اصحاب شمال: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
جز (مهدی موسوی صفحهٔ اصحاب شِمال را به اصحاب شمال منتقل کرد)
 
(۱۱ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
گمراهان، تكذيب كنندگان، كافران و دريافت‌كنندگان نامه عمل در قيامت با ‌دست چپ.
+
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 +
'''«اصحاب الشِمال»''' تعبیری [[قرآن|قرآنی]] در مقابل «[[اصحاب یمین]]» است، و مراد از آن، گمراهان و تکذیب‌کنندگانی هستند که [[نامه اعمال|نامه عمل]] خود را در [[قیامت]] با ‌دست چپ دریافت‌ کرده و گرفتار [[عذاب]] می‌شوند. اصرار بر [[گناهان]]، انکار [[معاد]] و تکذیب آیات الهی، از عوامل سقوط اصحاب شمال است.
  
اصحاب شمال تركيبى از دو واژه «اصحاب» به معناى ياران، دوستان، ملازمان و «شِمال» به ‌معناى چپ، مقابل «يمين» به معناى راست است.<ref> مفردات، ص‌ 464، «شمل».</ref> برخى گفته‌اند: ريشه لغوى شِمال در مقابل يمين، عبرى و از شمؤُل است و در اصل به معناى جهت بيرونى جداى از شىء است و كار برد آن در مورد دست يا سمت چپ شىء به اعتبار مجاورت آن‌ها با جهت بيرونى مذكور است و استعمال آن در جهت شمال مقابل جنوب به اين لحاظ است كه انسان به ‌طور طبيعى رو به جهت مشرق قرار ‌مى‌گيرد؛ زيرا مشرق همواره معلوم است، در نتيجه شمال، سمت چپ وى قرار مى‌گيرد.<ref> التحقيق، ج‌ ص‌ 120‌ـ‌122، «شمل».</ref>
+
== واژه‌شناسی ==
 +
«اصحاب شِمال» ترکیبى از دو واژه «اصحاب» به معناى یاران، دوستان، ملازمان و «شِمال» به ‌معناى چپ، مقابل «یمین» به معناى راست است.<ref> مفردات، ص‌ ۴۶۴، «شمل».</ref> برخى گفته‌اند: ریشه لغوى شِمال در مقابل یمین، عبرى و از شمؤُل است و در اصل به معناى جهت بیرونى جداى از شىء است و کار برد آن در مورد دست یا سمت چپ شىء، به اعتبار مجاورت آن‌ها با جهت بیرونى مذکور است و استعمال آن در جهت شمال مقابل جنوب به این لحاظ است که انسان به ‌طور طبیعى رو به جهت مشرق قرار ‌مى‌گیرد؛ زیرا مشرق همواره معلوم است، در نتیجه شمال، سمت چپ وى قرار مى‌گیرد.<ref> التحقیق، ج‌ ۶، ص‌ ۱۲۰‌ـ‌۱۲۲، «شمل».</ref>
  
«اصحاب المشئمه» نيز تركيبى از دو واژه «اصحاب» و «مشئمه» است و «مشئمه» مصدر ميمى از شوم در مقابل «يُمْن» است و بر نهايت ضعف و سستى و پستى دلالت دارد<ref> همان، ص‌ 7‌ـ‌8، «شام».</ref> و مصاديق آن، دست چپ در برابر دست راست (ميمنه) و رنگ سياه در برابر رنگ سفيد است.
+
«اصحاب المشئمه» نیز ترکیبى از دو واژه «اصحاب» و «مشئمه» است و «مشئمه» مصدر میمى از شوم در مقابل «یُمْن» است و بر نهایت ضعف و سستى و پستى دلالت دارد<ref> همان، ص‌ ۷‌ـ‌۸، «شام».</ref> و مصادیق آن، دست چپ در برابر دست راست (میمنه) و رنگ سیاه در برابر رنگ سفید است.
  
اصحاب شِمال در اصطلاح [[قرآن]] كسانى‌اند كه گمراه، تكذيب كننده و كافر بوده، در قيامت نامه عمل خود را با دست چپ دريافت مى‌كنند، بنابراين مؤمنان گنهكارى كه برهه‌اى در جهنم بسر برده سپس با شفاعت آزاد مى‌شوند در شمار اصحاب شمال نخواهند بود، گرچه برخى آنان را نيز از مراتب اصحاب شمال دانسته و ويژگي‌هايى را كه در آيات براى اصحاب شمال بيان شده به غالب آنان كه كافرند مربوط دانسته‌اند.<ref> منشور جاويد، ج‌ ص‌ 451.</ref>
+
اصحاب شِمال در اصطلاح [[قرآن]] کسانى‌اند که گمراه، تکذیب کننده و کافر بوده، در [[قیامت]] نامه عمل خود را با دست چپ دریافت مى‌کنند؛ بنابراین مؤمنان گنهکارى که برهه‌اى در [[جهنم]] بسر برده سپس با [[شفاعت]] آزاد مى‌شوند، در شمار اصحاب شمال نخواهند بود، گرچه برخى آنان را نیز از مراتب اصحاب شمال دانسته و ویژگی‌هایى را که در آیات براى اصحاب شمال بیان شده به غالب آنان که کافرند مربوط دانسته‌اند.<ref> منشور جاوید، ج‌ ۹، ص‌ ۴۵۱.</ref> این گروه از مؤمنان در زمره [[اصحاب یمین]] نیز نیستند، زیرا اصحاب یمین با حسابرسى آسان به [[بهشت]] وارد مى‌شوند؛ از این‌رو شاید بتوان گفت: انسان‌ها در قیامت به اصحاب یمین و اصحاب شمال منحصر نخواهند بود.<ref> المیزان، ج‌ ۲۰، ص‌ ۲۴۴‌ـ‌۲۴۵.</ref>
  
اين گروه از مؤمنان در زمره اصحاب يمين نيز نيستند زيرا اصحاب يمين با حسابرسى آسان به [[بهشت]] وارد مى‌شوند؛ از اين‌رو شايد بتوان گفت: انسان‌ها در قيامت به اصحاب يمين و اصحاب شمال منحصر نخواهند بود.<ref> الميزان، ج‌ 20، ص‌ 244‌ـ‌245.</ref>
+
واژه «اصحاب الشمال» دو بار در آیه ۴۰ [[سوره واقعه]]/۵۶ و «اصحاب المشئمه» که تعبیرى دیگر از اصحاب شمال در [[قرآن]] است نیز سه بار در آیات‌ ۹ سوره واقعه/۵۶ و ۱۹ [[سوره بلد]]/۹۰ بکار رفته است.
  
واژه «اصحاب الشمال» دو بار در آيه 40 [[سوره واقعه]]/56 و «اصحاب المشئمه» كه تعبيرى ديگر از اصحاب شمال در [[قرآن]] است نيز سه بار در آيات‌ 9 سوره واقعه/ 56 و 19 [[سوره بلد]]/ 90 بكار رفته است.
+
در قرآن از اصحاب شمال با عناوین دیگرى نیز یاد ‌شده است؛ مانند: «مکذّبین»؛ «ضالّین» (سوره واقعه/‌۵۶،۹۳)، «کافر» (سوره بلد/ ۹۰، ۱۹)، «أعمى» ([[سوره اِسراء|سوره اسراء]]/۱۷،۷۲)، {{متن قرآن|«مَن اوتِىَ کتبَهُ وراءَ ظَهرِه»}} ([[سوره انشقاق]]/۸۴،۱۰)، {{متن قرآن|«مَن اوتِىَ کتبَهُ بِشِمالِهِ»}} ([[سوره الحاقه|سوره حاقّه]]/۶۹،۲۵).
  
در قرآن از اصحاب شمال با عناوين ديگرى نيز ياد ‌شده است؛ مانند: «مكذّبين»؛ «ضالّين» (سوره واقعه/‌56،93)، «كافر» (سوره بلد/ 90، 19)، «أعمى» (سوره اسراء/17،72)، «مَن اوتِىَ كِتبَهُ وراءَ ظَهرِه» (انشقاق/84،10)، «مَن اوتِىَ كِتبَهُ بِشِمالِهِ» (حاقّه/69،25).
+
در ۳۵‌ آیه از سوره واقعه، ۱۲ آیه از ‌سوره حاقه، ۶ ‌آیه از سوره انشقاق، ۱۴ آیه از [[سوره مدثر]]، یک آیه از سوره اسراء و دو آیه از سوره بلد، درباره این گروه سخن به ‌میان آمده ‌است.
  
در 35‌ آيه از سوره واقعه، 12 آيه از ‌[[سوره حاقه]]، 6 ‌آيه از [[سوره انشقاق]]، 14 آيه از [[سوره مدثر]]، يك آيه از اسراء و دو آيه از بلد درباره اين گروه سخن به ‌ميان آمده ‌است.
+
در رابطه با دلیل نامگذارى اصحاب شمال می توان گفت: نامه عمل آنان در قیامت بدست چپشان داده ‌مى‌شود: {{متن قرآن|«و اَمّا مَن اوتِىَ کتبَهُ بِشِمالِهِ»}} ([[سوره حاقه]]/ ۶۹، ۲۵) و آن نوعى بیم دادن به آن‌هاست؛ زیرا عرب تحویل نامه به دست راست را نشانه پذیرش و تکریم، و به دست چپ را علامت رد و اهانت مى‌داند.<ref> تفسیر ماوردى، ج‌ ۶، ص‌ ۸۴.</ref> همچنین، عالم هستى داراى دو جانب راست و چپ است؛ جانب راست آن ملکوت اعلا و جانب چپ آن ملکوت اسفل و جایگاه ارواح اشقیا و [[فرشتگان]] عذاب و نویسنده بدی‌ها و دوزخ بدکاران است:<ref> تفسیر ماوردى، ج‌ ۶، ص‌ ۲۸۰؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج‌ ۷، ص‌ ۲۲‌ـ‌۲۳.</ref> {{متن قرآن|«کلَّا إِنَّ کتَابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ»}} ([[سوره مطففین]]/‌۸۳، ۷).
  
