رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مختصر نویسی متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

برهان نظم: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (6پروژه: رتبه بندی، اولویت بندی ، سنجش کیفی)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{مدخل دائرة المعارف|دائرة المعارف قرآن کریم}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|دائرة المعارف قرآن کریم}}
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
 +
«برهان نظم» بیانگر اثبات مَبدئى یگانه، حکیم، عالم و قادر براى مجموعه نظام هستى با تکیه بر وجود [[نظم]] هدفمند در جهان آفرینش است. نظم موجود در حوزه‌هاى گوناگون پدیده‌هاى جهان هستى، از نشانه‌هاى [[خدا|خدای تعالی]] است.
  
'''''اثبات مبدئى يگانه، حكيم، عالم و قدير براى مجموعه نظام هستى با تكيه بر وجود نظم هدفمند در جهان آفرينش'''''
+
==تعریف برهان نظم==
 +
«[[برهان]]» در لغت به معناى دلیل روشن و در اصطلاح، برترین نوع استدلال است که با تکیه بر مقدمات قطعى و یقینى به نتیجه یقینى منتهى مى‌گردد.<ref> الشفاء، ج‌۳، ص‌ح‌ـ‌ط، «منطق».</ref> و «[[نظم]]» به معناى تألیف و ضمیمه کردن،<ref>تاج‌العروس، ج‌۱۷، ص‌۱۸۹، «نظم».</ref> در اصطلاح عبارت از گرد آمدن اجزاى متفاوت با کیفیت و کمیت ویژه در یک مجموعه است که هماهنگى آنها هدف معینى را دنبال کند.<ref> تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۳۰؛ دائرة‌المعارف تطبیقى علوم اجتماعى، ج‌۱، ص‌۵۳۱‌.</ref>
  
==برهان نظم==
+
«برهان نظم» استدلالى است که برخلاف براهین حدوث، حرکت و امکان، هرگز بر مدار یک موجود سامان نیافته<ref>تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۳۰.</ref> و با تکیه بر وجود نظمى هدفمند و پویا در جهان، به اثبات وجود مبدئى یگانه و دانا و توانا و حکیم مى‌پردازد، از این‌ رو برخى گفته‌اند: نظم مورد نظر در این برهان فقط نظم ناشى از علت فاعلى نیست، بلکه مراد نظمى است که افزون بر ابتناى بر فاعل، ناشى از علت غایى است و براى هدف و غایت معینى پدید آمده است، زیرا صرف وجود فاعل نمى‌تواند نظم شگفت‌انگیز جهان هستى را تفسیر کند، بلکه باید این فاعل داراى علم‌ و شعور و [[حکمت]] و قدرت بوده، فعل او هدف مشخصى را دنبال کند.<ref>مجموعه آثار، ج‌۴، ص‌۸۶‌ـ‌۸۷‌، «توحید»؛ طبیعت و حکمت، ص‌۶۸‌.</ref>
برهان نظم مركب از دو كلمه «برهان» به معناى دليل روشن و «نظم» به معناى تأليف و ضميمه كردن است.<ref>تاج‌العروس، ج‌17، ص‌189، «نظم».</ref>برهان در اصطلاح، برترين نوع استدلال است كه با تكيه بر مقدمات قطعى و يقينى به نتيجه يقينى منتهى مى‌گردد<ref> الشفاء، ج‌3، ص‌ح‌ـ‌ط، «منطق».</ref> و نظم در اصطلاح عبارت از گرد آمدن اجزاى متفاوت با كيفيت و كميّت ويژه در يك مجموعه است كه هماهنگى آنها هدف معينى را دنبال كند.<ref> تبيين براهين اثبات خدا، ص‌230؛ دائرة‌المعارف تطبيقى علوم اجتماعى، ج‌1، ص‌531‌.</ref>
 
برهان نظم استدلالى است كه برخلاف براهين حدوث، حركت و امكان هرگز بر مدار يك موجود سامان نيافته<ref>تبيين براهين اثبات خدا، ص‌230.</ref> و با تكيه بر وجود نظمى هدفمند و پويا در جهان به اثبات وجود مبدئى يگانه و دانا و توانا و حكيم مى‌پردازد، از اين‌ رو برخى گفته‌اند: نظم مورد نظر در اين برهان فقط نظم ناشى از علت فاعلى نيست، بلكه مراد نظمى است كه افزون بر ابتناى بر فاعل، ناشى از علت غايى است و براى هدف و غايت معينى پديد آمده است، زيرا صرف وجود فاعل نمى‌تواند نظم شگفت‌انگيز جهان هستى را تفسير كند بلكه بايد اين فاعل داراى علم‌ و شعور و [[حكمت]] و قدرت بوده، فعل او هدف مشخصى را دنبال كند.<ref>مجموعه آثار، ج‌4، ص‌86‌ـ‌87‌، «توحيد»؛ طبيعت و حكمت، ص‌68‌.</ref>
 
  
==پيشينه تاريخى==
+
==پیشینه تاریخى==
  
بكارگيرى اين برهان بر اثر وضوح آن روشن نيست؛ اما از سوى حكيمانى همچون سقراط و ارسطو بكار رفته است.<ref>ر.ك: توحيد المفضل، ص‌121؛ تاريخ فلسفه، ج‌1، ص‌134.</ref> در منابع اسلامى (فلسفى، كلامى، تفسيرى) نيز مواردى يافت مى‌شود كه از نظم به عنوان برهانى براى اثبات وجود خداوند با اوصاف‌ ياد شده بهره‌ جسته شده است.<ref>مجمع‌البيان، ج‌8‌، ص‌63‌؛ تفسير قرطبى، ج‌15، ص‌363؛ كشف‌المراد، ص‌202.</ref>
+
بکارگیرى این برهان بر اثر وضوح آن روشن نیست؛ اما از سوى حکیمانى همچون سقراط و ارسطو بکار رفته است.<ref>ر.ک: توحید المفضل، ص‌۱۲۱؛ تاریخ فلسفه، ج‌۱، ص‌۱۳۴.</ref> در منابع اسلامى ([[فلسفه|فلسفى]]، [[علم کلام|کلامى]]، [[تفسیر قرآن|تفسیرى]]) نیز مواردى یافت مى‌شود که از نظم به عنوان برهانى براى اثبات وجود [[خداوند]] با اوصاف‌ یاد شده بهره‌ جسته شده است.<ref>مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۳‌؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۳۶۳؛ کشف‌المراد، ص‌۲۰۲.</ref>
  
گرچه برخى از فلاسفه اسلامى در اثبات ذات واجب از اين برهان بهره نگرفته‌اند<ref>ر.ك: الشفا، «الهيات»؛ شرح حكمة الاشراق؛ اسفار، ج‌6‌.</ref> اما در باب وحدت-<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌527‌.</ref> علم<ref> كشف‌المراد، ص‌309‌ـ‌312.</ref> و ديگر اوصاف الهى از آن استفاده شده است.<ref>تبيين براهين اثبات خدا، ص‌227.</ref> آنان از بكار بردن نظم براى اثبات امورى ديگر نيز غفلت نكرده‌اند، چنان كه حكيمان مشّاء از مشاهده افعال متكثر و هماهنگى موجود در گياهان و حيوانات كه مستند به عناصر مادى درون گياه و حيوان نيست، نفس نباتى و حيوانى را ثابت كرده‌اند<ref>اسفار، ج‌8‌، ص‌26.</ref> و شيخ اشراق از اين هماهنگى عالمانه و مدبّرانه به اثبات ارباب انواع پرداخته‌است.<ref>همان، ج‌2، ص‌53‌ـ‌54‌؛ مجموعه مصنفات، ج‌1، ص‌453.</ref>
+
گرچه برخى از فلاسفه اسلامى در اثبات ذات واجب از این برهان بهره نگرفته‌اند،<ref>ر.ک: الشفا، «الهیات»؛ شرح حکمة الاشراق؛ اسفار، ج‌۶‌.</ref> اما در باب وحدت،<ref> شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۵۲۷‌.</ref> علم<ref> کشف‌المراد، ص‌۳۰۹‌ـ‌۳۱۲.</ref> و دیگر اوصاف الهى از آن استفاده شده است.<ref>تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۲۷.</ref> آنان از بکار بردن نظم براى اثبات امورى دیگر نیز غفلت نکرده‌اند، چنان که حکیمان [[حکمت مشائی|مشّاء]] از مشاهده افعال متکثر و هماهنگى موجود در گیاهان و حیوانات که مستند به عناصر مادى درون گیاه و حیوان نیست، نفس نباتى و حیوانى را ثابت کرده‌اند<ref>اسفار، ج‌۸‌، ص‌۲۶.</ref> و [[شهاب الدین سهروردی|شیخ اشراق]] از این هماهنگى عالمانه و مدبّرانه به اثبات ارباب انواع پرداخته‌ است.<ref>همان، ج‌۲، ص‌۵۳‌ـ‌۵۴‌؛ مجموعه مصنفات، ج‌۱، ص‌۴۵۳.</ref>
  
==تقريرهاى برهان نظم==
+
==تقریرهاى برهان نظم==
  
براى برهان نظم تقريرهايى گوناگون ارائه شده است:
+
براى برهان نظم تقریرهایى گوناگون ارائه شده است، از جمله:
  
* جهان طبيعت داراى نظم معينى است و هر نظمى به حكم عقل نيازمند ناظمى آگاه و تواناست كه آن را پديد آورده است، پس جهان طبيعت ناظمى آگاه و توانا دارد و آن خداوند متعالى است.-<ref>الالهيات، ج‌1، ص‌33‌ـ‌39.</ref> در اين تقرير از شكل اول بهره گرفته شده‌است.
+
*جهان طبیعت داراى [[نظم]] معینى است و هر نظمى به حکم [[عقل]] نیازمند ناظمى آگاه و تواناست که آن را پدید آورده است، پس جهان طبیعت ناظمى آگاه و توانا دارد که آن [[الله|خداوند]] متعال است.<ref>الالهیات، ج‌۱، ص‌۳۳‌ـ‌۳۹.</ref> در این تقریر از شکل اول قیاس منطقی بهره گرفته شده‌است.
  
