زید بن علی بن الحسین: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | « | + | «'''زید بن علی'''» فرزند [[امام زین العابدین]] علیهالسلام، از چهرههاى معروف و درخشان خاندان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و فردی عالم، پارسا و شجاع بود. او در عصر خلافت [[هشام بن عبدالملک|هشام بن عبدالملک]] بر ضد حکومت [[بنی امیه|امویان]] در [[کوفه]] قیام نمود و سرانجام به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید. قیام او در برانگیختن احساسات مردم بر ضد دستگاه اموی - از جمله قیام [[عباسیان]] که منجر به سقوط بنی امیه شد - نقش مهمی داشت. |
==ولادت و نسب== | ==ولادت و نسب== | ||
سطر ۸: | سطر ۸: | ||
==شخصیت علمی و اخلاقی== | ==شخصیت علمی و اخلاقی== | ||
− | [[شیخ مفید]] (م، ۴۱۳ ق) در [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|الارشاد]] درباره شخصیت زید بن على علیهالسلام مى گوید: زید بن على بن حسین علیهالسلام پس از برادر بزرگوارش [[امام باقر علیه السلام|امام محمدباقر]] علیهالسلام، از سایر برادران خود بزرگوارتر و برتر بود. وى مردى پارسا، [[تقوا|پرهیزکار]]، [[فقیه|فقیه]]، سخاوتمند و دلاور بود که شمشیر بدست گرفت و با قیام خود [[امر به معروف و نهى از منکر]] کرد و از کشندگان [[امام حسین]] علیهالسلام خونخواهى نمود.<ref> الارشاد (شیخ مفید)، ص ۵۲۰؛ کشف الغمه ( | + | [[شیخ مفید]] (م، ۴۱۳ ق) در [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|الارشاد]] درباره شخصیت زید بن على علیهالسلام مى گوید: زید بن على بن حسین علیهالسلام پس از برادر بزرگوارش [[امام باقر علیه السلام|امام محمدباقر]] علیهالسلام، از سایر برادران خود بزرگوارتر و برتر بود. وى مردى پارسا، [[تقوا|پرهیزکار]]، [[فقیه|فقیه]]، سخاوتمند و دلاور بود که شمشیر بدست گرفت و با قیام خود [[امر به معروف و نهى از منکر]] کرد و از کشندگان [[امام حسین]] علیهالسلام خونخواهى نمود.<ref> الارشاد (شیخ مفید)، ص ۵۲۰؛ کشف الغمه (اربلی)، ج ۲، ص ۳۳۵؛ بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج ۴۶، ص ۱۸۶.</ref> |
زید در [[علم کلام]]، [[فقه|فقه]]، [[حدیث|حدیث]] و...، کتابهایی تألیف نمود، از جمله کتاب «الصفوة» که در باب مسئله [[امامت]] و خلافت [[ائمه اطهار|ائمه]](ع)، مباحثی را مطرح و بررسی کرده است. او در این کتاب با الهام و استمداد از [[قرآن|قرآن]] و استدلال به بیش از ۱۵۰ آیه، مسئله امامت را بررسی کرده است.<ref>عباس کمساری، «زید بن علی بن الحسین شهید قرآنی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله مبلغان، ص۵۲.</ref> کتب دیگری نیز به زید بن علی منسوب کرده اند، از جمله: المجموع فی الفقه؛ أخبار زید بن علی؛ تثبیت الإمامة؛ مناسک یا منسک الحج؛ رسالة فی حقوق اللّه؛ کتاب فی الرد علی القدریة من القرآن و... .<ref>سید عباس وزیری، «چگونگی پیدایش مذهب زیدیه و توسعه آن»، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref> | زید در [[علم کلام]]، [[فقه|فقه]]، [[حدیث|حدیث]] و...، کتابهایی تألیف نمود، از جمله کتاب «الصفوة» که در باب مسئله [[امامت]] و خلافت [[ائمه اطهار|ائمه]](ع)، مباحثی را مطرح و بررسی کرده است. او در این کتاب با الهام و استمداد از [[قرآن|قرآن]] و استدلال به بیش از ۱۵۰ آیه، مسئله امامت را بررسی کرده است.