رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابوبکر وراق: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
'''«ابوبکر محمد بن عمر حکیم تِرمذی»'''، معروف به '''«ابوبکر وَرّاق»''' (م، ۲۸۰ ق)، عارف، ادیب و شاعر نامدار [[ایران|ایرانی]] مسلمان در قرن سوم قمری است. ابوبکر ورّاق تألیفاتی در ریاضات و معاملات و ادب و زهد داشته، که مهمترین آن، کتاب «العالم و المتعلم» می‌باشد.
+
'''«ابوبکر محمد بن عمر حکیم تِرمذی»''' معروف به '''«ابوبکر وَرّاق»''' (م، ۲۸۰ ق)، عارف، ادیب و شاعر نامدار مسلمان [[ایران|ایرانی]] در قرن سوم قمری است. ابوبکر ورّاق تألیفاتی در ریاضات و معاملات و ادب و [[زهد]] داشته، که مهمترین آن، کتاب «العالم و المتعلم» می‌باشد.
 
{{شناسنامه عالم
 
{{شناسنامه عالم
 
||نام کامل = ابوبکر وراق محمد حکیم تِرمذی
 
||نام کامل = ابوبکر وراق محمد حکیم تِرمذی
سطر ۱۴: سطر ۱۴:
 
==زندگی‌نامه==
 
==زندگی‌نامه==
  
ابوبکر محمد بن عمر حکیم تِرْمِذی بلخی، در تِرمذ به دنیا آمد، اما در بلخ زندگی می‌کرد<ref>سلمی، طبقات الصوفیه، ص۲۱۶؛ انصاری، طبقات الصوفیه، ص۲۶۱-۲۶۲؛ عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۸۷.</ref> و [[محمد بن عیسی ترمذی]] (م، ۲۷۹ ق)، صاحب «[[سنن ترمذی (کتاب)|سنن]]» از کتب [[صحاح سته]]، خواهرزاده او بوده است.<ref>انصاری، طبقات الصوفیه، ض۲۶۲؛ جامی، نفحات الانس، ص۱۲۳.</ref>
+
ابوبکر محمد بن عمر حکیم تِرْمِذی بلخی، در تِرمذ به دنیا آمد، اما در بلخ زندگی می‌کرد.<ref>سلمی، طبقات الصوفیه، ص۲۱۶؛ انصاری، طبقات الصوفیه، ص۲۶۱-۲۶۲؛ عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۸۷.</ref> [[محمد بن عیسی ترمذی]] (م، ۲۷۹ ق)، صاحب «[[سنن ترمذی (کتاب)|سنن]]» از کتب [[صحاح سته]]، خواهرزاده او بوده است.<ref>انصاری، طبقات الصوفیه، ض۲۶۲؛ جامی، نفحات الانس، ص۱۲۳.</ref>
  
ابوبکر وراق در شریعت [[شافعی]] مذهب بوده<ref>سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، ۳/۳۰۸؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۱۱، ص۷۸</ref> و در طریقت روش وی به اصول [[فتوت]] و جوانمردی نزدیک بوده است.<ref>آملی، نفائس الفنون، ج۲، ص۱۲۷.</ref> او جوانمرد را کسی می‌داند: «که او را خصمی نباشد بر کسی».<ref>قشیری، الرساله القشیریه، ۲۲۶؛ ترجمه رساله قشیریه، ص۳۵۶.</ref> درباره جوانمردی خود او هم گفته‌اند که اگر مگسی بر وی می‌نشست، آن را از خود نمی‌راند مبادا بر دیگری نشیند و او را آزار دهد.<ref>انصاری، طبقات الصوفیه، ص۵۲۳.</ref> برای این که مروت و [[اخلاص]] را از یاد نبرد، بر یک طرف ردای خویش حرف «خ» را به نشانه اخلاص و در سوی دیگر حرف «م» را به نشانه مروت نوشته بود.<ref>انصاری، طبقات الصوفیه، ص۲۶۴؛ جامی، نفحات الانس، ص۱۲۵.</ref>  
+
ابوبکر وراق در [[شریعت]]، [[شافعی]] مذهب بوده<ref>سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، ۳/۳۰۸؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۱۱، ص۷۸</ref> و در طریقت روش وی به اصول [[فتوت]] و جوانمردی نزدیک بوده است.<ref>آملی، نفائس الفنون، ج۲، ص۱۲۷.</ref> او جوانمرد را کسی می‌داند: «که او را خصمی نباشد بر کسی».<ref>قشیری، الرساله القشیریه، ۲۲۶؛ ترجمه رساله قشیریه، ص۳۵۶.</ref> درباره جوانمردی خود او هم گفته‌اند که اگر مگسی بر وی می‌نشست، آن را از خود نمی‌راند مبادا بر دیگری نشیند و او را آزار دهد.<ref>انصاری، طبقات الصوفیه، ص۵۲۳.</ref> برای این که مروت و [[اخلاص]] را از یاد نبرد، بر یک طرف ردای خویش حرف «خ» را به نشانه اخلاص و در سوی دیگر حرف «م» را به نشانه مروت نوشته بود.<ref>انصاری، طبقات الصوفیه، ص۲۶۴؛ جامی، نفحات الانس، ص۱۲۵.</ref>  
  