* بين نظام حاكم بر جهان و خواسته‌هاى انسان نوعى هماهنگى، تناسب و توافق دائمى برقرار است. اين تناسب يا از سوى صانعى حكيم و دانا (خداى متعالى) پديد آمده است يا بنا‌بر حساب احتمالاتِ بسيار ناچيز بر حسب تصادف پديد آمده است و در چنين فرضى عقل سليم گزينه نخست را كه امرى معقول است بر گزينه ديگر كه بسيار ضعيف است ترجيح مى‌دهد.-<ref> مجموعه مؤلفات صدر، ج‌9، ص‌31‌ـ‌36، «موجز فى اصول الدين».</ref>
+
*بین نظام حاکم بر جهان و خواسته‌هاى [[انسان]] نوعى هماهنگى، تناسب و توافق دائمى برقرار است. این تناسب یا از سوى صانعى حکیم و دانا (خداى متعالى) پدید آمده است، یا بنا‌بر حساب احتمالاتِ بسیار ناچیز بر حسب تصادف پدید آمده است؛ در چنین فرضى عقل سلیم گزینه نخست را که امرى معقول است بر گزینه دیگر که بسیار ضعیف است ترجیح مى‌دهد.<ref> مجموعه مؤلفات صدر، ج‌۹، ص‌۳۱‌ـ‌۳۶، «موجز فى اصول الدین».</ref>
  
* بين اندازه‌ها و مقدارهاى موجودات مختلف طبيعت توازن و نظم وجود دارد. اختلالى اندك در اين توازن باعث اختلال در اندازه‌هاى ديگر در بخش هاى گسترده‌اى از جهان، بلكه در تمام جهان مى‌شود؛ مانند توازنى كه بين مقدار اكسيژن و دى‌اكسيد كربن در طبيعت وجود دارد كه اگر مقدار هريك كاسته شود باعث به خطر افتادن زندگى گياهان (كه دى اكسيد كربن را جذب و اكسيژن را دفع مى‌كنند) و حيوانات (كه عكس عمل گياهان را انجام مى‌دهند) مى‌شود و به حكم عقل، اين توازن و نظم بدون خالق حكيم و دانا نمى‌تواند پديد آيد.<ref> الله خالق الكون، ص‌194، 200.</ref>  
+
*بین اندازه‌ها و مقدارهاى موجودات مختلف طبیعت توازن و نظم وجود دارد. اختلالى اندک در این توازن باعث اختلال در اندازه‌هاى دیگر در بخش هاى گسترده‌اى از جهان، بلکه در تمام جهان مى‌شود؛ مانند توازنى که بین مقدار اکسیژن و دى‌اکسید کربن در طبیعت وجود دارد که اگر مقدار هریک کاسته شود باعث به خطر افتادن زندگى گیاهان (که دى اکسید کربن را جذب و اکسیژن را دفع مى‌کنند) و حیوانات (که عکس عمل گیاهان را انجام مى‌دهند) مى‌شود و به حکم عقل، این توازن و نظم بدون خالق حکیم و دانا نمى‌تواند پدید آید.<ref> الله خالق الکون، ص‌۱۹۴، ۲۰۰.</ref>
  
در هر صورت برهان نظم داراى دو مقدمه است كه مقدمه نخست آن (صغرا) وجود افعال هماهنگ در عالم طبيعت است، اعم از اين كه نظم در بخشى از طبيعت يا در تمام آن باشد. اين مقدمه، حسّى و تجربى است. مقدمه دوم برهان (كبرا) نيز عبارت است از اين كه هر نظمى نيازمند به ناظمى<ref> تبيين براهين اثبات خدا، ص‌231.</ref> حكيم و داناست.
+
در هر صورت برهان نظم داراى دو مقدمه است که مقدمه نخست آن (صغرا) وجود افعال هماهنگ در عالم طبیعت است، اعم از این که نظم در بخشى از طبیعت یا در تمام آن باشد. این مقدمه، حسّى و تجربى است. مقدمه دوم برهان (کبرا) نیز عبارت است از این که هر نظمى نیازمند به ناظمى حکیم و داناست.<ref> تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۳۱.</ref>
  
گفتنى است كه برهان نظم به هر صورت اقامه شود از اشكال شرور مصون است، زيرا قوام نظم به غايت داشتن فعل يا به ارتباط و هماهنگى بين افعالى است كه غايت و غرض واحدى را دنبال مى‌كنند و غايت داشتن و ربط بين فعل و غايت ملازم با خير بودن يا شر بودن آن غايت نيست. اگر نظم وجود داشته باشد شر نيز در صورت موجود بودن در قالب همان نظم عمل مى‌كند يا بر اساس غايتى كه دارد شكل مى‌گيرد.<ref> همان، ص‌242.</ref>
+
گفتنى است که برهان نظم به هر صورت اقامه شود، از اشکال شرور مصون است، زیرا قوام نظم به غایت داشتن فعل یا به ارتباط و هماهنگى بین افعالى است که غایت و غرض واحدى را دنبال مى‌کنند و غایت داشتن و ربط بین فعل و غایت ملازم با خیر بودن یا شرّ بودن آن غایت نیست. اگر نظم وجود داشته باشد شرّ نیز در صورت موجود بودن در قالب همان نظم عمل مى‌کند یا بر اساس غایتى که دارد شکل مى‌گیرد.<ref> همان، ص‌۲۴۲.</ref>
  
 
==اشکال و پاسخ==
 
==اشکال و پاسخ==
  
برخى در يقين‌زايى و استقلال برهان نظم تشكيك كرده و گفته‌اند: اين برهان بر مقدمات حسى و تجربى و استقرا و حساب احتمالات ـ كه امور ظنّى هستند ـ مبتنى است و نيز به براهين ديگرى نيازمند است، زيرا اين برهان تنها ثابت مى‌كند ناظمى حكيم و دانا اين جهان را به نظم درآورده است و آن مى‌تواند موجودى مجرد و عالم و قدير كه خارج از مجموعه هماهنگ است باشد، آنگاه براى اثبات اين كه اين ناظم همان خداوندِ واجب‌الوجود است به برهان ديگرى مانند برهان حدوث يا امكان نياز است؛ مانند اين كه گفته شود نظم واقعيتى حادث يا ممكن است و هر حادث يا ممكنى نيازمند به مبدئى محدِث يا واجب است و مبدئى كه نظم از وى صادر مى‌شود ناظم ناميده مى‌شود و چون فعلى كه از ناظم صادر مى‌شود، عالمانه بوده و با علم قرين است از اين طريق وصف علم نيز براى ناظم اثبات مى‌گردد و برهان نظم براى اثبات وصفى از اوصاف واجب نيز مانند ناظم و مدبّر يا عالم بودن ناگزير بايد به يكى از براهين ديگر نظير برهان امكان و وجوب اعتماد كند، بنابراين برهان نظم، برهانى مستقلى محسوب نمى‌شود و در هر محدوده‌اى كه بخواهد نتيجه بدهد نيازمند به برهان ديگرى است.<ref> تبيين براهين اثبات خدا، ص‌230.</ref>  
+
برخى در یقین‌زایى و استقلال برهان نظم تشکیک کرده و گفته‌اند: این برهان بر مقدمات حسى و تجربى و استقرا و حساب احتمالات ـ که امور ظنّى هستند ـ مبتنى است و نیز به براهین دیگرى نیازمند است، زیرا این برهان تنها ثابت مى‌کند ناظمى حکیم و دانا این جهان را به نظم درآورده است و آن مى‌تواند موجودى مجرد و عالم و قدیر که خارج از مجموعه هماهنگ است باشد، آنگاه براى اثبات این که این ناظم همان خداوندِ [[واجب الوجود]] است، به برهان دیگرى مانند برهان حدوث یا امکان نیاز است؛ مانند این که گفته شود نظم واقعیتى حادث یا ممکن است و هر حادث یا ممکنى نیازمند به مبدئى مُحدِث یا واجب است و مبدئى که نظم از وى صادر مى‌شود ناظم نامیده مى‌شود و چون فعلى که از ناظم صادر مى‌شود، عالمانه بوده و با علم قرین است از این طریق وصف علم نیز براى ناظم اثبات مى‌گردد و برهان نظم براى اثبات وصفى از اوصاف واجب نیز مانند ناظم و مدبّر یا عالم بودن ناگزیر باید به یکى از براهین دیگر نظیر برهان امکان و وجوب اعتماد کند، بنابراین برهان نظم، برهانى مستقلى محسوب نمى‌شود و در هر محدوده‌اى که بخواهد نتیجه بدهد نیازمند به برهان دیگرى است.<ref> تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۳۰.</ref>  
  
افزون بر اين اگر صغراى برهان نظم مربوط به نظم در طبيعت باشد، «برهان إنّى» و نتيجه آن اثبات ناظم و مدبّر و حضور علم در همان محدوده خواهد بود؛ امّا اثبات نظم در محور عالم هستى جز با برهان عقلى و از طريق «برهان لمّى» ميسّر نيست؛ يعنى از راه نظر به مبادى عاليه و به وساطت اسما و صفات الهى مى‌توان نظم كلى عالم و احسن بودن نظام را ثابت كرد و قبل از پى بردن به اصل نظام بايد آگاهى به وجود مبدأ پيدا كرده و علم به نظم را از راه علم به ذات و صفات واجب به دست آورد.
+
افزون بر این اگر صغراى برهان نظم مربوط به نظم در طبیعت باشد، «برهان إنّى» و نتیجه آن اثبات ناظم و مدبّر و حضور علم در همان محدوده خواهد بود؛ امّا اثبات نظم در محور عالم هستى جز با برهان عقلى و از طریق «برهان لمّى» میسّر نیست؛ یعنى از راه نظر به مبادى عالیه و به وساطت اسماء و صفات الهى مى‌توان نظم کلى عالم و احسن بودن نظام را ثابت کرد و قبل از پى بردن به اصل نظام باید آگاهى به وجود مبدأ پیدا کرده و علم به نظم را از راه علم به ذات و صفات واجب به دست آورد.
  
