شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

تکاثر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}
+
{{خوب}}
 +
«تکاثُر» از «کثرت» به معناى افزون‌طلبی و ثروت‌اندوزی و یا فخرفروشى به دیگران به واسطه کثرت اموال و اولاد است. [[قرآن کریم]] با نکوهش ثروت‌اندوزی به مسلمانان دستور می‌دهد که اموال خود را در راه [[خدا]] و بهره‌گیری مردم به کار اندازند و از اندوختن و ذخیره کردن آنها بپرهیزند.
  
 +
==معنای تکاثر==
 +
«تکاثُر» از ریشه «کثر» و مصدر باب تفاعل، هم به معنای افزون‌طلبی و ثروت‌اندوزی و هم به معنای تفاخر کردن و رقابت کردن در افزایش ثروت و عزّت است.<ref>ابن منظور، لسان العرب، بیروت، نشر دار صادر، ۱۴۱۴ ق، چاپ سوم،ج ۵، ص ۱۳۳؛ ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن‌، سید غلامرضا خسروى، تهران‌، انتشارات مرتضوى‌، ۱۳۷۵ ش، ج ۴، ص ۳۱۳.</ref>
  
__toc__
+
تکاثر اختصاصی به ثروت ندارد، بلکه گاه بر زیادی فرزند و قوم و خویش نیز تعلق می‌گیرد. یک [[سوره]] در [[قرآن]] به نام «[[سوره تکاثر|التکاثر]]» به بیان این صفت زشت و برحذر داشتن مردم از آن اختصاص داده شده است.
تكاثر هم به معناي مكاثره و هم به معنای تفاخر كردن و رقابت كردن است[1] همچنین  «تكاثر» به معناى مسابقه و رقابت (و چشم و هم چشمى) در افزايش ثروت و عزّت است.[2] قرآن با نكوهش ثروت‌اندوزی به مسلمانان دستور می‌دهد كه اموال خود را در راه خدا و بهره‌گیری مردم به كار اندازند و از اندوختن و ذخیره كردن آنها بپرهیزند.
+
 
تكاثر از ریشه و مصدر باب تفاعل به معنای افزون شدن، فراوان شدن و به بسیاری مال و ثروت فخر كردن است. تكاثر اختصاصی به ثروت ندارد بلكه گاه بر زیادی فرزند و قوم خویش نیز تعلق می‌گیرد. یك سوره در قرآن به نام التكاثر به بیان این صفت زشت و برحذر داشتن مردم از آن اختصاص داده است.
+
چنان که از کلمه تکاثر برمی‌آید، مفهوم آن افزایش جویی بدون اندیشه و متأثر از محیط و رقابت بین افراد است که در اصطلاح از این گونه انعکاس غیرعاقلانه به «محاکات بلا رویه» تعبیر می­ شود.<ref>طالقانی، سید محمود؛ پرتوی از قرآن، تهران، نشر شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۲ ش، چاپ چهارم،ج ۴، ص ۲۴۱.</ref>
چنان كه از ماده و هيئت تكاثر برمي‌آيد معناي آن افزايش جويي بدون انديشه و متأثر از محيط و رقابت بين افراد است كه در اصطلاح از اين گونه انعكاس غير عاقلانه به (محاكات بلا رويه) تعبير مي­شود.[3]
 
 
   
 
   
 +
==تکاثر در قرآن و روایات==
  
== تکاثر در قرآن ==
+
واژه «تکاثر» دو بار در [[قرآن]] به کار رفته است. یک مورد در [[سوره حدید]] «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَینَکمْ وَتَکاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ...»<ref>[[سوره حدید]]، آیه ۲۰.</ref>، که زیاده طلبی در مال و فرزند را از خصوصیات دنیا طلبی محسوب کرده و دیگری در [[سوره تکاثر]]، که از افتخار کردن به کثرت اموال و قوم و قبیله، نکوهش کرده است: «أَلْهاکمُ التَّکاثُرُ»؛<ref>[[سوره تکاثر]]، آیه ۱.</ref> افزون طلبی و تفاخر شما را به خود مشغول داشته است. «[[شیخ طوسى]]» گوید: این سوره درباره دو طائفه از [[قریش]] بنام بنو سهم و بنو [[عبدمناف]] نازل شده که تفاخر می‌نمودند تا این که به یادآورى مرده ها و شمارش آن‌ها از لحاظ کثرت پرداختند.
  
واژه تکاثر دو بار در [[قرآن]] به کار رفته است. یک مورد در [[سوره حدید]][4]، که زیاده طلبی در مال و فرزند را از خصوصیات دنیا طلبی محسوب کرده و دیگری در [[سوره تکاثر]]، از افزون طلبی در اموال دنیا، پرهیز داده است.
+
با این که از [[امام صادق]] علیه السلام نقل شده که «نزدیک است که فقر به کفر بینجامد»،<ref>شیخ صدوق؛ امالی صدوق، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۰ه.ق، چاپ پنجم، ص ۲۹۵.</ref> آنقدر که از افزون طلبی و تکاثر در اموال دنیا ترسانیده شده است، از فقر و نداری نترسانده ­اند؛ [[پیامبر خدا]] صلی الله علیه و آله می فرمایند: «از فقر براى شما ترسى ندارم، لیکن از تکاثر مى‌ترسم».<ref>پاینده، ابوالقاسم؛ نهج الفصاحه، تهران، دنیای دانش، ۱۳۸۲، چاپ چهارم، صفحه ۶۹۴.</ref>
 
+
أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ[5]
+
همچنین در [[حدیث|حدیثی]] از [[رسول الله]] صلی الله علیه و آله درباره مفهوم تکاثر می­ خوانیم که فرمودند: «تکاثر، جمع آورى اموال از طرق نامشروع، و خوددارى از اداى حق آن و بستن آنها در خزینه‌ها و صندوق‌ها است».<ref>فتال نیشابوری؛ روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، انتشارات رضی، بی تا، چاپ اول، ص ۴۹۳.</ref>
«افزون طلبی و تفاخر شما را به خود مشغول داشته است».
 
 
   
 
   
 
+
[[امام علی علیه السلام|امیر مؤمنان]] علیه السلام، «تکاثر» را یکى از شعبه های «[[طمع]]» ذکر نموده و در بیان آن مى‌فرماید: «التَّکاثُرُ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ شُغْلٌ واسْتِبْدالُ الَّذى‌ هُوَ ادْنى‌ بِالَّذى‌ هُوَ خَیرٌ...»؛ تکاثر همان بازیچه و سرگرمى و انتخاب پایینتر به جاى بهتر است.<ref>کلینی، الکافی، اسلامیه، تهران، سال ۱۳۶۲ش، چاپ دوم، ج ۲، ص ۳۹۴.</ref>
== تکاثر در روايات ==
 
 
 
با این که از [[امام صادق]](ع) نقل شده که «نزدیک است، که فقر به کفر بینجامد»[6] آنقدر که از افزون طلبی و زیاده خواهی در اموال دنیا ترسانیده شده است از فقر و نداری نترسانده­اند، پیغمبر خدا(ص) می فرمايند:
 
«از «فقر» براى شما ترسى ندارم، ليكن از «تكاثر» مى‌ترسم»[7]
 
 
   
 
   
همچنین در حدیثی از [[رسول الله]](ص) درباره مفهوم تکاثر می­خوانیم که فرمودند:
+
==ریشه‌ها و انگیزه‌های تکاثر==
  
«تكاثر، جمع آورى اموال از طرق نامشروع، و خوددارى از اداى حق آن و بستن آنها در خزينه‌ها و صندوق‌ها است»[8]
+
عوامل و انگیزه‌هاى متعدّدى، زمینه‌هاى پیدایش و رشد این بیمارى را در وجود برخى آدمیان، فراهم مى‌آورند و او را گرفتار پندارهاى غلط و خیالات مى‌کنند، از آن جمله می ­توان مواردی را در [[قرآن]] و روایات برشمرد:
 