وراق علم [[کلام]] بدون [[زهد]]، و [[شریعت]] بدون [[ورع]] را کافی نمی‌دانست و در سیر و سلوک ترکیبی از این سه اصل ـ کلام، فقه و زهد ـ را واجب می‌شمرد.<ref>سلمی، طبقات الصوفیه، ص۲۱۸-۲۱۹؛ ابونعیم، حلیه الاولیاء، ج۱۰، ص۲۳۶؛ هجویری، کشف المحجوب، ص۱۹.</ref>
+
وراق علم [[کلام]] بدون [[زهد]]، و شریعت بدون [[ورع]] را کافی نمی‌دانست و در سیر و سلوک ترکیبی از این سه اصل ـ کلام، فقه و زهد ـ را واجب می‌شمرد.<ref>سلمی، طبقات الصوفیه، ص۲۱۸-۲۱۹؛ ابونعیم، حلیه الاولیاء، ج۱۰، ص۲۳۶؛ هجویری، کشف المحجوب، ص۱۹.</ref>
  
 
ابوبکر وراق سه حرف «زهد» را نشانه سه ترک می‌دانست: «ز» ترک زینت، «ﻫ» ترک هوی و «د» ترک [[دنیا]].<ref>عبادی، مناقب الصوفیه، ص۴۴؛ عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۹۰.</ref> وی معتقد بود که برای [[تهذیب نفس|تهذیب]] باید [[نفس]] را شناخت، زیرا «نفس در جمیع احوال مرائی است و در اکثر اوقات منافق و در مواردی مشرک».<ref>باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۰۳؛ نک‌: سهروردی، آداب المریدین، ص۹۸؛ کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ص۸۶.</ref>
 
ابوبکر وراق سه حرف «زهد» را نشانه سه ترک می‌دانست: «ز» ترک زینت، «ﻫ» ترک هوی و «د» ترک [[دنیا]].<ref>عبادی، مناقب الصوفیه، ص۴۴؛ عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۹۰.</ref> وی معتقد بود که برای [[تهذیب نفس|تهذیب]] باید [[نفس]] را شناخت، زیرا «نفس در جمیع احوال مرائی است و در اکثر اوقات منافق و در مواردی مشرک».<ref>باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۰۳؛ نک‌: سهروردی، آداب المریدین، ص۹۸؛ کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ص۸۶.</ref>
سطر ۲۴: سطر ۲۴:
 
[[عطار نیشابوری]] در «[[تذکرة الاولیاء (کتاب)|تذکرة الاولیاء]]» در وصف ابوبکر وراق می گوید: «آن خزانه علم و حکمت، آن یگانه حلم و عصمت، آن شرف عباد، آن کنف زهاد، آن مجرد آفاق، شیخ وقت ابوبکر وراق رحمةالله علیه از اکابر زهاد و عباد بود و در ورع و [[تقوی]] تمام و در تجرید و تفرید کمالی خوب داشت و در معاملهٔ ادب بی‌نظیر، چنانکه مشایخ او را مودب الاولیاء خوانده‌اند و کشته نفس و مبارک نفس بود.»<ref>عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۷۸-۷۹.</ref>
 
