رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

آدم بن اسحاق قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: آدم بن اسحاق قمی، ' /> '''کلید واژه: آدم بن ...' ایجاد کرد)
 
 
(۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{خوب}}
 +
'''«آدم بن اسحاق اشعری قمی»''' از راویان و محدثان موثق [[شیعه]] در قرن سوم هجری و ساکن بوده [[قم]] است. برخی او را از اصحاب [[امام هادی]] علیه‌السلام دانسته‌اند. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] و [[شیخ طوسی]] ضمن توثیق او، «کتاب الحدیث» را از تألیفات او شمرده‌اند که در بردارنده مجموعه‌ای از سخنان پیشوایان دینی بوده است.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = '''آدم بن اسحاق اشعری قمی'''
 +
||تصویر=
 +
||زادروز = 
 +
|زادگاه = [[قم]]
 +
|وفات =  قرن سوم قمری
 +
|مدفن = قم
 +
|اساتید =  عبدالله بن محمد الجعفی،...
 +
|شاگردان = [[احمد بن محمد بن عیسی اشعری]]، [[ابراهیم بن هاشم قمی]]،...
 +
|آثار = کتاب الحدیث،...
 +
}}
 +
==زندگی‌نامه ==
  
 +
آدم بن اسحاق قمی در سده دوم و سوم هجری،<ref>اعیان الشیعه، ج۲، ص ۸۵.</ref> همانند اجدادش در شهر [[قم]] می‌‌زیست. نسبش به قبیله اشعری در [[یمن]] می رسد، عده ای از افراد این قبیله پس از فتوحات اسلامی در [[ایران]] ساکن شدند.<ref> اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۸۵.</ref>
  
 +
خاندان او از [[شیعه|شیعیان]] بزرگ و قابل اعتماد بودند و کثرت راویان و عالمان در میان آن‌ها به خوبی مشهود بود.<ref>اعیان الشیعه، ج۲، ص ۸۵.</ref> پدرش اسحاق بن آدم توفیق یافت از [[امام رضا]] علیه‌السلام روایت نقل کند.<ref> رجال نجاشی، ص ۷۳، رقم ۱۷۶.</ref> [[زکریا بن آدم]] عموی آدم بن اسحاق بود و به گفته [[ابن داوود حلی|ابن داود]]: جایگاه ویژه‌ای نزد امام رضا و نیز [[امام جواد]] علیهماالسلام داشت.
  
 +
'''هم عصر با امامان علیهم‌السلام'''
  
'''منبع:''' ستارگان حرم، شماره 6
+
شکی نیست که «آدم بن اسحاق» روزگار پیشوایان [[معصوم]] علیهم السلام را درک کرد؛ اما تاریخ و منابع موجود نام هیچ یک از آن بزرگواران را معین نکرده است. البته بر سنگ قبر او که حسب الامر آیت الله گلپایگانی نصب گردیده از اصحاب [[امام هادی]] علیه‌السلام شمرده شده است.
  
'''نویسنده:''' علی محمدی یدک
+
به عقیده نگارنده: احتمال همزمانی دوران زندگی او با عصر [[امام رضا]]، [[امام جواد]] و [[امام هادی]] علیهم‌السلام قوت می‌‌یابد، به دلیل آن که پدرش - اسحاق بن آدم<ref> رجال نجاشی، ص ۷۳، رقم ۱۷۶.</ref> - و شاگرد او، [[ابراهیم بن هاشم قمی|ابراهیم بن هاشم]]<ref> رجال شیخ طوسی، ص ۳۶۹.</ref> از راویان و یاران امام رضا علیه‌السلام بودند و همچنین دیگر شاگردش - [[احمد بن محمد بن عیسی اشعری|احمد بن محمد بن عیسی]] - از یاران امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم‌السلام بود.<ref> همان، ص ۳۶۶، ۳۹۷ و ۴۰۹.</ref>
  
آسمان سرخ تشیع پوشیده از ستارگان پرفروغ و فراوانی است که با درخشش خود، راهیان طریق حق را راهنما شده‌اند و بر عزت، شرف و بالندگی این مکتب افزوده‌اند.
+
در هر صورت بزرگترین افتخار آدم بن اسحاق همزمانی با عصر امام معصوم بود؛ هر چند توفیق حضور مستقیم در پیشگاه امام عصر خود را نیافت. البته وی با وجود جوّ خفقانی که به وسیله خلفای ظالم [[حکومت بنی عباس|عباسی]] بر علیه شیعیان به وجود آمده بود هرگز رابطه معنوی‌اش را با خاندان [[امامت]] قطع نکرد و با نقل روایت‌هایی هر چند اندک، وفاداری خود را نسبت به مکتب [[تشیع]] به اثبات رساند.
  
مردانی که در اوج سختی‌ها مقصد خود را به خوبی شناختند و لحظه‌ای از ولایت دست برنداشتند.
+
'''وفات:'''
  
یکی از ستارگان «آدم بن اسحاق قمی» است، که در زمره راویان ثقه،<ref> رجال نجاشی، ص 105، رقم 262.</ref> و عالمان وارسته شیعه قرار داشت. او در سده دوم هجرت،<ref> اعیان الشیعه، ج ص 85.</ref> همانند اجدادش، در شهر [[قم]] می‌‌زیست. عصر زندگی وی با دوران امامت ائمه طاهرین علیه‌السلام و روشنگری‌های آن بزرگواران پیوند خورد و جلوه‌ای ویژه به خود گرفته بود. از دیگر سو، حیات وی با خودکامگی‌های حکمان بنی‌عباس مصادف بود، که عرصه را بر پیروان مکتب علوی تنگ کرده بودند. آدم بن اسحاق در چنین شرایطی نه تنها مرعوب دشمنان نشد؛ بلکه توانست خود را در فهرست شیعیان راستین جای دهد، به گونه‌ای که پس از گذشت سال‌ها با وجود دسیسه‌های فراوان برای محو آثار تشیع، نام او همانند بسیاری از عالمان و راویان شیعه بر سر زبان هاست.
+
احتمال می‌‌رود زمان وفات آدم بن اسحاق اشعری قمی، به اواخر قرن سوم هجری برگردد، همان طور که نویسنده «[[اعیان الشیعه (کتاب)|اعیان الشیعه]]» نیز او را از راویان شیعی اواخر قرن سوم هجری می‌‌داند.<ref> اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۸۵.</ref>
  
منابع تاریخی موجود، اشاره‌ای به زوایای مختلف زندگی آدم بن اسحاق نکرده‌اند و تنها به ذکر نام و معرفی بسیار مختصری از او پرداخته‌اند، بر این اساس ما از رسیدن به تحلیل و توضیح بیشتر درباره عصر زندگی وی، فضای سیاسی آن روز و نیز نقش آدم بن اسحاق در مسائل سیاسی و اجتماعی روزگارش محروم هستیم.
+
مدفن وی - چنانکه [[آقا بزرگ تهرانی]] در «[[الذریعة الی تصانیف الشیعة (کتاب)|الذریعه]]»<ref> الذریعه، ج ۶، ص ۳۰۳، رقم ۱۶۱۳.</ref> نوشته و در کتاب «مراقد المعارف»<ref> مراقدالمعارف، ج ۱، ص ۳۱۴.</ref> آمده است - در [[قبرستان شیخان قم]] بوده؛ اما در حال حاضر اثری از آن به جای نمانده است و گفته شده است که آدم بن اسحاق در گلزار شیخان، نزدیک به [[زکریا بن آدم]] که عموی وی و از اصحاب [[امام رضا]] علیه السلام است، مدفون شده و سنگ مزارش نیز موجود است و بر روی سنگ مزارش این گونه نگارش شده است؛ این مرقد شریف شیخ بزرگوار آدم بن اسحاق بن آدم بن عبدالله اشعری قمی جلیل القدر است... .
  