'''راز نامگذارى اصحاب شمال:'''
+
== عوامل سقوط اصحاب شمال ==
 +
با ‌استفاده از آیاتى که بیانگر سقوط اصحاب شمال در [[جهنم]] و [[عذاب]] دردناک آن‌هاست و نیز نمایانگر حال و وضع آنان در [[آخرت]] است، مى‌توان امور ذیل را عوامل سقوط و عذاب اصحاب شمال دانست:
  
# نامه عمل آنان در قيامت بدست چپشان داده ‌مى‌شود: «و اَمّا مَن اوتِىَ كِتبَهُ بِشِمالِهِ» ([[سوره حاقه]]/ 69، 25) و آن نوعى بيم دادن به آن‌هاست؛ زيرا عرب تحويل نامه به دست راست را نشانه پذيرش و تكريم و به دست چپ را علامت رد و اهانت مى‌داند.<ref> تفسير ماوردى، ج‌ 6، ص‌ 84.</ref>
+
'''''۱. کوردلى:'''''
  
# آنان زندگى را در پوچى، پستى و پليدى گذرانده و با كفر به آيات الهى برخلاف راه حق و سعادت گام برداشتند و فرجام آنان در آمدن به دوزخ و عذاب فراوان است:<ref> تفسير ماوردى، ج‌ 5، ص‌ 448؛ التحقيق، ج‌ 14، ص‌ 270.</ref> «والَّذينَ كَفَروا بِايتِنا هُم اَصحبُ المَشـَمَه». ([[سوره بلد]]/90،19)
+
در آیات ۸‌ـ‌۹ [[سوره واقعه]]/۵۶ اصحاب شمال در برابر [[اصحاب یمین]] قرار گرفته و در آیه ۷۲ [[سوره اسراء]]/ ۱۷ گروه مقابل اصحاب یمین در دنیا نابینا معرفى شده‌اند، بنابراین مى‌توان چنین نتیجه گرفت که اصحاب شمال کوردلان‌اند و کوردلى آنان در دنیا باعث نابینایى آنان در آخرت خواهد بود: {{متن قرآن|«مَن کانَ فِی هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَى»}}. (سوره اسراء‌/‌۱۷،‌ ۷۲)
  
# عالم هستى داراى دو جانب راست و چپ است؛ جانب راست آن ملكوت اعلا و جانب چپ آن ملكوت اسفل و جايگاه ارواح اشقيا و [[فرشتگان]] عذاب و نويسنده بدي‌ها و دوزخ بدكاران است:<ref> تفسير ماوردى، ج‌ 6، ص‌ 280؛ تفسير صدرالمتالهين، ج‌ 7، ص‌ 22‌ـ‌23.</ref> «اِنَّ كِتبَ الفُجّارِ لَفى سِجّين». ([[سوره مطففين]]/‌83، 7)
+
'''''۲. برخوردارى از نعمت فراوان:'''''
  
'''عوامل سقوط اصحاب شمال:'''
+
اصحاب ‌شمال در دنیا غرق در نعمت‌اند:<ref> نثر طوبى، ص‌ ۱۰۶.</ref> {{متن قرآن|«إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذَلِک مُتْرَفِینَ»}} ([[سوره واقعه]]/‌۵۶،‌ ۴۵) و همین امر آنان را از [[عبرت|عبرت‌گیرى]] غافل کرده و براى راحتى تن وظایف [[واجب]] خود را ترک مى‌کنند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۹، ص‌ ۳۳۳.</ref> برخى گفته‌اند: «مُتْرَف» به معناى رها شده‌اى است که هر کارى بخواهد، انجام مى‌دهد.<ref> المیزان، ج‌ ۱۳، ص‌ ۵۹.</ref>
  
با ‌استفاده از آياتى كه بيانگر سقوط اصحاب شمال در [[جهنم]] و عذاب دردناك آن‌هاست و نيز نمايانگر حال و وضع آنان در [[آخرت]] است مى‌توان امور ذيل را عوامل سقوط و عذاب اصحاب شمال دانست:
+
خداوند قوه شهویه را براى رشد و تعالى انسان در وجود وى نهاده است؛ لیکن زیاده‌روى مترفان در خوردن و آشامیدن و پیامدهاى آن دو و خوشگذرانى، زمینه [[غفلت]] و ترک وظیفه را براى آنان فراهم آورده است، از این‌رو آنان قوه شهویه را که مى‌تواند وسیله رشد و کمال باشد در جهت سقوط خویش بکار گرفته‌اند.<ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج‌ ۷، ص‌ ۶۴.</ref>
  
'''''1. كوردلى:'''''
+
'''''۳. اصرار بر گناهان کبیره:'''''
  
در آيات 8‌ـ‌9 [[سوره واقعه]]/56 اصحاب شمال در برابر اصحاب يمين قرار گرفته و در آيه 72 [[سوره اسراء]]/ 17 گروه مقابل اصحاب يمين در دنيا نابينا معرفى شده‌اند، بنابراين مى‌توان چنين نتيجه گرفت كه اصحاب شمال كوردلان‌اند و كوردلى آنان در دنيا باعث نابينايى آنان در آخرت خواهد بود: «مَن كانَ فى هذِهِ اَعمى فَهُوَ فِى الأخِرَةِ اَعمى». (سوره اسراء‌/‌17،‌72)
+
اصحاب شمال بر ارتکاب [[گناهان]] بزرگ اصرار مى‌ورزند: {{متن قرآن|«وَکانُوا یصِرُّونَ عَلَى الْحِنثِ الْعَظِیمِ»}}.(سوره واقعه/۵۶، ۴۶) تعبیر {{متن قرآن|«وَکانُوا یصِرُّونَ»}} که ماضى استمرارى است و نیز استفاده از ماده «اصرار» بیانگر اراده و تصمیم جدى این گروه بر ارتکاب گناهان بزرگ است.<ref> جامع‌البیان، مج‌ ۱۳، ج‌ ۲۷، ص‌ ۲۵۱؛ التبیان، ج‌ ۹، ص‌ ۵۰۰.</ref>
  
'''''2. برخوردارى از نعمت فراوان:'''''
+
«حنث عظیم» عبارت است از: گناه بزرگ،<ref> جامع‌البیان، مج‌ ۱۳، ج‌ ۲۷، ص‌ ۲۵۲.</ref> گناهى‌ که پس از آن [[توبه]] نشود،<ref> التبیان، ج ۹، ص‌ ۵۰۰؛ مجمع‌البیان، ج‌ ۹، ص‌ ۳۳۴.</ref> [[شرک]]،<ref> جامع‌البیان، مج‌ ۱۳، ج‌ ۲۷، ص‌ ۲۵۲.</ref> سوگند ‌[[دروغ]] بر این که خداوند مرده‌ها را زنده ‌نمى‌کند،<ref> التبیان، ج‌ ۹، ص‌ ۵۰۰.</ref> ([[سوره نحل]]/ ۱۶، ۳۸) گسستن عهد و پیمان مؤکد<ref> همان؛ مجمع‌البیان، ج‌ ۹، ص‌ ۳۳۳.</ref> و استکبار و رویگردانى از [[عبادت]] پروردگار؛<ref> المیزان، ج‌ ۱۹، ص‌ ۱۲۵.</ref> و چون لفظ آیه اطلاق دارد با همه این معانى سازگار است.<ref> همان؛ نمونه، ج‌ ۲۳، ص‌ ۲۳۱.</ref>
  
اصحاب ‌شمال در دنيا غرق در نعمت‌اند:<ref> نثر طوبى، ص‌ 106.</ref> «اِنَّهُم كانوا قَبلَ ذلِكَ مُترَفين» ([[سوره واقعه]]/‌56،‌45) و همين امر آنان را از عبرت‌گيرى غافل كرده براى راحتى تن وظايف واجب خود را ترك مى‌كنند.<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 9، ص‌ 333.</ref> برخى گفته‌اند: «مُتْرَف» به معناى رها شده‌اى است كه هر كارى بخواهد، انجام مى‌دهد.<ref> الميزان، ج‌ 13، ص‌ 59.</ref>
+
'''''۴. انکار معاد:'''''
  
خداوند قوه شهويه را براى رشد و تعالى انسان در وجود وى نهاده است؛ ليكن زياده‌روى مترفان در خوردن و آشاميدن و پيامدهاى آن دو و خوشگذرانى، زمينه غفلت و ترك وظيفه را براى آنان فراهم آورده است، از اين‌رو آنان قوه شهويه را كه مى‌تواند وسيله رشد و كمال باشد در جهت سقوط خويش بكار گرفته‌اند.<ref> تفسير صدرالمتالهين، ج‌ ص‌ 64.</ref>
+
خداوند نیروى ادراک مفاهیم را به همه انسان‌ها عطا فرموده تا قدرت تشخیص معارف حقیقى را داشته باشند؛ اما اصحاب شمال از این نیرو درست استفاده نکرده، به بى‌اعتقادى به [[معاد]] و انکار آن گرفتار مى‌شوند<ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج‌ ۷، ص‌ ۶۴‌ـ‌۶۵.</ref> و مى‌گویند: آیا وقتى که مُردیم و خاک و استخوان شدیم، برانگیخته خواهیم شد؟ یا نیاکان ما برانگیخته مى‌شوند: {{متن قرآن|«وَکانُوا یقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَکنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ * أَوَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ»}}.([[سوره واقعه]]/ ۵۶، ۴۷‌ـ‌۴۸)
  