   
 
   
 +
*'''گم کردن هدف:''' آنان که هدف زندگى و آفرینش را گم مى‌کنند، هم در ارتباط با آفریننده هستى دچار مشکل مى‌شوند، یعنى او را نمى‌شناسند، فرمانش را نمى‌برند، به‌ او تقرّب نمى‌جویند و هم با بندگان او روابط صحیح برقرار نمى‌کنند: حقوق آنها را نمى‌پردازند، از آنان بهره‌کشى مى‌کنند، دور احسان و انفاق نمى‌گردند، در عوض، با خصلتهاى منفى به زراندوزى مى‌پردازند. [[امام رضا]] علیه السلام مى‌فرماید: ثروت جز با این پنج خصلت انباشته نمى‌شود: بخل زیاد، آرزوى دراز، حرص فراوان، قطع رابطه با خویشاوندان و ترجیح دنیا بر آخرت.<ref>علامه مجلسی، بحارالانوار، موسسه الوفاء، لبنان، سال ۱۴۰۴ ه.ق، ج ۷۰، ص ۱۳۸.</ref>
 +
*'''فراموشى معاد:''' به طور طبیعى وقتى کسى با مبدأ آفرینش (خدا) رابطه صحیحى نداشت، با مقصد آن ([[معاد]]) نیز چندان آشنا نمى‌گردد و فراموشى معاد جز دلبستگى به دنیا و تاخت و تاز خودسرانه در آن، نتیجه دیگرى در پى نخواهد داشت و این دلبستگى، هر چه بیشتر او را به تکاثر ثروت وامى‌دارد و همه همّ و غمّش را مصروف دنیایى مى‌کند که به گمانش، نهایت زندگى و مقصد نهایى است؛ در قرآن می فرماید: واى بر هر عیبجوى مسخره‌کننده‌اى! همان کس که مال فراوانى جمع‌آورى و شماره کرده (بى‌آنکه مشروع و نامشروع آن را حساب کند).<ref> [[سوره همزه]]، آیه ۱و۲. </ref>
 +
*'''جهل و نادانى:''' انسان آگاه و خردمند، درآمد و هزینه زندگى خویش را برآوُرد مى‌کند و به اندازه رفع نیازهاى مادى و معنوى خویش به کسب درآمد مى‌پردازد، ولى افراد ناآگاه و کم خرد، بدون هدف و برنامه‌ریزى اصولى به زراندوزى مى‌پردازند، از این رو، [[امام على]] علیه السلام مى‌فرماید: «تَکثُّرُک بِما لا یبْقى‌ لَک وَ لا تَبْقى‌ لَهُ مِنْ اعْظَمِ الْجَهْلِ»؛ انباشتن آنچه که برایت نمى‌پاید و تو نیز برایش نمى‌مانى، بزرگترین نادانى است.<ref>تمیمی آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶ش، چاپ اول، ص ۷۴.</ref>
  
== ريشه‌ها و انگيزه‌ها ==
+
== جلوه‌هاى تکاثر ==
  
عوامل و انگيزه‌هاى متعدّدى، زمينه‌هاى پيدايش و رشد اين بيمارى را در وجود برخى آدميان، فراهم مى‌آورند و او را گرفتار پندارهاى غلط و خيالات ماليخوليايى مى‌كنند، از آن جمله می­توان به مواردی را در قرآن و روايات بر شمرد:
+
* تکاثر در [[شرک]] و چند خدایى: «[[حضرت یوسف]] به هم زندانى‌هاى خود که مشرک بودند، گفت: آیا ارباب متفرق بهتر است یا خداوند یکتاى قهار؟ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ».<ref>[[سوره یوسف]]، آیه ۲۹.</ref>
+
* تکاثر در غذا: [[بنی اسرائیل|بنى اسرائیل]] مى‌گفتند: ما بر یک نوع غذا صبر نداریم‌ «لَنْ نَصْبِرَ عَلى‌ طَعامٍ واحِدٍ» ما خوردنى‌هاى دیگر همچون پیاز و سیر و عدس و خیار مى‌خواهیم. «قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها».<ref>[[سوره بقره]]، آیه ۶۱.</ref>
1- '''گم كردن هدف:'''
+
* تکاثر در عمر: چنان که بعضى دوست دارند هزار سال عمر کنند. «یوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ».<ref>[[سوره بقره]]، آیه ۹۶.</ref>
آنان كه هدف زندگى و آفرينش را گم مى‌كنند، هم در ارتباط با آفريننده هستى دچار مشكل مى‌شوند، يعنى او را نمى‌شناسند، فرمانش را نمى‌برند، به‌ او تقرّب نمى‌جويند و هم با بندگان او روابط صحيح برقرار نمى‌كنند: حقوق آنها را نمى‌پردازند، از آنان بهره‌كشى مى‌كنند، دور احسان و انفاق نمى‌گردند، در عوض، با خصلتهاى منفى به زراندوزى مى‌پردازند. امام رضا(ع) مى‌فرمايد:
+
* تکاثر در مال: [[قرآن]] مى‌فرماید: برخى افراد به دنبال جمع مال و شمارش آن هستند. «الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ».<ref>[[سوره همزه]]، آیه ۲.</ref>
ثروت جز با اين پنج خصلت انباشته نمى‌شود: بخل زياد، آرزوى دراز، حرص فراوان، قطع رابطه با خويشاوندان و ترجيح دنيا بر آخرت.[9]
+
* تکاثر در مسکن: قرآن در مقام سرزنش بعضى مى‌فرماید: در دامنه هر کوهى ساختمان‌هاى بلند بنا مى‌کنید. «أَ تَبْنُونَ بِکلِّ رِیعٍ آیةً تَعْبَثُونَ».<ref>[[سوره شعراء]]، آیه ۱۲۸.</ref>
+
* تکاثر در [[شهوت رانی|شهوت]]: اسلام براى مسئله جنسى، راه ازدواج را تجویز کرده و بهره‌گیرى از همسر را بدون ملامت شمرده: «إِلَّا عَلى‌ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکتْ أَیمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیرُ مَلُومِینَ»<ref>[[سوره مؤمنون]آیه ۶.</ref> و ارضاى شهوت از غیر راه ازدواج را تجاوز دانسته است. «فَمَنِ ابْتَغى‌ وَراءَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ العادُونَ».<ref>[[سوره مؤمنون]]، آیه ۷.</ref>
2- '''فراموشى معاد:'''
 
به طور طبيعى وقتى كسى با مبدأ آفرينش (خدا) رابطه صحيحى نداشت با مقصد آن (معاد) نيز چندان آشنا نمى‌گردد و فراموشى معاد جز دلبستگى به دنيا و تاخت و تاز خودسرانه در آن، نتيجه ديگرى در پى نخواهد داشت و اين دلبستگى، هر چه بيشتر او را به تكاثر ثروت وامى‌دارد و همه همّ و غمّش را مصروف دنيايى مى‌كند كه به گمانش، نهايت زندگى و مقصد نهايى است؛
 
واى بر هر عيبجوى مسخره‌كننده‌اى! همان كس كه مال فراوانى جمع‌آورى و شماره كرده (بى‌آنكه مشروع و نامشروع آن را حساب كند)![10]
 
 
3- '''نادانى:''' انسان آگاه و خردمند، درآمد و هزينه زندگى خويش را برآوُرد مى‌كند و به اندازه رفع نيازهاى مادى و معنوى خويش به كسب درآمد مى‌پردازد، ولى افراد ناآگاه و كم خرد، بدون هدف و برنامه‌ريزى اصولى به زراندوزى مى‌پردازند، از اين رو، امام على(ع) مى‌فرمايد:
 