[[عطار نیشابوری]] در «[[تذکرة الاولیاء (کتاب)|تذکرة الاولیاء]]» در وصف ابوبکر وراق می گوید: «آن خزانه علم و حکمت، آن یگانه حلم و عصمت، آن شرف عباد، آن کنف زهاد، آن مجرد آفاق، شیخ وقت ابوبکر وراق رحمةالله علیه از اکابر زهاد و عباد بود و در ورع و [[تقوی]] تمام و در تجرید و تفرید کمالی خوب داشت و در معاملهٔ ادب بی‌نظیر، چنانکه مشایخ او را مودب الاولیاء خوانده‌اند و کشته نفس و مبارک نفس بود.»<ref>عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۷۸-۷۹.</ref>
  
عطار، سپس سخنان حکیمانه ای را از او نقل می کند:  
+
عطار نیشابوری، سپس برخی سخنان حکیمانه را از او نقل می کند، از جمله:  
  
«و گفت: خدای تعالی از بنده هشت چیز می‌خواهد، از دل دو چیز تعظیم فرمان خدای و شفقت بر خلق خدای و از زبان دو چیز می‌خواهد اقرار کردن به [[توحید]] و [[رفق]] کردن با خلق و از اندام دو چیز می‌خواهد طاعت داشتن خدای و یاری دادن مومنان و از خُلق دو چیز می‌خواهند صبر کردن در حکم خدای و [[حلم]] با خلق خدای.
+
«... و گفت: خدای تعالی از بنده هشت چیز می‌خواهد، از دل دو چیز تعظیم فرمان خدای و شفقت بر خلق خدای و از زبان دو چیز می‌خواهد اقرار کردن به [[توحید]] و [[رفق]] کردن با خلق و از اندام دو چیز می‌خواهد طاعت داشتن خدای و یاری دادن مومنان و از خُلق دو چیز می‌خواهند صبر کردن در حکم خدای و [[حلم]] با خلق خدای.
  
 
و گفت: هر که بر نفس خویش عاشق شد، [[کبر]] و [[حسد]] و خواری و مذلت برو عاشق شد.
 
و گفت: هر که بر نفس خویش عاشق شد، [[کبر]] و [[حسد]] و خواری و مذلت برو عاشق شد.
  
و گفت: اگر [[طمع]] را گویند که پدرت کیست؟ گوید در مقدور شک آوردن و اگر گویند غایت تو چیست؟ گوید حرمان.
+
و گفت: اگر [[طمع]] را گویند که پدرت کیست؟ گوید در مقدور (مقدرات) شک آوردن و اگر گویند غایت تو چیست؟ گوید حرمان.
  
 
و گفت: یکی از بزرگان گفت: که [[شیطان]] می‌گوید که من بدین ابلهی نی‌ام که اول بار مومنی را به کافری [[وسوسه]] کنم، که اول او را بشهوات حلال حریص کنم چون بدین حریص شد هوا بر وی چیره گردد و قوت گیرد، آنگه به معاصی وسوسه کنم تا مرا آسان‌تر بود آنگاه به کافری وسوسه کنم.»<ref>همان.</ref>
 
و گفت: یکی از بزرگان گفت: که [[شیطان]] می‌گوید که من بدین ابلهی نی‌ام که اول بار مومنی را به کافری [[وسوسه]] کنم، که اول او را بشهوات حلال حریص کنم چون بدین حریص شد هوا بر وی چیره گردد و قوت گیرد، آنگه به معاصی وسوسه کنم تا مرا آسان‌تر بود آنگاه به کافری وسوسه کنم.»<ref>همان.</ref>
سطر ۵۰: سطر ۵۰:
 