<ref>عباس کمساری، «زید بن علی بن الحسین شهید قرآنی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله مبلغان، ص۵۲.</ref> کتب دیگری نیز به زید بن علی منسوب کرده اند، از جمله: المجموع فی الفقه؛ أخبار زید بن علی؛ تثبیت الإمامة؛ مناسک یا منسک الحج؛ رسالة فی حقوق اللّه؛ کتاب فی الرد علی القدریة من القرآن و... .<ref>سید عباس وزیری، «چگونگی پیدایش مذهب زیدیه و توسعه آن»، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref> | ||
− | برخی راویان از زید عبارتند از: [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]]( | + | برخی راویان از زید عبارتند از: [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]](علیهالسلام)؛ محمد بن مسلم زهری؛ شعبة بن حجاج؛ عبدالرحمن بن ابیالزناد؛ عبدالرحمن بن حارث بن عیاش؛ بسام صیرفی. |
همچنین درباره شخصیت عبادى وى، زیاد بن منذر معروف به [[ابو الجارود]] گفت: من به [[مدینه]] رفته و از هر کسى درباره زید بن على علیهالسلام پرسش کردم، به من گفتند: ذاک حلیف القرآن؛ او حلیف (هم سوگند) [[قرآن]] است. همچنین هشام بن هشام گفت: از خالد بن صفوان که شخصیت زید بن على علیهالسلام را براى ما تعریف مى کرد، پرسیدم: زید را در کجا دیدار کردى؟ گفت: در رصافه [[کوفه]]. پرسیدم: او چگونه مردى بود؟ گفت ترس از خدا به حدى در او اثر گذاشته بود که اشکش جارى است.<ref> همان.</ref> | همچنین درباره شخصیت عبادى وى، زیاد بن منذر معروف به [[ابو الجارود]] گفت: من به [[مدینه]] رفته و از هر کسى درباره زید بن على علیهالسلام پرسش کردم، به من گفتند: ذاک حلیف القرآن؛ او حلیف (هم سوگند) [[قرآن]] است. همچنین هشام بن هشام گفت: از خالد بن صفوان که شخصیت زید بن على علیهالسلام را براى ما تعریف مى کرد، پرسیدم: زید را در کجا دیدار کردى؟ گفت: در رصافه [[کوفه]]. پرسیدم: او چگونه مردى بود؟ گفت ترس از خدا به حدى در او اثر گذاشته بود که اشکش جارى است.<ref> همان.</ref> | ||
==قیام و شهادت زید== | ==قیام و شهادت زید== | ||
− | از برخى روایات بدست مى آید که شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهمالسلام در [[کوفه]] با آگاهى از روحیه مبارزه جویى [[زید بن علی بن الحسین|زید بن على]] علیهالسلام و مخالفت پنهان و آشکار او با دستگاه [[خلافت]] بنى امیه، از او دعوت کردند که از [[مدینه|مدینه]] به کوفه رفته و رهبریت قیام ضد اموى را بر عهده گیرد. زید با برادر بزرگوارش [[امام باقر علیه السلام|امام محمدباقر]] علیهالسلام در این باره مشورت کرد. امام علیهالسلام وى را از زودهنگام بودن قیام و بى نتیجه بودن آن باخبر کرد.<ref> مسند زید بن علی علیهالسلام، ص ۱۹۰.</ref> | + | از برخى روایات بدست مى آید که [[شیعه|شیعیان]] و دوستداران [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهمالسلام در [[کوفه]] با آگاهى از روحیه مبارزه جویى [[زید بن علی بن الحسین|زید بن على]] علیهالسلام و مخالفت پنهان و آشکار او با دستگاه [[خلافت]] بنى امیه، از او دعوت کردند که از [[مدینه|مدینه]] به کوفه رفته و رهبریت قیام ضد اموى را بر عهده گیرد. زید با برادر بزرگوارش [[امام باقر علیه السلام|امام محمدباقر]] علیهالسلام در این باره مشورت کرد. امام علیهالسلام وى را از زودهنگام بودن قیام و بى نتیجه بودن آن باخبر کرد.<ref> مسند زید بن علی علیهالسلام، ص ۱۹۰.</ref> |
