آیه 28 سوره فرقان: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
(←آرشیو عکس و تصویر) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۳۱۲: | سطر ۳۱۲: | ||
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | * [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | ||
+ | ==آرشیو عکس و تصویر== | ||
+ | <gallery mode="packed" heights="320"> | ||
+ | پرونده:آیه 28 سوره فرقان (1).jpg | ||
+ | پرونده:آیه 28 سوره فرقان (2).jpg | ||
+ | پرونده:آیه 28 سوره فرقان (3).jpg | ||
+ | </gallery> | ||
[[رده:آیات سوره فرقان]] | [[رده:آیات سوره فرقان]] | ||
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] | [[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۰۹
<<27 | آیه 28 سوره فرقان | 29>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
وای بر من، ای کاش که فلان (مرد کافر و رفیق فاسق) را دوست نمیگرفتم.
ای وای، کاش من فلانی را [که سبب بدبختی من شد] به دوستی نمی گرفتم،
«اى واى، كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم.
واى بر من، كاش فلان را دوست نمىگرفتم؛
ای وای بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«خَلِیلاً»: دوست خاصّ و صمیمی که انسان او را مشاور خود کند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا «27»
و روزى كه ستمكار (مشرك) دو دست خود را (از روى حسرت) به دندان مىگزد و مىگويد: اى كاش با پيامبر همراه مىشدم.
يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا «28»
اى واى بر من! كاش فلانى را دوست خود نمىگرفتم. لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا «29»
«1». فصّلت، 11.
جلد 6 - صفحه 246
رفيق من بعد از آن كه حقّ از طرف خدا براى من آمد، مرا گمراه ساخت. و شيطان هنگام اميد، انسان را رها مىكند.
نکته ها
«خذلان» اين است كه انسان به حمايت كسى اميد داشته باشد، ولى او انسان را رها كند.
به گفتهى روايات، رهبر الهى، مصداق ذكر است و گمراه كردن از ذكر «لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ» يعنى گمراه شدن از رهبر حقّ. «1»
اسلام براى دوستى وانتخاب دوست، سفارشهاى زيادى دارد و دوستى با افرادى را تشويق و از دوستى با افرادى نهى كرده است كه اين موضوع به بحث مستقلّى نياز دارد.
برخى از عنوانهاى فرعى موضوع «دوست و دوستى» به اين شرح است:
راههاى شناخت دوست، مرزهاى دوستى، ادامهى دوستى، قطع دوستى، انگيزههاى دوستى، آداب معاشرت با دوستان و حقوق دوست، كه براى هر يك آيات و روايات بسيارى است و ما به گوشهاى از آنها اشاره مىكنيم:
- اگر در شناخت كسى به ترديد افتاديد، به دوستانش بنگريد كه چه افرادى هستند. «فانظروا الى خلطائه» «2»
- تنهايى، از رفيق بد بهتر است. «3»
- از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: بهترين دوست كيست؟ فرمود: كسى كه ديدارش شما را به ياد خدا بيندازد، و گفتارش به علم شما بيفزايد و كردارش ياد قيامت را در شما زنده كند. «4»
- حضرت على عليه السلام فرمود: هنگامى كه قدرتت از بين رفت، رفقاى واقعى تو از دشمنان شناخته مىشوند. «5»* حضرت على عليه السلام فرمود: رفيق خوب، بهترين فاميل است. «6»
- در حديث آمده است: دوستت را در مورد غضب، درهم، دينار و مسافرت آزمايش كن. اگر در
«1». تفسير كنزالدقائق.
«2». بحار، ج 74، ص 197.
«3». بحار، ج 77، ص 173.
«4». تفسير قرطبى.
«5». غرر الحكم.
«6». غررالحكم.
جلد 6 - صفحه 247
اين آزمايشها موفّق شد، دوست خوبى است. «1»
در شعر شاعران نيز دربارهى دوست و دوستى، بسيار سخن به ميان آمده و به معاشرت و همنشينى با دوستان خوب بسيار سفارش شده است؛
همنشين تو از تو به بايد
تا تو را عقل و دين بيفزايد
و از همنشينى با دوستان بد مذمّت شده است، رفيق بد به مار خوش خط و خالى تشبيه شده است كه زهرى كشنده در درون دارد؛
تا توانى مىگريز از يار بد
يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
يار بد بر جان و بر ايمان زند
يا دوست بد به ابر تيرهاى تشبيه شده است كه خورشيد با آن عظمت را مىپوشاند؛
با بدان منشين كه صحبت بد
گرچه پاكى تو را پليد كند
آفتاب بدين بزرگى را
پارهاى ابر ناپديد كند
پیام ها
1- حسرتهاى درونى در اعمال و رفتار انسان مؤثّر است. «يَعَضُّ الظَّالِمُ»
2- رها كردن راه انبيا ظلم است. (ظلم به خود و ظلم به انبيا) «يَعَضُّ الظَّالِمُ»
3- عذاب قيامت بسيار سخت است. «يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ» (مشرك تنها يك انگشت ويا يك دست خود را گاز نمىگيرد، بلكه دو دست خود را گاز مىگيرد)
4- در قيامت، وجدانها بيدار مىشود. «يَعَضُ- يَقُولُ»
5- پشيمانى، دليل بر اختيار انسان است و اگر كسى مجبور بود، پشيمانى معنا نداشت. «يا لَيْتَنِي»
دوستىهاى نامشروع امروز، فرداى خطرناكى دارد. «يا لَيْتَنِي» دوست در سرنوشت انسان مؤثّر است.