از اين‌ رو نمى‌توان آگاهى به ذات يا صفاتى را كه در اثبات نظم جهان نقش دارد در گرو قياسى قرار داد كه وجود نظم در صغراى آن استفاده شده باشد، با اين‌ همه نفى ارزش برهانى قياس مبتنى بر نظم مستلزم نفى ارزش جدلى آن نيست و استفاده جدلى از آن در برابر كسانى كه نظم را در بخشى از طبيعت يا در كل جهان مى‌پذيرند و به ذات واجب و خالقيت و نيز توحيد ذاتى باور دارند، مفيد است زيرا در اين صورت با استفاده از آن مى‌توان توحيد ربوبى و در پى آن توحيد عبادى را نيز ثابت كرد.<ref> همان؛ اسفار، ج‌7، ص‌111.</ref>
+
از این‌ رو نمى‌توان آگاهى به ذات یا صفاتى را که در اثبات نظم جهان نقش دارد در گرو قیاسى قرار داد که وجود نظم در صغراى آن استفاده شده باشد، با این‌ همه نفى ارزش برهانى قیاس مبتنى بر نظم مستلزم نفى ارزش جدلى آن نیست و استفاده جدلى از آن در برابر کسانى که نظم را در بخشى از طبیعت یا در کل جهان مى‌پذیرند و به ذات واجب و خالقیت و نیز [[توحید ذاتی|توحید ذاتى]] باور دارند، مفید است زیرا در این صورت با استفاده از آن مى‌توان توحید ربوبى و در پى آن [[توحید عبادی|توحید عبادى]] را نیز ثابت کرد.<ref> همان؛ اسفار، ج‌۷، ص‌۱۱۱.</ref>
  
در پاسخ به تشكيك هاى ياد شده بايد امورى را متذكر شد:
+
در پاسخ به تشکیک هاى یاد شده باید امورى را متذکر شد:
  
# در برهان نظم گويا يك توافق ضمنى ميان خداپرستان جهان و ماديين بر سر وجود يك مبدأ ازلى و ابدى صورت گرفته است؛ ولى خداپرستان برخلاف ماديين كه عالم را زاييده طبيعتِ فاقد شعور و عقل مى‌دانند با تكيه بر برهان نظم تأكيد مى‌كنند كه جهان تابلوى گويا از علم و دانش مبدأ آفرينش و آفريدگار آن يك مبدأ بزرگ علم و قدرت است.
+
*در برهان نظم گویا یک توافق ضمنى میان خداپرستان جهان و مادیین بر سر وجود یک مبدأ ازلى و ابدى صورت گرفته است؛ ولى خداپرستان برخلاف مادیین که عالم را زاییده طبیعتِ فاقد شعور و عقل مى‌دانند، با تکیه بر برهان نظم تأکید مى‌کنند که جهان تابلوى گویا از علم و دانش مبدأ آفرینش و آفریدگار آن یک مبدأ بزرگ علم و قدرت است.
# هدف از برهان نظم چيزى جز اثبات مبدئى عالم و قادر و حكيم براى همين عالم مشهود نيست، هر چند براى اثبات واجب الوجود بودن اين مبدأ و ساير صفات او بايد از برهان وجوب و امكان و دلايل ديگر كمك گرفت، از اين‌ رو توقع امورى جز هدف ياد شده از اين برهان اصولاً صحيح نيست تا بر اساس توقع مزبور برهان نظم ناقص يا غيرمستقل معرفى‌ گردد.
+
*هدف از برهان نظم چیزى جز اثبات مبدئى عالم و قادر و حکیم براى همین عالم مشهود نیست، هر چند براى اثبات واجب الوجود بودن این مبدأ و سایر صفات او باید از برهانها و دلایل دیگر کمک گرفت، از این‌ رو توقع امورى جز هدف یاد شده از این برهان اصولاً صحیح نیست تا بر اساس توقع مزبور برهان نظم ناقص یا غیرمستقل معرفى‌ گردد.
# برهان نظم از امتيازات فراوانى برخوردار است؛ مانند مقبوليت عامه و عدم نياز به مقدمات‌ پيچيده و پويايى و پيشرفت همگام با پيشرفت علوم و اكتشافات جديد و نيز قابليت تطبيق آن بر بسيارى از آيات و روايات، به نحوى كه مى‌توان ادعا كرد قرآن كريم بيشترين تكيه را بر همين برهان دارد.
+
*برهان نظم از امتیازات فراوانى برخوردار است؛ مانند مقبولیت عامه و عدم نیاز به مقدمات‌ پیچیده و پویایى و پیشرفت همگام با پیشرفت علوم و اکتشافات جدید و نیز قابلیت تطبیق آن بر بسیارى از [[آیه|آیات]] و [[حدیث|روایات]]، به نحوى که مى‌توان ادعا کرد [[قرآن کریم]] بیشترین تکیه را بر همین برهان دارد. قرآن کریم گرچه از برهان نظم به طور صریح یاد نکرده است؛ اما مى‌توان آن را از آیاتى پرشمار استفاده کرد. برخى از این آیات ناظر به نظم در زوایاى گوناگونى از زندگى انسان است؛ مانند خلقت انسانها ([[سوره روم]]، ۲۰؛ [[سوره انفطار]]، ۶-۷)، نظم زبانها و رنگها (سوره روم، ۲۲). و قسمتى دیگر از این آیات درباره حیوانات است؛ مانند تنظیم آفرینش آنها براى استفاده انسان در زمینه‌هاى گوناگون؛ مانند حمل و نقل ([[سوره مؤمنون]]، ۲۱-۲۲) و بخشى نیز در مورد نباتات است؛ مانند کیفیت آفرینش آنها و سر‌برآوردن از زیر خاک ([[سوره فصلت]]، ۳۹).
  
قرآن كريم گرچه از برهان نظم به طور صريح ياد نكرده است؛ اما مى‌توان آن را از آياتى پرشمار استفاده كرد. برخى از اين آيات ناظر به نظم در زواياى گوناگونى از زندگى انسان است؛ مانند خلقت انسانها ([[سوره روم]]/30،20؛ [[سوره انفطار]]/82‌،6 ـ 7)، نظم زبانها و رنگها ([[سوره روم]]/30،22)([[سوره نحل]]/16،72)
+
==نمونه‌هایی از نظم در آفرینش==
  
و قسمتى ديگر از اين آيات درباره حيوانات است؛ مانند تنظيم آفرينش آنها براى استفاده انسان در زمينه‌هاى گوناگون؛ مانند حمل و نقل ([[سوره مؤمنون]]/23،21 ـ 22) و بخشى نيز در مورد نباتات است؛ مانند كيفيت آفرينش آنها و سر‌برآوردن از زير خاك. ([[سوره فصلت]]/41،39)
+
[[نظم]] در حوزه‌هاى گوناگون پدیده‌هاى جهان هستى، از نشانه‌هاى الهى است:
  
==نمونه هایی از «نظم» در جهان خلقت==
+
*در آیه ۱۶۴ [[سوره بقره]] آمده است که در آفرینش آسمان ها و زمین و در پى یکدیگر آمدن شب و روز، و کشتی هایى که در دریا روان‌اند با آنچه به مردم سود مى‌رساند و آبى که خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمین را پس از مردنش زنده گردانیده و در آن هر گونه جنبنده‌اى پراکنده کرده و گردانیدن بادها و ابرى که میان آسمان و زمین تحت تسخیر است. براى گروهى که مى‌اندیشند واقعاً نشانه‌هایى وجود دارد: {{متن قرآن|«اِنَّ فى خَلقِ السَّماواتِ والاَرضِ واختِلافِ الَّیلِ والنَّهارِ والفُلک الَّتى تَجرى فِى البَحرِ بِما ینفَعُ النّاسَ و ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماء فَاَحیا بِهِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِها وبَثَّ فیها مِن کلِّ دابَّة و تَصریفِ الرِّیاحِ والسَّحابِ المُسَخَّرِ بَینَ السَّماءِ والاَرضِ لاَیات لِقَوم یعقِلون»}}.
  
