جزع و فزع: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۵۲: | سطر ۵۲: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
+ | <references /> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
سطر ۶۰: | سطر ۶۱: | ||
[[رده:صفات ناپسند]] | [[رده:صفات ناپسند]] | ||
[[رده:اخلاق فردی]] | [[رده:اخلاق فردی]] | ||
− |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۳
«جَزَع و فَزَع» به معنای بىتابى در مصائب، از رذایل اخلاقى است، زیرا دلیل بر عدم رضا و تسلیم در برابر مقدرات الهی شمرده میشود. «جزع» نقطه مقابل «صبر» است و آن، حالت بیقراری و ناشکیبایی در برابر حوادث و مشکلات است، که نه تنها از درد انسان نمى کاهد، بلکه درد و رنجش را افزایش مىدهد.
تعریف جزع
«جزع» به معنی بیتاب شدن و با فریاد بلند نالیدن است. جزع عبارت است از حالت بى قرارى و ناشکیبایى در برابر حوادث و مصیبتها به گونهاى که انسان در برابر حادثه زانو بزند و مأیوس شود و یا از تلاش و کوشش براى رسیدن به مقصد چشم بپوشد. معنای اصلی «فزع» نیز ترسیدن است و چون انسان گاهی از شدت ترس، بیتاب میشود، جزع هم گفته میشود.
جزع و بى تابى در مصیبت یکى از صفات ناپسند است، زیرا به اعتراض به قضاى الهى بازگشت مىکند. از این رو فریاد کشیدن و به سر و صورت زدن و گریبان دریدن در حوادث ناگوار، نکوهیده شده است. البته چون قلب انسان کانون عواطف و احساسات است، هنگامى که یکى از بستگان از دست برود، ناراحت گشته و اشک جارى مىشود که این یک امر طبیعى است. آنچه نکوهیده است اعتراض و گلایه از کارهاى خداوند است. هنگامى که ابراهیم فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، اشک از چشمهاى پیامبر اکرم جارى شد، اصحاب عرض کردند: اى رسول خدا، تو ما را از گریه کردن نهى نمودى اما خودت گریه مىکنى؟ فرمود: این گریه نیست، این رحمت و اظهار محبت است و کسى که رحم و عاطفه نداشته باشد خداوند هم به او رحم نخواهد کرد و مشمول رحمت الهى نمىگردد.[۱]
یکی از سرچشمه های مهم جزع و بی تابی، حرص و حب دنیا است و برای کاستن از شدت جزع، باید از علاقه به دنیا کاست. امام کاظم علیه السلام در بیان یکی از وصایای حضرت مسیح علیه السلام می فرمایند: «ولا تجعلوا قلوبکم مأوی للشهوات ان اجزعکم عند البلاء لاشدّکم حبّا للدنیا و ان اصبرکم علی البلاء لازهدکم فی الدنیا»؛ دل های خود را پناهگاه شهوات قرار ندهید، آن کس که در بلا، بیشتر بی تابی می کند، علاقه اش به دنیا بیشتر است و آن کس که در بلا، شکیباتر است، نسبت به دنیا، بی اعتناتر است.[۲]
نکوهش جزع و فزع
جزع یکی از بدترین و نکوهیده ترین صفات است که انسان را در دنیا و آخرت به بدبختی می کشاند و از رسیدن به مقامات والا باز می دارد و ارزش و مقام او را در جامعه می کاهد. قرآن مجید انسان را موجودی حریص و کم طاقتی معرفی می کند که وقتی بدی به او برسد، بی تابی می کند و هنگامی که خوبی به او رسد، بخل می ورزد و مانع دیگران می شود، «انّ الانسانَ خُلِقَ هَلوعاً * اذا مسّه الشرُ جَزوعاً * واذا مسّه الخیرُ مَنوعاً». (سوره معارج، ۱۹-۲۱)
در روایات اسلامی نیز از جزع به امری ناپسند تعبیر شده است:
۱- امیر مؤمنان علی علیه السلام در مذمت جزع می فرمایند: «ایاک و الجزع فانه یقطع الأمل و یضعف العمل و یورث الهمّ»؛ از جزع و ناشکیبایی بپرهیز، زیرا امید انسان را قطع و کوشش و تلاش را ضعیف ساخته و غم اندوه به بار می آورد.[۳]