خاندان او از شیعیان بزرگ و قابل اعتمادی بودند و کثرت راویان و عالمان در میان آن‌ها به خوبی مشهود بود.<ref> همان.</ref> پدرش؛ اسحاق بن آدم توفیق یافت از [[امام رضا]] علیه‌السلام روایت نقل کند.<ref> رجال نجاشی، ص 73، رقم 176.</ref> در همین فرصت موفقیت‌های فراوانی کسب کرد که در تربیت و بارور ساختن ریشه‌های اعتقادی فرزندش بی‌تأثیر نبود.
+
==جایگاه علمی==
  
'''عموی والامقام:'''
+
از مجموعه منابعی که درباره آدم بن اسحاق قمی است، چنین بدست می‌‌آید که وی با قافله علوم و معارف رایج آن روزگار همراه بود و حضور در پیشگاه استادان، تعلیم شاگردان و تألیف کتاب، جایگاه علمی‌‌ او را به خوبی نشان می‌‌دهد.
 
 
«زکریا بن آدم؛ عموی آدم بن اسحاق بود و به گفته ابن داود: جایگاه ویژه‌ای نزد امام رضا علیه‌السلام داشت. زکریا که از راویان و یاران صدیق آن امام و نیز [[امام جواد]] علیه‌السلام بود، روایت‌گری قابل اطمینان، عالمی‌‌ فرهیخته و فقیهی نامدار در عصر خود به شمار می‌‌آمد<ref> رجال ابن داود، ص 158، رقم 625.</ref> و در بیان عظمتش همین بس که امام رضا و حضرت جواد علیها‌السلام بارها از او به نیکی نام بردند.
 
 
 
زکریا بن آدم وقتی که به امام رضا علیه‌السلام عرض کرد: می‌‌خواهم اهل بیتم را ترک کنم. حضرت فرمود: چنین کاری مکن؛ زیرا به وسیله تو از آن‌ها (بلاها و گرفتاری‌ها) برطرف می‌‌شود، آن چنان که به وسیله پدرم - اباالحسن کاظم علیه‌السلام - بلا از اهل [[بغداد]] دفع شد.<ref> رجال کشی، ص 594، رقم 1111.</ref>
 
 
 
عبدالله بن صلت قمی ‌‌از یاران [[امام رضا]] علیه‌السلام می‌‌گفت: در آخر عمر حضرت جواد علیه‌السلام نزدش رفتم و شنیدم که می‌‌فرمود: خداوند، صفوان بن یحیی و محمد بن سنان و زکریا بن آدم را از طرف من پاداش نیکو عطا فرماید، آن‌ها نسبت به من وفادار بودند...<ref> همان، ص 503، رقم 964.</ref>
 
 
 
آدم بن اسحاق منسوب به قبیله بزرگ «اشعریون» است که پس از فتوحات اسلام در بخشی از سرزمین «ایران» سکن شدند.<ref> اعیان الشیعه، ج 2، ص 85.</ref>
 
 
 
'''هم عصر با امام علیه‌السلام'''
 
 
 
شکی نیست که «آدم بن اسحاق» روزگار پیشوایان معصوم علیه‌السلام را درک کرد؛ اما تاریخ و منابع موجود نام هیچ یک از آن بزرگواران را معین نکرده است. البته بر سنگ قبر او که حسب الامر آیت الله گلپایگانی نصب گردیده از اصحاب [[امام هادی]] علیه‌السلام شمرده شده است.
 
 
 
به عقیده نگارنده: احتمال همزمانی دوران زندگی او با عصر [[امام رضا]]، [[امام جواد]] و [[امام هادی]] علیهم‌السلام قوت می‌‌یابد، به دلیل آن که پدرش - اسحاق بن آدم<ref> رجال نجاشی، ص 73، رقم 176.</ref> - و شاگرد او، ابراهیم بن هاشم<ref> رجال شیخ طوسی، ص 369.</ref> از راویان و یاران امام رضا علیه‌السلام بودند و همچنین دیگر شاگردش - احمد بن محمد بن عیسی - از یاران سه تن از امامان: رضا، جواد و هادی علیهم‌السلام بود.<ref> همان، ص 366، 397 و 409.</ref>
 
 
 
در هر صورت بزرگترین افتخار آدم بن اسحاق همزمانی با عصر امام معصوم بود؛ هر چند توفیق حضور مستقیم در پیشگاه امام عصر خود را نیافت. البته وی با وجود جوّ خفقانی که به وسیله خلفای ظالم عباسی بر علیه شیعیان به وجود آمده بود هرگز رابطه معنوی‌اش را با خاندان امامت قطع نکرد و با نقل روایت‌هایی هر چند اندک، وفاداری خود را نسبت به مکتب بالنده تشیع به اثبات رساند.
 
 
 
'''دیدگاه دانایان:'''
 
 
 
نام این محدث شیعی در کتاب‌های رجال شیعه و نیز اهل سنت به چشم می‌‌خورد و مؤلفان آن‌ها به نیکی از وی یاد کرده و سیمایش را به خوبی معرفی کرده‌اند.
 
 
 
«آدم بن اسحاق» در نگاه رجال شناسان، فردی شایسته و ثقه است، به طوری که بزرگانی همچون: نجاشی،<ref> رجال نجاشی، ص 105، رقم 2.</ref> [[علامه حلی]]<ref> رجال ابن داود، ص 9، رقم 1.</ref> و برخی دیگر از عالمان شیعه با لفظ «ثقه» به تعریف و تمجید شخصیت او پرداخته‌اند.
 
 
 
در میان عالمان اهل سنت «ابن حجر عسقلانی» نویسنده «لسان المیزان» از او نام برده و با نقل جمله‌ای پرمعنا بر عظمت این شخصیت شیعی افزوده است. ابن حجر بعد از معرفی «آدم بن اسحاق» و برشمردن اساتید و شاگردانش، به نقل از «ابوعبدالله برقی» می‌‌نویسد: «قال: و کان زاهداً خاشعاً» ابوعبدالله برقی گفت: او (آدم بن اسحاق) زاهدی فروتن بود.<ref> لسان المیزان، ج 1، ص 335، رقم 1027.</ref>
 
 
 
بدیهی است چنین جمله‌ای در کتاب ابن حجر عسقلانی می‌‌تواند دلیلی مضاعف بر عظمت شخصیت این محدث شیعی به شمار آید.
 
 
 
'''جایگاه علمی:'''
 
 
 
از مجموعه منابعی که درباره آدم بن اسحاق است، چنین بدست می‌‌آید که وی با قافله علوم و معارف رایج آن روزگار همراه بود و حضور در پیشگاه استادان، تعلیم شاگردان و تألیف کتاب، جایگاه علمی‌‌ او را به خوبی نشان می‌‌دهد.
 
  
 
'''استادان:'''
 
'''استادان:'''
  
با توجه به منابع موجود تنها شمار اندکی از استادان را می‌‌توان یافت که وی در محضر آنان تحصیل کرده و نقل روایت کرده است. در کتاب‌های رجال شناسی با نام سه تن روبرو می‌‌شویم و با مراجعه به روایت‌هایش در کتاب‌های شیعی ([[بحارالانوار]]، [[وسائل الشیعه]]، [[کتب اربعه]]) این تعداد به بیش از پنج نفر می‌‌رسد.
+
با توجه به منابع موجود، تنها شمار اندکی از استادان را می‌‌توان یافت که وی در محضر آنان تحصیل کرده و نقل روایت کرده است. در کتاب‌های [[رجال]] شناسی با نام سه تن روبرو می‌‌شویم و با مراجعه به روایت‌هایش در کتاب‌های شیعی این تعداد به بیش از پنج نفر می‌‌رسد.
 