نظم در حوزه‌هاى گوناگون پديده‌هاى جهان هستى از نشانه‌هاى الهى است.  
+
گفتنى است که برخى مفسران از این آیه ضرورت وجود و [[توحید]] خدا<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۲۰۰‌ـ‌۲۰۱؛ تفسیر قرطبى، ج‌۲، ص‌۱۲۹؛ المیزان، ج‌۱، ص‌۳۹۸.</ref> و برخى دیگر ضرورت توحید و [[قدرت الهی|قدرت]] وى را<ref>تفسیر ابن‌عباس، ص‌۲۳؛ تفسیر ماوردى، ج‌۱، ص‌۲۱۶.</ref> - که همگى با تکیه بر نظم قابل اثبات‌اند ـ استفاده کرده‌اند. نزدیک به همین مضمون در آیه ۳ [[سوره جاثیه]] با کمى اختلاف به جاى {{متن قرآن|«اِنَّ فى خَلقِ السَّماواتِ»}}، {{متن قرآن|«اِنَّ فى‌ السَّماواتِ»}} آمده است. این اختلاف در تعبیر نشان مى‌دهد که مراد از آفرینش آسمانها و زمین ذات آنهاست؛ نه چیز دیگر، زیرا خلق عین مخلوق است.<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۵۵.</ref> به گفته برخى از محققان علت این که گاهى چیزى به عنوان ظرفى براى آیات و نشانه‌ها مطرح مى‌شود، در حالى‌ که خود آن شىء نیز آیه و نشانه به شمار مى‌آید، این است که آن شىء داراى جهات متعددى است که هر یک از آن جهات در حدّ خود نشانه و آیه به شمار مى‌آیند.<ref> المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۵۵.</ref>
  
* در آيه 164 [[سوره بقره]]/2 آمده است كه در آفرينش آسمان ها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز، و كشتي هايى كه در دريا روان‌اند با آنچه به مردم سود مى‌رساند و (همچنين) آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمين را پس از مردنش زنده گردانيده و در آن هر گونه جنبنده‌اى پراكنده كرده و (نيز در) گردانيدن بادها و ابرى كه ميان آسمان و زمين تحت تسخير است. براى گروهى كه مى‌انديشند واقعاً نشانه‌هايى (گويا) وجود دارد: «اِنَّ فى خَلقِ السَّموتِ والاَرضِ واختِلفِ الَّيلِ والنَّهارِ والفُلكِ الَّتى تَجرى فِى البَحرِ بِما يَنفَعُ النّاسَ و ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماء فَاَحيا بِهِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِها وبَثَّ فيها مِن كُلِّ دابَّة و تَصريفِ الرِّيحِ والسَّحابِ المُسَخَّرِ بَينَ السَّماءِ والاَرضِ لاَيت لِقَوم يَعقِلون».  
+
[[امام صادق]] علیه السلام در روایتى جهان را به خانه‌اى تشبیه کرده‌اند که همه نیازهاى بندگان در آن گردآمده است؛ آسمان مانند سقفى بلند قرار داده شده، زمین همانند فرشى گسترانیده و ستارگان چون چراغ هایى چیده شده است و انسان همچون کسى است که این خانه را به او سپرده و همه چیز را در اختیارش گذاشته‌اند و همه انواع گیاهان و حیوانات براى رفع نیاز و صرف در مصالح او در آن مهیا گردیده است، آنگاه امام علیه السلام همه این ها را دلیل آفرینش جهان‌ هستى با اندازه‌گیرى دقیق و حکیمانه و نظم و تناسب و هماهنگى از سوى خداوند دانسته‌اند.<ref>بحارالانوار، ج‌۳، ص‌۶۱‌.</ref>
  
گفتنى است كه برخى مفسران از اين آيه ضرورت وجود و توحيد خدا<ref>التفسير الكبير، ج‌4، ص‌200‌ـ‌201؛ تفسير قرطبى، ج‌2، ص‌129؛ الميزان، ج‌1، ص‌398.</ref> و برخى ديگر ضرورت توحيد و قدرت وى را<ref>تفسير ابن‌عباس، ص‌23؛ تفسير ماوردى، ج‌1، ص‌216.</ref> - كه همگى با تكيه بر نظم قابل اثبات‌اند ـ استفاده كرده‌اند.  
+
*خلقت انسان (جمع کردن اجزا و موادّ زمینى و ترکیب آنها و سپس ساختن انسان از آن) به عنوان آیه یا آیاتى از وجود صانعى زنده و علیم یاد شده است<ref>المیزان، ج‌۱۶، ص‌۱۶۵.</ref>: {{متن قرآن|«و مِن ءایاتِهِ اَن خَلَقَکم مِن تُراب ثُمَّ اِذا اَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرون»}}. ([[سوره روم]]، ۲۰)
  
نزديك به همين مضمون در آيه 3 [[سوره جاثيه]]/ 45 با كمى اختلاف به جاى «اِنَّ فى خَلقِ السَّموتِ» «اِنَّ فى‌السَّموتِ» آمده است. اين اختلاف در تعبير نشان مى‌دهد كه مراد از آفرينش آسمانها و زمين ذات آنهاست؛ نه چيز ديگر زيرا خلق عين مخلوق است.<ref>الميزان، ج‌18، ص‌155.</ref>  
+
البته برخى از مفسران این آیه را دالّ بر قدرت خداوند دانسته‌اند<ref> زادالمسیر، ج‌۶‌، ص‌۲۹۵.</ref>، چنان که در آیه دیگرى از آفرینش انسان به صورت تعدیل شده و سامان یافته براى دلالت بر صانع حکیم<ref> التفسیر الکبیر، ج‌۳۱، ص‌۷۸.</ref> بهره گرفته شده است: {{متن قرآن|«یا اَیهَا الاِنسانُ ما غَرَّک بِرَبِّک الکریم * اَلَّذى خَلَقَک فَسَواک‌ فَعَدَلَک»}} ([[سوره انفطار]]، ۷). برخى، آیه یاد شده را دالّ بر ربوبیت خداوند دانسته‌اند.<ref> کنز الدقائق، ج‌۱۴، ص‌۱۶۴؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۲۵.</ref> در روایتى آمده است که [[امام صادق]] علیه السلام یکى از اصحاب را به تفکر در اندام هاى انسان مانند دستها، پاها، چشمها و دهان دعوت کرده و فرمود با اندیشه ژرف در کار همه عضوهاى بدن مى‌توان یافت که این همه از سر [[حکمت]] و تدبیر و استوارى پدید آمده است.<ref> بحارالانوار، ج‌۳، ص‌۶۷‌.</ref>
  
به گفته برخى از محققان علت اين كه گاهى چيزى به عنوان ظرفى براى آيات و نشانه‌ها مطرح مى‌شود در حالى‌ كه خود آن شىء نيز آيه و نشانه به شمار مى‌آيد، اين است كه آن شىء داراى جهات متعددى است كه هر يك از آن جهات در حدّ خود نشانه و آيه به شمار مى‌آيند.<ref> الميزان، ج‌18، ص‌155.</ref>
+
*یکى دیگر از نظمهاى آشکار در حوزه انسان که از آیات الهى به شمار مى‌آید، پدیده تنوّع زبانها و رنگهاست: {{متن قرآن|«و مِن ءایاتِهِ خَلقُ السَّماواتِ والاَرضِ واختِلافُ اَلسِنَتِکم واَلوانِکم اِنَّ فى ذلِک لاَیات لِلعالِمین»}}. (سوره روم، ۲۲)
  
امام صادق عليه السلام در روايتى جهان را به خانه‌اى تشبيه كرده‌اند كه همه نيازهاى بندگان در آن گردآمده است؛ آسمان مانند سقفى بلند قرار داده شده، زمين همانند فرشى گسترانيده و ستارگان چون چراغ هايى چيده شده است و انسان همچون كسى است كه اين خانه را به او سپرده و همه چيز را در اختيارش گذاشته‌اند و همه انواع گياهان و حيوانات براى رفع نياز و صرف در مصالح او در آن مهيا گرديده است، آنگاه امام عليه السلام همه اين ها را دليل آفرينش جهان‌ هستى با اندازه‌گيرى دقيق و حكيمانه و نظم و تناسب و هماهنگى از سوى خداوند دانسته‌اند.<ref>بحارالانوار، ج‌3، ص‌61‌.</ref>
+
احتمال مى‌رود مراد از تنوع و اختلاف زبانها، اختلاف بین زبانهاى عربى، فارسى، اردو و غیره و مراد از اختلاف رنگها اختلاف ملتها و نژادها در رنگهایى مانند سفید، زرد، سیاه و سرخ باشد. اما مى‌توان گفت این آیه ناظر به نکته ظریف‌ ترى است و آن تنظیم دقیق صداى هر فرد به طورى که با صداى فردى دیگر اشتباه نمى‌شود، حتى اگر هر دو به یک زبان تکلم کنند و همچنین تنظیم دقیق رنگ‌ پوست هر فرد از انسان تا با رنگ پوست هیچ فردى دیگر مشابهت نداشته باشد.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۵، ص‌۱۱۱؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۱۶۷.</ref>  
  
