حدیث لوح: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
{{منبع الکترونیکی معتبر}} | {{منبع الکترونیکی معتبر}} | ||
− | لوحی که خداوند به [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله به عنوان هدیه برای تولد [[امام حسین]] علیه السلام اهداء نموده و برای شاد شدن دختر گرامیاش به ایشان اعطاء | + | «حدیث لوح» اشاره به لوحی است که خداوند متعال به [[پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه و آله) به عنوان هدیه برای تولد [[امام حسین]] (علیه السلام) اهداء نموده و آن حضرت برای شاد شدن دختر گرامیاش [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه]] (علیها السلام) لوح را به ایشان اعطاء میکند.<ref>کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1365 هـ.ش، ج1، ص527.</ref> در این حدیث، علاوه بر بیان [[امامت]] [[ائمه اطهار|اهل بیت]] (علیهم السلام)، توضیحاتی نیز از فضایل و خصوصیات ایشان بیان شده است. |
− | ==مفاد حدیث لوح== | + | ==متن و مفاد حدیث لوح== |
− | + | در «حدیث لوح» علاوه بر بیان [[امامت]] [[ائمه اطهار|اهل بیت]] علیهم السلام، توضیحاتی نیز از خصوصیات [[ائمه اطهار|امامان]] بیان شده که خود نشانگر توجه [[الله|خداوند]] به این ویژگیها است. طبق این [[حدیث]] خداوند خودش تعیین کننده وصایت و [[حجت]] بر مردم در طول تاریخ بشر بوده است که از پیامبران و جانشینان ایشان شروع شده و به امامت ختم می شود؛ و طبق فرموده خدا، با این معرفی، [[دین]] خدا کامل گردیده و نعمت الهی به نهایت رسیده است.<ref>همان.</ref> | |
− | + | شأن صدور «حدیث لوح» را [[جابر بن عبدالله انصاری]] نقل میکند که آن نیز از عظمت و فضیلت [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام نزد خداوند حکایت میکند. جابر بن عبدالله میگوید: وقتی [[امام حسین]] علیه السلام به دنیا آمد، برای تبریک و شادباش خدمت [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها رسیدم دیدم که در دست ایشان لوحی سبز، مانند زمرد است که نوشتههائی نورانی مانند نور خورشید در آن بود. گفتم: پدر و مادر به فدایتان، این لوح چیست؟ فرمودند: این لوحی است که خدا آن را به رسولش بخشیده است. اسم پدرم، شوهرم، دو پسرم و اسم اوصیای از فرزندانم در آن نوشته شده و پدرم آن را به عنوان چشم روشنی به من عطا فرموده است. سپس آن حضرت لوح را به جابر داد تا آن را بخواند. جابر نیز بعد از خواندن نسخهای از روی آن نوشت و نزد خود نگهداری کرد.<ref>کلینی، کافی، ج1، ص527.</ref> | |
− | + | بعد از این که [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السلام این حدیث را قرائت فرمود - در حالی که جابر به نوشته خود نگاه میکرد و به فرموده [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام حتی یک حرف هم اختلاف نداشت -، جابر نیز آن را قرائت کرد و گفت: خدا را گواه میگیرم که این گونه در آن لوح نوشته دیدم: | |
− | + | «هَذَا کتَابٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکیمِ لِمُحَمَّدٍ نَبِیهِ وَ نُورِهِ وَ سَفِیرِهِ وَ حِجَابِهِ وَ دَلِیلِهِ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِینَ عَظِّمْ یا مُحَمَّدُ أَسْمَائِی وَ اشْکرْ نَعْمَائِی وَ لَا تَجْحَدْ آلَائِی إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا قَاصِمُ الْجَبَّارِینَ وَ مُدِیلُ الْمَظْلُومِینَ وَ دَیانُ الدِّینِ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَمَنْ رَجَا غَیرَ فَضْلِی أَوْ خَافَ غَیرَ عَدْلِی عَذَّبْتُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ فَإِیای فَاعْبُدْ وَ عَلَی فَتَوَکلْ إِنِّی لَمْ أَبْعَثْ نَبِیاً فَأُکمِلَتْ أَیامُهُ وَ انْقَضَتْ مُدَّتُهُ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ وَصِیاً وَ إِنِّی فَضَّلْتُک عَلَی الْأَنْبِیاءِ وَ فَضَّلْتُ وَصِیک عَلَی الْأَوْصِیاءِ وَ أَکرَمْتُک بِشِبْلَیک وَ سِبْطَیک حَسَنٍ وَ حُسَینٍ فَجَعَلْتُ حَسَناً مَعْدِنَ عِلْمِی-بَعْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ أَبِیهِ وَ جَعَلْتُ حُسَیناً خَازِنَ وَحْیی وَ أَکرَمْتُهُ بِالشَّهَادَةِ وَ خَتَمْتُ لَهُ بِالسَّعَادَةِ فَهُوَ أَفْضَلُ مَنِ اسْتُشْهِدَ وَ أَرْفَعُ الشُّهَدَاءِ دَرَجَةً جَعَلْتُ کلِمَتِی التَّامَّةَ مَعَهُ وَ حُجَّتِی الْبَالِغَةَ عِنْدَهُ بِعِتْرَتِهِ أُثِیبُ وَ أُعَاقِبُ أَوَّلُهُمْ عَلِی سَیدُ الْعَابِدِینَ وَ زَینُ أَوْلِیائِی الْمَاضِینَ وَ ابْنُهُ شِبْهُ جَدِّهِ الْمَحْمُودِ مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ عِلْمِی وَ الْمَعْدِنُ لِحِکمَتِی سَیهْلِک الْمُرْتَابُونَ فِی جَعْفَرٍ الرَّادُّ عَلَیهِ کالرَّادِّ عَلَی حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأُکرِمَنَّ مَثْوَی جَعْفَرٍ وَ لَأَسُرَّنَّهُ فِی أَشْیاعِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ أَوْلِیائِهِ أُتِیحَتْ بَعْدَهُ مُوسَی فِتْنَةٌ عَمْیاءُ حِنْدِسٌ- لِأَنَّ خَیطَ فَرْضِی لَا ینْقَطِعُ وَ حُجَّتِی لَا تَخْفَی وَ أَنَّ أَوْلِیائِی یسْقَوْنَ بِالْکأْسِ الْأَوْفَی مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ مَنْ غَیرَ آیةً مِنْ کتَابِی فَقَدِ افْتَرَی عَلَی وَیلٌ لِلْمُفْتَرِینَ الْجَاحِدِینَ عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ مُوسَی عَبْدِی وَ حَبِیبِی وَ خِیرَتِی فِی عَلِی وَلِیی وَ نَاصِرِی وَ مَنْ أَضَعُ عَلَیهِ أَعْبَاءَ النُّبُوَّةِ وَ أَمْتَحِنُهُ بِالاضْطِلَاعِ بِهَا یقْتُلُهُ عِفْرِیتٌ مُسْتَکبِرٌ یدْفَنُ فِی الْمَدِینَةِ الَّتِی بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ- إِلَی جَنْبِ شَرِّ خَلْقِی حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَسُرَّنَّهُ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ وَ خَلِیفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَارِثِ عِلْمِهِ فَهُوَ مَعْدِنُ عِلْمِی وَ مَوْضِعُ سِرِّی وَ حُجَّتِی عَلَی خَلْقِی لَا یؤْمِنُ عَبْدٌ بِهِ إِلَّا جَعَلْتُ الْجَنَّةَ مَثْوَاهُ وَ شَفَّعْتُهُ فِی سَبْعِینَ مِنْ أَهْلِ بَیتِهِ کلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا النَّارَ وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِی وَلِیی وَ نَاصِرِی وَ الشَّاهِدِ فِی خَلْقِی وَ أَمِینِی عَلَی وَحْیی أُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِی إِلَی سَبِیلِی وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِی الْحَسَنَ وَ أُکمِلُ ذَلِک بِابْنِهِ محمد رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ عَلَیهِ کمَالُ مُوسَی وَ بَهَاءُ عِیسَی وَ صَبْرُ أَیوبَ فَیذَلُّ أَوْلِیائِی فِی زَمَانِهِ وَ تُتَهَادَی رُءُوسُهُمْ کمَا تُتَهَادَی رُءُوسُ التُّرْک وَ الدَّیلَمِ فَیقْتَلُونَ وَ یحْرَقُونَ وَ یکونُونَ خَائِفِینَ مَرْعُوبِینَ وَجِلِینَ تُصْبَغُ الْأَرْضُ بِدِمَائِهِمْ وَ یفْشُو الْوَیلُ وَ الرَّنَّةُ فِی نِسَائِهِمْ أُولَئِک أَوْلِیائِی حَقّاً بِهِمْ أَدْفَعُ کلَّ فِتْنَةٍ عَمْیاءَ حِنْدِسٍ وَ بِهِمْ أَکشِفُ الزَّلَازِلَ وَ أَدْفَعُ الْآصَارَ وَ الْأَغْلَالَ أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِک هُمُ الْمُهْتَدُونَ.» | |
− | برای | + | «این نامه از جانب خداوند [[عزیز]] حکیم است برای [[پیامبر اسلام|محمد]]، پیامبر او و نور و سفیر و دربان و دلیل او که روح الامین از نزد پروردگار جهان بر او نازل شود. ای محمّد! اسمهای مرا بزرگ شمار و نعمتهای مرا سپاس گزار و الطاف مرا انکار مدار. همانا منم خدایی که جز من شایان پرستش نیست. منم شکننده جبّاران و دولت رساننده مظلومان و جزادهنده روز رستاخیز. همانا منم خدایی که جز من کسی شایان پرستش نیست. هر که جز فضل مرا امیدوار باشد و از غیر عدالت من بترسد، او را عذابی کنم که هیچ یک از جهانیان را نکرده باشم؛ پس تنها مرا پرستش کن و تنها بر من [[توکّل]] نما. من هیچ پیامبری را مبعوث نساختم که دورانش کامل شود و مدتش تمام گردد جز این که برای او وصی و جانشینی مقرّر کردم و من تو را بر پیامبران دیگر برتری دادم و وصی تو را بر اوصیای دیگر و تو را به دو شیرزاده و دو نوهات [[امام حسن علیه السلام|حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|حسین]] گرامی داشتم و حسن را بعد از سپری شدن روزگار پدرش کانون علم خود قرار دادم و حسین را خزانهدار [[وحی]] خود ساختم و او را به شهادت گرامی داشتم و پایان