«انباشتن آنچه كه برايت نمى‌پايد و تو نيز برايش نمى‌مانى، بزرگترين نادانى است.»[11]
 
 
4- '''نفاق:''' امير مؤمنان(ع)، ضمن تشريح نفاق، اركان و فروع آن، «طمع» را يكى از اركان اصلى نفاق بيان مى‌كند كه خود نيز چهار شاخه دارد و يكى از آنها «تكاثر» است. سپس مى‌فرمايد:
 
«زراندوزى» همان ياوه، بازيچه، سرگرمى و انتخاب پَستى به جاى نيكى است![12]
 
 
  
== آثار و مفاسد تکاثر ==
+
==آثار و مفاسد تکاثر==
  
در کتب اخلاقی مفاسد بسیاری برای افزون طلبی و زیاده خواهی شمرده شده، در کتاب اخلاق اقتصادی[13] بدین موارد اشاره شده است:
+
در کتب اخلاقی مفاسد بسیاری برای افزون طلبی و زیاده خواهی شمرده شده، از جمله در کتاب «اخلاق اقتصادی»<ref>الهامی نیا، حسینی، یوسفیان؛ اخلاق اقتصادی،  قم، امیران، چاپ اول، ص ۹۶.</ref> بدین موارد اشاره شده است:
  
1- '''طغيان و سركشى:''' نفس امّاره انسان، ظرفيتى محدود دارد و با احساس استغنا و بى‌نيازى، سر به طغيان برمى‌دارد و در برابرِ خدا، دين و خرد، گرد نفرازى مى‌كند. اين واقعيت را قرآن چنين بيان مى‌كند:
+
*'''طغیان و سرکشى:''' نفس امّاره انسان، ظرفیتى محدود دارد و با احساس استغنا و بى‌نیازى، سر به طغیان برمى‌دارد و در برابرِ خدا، دین و خرد، گردنفرازى مى‌کند. این واقعیت را قرآن چنین بیان مى‌کند: «... انسان طغیان مى‌کند، از اینکه خود را بى‌نیاز ببیند».<ref>[[سوره علق]]، آیه ۶و۷.</ref> مترفان و مرفّهان بى‌درد نیز -که همواره در برابر نهضت انبیا و حرکتهاى اصلاحى و انقلابهاى مردمى، قد علم مى‌کردند- بر فراوانى ثروت و نفرات خویش تکیه داشتند؛ چنانکه در قرآن آمده است: «و ما در هیچ شهر و دیارى پیامبرى بیم‌دهنده نفرستادیم مگر اینکه مترفین آنها (که مست ناز و نعمت بودند) گفتند: ما به آنچه فرستاده شده‌اید کافریم! و گفتند: اموال و اولاد ما (از همه) بیشتر است؛ و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!»<ref>[[سوره سباء]]، آیه ۳۵.</ref>
چنين نيست(كه شما مى‌پنداريد) به يقين انسان طغيان مى‌كند،  از اينكه خود را بى‌نياز ببيند.[14]
+
*'''سستی و تباهی در دین:''' زراندوزى و تکاثر علاوه بر اینکه همه یا بیشتر عمر انسان را به خود اختصاص مى‌دهد و از این رهگذر، فرصتى براى پرداختن به امور دینى باقى نمى‌ماند، موجب مى‌شود ثروت اندوز، براى دستیابى به اهداف پلید خویش، بسیارى از احکام و مقرّرات دینى را زیر پا بگذارد، از این رو، [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان]] علیه السلام مى‌فرمایند: ثروت پرستى، دین را سست و باور را تباه مى‌سازد.<ref> آرام، احمد؛ الحیاه، ترجمه احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، ۱۳۸۰ ش، ج ۳ ص ۴۲۱.</ref>
+
*'''سنگدلى و بى‌خیالى:''' ثروت‌اندوز، رحم و مروّت و خواست وجدان را رفته‌رفته زیرپا مى‌گذارد، دلش سنگ مى‌شود و در برابر گرسنگى شکمهاى گرسنه و لرزش تن‌هاى برهنه نمى‌لرزد و از کنار این منظره‌هاى رقّت بار، بى‌خیال و بى‌احساس مى‌گذرد و فارغ از دردهاى بینوایان و گناهى که مرتکب شده به زندگى روزمرّه خویش مى‌پردازد، بدین سبب [[امام على]] علیه السلام مى‌فرماید: فراوانى ثروت، دلها را تباه مى‌کند و گناهان را از یاد مى‌برد.<ref>تمیمی آمدی؛ پیشین، ص ۳۶۸.</ref>
مترفان و مرفّهان بى‌درد نيز- كه همواره در برابر نهضت انبيا و حركتهاى اصلاحى و انقلابهاى مردمى، قد علم مى‌كردند- بر فراوانى ثروت و نفرات خويش تكيه داشتند؛
+
*'''حسرت و ندامت:''' همه ثروت اندوزان و مال پرستان، در نهایت از انباشتن ثروت خویش پشیمان و با دیدن آن در دست دیگران، حسرت مى‌خورند؛ حسرتى که برایشان سودى ندارد. در قرآن مجید مى‌خوانیم: خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت حسرت‌زایى به آنان نشان مى‌دهد؛ و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد.<ref>[[سوره بقره]]، آیه ۱۶۷.</ref> [[امام صادق]] علیه السلام در [[تفسیر]] این آیه مى‌فرماید: مصداق آن، مردى است که ثروتش را بر جاى مى‌گذارد و از روى تنگ چشمى در راه خدا انفاق نمى‌کند و هنگام مرگ آن را براى دیگرى رها مى‌کند که در اطاعت یا معصیت خدا صرف نماید؛ حال اگر آن را در راه اطاعت خدا هزینه کنند، آن بینوا ثروت خویش را در کفّه ترازوى دیگران مى‌بیند و حسرت مى‌خورد! و اگر آن را در راه نافرمانى خدا خرج کنند، او چنین معصیت کارى را با مال خود تقویت کرده، باز موجب ندامت و حسرتش مى‌شود.<ref>علامه مجلسی، محمدتقی؛ پیشین، ج ۷۳، ص ۱۴۲.</ref>
«و ما در هيچ شهر و ديارى پيامبرى بيم‌دهنده نفرستاديم مگر اينكه مترفين آنها(كه مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شده‌ايد كافريم! و گفتند: «اموال و اولاد ما(از همه) بيشتر است (و اين نشانه علاقه خدا به ماست!)؛ و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!»[15]
+
*'''غفلت از یاد خدا:''' تکاثر در اموال و اولاد و مانند آن، چه بسا انسان را از یاد خدا، غافل کرده و به خود مشغول مى‌دارد. قرآن کریم مى‌فرماید: «اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرّب نمى‌سازد».<ref>[[سوره سبا]]، آیه ۳۷.</ref>
+
*''' تکبّر و غرور:''' انسان، هنگامى که از نظر ثروت بر دیگران برترى یافت، گرفتار [[غرور]] و فخر فروشى مى‌شود و ثروت را وسیله برترى جویى قرار مى‌دهد. قرآن کریم، گفتار یکى از ثروت زدگان متکبّر را نقل مى‌کند که به دیگران مى‌گوید: «من از نظر ثروت از تو برتر و از نظر نفرات نیرومندترم.<ref>[[سوره کهف]]، آیه ۳۴.</ref>
2- '''سستی و تباهی در دین:''' زراندوزى و تكاثر علاوه بر اينكه همه يا بيشتر عمر انسان را به خود اختصاص مى‌دهد و از اين رهگذر، فرصتى براى پرداختن به امور دينى باقى نمى‌ماند، موجب مى‌شود ثروت اندوز، براى دستيابى به اهداف پليد خويش بسيارى از احكام و مقرّرات دينى را زير پا بگذارد، از اين رو، امير مؤمنان (ع) مى‌فرمايند:
+
*'''انحصار طلبى:''' انسان اگر گرفتار بلاى تکاثر شود، دلش مى‌خواهد همه امتیازها ازآنِ او شود و تمام ثروتها مخصوص او گردد، و از یاد مردم محروم و مستضعف، غافل مى‌شود. حضرت على علیه السلام فرمود: «مَنْ کرَمَ عَلَیهِ الْمالُ هانَتْ عَلَیهِ الرِّجالُ»؛ هر کس که مال در نزد او ارزشمند و گرامى شد، مردمان در نظر او خوار مى‌گردند.<ref>تمیمی آمدی؛ پیشین ص ۳۶۸.</ref> در روایتى نقل شده که [[پیامبر اکرم]] صلّى اللّه علیه وآله درحال [[طواف]] بودند؛ دیدند شخصى پرده [[کعبه]] را گرفته خداوند را قسم مى‌دهد به حقّ کعبه که از گناهانش در گذرد... حضرت فرمود: گناه تو چیست؟ عرض کرد: من شخص ثروتمندى هستم. وقتى شخص سائل به طرف من مى‌آید مانند آن است که آتش به سوى من زبانه مى‌کشد.<ref>محمد دبیری، تکامل در پرتو اخلاق، مشهد، جوان یاوران، ۱۳۸۰ش، ج ۱، ص ۱۱۶.</ref>
ثروت پرستى، دين را سست و باور را تباه مى‌سازد.[16]
+
*'''حرص و آز:''' نیازهاى مادّى انسان، اشباع ناپذیر است. از این رو، هرچه بیشتر مال و ثروت جمع کند، [[حرص]] و طمع وى افزون مى‌گردد. حضرت على علیه السلام فرمود: «مَنْهُومانِ لا یشْبَعانِ: طالِبُ عِلْمٍ، وَطالِبُ دُنْیا»؛ دو آزمندند که سیر نمى‌شوند: طالب دانش و طالب دنیا.<ref>شیخ صدوق، الخصال، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ش، چاپ اول، ج ۱، ص ۵۳.</ref>
+
*'''آتش دوزخ:''' فرجام زشتیها و تباهی­هایى که ثروت اندوز براى خود به پیش فرستاده، چیزى جز [[جهنم]] و خشم خدا نخواهد بود، که خود فرموده است: اى کسانى که ایمان آورده‌اید! بسیارى از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را به باطل مى‌خورند و (آنان را) از راه خدا بازمى‌دارند! و کسانى که طلا و نقره را گنجینه ذخیره و پنهان) مى‌سازند و در راه خدا انفاق نمى‌کنند را به مجازات دردناکى بشارت ده.<ref>[[سوره توبه]]، آیه ۳۴.</ref>
3- '''سنگدلى و بى‌خيالى:''' ثروت‌اندوز، رحم و مروّت و خواست وجدان را رفته‌رفته زيرپا مى‌گذارد، دلش سنگ مى‌شود و در برابر گرسنگى شكمهاى گرسنه و لرزش تن‌هاى برهنه نمى‌لرزد و از كنار اين منظره‌هاى رقّت بار، بى‌خيال و بى‌احساس مى‌گذرد و فارغ از دردهاى بينوايان و گناهى كه مرتكب شده به زندگى روزمرّه خويش مى‌پردازد، بدين سبب امام على(ع) مى‌فرمايد:
 