۲- حضرت علی علیه السلام در جای دیگر می فرمایند: «الجزع اتعب من الصبر»؛ بی تابی از صبر و شکیبایی ناراحت کننده تر است.[۴]
دلیل آن روشن است، زیرا جزع و بی تابی هیچ مشکلی را حل نمی کند، تنها اثرش این است که روح و جسم انسان را در هم می کوبد، به همین دلیل از شکیبایی پرزحمت تر می باشد، مثلا، هنگامی که انسان، عزیزی را از دست دهد، ممکن است گریبان چاک کند، نعره و فریاد بکشد و یا خودکشی کند، اماهیچ یک از این ها عزیز از دست رفته را باز نمی گرداند، بلکه تنها پایه های ایمان وسلامت جسم و جان او را در هم می کوبد، علاوه بر این، اجر و پاداش انسان را نیز بر بادمی دهد.
۳- حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «الجزع لا یدفع القدر و لکن یحبط الاجر»؛ جزع (در برابر مصائب)، مقدرات را تغییر نمی دهد، ولی اجر و پاداش انسان را از بین می برد.[۵]
در مورد این که چرا پاداش را از بین می برد، باید گفت: جزع و ناشکیبایی دلیل بر عدم رضا و عدم تسلیم در برابر مقدرات الهی است. در واقع، اعتراض به عدل و حکمت پروردگار را در بر دارد، هر چند صاحبش از آن غافل باشد.
۴- در حدیث دیگری که از امام هادی علیه السلام نقل شده است: «المصیبة للصابر واحدة و للجازع اثنان»؛ مصیبت برای انسان صبور یکی است و برای انسان بی صبر و ناشکیبا دوتاست.[۶]
۵- در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده است: «من لم یُنجه الصبر اهلکه الجزع»؛ کسی که صبر او را نجات ندهد، بی تابی او را هلاک خواهد کرد.[۷]
۶- در روایتی آمده است: یکی از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرزندش را از دست داده بود، آن حضرت دستور نوشتن نامه ای به این مضمون را به او دادند: «خداوند متعال، اجر تو را افزون کند و به تو صبر و شکیبایی دهد! ... مبادا با جزع و بی تابی، اجر خود را از بین ببری و فردای قیامت به خاطر از دست دادن ثواب صبر بر مصیبت، پشیمان گردی، هنگامی که ثواب و مصیبتت را ببینی، می فهمی که مصیبت ازآن کوتاه تر بوده است و بدان! جزع و بی تابی عزیز از دست رفته را باز نمی گرداند، غم و اندوه، قضای الهی را تغییر نمی دهد».[۸]
۷- امام صادق علیه السلام میفرماید: «کلُ الجزع وَ البُکاءِ مکروهٌ سِوَی الجزعِ و البُکاءِ علی الحسین»؛ بیتابی و گریه، امری پسندیده نیست؛ مگر این که بیتابی و گریه برای حسین علیه السلام باشد.[۹]
درمان جزع
«جزع» این بیمارى درونى، مانند بسیارى از بیمارى هاى دیگر، راه هاى درمان دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره مى شود:
یادآورى پیامدهاى شوم جزع و بىتابى؛
یادآورى پیامدهاى جزع و بى تابى و آثار سوء آن، نقش مهمى در درمان این بیمارى روحى دارد. آرى! هنگامى که انسان بداند ناشکیبایى ها، اجر و پاداش او را در پیشگاه خدا بر باد مى دهد، بى آن که مشکلى را حل کند، روان انسان را در هم مى کوبد و آرامش او را سلب نموده و سلامت جسم و جان او را به خطر مى اندازد و از همه بدتر این که درهاى حل مشکل را بر روى انسان مى بندد؛ زیرا انسان ناشکیبا بر اثر اضطراب و بى تابى و عدم تسلط بر اعصاب و عدم تمرکز فکر، حتى درهایى را که آشکارا به رویش باز است، نمى بیند. دقت به این حقایق، تأثیر مهمى در تغییر این حالت دارد و به تدریج انسان را در صف شکیبایان در مى آورد.