− | به همین جهت، زید به احترام نظر امام و برادرش امام باقر علیهالسلام در حیات آن حضرت اقدام به قیام و مبارزه نکرد. اما چند سال پس از [[شهادت امام باقر علیه السلام|شهادت امام | + | به همین جهت، زید به احترام نظر امام و برادرش امام باقر علیهالسلام در حیات آن حضرت اقدام به قیام و مبارزه نکرد. اما چند سال پس از [[شهادت امام باقر علیه السلام|شهادت امام باقر]] علیهالسلام که زورگویى ها و رفتارهاى تبعیض آمیز عامل خلیفه در مدینه غیرقابل تحمل شده بود، زید به [[شام]] رفت تا از دست وى در نزد [[هشام بن عبدالملک|هشام بن عبدالملک]] شکایت نماید. ولى هشام نه تنها به شکایت هاى زید اعتنایى نکرد، بلکه او را از شام بیرون نمود. این امر سبب گردید که زید، تصمیم نهایى خود را بگیرد و به سوى کوفه رهسپار گردد تا در جمع مبارزان این شهر با دستگاه خلافت به مبارزه و قیام برخیزد. |
وى پس از آن که وارد کوفه شد، مردم این شهر را به طور پنهانى به مبارزه دعوت کرد و عده اى به او پیوستند، ولى زید تعداد آنان را براى یک مبارزه کافى نمى دانست. به همین جهت پس از چهار ماه اقامت در کوفه، تصمیم به خروج از این شهر گرفت تا به مدینه برگردد. اما شیعیان و مخالفان بنى امیه که از تصمیم او آگاهى یافته بودند، به سراغش رفته و او را در [[قادسیه|قادسیه]] یافتند و از وى درخواست کردند که به کوفه برگردد و آنان او را به طور جدى یارى خواهند داد و نیروى رزمى و تجهیزات جنگى لازم را برایش فراهم خواهند کرد. | وى پس از آن که وارد کوفه شد، مردم این شهر را به طور پنهانى به مبارزه دعوت کرد و عده اى به او پیوستند، ولى زید تعداد آنان را براى یک مبارزه کافى نمى دانست. به همین جهت پس از چهار ماه اقامت در کوفه، تصمیم به خروج از این شهر گرفت تا به مدینه برگردد. اما شیعیان و مخالفان بنى امیه که از تصمیم او آگاهى یافته بودند، به سراغش رفته و او را در [[قادسیه|قادسیه]] یافتند و از وى درخواست کردند که به کوفه برگردد و آنان او را به طور جدى یارى خواهند داد و نیروى رزمى و تجهیزات جنگى لازم را برایش فراهم خواهند کرد. | ||
سطر ۳۵: | سطر ۳۵: | ||
یاران و فرزندان او بدنش را در جویى دفن نموده و بر روى آن آب روان جارى کردند. از زید بن على علیهالسلام در هنگام شهادتش، چهل و دو سال گذشته بود.<ref> همان، ص ۱۸۷.</ref> | یاران و فرزندان او بدنش را در جویى دفن نموده و بر روى آن آب روان جارى کردند. از زید بن على علیهالسلام در هنگام شهادتش، چهل و دو سال گذشته بود.<ref> همان، ص ۱۸۷.</ref> | ||
− | بازماندگان سپاه زید و فرزندان او از جمله یحیى بن زید، پس از دفن بدن وى پراکنده شده و بسیارى از آنان توانستند از کوفه گریخته و به شهرهاى دیگر روند. یوسف بن عمر که براى پیداکردن جسد زید جایزه مهمى تعیین کرده بود با راهنمایى یکى از آنانى که شاهد دفن وى بود، مدفن او را پیدا کرد و پس از [[نبش قبر]] سرش را از بدن جدا کرد و براى هشام بن عبدالملک در شام فرستاد و بدنش را در محله کناسه کوفه به دار آویخت. | + | بازماندگان سپاه زید و فرزندان او از جمله یحیى بن زید، پس از دفن بدن وى پراکنده شده و بسیارى از آنان توانستند از کوفه گریخته و به شهرهاى دیگر روند. یوسف بن عمر که براى پیداکردن جسد زید جایزه مهمى تعیین کرده بود با راهنمایى یکى از آنانى که شاهد دفن وى بود، مدفن او را پیدا کرد و پس از [[نبش قبر]] سرش را از بدن جدا کرد و براى [[هشام بن عبدالملک]] در شام فرستاد و بدنش را در محله کناسه کوفه به دار آویخت.<ref>نک: تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۵۰۳؛ الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ج ۸، ص ۱۲۲؛ تاریخ دمشق (ابن عساکر)، ج ۱۹، ص ۴۵۶.</ref> |