ابوبکر ورّاق تألیفات مشهوری در ریاضات و معاملات و ادب و زهد داشته است.<ref>انصاری، طبقات الصوفیه، ص۲۶۲؛ ابونعیم، حلیه الاولیاء، ج۱۰، ص۲۳۵؛ قشیری، الرساله القشیریه، ص۴۴۰؛ هجویری، کشف المحجوب، ص۱۷۹، ۴۳۹؛ عطار،  تذکره الاولیاء، ج۲، ص۸۷.</ref> از این میان تنها کتاب «العالم و المتعلم» اکنون در دست است. به گفته [[خواجه عبدالله انصاری]]<ref>انصاری، الصوفیه، ص۳۰۰، ۵۲۳.</ref>، اگر کسی بخواهد که ابوبکر وراق را بشناسد، باید به کتاب العالم والمتعلم او بنگرد، تا ببیند که او [[تورات]] و [[انجیل]] و [[زبور]] و دیگر کتب آسمانی را خوانده است.  
 
ابوبکر ورّاق تألیفات مشهوری در ریاضات و معاملات و ادب و زهد داشته است.<ref>انصاری، طبقات الصوفیه، ص۲۶۲؛ ابونعیم، حلیه الاولیاء، ج۱۰، ص۲۳۵؛ قشیری، الرساله القشیریه، ص۴۴۰؛ هجویری، کشف المحجوب، ص۱۷۹، ۴۳۹؛ عطار،  تذکره الاولیاء، ج۲، ص۸۷.</ref> از این میان تنها کتاب «العالم و المتعلم» اکنون در دست است. به گفته [[خواجه عبدالله انصاری]]<ref>انصاری، الصوفیه، ص۳۰۰، ۵۲۳.</ref>، اگر کسی بخواهد که ابوبکر وراق را بشناسد، باید به کتاب العالم والمتعلم او بنگرد، تا ببیند که او [[تورات]] و [[انجیل]] و [[زبور]] و دیگر کتب آسمانی را خوانده است.  
  
ابوبکر بن وراق هچنین دارای [[دیوان (شعر)|دیوان شعری]] به عربی نیز بوده<ref>جامی، نفحات الانس، ص۱۲۳.</ref> که دو [[بیت (شعر)|بیت]] آن را انصاری نقل کرده است.<ref>انصاری، الصوفیه، ص۲۶۲، ۲۶۸.</ref>  
+
ابوبکر بن وراق همچنین دارای [[دیوان (شعر)|دیوان شعری]] به عربی نیز بوده<ref>جامی، نفحات الانس، ص۱۲۳.</ref> که دو [[بیت (شعر)|بیت]] آن را خواجه عبدالله انصاری نقل کرده است.<ref>انصاری، الصوفیه، ص۲۶۲، ۲۶۸.</ref>  
  
 
[[ابن ندیم]] کتابی با عنوان «غریب المصاحف»، در الفاظ غریب [[قرآن]] به ابوبکر وراق نسبت می‌دهد که ظاهراً با این ابوبکر وراق ارتباطی ندارد.<ref>انصاری، الصوفیه، ص۳۷.</ref>
 
[[ابن ندیم]] کتابی با عنوان «غریب المصاحف»، در الفاظ غریب [[قرآن]] به ابوبکر وراق نسبت می‌دهد که ظاهراً با این ابوبکر وراق ارتباطی ندارد.<ref>انصاری، الصوفیه، ص۳۷.</ref>
سطر ۵۶: سطر ۵۶:
 
<references />
 
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
 +
 
*[https://www.cgie.org.ir/fa/article/226338/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A8%DA%A9%D8%B1-%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%82 "ابوبکر وراق"، غلامعلی آریا، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵].
 
*[https://www.cgie.org.ir/fa/article/226338/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A8%DA%A9%D8%B1-%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%82 "ابوبکر وراق"، غلامعلی آریا، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵].
 
*[https://ganjoor.net/abdullah/tabaghat/sh86 "ابوبکر وراق ترمذی"، سایت گنجور].
 