مطالعه آیات و روایات پیرامون اجر صابران؛
مطالعه آیات و روایاتى که درباره اجر صابران وارد شده است، نقش مهمى در تقویت روحیه صبر در انسان دارد، از جمله این آیه شریفه که بزرگترین بشارت را به صابران مى دهد: «... وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ * اَلَّذِینَ اِذَا اَصَابَتْهُم مُصیبَةٌ قَالُوا اِنّا لِلّهِ وَ اِنَّا اِلَیهِ رَاجِعُونَ * اُولَئِک عَلَیهِم صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةُ وَ اُولَئِک هُمُ الْمُهْتَدُونَ»؛ ... و بشارت ده صابران را، همان ها که وقتى مصیبتى به آنها برسد، مى گویند: ما از خداییم و به سوى او باز مى گردیم، رحمت و درود خدا بر آنهاست و آنها هدایت یافتگانند.[۱۰] تعبیر «اُولئِک هُمُ المُهتَدونَ» ممکن است اشاره به این باشد که صابران، راه حل مشکلات را زودتر از دیگران پیدا مى کنند و درها به روى آنان گشوده مى شود؛ چون یکى از عوامل اصلى بى تابى، «ضعف نفس» است؛ پس هر قدر انسان در تقویت روحیات خود بکوشد، در زدودن آثار ناشکیبایى و بى صبرى موفق تر است.
مطالعه احوال انبیا و اولیا و بزرگان؛
یکى دیگر از راه هاى درمان بى تابى، مطالعه حالات انبیاء و اولیاء و صبر و شکیبایى آنان در مقابل مصائب و درد و رنج هاى گوناگون و دشمنان درونى و بیرونى است. یادآورى این مسائل به انسان الهام مى دهد که نباید در برابر حجم مشکلات بى تابى نمود.
تلقین و اعتماد به نفس در تحمل سختىها؛
این نکته را نباید فراموش کرد که تلقین، چه از سوى خود و چه از طرف دیگران، عامل مؤثرى در برطرف ساختن اخلاق سوء و صفات زشت نفسانى است. اگر ناشکیبایان هر روز به خود تلقین شکیبایى کنند و اطرافیان نیز در تلقین کوتاهى نکنند، بى شک آثار شکیبایى در آنان ظاهر مى شود. این بحث را با دعایى از امام سجاد (علیه السلام) پایان مى دهیم: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْ اَوَّلَ یوْمى هَذَا صَلَاحاً وَ اَوسَطَهُ فَلَاحاً وَ آخِرَهُ نَجَاحاً اَعُوذُ بِک مِنْ یومٍ اَوَّلُهُ فَزَعُ وَ اَوسَطَهُ جَزَعٌ وَ آخِرُهُ وَجَعٌ»؛ پروردگارا! آغاز روز مرا صلاح و سعادت و وسط آن را رستگارى و پایانش را پیروزى قرار ده. پناه به تو مى برم از روزى که آغازش بى تابى و وسط آن ناله و فریاد و پایانش درد و رنج باشد.
پانویس
منابع
- "بیتابی"، اصطلاحنامه جامع علوم اسلامی، بازیابی: ۵ اسفند ۹۲.
- اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج۲ ص۴۶۲-۴۶۴.