+ | |||
+ | هشام، پس از دریافت سر زید و نصب آن در شام، دستور داد آن را به [[مدینه]] بفرستند. حاکم مدینه به مدت هفت روز آن را در [[مسجد النبی]] صلی الله علیه و آله آویخت و اهالی این شهر را به دیدن آن و شنیدن خطبههای سخنرانان حکومتی که بر ضد [[اهل بیت]] علیهمالسلام سخن پراکنی میکردند، مجبور نمود. آنگاه این سر مطهر را به دستور هشام به [[مصر]] فرستاد. ابوحکم بن ابیابیض قیسی که حامل سر زید بود، در روز دهم [[جمادی الثانی]] سال ۱۲۲ قمری، آن را وارد مصر گردانید و اهالی این منطقه را برای دیدار از سر مقدس زید و ترساندن مخالفان حکومت تحت فشار قرار داد. هماکنون در حد فاصل قاهره و برکه [[قارون]] در نزدیکی مسجد [[احمد بن طولون|ابن طولون]]، زیارتگاهی است که گفته میشود سر زید در آن مدفون است.<ref>الکنى والألقاب (شیخ عباس قمی)، ج ۱، ص ۲۳۱.</ref> | ||
به همراه زید، بدن برخى از یاران نزدیک او چون نصر بن خزیمه، معاویة بن اسحاق و زیاد بن عبدالله فهرى نیز به دار آویخته شد. بدین ترتیب، قیامى که مى رفت ریشه [[ظلم]] و تجاوز را در جامعه اسلامى، به ویژه در منطقه [[عراق]] بخشکاند و نهال [[عدالت]] اسلامى را بارور کند، بدست دژخیمان خلیفه اموى به شکست و نابودى کشیده شد. | به همراه زید، بدن برخى از یاران نزدیک او چون نصر بن خزیمه، معاویة بن اسحاق و زیاد بن عبدالله فهرى نیز به دار آویخته شد. بدین ترتیب، قیامى که مى رفت ریشه [[ظلم]] و تجاوز را در جامعه اسلامى، به ویژه در منطقه [[عراق]] بخشکاند و نهال [[عدالت]] اسلامى را بارور کند، بدست دژخیمان خلیفه اموى به شکست و نابودى کشیده شد. | ||
سطر ۴۱: | سطر ۴۳: | ||
این واقعه، به همان صورتى که [[امام باقر علیه السلام|امام محمدباقر]] علیهالسلام و [[امام صادق علیه السلام|امام جعفرصادق]] علیهالسلام پیش گویى و پیش بینى کرده بودند، واقع گردید. به دستور دستگاه خلافت جسد زید و یارانش بر بالاى چوبه هاى دار باقى ماندند و براى نگهدارى از آن ها چهارصد نفر را مأمور کردند. پس از گذشت چهار سال که [[یحیی بن زید|یحیى]] فرزند زید در [[خراسان]] قیام کرد و به شهادت رسید و سرش را نزد ولید بن یزید (دهمین خلیفه امویان) در شام بردند، وى دستور داد تا جسد زید را آتش زده و خاکسترش را بر باد دهند.<ref> نک: تاریخ طبرى، ج ۵، ص ۵۰۳؛ الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ج ۸، ص ۱۲۲؛ تاریخ خلفا (رسول جعفریان)، ص ۶۵۰ و تاریخ دمشق (ابن عساکر عسقلانی)، ج ۱۹، ص ۴۵۶ و ۴۷۶.</ref> | این واقعه، به همان صورتى که [[امام باقر علیه السلام|امام محمدباقر]] علیهالسلام و [[امام صادق علیه السلام|امام جعفرصادق]] علیهالسلام پیش گویى و پیش بینى کرده بودند، واقع گردید. به دستور دستگاه خلافت جسد زید و یارانش بر بالاى چوبه هاى دار باقى ماندند و براى نگهدارى از آن ها چهارصد نفر را مأمور کردند. پس از گذشت چهار سال که [[یحیی بن زید|یحیى]] فرزند زید در [[خراسان]] قیام کرد و به شهادت رسید و سرش را نزد ولید بن یزید (دهمین خلیفه امویان) در شام بردند، وى دستور داد تا جسد زید را آتش زده و خاکسترش را بر باد دهند.<ref> نک: تاریخ طبرى، ج ۵، ص ۵۰۳؛ الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ج ۸، ص ۱۲۲؛ تاریخ خلفا (رسول جعفریان)، ص ۶۵۰ و تاریخ دمشق (ابن عساکر عسقلانی)، ج ۱۹، ص ۴۵۶ و ۴۷۶.</ref> | ||