فراوانى ثروت، دلها را تباه مى‌كند و گناهان را از ياد مى‌برد.[17]
 
 
4- '''حسرت و ندامت:''' همه ثروت اندوزان و مال پرستان، در نهايت از انباشتن ثروت خويش پشيمان و با ديدن آن در دست ديگران، حسرت مى‌خورند؛ حسرتى كه برايشان سودى ندارد. در قرآن مجيد مى‌خوانيم:
 
خداوند اين چنين اعمال آنها را به صورت حسرت‌زايى به آنان نشان مى‌دهد؛ و هرگز از آتش(دوزخ) خارج نخواهند شد.[18]
 
امام صادق (ع) در تفسير اين آيه مى‌فرمايد:
 
مصداق آن، مردى است كه ثروتش را بر جاى مى‌گذارد و از روى تنگ چشمى در راه خدا انفاق نمى‌كند و هنگام مرگ آن را براى ديگرى رها مى‌كند كه در اطاعت يا معصيت خدا صرف نمايد؛ حال اگر آن را در راه اطاعت خدا هزينه كنند، آن بينوا ثروت خويش را در كفّه ترازوى ديگران مى‌بيند و حسرت مى‌خورد! و اگر آن را در راه نافرمانى خدا خرج كنند، او چنين معصيت كارى را با مال خود تقويت كرده، باز موجب ندامت و حسرتش مى‌شود![19]
 
 
5- '''غفلت از ياد خدا:''' تكاثر در اموال واولاد ومانند آن، چه بسا انسان را از ياد خدا، غافل كرده و به خود مشغول مى‌دارد. قرآن كريم مى‌فرمايد:
 
اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرّب نمى‌سازد.[20]
 
 
6-''' تكبّر وغرور:''' انسان، هنگامى كه از نظر ثروت برديگران برترى يافت، گرفتار غرور و فخر فروشى مى‌شود و ثروت را وسيله برترى جويى قرار مى‌دهد.
 
قرآن كريم، گفتار يكى از ثروت زدگان متكبّر را نقل مى‌كند كه به ديگران مى‌گويد:
 
«من از نظر ثروت از تو برتر و از نظر نفرات نيرومندترم!»[21]
 
 
7- '''انحصار طلبى:''' انسان اگر گرفتار بلاى تكاثر شود، دلش مى‌خواهد همه امتيازها ازآنِ او شود وتمام ثروتها مخصوص او گردد، و از ياد مردم محروم و مستضعف، غافل مى‌شود. حضرت على(ع) فرمود:
 
هر كس كه مال درنزد او ارزشمند وگرامى شد، مردمان درنظر او خوار مى‌گردند.[22]
 
در روايتى نقل شده كه پيامبراكرم صلّى اللّه عليه وآله درحال طواف بودند؛ ديدند شخصى پرده كعبه را گرفته خداوند را قسم مى‌دهد به حقّ كعبه كه از گناهانش در گذرد. ...
 
حضرت فرمود: گناه تو چيست؟
 
عرض كرد: من شخص ثروتمندى هستم. وقتى شخص سائل به طرف من مى‌آيد مانند آن است كه آتش به سوى من زبانه مى‌كشد.[23]
 
 
8- '''حرص و آز:''' نيازهاى مادّى انسان، اشباع ناپذير است. از اين رو، هرچه بيشتر مال و ثروت جمع كند، حرص و طمع وى افزون مى‌گردد. حضرت على(ع) فرمود:
 
دو آزمندند كه سير نمى‌شوند: طالب دانش و طالب دنیا.[24]
 
 
9- '''دوزخ سوزان:''' فرجام زشتيها و تباهي­هايى كه ثروت اندوز براى خود به پيش فرستاده، چيزى جز جهنم خشم خدا نخواهد بود، كه خود فرموده است:
 
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! بسيارى از دانشمندان (اهل كتاب) و راهبان، اموال مردم را به باطل مى‌خورند و (آنان را) از راه خدا بازمى‌دارند! و كسانى كه طلا و نقره را گنجينه ذخيره و پنهان) مى‌سازند و در راه خدا انفاق نمى‌كنند، به مجازات دردناكى بشارت ده.[25]
 
 
   
 
   