'''''3. اصرار بر گناهان كبيره:'''''
+
خداوند به رسول گرامى خویش فرمان مى‌دهد از انکار آنان نسبت به معاد پاسخ داده و آن را ثابت کند و به ایشان خبر دهد که روز [[قیامت]] با خوردن «زقوم» و نوشیدن «حمیم» چه زندگى دردناکى خواهند داشت و آنان را توبیخ کند به این که خبر [[بعث]] و جزا از سوى خداست؛ کسى که آفریدگار و تدبیر کننده امور ایشان است: {{متن قرآن|«نَحْنُ خَلَقْنَاکمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ * أَفَرَأَیتُم مَّا تُمْنُونَ * أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ»}}. (سوره واقعه/ ۵۶، ۵۷‌ـ‌۵۹) همو که [[مرگ]] و حیات پس از مرگ آن‌ها بدست اوست: {{متن قرآن|«نَحْنُ قَدَّرْنَا بَینَکمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ * عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَکمْ وَنُنشِئَکمْ فِی مَا لَا تَعْلَمُونَ»}} (سوره واقعه/ ۵۶، ۶۰‌ـ‌۶۱)؛ خداوندى که مهم‌ترین نیازمندیهاى آنان مانند قوت {{متن قرآن|«أَفَرَأَیتُم مَّا تَحْرُثُونَ...»}} (سوره واقعه/ ۵۶، ۶۳‌ـ‌۶۷) و آب: {{متن قرآن|«أَفَرَأَیتُمُ الْمَاء الَّذِی تَشْرَبُونَ...»}} (سوره واقعه/ ۵۶، ۶۸‌ـ‌۷۰) و آتش: {{متن قرآن|«أَفَرَأَیتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ...»}} (سوره واقعه/ ۵۶، ۷۱‌ـ‌۷۳) را فراهم مى‌کند.<ref> المیزان، ج‌ ۱۹، ص‌ ۱۳۱‌ـ‌۱۳۵.</ref>
  
اصحاب شمال بر ارتكاب گناهان بزرگ اصرار مى‌ورزند: «وكانوا يُصِرّونَ عَلَى الحِنثِ العَظيم».(سوره واقعه/ 56، 46) تعبير «و كانوا يُصِرّونَ» كه ماضى استمرارى است و نيز استفاده از ماده «اصرار» بيانگر اراده و تصميم جدى اين گروه بر ارتكاب گناهان بزرگ است.<ref> جامع‌البيان، مج‌ 13، ج‌ 27، ص‌ 251؛ التبيان، ج‌ 9، ص‌ 500.</ref>
+
[[قرآن کریم]] در دو آیه دیگر نیز به تأثیر انکار [[معاد]] در سقوط و عذاب اصحاب شمال اشاره دارد: یکى در [[سوره مدثر]] که پاسخ اصحاب شمال را به پرسشى درباره راز جهنمى شدنشان نقل مى‌کند و در آن تکذیب معاد را یکى از عوامل مى‌شمرد: {{متن قرآن|«وَکنَّا نُکذِّبُ بِیوْمِ الدِّینِ»}} (سوره مدثر/ ۷۴، ۴۶) و دیگرى در [[سوره انشقاق]] که گمان ایشان به زنده نشدن پس از مرگ را گزارش مى‌کند: {{متن قرآن|«إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن یحُورَ»}}.(سوره انشقاق/۸۴، ۱۴)
  
«حنث عظيم» عبارت است از: گناه بزرگ،<ref> جامع‌البيان، مج‌ 13، ج‌ 27، ص‌ 252.</ref> گناهى‌ كه پس از آن توبه نشود،<ref> التبيان، ج 9، ص‌ 500؛ مجمع‌البيان، ج‌ 9، ص‌ 334.</ref> شرك،<ref> جامع‌البيان، مج‌ 13، ج‌ 27، ص‌ 252.</ref> سوگند ‌دروغ بر اين كه خداوند مرده‌ها را زنده ‌نمى‌كند.<ref> التبيان، ج‌ 9، ص‌ 500.</ref> ([[سوره نحل]]/ 16، 38) گسستن عهد و پيمان مؤكد<ref> همان؛ مجمع‌البيان، ج‌ 9، ص‌ 333.</ref> و استكبار و رويگردانى از عبادت پروردگار<ref> الميزان، ج‌ 19، ص‌ 125.</ref> و چون لفظ آيه اطلاق دارد با همه اين معانى سازگار است.<ref> همان؛ نمونه، ج‌ 23، ص‌ 231.</ref>
+
'''''۵. گمراهى و تکذیب:'''''
  
'''''4. انكار معاد:'''''
+
اصحاب شمال از مسیر هدایت و [[حق]] و [[ثواب]] گمراه شده، [[توحید]] و بعثت انبیاء علیهم‌السلام و آیات الهى را تکذیب مى‌کنند:<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۹، ص‌ ۳۳۴، ۳۴۴.</ref> {{متن قرآن|«ثُمَّ إِنَّکمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُکذِّبُونَ»}} (سوره واقعه/ ۵۶، ۵۱)، {{متن قرآن|«وَأَمَّا إِن کانَ مِنَ الْمُکذِّبِینَ الضَّالِّینَ»}}. (سوره واقعه/ ۵۶، ۹۲) در آیات ۷۷‌ـ‌۸۱ سوره واقعه نیز سخن از اصحاب شمال و تکذیب معارف [[قرآن]] از سوى آنان است.<ref>المیزان، ج‌ ۱۹، ص‌ ۱۳۶.</ref>
  
خداوند نيروى ادراك مفاهيم را به همه انسان‌ها عطا فرموده تا قدرت تشخيص معارف حقيقى را داشته باشند؛ اما اصحاب شمال از اين نيرو درست استفاده نكرده، به بى‌اعتقادى به [[معاد]] و انكار آن گرفتار مى‌شوند<ref> تفسير صدرالمتالهين، ج‌ 7، ص‌ 64‌ـ‌65.</ref> و مى‌گويند: آيا وقتى كه مُرديم و خاك و استخوان شديم، برانگيخته خواهيم شد؟ يا نياكان ما برانگيخته مى‌شوند: «و‌ كانوا يَقولونَ اَئِذا مِتنا وكُنّا تُرابـًا وعِظمـًا اَءِنّا لَمَبعوثون × اَو ءاباؤُنَا الاَوَّلون».([[سوره واقعه]]/ 56، 47‌ـ‌48)
+
از دیدگاه قرآن کسانى که به آیات الهى [[کفر]] مى‌ورزند همان اصحاب شمال دانسته شده‌اند: {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ کفَرُوا بِآیاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ»}} ([[سوره بلد]]/ ۹۰، ۱۹) و کفر آنان، عامل این تکذیب معرفى شده است: {{متن قرآن|«بَلِ الَّذِینَ کفَرُواْ یکذِّبُونَ»}}. ([[سوره انشقاق]]/ ۸۴، ۲۲) در آیه ۲۰ انشقاق نیز از کفر و بى‌ایمانى اصحاب شمال اظهار شگفتى ‌شده است.<ref>مجمع‌البیان، ج ‌۱۰، ص‌ ۷۰۱.</ref>
  
خداوند به رسول گرامى خويش فرمان مى‌دهد از انكار آنان نسبت به [[معاد]] پاسخ داده و آن را ثابت كند و به ايشان خبر دهد كه روز قيامت با خوردن «زقوم» و نوشيدن «حميم» چه زندگى دردناكى خواهند داشت و آنان را توبيخ كند به اين كه خبر بعث و جزا از سوى خداست؛ كسى كه آفريدگار و تدبير كننده امور ايشان است: «نَحنُ‌ خَلَقنكُم فَلَولا تُصَدِّقون × اَفَرَءَيتُم ما تُمنون × ءَاَنتُم تَخلُقونَهُ اَم نَحنُ الخلِقون». ([[سوره واقعه]]/ 56، 57‌ـ‌59)
+
'''''۶. بى‌ایمانى به خداى بزرگ:'''''
  
همو كه [[مرگ]] و حيات پس از مرگ آن‌ها بدست اوست: «نَحنُ قَدَّرنا بَينَكُمُ المَوتَ وما نَحنُ بِمَسبوقين‌ × عَلى اَن نُبَدِّلَ اَمثلَكُم ونُنشِئَكُم فى ما لا‌تَعلَمون» (سوره واقعه/ 56، 60‌ـ‌61)؛ خداوندى كه مهم‌ترين نيازمنديهاى آنان مانند قوت «اَفَرَءَيتُم ما‌تَحرُثون‌#‌...» (سوره واقعه/ 56، 63‌ـ‌67) و آب: «اَفَرَءَيتُمُ الماءَ الَّذى تَشرَبون‌...» (سوره واقعه/ 56، 68‌ـ‌70) و آتش: «اَفَرَءَيتُمُ النّارَ الَّتى تورون‌‌...» (سوره واقعه/ 56، 71‌ـ‌73) را فراهم مى‌كند.<ref> الميزان، ج‌ 19، ص‌ 131‌ـ‌135.</ref>
+
اصحاب شمال به خداى بزرگ [[ایمان]] ندارند: {{متن قرآن|«إِنَّهُ کانَ لَا یؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ»}}. ([[سوره حاقه]]/‌۶۹، ۳۳)
  
[[قرآن كريم]] در دو آيه ديگر نيز به تأثير انكار [[معاد]] در سقوط و عذاب اصحاب شمال اشاره دارد: يكى در سوره مدثر كه پاسخ اصحاب شمال را به پرسشى درباره راز جهنمى شدنشان نقل مى‌كند و در آن تكذيب معاد را يكى از عوامل مى‌شمرد: «و كُنّا نُكَذِّبُ بِيَومِ الدّين» ([[سوره مدثر]]/ 74، 46) و ديگرى در [[سوره انشقاق]] كه گمان ايشان به زنده نشدن پس از [[مرگ]] را گزارش مى‌كند: «اِنَّهُ ظَنَّ اَن لَن يَحور».(سوره انشقاق/ 84، 14)
+
'''''۷. بى‌اعتنایى به امور مساکین:'''''
  
'''''5. گمراهى و تكذيب:'''''
+
اصحاب شمال مردم را به اطعام مستمندان تشویق نکرده: {{متن قرآن|«وَلَا یحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکینِ»}} (سوره حاقه/ ۶۹، ۳۴)، تشویقى براى حل مشکلات زندگى مستمندان نمى‌کنند. آنان [[زکات]] و حقوق واجب مالى خود را نیز نمى‌پردازند<ref> همان، ص‌ ۵۲۳‌؛ المیزان، ج‌ ۱۹، ص‌ ۴۰۱.</ref> و در قیامت به این کوتاهى خویش اعتراف مى‌کنند: {{متن قرآن|«وَلَمْ نَک نُطْعِمُ الْمِسْکینَ»}}. ([[سوره مدثر]]/۷۴، ۴۴)
  