− | == | + | ==قیام زید در نظر امام صادق == |
− | از روایات بر می آید که امام صادق علیه السلام با قيام زيد موافق بوده | + | از روایات بر می آید که [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام با قيام زيد موافق بوده است؛ از جمله این روایات روایتی از [[امام رضا]] علیه السلام است که در پاسخ به [[مأمون]] فرمود: «پدرم موسي بن جعفر، نقل كرد كه از پدرش جعفر بن محمد شنيده بود كه مي گفت:... زيد براي قيامش با من مشورت كرد، من به او گفتم: عموجان اگر دوست داري همان شخص به دار آويخته در كناسه (كوفه) باشي، راه تو همين است. موقعي كه زيد از حضور امام صادق-عليه السلام- بيرون رفت، امام فرمود: «واي به حال كسي كه نداي او را بشنود و به ياري او نشتابد.»<ref>شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1404 هـ ق، ج 1، ص 225، باب 25.</ref> |
− | همچنین امام صادق | + | همچنین امام صادق عليه السلام در گفتگو با يكي از ياران زيد كه در ركاب او شش تن از سپاه امويان را كشته بود، فرمود: «خداوند مرا در اين خون ها شريك گرداند، به خدا سوگند عمويم زيد روش [[حضرت علی]] علیه السلام و يارانش را در پيش گرفتند.»<ref>تستري، محمدتقي، قاموس الرجال، قم، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين، چاپ دوم، ج 4، ص 570.</ref> |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
+ | |||
*مؤسسه تبیان، نرمافزار دایرةالمعارف چهارده معصوم علیهمالسلام. | *مؤسسه تبیان، نرمافزار دایرةالمعارف چهارده معصوم علیهمالسلام. | ||
*"زید بن علی بن الحسین"، ویکی نور. | *"زید بن علی بن الحسین"، ویکی نور. |
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۳
«زید بن علی» فرزند امام زین العابدین علیهالسلام، از چهرههاى معروف و درخشان خاندان پیامبر و فردی عالم، پارسا و شجاع بود. او در عصر خلافت هشام بن عبدالملک بر ضد حکومت امویان در کوفه قیام نمود و سرانجام به شهادت رسید. قیام او در برانگیختن احساسات مردم بر ضد دستگاه اموی - از جمله قیام عباسیان که منجر به سقوط بنی امیه شد - نقش مهمی داشت.
محتویات
ولادت و نسب
«زید بن علی» پسر امام سجاد (علیه السلام)، امام چهارم شیعیان است. و مادر او، کنیزی شایسته و بانجابت به نام حوراء است که مختار بن ابیعبیده ثقفی او را خرید و هنگامی که در چهره او آثار پاکی و بزرگی را مشاهده کرد، او را بهعنوان هدیه خدمت امام سجاد فرستاد. این بانو از امام دارای چهار فرزند شد که عبارتند از: زید، عمر، علی و خدیجه.
اگرچه تاریخ دقیق ولادت زید مشخص نیست، اما از تاریخ شهادت و سن او در هنگام شهادت مىتوان حدس زد که زید در چه سالى متولد شده است. چون زید در سال ١٢٠ یا ١٢١ به شهادت رسیده و از سوى دیگر شیخ مفید سن او را در هنگام شهادت ۴۲ سال مىداند[۱]؛ پس روشن مىشود که وى در حدود سال ۷۸ هجرى پا به عرصه وجود نهاده است.