 
این اشخاص عبارتند از: «عبدالله بن محمد الجعفی» آدم بن اسحاق بیشترین روایت را بدون حذف موارد تکراری - از او نقل کرده است.
 
  
«شیخ طوسی» عبدالله را صحابی [[امام سجاد]]، [[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیها‌السلام می‌‌داند.<ref> رجال شیخ طوسی، ص 127-98 و 225.</ref> و با دقت در روایات آدم بن اسحاق درمی‌‌یابیم که او از هر استاد، فقط یک روایت نقل کرده است و این روایت‌ها پس از گذشت زمان در میان کتاب‌های روائی شیعه با تفاوتی اندک بارها به ثبت رسیده است.
+
از جمله این اشخاص، «عبدالله بن محمد الجعفی» - صحابی [[امام سجاد]]، [[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیهم السلام -<ref> رجال شیخ طوسی، ص ۱۲۷-۹۸ و ۲۲۵.</ref> است که آدم بن اسحاق بیشترین روایت را بدون حذف موارد تکراری - از او نقل کرده است.  
  
 
'''شاگردان:'''
 
'''شاگردان:'''
  
با این که بخش‌های بسیاری از زندگانی آدم بن اسحاق، با گذشت زمان پنهان گشته است، منابع موجود به ویژه روایات او نشان از همت فراوانش در مسیر تعلیم و تربیت شاگردان کارآمد، دارد.
+
با این که بخش‌های بسیاری از زندگانی آدم بن اسحاق، با گذشت زمان پنهان گشته است، منابع موجود به ویژه روایات او نشان از همت فراوانش در مسیر تعلیم و تربیت شاگردان دارد. شاگردان اندکش با نقل [[حدیث]] از استاد، در راه نشر علوم و معارف اسلامی‌‌ قرار گرفته‌اند و هر کدام گام‌های بلندی برای حفظ آثار مکتب برداشتند.
  
شاگردان اندکش با نقل [[حدیث]] از استاد، در راه نشر علوم و معارف اسلامی‌‌ قرار گرفته‌اند و هر کدام گام‌های بلندی برای حفظ آثار مکتب برداشتند.
+
«[[احمد بن محمد بن عیسی اشعری|احمد بن محمد بن عیسی]]» و «[[ابراهیم بن هاشم قمی|ابراهیم بن هاشم]]» از جمله شاگردان آدم بن اسحاق هستند که هر یک به تنهایی روایت‌ها و [[احادیث]] فراوانی نقل کرده‌اند و در ردیف راویان موثق و عالمان وارسته شیعی قرار گرفته‌اند.
  
«احمد بن محمد بن عیسی» و «ابراهیم بن هاشم» از جمله شاگردان آدم بن اسحاق هستند که هر یک به تنهایی روایت‌ها و [[احادیث]] فراوانی نقل کرده‌اند و در ردیف راویان موثق و عالمان وارسته شیعی قرار گرفته‌اند.
+
==از نظر عالمان==
  
احمد بن محمد بن عیسی؛ در شمار یاران [[امام رضا]]، [[امام جواد]] و [[امام هادی]] علیهم‌السلام قرار داشت<ref> همان، 366، 397 و 409.</ref> و فقیه، رئیس و بزرگ شهر قم<ref> رجال علامه حلی، 13.</ref> و از محدثان موثق شیعی بود که بیش از دو هزار و دویست و نود روایت نقل کرده است.<ref> معجم رجال الحدیث، ج 301-2.</ref>
+
نام این محدث [[شیعه|شیعی]] در کتاب‌های [[علم رجال|رجال]] شیعه و نیز [[اهل سنت]] به چشم می‌‌خورد و مؤلفان آن‌ها به نیکی از وی یاد کرده و سیمایش را به خوبی معرفی کرده‌اند.
  
ابراهیم بن هاشم؛ صحابی امام رضا علیه‌السلام<ref> رجال شیخ طوسی، ص 369.</ref> بود و برای نشر احادیث از [[کوفه]] مهاجرت کرد و در [[قم]] سکن شد.<ref> فهرست شیخ طوسی، ص 4.</ref> وی در میان شاگردان آدم بن اسحاق، بیشترین روایات را نقل کرده است.
+
«آدم بن اسحاق» در نگاه رجال شناسان، فردی شایسته و ثقه است، به طوری که بزرگانی همچون: [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]]،<ref> رجال نجاشی، ص ۱۰۵، رقم ۲.</ref> [[علامه حلی]]<ref> رجال ابن داود، ص ۹، رقم ۱.</ref> و برخی دیگر از عالمان شیعه با لفظ «ثقه» به تعریف و تمجید شخصیت او پرداخته‌اند.
  
مرحوم خوئی در معجم رجال الحدیث معتقد است: «او بالغ بر شش هزار و چهارصد و چهارده روایت نقل کرده است و در کثرت روایت کسی از راویان به او نمی‌‌رسد».<ref> معجم رجال الحدیث، ج ص 318.</ref>
+
در میان عالمان اهل سنت [[ابن حجر عسقلانی]] نویسنده «لسان المیزان» از او نام برده و با نقل جمله‌ای پرمعنا بر عظمت این شخصیت شیعی افزوده است. ابن حجر بعد از معرفی «آدم بن اسحاق» و برشمردن اساتید و شاگردانش، به نقل از «ابوعبدالله برقی» می‌‌نویسد: «قال: و کان زاهداً خاشعاً» ابوعبدالله برقی گفت: او (آدم بن اسحاق) زاهدی فروتن بود.<ref> لسان المیزان، ج ۱، ص ۳۳۵، رقم ۱۰۲۷.</ref>
  
'''تألیف کتاب:'''
+
بدیهی است چنین جمله‌ای در کتاب ابن حجر عسقلانی می‌‌تواند دلیلی مضاعف بر عظمت شخصیت این محدث شیعی به شمار آید.
 
 
آدم بن اسحاق در حیات علمی ‌‌خود و به منظور حضور هر چه بیشتر در این میدان، به تألیف کتاب روی آورد. و نوشته‌ای به نام «کتاب الحدیث» از خود به جای گذاشت که در بردارنده مجموعه‌ای از سخنان پیشوایان دینی بود؛ اما گذشت زمان و دسیسه‌هایی که در کمین محو آثار تشیع بود، موجب شد تنها اثر وی - همانند بسیاری از آثار دیگر عالمان شیعی - مفقود شود. فقط نام آن کتاب در منابع تاریخی موجود باقی بماند؛ البته احتمال می‌‌رود کتاب وی در میان کتاب‌های بزرگتر روائی شیعه، همانند: کتب اربعه و... ادغام شده باشد.
 
 
 
اغلب دانشمندان شیعی مانند: نجاشی،<ref> رجال نجاشی، ص 105، رقم 262.</ref> [[شیخ طوسی]]،<ref> فهرست شیخ طوسی، ص 16، رقم 58.</ref> [[ابن شهر آشوب]]،<ref> معالم العلماء، ص 21، رقم 124.</ref> [[آقابزرگ تهرانی]]،<ref> الذریعه، ج 6، ص 303، رقم 1613.</ref> و... وی را در شمار مؤلفان شیعه قرار داده و به تنها کتابش نیز اشاره کرده‌اند.
 