*[https://ganjoor.net/abdullah/tabaghat/sh86 "ابوبکر وراق ترمذی"، سایت گنجور].
سطر ۷۳: سطر ۷۴:
 
}}
 
}}
 
[[رده:علمای قرن سوم]]
 
[[رده:علمای قرن سوم]]
[[رده:عارفان]][[رده:ادیبان]]
+
[[رده:عارفان]]
 +
[[رده:ادیبان]]
 
[[رده:شعرای عرب]]
 
[[رده:شعرای عرب]]
 
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]
 
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۵:۲۷

«ابوبکر محمد بن عمر حکیم تِرمذی» معروف به «ابوبکر وَرّاق» (م، ۲۸۰ ق)، عارف، ادیب و شاعر نامدار مسلمان ایرانی در قرن سوم قمری است. ابوبکر ورّاق تألیفاتی در ریاضات و معاملات و ادب و زهد داشته، که مهمترین آن، کتاب «العالم و المتعلم» می‌باشد.

نام کامل ابوبکر وراق محمد حکیم تِرمذی
زادگاه ترمذ
وفات ۲۸۰ قمری
مدفن بلخ

Line.png

اساتید

احمد خضرویه، محمد بن ابراهیم زاهد، محمد بن عمر بن خشنام، محمد بن علی ترمذی،...

شاگردان

اسحاق بن محمداسماعیل سمرقندی، ابوبکر سغدی، صالح بن مکتوم بلخی، هاشم سغدی، خواجه محمدحامد واشگردی،...

آثار

العالم و المتعلم، دیوان اشعار،...

زندگی‌نامه

ابوبکر محمد بن عمر حکیم تِرْمِذی بلخی، در تِرمذ به دنیا آمد، اما در بلخ زندگی می‌کرد.[۱] محمد بن عیسی ترمذی (م، ۲۷۹ ق)، صاحب «سنن» از کتب صحاح سته، خواهرزاده او بوده است.[۲]

ابوبکر وراق در شریعت، شافعی مذهب بوده[۳] و در طریقت روش وی به اصول فتوت و جوانمردی نزدیک بوده است.[۴] او جوانمرد را کسی می‌داند: «که او را خصمی نباشد بر کسی».[۵] درباره جوانمردی خود او هم گفته‌اند که اگر مگسی بر وی می‌نشست، آن را از خود نمی‌راند مبادا بر دیگری نشیند و او را آزار دهد.[۶] برای این که مروت و اخلاص را از یاد نبرد، بر یک طرف ردای خویش حرف «خ» را به نشانه اخلاص و در سوی دیگر حرف «م» را به نشانه مروت نوشته بود.[۷]

وراق علم کلام بدون زهد، و شریعت بدون ورع را کافی نمی‌دانست و در سیر و سلوک ترکیبی از این سه اصل ـ کلام، فقه و زهد ـ را واجب می‌شمرد.[۸]

ابوبکر وراق سه حرف «زهد» را نشانه سه ترک می‌دانست: «ز» ترک زینت، «ﻫ» ترک هوی و «د» ترک دنیا.[۹] وی معتقد بود که برای تهذیب باید نفس را شناخت، زیرا «نفس در جمیع احوال مرائی است و در اکثر اوقات منافق و در مواردی مشرک».[۱۰]

عطار نیشابوری در «تذکرة الاولیاء» در وصف ابوبکر وراق می گوید: «آن خزانه علم و حکمت، آن یگانه حلم و عصمت، آن شرف عباد، آن کنف زهاد، آن مجرد آفاق، شیخ وقت ابوبکر وراق رحمةالله علیه از اکابر زهاد و عباد بود و در ورع و تقوی تمام و در تجرید و تفرید کمالی خوب داشت و در معاملهٔ ادب بی‌نظیر، چنانکه مشایخ او را مودب الاولیاء خوانده‌اند و کشته نفس و مبارک نفس بود.»[۱۱]

عطار نیشابوری، سپس برخی سخنان حکیمانه را از او نقل می کند، از جمله:

«... و گفت: خدای تعالی از بنده هشت چیز می‌خواهد، از دل دو چیز تعظیم فرمان خدای و شفقت بر خلق خدای و از زبان دو چیز می‌خواهد اقرار کردن به توحید و رفق کردن با خلق و از اندام دو چیز می‌خواهد طاعت داشتن خدای و یاری دادن مومنان و از خُلق دو چیز می‌خواهند صبر کردن در حکم خدای و حلم با خلق خدای.