کارش را به سعادت رسانیدم. او برترین شهداست و مقامش از همه آنها عالیتر است. کلمه تامه خود را همراه او و حجت رسای خود را نزد او قرار دادم، به سبب عترت او پاداش و کیفر دهم. نخستین آنها [[امام سجاد علیه السلام|سرور عابدان]] و زینت اولیای گذشته من است و پسر او که مانند جدّ محمود خود [[امام باقر علیه السلام|محمّد]] است، او شکافنده علم من و کانون حکمت من است و [[امام صادق علیه السلام|جعفر]] است که شک کنندگان درباره او هلاک میشوند، هر که او را نپذیرد مرا نپذیرفته. سخن و وعده پابرجای من است که مقام جعفر را گرامی دارم و او را به پیروان و یاران و دوستانش مسرور سازم. پس از او [[امام کاظم علیه السلام|موسی]] است که آشوبی سخت و گیج کننده فراگیرد؛ زیرا رشته وجوب اطاعت من منقطع نگردد و حجّت من پنهان نشود و همانا اولیای من با جامی سرشار سیراب شوند. هر کس یکی از آنها را انکار کند، نعمت مرا انکار کرده و آن که یک آیه از کتاب مرا تغییر دهد، بر من [[دروغ]] بسته است. پس از گذشتن دوران بنده و دوست و برگزیدهام موسی، وای بر دروغ بندان و منکران [[امام رضا علیه السلام|علی]] و دوست و یاور من و کسی که بارهای سنگین [[نبوّت]] را به دوش او گذارم و به وسیله انجام دادن آنها امتحانش کنم. او را مردی پلید و گردنکش میکشد و در شهری که بنده صالح آن را ساخته است، در کنار بدترین مخلوقم به خاک سپرده میشود. فرمان و وعده من ثابت شده که او را به وجود پسرش و جانشین و وارث علمش [[امام جواد علیه السلام|محمّد]] مسرور سازم. او کانون علم من و محل راز من و حجّت من بر خلقم خواهد بود. هر بندهای به او ایمان آورد، بهشت را جایگاهش سازم و شفاعت او را بر هفتاد تن از خاندانش که همگی سزاوار دوزخ باشند، بپذیرم و عاقبت کار پسرش [[امام هادی علیه السلام|علی]] را که دوست و یاور من و شاهد و گواه در میان مخلوق من و امین وحی من است، به سعادت رسانم. از او دعوت کننده به سوی را هم و خزانهدار علمم [[امام حسن عسکری علیه السلام|حسن]] را به وجود آورم و این رشته را به وجود پسر او «[[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|م، ح، م، د]]» که رحمت برای جهانیان است کامل کنم. او کمال [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]]، رونق [[حضرت عیسی علیه السلام|عیسی]] و صبر [[حضرت ایوب علیه السلام|ایّوب]] دارد. در زمان ([[غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)|غیبت]]) او دوستانم خوار گردند و (ستمگران) سرهای آنها را برای یکدیگر هدیه فرستند، چنان که سرهای ترک و دیلم را به هدیه فرستند. ایشان را بکشند و بسوزانند و آنها ترسان و بیمناک و هراسان باشند. زمین از خونشان رنگین گردد و ناله و واویلا در میان زنانشان بلند شود. آنها دوستان حقیقی من هستند. به وسیله آنها هر آشوب سخت و تاریک را بزدایم و از برکت آنها شبهات و مصیبات و زنجیرها را بردارم. درودها و رحمت پروردگارشان بر آنها باد و آنان هدایت شدگان هستند».<ref>طبرسی، احمد بن علی؛ الاحتجاج، مشهد، مرتضی، اول، 1403ه ق، ج1، ص67.</ref> |
− | + | [[حدیث قدسی|قدسی]] بودن حدیث و کلام الله بودن آن در ابتدای آن جلوه کرده است. حدیث این گونه آغاز میشود: «این نامه از جانب خداوند عزیز حکیم است، برای [[پیامبر اسلام|محمد]]، پیامبر او و نور و سفیر و دربان (واسطه میان خالق و مخلوق) و دلیل او که روح الامین ([[جبرئیل]]) از نزد پروردگار جهان بر او نازل شود».<ref>مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، ج36، ص195.</ref> | |
− | |||
− | |||
− | + | ==اعتبار حدیث لوح== | |
− | + | «حدیث لوح» از [[حدیث|احادیث]] جامعی است که در کتب مورد اعتماد [[شیعه]]، توسط راویان و عالمان فرهیخته نقل شده است. مطالب مختلفی نیز در تأیید این روایت وجود دارد که صحت آن را تقویت کرده و بر ارزش آن افزوده است. اکنون به کتب معتبر اصلی شیعه و راویان معتبری که در [[سند حدیث|سند]] این روایت وجود دارند، اشاره میکنیم. | |
− | + | این روایت را ثقة الاسلام [[کلینی]] در کتاب مشهور [[الکافی]] از طریق راویان مورد اعتماد به این صورت بیان نموده: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِیفٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه االسلام قَال... .<ref>کلینی، کافی، ج1 ، ص527.</ref> | |