* خلقت انسان (جمع كردن اجزا و موادّ زمينى و تركيب آنها و سپس ساختن انسان از آن) به عنوان آيه يا آياتى از وجود صانعى زنده و عليم ياد شده است<ref>الميزان، ج‌16، ص‌165.</ref>: «و مِن ءايتِهِ اَن خَلَقَكُم مِن تُراب ثُمَّ اِذا اَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرون». (سوره روم/30، 20)
+
*از جهتى دیگر آیات فراوانى نیز وجود دارد که مى‌تواند ناظر به برهان نظم در زمینه‌هاى دیگرى از حوزه انسان باشد؛ مانند نظام [[رزق|ارتزاق]] ([[سوره غافر]]، ۶۴)، خواب ([[سوره روم]]، ۲۳؛ [[سوره نمل]]، ۸۶)، پوشاک ([[سوره اعراف]]، ۲۶؛ [[سوره نحل]]، ۸۱)، سکونت (نحل، ۸۰) و غیره.<ref> طبیعت و حکمت، ص‌۱۸۴، ۱۹۲.</ref> آیات ۲۷ ـ ۲۸ [[سوره فاطر]] وجود نظام اختلاف رنگها در میوه‌ها، راههاى میان کوهها یا کوهها<ref> المیزان، ج‌۱۷، ص‌۴۲.</ref>، مردم، جنبندگان و چارپایان را یادآور شده و آنها را نشانه وجود خداوند دانسته است: {{متن قرآن|«اَلَم تَرَ اَنَّ اللّهَ اَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخرَجنا بِهِ ثَمَرات مُختَلِفـًا اَلوانُها ومِنَ الجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ‌ و حُمرٌ مُختَلِفٌ اَلوانُها وغَرابیبُ سود * و مِنَ النّاسِ والدَّوابِّ والاَنعامِ مُختَلِفٌ اَلوانُه کذلِک...»}}.
  
البته برخى از مفسران اين آيه را دالّ بر قدرت خداوند دانسته‌اند<ref> زادالمسير، ج‌6‌، ص‌295.</ref>، چنان كه در آيه ديگرى از آفرينش انسان به صورت تعديل شده و سامان يافته براى دلالت بر صانع حكيم<ref> التفسير الكبير، ج‌31، ص‌78.</ref> بهره گرفته شده است: «يـاَيُّهَا الاِنسـنُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الكَريم * اَلَّذى خَلَقَكَ فَسَوكَ‌فَعَدَلَك» . (سوره انفطار/82‌، 7) برخى، آيه ياد شده را دالّ بر ربوبيّت خداوند دانسته‌اند.<ref> كنز الدقائق، ج‌14، ص‌164؛ الميزان، ج‌20، ص‌225.</ref>
+
برخى این آیات را دالّ بر وجود صانع مختار<ref> تفسیر قرطبى، ج‌۱۴، ص‌۲۱۹.</ref> و برخى دیگر آن را دالّ بر توحید<ref> مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۳۵‌.</ref> یا بر قدرت و اراده خداوند<ref> التفسیر الکبیر، ج‌۲۶، ص‌۲۱.</ref> دانسته‌اند.
  
در روايتى آمده است كه [[امام صادق]] عليه السلام يكى از اصحاب را به تفكر در اندام هاى انسان مانند دستها، پاها، چشمها و دهان دعوت كرده و فرمود با انديشه ژرف در كار همه عضوهاى بدن مى‌توان يافت كه اين همه از سر حكمت و تدبير و استوارى پديد آمده است.-<ref> بحارالانوار، ج‌3، ص‌67‌.</ref>
+
*نوع دیگرى از نظم در حوزه انسان که مى‌تواند دال‌ بر صانع مختار باشد، آفرینش آنها به صورت زوج است تا بر آن اساس نسل بشر تداوم پیدا کند.<ref>همان، ج‌۲۰، ص‌۸۰‌.</ref> امام صادق علیه السلام در روایتى آفرینش جفت براى آدمى با هدف تداوم نسل وى را تأیید کرده‌اند.<ref> بحارالانوار، ج‌۳، ص‌۷۵.</ref>
  
*يكى ديگر از نظمهاى آشكار در حوزه انسان كه از آيات الهى به شمار مى‌آيد پديده تنوّع زبانها و رنگهاست: «و مِن ءايـتِهِ خَلقُ السَّمـوتِ والاَرضِ واختِلـفُ اَلسِنَتِكُم واَلونِكُم اِنَّ فى ذلِكَ لاَيـت لِلعــلِمين» . (روم/30، 22) احتمال مى‌رود مراد از تنوع و اختلاف زبانها، اختلاف بين زبانهاى عربى، فارسى، اردو و غيره و مراد از اختلاف رنگها اختلاف ملتها و نژادها در رنگهايى مانند سفيد، زرد، سياه و سرخ باشد.
+
*قرآن کریم نظام ازدواج در گیاهان و حیوانات را نیز یادآور شده است که مى‌توان از این آیات نیز برهان نظم را استفاده کرد: {{متن قرآن|«و مِن کلِّ شَىء خَلَقنا زَوجَینِ لَعَلَّکم تَذَکرون»}} ([[سوره ذاریات]]، ۴۹)، {{متن قرآن|«اَوَ لَم یرَوا اِلَى الاَرضِ کم اَنبَتنا فیها مِن کلِّ زَوج کریم»}} ([[سوره شعراء]]، ۷)، {{متن قرآن|«سُبحانَ الَّذى خَلَقَ الاَزواجَ کلَّها مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ و مِن اَنفُسِهِم و مِمّا لا یعلَمون»}}. ([[سوره یس]]، ۳۶) البته برخى از مفسران آیات یاد شده را دال بر توحید،<ref> التفسیر الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۲۲۷؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۸۲.</ref> عظمت و قدرت<ref> تفسیر قرطبى، ج‌۱۳، ص‌۶۲‌؛ ج‌۱۵، ص‌۱۹.</ref> یا ربوبیت و الوهیت<ref> المیزان، ج‌۱۷، ص‌۸۵‌.</ref> دانسته‌اند.
  
اما مى‌توان گفت اين آيه ناظر به نكته ظريف‌ ترى است و آن تنظيم دقيق صداى هر فرد به طورى كه با صداى فردى ديگر اشتباه نمى‌شود، حتى اگر هر دو به يك زبان تكلم كنند و همچنين تنظيم دقيق رنگ‌ پوست هر فرد از انسان تا با رنگ پوست هيچ فردى ديگر مشابهت نداشته باشد. دانشمندان نيز به اين نظريه اعتقاد دارند.<ref>التفسير الكبير، ج‌25، ص‌111؛ الميزان، ج‌16، ص‌167.</ref>
+
*نظم در خلقتِ حیوانات براى استفاده انسانها از شیر یا گوشت آنها یا استفاده از آنها براى حمل‌ و‌ نقل نیز دال بر وجود خدا<ref> التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۸۳‌.</ref> یا بر توحید<ref> التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۸۳‌.</ref> و قدرت خدا<ref> مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۱۶۵.</ref> دانسته شده است: {{متن قرآن|«و اِنَّ لَکم فِى الاَنعامِ لَعِبرَةً نُسقیکم مِمّا فى بُطونِها ولَکم فیها مَنافِعُ کثیرَةٌ ومِنها تَأکلون * وعَلَیها وعَلَى الفُلک تُحمَلون»}}. ([[سوره مؤمنون]]، ۲۱-۲۲)
 
 
* از جهتى ديگر آيات فراوانى نيز وجود دارد كه مى‌تواند ناظر به برهان نظم در زمينه‌هاى ديگرى از حوزه انسان باشد؛ مانند نظام ارتزاق ([[سوره غافر]]/40،64)، خواب ([[سوره روم]]/30، 23؛ [[سوره نمل]]/27، 86)، پوشاك ([[سوره اعراف]]/7، 26؛ [[سوره نحل]]/16،81)، سكونت (نحل/16، 80) و غيره.<ref> طبيعت و حكمت، ص‌184، 192.</ref> آيات 27 ـ 28 [[سوره فاطر]]/35 وجود نظام اختلاف رنگها در ميوه‌ها، راههاى ميان كوهها يا كوهها<ref> الميزان، ج‌17، ص‌42.</ref>، مردم جنبندگان و چارپايان را يادآور شده و آنها را نشانه وجود خداوند دانسته است: «اَلَم تَرَ اَنَّ اللّهَ اَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخرَجنا بِهِ ثَمَرت مُختَلِفـًا اَلونُها ومِنَ الجِبالِ جُدَدٌ بيضٌ‌ و حُمرٌ مُختَلِفٌ اَلونُها وغَرابيبُ سود * و مِنَ النّاسِ والدَّوابِّ والاَنعـمِ مُختَلِفٌ اَلونُه كَذلِكَ...».
 
 
 
برخى اين آيات را دالّ بر وجود صانع مختار<ref> تفسير قرطبى، ج‌14، ص‌219.</ref> و برخى ديگر آن را دالّ بر توحيد<ref> مجمع‌البيان، ج‌8‌، ص‌635‌.</ref> يا بر قدرت و اراده خداوند - <ref> التفسير الكبير، ج‌26، ص‌21.</ref> دانسته‌اند.
 