 
 
'''روایت نور:'''
 
 
 
تنها اثر به جای مانده از این محدث موثق شیعی، سخنان امامان معصوم علیهم‌السلام است که به طور غیرمستقیم از آن‌ها نقل کرده است. به عقیده نگارنده، شمار اندک احادیثی که از آدم بن اسحاق قمی‌‌ در میان کتاب‌های روائی شیعه (وسائل الشیعه، بحارالانوار و کتب اربعه) دیده می‌‌شود، از سی و یک مورد تجاوز نمی‌‌کند،که با حذف روایت‌های تکراری این تعداد به هفت روایت کاهش می‌‌یابد.
 
 
 
مرحوم خوئی تنها به یازده مورد از روایات او در «کتب اربعه» اشاره کرده است که تعدادی از آن‌ها تکراری است.<ref> معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 4 و 5.</ref>
 
 
 
و محقق اردبیلی در «جامع الروات» بدون حذف روایت‌های تکراری شش حدیث از آدم بن اسحاق را در میان کتب اربعه برشمرده است،<ref> جامع الروات، ج 1، ص 8.</ref> گرچه شمار روایت‌های او اندک است، اما محتوای متنوع و ژرف آن‌ها به گونه‌ای است که از یک موضوع فراتر رفته و در بخش‌های مختلفی از علوم اسلامی‌‌ (عقائد، تفسیر و اخلاق) و باب‌های گوناگون فقه (بیع، حدود، صلوة و صوم) جای گرفته است.
 
 
 
'''<I>1- تفسیر قرآن از زبان امام باقر علیه‌السلام:</I>'''
 
 
 
آدم بن اسحاق با سه واسطه از امام محمدباقر علیه‌السلام حدیثی طولانی را روایت کرده است<ref> کافی، ج 2، ص 28 (بحار/69/85 ح 30).</ref> که حضرت با استفاده از آیات محکمات [[قرآن]] به تفسیری شفاف و گویا از قرآن پرداخته است. موضوع روایت مربوط به مردمی ‌‌است که در زمان [[امام باقر]] علیه‌السلام درباره [[قرآن]] از خود سخن می‌‌گفتند و آن را تفسیر به رأی می‌‌کردند، گفتار آن‌ها سبب شد تا حضرت این روایت مفصل را بیان فرماید. حاصل روایت را می‌‌خوانیم: «خدای تعالی به مقداری که به مردم رسانید و فهمانید، از آن‌ها بازخواست می‌‌کند؛ چون «امر به توحید» و «دعوت به یگانگی خدا» در برنامه تمام پیغمبران الهی بود و همگی به آن دعوت کرده‌اند. مردمی‌‌ که آن دعوت را از هر پیغمبری شنیدند و نپذیرفتند، مشرک نامیده می‌‌شوند و جزای آن‌ها جهنم است. همچنین از مردمی‌‌ که در زمان پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله در [[مکه]] بودند و پیش از هجرت در مکه مردند، آن‌هایی که به شهادتین اقرار کردند و مردند به [[بهشت]] روند و کسانی که انکار کردند، مشرک‌اند و به [[دوزخ]] درمی‌‌آیند.
 
 
 
بر پیغمبر صلی الله علیه و آله در [[مکه]] غیر از دعوت به توحید، امری از خدای تعالی نرسید؛ مگر دستوراتی مختصر، به زبان نرم به عنوان موعظه و اندرز و ادب، بدون آن که برای آن‌ها کیفر سختی بیان شود؛ اما وقتی پیغمبر کرم صلی الله علیه و آله به [[مدینه]] تشریف آورد، چهار ستون دیگر بر «شهادتین» به عنوان پایه و رکن [[اسلام]] اضافه شد و ارکان اسلام به پنج عدد رسید: شهادتین و [[نماز]] و [[زکات]] و [[حج]] و [[روزه]] و نیز حدود و ارث و بیان گناهان و معاصی، با شدت نازل گشت و کیفر و مجازات آن‌ها بیان شد، پس هر کس یکی از آن معاصی را مرتکب شود، هنگام ارتکاب، مؤمن نیست و در آن موقع پیراهن ایمان از تنش کنده می‌‌شود.
 
 
 
البته باید توجه داشت که [[امام باقر]] علیه‌السلام تمام این مطالب را با اتکاء به آیات شریفه [[قرآن]] و استدلال به محکمات به طور روشن بیان می‌‌فرماید...<ref> اصول کافی، ج 3، ص 54 (ترجمه سید جواد مصطفوی).</ref>
 
 
 
'''<I>2- ایمان حقیقی:</I>'''
 
 
 
آدم بن اسحاق با دو واسطه، درباره ایمان حقیقی از امام جعفرصادق علیه‌السلام روایت کرد: «قال ابوعبدالله علیه‌السلام: یا هیثم التمیمی‌‌ اِنّ قوماً آمنوا بالظاهر و کفروا بالباطن فلم ینفعهم شییٌ و جاء قوم من بعدهم فامنوا بالباطن و کفروا بالظاهر فلم ینفعهم ذالک شیئاً ولا ایمان بظاهرٍ الّا بباطن ولا بباطنٍ الّا بظاهرٍ».
 
 
 
[[امام صادق]] علیه‌السلام خطاب به هیثم تمیمی‌‌ فرمود: به درستی گروهی ایمان به ظاهر آوردند و نسبت به باطن کافر شدند. این گونه ایمان هیچ نفعی به حال آن‌ها نخواهد داشت و گروهی بعد از آن‌ها به عرصه وجود آمدند که [[ایمان]] به باطن داشتند و نسبت به ظاهر کافر بودند، این چنین ایمانی (نیز) هیچ سودی به حال آنان ندارد. هیچ «ایمان به ظاهری» ایمان نیست؛ جز با ایمان به باطن و هیچ «ایمان به باطنی» ایمان نیست؛ مگر با ایمان به ظاهر.<ref> [[بحارالانوار]]، ج 24، ص 302، ح 11.</ref>
 
 
 
حضرت در این سخن پرمعنا سیمایی زیبا از ایمان کامل و نافع به تصویر کشیده است که با ژرف اندیشی در آن می‌‌توان به معنای حقیقی ایمان و باورهای دینی که همان التزام عملی و قلبی به دین است، پی برد.
 
 
 
اگر شخصی بخواهد لذت ایمان را بچشد، ناگزیر باید آن را به تمام زوایای زندگی خود نفوذ دهد و ظاهر و باطن خود را به نور ایمان روشنی بخشد؛ بنابراین آن که تنها ظاهرش را با دین می‌‌آراید، بی‌آن که نوری از ایمان در دلش بتابد؛ هرگز به مقصد نمی‌‌رسد و ایمانش کامل و نافع نمی‌‌شود. از آن طرف هم کسی که فقط ایمان و عقیده را در درون خود می‌‌جوید و در عمل به دستورات دینی و پایبندی به آن‌ها سستی روا می‌‌دارد، هیچگاه نمی‌‌تواند به حقیقیت ایمان دست یابد و چنین «ایمان ناقصی» سودی به حال او نخواهد داشت. مسلمانی که مدعی ایمان به خدا و دستورات اوست، نباید تنها به بهانه ایمان قلبی و باطنی دست از عمل به ظواهر دینی (همانند نماز، روزه، جهاد، خمس، زکوة، امر به معروف، نهی از منکر، تولی، تبری...) بکشد و ایمان قلبی را کافی بداند. در ظاهر نیز نمی‌‌تواند با عمل به ظواهر دین، ایمان ناقص خود را به دیگران بنمایاند ولی در باطن از عقیده و ایمان حقیقی تهی باشد و تنها تا زمانی که منافعش در خطر نباشد، به دستورات دینی عمل کند.
 