اصحاب شمال از مسير هدايت و حق و ثواب گمراه شده، [[توحيد]] و بعثت انبياء عليهم‌السلام و آيات الهى را تكذيب مى‌كنند:<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 9، ص‌ 334، 344.</ref> «ثُمَّ اِنَّكُم اَيُّهَا الضّالّونَ المُكَذِّبون» (سوره واقعه/ 56، 51)، «واَمّا اِن كانَ مِنَ المُكَذِّبينَ الضّالّين». (سوره واقعه/ 56، 92) در آيات 77‌ـ‌81 سوره واقعه نيز سخن از اصحاب شمال و تكذيب معارف [[قرآن]] از سوى آنان است.<ref> الميزان، ج‌ 19، ص‌ 136.</ref>
+
'''''۸. خطاکارى:'''''
  
از ديدگاه قرآن كسانى كه به آيات الهى كفر مى‌ورزند همان اصحاب شمال دانسته شده‌اند: «والَّذينَ كَفَروا بِايتِنا هُم اَصحبُ المَشـَمَه» ([[سوره بلد]]/ 90، 19) و كفر آنان، عامل اين تكذيب معرفى شده است: «بَلِ الَّذينَ كَفَروا يُكَذِّبون». ([[سوره انشقاق]]/ 84، 22) در آيه 20 انشقاق نيز از كفر و بى‌ايمانى اصحاب شمال اظهار شگفتى ‌شده است.<ref> مجمع‌البيان، ج ‌10، ص‌ 701.</ref>
+
براى اصحاب شمال خوراکى جز غسلین (چرکابه) نیست و این را جز خطاکاران یعنى کسانى که عمداً از راه حق جدا شدند نمى‌خورند:<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۱۰، ص‌ ۵۲۳.</ref> {{متن قرآن|«وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ * لَا یأْکلُهُ إِلَّا الْخَاطِؤُونَ»}}. (سوره حاقه/‌۶۹،‌ ۳۶‌ـ‌۳۷)
  
'''''6. بى‌ايمانى به خداى بزرگ:'''''
+
'''''۹. ترک نماز:'''''
  
اصحاب شمال به خداى بزرگ ايمان ندارند: «اِنَّهُ كانَ لا‌يُؤمِنُ بِاللّهِ العَظيم». ([[سوره حاقه]]/‌69،33)
+
آنان در [[آخرت]] اقرار مى‌کنند که از [[نماز]]<nowiki/>گزاران نبودند: {{متن قرآن|«قَالُوا لَمْ نَک مِنَ الْمُصَلِّینَ»}}. (سوره مدثر/۷۴، ۴۳)
  
'''''7. بى‌اعتنايى به امور مساكين:'''''
+
'''''۱۰. همنشینى با اهل باطل:'''''
  
اصحاب شمال مردم را به اطعام مستمندان تشويق نكرده: «ولا يَحُضُّ عَلى طَعامِ المِسكين» (سوره حاقه/ 69، 34)، تشويقى براى حل مشكلات زندگى مستمندان نمى‌كنند. آنان [[زكات]] و حقوق واجب مالى خود را نيز نمى‌پردازند<ref> همان، ص‌ 523‌؛ الميزان، ج‌ 19، ص‌ 401.</ref> و در قيامت به اين كوتاهى خويش اعتراف مى‌كنند: «ولَم نَكُ نُطعِمُ المِسكين». ([[سوره مدثر]]/74، 44)
+
اصحاب شمال در قیامت اعتراف مى‌کنند که با اهل [[باطل]] همنشین مى‌شدند: {{متن قرآن|«وَکنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ»}}. (سوره مدثر/ ۷۴، ۴۵)
  
'''''8. خطاكارى:'''''
+
'''''۱۱. سرمستى:'''''
  
براى اصحاب شمال خوراكى جز غسلين (چركابه) نيست و اين را جز خطاكاران يعنى كسانى كه عمداً از راه حق جدا شدند نمى‌خورند:<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 10، ص‌ 523.</ref> «ولا‌طَعامٌ اِلاّ مِن‌غِسلين × لا‌يَأكُلُهُ اِلاَّ الخطِون». (سوره حاقه/‌69،‌36‌ـ‌37)
+
آنان در خانواده خود پیوسته (از کفر و گناه) مسرورند: {{متن قرآن|«إِنَّهُ کانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُورًا»}}. ([[سوره انشقاق]]/ ۸۴، ۱۳) منظور از سرور و شادمانى، سرگرم شدن به لهو لعب و [[غفلت]] محض از تکالیف خود و خانواده است.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۱۰، ص‌ ۷۰۰؛ نسیم حیات، ص‌ ۶۸.</ref>
  
'''''9. ترك نماز:'''''
+
== عذاب اصحاب شمال ==
 +
در آغاز ورود به عالم [[آخرت]] اصحاب شمال با خوراکی‌ها و آشامیدنی‌هاى دوزخى پذیرایى مى‌شوند و در [[قیامت]] آنان را به آتش سوزان وارد مى‌سازند:<ref> مجمع البیان، ج ‌۹، ص‌ ۳۴۴؛ منهج الصادقین، ج‌ ۹، ص‌ ۱۶۹.</ref> {{متن قرآن|«وَأَمَّا إِن کانَ مِنَ الْمُکذِّبِینَ الضَّالِّینَ * فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِیمٍ * وَتَصْلِیةُ جَحِیمٍ»}}. ([[سوره واقعه]]/ ۵۶، ۹۲‌ـ‌۹۴)
  
آنان در [[آخرت]] اقرار مى‌كنند كه از نمازگزاران نبودند: «لَم نَكُ مِنَ المُصَلّين». (سوره مدثر/74، 43)
+
شخصیت ذاتى اصحاب شمال در دنیا از آتش طبیعت و شرورشان از شرر آن شکل گرفته و به ناچار در آخرت به اصل خویش بازمى‌گردند. باطن آنان در دنیا نیز از آتش اخروى شعله‌ور است؛ اما آنان بر اثر حجاب‌هاى ستبر آن را ادراک ‌نمى‌کنند تا این که با فرارسیدن [[مرگ]] و برطرف‌ شدن حجاب به آن پى ‌مى‌برند.<ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج ‌۷، ص‌ ۱۲۹‌ـ‌۱۳۰.</ref>
  
'''''10. همدمى و همنشينى با اهل باطل:'''''
+
بنابر روایتى از [[امام صادق]] علیه‌السلام {{متن قرآن|«نُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ»}} درباره [[عذاب قبر]] اصحاب شمال و {{متن قرآن|«تَصلِیَةُ جَحِیم»}} به عذاب آخرت آنان مربوط است. [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه‌السلام مى‌فرماید: بزرگ‌ترین بلاها در [[قبر]] نزول حمیم و شراره‌هاى آتش و زوزه‌هاى آن است که راه فرارى از آن وجود ندارد و هیچ مانعى جلودار آن نیست.<ref> نهج ‌البلاغه، خطبه‌ ۸۳؛ نورالثقلین، ج‌ ۵، ص‌ ۲۳۰.</ref>
  
اصحاب شمال در قيامت اعتراف مى‌كنند كه با اهل باطل همنشين مى‌شدند: «وكُنّا نَخوضُ مَعَ الخائِضين». (سوره مدثر/ 74، 45)
+
اصحاب شمال در آخرت [[نامه اعمال|نامه عمل]] را به نشانه مردود ‌بودن با دست چپ دریافت مى‌کنند، از این‌رو آرزو مى‌کنند که آن را دریافت نمى‌کردند و از محتواى آن باخبر نمى‌شدند زیرا مى‌بینند عذاب دردناکى در انتظار آنان است و نیز آرزو مى‌کنند در پى [[مرگ]] معدوم شده و دوباره زنده نمى‌شدند تا گرفتار عذاب جاوید شوند:<ref> مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۵۲۲؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۴۰۰.</ref> {{متن قرآن|«وَأَمَّا مَنْ أُوتِی کتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیقُولُ یا لَیتَنِی لَمْ أُوتَ کتَابِیهْ * وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیهْ * یا لَیتَهَا کانَتِ الْقَاضِیةَ»}}. ([[سوره الحاقه|سوره حاقه]]/۶۹، ۲۵‌ـ‌۲۷) آنان در دنیا مى‌پنداشتند با مال و سلطه به هر چیز دوست داشتنى مى‌رسند و از هر رنجى دور مى‌مانند، از این‌رو در پى کسب مال و سلطه کوشیدند و از پروردگار غافل شدند و اکنون که مى‌بینند از آن‌ها کارى ساخته نیست از روى حسرت مى‌گویند: مالمان برایمان سودى نداشت و قدرت و شوکتمان از دستمان رفت:<ref> المیزان، ج‌ ۱۹، ص‌ ۴۰۰.</ref> {{متن قرآن|«مَا أَغْنَى عَنِّی مَالِیهْ * هَلَک عَنِّی سُلْطَانِیهْ»}} (سوره حاقه/۶۹، ۲۸‌ـ‌۲۹).
  
'''''11. سرمستى در خانواده:'''''
+
خداى سبحان به [[فرشتگان]] ۴ فرمان مى‌دهد: آنان را بگیرید و در غل کشید، آنگاه آنان را به میان آتش افکنید و در زنجیرى که در ازاى آن ۷۰ ذراع است در بندشان کشید: {{متن قرآن|«خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الجَحِیمَ صَلّوه * ثُمَّ فى سِلسِلَة ذَرعُها سَبعونَ ذِراعـًا فاسلُکوه»}} (حاقه /۶۹، ۳۰‌ـ‌۳۲) زنجیرى که اگر حلقه‌اى از آن به دنیا برسد همه دنیا ذوب مى‌شود.<ref> نورالثقلین، ج‌ ۵، ص‌ ۴۰۹.</ref>
  
آنان در خانواده خود پيوسته (از كفر و گناه) مسرورند: «اِنَّهُ كانَ فى اَهلِهِ مَسرورا». ([[سوره انشقاق]]/ 84، 13) منظور از سرور و شادمانى، سرگرم شدن به لهو لعب و غفلت محض از تكاليف خود و خانواده است.<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 10، ص‌ 700؛ نسيم حيات، ص‌ 68.</ref>
+
اصحاب شمال در صحنه قیامت هیچ هوادارى ندارند تا سبب نجاتشان شود:<ref> جامع البیان، مج‌ ۱۴، ج‌ ۲۹، ص‌ ۸۰.</ref> {{متن قرآن|«فَلَیسَ لَهُ الیَومَ هـهُنا حَمیم»}}. (سوره حاقه/۶۹،۳۵) عقیده و عمل آنان چنان بود که در آخرت [[شفاعت]] هیچ شفاعت کننده‌اى به حالشان سودى ندارد: {{متن قرآن|«فَما تَنفَعُهُم شَفعَةُ الشّفِعین»}}. ([[سوره مدثر]]/۷۴،۴۸) آنان در دنیا از [[دین]] و آیات الهى چنان رویگردان بودند که خران رمنده از شیر گریزان‌اند: {{متن قرآن|«فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکرَةِ مُعْرِضِینَ * کأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ * فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ»}} (سوره مدثر/۷۴، ۴۹‌ـ‌۵۱).  
  