 
 
* نوع ديگرى از نظم در حوزه انسان كه مى‌تواند دال‌ بر صانع مختار باشد، آفرينش آنها به صورت زوج است تا بر آن اساس نسل بشر تداوم پيدا كند.<ref>همان، ج‌20، ص‌80‌.</ref> امام صادق عليه السلام در روايتى آفرينش جفت براى آدمى با هدف تداوم نسل وى را تأييد كرده‌اند. - <ref> بحارالانوار، ج‌3، ص‌75.</ref>
 
 
 
* قرآن كريم نظام ازدواج در گياهان و حيوانات را نيز يادآور شده است كه مى‌توان از اين آيات نيز برهان نظم را استفاده كرد: «و مِن كُلِّ شَىء خَلَقنا زَوجَينِ لَعَلَّكُم تَذَكَّرون» ([[سوره ذاريات]]/51‌، 49)، «اَوَ لَم يَرَوا اِلَى الاَرضِ كَم اَنبَتنا فيها مِن كُلِّ زَوج كَريم» ([[سوره شعراء]]/26، 7)، «سُبحـنَ الَّذى خَلَقَ الاَزوجَ كُلَّها مِمّا تُنـبِتُ الاَرضُ و مِن اَنفُسِهِم و مِمّا لا يَعلَمون». ([[سوره يس]]/36، 36) البته برخى از مفسران آيات ياد شده را دال بر توحيد،<ref> التفسير الكبير، ج‌28، ص‌227؛ الميزان، ج‌18، ص‌382.</ref> عظمت و قدرت<ref> تفسير قرطبى، ج‌13، ص‌62‌؛ ج‌15، ص‌19.</ref> يا ربوبيت و الوهيت<ref> الميزان، ج‌17، ص‌85‌.</ref>دانسته‌اند.
 
 
 
* نظم در خلقتِ حيوانات براى استفاده انسانها از شير يا گوشت آنها يا استفاده از آنها براى حمل‌ و‌ نقل نيز دال بر وجود خدا<ref> التفسير الكبير، ج‌23، ص‌83‌.</ref> يا بر توحيد<ref> التفسير الكبير، ج‌23، ص‌83‌.</ref> و قدرت خدا<ref> مجمع البيان، ج‌7، ص‌165.</ref>دانسته شده است: «و اِنَّ لَكُم فِى الاَنعامِ لَعِبرَةً نُسقيكُم مِمّا فى بُطونِها ولَكُم فيها مَنـفِعُ كَثيرَةٌ ومِنها تَأكُلون * وعَلَيها وعَلَى الفُلكِ تُحمَلون». (سوره مؤمنون/23، 21 ـ 22)
 
 
 
* چنان‌كه وجود نظم در آفرينش گياهان و سربرآوردن از زير خاك بر وجود خداوند دلالت دارد<ref>التفسير الكبير، ج‌27، ص‌128.</ref> «و‌مِن ءايتِهِ اَنَّكَ تَرَى الاَرضَ خـشِعَةً فَاِذا اَنزَلنا عَلَيهَا الماءَ اهتَزَّت ورَبَت اِنَّ الَّذى اَحياها لَمُحىِ المَوتى اِنَّهُ عَلى كُلِّ شَىء قَدير
 
([[سوره فصلت]]/41،‌39)، گرچه برخى آن‌را دالّ بر احياى مردگان<ref> تفسير قرطبى، ج‌15، ص‌238.</ref> دانسته‌اند.
 
  
 +
*همچنین وجود نظم در آفرینش گیاهان و سربرآوردن از زیر خاک بر وجود خداوند دلالت دارد:<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۲۸.</ref> {{متن قرآن|«و‌مِن ءایاتِهِ اَنَّک تَرَى الاَرضَ خاشِعَةً فَاِذا اَنزَلنا عَلَیهَا الماءَ اهتَزَّت و رَبَت اِنَّ الَّذى اَحیاها لَمُحیىِ المَوتى اِنَّهُ عَلى کلِّ شَىء قَدیر»}} ([[سوره فصلت]]،‌ ۳۹)، گرچه برخى آن‌را دالّ بر احیاى مردگان<ref> تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۲۳۸.</ref> دانسته‌اند.
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
دائرة المعارف قرآن کريم، ج5، مدخل «برهان نظم» از حيدر بياتى.
+
* [[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، مدخل "برهان نظم" از حیدر بیاتى.
 
+
[[رده:اعتقادات]]
 
[[رده:توحید]]
 
[[رده:توحید]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۳۲

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«برهان نظم» بیانگر اثبات مَبدئى یگانه، حکیم، عالم و قادر براى مجموعه نظام هستى با تکیه بر وجود نظم هدفمند در جهان آفرینش است. نظم موجود در حوزه‌هاى گوناگون پدیده‌هاى جهان هستى، از نشانه‌هاى خدای تعالی است.

تعریف برهان نظم

«برهان» در لغت به معناى دلیل روشن و در اصطلاح، برترین نوع استدلال است که با تکیه بر مقدمات قطعى و یقینى به نتیجه یقینى منتهى مى‌گردد.[۱] و «نظم» به معناى تألیف و ضمیمه کردن،[۲] در اصطلاح عبارت از گرد آمدن اجزاى متفاوت با کیفیت و کمیت ویژه در یک مجموعه است که هماهنگى آنها هدف معینى را دنبال کند.[۳]

«برهان نظم» استدلالى است که برخلاف براهین حدوث، حرکت و امکان، هرگز بر مدار یک موجود سامان نیافته[۴] و با تکیه بر وجود نظمى هدفمند و پویا در جهان، به اثبات وجود مبدئى یگانه و دانا و توانا و حکیم مى‌پردازد، از این‌ رو برخى گفته‌اند: نظم مورد نظر در این برهان فقط نظم ناشى از علت فاعلى نیست، بلکه مراد نظمى است که افزون بر ابتناى بر فاعل، ناشى از علت غایى است و براى هدف و غایت معینى پدید آمده است، زیرا صرف وجود فاعل نمى‌تواند نظم شگفت‌انگیز جهان هستى را تفسیر کند، بلکه باید این فاعل داراى علم‌ و شعور و حکمت و قدرت بوده، فعل او هدف مشخصى را دنبال کند.[۵]

پیشینه تاریخى

بکارگیرى این برهان بر اثر وضوح آن روشن نیست؛ اما از سوى حکیمانى همچون سقراط و ارسطو بکار رفته است.[۶] در منابع اسلامى (فلسفى، کلامى، تفسیرى) نیز مواردى یافت مى‌شود که از نظم به عنوان برهانى براى اثبات وجود خداوند با اوصاف‌ یاد شده بهره‌ جسته شده است.[۷]

گرچه برخى از فلاسفه اسلامى در اثبات ذات واجب از این برهان بهره نگرفته‌اند،[۸] اما در باب وحدت،[۹] علم[۱۰] و دیگر اوصاف الهى از آن استفاده شده است.[۱۱] آنان از بکار بردن نظم براى اثبات امورى دیگر نیز غفلت نکرده‌اند، چنان که حکیمان مشّاء از مشاهده افعال متکثر و هماهنگى موجود در گیاهان و حیوانات که مستند به عناصر مادى درون گیاه و حیوان نیست، نفس نباتى و حیوانى را ثابت کرده‌اند[۱۲] و شیخ اشراق از این هماهنگى عالمانه و مدبّرانه به اثبات ارباب انواع پرداخته‌ است.[۱۳]

تقریرهاى برهان نظم

براى برهان نظم تقریرهایى گوناگون ارائه شده است، از جمله:

  • جهان طبیعت داراى نظم معینى است و هر نظمى به حکم عقل نیازمند ناظمى آگاه و تواناست که آن را پدید آورده است، پس جهان طبیعت ناظمى آگاه و توانا دارد که آن خداوند متعال است.[۱۴] در این تقریر از شکل اول قیاس منطقی بهره گرفته شده‌است.
  • بین نظام حاکم بر جهان و خواسته‌هاى انسان نوعى هماهنگى، تناسب و توافق دائمى برقرار است. این تناسب یا از سوى صانعى حکیم و دانا (خداى متعالى) پدید آمده است، یا بنا‌بر حساب احتمالاتِ بسیار ناچیز بر حسب تصادف پدید آمده است؛ در چنین فرضى عقل سلیم گزینه نخست را که امرى معقول است بر گزینه دیگر که بسیار ضعیف است ترجیح مى‌دهد.[۱۵]
  • بین اندازه‌ها و مقدارهاى موجودات مختلف طبیعت توازن و نظم وجود دارد. اختلالى اندک در این توازن باعث اختلال در اندازه‌هاى دیگر در بخش هاى گسترده‌اى از جهان، بلکه در تمام جهان مى‌شود؛ مانند توازنى که بین مقدار اکسیژن و دى‌اکسید کربن در طبیعت وجود دارد که اگر مقدار هریک کاسته شود باعث به خطر افتادن زندگى گیاهان (که دى اکسید کربن را جذب و اکسیژن را دفع مى‌کنند) و حیوانات (که عکس عمل گیاهان را انجام مى‌دهند) مى‌شود و به حکم عقل، این توازن و نظم بدون خالق حکیم و دانا نمى‌تواند پدید آید.[۱۶]

در هر صورت برهان نظم داراى دو مقدمه است که مقدمه نخست آن (صغرا) وجود افعال هماهنگ در عالم طبیعت است، اعم از این که نظم در بخشى از طبیعت یا در تمام آن باشد. این مقدمه، حسّى و تجربى است. مقدمه دوم برهان (کبرا) نیز عبارت است از این که هر نظمى نیازمند به ناظمى حکیم و داناست.[۱۷]

گفتنى است که برهان نظم به هر صورت اقامه شود، از اشکال شرور مصون است، زیرا قوام نظم به غایت داشتن فعل یا به ارتباط و هماهنگى بین افعالى است که غایت و غرض واحدى را دنبال مى‌کنند و غایت داشتن و ربط بین فعل و غایت ملازم با خیر بودن یا شرّ بودن آن غایت نیست. اگر نظم وجود داشته باشد شرّ نیز در صورت موجود بودن در قالب همان نظم عمل مى‌کند یا بر اساس غایتى که دارد شکل مى‌گیرد.[۱۸]