 +
==راههای درمان تکاثر==
  
== راههای درمان این رذیله ==
+
از بین آیات [[قرآن]] و روایاتی که از معصومین نقل شده است، برای جلوگیری و درمان این صفت رذیله مواردی را ذکر فرموده اند که به دو راهکار اشاره می ­کنیم:
  
از بین آیات و روایاتی که از معصومین نقل شده است، برای جلوگیری و درمان این صفت رذیله مواردی را ذکر فرموده اند که به دو راهکار اشاره می­کنیم:
+
'''الف. هشدار به عاقبت تکاثر'''
  
'''الف- هشدار'''
+
زراندوزى کارى ابلهانه و بدفرجام است که با نظام طبیعت و [[فطرت]] پاک انسانى نمى‌سازد. قرآن مجید جهت کنترل و اصلاح رفتار آدمی هشدار مى‌دهد که ثروت و فرزند مایه آزمایش و فتنه است، نه وسیله ای جهت غفلت از خدا. سپس مى‌فرماید: اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانى که چنین کنند، زیانکارانند!<ref>[[سوره سبا]]، آیه ۳۷.</ref>
  
زراندوزى كارى ابلهانه و بدفرجام است كه با نظام طبيعت و فطرت پاك انسانى نمى‌سازد. قرآن مجيد جهت کنترل و اصلاح رفتار آدمی هشدار مى‌دهد كه ثروت و فرزند مايه آزمايش و فتنه است، نه وسیله ای جهت غفلت از خدا. سپس مى‌فرمايد:
+
در همین راستا مولاى متقیان [[امام علی علیه السلام|علی]] علیه السلام، نکته ظریفى را گوشزد کرده، مى‌فرماید: «الْمالُ لا ینْفَعُک حَتَّى یفارِقَک»؛ ثروت تا از تو جدا نشود، سودت نمى‌رساند.<ref>صابری یزدی، الحکم الزاهره، ترجمه انصاری محلاتی، قم، سازمات تبلیغات، ۱۳۷۵ش، چاپ دوم،ص ۶۶۵.</ref>
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نكند! و كسانى كه چنين كنند، زيانكارانند![26]
 
در همين راستا مولاى متقيان(ع)، نكته ظريفى را گوشزد كرده، مى‌فرمايد:
 
ثروت تا از تو جدا نشود، سودت نمى‌رساند.[27]
 
 
   
 
   
'''ب- تهيه ذخيره اخروى‌'''
+
'''ب. تهیه ذخیره اخروى‌'''
  
با توجه به مقبوليت و محبوبيت كار و تلاش و كسب و درآمد حلال در اسلام از يكسو و ممنوعيت تكاثر ثروت از سوى ديگر، اين سؤال خودنمايى مى‌كند كه؛ با ثروت به دست آمده چه بايد كرد؟
+
با توجه به مقبولیت و محبوبیت کار و تلاش و کسب و درآمد [[حلال]] در [[اسلام]] از یک سو، و ممنوعیت تکاثر ثروت از سوى دیگر، این سؤال خودنمایى مى‌کند که با ثروت به دست آمده چه باید کرد؟ با اندک تأمّلى در آیات و روایات اسلامى، پاسخ را چنین دریافت مى‌کنیم که؛ پس از اداره آبرومندانه زندگى خود، فامیل، دوستان و آشنایان، بقیه را در راه شکوفایى فرهنگ‌ اسلامى، سازندگى مملکت، فقرزدایى، کارهاى عام المنفعه و. .. سرمایه‌گذارى کنید و خداوند، اصل سرمایه و دست کم هفتصد برابر سود آن را برایتان تضمین مى‌کند؛ «کسانى که اموال خود را در راه خدا [[انفاق]] مى‌کنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه، یکصد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هر کس بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، دو یا چند برابر مى‌کند...».<ref>[[سوره بقره]]، آیه ۲۶۱.</ref>
با اندك تأمّلى در آيات و روايات اسلامى، پاسخ را چنين دريافت مى‌كنيم كه؛ پس از اداره آبرومندانه زندگى خود، فاميل، دوستان و آشنايان، بقيه را در راه شكوفايى فرهنگ‌ اسلامى، سازندگى مملكت، فقرزدايى، كارهاى عام المنفعه و. .. سرمايه‌گذارى كنيد و خداوند، اصل سرمايه و دست كم هفتصد برابر سود آن را برايتان تضمين مى‌كند؛
 
كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌كنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند؛ كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هر كس بخواهد(و شايستگى داشته باشد)، دو يا چند برابر مى‌كند؛ و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسيع، و (به همه چيز) داناست.[28]
 
 
   
 
   
بنابراين در اسلام به جاى تكاثر و پس‌انداز بيهوده ثروت، انفاق و پيش فرستادن خيرات پيشنهاد شده كه كارى خردمندانه، خدا پسندانه، سودآور و با فرجام است و زندگى آن سرا را تأمين مى‌كند، چنانكه حضرت على(ع) فرمود:
+
بنابراین در اسلام به جاى تکاثر و پس‌انداز بیهوده ثروت، انفاق و پیش فرستادن خیرات پیشنهاد شده که کارى خردمندانه، خدا پسندانه، سودآور و با فرجام است و زندگى آن سرا را تأمین مى‌کند، چنانکه حضرت على علیه السلام فرمود: «امْسِک مِنَ الْمالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِک وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِیوْمِ فاقَتِک»؛ ثروت را به اندازه نیازت نگه دار و اضافى را براى روز بى‌نوایى‌ات (قیامت) پیش فرست.<ref>سید رضی؛ نهج البلاغه، قم، هجرت، ۱۴۱۴ ه.ق، چاپ اول، نامه ۲۱، ص ۳۷۷.</ref>
ثروت را به اندازه نيازت نگه دار و اضافى را براى روز بى‌نوايى‌ات (قيامت) پيش فرست.[29]
+
==پانویس==
+
<references />
 
+
==منابع==
== پانویس ==
+
*"تکاثر"، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، رضا پارچه باف، تاریخ بازیابی: ۲۵ شهریور ۱۳۹۱.
 
+
*تفسیر نور، محسن قرائتی، ج ۱۰ ص ۵۷۹.
[1] ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، بيروت، نشر دار صادر، 1414 ق، چاپ سوم،ج 5، ص 133
 
 
 
[2] حسین بن محمد، راغب اصفهانی؛ ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن‌، خسروى حسينى سيد غلامرضا، تهران‌، انتشارات مرتضوى‌، 1375 ش، ج 4، ص 313
 
 
 
[3] طالقاني، سيد محمود؛ پرتوي از قرآن، تهران، نشر شركت سهامي انتشار، 1362 ش، چاپ چهارم،ج 4، ص 241
 
 
 
[4] حدید آیه 20
 
 
 
[5] تکاثر، آیه1.
 
 
 
[6] شیخ صدوف؛ امالی صدوق، بیروت، اعلمی، 1400ه.ق، چاپ پنجم، ص 295
 
 
 
[7] پاینده، ابوالقاسم؛ نهج الفصاحه، تهران، دنیای دانش، 1382، چاپ چهارم، صفحه 694
 
 
 
[8] فتال نیشابوری؛ روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، انتشارات رضی، بی تا، چاپ اول، ص 493
 
 
 
[9] علامه مجلسی، محمد تقی؛ بحار الانوار، موسسه الوفاء، لبنان، سال 1404 ه.ق،ج 70، ص 138
 
 
 
[10] سوره همزه آیه 1و2
 
 
 
[11]  تمیمی آمدی، عبد الواحد؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات، 1366ش، چاپ اول، ص 74 «تَكَثُّرُكَ بِما لا يَبْقى‌ لَكَ وَ لا تَبْقى‌ لَهُ مِنْ اعْظَمِ الْجَهْلِ»
 
 
 
[12] كلینی، محمد بن یعقوب؛ الكافی، اسلامیه، تهران، سال 1362ش، چاپ دوم، ج 2،  ص 394 «التَّكاثُرُ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ شُغْلٌ و اسْتِبْدالُ الَّذى‌ هُوَ ادْنى‌ بِالَّذى‌ هُوَ خَيْرٌ. ..»
 