'''اصحاب شمال در برزخ:'''
+
از درختى که میوه‌اش بسیار ناگوار است خواهند خورد و شکم‌هاى خود را از آن پر خواهند کرد: {{متن قرآن|«لَآکلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ * فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ»}} ([[سوره واقعه]]/۵۶، ۵۲‌ـ‌۵۳) و براى هضم آن و رفع عطش مانند شتران تشنه، آب جوشان خواهند نوشید:<ref> التبیان، ج‌ ۹، ص‌ ۵۰۲.</ref> {{متن قرآن|«فَشَارِبُونَ عَلَیهِ مِنَ الْحَمِیمِ * فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ»}} (سوره واقعه/۵۶، ۵۴‌ـ‌۵۵) این خوردنى و آشامیدنى پذیرایى آنان در روز جزاست: {{متن قرآن|«هَذَا نُزُلُهُمْ یوْمَ الدِّینِ»}} (سوره واقعه‌/۵۶، ۵۶).
  
در آغاز ورود به عالم آخرت اصحاب شمال با خوراكي‌ها و آشاميدني‌هاى دوزخى پذيرايى مى‌شوند و در [[قيامت]] آنان را به آتش سوزان وارد مى‌سازند:<ref> مجمع البيان، ج ‌9، ص‌ 344؛ منهج الصادقين، ج‌ ص‌ 169.</ref>: «و‌اَمّا اِن كانَ مِنَ المُكَذِّبينَ الضّالّين × فَنُزُلٌ مِن حَميم × وتَصلِيَةُ جَحِيم». ([[سوره واقعه]]/ 56، 92‌ـ‌94)
+
قرآن در آیاتى دیگر تصویرى دردناک از وضعیت اصحاب شمال در آخرت نمایان مى‌سازد: آب داغ و جوشانى بر آنان پاشیده مى‌شود: {{متن قرآن|« یصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ»}}. ([[سوره حج]]/۲۲، ۱۹) در معرض باد سوزانى قرار دارند که حرارت آن مانند سم به منافذ بدن نفوذ مى‌کند<ref> همان، ص‌ ۴۹۹؛ المیزان، ج‌ ۱۹، ص‌ ۱۲۴.</ref> و سایه‌اى از دود سیاه بر آنان مستولى مى‌شود که نه مانند سایه‌هاى آفتاب خنک است و نه داراى خیرى است:<ref> مفردات، ص‌ ۱۲۶؛ بصائر ذوى‌التمییز، ج ۲، ص ۲۰۱.</ref> {{متن قرآن|«فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ * وَظِلٍّ مِّن یحْمُومٍ * لَّا بَارِدٍ وَلَا کرِیمٍ»}} (سوره واقعه/ ۵۶، ۴۲‌ـ‌۴۴).
  
شخصيت ذاتى اصحاب شمال در دنيا از آتش طبيعت و شرورشان از شرر آن شكل گرفته و به ناچار در [[آخرت]] به اصل خويش بازمى‌گردند. باطن آنان در دنيا نيز از آتش اخروى شعله‌ور است؛ اما آنان بر اثر حجاب‌هاى ستبر آن را ادراك ‌نمى‌كنند تا اين كه با فرارسيدن [[مرگ]] و برطرف‌ شدن حجاب به آن پى ‌مى‌برند.<ref> تفسير صدرالمتالهين، ج ‌7، ص‌ 129‌ـ‌130.</ref>
+
تهدید اصحاب ‌شمال به کیفر دردناک با تعبیر «بشارت» براى توبیخ و تمسخر است؛ یعنى شادترین خبرى که در مورد سرنوشت خود مى‌شنوند این است که براى آنان عذابى دردناک است:<ref> مفردات، ص‌ ۱۲۶، «بشر»؛ بصائر ذوى التمییز، ج‌ ۲، ص‌ ۲۰۱، «بشارت».</ref> {{متن قرآن|«فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»}} ([[سوره انشقاق]] /۸۴، ۲۴).
  
بنابر روايتى از [[امام صادق]] عليه‌السلام «نُزُلٌ مِن حَميم» درباره عذاب قبر اصحاب شمال و «تَصلِيَةُ جَحِيم» به عذاب آخرت آنان مربوط است. اميرالمؤمنين عليه‌السلام مى‌فرمايد: بزرگ‌ترين بلاها در قبر نزول حميم و شراره‌هاى آتش و زوزه‌هاى آن است كه راه فرارى از آن وجود ندارد و هيچ مانعى جلودار آن نيست.<ref> [[نهج ‌البلاغه]]، خطبه‌ 83؛ نورالثقلين، ج‌ ص‌ 230.</ref>
+
آنچه در آیه ۱۰ سوره انشقاق/ ۸۴ آمده است که نامه عمل اصحاب شمال از پشت سر به آنان داده ‌مى‌شود، با آنچه در آیه ۲۵ سوره حاقه‌/‌۶۹ گزارش ‌شده که نامه عمل آنان به دست چپشان داده مى‌شود، منافاتى ندارد، زیرا بنابر سخن قتاده و مقاتل استخوان‌هاى سینه اصحاب شمال شکافته مى‌شود. سپس دست چپ آنان در سینه‌هایشان داخل و از پشتشان خارج مى‌شود و بدین ترتیب، نامه عمل خویش را از پشت سر با دست چپ مى‌گیرند.<ref> تفسیر قرطبى، ج‌ ۱۹، ص‌ ۱۷۹؛ فتح القدیر، ج‌ ۵، ص‌ ۴۰۷.</ref>
  
'''اصحاب شمال در آخرت:'''
+
شاید به این جهت نامه عمل اصحاب شمال از پشت به آن‌ها داده مى‌شود که صورت‌هاى آنان به پشت سرشان برگردانده شده است:<ref> المیزان، ج‌ ۲۰، ص‌ ۲۴۳.</ref> {{متن قرآن|«مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا»}}.([[سوره نساء]]/۴، ۴۷)
 
+
==پانویس==
اصحاب شمال در آخرت نامه عمل را به نشانه مردود ‌بودن با دست چپ دريافت مى‌كنند، از اين‌رو آرزو مى‌كنند كه آن را دريافت نمى‌كردند و از محتواى آن باخبر نمى‌شدند زيرا مى‌بينند عذاب دردناكى در انتظار آنان است و نيز آرزو مى‌كنند در پى [[مرگ]] معدوم شده و دوباره زنده نمى‌شدند تا گرفتار عذاب جاويد شوند:<ref> مجمع‌البيان، ج 10، ص 522؛ الميزان، ج 19، ص 400.</ref>
 
 
 
«و اَمّا مَن اوتِىَ كِتبَهُ بِشِمالِهِ فَيَقولُ يلَيتَنى لَم اوتَ كِتبِيَه × ولَم‌اَدرِ ما‌حِسابِيَه × يلَيتَها كانَتِ القاضِيَه».([[سوره حاقه/69،25‌ـ‌27) آنان در دنيا مى‌پنداشتند با مال و سلطه به هر چيز دوست داشتنى مى‌رسند و از هر رنجى دور مى‌مانند، از اين‌رو در پى كسب مال و سلطه كوشيدند و از پروردگار غافل شدند و اكنون كه مى‌بينند از آن‌ها كارى ساخته نيست از روى حسرت مى‌گويند: مالمان برايمان سودى نداشت و قدرت و شوكتمان از دستمان رفت:<ref> الميزان، ج‌ 19، ص‌ 400.</ref> «ما‌اَغنى عَنّى مالِيَه × هَلَكَ عَنّى سُلطـنِيَه».([[سوره حاقه]]/69، 28‌ـ‌29)
 
 
 
خداى سبحان به [[فرشتگان]] 4 فرمان مى‌دهد: آنان را بگيريد و در غل كشيد، آنگاه آنان را به ميان آتش افكنيد و در زنجيرى كه در ازاى آن 70 ذراع است در بندشان كشيد: «خُذوهُ فَغُلّوه × ثُمَّ الجَحِيمَ صَلّوه × ثُمَّ فى سِلسِلَة ذَرعُها سَبعونَ ذِراعـًا فاسلُكوه»(حاقه /69،30‌ـ‌32) زنجيرى كه اگر حلقه‌اى از آن به دنيا برسد همه دنيا ذوب مى‌شود.<ref> نورالثقلين، ج‌ 5، ص‌ 409.</ref>
 
 
 
اصحاب شمال در صحنه قيامت هيچ هوادارى ندارند تا سبب نجاتشان شود:<ref> جامع البيان، مج‌ 14، ج‌ 29، ص‌ 80.</ref> «فَلَيسَ لَهُ اليَومَ هـهُنا حَميم». ([[سوره حاقه/69،35) عقيده و عمل آنان چنان بود كه در آخرت شفاعت هيچ شفاعت كننده‌اى به حالشان سودى ندارد: «فَما تَنفَعُهُم شَفعَةُ الشّفِعين». ([[سوره مدثر]]/74،48) آنان در دنيا از دين و آيات الهى چنان رويگردان بودند كه خران رمنده از شير گريزان‌اند: «فَما لَهُم عَنِ التَّذكِرَةِ مُعرِضين × كَاَنَّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَة × فَرَّت مِن قَسوَرَة»(سوره مدثر/74،49‌ـ‌51) آنان خوراكى جز عرق كافران<ref> نورالثقلين، ج‌ 5، ص‌ 410.</ref> يا چرك آميخته به خون<ref> جامع البيان، مج‌ 14، ج‌ 29، ص‌ 80.</ref> ندارند. (سوره حاقه/69،36)
 