− | + | این سند که در واقع از سه سند تشکیل یافته است، سندی صحیح و مورد اعتماد است. علاوه بر شیخ کلینی، عالمان دیگری نیز این روایت را معتبر دانسته و آن را در کتاب خودشان با همان اسناد و یا اسناد دیگر نقل کردهاند. [[محمد بن ابراهیم نعمانی|نعمانی]] در کتاب [[الغیبة نعمانى (کتاب)|الغیبة]]، [[شیخ صدوق]] در [[عیون اخبارالرضا (کتاب)|عیون اخبارالرضا]] علیه السلام و [[کمال الدین و تمام النعمه (کتاب)|کمال الدین]]، [[شیخ مفید]] در کتاب اختصاص و [[شیخ طوسی]] نیز در کتاب [[الغیبة شیخ طوسی (کتاب)|الغیبه]]<ref>نعمانی، الغیبه، تهران، مکتبة الصدوق، 1397ه ق، ص62 ؛ شیخ صدوق، کمال الدین، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1395 هـ.ق، ج1، ص308 ؛ شیخ صدوق، عیون أخبارالرضا علیه السلام، انتشارات جهان، 1378 هـ.ق، ج1، ص41 ؛ مجلسی، بحارالانوار، بیروت، موسسة الوفا، 1404 هـ.ق، ج36، ص195 ؛ شیخ مفید، الاختصاص، قم، کنگره شیخ مفید، 1413 هـ.ق، ص210 ؛ شیخ طوسی، الغیبه، قم، موسسه معارف اسلامی، 1411 هـ.ق، ص143.</ref> و همچنین در کتابهای دیگری چون [[الاحتجاج (کتاب)|احتجاج]]، [[ارشاد القلوب (کتاب)|ارشاد القلوب]]، [[تاویل الآیات الظاهرة (کتاب)|تأویل الآیات]]، تقریب المعارف، فضائل [[فضل بن شاذان]]، مناقب [[ابن شهر آشوب]]، [[کشف الغمة (کتاب)|کشف الغمه]]، الفصول المختاره، الصراط المستقیم و [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|الارشاد]] شیخ مفید... به این روایت به طور کلی یا جزئی، با ذکر سند یا اسناد و یا بدون آن نیز نقل کردهاند. | |
− | + | [[شیخ طبرسی]] صاحب «[[مجمع البیان (کتاب)|مجمع البیان]]» در [[اعلام الورى (کتاب)|اعلام الوری]] می گوید که [[اهل سنت]] به طور مختصر و جزئی در کتب خود به حدیث لوح اشاره داشتهاند.<ref>طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۲۵۸.</ref> | |
− | + | ==جایگاه حدیث لوح== | |
− | + | اهمیت و موقعیت این حدیث به دلیل شأن و مقام اوصیاء و برگزیدگان خداوند است که فقط خود او میتواند آنها را معرفی کند. همچنین [[امامت]] و جانشینی [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله نیز مسأله مهم و اساسی در جهان اسلام است که باید از نظر مفهوم و مصداق با قوت و حکمت بیان شده و تبیین گردد. این حدیث خود دلیلی محکم بر ادعای [[شیعه]] بر امامت [[ائمه اطهار|ائمه]] اثنی عشر است، در حالی که در این موقعیت - سال سوم هجرت - هنوز بحث [[ولايت|ولایت]] به طور خاص مطرح نشده است. | |
− | + | اهتمام [[امام باقر]] علیه السلام به حدیث لوح و تطبیق این حدیث که نزد آن حضرت بوده با آنچه که نزد [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر]] بوده، توجه دادن به مفهوم روایت را گوشزد میکند. امام باقر علیه السلام علاوه بر این، این حدیث را برای فرزندان و نزدیکان خویش که نزد او آمده بودند و از جمله ایشان [[زید بن علی بن الحسین|زید بن علی]] است، قرائت کرده و این نشان دهنده اهمیت فوق العاده این حدیث است.<ref>مجلسی، بحار، ج36، ص201.</ref> همراهی [[امام صادق]] علیه السلام نیز در این عرصه بر اهمیت این حدیث بیش از پیش میافزاید. آن حضرت این حدیث را برای [[اسحاق بن عمار صیرفی|اسحاق بن عمار]] بیان میکند و میفرماید که با املاء [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله و خط [[امام علی علیه السلام|امیرالمومنین علی]] علیه السلام است و میفرماید که [[دین]] پیامبران و [[فرشتگان|ملائکه]] است.<ref>همان، ج36، ص200.</ref> در روایتی دیگر میفرماید: این سرّ خداوند و دین او و دین ملائکه است.<ref>همان، ج36، ص201.</ref> همچنین [[ابو بصیر|ابوبصیر]] که این روایت را برای عبدالرحمن بن سالم نقل کرده، میگوید: اگر در دوران عمرت جز این حدیث نشنیده باشی تو را کفایت میکند؛ پس آن را از نااهلش پنهان دار.<ref>شیخ صدوق، کمال الدین، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1395 هـ.ق، ج1، ص311.</ref> | |