 
 
[13] الهامی نیا، حسینی، یوسفیان؛ اخلاق اقتصادی،  قم، امیران، چاپ اول، ص 96
 
 
 
[14] سوره علق آیه6و7.
 
 
 
[15] سوره سباء (35)
 
 
 
[16] آرام، احمد؛ الحیاه، ترجمه احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1380 ش، ج 3 ص 421
 
 
 
[17] تمیمی، آمدی؛ پیشین، ص 368
 
 
 
[18] سوره بقره (167)
 
 
 
[19] علامه مجلسی، محمد تقی؛ پیشین، ج 73، ص 142.
 
 
 
[20] سوره سبا (37)
 
 
 
[21] سوره کهف (34)
 
 
 
[22] تمیمی، آمدی؛ پیشین ص 368 «مَنْ كَرَمَ عَلَيْهِ الْمالُ هانَتْ عَلَيْهِ الرِّجالُ»
 
 
 
[23] دبیری، محمد؛ تكامل در پرتو اخلاق، مشهد، جوان یاوران، 1380ش، ج 1، ص 116
 
 
 
[24] شیخ صدوق، الخصال، قم، جامعه مدرسین، 1362ش، چاپ اول، ج 1،ص 53 «مَنْهُومانِ لا يَشْبَعانِ: طالِبُ عِلْمٍ، وَطالِبُ دُنْيا»
 
 
 
[25] سوره توبه (34)
 
 
 
[26] سوره سبا (37)
 
 
 
[27] صابری یزدی، علیرضا؛ الحکم الزاهره، ترجمه انصاری محلاتی، قم، سازمات تبلیغات، 1375ش، چاپ دوم،ص 665- «الْمالُ لا يَنْفَعُكَ حَتَّى يُفارِقَكَ»
 
 
 
[28] سوره بقره (261)
 
 
 
[29] سید رضی؛ نهج البلاغه، قم، هجرت، 1414ه.ق، چاپ اول، نامه 21، ص 377 «امْسِكْ مِنَ الْمالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِكَ وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِيَوْمِ فاقَتِكَ»
 
 
 
== منبع ==
 
 
 
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=42594 تکاثر، رضا پارچه باف ، سایت پژوهشکده باقر العلوم(ع) ( بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)]، تاریخ بازیابی : 25 شهریور 1391 .
 
 
[[رده:صفات ناپسند]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 +
[[رده:واژگان قرآنی]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= متوسط
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۱

«تکاثُر» از «کثرت» به معناى افزون‌طلبی و ثروت‌اندوزی و یا فخرفروشى به دیگران به واسطه کثرت اموال و اولاد است. قرآن کریم با نکوهش ثروت‌اندوزی به مسلمانان دستور می‌دهد که اموال خود را در راه خدا و بهره‌گیری مردم به کار اندازند و از اندوختن و ذخیره کردن آنها بپرهیزند.

معنای تکاثر

«تکاثُر» از ریشه «کثر» و مصدر باب تفاعل، هم به معنای افزون‌طلبی و ثروت‌اندوزی و هم به معنای تفاخر کردن و رقابت کردن در افزایش ثروت و عزّت است.[۱]

تکاثر اختصاصی به ثروت ندارد، بلکه گاه بر زیادی فرزند و قوم و خویش نیز تعلق می‌گیرد. یک سوره در قرآن به نام «التکاثر» به بیان این صفت زشت و برحذر داشتن مردم از آن اختصاص داده شده است.

چنان که از کلمه تکاثر برمی‌آید، مفهوم آن افزایش جویی بدون اندیشه و متأثر از محیط و رقابت بین افراد است که در اصطلاح از این گونه انعکاس غیرعاقلانه به «محاکات بلا رویه» تعبیر می­ شود.[۲]

تکاثر در قرآن و روایات

واژه «تکاثر» دو بار در قرآن به کار رفته است. یک مورد در سوره حدید «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَینَکمْ وَتَکاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ...»[۳]، که زیاده طلبی در مال و فرزند را از خصوصیات دنیا طلبی محسوب کرده و دیگری در سوره تکاثر، که از افتخار کردن به کثرت اموال و قوم و قبیله، نکوهش کرده است: «أَلْهاکمُ التَّکاثُرُ»؛[۴] افزون طلبی و تفاخر شما را به خود مشغول داشته است. «شیخ طوسى» گوید: این سوره درباره دو طائفه از قریش بنام بنو سهم و بنو عبدمناف نازل شده که تفاخر می‌نمودند تا این که به یادآورى مرده ها و شمارش آن‌ها از لحاظ کثرت پرداختند.

با این که از امام صادق علیه السلام نقل شده که «نزدیک است که فقر به کفر بینجامد»،[۵] آنقدر که از افزون طلبی و تکاثر در اموال دنیا ترسانیده شده است، از فقر و نداری نترسانده ­اند؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «از فقر براى شما ترسى ندارم، لیکن از تکاثر مى‌ترسم».[۶]

همچنین در حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله درباره مفهوم تکاثر می­ خوانیم که فرمودند: «تکاثر، جمع آورى اموال از طرق نامشروع، و خوددارى از اداى حق آن و بستن آنها در خزینه‌ها و صندوق‌ها است».[۷]

امیر مؤمنان علیه السلام، «تکاثر» را یکى از شعبه های «طمع» ذکر نموده و در بیان آن مى‌فرماید: «التَّکاثُرُ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ شُغْلٌ واسْتِبْدالُ الَّذى‌ هُوَ ادْنى‌ بِالَّذى‌ هُوَ خَیرٌ...»؛ تکاثر همان بازیچه و سرگرمى و انتخاب پایینتر به جاى بهتر است.[۸]

ریشه‌ها و انگیزه‌های تکاثر

عوامل و انگیزه‌هاى متعدّدى، زمینه‌هاى پیدایش و رشد این بیمارى را در وجود برخى آدمیان، فراهم مى‌آورند و او را گرفتار پندارهاى غلط و خیالات مى‌کنند، از آن جمله می ­توان مواردی را در قرآن و روایات برشمرد:

  • گم کردن هدف: آنان که هدف زندگى و آفرینش را گم مى‌کنند، هم در ارتباط با آفریننده هستى دچار مشکل مى‌شوند، یعنى او را نمى‌شناسند، فرمانش را نمى‌برند، به‌ او تقرّب نمى‌جویند و هم با بندگان او روابط صحیح برقرار نمى‌کنند: حقوق آنها را نمى‌پردازند، از آنان بهره‌کشى مى‌کنند، دور احسان و انفاق نمى‌گردند، در عوض، با خصلتهاى منفى به زراندوزى مى‌پردازند. امام رضا علیه السلام مى‌فرماید: ثروت جز با این پنج خصلت انباشته نمى‌شود: بخل زیاد، آرزوى دراز، حرص فراوان، قطع رابطه با خویشاوندان و ترجیح دنیا بر آخرت.[۹]
  • فراموشى معاد: به طور طبیعى وقتى کسى با مبدأ آفرینش (خدا) رابطه صحیحى نداشت، با مقصد آن (معاد) نیز چندان آشنا نمى‌گردد و فراموشى معاد جز دلبستگى به دنیا و تاخت و تاز خودسرانه در آن، نتیجه دیگرى در پى نخواهد داشت و این دلبستگى، هر چه بیشتر او را به تکاثر ثروت وامى‌دارد و همه همّ و غمّش را مصروف دنیایى مى‌کند که به گمانش، نهایت زندگى و مقصد نهایى است؛ در قرآن می فرماید: واى بر هر عیبجوى مسخره‌کننده‌اى! همان کس که مال فراوانى جمع‌آورى و شماره کرده (بى‌آنکه مشروع و نامشروع آن را حساب کند).[۱۰]
  • جهل و نادانى: انسان آگاه و خردمند، درآمد و هزینه زندگى خویش را برآوُرد مى‌کند و به اندازه رفع نیازهاى مادى و معنوى خویش به کسب درآمد مى‌پردازد، ولى افراد ناآگاه و کم خرد، بدون هدف و برنامه‌ریزى اصولى به زراندوزى مى‌پردازند، از این رو، امام على علیه السلام مى‌فرماید: «تَکثُّرُک بِما لا یبْقى‌ لَک وَ لا تَبْقى‌ لَهُ مِنْ اعْظَمِ الْجَهْلِ»؛ انباشتن آنچه که برایت نمى‌پاید و تو نیز برایش نمى‌مانى، بزرگترین نادانى است.[۱۱]