اشکال و پاسخ

برخى در یقین‌زایى و استقلال برهان نظم تشکیک کرده و گفته‌اند: این برهان بر مقدمات حسى و تجربى و استقرا و حساب احتمالات ـ که امور ظنّى هستند ـ مبتنى است و نیز به براهین دیگرى نیازمند است، زیرا این برهان تنها ثابت مى‌کند ناظمى حکیم و دانا این جهان را به نظم درآورده است و آن مى‌تواند موجودى مجرد و عالم و قدیر که خارج از مجموعه هماهنگ است باشد، آنگاه براى اثبات این که این ناظم همان خداوندِ واجب الوجود است، به برهان دیگرى مانند برهان حدوث یا امکان نیاز است؛ مانند این که گفته شود نظم واقعیتى حادث یا ممکن است و هر حادث یا ممکنى نیازمند به مبدئى مُحدِث یا واجب است و مبدئى که نظم از وى صادر مى‌شود ناظم نامیده مى‌شود و چون فعلى که از ناظم صادر مى‌شود، عالمانه بوده و با علم قرین است از این طریق وصف علم نیز براى ناظم اثبات مى‌گردد و برهان نظم براى اثبات وصفى از اوصاف واجب نیز مانند ناظم و مدبّر یا عالم بودن ناگزیر باید به یکى از براهین دیگر نظیر برهان امکان و وجوب اعتماد کند، بنابراین برهان نظم، برهانى مستقلى محسوب نمى‌شود و در هر محدوده‌اى که بخواهد نتیجه بدهد نیازمند به برهان دیگرى است.[۱۹]

افزون بر این اگر صغراى برهان نظم مربوط به نظم در طبیعت باشد، «برهان إنّى» و نتیجه آن اثبات ناظم و مدبّر و حضور علم در همان محدوده خواهد بود؛ امّا اثبات نظم در محور عالم هستى جز با برهان عقلى و از طریق «برهان لمّى» میسّر نیست؛ یعنى از راه نظر به مبادى عالیه و به وساطت اسماء و صفات الهى مى‌توان نظم کلى عالم و احسن بودن نظام را ثابت کرد و قبل از پى بردن به اصل نظام باید آگاهى به وجود مبدأ پیدا کرده و علم به نظم را از راه علم به ذات و صفات واجب به دست آورد.

از این‌ رو نمى‌توان آگاهى به ذات یا صفاتى را که در اثبات نظم جهان نقش دارد در گرو قیاسى قرار داد که وجود نظم در صغراى آن استفاده شده باشد، با این‌ همه نفى ارزش برهانى قیاس مبتنى بر نظم مستلزم نفى ارزش جدلى آن نیست و استفاده جدلى از آن در برابر کسانى که نظم را در بخشى از طبیعت یا در کل جهان مى‌پذیرند و به ذات واجب و خالقیت و نیز توحید ذاتى باور دارند، مفید است زیرا در این صورت با استفاده از آن مى‌توان توحید ربوبى و در پى آن توحید عبادى را نیز ثابت کرد.[۲۰]

در پاسخ به تشکیک هاى یاد شده باید امورى را متذکر شد:

  • در برهان نظم گویا یک توافق ضمنى میان خداپرستان جهان و مادیین بر سر وجود یک مبدأ ازلى و ابدى صورت گرفته است؛ ولى خداپرستان برخلاف مادیین که عالم را زاییده طبیعتِ فاقد شعور و عقل مى‌دانند، با تکیه بر برهان نظم تأکید مى‌کنند که جهان تابلوى گویا از علم و دانش مبدأ آفرینش و آفریدگار آن یک مبدأ بزرگ علم و قدرت است.
  • هدف از برهان نظم چیزى جز اثبات مبدئى عالم و قادر و حکیم براى همین عالم مشهود نیست، هر چند براى اثبات واجب الوجود بودن این مبدأ و سایر صفات او باید از برهانها و دلایل دیگر کمک گرفت، از این‌ رو توقع امورى جز هدف یاد شده از این برهان اصولاً صحیح نیست تا بر اساس توقع مزبور برهان نظم ناقص یا غیرمستقل معرفى‌ گردد.
  • برهان نظم از امتیازات فراوانى برخوردار است؛ مانند مقبولیت عامه و عدم نیاز به مقدمات‌ پیچیده و پویایى و پیشرفت همگام با پیشرفت علوم و اکتشافات جدید و نیز قابلیت تطبیق آن بر بسیارى از آیات و روایات، به نحوى که مى‌توان ادعا کرد قرآن کریم بیشترین تکیه را بر همین برهان دارد. قرآن کریم گرچه از برهان نظم به طور صریح یاد نکرده است؛ اما مى‌توان آن را از آیاتى پرشمار استفاده کرد. برخى از این آیات ناظر به نظم در زوایاى گوناگونى از زندگى انسان است؛ مانند خلقت انسانها (سوره روم، ۲۰؛ سوره انفطار، ۶-۷)، نظم زبانها و رنگها (سوره روم، ۲۲). و قسمتى دیگر از این آیات درباره حیوانات است؛ مانند تنظیم آفرینش آنها براى استفاده انسان در زمینه‌هاى گوناگون؛ مانند حمل و نقل (سوره مؤمنون، ۲۱-۲۲) و بخشى نیز در مورد نباتات است؛ مانند کیفیت آفرینش آنها و سر‌برآوردن از زیر خاک (سوره فصلت، ۳۹).

نمونه‌هایی از نظم در آفرینش

نظم در حوزه‌هاى گوناگون پدیده‌هاى جهان هستى، از نشانه‌هاى الهى است:

  • در آیه ۱۶۴ سوره بقره آمده است که در آفرینش آسمان ها و زمین و در پى یکدیگر آمدن شب و روز، و کشتی هایى که در دریا روان‌اند با آنچه به مردم سود مى‌رساند و آبى که خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمین را پس از مردنش زنده گردانیده و در آن هر گونه جنبنده‌اى پراکنده کرده و گردانیدن بادها و ابرى که میان آسمان و زمین تحت تسخیر است. براى گروهى که مى‌اندیشند واقعاً نشانه‌هایى وجود دارد: «اِنَّ فى خَلقِ السَّماواتِ والاَرضِ واختِلافِ الَّیلِ والنَّهارِ والفُلک الَّتى تَجرى فِى البَحرِ بِما ینفَعُ النّاسَ و ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماء فَاَحیا بِهِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِها وبَثَّ فیها مِن کلِّ دابَّة و تَصریفِ الرِّیاحِ والسَّحابِ المُسَخَّرِ بَینَ السَّماءِ والاَرضِ لاَیات لِقَوم یعقِلون».

گفتنى است که برخى مفسران از این آیه ضرورت وجود و توحید خدا[۲۱] و برخى دیگر ضرورت توحید و قدرت وى را[۲۲] - که همگى با تکیه بر نظم قابل اثبات‌اند ـ استفاده کرده‌اند. نزدیک به همین مضمون در آیه ۳ سوره جاثیه با کمى اختلاف به جاى «اِنَّ فى خَلقِ السَّماواتِ»، «اِنَّ فى‌ السَّماواتِ» آمده است. این اختلاف در تعبیر نشان مى‌دهد که مراد از آفرینش آسمانها و زمین ذات آنهاست؛ نه چیز دیگر، زیرا خلق عین مخلوق است.[۲۳] به گفته برخى از محققان علت این که گاهى چیزى به عنوان ظرفى براى آیات و نشانه‌ها مطرح مى‌شود، در حالى‌ که خود آن شىء نیز آیه و نشانه به شمار مى‌آید، این است که آن شىء داراى جهات متعددى است که هر یک از آن جهات در حدّ خود نشانه و آیه به شمار مى‌آیند.[۲۴]

امام صادق علیه السلام در روایتى جهان را به خانه‌اى تشبیه کرده‌اند که همه نیازهاى بندگان در آن گردآمده است؛ آسمان مانند سقفى بلند قرار داده شده، زمین همانند فرشى گسترانیده و ستارگان چون چراغ هایى چیده شده است و انسان همچون کسى است که این خانه را به او سپرده و همه چیز را در اختیارش گذاشته‌اند و همه انواع گیاهان و حیوانات براى رفع نیاز و صرف در مصالح او در آن مهیا گردیده است، آنگاه امام علیه السلام همه این ها را دلیل آفرینش جهان‌ هستى با اندازه‌گیرى دقیق و حکیمانه و نظم و تناسب و هماهنگى از سوى خداوند دانسته‌اند.[۲۵]

  • خلقت انسان (جمع کردن اجزا و موادّ زمینى و ترکیب آنها و سپس ساختن انسان از آن) به عنوان آیه یا آیاتى از وجود صانعى زنده و علیم یاد شده است[۲۶]: «و مِن ءایاتِهِ اَن خَلَقَکم مِن تُراب ثُمَّ اِذا اَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرون». (سوره روم، ۲۰)