شخصیت علمی و اخلاقی
شیخ مفید (م، ۴۱۳ ق) در الارشاد درباره شخصیت زید بن على علیهالسلام مى گوید: زید بن على بن حسین علیهالسلام پس از برادر بزرگوارش امام محمدباقر علیهالسلام، از سایر برادران خود بزرگوارتر و برتر بود. وى مردى پارسا، پرهیزکار، فقیه، سخاوتمند و دلاور بود که شمشیر بدست گرفت و با قیام خود امر به معروف و نهى از منکر کرد و از کشندگان امام حسین علیهالسلام خونخواهى نمود.[۲]
زید در علم کلام، فقه، حدیث و...، کتابهایی تألیف نمود، از جمله کتاب «الصفوة» که در باب مسئله امامت و خلافت ائمه(ع)، مباحثی را مطرح و بررسی کرده است. او در این کتاب با الهام و استمداد از قرآن و استدلال به بیش از ۱۵۰ آیه، مسئله امامت را بررسی کرده است.[۳] کتب دیگری نیز به زید بن علی منسوب کرده اند، از جمله: المجموع فی الفقه؛ أخبار زید بن علی؛ تثبیت الإمامة؛ مناسک یا منسک الحج؛ رسالة فی حقوق اللّه؛ کتاب فی الرد علی القدریة من القرآن و... .[۴]
برخی راویان از زید عبارتند از: امام صادق(علیهالسلام)؛ محمد بن مسلم زهری؛ شعبة بن حجاج؛ عبدالرحمن بن ابیالزناد؛ عبدالرحمن بن حارث بن عیاش؛ بسام صیرفی.
همچنین درباره شخصیت عبادى وى، زیاد بن منذر معروف به ابو الجارود گفت: من به مدینه رفته و از هر کسى درباره زید بن على علیهالسلام پرسش کردم، به من گفتند: ذاک حلیف القرآن؛ او حلیف (هم سوگند) قرآن است. همچنین هشام بن هشام گفت: از خالد بن صفوان که شخصیت زید بن على علیهالسلام را براى ما تعریف مى کرد، پرسیدم: زید را در کجا دیدار کردى؟ گفت: در رصافه کوفه. پرسیدم: او چگونه مردى بود؟ گفت ترس از خدا به حدى در او اثر گذاشته بود که اشکش جارى است.[۵]
قیام و شهادت زید
از برخى روایات بدست مى آید که شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهمالسلام در کوفه با آگاهى از روحیه مبارزه جویى زید بن على علیهالسلام و مخالفت پنهان و آشکار او با دستگاه خلافت بنى امیه، از او دعوت کردند که از مدینه به کوفه رفته و رهبریت قیام ضد اموى را بر عهده گیرد. زید با برادر بزرگوارش امام محمدباقر علیهالسلام در این باره مشورت کرد. امام علیهالسلام وى را از زودهنگام بودن قیام و بى نتیجه بودن آن باخبر کرد.[۶]
به همین جهت، زید به احترام نظر امام و برادرش امام باقر علیهالسلام در حیات آن حضرت اقدام به قیام و مبارزه نکرد. اما چند سال پس از شهادت امام باقر علیهالسلام که زورگویى ها و رفتارهاى تبعیض آمیز عامل خلیفه در مدینه غیرقابل تحمل شده بود، زید به شام رفت تا از دست وى در نزد هشام بن عبدالملک شکایت نماید. ولى هشام نه تنها به شکایت هاى زید اعتنایى نکرد، بلکه او را از شام بیرون نمود. این امر سبب گردید که زید، تصمیم نهایى خود را بگیرد و به سوى کوفه رهسپار گردد تا در جمع مبارزان این شهر با دستگاه خلافت به مبارزه و قیام برخیزد.
وى پس از آن که وارد کوفه شد، مردم این شهر را به طور پنهانى به مبارزه دعوت کرد و عده اى به او پیوستند، ولى زید تعداد آنان را براى یک مبارزه کافى نمى دانست. به همین جهت پس از چهار ماه اقامت در کوفه، تصمیم به خروج از این شهر گرفت تا به مدینه برگردد. اما شیعیان و مخالفان بنى امیه که از تصمیم او آگاهى یافته بودند، به سراغش رفته و او را در قادسیه یافتند و از وى درخواست کردند که به کوفه برگردد و آنان او را به طور جدى یارى خواهند داد و نیروى رزمى و تجهیزات جنگى لازم را برایش فراهم خواهند کرد.
زید بن على علیهالسلام دوباره به کوفه برگشت و به مدت ده ماه در این شهر اقامت نمود و دو ماه از آن را به بصره رفته و مردم این منطقه را نیز به مبارزه دعوت کرد. تشکیلات و نیروسازى زید چنان با برنامه و پنهان کارى پیش مى رفت که یوسف بن عمر، استاندار کوفه، با تمام تلاشى که بکار مى بست، اطلاعات چندانى از او بدست نمى آورد. تا این که هشام نامه اى به استاندار کوفه نوشت و او را از خطر قریب الوقوع زید بن على علیهالسلام باخبر گردانید.