 
 
شاید با توجه به این معنا است که [[امام صادق]] علیه‌السلام [[ایمان]] حقیقی و کامل را تنها در ایمان به ظاهر و باطن معرفی کرده و جز این را فاقد هر گونه نفع و کمالی دانسته است؛ البته ناگفته نماند که معنای یاد شده تنها مصداق حدیث شریف نیست؛ بلکه این سخن گهربار ممکن است مصادیق دیگری نیز داشته باشد که با معنای یاد شده منافاتی نخواهد داشت.
 
 
 
'''<I>3- فایده‌های نماز شب:</I>'''
 
 
 
آدم بن اسحاق، با واسطه از امام صادق علیه‌السلام درباره نتیجه‌های [[نماز شب]] چنین روایت کرده است: «...عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال: علیکم بصلاة اللیل فانّها سنّة نبیّکم و دأب الصالحین قبلکم و مطردة الداءعن اجسادکم، و قال ابوعبدالله علیه‌السلام صلاة اللیل تبیض الوجه و صلاةاللیل تطیب الریح و صلاة اللیل تجلب الرزق».
 
 
 
[[امام صادق]] علیه‌السلام فرمود: بر شما باد نماز شب! که همانا روش پیامبر شما و شیوه و عادت [[صالحان]] پیش از شما و دورکننده بیماری از تن شما است. و (نیز) فرمود: نماز شب چهره را سفید و (آدمی‌‌ را) خوشبو و پاکیزه می‌‌سازد و روزی می‌‌آورد.<ref> همان، ج 78، ص 149، ح 25.</ref>
 
 
 
'''سوی دیار آخرت:'''
 
 
 
آدم بن اسحاق پس از سال‌ها تلاش، دیار ابدیت را در پیش گرفت و در کنار بهشتیان مقام یافت. احتمال می‌‌رود زمان رحلت او به اواخر قرن سوم هجرت برگردد، همان طور که نویسنده «اعیان الشیعه» نیز او را از راویان شیعی اواخر قرن سوم هجری می‌‌داند.<ref> [[اعیان الشیعه]]، ج 2، ص 85.</ref>
 
 
 
مدفن وی - آن چنان که [[آقا بزرگ تهرانی]] در الذریعه<ref> الذریعه، ج 6، ص 303، رقم 1613.</ref> نوشته و در کتاب مراقدالمعارف<ref> مراقدالمعارف، ج 1، ص 314.</ref> آمده است. - در مقبره شیخان شهر [[قم]] بوده؛ اما در حال حاضر اثری از آن به جای نمانده است و با گذشت زمان قبر او همانند بسیاری از بزرگان؛ مانند، سعد بن عبدالله اشعری، محو شده است.
 
 
 
منابع و مآخذ
 
 
 
<ref> رجال نجاشی، ص 105، رقم 262.</ref>. رجال شیخ طوسی.
 
 
 
<ref> اعیان الشیعه، ج 2، ص 85.</ref>. رجال نجاشی.
 
 
 
<ref> همان.</ref>. رجال کشی.
 
 
 
<ref> رجال نجاشی، ص 73، رقم 176.</ref>. خلاصة الرجال علامه حلی.
 
 
 
<ref> رجال ابن داود، ص 158، رقم 625.</ref>. رجال ابن داود.
 
 
 
<ref> رجال کشی، ص 594، رقم 1111.</ref>. فهرست شیخ طوسی.
 
 
 
<ref> همان، ص 503، رقم 964.</ref>. [[اعیان الشیعه]].
 
 
 
<ref> اعیان الشیعه، ج 2، ص 85.</ref>. معجم رجال الحدیث.
 
 
 
<ref> رجال نجاشی، ص 73، رقم 176.</ref>. لسان المیزان.
 
 
 
<ref> رجال شیخ طوسی، ص 369.</ref>. معالم العلماء.
 
 
 
<ref> همان، ص 366، 397 و 409.</ref>. الذریعه الی تصانیف الشیعه.
 
 
 
<ref> رجال نجاشی، ص 105، رقم 2.</ref>. جامع الرواة.
 
 
 
<ref> رجال ابن داود، ص 9، رقم 1.</ref>. کافی.
 
 
 
<ref> لسان المیزان، ج 1، ص 335، رقم 1027.</ref>. اصول کافی (ترجمه شده سید جواد مصطفوی).
 
 
 
<ref> رجال شیخ طوسی، ص 127-98 و 225.</ref>. [[بحارالانوار]].
 
 
 
<ref> همان، 366، 397 و 409.</ref>. تهذیب الاحکام.
 
 
 
<ref> رجال علامه حلی، 13.</ref>. استبصار.
 
  
<ref> معجم رجال الحدیث، ج 301-2.</ref>. [[من لایحضره الفقیه]].
+
==آثار و روایات==
  
<ref> رجال شیخ طوسی، ص 369.</ref>. علل الشرایع [[شیخ صدوق]].
+
آدم بن اسحاق قمی در حیات علمی ‌‌خود و به منظور حضور هر چه بیشتر در این میدان، به تألیف کتاب روی آورد و نوشته‌ای به نام «کتاب الحدیث» از خود به جای گذاشت که در بردارنده مجموعه‌ای از سخنان پیشوایان دینی بود؛ اما گذشت زمان و دسیسه‌هایی که در کمین محو آثار [[تشیع]] بود، موجب شد تنها اثر وی - همانند بسیاری از آثار دیگر عالمان شیعی - مفقود شود؛ فقط نام آن کتاب در منابع تاریخی موجود باقی بماند. البته احتمال می‌‌رود کتاب وی در میان کتاب‌های بزرگتر روائی [[شیعه]]، همانند [[کتب اربعه]] ادغام شده باشد.
  
<ref> فهرست شیخ طوسی، ص 4.</ref>. ثواب الاعمال شیخ صدوق.
+
اغلب دانشمندان شیعی مانند: [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]]،<ref> رجال نجاشی، ص ۱۰۵، رقم ۲۶۲.</ref> [[شیخ طوسی]]،<ref> فهرست شیخ طوسی، ص ۱۶، رقم ۵۸.</ref> [[ابن شهر آشوب]]،<ref> معالم العلماء، ص ۲۱، رقم ۱۲۴.</ref> [[آقابزرگ تهرانی]]،<ref> الذریعه، ج ۶، ص ۳۰۳، رقم ۱۶۱۳.</ref> و... وی را در شمار مؤلفان شیعه قرار داده و به تنها کتابش نیز اشاره کرده‌اند.
  
<ref> معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 318.</ref>. [[وسائل الشیعه]].
+
'''روایات:'''
  
<ref> رجال نجاشی، ص 105، رقم 262.</ref>. المنجد فی اللغه.
+
تنها اثر به جای مانده از این محدث موثق شیعی، سخنان امامان معصوم علیهم‌السلام است که به طور غیرمستقیم از آن‌ها نقل کرده است. به عقیده نگارنده، شمار اندک احادیثی که از آدم بن اسحاق قمی‌‌ در میان کتاب‌های روائی شیعه ([[کتب اربعه]]، [[بحارالانوار]]، [[وسائل الشیعه]]) دیده می‌‌شود، از سی و یک مورد تجاوز نمی‌‌کند، که با حذف روایت‌های تکراری این تعداد به هفت روایت کاهش می‌‌یابد.
  
<ref> فهرست شیخ طوسی، ص 16، رقم 58.</ref>. فرهنگ لاروس.
+
[[سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خوئی]] تنها به یازده مورد از روایات او در «کتب اربعه» اشاره کرده است که تعدادی از آن‌ها تکراری است.<ref> معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۴ و ۵.</ref> و محقق اردبیلی در «جامع الروات» بدون حذف روایت‌های تکراری، شش حدیث از آدم بن اسحاق را در میان کتب اربعه برشمرده است،<ref> جامع الروات، ج ۱، ص ۸.</ref> گرچه شمار روایت‌های او اندک است، اما محتوای متنوع و ژرف آن‌ها به گونه‌ای است که از یک موضوع فراتر رفته و در بخش‌های مختلفی از [[علوم اسلامی|علوم اسلامی‌‌]] (عقائد، [[تفسیر]] و [[اخلاق]]) و باب‌های گوناگون [[فقه]] (بیع، حدود، صلوة و صوم) جای گرفته است.
  