و گفت: هر که بر نفس خویش عاشق شد، کبر و حسد و خواری و مذلت برو عاشق شد.

و گفت: اگر طمع را گویند که پدرت کیست؟ گوید در مقدور (مقدرات) شک آوردن و اگر گویند غایت تو چیست؟ گوید حرمان.

و گفت: یکی از بزرگان گفت: که شیطان می‌گوید که من بدین ابلهی نی‌ام که اول بار مومنی را به کافری وسوسه کنم، که اول او را بشهوات حلال حریص کنم چون بدین حریص شد هوا بر وی چیره گردد و قوت گیرد، آنگه به معاصی وسوسه کنم تا مرا آسان‌تر بود آنگاه به کافری وسوسه کنم.»[۱۲]

از تاریخ درگذشت ابوبکر وراق ـ همچون زمان تولد او ـ اطلاع دقیقی نداریم. از اشاراتی که در منابع به معاصران و شاگردان او شده، چنین برمی‌آید که در اواخر سده ۳ قمری درگذشته است. بعضی از مآخذ جدید بدون ذکر سند، وفات وی را ۲۸۰ ق. گفته‌اند.[۱۳] در حالی که نورالدین شریبه سال مرگ او را ۲۴۰ ق. ذکر کرده[۱۴] که بی‌شک اشتباه است. خواجه عبدالله انصاری[۱۵] تربت وی را در ترمذ دانسته‌، اما منابع جدید، مدفن او را در بلخ در جنب مرقد استادش احمد خضرویه گفته‌اند.[۱۶]

استادان و شاگردان

ابوبکر وراق، با احمد خِضرویه مجالست داشته و صحبت او و پیران دیگری چون محمد بن ابراهیم زاهد و محمد بن عمر بن خَشنام [خوشنام] بلخی را درک کرده است.[۱۷] هجویری از او به عنوان «مؤدب الاولیاء» یاد کرده و او را از مریدان محمد بن علی ترمذی، مؤسس طریقه حکیمیه، دانسته و حکایتهای خارق‌العاده درباره ارتباط او با محمد بن علی ترمذی بیان کرده است.[۱۸]

ابوبکر در علم حدیث نیز دست داشت و احادیثی از قول او نقل شده و نامش در شمار راویان حدیث آمده است.[۱۹]

ارادت مریدان نسبت به او چنان بود که یکی از آنان به نام ابوالقاسم حکیم اسحاق بن محمداسماعیل سمرقندی گفته است که «اگر پس از مصطفی صلی الله علیه و آله پیغمبری روا بودی، در ایام ما آن ابوبکر وراق بودی، از علم وی و حکمت و شفقت وی بر خلق و انصاف».[۲۰] شاگرد دیگری به نام ابوبکر سغدی درباره‌اش گفته است که «ابوبکر وراق مردی کریم بود، خدای را به مزد کار نکردی که به تعظیم کردی».[۲۱]

شاگردان دیگر ابوبکر وراق که نامشان به ما رسیده، اینانند: صالح بن مکتوم بلخی که سخنان وی را به خاطر می‌سپرد و پیوسته به نقل آنها می‌پرداخت،[۲۲] دیگر هاشم سغدی که تا روز مرگ با وی بود[۲۳] و دیگر خواجه محمدحامد واشگردی بود که او هم مانند استادش مگس را از خود نمی‌راند.[۲۴]

آثار و تألیفات

ابوبکر ورّاق تألیفات مشهوری در ریاضات و معاملات و ادب و زهد داشته است.[۲۵] از این میان تنها کتاب «العالم و المتعلم» اکنون در دست است. به گفته خواجه عبدالله انصاری[۲۶]، اگر کسی بخواهد که ابوبکر وراق را بشناسد، باید به کتاب العالم والمتعلم او بنگرد، تا ببیند که او تورات و انجیل و زبور و دیگر کتب آسمانی را خوانده است.