یوسف بن عمر از آن زمان، حساستر شد و با تمام تلاش در پى یافتن زید برآمد. زید بن على علیهالسلام با ارسال نمایندگانى به برخى از شهرهاى دیگر، مانند مدائن، بصره، واسط، موصل، خراسان، رى و جزیره، شیعیان این مناطق را به قیام ضد اموى دعوت کرد. تنها در کوفه پانزده هزار نفر با او بیعت کرده و اعلان آمادگى برای مبارزه با دستگاه جبار اموی نمودند. در میان بیعتکنندگان فرقه هاى مختلف فقهى و کلامى اهل سنت و پیروان اهل بیت علیهمالسلام حضور داشتند و همگان در مبارزه بر ضد امویان هم رأى شده بودند.
یوسف بن عمر براى یافتن زید، اقدام به کارهاى مختلفى نمود و فضاى کوفه را بسیار تیره و تار کرد. همین امر سبب گردید که زید بن على علیهالسلام یک هفته زودتر از موعد مقرر قیامش را آغاز نماید. بدین جهت تعداد کمى از بیعت کنندگان توانستند خود را به زید رسانیده و در رکاب او حاضر شوند.
زید در روز اول صفر سال ۱۲۰ قمرى (و به روایتى ۱۲۱ یا ۱۲۲ ق) با شعار "یا منصور أمِت" -که شعار پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگ بدر بود-، قیام خود را آغاز کرد. تعداد یاران او از ۲۲۰ تا ۵۰۰ تن تجاوز نمى کرد. آنان که با سپاهیان یوسف بن عمر و سپاهیانى که از شام آمده بودند به جنگ و گریز پرداختند.
درگیرى میان طرفین، دو روز ادامه یافت. تعداد زیادى از سپاهیان شامى بدست یاران زید کشته و زخمى شدند. با این که یاران زید نسبت به شامیان و سپاهیان یوسف بن عمر بسیار اندک بودند، در عین حال دو روز مبارزه را با سرافرازى به پیش بردند. اما در گرماگرم نبرد تیرى به پیشانى زید بن على علیهالسلام اصابت کرد و او را از کار انداخت. یارانش با فرارسیدن شب، پراکنده شده و تعداد اندکى از آنان بدن نیمه جان وى را در خانه یکى از شیعیان مخفى کرده و براى درمانش پزشکى آوردند. پزشک پس از تلاش زیاد چاره اى جز بیرون آوردن پیکان تیر از پیشانى زید ندید. اما همین که تیر را بیرون آورد، روح شریفش از بدن مفارقت کرد و به لقاءالله پیوست.
یاران و فرزندان او بدنش را در جویى دفن نموده و بر روى آن آب روان جارى کردند. از زید بن على علیهالسلام در هنگام شهادتش، چهل و دو سال گذشته بود.[۷]
بازماندگان سپاه زید و فرزندان او از جمله یحیى بن زید، پس از دفن بدن وى پراکنده شده و بسیارى از آنان توانستند از کوفه گریخته و به شهرهاى دیگر روند. یوسف بن عمر که براى پیداکردن جسد زید جایزه مهمى تعیین کرده بود با راهنمایى یکى از آنانى که شاهد دفن وى بود، مدفن او را پیدا کرد و پس از نبش قبر سرش را از بدن جدا کرد و براى هشام بن عبدالملک در شام فرستاد و بدنش را در محله کناسه کوفه به دار آویخت.[۸]
هشام، پس از دریافت سر زید و نصب آن در شام، دستور داد آن را به مدینه بفرستند. حاکم مدینه به مدت هفت روز آن را در مسجد النبی صلی الله علیه و آله آویخت و اهالی این شهر را به دیدن آن و شنیدن خطبههای سخنرانان حکومتی که بر ضد اهل بیت علیهمالسلام سخن پراکنی میکردند، مجبور نمود. آنگاه این سر مطهر را به دستور هشام به مصر فرستاد. ابوحکم بن ابیابیض قیسی که حامل سر زید بود، در روز دهم جمادی الثانی سال ۱۲۲ قمری، آن را وارد مصر گردانید و اهالی این منطقه را برای دیدار از سر مقدس زید و ترساندن مخالفان حکومت تحت فشار قرار داد. هماکنون در حد فاصل قاهره و برکه قارون در نزدیکی مسجد ابن طولون، زیارتگاهی است که گفته میشود سر زید در آن مدفون است.[۹]
به همراه زید، بدن برخى از یاران نزدیک او چون نصر بن خزیمه، معاویة بن اسحاق و زیاد بن عبدالله فهرى نیز به دار آویخته شد. بدین ترتیب، قیامى که مى رفت ریشه ظلم و تجاوز را در جامعه اسلامى، به ویژه در منطقه عراق بخشکاند و نهال عدالت اسلامى را بارور کند، بدست دژخیمان خلیفه اموى به شکست و نابودى کشیده شد.