<ref> معالم العلماء، ص 21، رقم 124.</ref>. نقدالرجال، علامه تفرشی.
+
'''<I>۱. تفسیر قرآن از زبان امام باقر علیه‌السلام:</I>'''
  
<ref> الذریعه، ج ص 303، رقم 1613.</ref>. تنقیح المقال.
+
آدم بن اسحاق با سه واسطه از [[امام باقر علیه السلام|امام محمدباقر]] علیه‌السلام حدیثی طولانی را روایت کرده است<ref> کافی، ج ۲، ص ۲۸؛ بحار/۶۹/۸۵ ح ۳۰.</ref> که حضرت با استفاده از آیات [[آیات محکم و متشابه|محکمات]] قرآن، به [[تفسیر قرآن|تفسیری]] شفاف و گویا از [[قرآن]] پرداخته است. موضوع روایت مربوط به مردمی ‌‌است که در زمان امام باقر علیه‌السلام درباره قرآن از خود سخن می‌‌گفتند و آن را [[تفسیر به رأی]] می‌‌کردند، گفتار آن‌ها سبب شد تا آن حضرت این روایت مفصل را بیان فرماید:
  
<ref> معجم رجال الحدیث، ج ص 4 و 5.</ref>. [[منتهی المقال]].
+
«خدای تعالی به مقداری که به مردم رسانید و فهمانید، از آن‌ها بازخواست می‌‌کند؛ چون "امر به [[توحید]]" و دعوت به یگانگی خدا در برنامه تمام پیغمبران الهی بود و همگی به آن دعوت کرده‌اند. مردمی‌‌ که آن دعوت را از هر پیغمبری شنیدند و نپذیرفتند، مشرک نامیده می‌‌شوند و جزای آن‌ها [[جهنم]] است. همچنین از مردمی‌‌ که در زمان [[پیامبر اسلام|پیامبر خاتم]] صلی الله علیه وآله در [[مکه]] بودند و پیش از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]] در مکه مردند، آن‌هایی که به شهادتین اقرار کردند و مردند به [[بهشت]] روند و کسانی که انکار کردند، مشرک‌اند و به [[دوزخ]] درمی‌‌آیند. بر پیغمبر صلی الله علیه وآله در [[مکه]] غیر از دعوت به توحید، امری از خدای تعالی نرسید؛ مگر دستوراتی مختصر، به زبان نرم به عنوان [[موعظه]] و اندرز و ادب، بدون آن که برای آن‌ها کیفر سختی بیان شود؛ اما وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله به [[مدینه]] تشریف آورد، چهار ستون دیگر بر «شهادتین» به عنوان پایه و رکن [[اسلام]] اضافه شد و ارکان اسلام به پنج عدد رسید: شهادتین و [[نماز]] و [[زکات]] و [[حج]] و [[روزه]] و نیز [[حدود]] و [[ارث]] و بیان [[گناهان]] و معاصی، نازل گشت و کیفر و مجازات آن‌ها بیان شد، پس هر کس یکی از آن معاصی را مرتکب شود، هنگام ارتکاب، مؤمن نیست و در آن موقع پیراهن [[ایمان]] از تنش کنده می‌‌شود.<ref> اصول کافی، ج ۳، ص ۵۴ (ترجمه سید جواد مصطفوی).</ref>
  
<ref> جامع الروات، ج 1، ص 8.</ref>. الجامع فی الرجال، شیخ موسی زنجانی.
+
'''<I>۲. ایمان حقیقی:</I>'''
  
<ref> کافی، ج ص 28 (بحار/69/85 ح 30).</ref>. رجال برقی.
+
آدم بن اسحاق با دو واسطه، درباره ایمان حقیقی از [[امام صادق علیه السلام|امام جعفرصادق]] علیه‌السلام روایت کرد: «قال ابوعبدالله علیه‌السلام: یا هیثم التمیمی‌‌ اِنّ قوماً آمنوا بالظاهر و کفروا بالباطن فلم ینفعهم شییٌ و جاء قوم من بعدهم فآمنوا بالباطن و کفروا بالظاهر فلم ینفعهم ذالک شیئاً ولا ایمان بظاهرٍ الّا بباطن ولا بباطنٍ الّا بظاهرٍ»؛ امام صادق علیه‌السلام خطاب به هیثم تمیمی‌‌ فرمود: به درستی گروهی ایمان به ظاهر آوردند و نسبت به باطن کافر شدند. این گونه ایمان هیچ نفعی به حال آن‌ها نخواهد داشت و گروهی بعد از آن‌ها به عرصه وجود آمدند که ایمان به باطن داشتند و نسبت به ظاهر کافر بودند، این چنین ایمانی (نیز) هیچ سودی به حال آنان ندارد. هیچ «ایمان به ظاهری» ایمان نیست؛ جز با ایمان به باطن و هیچ «ایمان به باطنی» ایمان نیست؛ مگر با ایمان به ظاهر.<ref> بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۳۰۲، ح ۱۱.</ref>
  
<ref> اصول کافی، ج 3، ص 54 (ترجمه سید جواد مصطفوی).</ref>. مراقدالمعارف.
+
'''<I>۳. فایده‌های نماز شب:</I>'''
  
==پانویس ==
+
آدم بن اسحاق، با واسطه از امام صادق علیه‌السلام درباره نتیجه‌های [[نماز شب]] چنین روایت کرده است: «...عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال: علیکم بصلاة اللیل فانّها سنّة نبیّکم و دأب الصالحین قبلکم و مطردة الداءعن اجسادکم، و قال ابوعبدالله علیه‌السلام صلاة اللیل تبیض الوجه و صلاةاللیل تطیب الریح و صلاة اللیل تجلب الرزق». امام صادق علیه‌السلام فرمود: بر شما باد نماز شب، که همانا روش پیامبر شما و شیوه و عادت صالحان پیش از شما و دورکننده بیماری از تن شما است. و (نیز) فرمود: نماز شب چهره را سفید و (آدمی‌‌ را) خوشبو و پاکیزه می‌‌سازد و روزی می‌‌آورد.<ref> همان، ج ۷۸، ص ۱۴۹، ح ۲۵.</ref>
 +
==منابع==
 +
*ستارگان حرم، علی محمدی یدک، شماره ۶.
 +
*[http://qom.awqaf.ir/news/view-20156.aspx "آدم بن اسحاق"، اداره کل اطلاع‌رسانی اوقاف و امور خیریه استان قم]، بازیابی: ۵ اسفند ۱۳۹۲.
 +
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= متوسط
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
}}
 +
[[رده:علمای قرن سوم]]
 +
[[رده:علماء شیعه]]
 +
[[رده:اصحاب امام هادی علیه السلام]]
 +
[[رده: راویان حدیث]]
 +
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۷

«آدم بن اسحاق اشعری قمی» از راویان و محدثان موثق شیعه در قرن سوم هجری و ساکن بوده قم است. برخی او را از اصحاب امام هادی علیه‌السلام دانسته‌اند. نجاشی و شیخ طوسی ضمن توثیق او، «کتاب الحدیث» را از تألیفات او شمرده‌اند که در بردارنده مجموعه‌ای از سخنان پیشوایان دینی بوده است.

نام کامل آدم بن اسحاق اشعری قمی
زادگاه قم
وفات قرن سوم قمری
مدفن قم

Line.png

اساتید

عبدالله بن محمد الجعفی،...