7- ايمان به تنهايى كافى نيست، همراه بودن با انبيا نيز لازم است. «مَعَ الرَّسُولِ»
«1». بحار، ج 74، ص 180.
جلد 6 - صفحه 248
8- ارتباط با انبيا هر چند اندك باشد، مىتواند راه نجات باشد. «سَبِيلًا»
9- دو دوستى در يك دل جا نمىگيرد. (دوستى پيامبر و دوستى انسان گمراه) اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ ... لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا
10- دوستان منحرف، عوامل شيطانند. «فُلاناً خَلِيلًا- وَ كانَ الشَّيْطانُ»
11- نام و شخص افراد مهم نيست، كارايى آنان مهم است. «فُلاناً- أَضَلَّنِي»
12- نشانهى دوست بد آن است كه انسان را غافل كند. «أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ»
13- گاهى عواطف دوستى، بر استدلال و منطق غلبه مىكند. «أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي»
14- خداوند با همهى مردم اتمام حجّت مىكند. «بَعْدَ إِذْ جاءَنِي»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً «28»
يا وَيْلَتى: اى واى بر من، لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا: كاش فرا نمىگرفتم فلانى را دوست و با وى دوستى نمىكردم. نزد بعضى مراد شيطان است كه اغراء بندگان نمايد بر مخالفت و معصيت، و بنابر آنكه ظالم جنس باشد پس مراد هر خليلى است كه از راه حق و طريق هدايت، گمراه نمايد صاحب و رفيق خود را و «فلان» كنايه از اعلام است چنانكه «هر كه» كنايه از اجناس مىباشد. «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً «21» يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً «22» وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً «23» أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلاً «24» وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلاً «25»
الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً «26» وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً «27» يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً «28» لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً «29» وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (30)
ترجمه
و گفتند آنانكه اميد ندارند ملاقات ما را چرا نبايد فرستاده شود بر ما فرشتگان يا به بينيم پروردگارمان را هر آينه بتحقيق تكبر ورزيدند در باره خودشان و سركشى كردند سركشى كردنى بزرگ
روزى كه به بينند فرشتگان را نيست بشارتى در چنين روز براى گناهكاران و ميگويند حرام است ممنوع
و سبقت كنيم بسوى آنچه كردند از كار پس گردانيم آنرا غبارى پراكنده شده
اهل بهشت در چنين روز بهترند از حيث قرارگاه و خوبترند از جهت آرامگاه
و روزى كه شكافته شود آسمان به ابر و فرو فرستاده شوند ملائكه فرو فرستادنى
پادشاهى چنين روز حق است مر خداى بخشنده را و باشد روزى بر كافران دشوار
و روزى كه ستمكار بدندان دو دست گزد ميگويد ايكاش پيش گرفته بودم با رسول راهى را
اى واى بر من كاش من نگرفته بودم فلانى را دوست
بتحقيق گمراه گردانيد مرا از تذكر بعد از آنكه آمد مرا و باشد شيطان مرانسانرا واگذارنده در هلاكت
و گويد پيغمبر اى پروردگار من همانا قوم من گرفتند اين قرآن را واگذاشته شده.