 
 
از درختى كه ميوه‌اش بسيار ناگوار است خواهند خورد و شكم‌هاى خود را از آن پر خواهند كرد: «لاَكِلونَ مِن شَجَر مِن زَقّوم × فَمالِونَ مِنهَا البُطون» ([[سوره واقعه]]/56، 52‌ـ‌53) و براى هضم آن و رفع عطش مانند شتران تشنه، آب جوشان خواهند نوشيد:<ref> التبيان، ج‌ 9، ص‌ 502.</ref> «فَشرِبونَ عَلَيهِ مِنَ ‌الحَميم × فَشرِبونَ شُربَ الهيم» (سوره واقعه/56،54‌ـ‌55) اين خوردنى و آشاميدنى پذيرايى آنان در روز جزاست: «هذا نُزُلُهُم يَومَ الدّين» (سوره واقعه‌/56،56)
 
 
 
قرآن در آياتى ديگر تصويرى دردناك از وضعيت اصحاب شمال در آخرت نمايان مى‌سازد: آب داغ و جوشانى بر آنان پاشيده مى‌شود: «يُصَبُّ مِن فَوقِ رُءوسِهِمُ الحَميم». ([[سوره حج]]/22،19) در معرض باد سوزانى قرار دارند كه حرارت آن مانند سم به منافذ بدن نفوذ مى‌كند<ref> همان، ص‌ 499؛ الميزان، ج‌ 19، ص‌ 124.</ref> و سايه‌اى از دود سياه بر آنان مستولى مى‌شود كه نه مانند سايه‌هاى آفتاب خنك است و نه داراى خيرى است:<ref> مفردات، ص‌ 126؛ بصائر ذوى‌التمييز، ج 2، ص 201.</ref> «فى سَموم وحَميم × وظِلّ مِن يَحموم × لابارِد ولا‌كَريم». (سوره واقعه/ 56، 42‌ـ‌44)
 
 
 
تهديد اصحاب ‌شمال به كيفر دردناك با تعبير «بشارت» براى توبيخ و تمسخر است؛ يعنى شادترين خبرى كه در مورد سرنوشت خود مى‌شنوند اين است كه براى آنان عذابى دردناك است:<ref> مفردات، ص‌ 126، «بشر»؛ بصائر ذوى التمييز، ج‌ 2، ص‌ 201، «بشارت».</ref> «فَبَشِّرهُم بِعَذاب اَليم». (سوره انشقاق /84،24)
 
 
 
آنچه در آيه 10 انشقاق/ 84 آمده است كه نامه عمل اصحاب شمال از پشت سر به آنان داده ‌مى‌شود با آنچه در آيه 25 [[سوره حاقه‌]]/‌69 گزارش ‌شده كه نامه عمل آنان به دست چپشان داده مى‌شود، منافاتى ندارد زيرا بنابر سخن قتاده و مقاتل استخوان‌هاى سينه اصحاب شمال شكافته مى‌شود. سپس دست چپ آنان در سينه‌هايشان داخل و از پشتشان خارج مى‌شود و بدين ترتيب، نامه عمل خويش را از پشت سر با دست چپ مى‌گيرند.<ref> تفسير قرطبى، ج‌ 19، ص‌ 179؛ فتح القدير، ج‌ 5، ص‌ 407.</ref>
 
 
 
شايد به اين جهت نامه عمل اصحاب شمال از پشت به آن‌ها داده مى‌شود كه صورت‌هاى آنان به پشت سرشان برگردانده شده است:<ref> الميزان، ج‌ 20، ص‌ 243.</ref> «مِن قَبلِ اَن نَطمِسَ وُجوهـًا فَنَرُدَّها عَلى اَدبارِها».([[سوره نساء]]/4،47)
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
===منابع===
+
==منابع==
 
+
* [[دائرة المعارف قرآن کریم]]، یحیى پیرعباسى، ج ۳، ص ۴۱۳-۴۱۹.
يحيى پيرعباسى و بخش فلسفه و كلام؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 3، صفحه 413-419
 
 
 
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 
+
[[رده: شخصیت‌های منفی در قرآن]]
[[رده: شخصیت های ستوده شده در قرآن]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۴۱

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«اصحاب الشِمال» تعبیری قرآنی در مقابل «اصحاب یمین» است، و مراد از آن، گمراهان و تکذیب‌کنندگانی هستند که نامه عمل خود را در قیامت با ‌دست چپ دریافت‌ کرده و گرفتار عذاب می‌شوند. اصرار بر گناهان، انکار معاد و تکذیب آیات الهی، از عوامل سقوط اصحاب شمال است.

واژه‌شناسی

«اصحاب شِمال» ترکیبى از دو واژه «اصحاب» به معناى یاران، دوستان، ملازمان و «شِمال» به ‌معناى چپ، مقابل «یمین» به معناى راست است.[۱] برخى گفته‌اند: ریشه لغوى شِمال در مقابل یمین، عبرى و از شمؤُل است و در اصل به معناى جهت بیرونى جداى از شىء است و کار برد آن در مورد دست یا سمت چپ شىء، به اعتبار مجاورت آن‌ها با جهت بیرونى مذکور است و استعمال آن در جهت شمال مقابل جنوب به این لحاظ است که انسان به ‌طور طبیعى رو به جهت مشرق قرار ‌مى‌گیرد؛ زیرا مشرق همواره معلوم است، در نتیجه شمال، سمت چپ وى قرار مى‌گیرد.[۲]

«اصحاب المشئمه» نیز ترکیبى از دو واژه «اصحاب» و «مشئمه» است و «مشئمه» مصدر میمى از شوم در مقابل «یُمْن» است و بر نهایت ضعف و سستى و پستى دلالت دارد[۳] و مصادیق آن، دست چپ در برابر دست راست (میمنه) و رنگ سیاه در برابر رنگ سفید است.

اصحاب شِمال در اصطلاح قرآن کسانى‌اند که گمراه، تکذیب کننده و کافر بوده، در قیامت نامه عمل خود را با دست چپ دریافت مى‌کنند؛ بنابراین مؤمنان گنهکارى که برهه‌اى در جهنم بسر برده سپس با شفاعت آزاد مى‌شوند، در شمار اصحاب شمال نخواهند بود، گرچه برخى آنان را نیز از مراتب اصحاب شمال دانسته و ویژگی‌هایى را که در آیات براى اصحاب شمال بیان شده به غالب آنان که کافرند مربوط دانسته‌اند.[۴] این گروه از مؤمنان در زمره اصحاب یمین نیز نیستند، زیرا اصحاب یمین با حسابرسى آسان به بهشت وارد مى‌شوند؛ از این‌رو شاید بتوان گفت: انسان‌ها در قیامت به اصحاب یمین و اصحاب شمال منحصر نخواهند بود.[۵]

واژه «اصحاب الشمال» دو بار در آیه ۴۰ سوره واقعه/۵۶ و «اصحاب المشئمه» که تعبیرى دیگر از اصحاب شمال در قرآن است نیز سه بار در آیات‌ ۹ سوره واقعه/۵۶ و ۱۹ سوره بلد/۹۰ بکار رفته است.

در قرآن از اصحاب شمال با عناوین دیگرى نیز یاد ‌شده است؛ مانند: «مکذّبین»؛ «ضالّین» (سوره واقعه/‌۵۶،۹۳)، «کافر» (سوره بلد/ ۹۰، ۱۹)، «أعمى» (سوره اسراء/۱۷،۷۲)، «مَن اوتِىَ کتبَهُ وراءَ ظَهرِه» (سوره انشقاق/۸۴،۱۰)، «مَن اوتِىَ کتبَهُ بِشِمالِهِ» (سوره حاقّه/۶۹،۲۵).

در ۳۵‌ آیه از سوره واقعه، ۱۲ آیه از ‌سوره حاقه، ۶ ‌آیه از سوره انشقاق، ۱۴ آیه از سوره مدثر، یک آیه از سوره اسراء و دو آیه از سوره بلد، درباره این گروه سخن به ‌میان آمده ‌است.

در رابطه با دلیل نامگذارى اصحاب شمال می توان گفت: نامه عمل آنان در قیامت بدست چپشان داده ‌مى‌شود: «و اَمّا مَن اوتِىَ کتبَهُ بِشِمالِهِ» (سوره حاقه/ ۶۹، ۲۵) و آن نوعى بیم دادن به آن‌هاست؛ زیرا عرب تحویل نامه به دست راست را نشانه پذیرش و تکریم، و به دست چپ را علامت رد و اهانت مى‌داند.[۶] همچنین، عالم هستى داراى دو جانب راست و چپ است؛ جانب راست آن ملکوت اعلا و جانب چپ آن ملکوت اسفل و جایگاه ارواح اشقیا و فرشتگان عذاب و نویسنده بدی‌ها و دوزخ بدکاران است:[۷] «کلَّا إِنَّ کتَابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ» (سوره مطففین/‌۸۳، ۷).