شاگردان

احمد بن محمد بن عیسی اشعری، ابراهیم بن هاشم قمی،...

آثار

کتاب الحدیث،...

زندگی‌نامه

آدم بن اسحاق قمی در سده دوم و سوم هجری،[۱] همانند اجدادش در شهر قم می‌‌زیست. نسبش به قبیله اشعری در یمن می رسد، عده ای از افراد این قبیله پس از فتوحات اسلامی در ایران ساکن شدند.[۲]

خاندان او از شیعیان بزرگ و قابل اعتماد بودند و کثرت راویان و عالمان در میان آن‌ها به خوبی مشهود بود.[۳] پدرش اسحاق بن آدم توفیق یافت از امام رضا علیه‌السلام روایت نقل کند.[۴] زکریا بن آدم عموی آدم بن اسحاق بود و به گفته ابن داود: جایگاه ویژه‌ای نزد امام رضا و نیز امام جواد علیهماالسلام داشت.

هم عصر با امامان علیهم‌السلام

شکی نیست که «آدم بن اسحاق» روزگار پیشوایان معصوم علیهم السلام را درک کرد؛ اما تاریخ و منابع موجود نام هیچ یک از آن بزرگواران را معین نکرده است. البته بر سنگ قبر او که حسب الامر آیت الله گلپایگانی نصب گردیده از اصحاب امام هادی علیه‌السلام شمرده شده است.

به عقیده نگارنده: احتمال همزمانی دوران زندگی او با عصر امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم‌السلام قوت می‌‌یابد، به دلیل آن که پدرش - اسحاق بن آدم[۵] - و شاگرد او، ابراهیم بن هاشم[۶] از راویان و یاران امام رضا علیه‌السلام بودند و همچنین دیگر شاگردش - احمد بن محمد بن عیسی - از یاران امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم‌السلام بود.[۷]

در هر صورت بزرگترین افتخار آدم بن اسحاق همزمانی با عصر امام معصوم بود؛ هر چند توفیق حضور مستقیم در پیشگاه امام عصر خود را نیافت. البته وی با وجود جوّ خفقانی که به وسیله خلفای ظالم عباسی بر علیه شیعیان به وجود آمده بود هرگز رابطه معنوی‌اش را با خاندان امامت قطع نکرد و با نقل روایت‌هایی هر چند اندک، وفاداری خود را نسبت به مکتب تشیع به اثبات رساند.

وفات:

احتمال می‌‌رود زمان وفات آدم بن اسحاق اشعری قمی، به اواخر قرن سوم هجری برگردد، همان طور که نویسنده «اعیان الشیعه» نیز او را از راویان شیعی اواخر قرن سوم هجری می‌‌داند.[۸]

مدفن وی - چنانکه آقا بزرگ تهرانی در «الذریعه»[۹] نوشته و در کتاب «مراقد المعارف»[۱۰] آمده است - در قبرستان شیخان قم بوده؛ اما در حال حاضر اثری از آن به جای نمانده است و گفته شده است که آدم بن اسحاق در گلزار شیخان، نزدیک به زکریا بن آدم که عموی وی و از اصحاب امام رضا علیه السلام است، مدفون شده و سنگ مزارش نیز موجود است و بر روی سنگ مزارش این گونه نگارش شده است؛ این مرقد شریف شیخ بزرگوار آدم بن اسحاق بن آدم بن عبدالله اشعری قمی جلیل القدر است... .

جایگاه علمی

از مجموعه منابعی که درباره آدم بن اسحاق قمی است، چنین بدست می‌‌آید که وی با قافله علوم و معارف رایج آن روزگار همراه بود و حضور در پیشگاه استادان، تعلیم شاگردان و تألیف کتاب، جایگاه علمی‌‌ او را به خوبی نشان می‌‌دهد.

استادان:

با توجه به منابع موجود، تنها شمار اندکی از استادان را می‌‌توان یافت که وی در محضر آنان تحصیل کرده و نقل روایت کرده است. در کتاب‌های رجال شناسی با نام سه تن روبرو می‌‌شویم و با مراجعه به روایت‌هایش در کتاب‌های شیعی این تعداد به بیش از پنج نفر می‌‌رسد.

از جمله این اشخاص، «عبدالله بن محمد الجعفی» - صحابی امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام -[۱۱] است که آدم بن اسحاق بیشترین روایت را بدون حذف موارد تکراری - از او نقل کرده است.

شاگردان:

با این که بخش‌های بسیاری از زندگانی آدم بن اسحاق، با گذشت زمان پنهان گشته است، منابع موجود به ویژه روایات او نشان از همت فراوانش در مسیر تعلیم و تربیت شاگردان دارد. شاگردان اندکش با نقل حدیث از استاد، در راه نشر علوم و معارف اسلامی‌‌ قرار گرفته‌اند و هر کدام گام‌های بلندی برای حفظ آثار مکتب برداشتند.

«احمد بن محمد بن عیسی» و «ابراهیم بن هاشم» از جمله شاگردان آدم بن اسحاق هستند که هر یک به تنهایی روایت‌ها و احادیث فراوانی نقل کرده‌اند و در ردیف راویان موثق و عالمان وارسته شیعی قرار گرفته‌اند.

از نظر عالمان

نام این محدث شیعی در کتاب‌های رجال شیعه و نیز اهل سنت به چشم می‌‌خورد و مؤلفان آن‌ها به نیکی از وی یاد کرده و سیمایش را به خوبی معرفی کرده‌اند.

«آدم بن اسحاق» در نگاه رجال شناسان، فردی شایسته و ثقه است، به طوری که بزرگانی همچون: نجاشی،[۱۲] علامه حلی[۱۳] و برخی دیگر از عالمان شیعه با لفظ «ثقه» به تعریف و تمجید شخصیت او پرداخته‌اند.

در میان عالمان اهل سنت ابن حجر عسقلانی نویسنده «لسان المیزان» از او نام برده و با نقل جمله‌ای پرمعنا بر عظمت این شخصیت شیعی افزوده است. ابن حجر بعد از معرفی «آدم بن اسحاق» و برشمردن اساتید و شاگردانش، به نقل از «ابوعبدالله برقی» می‌‌نویسد: «قال: و کان زاهداً خاشعاً» ابوعبدالله برقی گفت: او (آدم بن اسحاق) زاهدی فروتن بود.[۱۴]

بدیهی است چنین جمله‌ای در کتاب ابن حجر عسقلانی می‌‌تواند دلیلی مضاعف بر عظمت شخصیت این محدث شیعی به شمار آید.

آثار و روایات

آدم بن اسحاق قمی در حیات علمی ‌‌خود و به منظور حضور هر چه بیشتر در این میدان، به تألیف کتاب روی آورد و نوشته‌ای به نام «کتاب الحدیث» از خود به جای گذاشت که در بردارنده مجموعه‌ای از سخنان پیشوایان دینی بود؛ اما گذشت زمان و دسیسه‌هایی که در کمین محو آثار تشیع بود، موجب شد تنها اثر وی - همانند بسیاری از آثار دیگر عالمان شیعی - مفقود شود؛ فقط نام آن کتاب در منابع تاریخی موجود باقی بماند. البته احتمال می‌‌رود کتاب وی در میان کتاب‌های بزرگتر روائی شیعه، همانند کتب اربعه ادغام شده باشد.

اغلب دانشمندان شیعی مانند: نجاشی،[۱۵] شیخ طوسی،[۱۶] ابن شهر آشوب،[۱۷] آقابزرگ تهرانی،[۱۸] و... وی را در شمار مؤلفان شیعه قرار داده و به تنها کتابش نیز اشاره کرده‌اند.