− | + | این حدیث از این جهت که کلام [[الله|خداوند]] عزوجل است، [[حدیث قدسی]] است و در آن علاوه بر بیان شأن خداوند و دستور به پرستش خویش و تعیین وصی برای تمام پیامبران و اثبات [[امامت]]، یکی از مهمترین اخبار غیبی نیز محسوب میشود؛ زیرا این حدیث به امامت تک تک [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام پرداخته و هر یک را با اسم بیان نموده است. بیان وصایت و [[خلافت]] بلافصل [[امام علی علیه السلام|امیرالمومنین علی]] علیه السلام، شهادت [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام تأیید مرجعیت علمی [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السلام، امامت [[امام رضا علیه السلام|علی بن موسی الرضا]] علیه السلام و خبر شهادت او به دست جباران زمان ([[مأمون]]) و تعیین دفن ایشان در طوس در کنار [[هارون الرشید|هارون]] ملعون، شاد شدن امام رضا علیه السلام به وجود فرزندش [[امام جواد علیه السلام|امام محمدتقی]] علیه السلام، بشارت به وجود مقدس [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام زمان]] علیه السلام و تشبیه آن به مقام پیامبران، گرفتاریهای [[شیعه]] در عصر [[غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)|غیبت]] و بشارت رحمت خداوند برای هدایت شدگان (شیعیان)، از جمله امور و قرائنی است که خبر آن در حدیث قدسی لوح ذکر شده است. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | بیان وصایت بلافصل امیرالمومنین علی علیه السلام، شهادت امام حسین علیه السلام تأیید مرجعیت علمی امام باقر علیه السلام، امامت علی بن موسی الرضا علیه السلام و خبر شهادت او به دست جباران زمان (مأمون) و تعیین دفن ایشان در طوس در کنار هارون ملعون، شاد شدن | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
سطر ۵۰: | سطر ۴۰: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | *سيد حسين مير نورالهي، امامت از منظر حديث | + | |
+ | *سيد حسين مير نورالهي، "امامت از منظر حديث لوح"، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: 1 دی ماه 1392. | ||
[[رده: حدیث]] | [[رده: حدیث]] | ||
[[رده:احادیث با عناوین خاص]] | [[رده:احادیث با عناوین خاص]] | ||
+ | <references /> |
نسخهٔ ۳۰ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۱۸
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
«حدیث لوح» اشاره به لوحی است که خداوند متعال به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عنوان هدیه برای تولد امام حسین (علیه السلام) اهداء نموده و آن حضرت برای شاد شدن دختر گرامیاش حضرت فاطمه (علیها السلام) لوح را به ایشان اعطاء میکند.[۱] در این حدیث، علاوه بر بیان امامت اهل بیت (علیهم السلام)، توضیحاتی نیز از فضایل و خصوصیات ایشان بیان شده است.
متن و مفاد حدیث لوح
در «حدیث لوح» علاوه بر بیان امامت اهل بیت علیهم السلام، توضیحاتی نیز از خصوصیات امامان بیان شده که خود نشانگر توجه خداوند به این ویژگیها است. طبق این حدیث خداوند خودش تعیین کننده وصایت و حجت بر مردم در طول تاریخ بشر بوده است که از پیامبران و جانشینان ایشان شروع شده و به امامت ختم می شود؛ و طبق فرموده خدا، با این معرفی، دین خدا کامل گردیده و نعمت الهی به نهایت رسیده است.[۲]
شأن صدور «حدیث لوح» را جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند که آن نیز از عظمت و فضیلت اهل بیت علیهم السلام نزد خداوند حکایت میکند. جابر بن عبدالله میگوید: وقتی امام حسین علیه السلام به دنیا آمد، برای تبریک و شادباش خدمت حضرت فاطمه سلام الله علیها رسیدم دیدم که در دست ایشان لوحی سبز، مانند زمرد است که نوشتههائی نورانی مانند نور خورشید در آن بود. گفتم: پدر و مادر به فدایتان، این لوح چیست؟ فرمودند: این لوحی است که خدا آن را به رسولش بخشیده است. اسم پدرم، شوهرم، دو پسرم و اسم اوصیای از فرزندانم در آن نوشته شده و پدرم آن را به عنوان چشم روشنی به من عطا فرموده است. سپس آن حضرت لوح را به جابر داد تا آن را بخواند. جابر نیز بعد از خواندن نسخهای از روی آن نوشت و نزد خود نگهداری کرد.[۳]
بعد از این که امام باقر علیه السلام این حدیث را قرائت فرمود - در حالی که جابر به نوشته خود نگاه میکرد و به فرموده امام صادق علیه السلام حتی یک حرف هم اختلاف نداشت -، جابر نیز آن را قرائت کرد و گفت: خدا را گواه میگیرم که این گونه در آن لوح نوشته دیدم:
«هَذَا کتَابٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکیمِ لِمُحَمَّدٍ نَبِیهِ وَ نُورِهِ وَ سَفِیرِهِ وَ حِجَابِهِ وَ دَلِیلِهِ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِینَ عَظِّمْ یا مُحَمَّدُ أَسْمَائِی وَ اشْکرْ نَعْمَائِی وَ لَا تَجْحَدْ آلَائِی إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا قَاصِمُ الْجَبَّارِینَ وَ مُدِیلُ الْمَظْلُومِینَ وَ دَیانُ الدِّینِ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَمَنْ رَجَا غَیرَ فَضْلِی أَوْ خَافَ غَیرَ عَدْلِی عَذَّبْتُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ فَإِیای فَاعْبُدْ وَ عَلَی فَتَوَکلْ إِنِّی لَمْ أَبْعَثْ نَبِیاً فَأُکمِلَتْ أَیامُهُ وَ انْقَضَتْ مُدَّتُهُ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ وَصِیاً وَ إِنِّی فَضَّلْتُک عَلَی الْأَنْبِیاءِ وَ فَضَّلْتُ وَصِیک عَلَی الْأَوْصِیاءِ وَ أَکرَمْتُک بِشِبْلَیک وَ سِبْطَیک حَسَنٍ وَ حُسَینٍ فَجَعَلْتُ حَسَناً مَعْدِنَ عِلْمِی-بَعْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ أَبِیهِ وَ جَعَلْتُ حُسَیناً خَازِنَ وَحْیی وَ أَکرَمْتُهُ بِالشَّهَادَةِ وَ خَتَمْتُ لَهُ بِالسَّعَادَةِ فَهُوَ أَفْضَلُ مَنِ اسْتُشْهِدَ وَ أَرْفَعُ الشُّهَدَاءِ دَرَجَةً جَعَلْتُ کلِمَتِی التَّامَّةَ مَعَهُ وَ حُجَّتِی الْبَالِغَةَ عِنْدَهُ بِعِتْرَتِهِ أُثِیبُ وَ أُعَاقِبُ أَوَّلُهُمْ عَلِی سَیدُ الْعَابِدِینَ وَ زَینُ أَوْلِیائِی الْمَاضِینَ وَ ابْنُهُ شِبْهُ جَدِّهِ الْمَحْمُودِ مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ عِلْمِی وَ الْمَعْدِنُ لِحِکمَتِی سَیهْلِک الْمُرْتَابُونَ فِی جَعْفَرٍ الرَّادُّ عَلَیهِ کالرَّادِّ عَلَی حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأُکرِمَنَّ مَثْوَی جَعْفَرٍ وَ لَأَسُرَّنَّهُ فِی أَشْیاعِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ أَوْلِیائِهِ أُتِیحَتْ بَعْدَهُ مُوسَی فِتْنَةٌ عَمْیاءُ حِنْدِسٌ- لِأَنَّ خَیطَ فَرْضِی لَا ینْقَطِعُ وَ حُجَّتِی لَا تَخْفَی وَ أَنَّ أَوْلِیائِی یسْقَوْنَ بِالْکأْسِ الْأَوْفَی مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ مَنْ غَیرَ آیةً مِنْ کتَابِی فَقَدِ افْتَرَی عَلَی وَیلٌ لِلْمُفْتَرِینَ الْجَاحِدِینَ عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ مُوسَی عَبْدِی وَ حَبِیبِی وَ خِیرَتِی فِی عَلِی وَلِیی وَ نَاصِرِی وَ مَنْ أَضَعُ عَلَیهِ أَعْبَاءَ النُّبُوَّةِ وَ أَمْتَحِنُهُ بِالاضْطِلَاعِ بِهَا یقْتُلُهُ عِفْرِیتٌ مُسْتَکبِرٌ یدْفَنُ فِی الْمَدِینَةِ الَّتِی بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ- إِلَی جَنْبِ شَرِّ خَلْقِی حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَسُرَّنَّهُ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ وَ خَلِیفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَارِثِ عِلْمِهِ فَهُوَ مَعْدِنُ عِلْمِی وَ مَوْضِعُ سِرِّی وَ حُجَّتِی عَلَی خَلْقِی لَا یؤْمِنُ عَبْدٌ بِهِ إِلَّا جَعَلْتُ الْجَنَّةَ مَثْوَاهُ وَ شَفَّعْتُهُ فِی سَبْعِینَ مِنْ أَهْلِ بَیتِهِ کلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا النَّارَ وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِی وَلِیی وَ نَاصِرِی وَ الشَّاهِدِ فِی خَلْقِی وَ أَمِینِی عَلَی وَحْیی أُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِی إِلَی سَبِیلِی وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِی الْحَسَنَ وَ أُکمِلُ ذَلِک بِابْنِهِ محمد رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ عَلَیهِ کمَالُ مُوسَی وَ بَهَاءُ عِیسَی وَ صَبْرُ أَیوبَ فَیذَلُّ أَوْلِیائِی فِی زَمَانِهِ وَ تُتَهَادَی رُءُوسُهُمْ کمَا تُتَهَادَی رُءُوسُ التُّرْک وَ الدَّیلَمِ فَیقْتَلُونَ وَ یحْرَقُونَ وَ یکونُونَ خَائِفِینَ مَرْعُوبِینَ وَجِلِینَ تُصْبَغُ الْأَرْضُ بِدِمَائِهِمْ وَ یفْشُو الْوَیلُ وَ الرَّنَّةُ فِی نِسَائِهِمْ أُولَئِک أَوْلِیائِی حَقّاً بِهِمْ أَدْفَعُ کلَّ فِتْنَةٍ عَمْیاءَ حِنْدِسٍ وَ بِهِمْ أَکشِفُ الزَّلَازِلَ وَ أَدْفَعُ الْآصَارَ وَ الْأَغْلَالَ أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِک هُمُ الْمُهْتَدُونَ.»