این واقعه، به همان صورتى که امام محمدباقر علیهالسلام و امام جعفرصادق علیهالسلام پیش گویى و پیش بینى کرده بودند، واقع گردید. به دستور دستگاه خلافت جسد زید و یارانش بر بالاى چوبه هاى دار باقى ماندند و براى نگهدارى از آن ها چهارصد نفر را مأمور کردند. پس از گذشت چهار سال که یحیى فرزند زید در خراسان قیام کرد و به شهادت رسید و سرش را نزد ولید بن یزید (دهمین خلیفه امویان) در شام بردند، وى دستور داد تا جسد زید را آتش زده و خاکسترش را بر باد دهند.[۱۰]
قیام زید در نظر امام صادق
از روایات بر می آید که امام صادق علیه السلام با قيام زيد موافق بوده است؛ از جمله این روایات روایتی از امام رضا علیه السلام است که در پاسخ به مأمون فرمود: «پدرم موسي بن جعفر، نقل كرد كه از پدرش جعفر بن محمد شنيده بود كه مي گفت:... زيد براي قيامش با من مشورت كرد، من به او گفتم: عموجان اگر دوست داري همان شخص به دار آويخته در كناسه (كوفه) باشي، راه تو همين است. موقعي كه زيد از حضور امام صادق-عليه السلام- بيرون رفت، امام فرمود: «واي به حال كسي كه نداي او را بشنود و به ياري او نشتابد.»[۱۱]
همچنین امام صادق عليه السلام در گفتگو با يكي از ياران زيد كه در ركاب او شش تن از سپاه امويان را كشته بود، فرمود: «خداوند مرا در اين خون ها شريك گرداند، به خدا سوگند عمويم زيد روش حضرت علی علیه السلام و يارانش را در پيش گرفتند.»[۱۲]
پانویس
- ↑ شيخ مفيد، الارشاد، ص٣٨۶.
- ↑ الارشاد (شیخ مفید)، ص ۵۲۰؛ کشف الغمه (اربلی)، ج ۲، ص ۳۳۵؛ بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج ۴۶، ص ۱۸۶.
- ↑ عباس کمساری، «زید بن علی بن الحسین شهید قرآنی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله مبلغان، ص۵۲.
- ↑ سید عباس وزیری، «چگونگی پیدایش مذهب زیدیه و توسعه آن»، ص۱۸۰-۱۸۱.
- ↑ همان.
- ↑ مسند زید بن علی علیهالسلام، ص ۱۹۰.
- ↑ همان، ص ۱۸۷.
- ↑ نک: تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۵۰۳؛ الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ج ۸، ص ۱۲۲؛ تاریخ دمشق (ابن عساکر)، ج ۱۹، ص ۴۵۶.
- ↑ الکنى والألقاب (شیخ عباس قمی)، ج ۱، ص ۲۳۱.
- ↑ نک: تاریخ طبرى، ج ۵، ص ۵۰۳؛ الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ج ۸، ص ۱۲۲؛ تاریخ خلفا (رسول جعفریان)، ص ۶۵۰ و تاریخ دمشق (ابن عساکر عسقلانی)، ج ۱۹، ص ۴۵۶ و ۴۷۶.
- ↑ شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1404 هـ ق، ج 1، ص 225، باب 25.
- ↑ تستري، محمدتقي، قاموس الرجال، قم، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين، چاپ دوم، ج 4، ص 570.
منابع
- مؤسسه تبیان، نرمافزار دایرةالمعارف چهارده معصوم علیهمالسلام.
- "زید بن علی بن الحسین"، ویکی نور.
- "زید شهید منتقم خون اهل بیت علیهم السلام"، محمدجواد طبسى، مجله فرهنگ زیارت، ۱۳۹۰، شماره ۱۰.
- "دلایل قیام زید و اجازه امام صادق علیه السلام به ایشان"، مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات حوزه های علمیه قم.