البته برخى از مفسران این آیه را دالّ بر قدرت خداوند دانسته‌اند[۲۷]، چنان که در آیه دیگرى از آفرینش انسان به صورت تعدیل شده و سامان یافته براى دلالت بر صانع حکیم[۲۸] بهره گرفته شده است: «یا اَیهَا الاِنسانُ ما غَرَّک بِرَبِّک الکریم * اَلَّذى خَلَقَک فَسَواک‌ فَعَدَلَک» (سوره انفطار، ۷). برخى، آیه یاد شده را دالّ بر ربوبیت خداوند دانسته‌اند.[۲۹] در روایتى آمده است که امام صادق علیه السلام یکى از اصحاب را به تفکر در اندام هاى انسان مانند دستها، پاها، چشمها و دهان دعوت کرده و فرمود با اندیشه ژرف در کار همه عضوهاى بدن مى‌توان یافت که این همه از سر حکمت و تدبیر و استوارى پدید آمده است.[۳۰]

  • یکى دیگر از نظمهاى آشکار در حوزه انسان که از آیات الهى به شمار مى‌آید، پدیده تنوّع زبانها و رنگهاست: «و مِن ءایاتِهِ خَلقُ السَّماواتِ والاَرضِ واختِلافُ اَلسِنَتِکم واَلوانِکم اِنَّ فى ذلِک لاَیات لِلعالِمین». (سوره روم، ۲۲)

احتمال مى‌رود مراد از تنوع و اختلاف زبانها، اختلاف بین زبانهاى عربى، فارسى، اردو و غیره و مراد از اختلاف رنگها اختلاف ملتها و نژادها در رنگهایى مانند سفید، زرد، سیاه و سرخ باشد. اما مى‌توان گفت این آیه ناظر به نکته ظریف‌ ترى است و آن تنظیم دقیق صداى هر فرد به طورى که با صداى فردى دیگر اشتباه نمى‌شود، حتى اگر هر دو به یک زبان تکلم کنند و همچنین تنظیم دقیق رنگ‌ پوست هر فرد از انسان تا با رنگ پوست هیچ فردى دیگر مشابهت نداشته باشد.[۳۱]

  • از جهتى دیگر آیات فراوانى نیز وجود دارد که مى‌تواند ناظر به برهان نظم در زمینه‌هاى دیگرى از حوزه انسان باشد؛ مانند نظام ارتزاق (سوره غافر، ۶۴)، خواب (سوره روم، ۲۳؛ سوره نمل، ۸۶)، پوشاک (سوره اعراف، ۲۶؛ سوره نحل، ۸۱)، سکونت (نحل، ۸۰) و غیره.[۳۲] آیات ۲۷ ـ ۲۸ سوره فاطر وجود نظام اختلاف رنگها در میوه‌ها، راههاى میان کوهها یا کوهها[۳۳]، مردم، جنبندگان و چارپایان را یادآور شده و آنها را نشانه وجود خداوند دانسته است: «اَلَم تَرَ اَنَّ اللّهَ اَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخرَجنا بِهِ ثَمَرات مُختَلِفـًا اَلوانُها ومِنَ الجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ‌ و حُمرٌ مُختَلِفٌ اَلوانُها وغَرابیبُ سود * و مِنَ النّاسِ والدَّوابِّ والاَنعامِ مُختَلِفٌ اَلوانُه کذلِک...».

برخى این آیات را دالّ بر وجود صانع مختار[۳۴] و برخى دیگر آن را دالّ بر توحید[۳۵] یا بر قدرت و اراده خداوند[۳۶] دانسته‌اند.

  • نوع دیگرى از نظم در حوزه انسان که مى‌تواند دال‌ بر صانع مختار باشد، آفرینش آنها به صورت زوج است تا بر آن اساس نسل بشر تداوم پیدا کند.[۳۷] امام صادق علیه السلام در روایتى آفرینش جفت براى آدمى با هدف تداوم نسل وى را تأیید کرده‌اند.[۳۸]
  • قرآن کریم نظام ازدواج در گیاهان و حیوانات را نیز یادآور شده است که مى‌توان از این آیات نیز برهان نظم را استفاده کرد: «و مِن کلِّ شَىء خَلَقنا زَوجَینِ لَعَلَّکم تَذَکرون» (سوره ذاریات، ۴۹)، «اَوَ لَم یرَوا اِلَى الاَرضِ کم اَنبَتنا فیها مِن کلِّ زَوج کریم» (سوره شعراء، ۷)، «سُبحانَ الَّذى خَلَقَ الاَزواجَ کلَّها مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ و مِن اَنفُسِهِم و مِمّا لا یعلَمون». (سوره یس، ۳۶) البته برخى از مفسران آیات یاد شده را دال بر توحید،[۳۹] عظمت و قدرت[۴۰] یا ربوبیت و الوهیت[۴۱] دانسته‌اند.
  • نظم در خلقتِ حیوانات براى استفاده انسانها از شیر یا گوشت آنها یا استفاده از آنها براى حمل‌ و‌ نقل نیز دال بر وجود خدا[۴۲] یا بر توحید[۴۳] و قدرت خدا[۴۴] دانسته شده است: «و اِنَّ لَکم فِى الاَنعامِ لَعِبرَةً نُسقیکم مِمّا فى بُطونِها ولَکم فیها مَنافِعُ کثیرَةٌ ومِنها تَأکلون * وعَلَیها وعَلَى الفُلک تُحمَلون». (سوره مؤمنون، ۲۱-۲۲)
  • همچنین وجود نظم در آفرینش گیاهان و سربرآوردن از زیر خاک بر وجود خداوند دلالت دارد:[۴۵] «و‌مِن ءایاتِهِ اَنَّک تَرَى الاَرضَ خاشِعَةً فَاِذا اَنزَلنا عَلَیهَا الماءَ اهتَزَّت و رَبَت اِنَّ الَّذى اَحیاها لَمُحیىِ المَوتى اِنَّهُ عَلى کلِّ شَىء قَدیر» (سوره فصلت،‌ ۳۹)، گرچه برخى آن‌را دالّ بر احیاى مردگان[۴۶] دانسته‌اند.

پانویس

  1. الشفاء، ج‌۳، ص‌ح‌ـ‌ط، «منطق».
  2. تاج‌العروس، ج‌۱۷، ص‌۱۸۹، «نظم».
  3. تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۳۰؛ دائرة‌المعارف تطبیقى علوم اجتماعى، ج‌۱، ص‌۵۳۱‌.
  4. تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۳۰.
  5. مجموعه آثار، ج‌۴، ص‌۸۶‌ـ‌۸۷‌، «توحید»؛ طبیعت و حکمت، ص‌۶۸‌.
  6. ر.ک: توحید المفضل، ص‌۱۲۱؛ تاریخ فلسفه، ج‌۱، ص‌۱۳۴.
  7. مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۳‌؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۳۶۳؛ کشف‌المراد، ص‌۲۰۲.
  8. ر.ک: الشفا، «الهیات»؛ شرح حکمة الاشراق؛ اسفار، ج‌۶‌.
  9. شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۵۲۷‌.
  10. کشف‌المراد، ص‌۳۰۹‌ـ‌۳۱۲.
  11. تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۲۷.
  12. اسفار، ج‌۸‌، ص‌۲۶.
  13. همان، ج‌۲، ص‌۵۳‌ـ‌۵۴‌؛ مجموعه مصنفات، ج‌۱، ص‌۴۵۳.
  14. الالهیات، ج‌۱، ص‌۳۳‌ـ‌۳۹.
  15. مجموعه مؤلفات صدر، ج‌۹، ص‌۳۱‌ـ‌۳۶، «موجز فى اصول الدین».
  16. الله خالق الکون، ص‌۱۹۴، ۲۰۰.
  17. تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۳۱.
  18. همان، ص‌۲۴۲.
  19. تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۳۰.
  20. همان؛ اسفار، ج‌۷، ص‌۱۱۱.
  21. التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۲۰۰‌ـ‌۲۰۱؛ تفسیر قرطبى، ج‌۲، ص‌۱۲۹؛ المیزان، ج‌۱، ص‌۳۹۸.
  22. تفسیر ابن‌عباس، ص‌۲۳؛ تفسیر ماوردى، ج‌۱، ص‌۲۱۶.
  23. المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۵۵.
  24. المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۵۵.
  25. بحارالانوار، ج‌۳، ص‌۶۱‌.
  26. المیزان، ج‌۱۶، ص‌۱۶۵.
  27. زادالمسیر، ج‌۶‌، ص‌۲۹۵.
  28. التفسیر الکبیر، ج‌۳۱، ص‌۷۸.
  29. کنز الدقائق، ج‌۱۴، ص‌۱۶۴؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۲۵.
  30. بحارالانوار، ج‌۳، ص‌۶۷‌.
  31. التفسیر الکبیر، ج‌۲۵، ص‌۱۱۱؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۱۶۷.
  32. طبیعت و حکمت، ص‌۱۸۴، ۱۹۲.
  33. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۴۲.
  34. تفسیر قرطبى، ج‌۱۴، ص‌۲۱۹.
  35. مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۳۵‌.
  36. التفسیر الکبیر، ج‌۲۶، ص‌۲۱.
  37. همان، ج‌۲۰، ص‌۸۰‌.
  38. بحارالانوار، ج‌۳، ص‌۷۵.
  39. التفسیر الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۲۲۷؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۸۲.
  40. تفسیر قرطبى، ج‌۱۳، ص‌۶۲‌؛ ج‌۱۵، ص‌۱۹.
  41. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۸۵‌.
  42. التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۸۳‌.
  43. التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۸۳‌.
  44. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۱۶۵.
  45. التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۲۸.
  46. تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۲۳۸.

منابع