روایات:

تنها اثر به جای مانده از این محدث موثق شیعی، سخنان امامان معصوم علیهم‌السلام است که به طور غیرمستقیم از آن‌ها نقل کرده است. به عقیده نگارنده، شمار اندک احادیثی که از آدم بن اسحاق قمی‌‌ در میان کتاب‌های روائی شیعه (کتب اربعه، بحارالانوار، وسائل الشیعه) دیده می‌‌شود، از سی و یک مورد تجاوز نمی‌‌کند، که با حذف روایت‌های تکراری این تعداد به هفت روایت کاهش می‌‌یابد.

آیت الله خوئی تنها به یازده مورد از روایات او در «کتب اربعه» اشاره کرده است که تعدادی از آن‌ها تکراری است.[۱۹] و محقق اردبیلی در «جامع الروات» بدون حذف روایت‌های تکراری، شش حدیث از آدم بن اسحاق را در میان کتب اربعه برشمرده است،[۲۰] گرچه شمار روایت‌های او اندک است، اما محتوای متنوع و ژرف آن‌ها به گونه‌ای است که از یک موضوع فراتر رفته و در بخش‌های مختلفی از علوم اسلامی‌‌ (عقائد، تفسیر و اخلاق) و باب‌های گوناگون فقه (بیع، حدود، صلوة و صوم) جای گرفته است.

۱. تفسیر قرآن از زبان امام باقر علیه‌السلام:

آدم بن اسحاق با سه واسطه از امام محمدباقر علیه‌السلام حدیثی طولانی را روایت کرده است[۲۱] که حضرت با استفاده از آیات محکمات قرآن، به تفسیری شفاف و گویا از قرآن پرداخته است. موضوع روایت مربوط به مردمی ‌‌است که در زمان امام باقر علیه‌السلام درباره قرآن از خود سخن می‌‌گفتند و آن را تفسیر به رأی می‌‌کردند، گفتار آن‌ها سبب شد تا آن حضرت این روایت مفصل را بیان فرماید:

«خدای تعالی به مقداری که به مردم رسانید و فهمانید، از آن‌ها بازخواست می‌‌کند؛ چون "امر به توحید" و دعوت به یگانگی خدا در برنامه تمام پیغمبران الهی بود و همگی به آن دعوت کرده‌اند. مردمی‌‌ که آن دعوت را از هر پیغمبری شنیدند و نپذیرفتند، مشرک نامیده می‌‌شوند و جزای آن‌ها جهنم است. همچنین از مردمی‌‌ که در زمان پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله در مکه بودند و پیش از هجرت در مکه مردند، آن‌هایی که به شهادتین اقرار کردند و مردند به بهشت روند و کسانی که انکار کردند، مشرک‌اند و به دوزخ درمی‌‌آیند. بر پیغمبر صلی الله علیه وآله در مکه غیر از دعوت به توحید، امری از خدای تعالی نرسید؛ مگر دستوراتی مختصر، به زبان نرم به عنوان موعظه و اندرز و ادب، بدون آن که برای آن‌ها کیفر سختی بیان شود؛ اما وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله به مدینه تشریف آورد، چهار ستون دیگر بر «شهادتین» به عنوان پایه و رکن اسلام اضافه شد و ارکان اسلام به پنج عدد رسید: شهادتین و نماز و زکات و حج و روزه و نیز حدود و ارث و بیان گناهان و معاصی، نازل گشت و کیفر و مجازات آن‌ها بیان شد، پس هر کس یکی از آن معاصی را مرتکب شود، هنگام ارتکاب، مؤمن نیست و در آن موقع پیراهن ایمان از تنش کنده می‌‌شود.[۲۲]

۲. ایمان حقیقی:

آدم بن اسحاق با دو واسطه، درباره ایمان حقیقی از امام جعفرصادق علیه‌السلام روایت کرد: «قال ابوعبدالله علیه‌السلام: یا هیثم التمیمی‌‌ اِنّ قوماً آمنوا بالظاهر و کفروا بالباطن فلم ینفعهم شییٌ و جاء قوم من بعدهم فآمنوا بالباطن و کفروا بالظاهر فلم ینفعهم ذالک شیئاً ولا ایمان بظاهرٍ الّا بباطن ولا بباطنٍ الّا بظاهرٍ»؛ امام صادق علیه‌السلام خطاب به هیثم تمیمی‌‌ فرمود: به درستی گروهی ایمان به ظاهر آوردند و نسبت به باطن کافر شدند. این گونه ایمان هیچ نفعی به حال آن‌ها نخواهد داشت و گروهی بعد از آن‌ها به عرصه وجود آمدند که ایمان به باطن داشتند و نسبت به ظاهر کافر بودند، این چنین ایمانی (نیز) هیچ سودی به حال آنان ندارد. هیچ «ایمان به ظاهری» ایمان نیست؛ جز با ایمان به باطن و هیچ «ایمان به باطنی» ایمان نیست؛ مگر با ایمان به ظاهر.[۲۳]

۳. فایده‌های نماز شب:

آدم بن اسحاق، با واسطه از امام صادق علیه‌السلام درباره نتیجه‌های نماز شب چنین روایت کرده است: «...عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال: علیکم بصلاة اللیل فانّها سنّة نبیّکم و دأب الصالحین قبلکم و مطردة الداءعن اجسادکم، و قال ابوعبدالله علیه‌السلام صلاة اللیل تبیض الوجه و صلاةاللیل تطیب الریح و صلاة اللیل تجلب الرزق». امام صادق علیه‌السلام فرمود: بر شما باد نماز شب، که همانا روش پیامبر شما و شیوه و عادت صالحان پیش از شما و دورکننده بیماری از تن شما است. و (نیز) فرمود: نماز شب چهره را سفید و (آدمی‌‌ را) خوشبو و پاکیزه می‌‌سازد و روزی می‌‌آورد.[۲۴]

منابع

پانویس

  1. اعیان الشیعه، ج۲، ص ۸۵.
  2. اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۸۵.
  3. اعیان الشیعه، ج۲، ص ۸۵.
  4. رجال نجاشی، ص ۷۳، رقم ۱۷۶.
  5. رجال نجاشی، ص ۷۳، رقم ۱۷۶.
  6. رجال شیخ طوسی، ص ۳۶۹.
  7. همان، ص ۳۶۶، ۳۹۷ و ۴۰۹.
  8. اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۸۵.
  9. الذریعه، ج ۶، ص ۳۰۳، رقم ۱۶۱۳.
  10. مراقدالمعارف، ج ۱، ص ۳۱۴.
  11. رجال شیخ طوسی، ص ۱۲۷-۹۸ و ۲۲۵.
  12. رجال نجاشی، ص ۱۰۵، رقم ۲.
  13. رجال ابن داود، ص ۹، رقم ۱.
  14. لسان المیزان، ج ۱، ص ۳۳۵، رقم ۱۰۲۷.
  15. رجال نجاشی، ص ۱۰۵، رقم ۲۶۲.
  16. فهرست شیخ طوسی، ص ۱۶، رقم ۵۸.
  17. معالم العلماء، ص ۲۱، رقم ۱۲۴.
  18. الذریعه، ج ۶، ص ۳۰۳، رقم ۱۶۱۳.
  19. معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۴ و ۵.
  20. جامع الروات، ج ۱، ص ۸.
  21. کافی، ج ۲، ص ۲۸؛ بحار/۶۹/۸۵ ح ۳۰.
  22. اصول کافی، ج ۳، ص ۵۴ (ترجمه سید جواد مصطفوی).
  23. بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۳۰۲، ح ۱۱.
  24. همان، ج ۷۸، ص ۱۴۹، ح ۲۵.