جلوه‌هاى تکاثر

  • تکاثر در شرک و چند خدایى: «حضرت یوسف به هم زندانى‌هاى خود که مشرک بودند، گفت: آیا ارباب متفرق بهتر است یا خداوند یکتاى قهار؟ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ».[۱۲]
  • تکاثر در غذا: بنى اسرائیل مى‌گفتند: ما بر یک نوع غذا صبر نداریم‌ «لَنْ نَصْبِرَ عَلى‌ طَعامٍ واحِدٍ» ما خوردنى‌هاى دیگر همچون پیاز و سیر و عدس و خیار مى‌خواهیم. «قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها».[۱۳]
  • تکاثر در عمر: چنان که بعضى دوست دارند هزار سال عمر کنند. «یوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ».[۱۴]
  • تکاثر در مال: قرآن مى‌فرماید: برخى افراد به دنبال جمع مال و شمارش آن هستند. «الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ».[۱۵]
  • تکاثر در مسکن: قرآن در مقام سرزنش بعضى مى‌فرماید: در دامنه هر کوهى ساختمان‌هاى بلند بنا مى‌کنید. «أَ تَبْنُونَ بِکلِّ رِیعٍ آیةً تَعْبَثُونَ».[۱۶]
  • تکاثر در شهوت: اسلام براى مسئله جنسى، راه ازدواج را تجویز کرده و بهره‌گیرى از همسر را بدون ملامت شمرده: «إِلَّا عَلى‌ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکتْ أَیمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیرُ مَلُومِینَ»[۱۷] و ارضاى شهوت از غیر راه ازدواج را تجاوز دانسته است. «فَمَنِ ابْتَغى‌ وَراءَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ العادُونَ».[۱۸]

آثار و مفاسد تکاثر

در کتب اخلاقی مفاسد بسیاری برای افزون طلبی و زیاده خواهی شمرده شده، از جمله در کتاب «اخلاق اقتصادی»[۱۹] بدین موارد اشاره شده است:

  • طغیان و سرکشى: نفس امّاره انسان، ظرفیتى محدود دارد و با احساس استغنا و بى‌نیازى، سر به طغیان برمى‌دارد و در برابرِ خدا، دین و خرد، گردنفرازى مى‌کند. این واقعیت را قرآن چنین بیان مى‌کند: «... انسان طغیان مى‌کند، از اینکه خود را بى‌نیاز ببیند».[۲۰] مترفان و مرفّهان بى‌درد نیز -که همواره در برابر نهضت انبیا و حرکتهاى اصلاحى و انقلابهاى مردمى، قد علم مى‌کردند- بر فراوانى ثروت و نفرات خویش تکیه داشتند؛ چنانکه در قرآن آمده است: «و ما در هیچ شهر و دیارى پیامبرى بیم‌دهنده نفرستادیم مگر اینکه مترفین آنها (که مست ناز و نعمت بودند) گفتند: ما به آنچه فرستاده شده‌اید کافریم! و گفتند: اموال و اولاد ما (از همه) بیشتر است؛ و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!»[۲۱]
  • سستی و تباهی در دین: زراندوزى و تکاثر علاوه بر اینکه همه یا بیشتر عمر انسان را به خود اختصاص مى‌دهد و از این رهگذر، فرصتى براى پرداختن به امور دینى باقى نمى‌ماند، موجب مى‌شود ثروت اندوز، براى دستیابى به اهداف پلید خویش، بسیارى از احکام و مقرّرات دینى را زیر پا بگذارد، از این رو، امیرمؤمنان علیه السلام مى‌فرمایند: ثروت پرستى، دین را سست و باور را تباه مى‌سازد.[۲۲]
  • سنگدلى و بى‌خیالى: ثروت‌اندوز، رحم و مروّت و خواست وجدان را رفته‌رفته زیرپا مى‌گذارد، دلش سنگ مى‌شود و در برابر گرسنگى شکمهاى گرسنه و لرزش تن‌هاى برهنه نمى‌لرزد و از کنار این منظره‌هاى رقّت بار، بى‌خیال و بى‌احساس مى‌گذرد و فارغ از دردهاى بینوایان و گناهى که مرتکب شده به زندگى روزمرّه خویش مى‌پردازد، بدین سبب امام على علیه السلام مى‌فرماید: فراوانى ثروت، دلها را تباه مى‌کند و گناهان را از یاد مى‌برد.[۲۳]
  • حسرت و ندامت: همه ثروت اندوزان و مال پرستان، در نهایت از انباشتن ثروت خویش پشیمان و با دیدن آن در دست دیگران، حسرت مى‌خورند؛ حسرتى که برایشان سودى ندارد. در قرآن مجید مى‌خوانیم: خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت حسرت‌زایى به آنان نشان مى‌دهد؛ و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد.[۲۴] امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه مى‌فرماید: مصداق آن، مردى است که ثروتش را بر جاى مى‌گذارد و از روى تنگ چشمى در راه خدا انفاق نمى‌کند و هنگام مرگ آن را براى دیگرى رها مى‌کند که در اطاعت یا معصیت خدا صرف نماید؛ حال اگر آن را در راه اطاعت خدا هزینه کنند، آن بینوا ثروت خویش را در کفّه ترازوى دیگران مى‌بیند و حسرت مى‌خورد! و اگر آن را در راه نافرمانى خدا خرج کنند، او چنین معصیت کارى را با مال خود تقویت کرده، باز موجب ندامت و حسرتش مى‌شود.[۲۵]
  • غفلت از یاد خدا: تکاثر در اموال و اولاد و مانند آن، چه بسا انسان را از یاد خدا، غافل کرده و به خود مشغول مى‌دارد. قرآن کریم مى‌فرماید: «اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرّب نمى‌سازد».[۲۶]
  • تکبّر و غرور: انسان، هنگامى که از نظر ثروت بر دیگران برترى یافت، گرفتار غرور و فخر فروشى مى‌شود و ثروت را وسیله برترى جویى قرار مى‌دهد. قرآن کریم، گفتار یکى از ثروت زدگان متکبّر را نقل مى‌کند که به دیگران مى‌گوید: «من از نظر ثروت از تو برتر و از نظر نفرات نیرومندترم!».[۲۷]
  • انحصار طلبى: انسان اگر گرفتار بلاى تکاثر شود، دلش مى‌خواهد همه امتیازها ازآنِ او شود و تمام ثروتها مخصوص او گردد، و از یاد مردم محروم و مستضعف، غافل مى‌شود. حضرت على علیه السلام فرمود: «مَنْ کرَمَ عَلَیهِ الْمالُ هانَتْ عَلَیهِ الرِّجالُ»؛ هر کس که مال در نزد او ارزشمند و گرامى شد، مردمان در نظر او خوار مى‌گردند.[۲۸] در روایتى نقل شده که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه وآله درحال طواف بودند؛ دیدند شخصى پرده کعبه را گرفته خداوند را قسم مى‌دهد به حقّ کعبه که از گناهانش در گذرد... حضرت فرمود: گناه تو چیست؟ عرض کرد: من شخص ثروتمندى هستم. وقتى شخص سائل به طرف من مى‌آید مانند آن است که آتش به سوى من زبانه مى‌کشد.[۲۹]
  • حرص و آز: نیازهاى مادّى انسان، اشباع ناپذیر است. از این رو، هرچه بیشتر مال و ثروت جمع کند، حرص و طمع وى افزون مى‌گردد. حضرت على علیه السلام فرمود: «مَنْهُومانِ لا یشْبَعانِ: طالِبُ عِلْمٍ، وَطالِبُ دُنْیا»؛ دو آزمندند که سیر نمى‌شوند: طالب دانش و طالب دنیا.[۳۰]
  • آتش دوزخ: فرجام زشتیها و تباهی­هایى که ثروت اندوز براى خود به پیش فرستاده، چیزى جز جهنم و خشم خدا نخواهد بود، که خود فرموده است: اى کسانى که ایمان آورده‌اید! بسیارى از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را به باطل مى‌خورند و (آنان را) از راه خدا بازمى‌دارند! و کسانى که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) مى‌سازند و در راه خدا انفاق نمى‌کنند را به مجازات دردناکى بشارت ده.[۳۱]