«این نامه از جانب خداوند عزیز حکیم است برای محمد، پیامبر او و نور و سفیر و دربان و دلیل او که روح الامین از نزد پروردگار جهان بر او نازل شود. ای محمّد! اسمهای مرا بزرگ شمار و نعمتهای مرا سپاس گزار و الطاف مرا انکار مدار. همانا منم خدایی که جز من شایان پرستش نیست. منم شکننده جبّاران و دولت رساننده مظلومان و جزادهنده روز رستاخیز. همانا منم خدایی که جز من کسی شایان پرستش نیست. هر که جز فضل مرا امیدوار باشد و از غیر عدالت من بترسد، او را عذابی کنم که هیچ یک از جهانیان را نکرده باشم؛ پس تنها مرا پرستش کن و تنها بر من توکّل نما. من هیچ پیامبری را مبعوث نساختم که دورانش کامل شود و مدتش تمام گردد جز این که برای او وصی و جانشینی مقرّر کردم و من تو را بر پیامبران دیگر برتری دادم و وصی تو را بر اوصیای دیگر و تو را به دو شیرزاده و دو نوهات حسن و حسین گرامی داشتم و حسن را بعد از سپری شدن روزگار پدرش کانون علم خود قرار دادم و حسین را خزانهدار وحی خود ساختم و او را به شهادت گرامی داشتم و پایان کارش را به سعادت رسانیدم. او برترین شهداست و مقامش از همه آنها عالیتر است. کلمه تامه خود را همراه او و حجت رسای خود را نزد او قرار دادم، به سبب عترت او پاداش و کیفر دهم. نخستین آنها سرور عابدان و زینت اولیای گذشته من است و پسر او که مانند جدّ محمود خود محمّد است، او شکافنده علم من و کانون حکمت من است و جعفر است که شک کنندگان درباره او هلاک میشوند، هر که او را نپذیرد مرا نپذیرفته. سخن و وعده پابرجای من است که مقام جعفر را گرامی دارم و او را به پیروان و یاران و دوستانش مسرور سازم. پس از او موسی است که آشوبی سخت و گیج کننده فراگیرد؛ زیرا رشته وجوب اطاعت من منقطع نگردد و حجّت من پنهان نشود و همانا اولیای من با جامی سرشار سیراب شوند. هر کس یکی از آنها را انکار کند، نعمت مرا انکار کرده و آن که یک آیه از کتاب مرا تغییر دهد، بر من دروغ بسته است. پس از گذشتن دوران بنده و دوست و برگزیدهام موسی، وای بر دروغ بندان و منکران علی و دوست و یاور من و کسی که بارهای سنگین نبوّت را به دوش او گذارم و به وسیله انجام دادن آنها امتحانش کنم. او را مردی پلید و گردنکش میکشد و در شهری که بنده صالح آن را ساخته است، در کنار بدترین مخلوقم به خاک سپرده میشود. فرمان و وعده من ثابت شده که او را به وجود پسرش و جانشین و وارث علمش محمّد مسرور سازم. او کانون علم من و محل راز من و حجّت من بر خلقم خواهد بود. هر بندهای به او ایمان آورد، بهشت را جایگاهش سازم و شفاعت او را بر هفتاد تن از خاندانش که همگی سزاوار دوزخ باشند، بپذیرم و عاقبت کار پسرش علی را که دوست و یاور من و شاهد و گواه در میان مخلوق من و امین وحی من است، به سعادت رسانم. از او دعوت کننده به سوی را هم و خزانهدار علمم حسن را به وجود آورم و این رشته را به وجود پسر او «م، ح، م، د» که رحمت برای جهانیان است کامل کنم. او کمال موسی، رونق عیسی و صبر ایّوب دارد. در زمان (غیبت) او دوستانم خوار گردند و (ستمگران) سرهای آنها را برای یکدیگر هدیه فرستند، چنان که سرهای ترک و دیلم را به هدیه فرستند. ایشان را بکشند و بسوزانند و آنها ترسان و بیمناک و هراسان باشند. زمین از خونشان رنگین گردد و ناله و واویلا در میان زنانشان بلند شود. آنها دوستان حقیقی من هستند. به وسیله آنها هر آشوب سخت و تاریک را بزدایم و از برکت آنها شبهات و مصیبات و زنجیرها را بردارم. درودها و رحمت پروردگارشان بر آنها باد و آنان هدایت شدگان هستند».[۴]
قدسی بودن حدیث و کلام الله بودن آن در ابتدای آن جلوه کرده است. حدیث این گونه آغاز میشود: «این نامه از جانب خداوند عزیز حکیم است، برای محمد، پیامبر او و نور و سفیر و دربان (واسطه میان خالق و مخلوق) و دلیل او که روح الامین (جبرئیل) از نزد پروردگار جهان بر او نازل شود».[۵]
اعتبار حدیث لوح
«حدیث لوح» از احادیث جامعی است که در کتب مورد اعتماد شیعه، توسط راویان و عالمان فرهیخته نقل شده است. مطالب مختلفی نیز در تأیید این روایت وجود دارد که صحت آن را تقویت کرده و بر ارزش آن افزوده است. اکنون به کتب معتبر اصلی شیعه و راویان معتبری که در سند این روایت وجود دارند، اشاره میکنیم.
این روایت را ثقة الاسلام کلینی در کتاب مشهور الکافی از طریق راویان مورد اعتماد به این صورت بیان نموده: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِیفٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه االسلام قَال... .[۶]
این سند که در واقع از سه سند تشکیل یافته است، سندی صحیح و مورد اعتماد است. علاوه بر شیخ کلینی، عالمان دیگری نیز این روایت را معتبر دانسته و آن را در کتاب خودشان با همان اسناد و یا اسناد دیگر نقل کردهاند. نعمانی در کتاب الغیبة، شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا علیه السلام و کمال الدین، شیخ مفید در کتاب اختصاص و شیخ طوسی نیز در کتاب الغیبه[۷] و همچنین در کتابهای دیگری چون احتجاج، ارشاد القلوب، تأویل الآیات، تقریب المعارف، فضائل فضل بن شاذان، مناقب ابن شهر آشوب، کشف الغمه، الفصول المختاره، الصراط المستقیم و الارشاد شیخ مفید... به این روایت به طور کلی یا جزئی، با ذکر سند یا اسناد و یا بدون آن نیز نقل کردهاند.
