا اله الا انت» بوده است.[۱۵] در روایات بسیاری می‌خوانیم اسم اعظم ۷۳ حرف است که یک حرف آن نزد آصف بن برخیا بود و ۷۲ حرف آن نزد امامان (علیهم السلام) است و یک حرف مخصوص ذات پاک خداست.[۱۶]

مسعودى مى نویسد: چون مرگ سلیمان فرا رسید، خداوند به او وحى کرد که آصف را وصى خود قرار دهد و میراث نور و حکمت را به وى بسپارد.[۱۷]

پانویس

  1. بهاءالدین خرمشاهی، دانش‌ نامه قرآن و قرآن پژوهی، ج ۱، ص ۳۹.
  2. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴، ج ۱۵، ص ۴۶۹.
  3. سوره نمل، ۳۸.
  4. نمل، ۳۹.
  5. نمل، ۴۰.
  6. تفسیر سمرقندى، ج ۲، ص ۴۹۷.
  7. مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۹.
  8. کشف الاسرار، ج ۷، ص ۲۲۲.
  9. نورالثقلین، ج ۴، ص ۸۸.
  10. تفسیر البرهان، ج ۴، ص ۲۲۰.
  11. تفسیر نمونه، پیشین، ص ۴۷۰-۴۹.
  12. اعلام قرآن، مرکز فرهنگ و معارف، پیشین، ص ۱۱۲.
  13. علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، ۱۵، ص ۵۶۳.
  14. تفسیر نمونه، پیشین، ص ۴۷۱.
  15. اعلام قرآن، مرکز فرهنگ و معارف،‌پیشین، ص ۱۱۱.
  16. تفسیر نمونه، پیشین، ص ۴۷۳.
  17. اثبات الوصیه، ص ۷۶.

منابع