راههای درمان تکاثر

از بین آیات قرآن و روایاتی که از معصومین نقل شده است، برای جلوگیری و درمان این صفت رذیله مواردی را ذکر فرموده اند که به دو راهکار اشاره می ­کنیم:

الف. هشدار به عاقبت تکاثر

زراندوزى کارى ابلهانه و بدفرجام است که با نظام طبیعت و فطرت پاک انسانى نمى‌سازد. قرآن مجید جهت کنترل و اصلاح رفتار آدمی هشدار مى‌دهد که ثروت و فرزند مایه آزمایش و فتنه است، نه وسیله ای جهت غفلت از خدا. سپس مى‌فرماید: اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانى که چنین کنند، زیانکارانند![۳۲]

در همین راستا مولاى متقیان علی علیه السلام، نکته ظریفى را گوشزد کرده، مى‌فرماید: «الْمالُ لا ینْفَعُک حَتَّى یفارِقَک»؛ ثروت تا از تو جدا نشود، سودت نمى‌رساند.[۳۳]

ب. تهیه ذخیره اخروى‌

با توجه به مقبولیت و محبوبیت کار و تلاش و کسب و درآمد حلال در اسلام از یک سو، و ممنوعیت تکاثر ثروت از سوى دیگر، این سؤال خودنمایى مى‌کند که با ثروت به دست آمده چه باید کرد؟ با اندک تأمّلى در آیات و روایات اسلامى، پاسخ را چنین دریافت مى‌کنیم که؛ پس از اداره آبرومندانه زندگى خود، فامیل، دوستان و آشنایان، بقیه را در راه شکوفایى فرهنگ‌ اسلامى، سازندگى مملکت، فقرزدایى، کارهاى عام المنفعه و. .. سرمایه‌گذارى کنید و خداوند، اصل سرمایه و دست کم هفتصد برابر سود آن را برایتان تضمین مى‌کند؛ «کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌کنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه، یکصد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هر کس بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، دو یا چند برابر مى‌کند...».[۳۴]

بنابراین در اسلام به جاى تکاثر و پس‌انداز بیهوده ثروت، انفاق و پیش فرستادن خیرات پیشنهاد شده که کارى خردمندانه، خدا پسندانه، سودآور و با فرجام است و زندگى آن سرا را تأمین مى‌کند، چنانکه حضرت على علیه السلام فرمود: «امْسِک مِنَ الْمالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِک وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِیوْمِ فاقَتِک»؛ ثروت را به اندازه نیازت نگه دار و اضافى را براى روز بى‌نوایى‌ات (قیامت) پیش فرست.[۳۵]

پانویس

  1. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، نشر دار صادر، ۱۴۱۴ ق، چاپ سوم،ج ۵، ص ۱۳۳؛ ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن‌، سید غلامرضا خسروى، تهران‌، انتشارات مرتضوى‌، ۱۳۷۵ ش، ج ۴، ص ۳۱۳.
  2. طالقانی، سید محمود؛ پرتوی از قرآن، تهران، نشر شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۲ ش، چاپ چهارم،ج ۴، ص ۲۴۱.
  3. سوره حدید، آیه ۲۰.
  4. سوره تکاثر، آیه ۱.
  5. شیخ صدوق؛ امالی صدوق، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۰ه.ق، چاپ پنجم، ص ۲۹۵.
  6. پاینده، ابوالقاسم؛ نهج الفصاحه، تهران، دنیای دانش، ۱۳۸۲، چاپ چهارم، صفحه ۶۹۴.
  7. فتال نیشابوری؛ روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، انتشارات رضی، بی تا، چاپ اول، ص ۴۹۳.
  8. کلینی، الکافی، اسلامیه، تهران، سال ۱۳۶۲ش، چاپ دوم، ج ۲، ص ۳۹۴.
  9. علامه مجلسی، بحارالانوار، موسسه الوفاء، لبنان، سال ۱۴۰۴ ه.ق، ج ۷۰، ص ۱۳۸.
  10. سوره همزه، آیه ۱و۲.
  11. تمیمی آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶ش، چاپ اول، ص ۷۴.
  12. سوره یوسف، آیه ۲۹.
  13. سوره بقره، آیه ۶۱.
  14. سوره بقره، آیه ۹۶.
  15. سوره همزه، آیه ۲.
  16. سوره شعراء، آیه ۱۲۸.
  17. سوره مؤمنون، آیه ۶.
  18. سوره مؤمنون، آیه ۷.
  19. الهامی نیا، حسینی، یوسفیان؛ اخلاق اقتصادی، قم، امیران، چاپ اول، ص ۹۶.
  20. سوره علق، آیه ۶و۷.
  21. سوره سباء، آیه ۳۵.
  22. آرام، احمد؛ الحیاه، ترجمه احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، ۱۳۸۰ ش، ج ۳ ص ۴۲۱.
  23. تمیمی آمدی؛ پیشین، ص ۳۶۸.
  24. سوره بقره، آیه ۱۶۷.
  25. علامه مجلسی، محمدتقی؛ پیشین، ج ۷۳، ص ۱۴۲.
  26. سوره سبا، آیه ۳۷.
  27. سوره کهف، آیه ۳۴.
  28. تمیمی آمدی؛ پیشین ص ۳۶۸.
  29. محمد دبیری، تکامل در پرتو اخلاق، مشهد، جوان یاوران، ۱۳۸۰ش، ج ۱، ص ۱۱۶.
  30. شیخ صدوق، الخصال، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ش، چاپ اول، ج ۱، ص ۵۳.
  31. سوره توبه، آیه ۳۴.
  32. سوره سبا، آیه ۳۷.
  33. صابری یزدی، الحکم الزاهره، ترجمه انصاری محلاتی، قم، سازمات تبلیغات، ۱۳۷۵ش، چاپ دوم،ص ۶۶۵.
  34. سوره بقره، آیه ۲۶۱.
  35. سید رضی؛ نهج البلاغه، قم، هجرت، ۱۴۱۴ ه.ق، چاپ اول، نامه ۲۱، ص ۳۷۷.

منابع

  • "تکاثر"، دانشنامه پژوهه، رضا پارچه باف، تاریخ بازیابی: ۲۵ شهریور ۱۳۹۱.
  • تفسیر نور، محسن قرائتی، ج ۱۰ ص ۵۷۹.