عوامل سقوط اصحاب شمال

با ‌استفاده از آیاتى که بیانگر سقوط اصحاب شمال در جهنم و عذاب دردناک آن‌هاست و نیز نمایانگر حال و وضع آنان در آخرت است، مى‌توان امور ذیل را عوامل سقوط و عذاب اصحاب شمال دانست:

۱. کوردلى:

در آیات ۸‌ـ‌۹ سوره واقعه/۵۶ اصحاب شمال در برابر اصحاب یمین قرار گرفته و در آیه ۷۲ سوره اسراء/ ۱۷ گروه مقابل اصحاب یمین در دنیا نابینا معرفى شده‌اند، بنابراین مى‌توان چنین نتیجه گرفت که اصحاب شمال کوردلان‌اند و کوردلى آنان در دنیا باعث نابینایى آنان در آخرت خواهد بود: «مَن کانَ فِی هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَى». (سوره اسراء‌/‌۱۷،‌ ۷۲)

۲. برخوردارى از نعمت فراوان:

اصحاب ‌شمال در دنیا غرق در نعمت‌اند:[۸] «إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذَلِک مُتْرَفِینَ» (سوره واقعه/‌۵۶،‌ ۴۵) و همین امر آنان را از عبرت‌گیرى غافل کرده و براى راحتى تن وظایف واجب خود را ترک مى‌کنند.[۹] برخى گفته‌اند: «مُتْرَف» به معناى رها شده‌اى است که هر کارى بخواهد، انجام مى‌دهد.[۱۰]

خداوند قوه شهویه را براى رشد و تعالى انسان در وجود وى نهاده است؛ لیکن زیاده‌روى مترفان در خوردن و آشامیدن و پیامدهاى آن دو و خوشگذرانى، زمینه غفلت و ترک وظیفه را براى آنان فراهم آورده است، از این‌رو آنان قوه شهویه را که مى‌تواند وسیله رشد و کمال باشد در جهت سقوط خویش بکار گرفته‌اند.[۱۱]

۳. اصرار بر گناهان کبیره:

اصحاب شمال بر ارتکاب گناهان بزرگ اصرار مى‌ورزند: «وَکانُوا یصِرُّونَ عَلَى الْحِنثِ الْعَظِیمِ».(سوره واقعه/۵۶، ۴۶) تعبیر «وَکانُوا یصِرُّونَ» که ماضى استمرارى است و نیز استفاده از ماده «اصرار» بیانگر اراده و تصمیم جدى این گروه بر ارتکاب گناهان بزرگ است.[۱۲]

«حنث عظیم» عبارت است از: گناه بزرگ،[۱۳] گناهى‌ که پس از آن توبه نشود،[۱۴] شرک،[۱۵] سوگند ‌دروغ بر این که خداوند مرده‌ها را زنده ‌نمى‌کند،[۱۶] (سوره نحل/ ۱۶، ۳۸) گسستن عهد و پیمان مؤکد[۱۷] و استکبار و رویگردانى از عبادت پروردگار؛[۱۸] و چون لفظ آیه اطلاق دارد با همه این معانى سازگار است.[۱۹]

۴. انکار معاد:

خداوند نیروى ادراک مفاهیم را به همه انسان‌ها عطا فرموده تا قدرت تشخیص معارف حقیقى را داشته باشند؛ اما اصحاب شمال از این نیرو درست استفاده نکرده، به بى‌اعتقادى به معاد و انکار آن گرفتار مى‌شوند[۲۰] و مى‌گویند: آیا وقتى که مُردیم و خاک و استخوان شدیم، برانگیخته خواهیم شد؟ یا نیاکان ما برانگیخته مى‌شوند: «وَکانُوا یقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَکنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ * أَوَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ».(سوره واقعه/ ۵۶، ۴۷‌ـ‌۴۸)

خداوند به رسول گرامى خویش فرمان مى‌دهد از انکار آنان نسبت به معاد پاسخ داده و آن را ثابت کند و به ایشان خبر دهد که روز قیامت با خوردن «زقوم» و نوشیدن «حمیم» چه زندگى دردناکى خواهند داشت و آنان را توبیخ کند به این که خبر بعث و جزا از سوى خداست؛ کسى که آفریدگار و تدبیر کننده امور ایشان است: «نَحْنُ خَلَقْنَاکمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ * أَفَرَأَیتُم مَّا تُمْنُونَ * أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ». (سوره واقعه/ ۵۶، ۵۷‌ـ‌۵۹) همو که مرگ و حیات پس از مرگ آن‌ها بدست اوست: «نَحْنُ قَدَّرْنَا بَینَکمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ * عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَکمْ وَنُنشِئَکمْ فِی مَا لَا تَعْلَمُونَ» (سوره واقعه/ ۵۶، ۶۰‌ـ‌۶۱)؛ خداوندى که مهم‌ترین نیازمندیهاى آنان مانند قوت «أَفَرَأَیتُم مَّا تَحْرُثُونَ...» (سوره واقعه/ ۵۶، ۶۳‌ـ‌۶۷) و آب: «أَفَرَأَیتُمُ الْمَاء الَّذِی تَشْرَبُونَ...» (سوره واقعه/ ۵۶، ۶۸‌ـ‌۷۰) و آتش: «أَفَرَأَیتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ...» (سوره واقعه/ ۵۶، ۷۱‌ـ‌۷۳) را فراهم مى‌کند.[۲۱]

قرآن کریم در دو آیه دیگر نیز به تأثیر انکار معاد در سقوط و عذاب اصحاب شمال اشاره دارد: یکى در سوره مدثر که پاسخ اصحاب شمال را به پرسشى درباره راز جهنمى شدنشان نقل مى‌کند و در آن تکذیب معاد را یکى از عوامل مى‌شمرد: «وَکنَّا نُکذِّبُ بِیوْمِ الدِّینِ» (سوره مدثر/ ۷۴، ۴۶) و دیگرى در سوره انشقاق که گمان ایشان به زنده نشدن پس از مرگ را گزارش مى‌کند: «إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن یحُورَ».(سوره انشقاق/۸۴، ۱۴)

۵. گمراهى و تکذیب:

اصحاب شمال از مسیر هدایت و حق و ثواب گمراه شده، توحید و بعثت انبیاء علیهم‌السلام و آیات الهى را تکذیب مى‌کنند:[۲۲] «ثُمَّ إِنَّکمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُکذِّبُونَ» (سوره واقعه/ ۵۶، ۵۱)، «وَأَمَّا إِن کانَ مِنَ الْمُکذِّبِینَ الضَّالِّینَ». (سوره واقعه/ ۵۶، ۹۲) در آیات ۷۷‌ـ‌۸۱ سوره واقعه نیز سخن از اصحاب شمال و تکذیب معارف قرآن از سوى آنان است.[۲۳]

از دیدگاه قرآن کسانى که به آیات الهى کفر مى‌ورزند همان اصحاب شمال دانسته شده‌اند: «وَالَّذِینَ کفَرُوا بِآیاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ» (سوره بلد/ ۹۰، ۱۹) و کفر آنان، عامل این تکذیب معرفى شده است: «بَلِ الَّذِینَ کفَرُواْ یکذِّبُونَ». (سوره انشقاق/ ۸۴، ۲۲) در آیه ۲۰ انشقاق نیز از کفر و بى‌ایمانى اصحاب شمال اظهار شگفتى ‌شده است.[۲۴]

۶. بى‌ایمانى به خداى بزرگ:

اصحاب شمال به خداى بزرگ ایمان ندارند: «إِنَّهُ کانَ لَا یؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ». (سوره حاقه/‌۶۹، ۳۳)

۷. بى‌اعتنایى به امور مساکین:

اصحاب شمال مردم را به اطعام مستمندان تشویق نکرده: «وَلَا یحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکینِ» (سوره حاقه/ ۶۹، ۳۴)، تشویقى براى حل مشکلات زندگى مستمندان نمى‌کنند. آنان زکات و حقوق واجب مالى خود را نیز نمى‌پردازند[۲۵] و در قیامت به این کوتاهى خویش اعتراف مى‌کنند: «وَلَمْ نَک نُطْعِمُ الْمِسْکینَ». (سوره مدثر/۷۴، ۴۴)

۸. خطاکارى:

براى اصحاب شمال خوراکى جز غسلین (چرکابه) نیست و این را جز خطاکاران یعنى کسانى که عمداً از راه حق جدا شدند نمى‌خورند:[۲۶] «وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ * لَا یأْکلُهُ إِلَّا الْخَاطِؤُونَ». (سوره حاقه/‌۶۹،‌ ۳۶‌ـ‌۳۷)

۹. ترک نماز:

آنان در آخرت اقرار مى‌کنند که از نمازگزاران نبودند: «قَالُوا لَمْ نَک مِنَ الْمُصَلِّینَ». (سوره مدثر/۷۴، ۴۳)

۱۰. همنشینى با اهل باطل:

اصحاب شمال در قیامت اعتراف مى‌کنند که با اهل باطل همنشین مى‌شدند: «وَکنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ». (سوره مدثر/ ۷۴، ۴۵)

۱۱. سرمستى:

آنان در خانواده خود پیوسته (از کفر و گناه) مسرورند: «إِنَّهُ کانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُورًا». (سوره انشقاق/ ۸۴، ۱۳) منظور از سرور و شادمانى، سرگرم شدن به لهو لعب و غفلت محض از تکالیف خود و خانواده است.[۲۷]

عذاب اصحاب شمال

در آغاز ورود به عالم آخرت اصحاب شمال با خوراکی‌ها و آشامیدنی‌هاى دوزخى پذیرایى مى‌شوند و در قیامت آنان را به آتش سوزان وارد مى‌سازند:[۲۸] «وَأَمَّا إِن کانَ مِنَ الْمُکذِّبِینَ الضَّالِّینَ * فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِیمٍ * وَتَصْلِیةُ جَحِیمٍ». (سوره واقعه/ ۵۶، ۹۲‌ـ‌۹۴)

شخصیت ذاتى اصحاب شمال در دنیا از آتش طبیعت و شرورشان از شرر آن شکل گرفته و به ناچار در آخرت به اصل خویش بازمى‌گردند. باطن آنان در دنیا نیز از آتش اخروى شعله‌ور است؛ اما آنان بر اثر حجاب‌هاى ستبر آن را ادراک ‌نمى‌کنند تا این که با فرارسیدن مرگ و برطرف‌ شدن حجاب به آن پى ‌مى‌برند.[۲۹]

بنابر روایتى از امام صادق علیه‌السلام «نُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ» درباره عذاب قبر اصحاب شمال و «تَصلِیَةُ جَحِیم» به عذاب آخرت آنان مربوط است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام مى‌فرماید: بزرگ‌ترین بلاها در قبر نزول حمیم و شراره‌هاى آتش و زوزه‌هاى آن است که راه فرارى از آن وجود ندارد و هیچ مانعى جلودار آن نیست.[۳۰]