ابوبکر بن وراق همچنین دارای دیوان شعری به عربی نیز بوده[۲۷] که دو بیت آن را خواجه عبدالله انصاری نقل کرده است.[۲۸]

ابن ندیم کتابی با عنوان «غریب المصاحف»، در الفاظ غریب قرآن به ابوبکر وراق نسبت می‌دهد که ظاهراً با این ابوبکر وراق ارتباطی ندارد.[۲۹]

پانویس

  1. سلمی، طبقات الصوفیه، ص۲۱۶؛ انصاری، طبقات الصوفیه، ص۲۶۱-۲۶۲؛ عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۸۷.
  2. انصاری، طبقات الصوفیه، ض۲۶۲؛ جامی، نفحات الانس، ص۱۲۳.
  3. سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، ۳/۳۰۸؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۱۱، ص۷۸
  4. آملی، نفائس الفنون، ج۲، ص۱۲۷.
  5. قشیری، الرساله القشیریه، ۲۲۶؛ ترجمه رساله قشیریه، ص۳۵۶.
  6. انصاری، طبقات الصوفیه، ص۵۲۳.
  7. انصاری، طبقات الصوفیه، ص۲۶۴؛ جامی، نفحات الانس، ص۱۲۵.
  8. سلمی، طبقات الصوفیه، ص۲۱۸-۲۱۹؛ ابونعیم، حلیه الاولیاء، ج۱۰، ص۲۳۶؛ هجویری، کشف المحجوب، ص۱۹.
  9. عبادی، مناقب الصوفیه، ص۴۴؛ عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۹۰.
  10. باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۰۳؛ نک‌: سهروردی، آداب المریدین، ص۹۸؛ کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ص۸۶.
  11. عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۷۸-۷۹.
  12. همان.
  13. نک‌: کحاله، معجم المؤلفین، ج۱۱، ص۷۸؛ سزگین، تاریخ التراث العربی، ج۱(۴)، ص۱۲۸؛ ایرانیکا، vI, P۲۶۵
  14. شریبه، مقدمه و حاشیه بر طبقات الاولیاء ابن ملقن، ص۳۷۴، حاشیه۱.
  15. انصاری، طبقات الصوفیه، ص۲۶۱-۲۶۲؛ جامی، نفحات الانس، ص۱۲۳.
  16. نامه دانشوران، ج۵، ص۱۹۴؛ دائره المعارف آریانا.
  17. سلمی، طبقات الصوفیه، ص۲۱۶؛ انصاری، طبقات الصوفیه، ص۲۶۷؛ عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۸۷.
  18. ترمذی، ص۱۷۸-۱۷۹، ۲۸۹، ۳۰۲؛ نک‌: عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۷۸-۷۹، ۸۷.
  19. ابن کثیر، البدایه، ج۵، ص۱۸۴.
  20. انصاری، طبقات الصوفیه، ص۲۶۳؛ جامی، نفحات الانس، ص۱۲۴.
  21. انصاری، طبقات الصوفیه، ص۲۶۳؛ جامی، نفحات الانس، ص۱۲۵.
  22. جامی، نفحات الانس، ص۱۲۵.
  23. انصاری، طبقات الصوفیه، ص۲۶۴؛ جامی. نفحات الانس، ص۱۲۵.
  24. انصاری، الصوفیه، ص۳۰۰، ۵۲۳.
  25. انصاری، طبقات الصوفیه، ص۲۶۲؛ ابونعیم، حلیه الاولیاء، ج۱۰، ص۲۳۵؛ قشیری، الرساله القشیریه، ص۴۴۰؛ هجویری، کشف المحجوب، ص۱۷۹، ۴۳۹؛ عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۸۷.
  26. انصاری، الصوفیه، ص۳۰۰، ۵۲۳.
  27. جامی، نفحات الانس، ص۱۲۳.
  28. انصاری، الصوفیه، ص۲۶۲، ۲۶۸.
  29. انصاری، الصوفیه، ص۳۷.

منابع