شیخ طبرسی صاحب «مجمع البیان» در اعلام الوری می گوید که اهل سنت به طور مختصر و جزئی در کتب خود به حدیث لوح اشاره داشتهاند.[۸]
جایگاه حدیث لوح
اهمیت و موقعیت این حدیث به دلیل شأن و مقام اوصیاء و برگزیدگان خداوند است که فقط خود او میتواند آنها را معرفی کند. همچنین امامت و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله نیز مسأله مهم و اساسی در جهان اسلام است که باید از نظر مفهوم و مصداق با قوت و حکمت بیان شده و تبیین گردد. این حدیث خود دلیلی محکم بر ادعای شیعه بر امامت ائمه اثنی عشر است، در حالی که در این موقعیت - سال سوم هجرت - هنوز بحث ولایت به طور خاص مطرح نشده است.
اهتمام امام باقر علیه السلام به حدیث لوح و تطبیق این حدیث که نزد آن حضرت بوده با آنچه که نزد جابر بوده، توجه دادن به مفهوم روایت را گوشزد میکند. امام باقر علیه السلام علاوه بر این، این حدیث را برای فرزندان و نزدیکان خویش که نزد او آمده بودند و از جمله ایشان زید بن علی است، قرائت کرده و این نشان دهنده اهمیت فوق العاده این حدیث است.[۹] همراهی امام صادق علیه السلام نیز در این عرصه بر اهمیت این حدیث بیش از پیش میافزاید. آن حضرت این حدیث را برای اسحاق بن عمار بیان میکند و میفرماید که با املاء پیامبر صلی الله علیه و آله و خط امیرالمومنین علی علیه السلام است و میفرماید که دین پیامبران و ملائکه است.[۱۰] در روایتی دیگر میفرماید: این سرّ خداوند و دین او و دین ملائکه است.[۱۱] همچنین ابوبصیر که این روایت را برای عبدالرحمن بن سالم نقل کرده، میگوید: اگر در دوران عمرت جز این حدیث نشنیده باشی تو را کفایت میکند؛ پس آن را از نااهلش پنهان دار.[۱۲]
این حدیث از این جهت که کلام خداوند عزوجل است، حدیث قدسی است و در آن علاوه بر بیان شأن خداوند و دستور به پرستش خویش و تعیین وصی برای تمام پیامبران و اثبات امامت، یکی از مهمترین اخبار غیبی نیز محسوب میشود؛ زیرا این حدیث به امامت تک تک ائمه علیهم السلام پرداخته و هر یک را با اسم بیان نموده است. بیان وصایت و خلافت بلافصل امیرالمومنین علی علیه السلام، شهادت امام حسین علیه السلام تأیید مرجعیت علمی امام باقر علیه السلام، امامت علی بن موسی الرضا علیه السلام و خبر شهادت او به دست جباران زمان (مأمون) و تعیین دفن ایشان در طوس در کنار هارون ملعون، شاد شدن امام رضا علیه السلام به وجود فرزندش امام محمدتقی علیه السلام، بشارت به وجود مقدس امام زمان علیه السلام و تشبیه آن به مقام پیامبران، گرفتاریهای شیعه در عصر غیبت و بشارت رحمت خداوند برای هدایت شدگان (شیعیان)، از جمله امور و قرائنی است که خبر آن در حدیث قدسی لوح ذکر شده است.
پانویس
- ↑ کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1365 هـ.ش، ج1، ص527.
- ↑ همان.
- ↑ کلینی، کافی، ج1، ص527.
- ↑ طبرسی، احمد بن علی؛ الاحتجاج، مشهد، مرتضی، اول، 1403ه ق، ج1، ص67.
- ↑ مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، ج36، ص195.
- ↑ کلینی، کافی، ج1 ، ص527.
- ↑ نعمانی، الغیبه، تهران، مکتبة الصدوق، 1397ه ق، ص62 ؛ شیخ صدوق، کمال الدین، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1395 هـ.ق، ج1، ص308 ؛ شیخ صدوق، عیون أخبارالرضا علیه السلام، انتشارات جهان، 1378 هـ.ق، ج1، ص41 ؛ مجلسی، بحارالانوار، بیروت، موسسة الوفا، 1404 هـ.ق، ج36، ص195 ؛ شیخ مفید، الاختصاص، قم، کنگره شیخ مفید، 1413 هـ.ق، ص210 ؛ شیخ طوسی، الغیبه، قم، موسسه معارف اسلامی، 1411 هـ.ق، ص143.
- ↑ طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۲۵۸.
- ↑ مجلسی، بحار، ج36، ص201.
- ↑ همان، ج36، ص200.
- ↑ همان، ج36، ص201.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1395 هـ.ق، ج1، ص311.
منابع
- سيد حسين مير نورالهي، "امامت از منظر حديث لوح"، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: 1 دی ماه 1392.