اصحاب شمال در آخرت نامه عمل را به نشانه مردود ‌بودن با دست چپ دریافت مى‌کنند، از این‌رو آرزو مى‌کنند که آن را دریافت نمى‌کردند و از محتواى آن باخبر نمى‌شدند زیرا مى‌بینند عذاب دردناکى در انتظار آنان است و نیز آرزو مى‌کنند در پى مرگ معدوم شده و دوباره زنده نمى‌شدند تا گرفتار عذاب جاوید شوند:[۳۱] «وَأَمَّا مَنْ أُوتِی کتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیقُولُ یا لَیتَنِی لَمْ أُوتَ کتَابِیهْ * وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیهْ * یا لَیتَهَا کانَتِ الْقَاضِیةَ». (سوره حاقه/۶۹، ۲۵‌ـ‌۲۷) آنان در دنیا مى‌پنداشتند با مال و سلطه به هر چیز دوست داشتنى مى‌رسند و از هر رنجى دور مى‌مانند، از این‌رو در پى کسب مال و سلطه کوشیدند و از پروردگار غافل شدند و اکنون که مى‌بینند از آن‌ها کارى ساخته نیست از روى حسرت مى‌گویند: مالمان برایمان سودى نداشت و قدرت و شوکتمان از دستمان رفت:[۳۲] «مَا أَغْنَى عَنِّی مَالِیهْ * هَلَک عَنِّی سُلْطَانِیهْ» (سوره حاقه/۶۹، ۲۸‌ـ‌۲۹).

خداى سبحان به فرشتگان ۴ فرمان مى‌دهد: آنان را بگیرید و در غل کشید، آنگاه آنان را به میان آتش افکنید و در زنجیرى که در ازاى آن ۷۰ ذراع است در بندشان کشید: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الجَحِیمَ صَلّوه * ثُمَّ فى سِلسِلَة ذَرعُها سَبعونَ ذِراعـًا فاسلُکوه» (حاقه /۶۹، ۳۰‌ـ‌۳۲) زنجیرى که اگر حلقه‌اى از آن به دنیا برسد همه دنیا ذوب مى‌شود.[۳۳]

اصحاب شمال در صحنه قیامت هیچ هوادارى ندارند تا سبب نجاتشان شود:[۳۴] «فَلَیسَ لَهُ الیَومَ هـهُنا حَمیم». (سوره حاقه/۶۹،۳۵) عقیده و عمل آنان چنان بود که در آخرت شفاعت هیچ شفاعت کننده‌اى به حالشان سودى ندارد: «فَما تَنفَعُهُم شَفعَةُ الشّفِعین». (سوره مدثر/۷۴،۴۸) آنان در دنیا از دین و آیات الهى چنان رویگردان بودند که خران رمنده از شیر گریزان‌اند: «فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکرَةِ مُعْرِضِینَ * کأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ * فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ» (سوره مدثر/۷۴، ۴۹‌ـ‌۵۱).

از درختى که میوه‌اش بسیار ناگوار است خواهند خورد و شکم‌هاى خود را از آن پر خواهند کرد: «لَآکلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ * فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ» (سوره واقعه/۵۶، ۵۲‌ـ‌۵۳) و براى هضم آن و رفع عطش مانند شتران تشنه، آب جوشان خواهند نوشید:[۳۵] «فَشَارِبُونَ عَلَیهِ مِنَ الْحَمِیمِ * فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ» (سوره واقعه/۵۶، ۵۴‌ـ‌۵۵) این خوردنى و آشامیدنى پذیرایى آنان در روز جزاست: «هَذَا نُزُلُهُمْ یوْمَ الدِّینِ» (سوره واقعه‌/۵۶، ۵۶).

قرآن در آیاتى دیگر تصویرى دردناک از وضعیت اصحاب شمال در آخرت نمایان مى‌سازد: آب داغ و جوشانى بر آنان پاشیده مى‌شود: « یصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ». (سوره حج/۲۲، ۱۹) در معرض باد سوزانى قرار دارند که حرارت آن مانند سم به منافذ بدن نفوذ مى‌کند[۳۶] و سایه‌اى از دود سیاه بر آنان مستولى مى‌شود که نه مانند سایه‌هاى آفتاب خنک است و نه داراى خیرى است:[۳۷] «فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ * وَظِلٍّ مِّن یحْمُومٍ * لَّا بَارِدٍ وَلَا کرِیمٍ» (سوره واقعه/ ۵۶، ۴۲‌ـ‌۴۴).

تهدید اصحاب ‌شمال به کیفر دردناک با تعبیر «بشارت» براى توبیخ و تمسخر است؛ یعنى شادترین خبرى که در مورد سرنوشت خود مى‌شنوند این است که براى آنان عذابى دردناک است:[۳۸] «فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ» (سوره انشقاق /۸۴، ۲۴).

آنچه در آیه ۱۰ سوره انشقاق/ ۸۴ آمده است که نامه عمل اصحاب شمال از پشت سر به آنان داده ‌مى‌شود، با آنچه در آیه ۲۵ سوره حاقه‌/‌۶۹ گزارش ‌شده که نامه عمل آنان به دست چپشان داده مى‌شود، منافاتى ندارد، زیرا بنابر سخن قتاده و مقاتل استخوان‌هاى سینه اصحاب شمال شکافته مى‌شود. سپس دست چپ آنان در سینه‌هایشان داخل و از پشتشان خارج مى‌شود و بدین ترتیب، نامه عمل خویش را از پشت سر با دست چپ مى‌گیرند.[۳۹]

شاید به این جهت نامه عمل اصحاب شمال از پشت به آن‌ها داده مى‌شود که صورت‌هاى آنان به پشت سرشان برگردانده شده است:[۴۰] «مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا».(سوره نساء/۴، ۴۷)

پانویس

  1. مفردات، ص‌ ۴۶۴، «شمل».
  2. التحقیق، ج‌ ۶، ص‌ ۱۲۰‌ـ‌۱۲۲، «شمل».
  3. همان، ص‌ ۷‌ـ‌۸، «شام».
  4. منشور جاوید، ج‌ ۹، ص‌ ۴۵۱.
  5. المیزان، ج‌ ۲۰، ص‌ ۲۴۴‌ـ‌۲۴۵.
  6. تفسیر ماوردى، ج‌ ۶، ص‌ ۸۴.
  7. تفسیر ماوردى، ج‌ ۶، ص‌ ۲۸۰؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج‌ ۷، ص‌ ۲۲‌ـ‌۲۳.
  8. نثر طوبى، ص‌ ۱۰۶.
  9. مجمع‌البیان، ج‌ ۹، ص‌ ۳۳۳.
  10. المیزان، ج‌ ۱۳، ص‌ ۵۹.
  11. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌ ۷، ص‌ ۶۴.
  12. جامع‌البیان، مج‌ ۱۳، ج‌ ۲۷، ص‌ ۲۵۱؛ التبیان، ج‌ ۹، ص‌ ۵۰۰.
  13. جامع‌البیان، مج‌ ۱۳، ج‌ ۲۷، ص‌ ۲۵۲.
  14. التبیان، ج ۹، ص‌ ۵۰۰؛ مجمع‌البیان، ج‌ ۹، ص‌ ۳۳۴.
  15. جامع‌البیان، مج‌ ۱۳، ج‌ ۲۷، ص‌ ۲۵۲.
  16. التبیان، ج‌ ۹، ص‌ ۵۰۰.
  17. همان؛ مجمع‌البیان، ج‌ ۹، ص‌ ۳۳۳.
  18. المیزان، ج‌ ۱۹، ص‌ ۱۲۵.
  19. همان؛ نمونه، ج‌ ۲۳، ص‌ ۲۳۱.
  20. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌ ۷، ص‌ ۶۴‌ـ‌۶۵.
  21. المیزان، ج‌ ۱۹، ص‌ ۱۳۱‌ـ‌۱۳۵.
  22. مجمع‌البیان، ج‌ ۹، ص‌ ۳۳۴، ۳۴۴.
  23. المیزان، ج‌ ۱۹، ص‌ ۱۳۶.
  24. مجمع‌البیان، ج ‌۱۰، ص‌ ۷۰۱.
  25. همان، ص‌ ۵۲۳‌؛ المیزان، ج‌ ۱۹، ص‌ ۴۰۱.
  26. مجمع‌البیان، ج‌ ۱۰، ص‌ ۵۲۳.
  27. مجمع‌البیان، ج‌ ۱۰، ص‌ ۷۰۰؛ نسیم حیات، ص‌ ۶۸.
  28. مجمع البیان، ج ‌۹، ص‌ ۳۴۴؛ منهج الصادقین، ج‌ ۹، ص‌ ۱۶۹.
  29. تفسیر صدرالمتالهین، ج ‌۷، ص‌ ۱۲۹‌ـ‌۱۳۰.
  30. نهج ‌البلاغه، خطبه‌ ۸۳؛ نورالثقلین، ج‌ ۵، ص‌ ۲۳۰.
  31. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۵۲۲؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۴۰۰.
  32. المیزان، ج‌ ۱۹، ص‌ ۴۰۰.
  33. نورالثقلین، ج‌ ۵، ص‌ ۴۰۹.
  34. جامع البیان، مج‌ ۱۴، ج‌ ۲۹، ص‌ ۸۰.
  35. التبیان، ج‌ ۹، ص‌ ۵۰۲.
  36. همان، ص‌ ۴۹۹؛ المیزان، ج‌ ۱۹، ص‌ ۱۲۴.
  37. مفردات، ص‌ ۱۲۶؛ بصائر ذوى‌التمییز، ج ۲، ص ۲۰۱.
  38. مفردات، ص‌ ۱۲۶، «بشر»؛ بصائر ذوى التمییز، ج‌ ۲، ص‌ ۲۰۱، «بشارت».
  39. تفسیر قرطبى، ج‌ ۱۹، ص‌ ۱۷۹؛ فتح القدیر، ج‌ ۵، ص‌ ۴۰۷.
  40. المیزان، ج‌ ۲۰، ص‌ ۲۴۳.

منابع