تفسير
كسانيكه منكر معاد بودند لذا اميدوار بوصول در پيشگاه الهى
جلد 4 صفحه 67
نبودند و انتظار رحمت حق را نداشتند چون اصل لقاء بمعناى وصول است علاوه بر اعتراضات مذكوره در آيات سابقه گفتند چرا خدا ملائكه را بر ما نازل نمينمايد كه ما تكاليف خودمان را از آنها اخذ نمائيم و حاجت به پيغمبر نداشته باشيم يا آنها تصديق كنند پيغمبر را و ما بدانيم صدق او را و چرا خدا خودش را بما ارائه نميدهد تا ما او را به بينيم و كاملا بحق او عمل نمائيم و خداوند در جواب آنها فرموده چه نخوت و كبر و غرورى در ضمير آنها جاى گير شده كه تجاوز نمودند از حدّ خودشان و رسيدند بأعلى درجه ظلم و طغيان چون عتوّ بمعناى خروج بسوى ظلم فاحش است و ندانستند كه هر كس قابل مقام وحى و تنزيل نميشود و طمع نمودند در امرى كه بخاطر انبيا و اوليا خطور ننموده كه ديدار خدا باشد چون او اجلّ از آنستكه بعقل و وهم در آيد چه رسد بآنكه مرئى و محسوس بحواس ظاهره گردد و روزى كه مىبينند ملائكهئى را كه براى قبض روح آنها آمدهاند هنگام مرگ يا ملائكه عذاب را در قيامت بشارت و نويد خيرى در آنروز براى گناه كاران نيست و براى طلب امان و پناه بردن بخدا بآنها ميگويند حجرا محجورا يعنى حرام و ممنوع باشد بر شما تعرّض بما چون معمولا اين كلمه را اعراب در ماههاى حرام و غيرها وقت مقابله با دشمن ميگفتند از ترس و امان ميخواستند و گفتهاند مانند معاذ اللّه است يا ملائكه بآنها ميگويند حرام و ممنوع است بر شما بشارت برحمت خدا و نعمت بهشت كه باهل ايمان داده ميشود و خدا اعمال خير آنها را از قبيل صله رحم و اعانت مظلوم و احسان بخلق براى تقرّب به بتها نيست و نابود ميفرمايد مانند خاكى كه غبار شود و پراكنده گردد و ديده نشود مگر از روزنه سقف و ديوار به تبع نور آفتاب و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت از اين آيه پس فرمود اگر اعمال آنها از پارچههاى سفيد مصرى سفيدتر باشد خداوند ميفرمايد ذرات پراكنده شويد و اين براى آنستكه چون اهل بدعت كار حرامى را براى آنها حلال مىنمودند قبول ميكردند و قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود خداوند در روز قيامت گروهى را مبعوث ميفرمايد كه در مقابل آنها نورى است مانند پارچههاى سفيد مصرى پس خدا ميفرمايد
جلد 4 صفحه 68
باش ذرات پراكنده پس قسم ياد فرمود بخدا كه آنها روزه ميگرفتند و نماز ميخواندند ولى وقتى كه كار حرامى را بر آنها عرضه ميداشتند مرتكب ميشدند و قبول ميكردند و وقتى كه بر آنها چيزى از فضائل امير المؤمنين عليه السّلام ذكر ميشد انكار مينمودند و در بصائر از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند اعمال چه كسانى هباء منثورا خواهد شد فرمود اعمال دشمنان ما و دشمنان شيعيان ما و راجع باين موضوع شرحى در اول كتاب گذشت و اهل بهشت قرارگاهشان براى نشستن و صحبت نمودن با يكديگر بسيار خوب است و همچنين آرامگاهشان براى استراحت در آن نه خواب پيش از ظهر چون گفتهاند اهل بهشت خواب ندارند و در معناى لغوى مقيل توسعه داده شده و خير و احسن در اين مقامات از معناى تفضيل تجريد ميشود و بنظر حقير مراد بهتر و خوبتر از هر مستقرّ و مقيلى است كه خوب باشد و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه چون مؤمن را در قبر گذارند زمين بر او وسعت داده ميشود بقدر ديد چشمش و درى از بهشت باز ميشود بروى او و ميگويند بخواب خوشحال مانند خواب تازه جوان چون خداوند فرموده اصحاب الجنّة خير مستقرّا و احسن مقيلا و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه روز قيامت نصف نشود تا قيلوله نمايند اهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم و قريب باين معنى از امام باقر عليه السّلام نيز روايت شده است و ظاهرا مراد از قيلوله توقف در جايگاه باشد قبل از زوال براى استراحت اگرچه خواب نباشد و اين يكروز بود كه اهل جرم و تقصير ملائكه را ملاقات مينمودند و براى آنها نتيجه خوبى نداشت يكروز هم روزى است كه شكافته و منشق شود آسمان بسبب طلوع ابر سفيدى كه با ملائكه نازل ميشود بر محشر و بمنزله سايبان آنها است كه در سوره بقره ذيل آيه هل ينظرون الّا أن يأتيهم اللّه فى ظلل من الغمام و الملائكه اشاره بآن شد و گفتهاند اين ابر همان است و عدد آنها بمراتب زيادتر از اهل محشر است از جن و انس و احاطه بمحشر مينمايند و بعضى تشّقّق بتشديد شين و بعضى ننزّل بدو نون و نصب ملائكه قرائت نمودهاند و اصل تشقّق تتشقّق بوده و غالبا يكى از دو تاء براى تخفيف حذف ميشود و گاهى هم تاء را در شين ادغام ميكنند و بعضى
جلد 4 صفحه 69
گفتهاند ملائكه براى آوردن صحيفههاى اعمال نازل ميشوند كه در آن ابر است و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه غمام امير المؤمنين عليه السّلام است و در هر حال سلطنت حقه حقيقيه ظاهرا و باطنا در آنروز مخصوص بخداوند بخشنده مهربان است چون هر سلطنت و ولايتى در آنروز ضايع و باطل خواهد شد و باقى نميماند مگر سلطنت و ولايت او و اوليائش و آنروز بر كفار روز بسيار دشوار و ناگوارى است كه مثل و مانند ندارد و روزى است كه كافر و ستمكار از فرط حسرت و ندامت دو دست خويش را بدندان خود ميگزد و ميگويد اى كاش من گرفته بودم با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم راه تبعيّت و هدايت را و اى بر من كاش من آنشخص گمراه كننده را كه مانع از ايمان من شد براى خود دوست قرار نداده بودم و اطاعت او را نمينمودم بتحقيق او منصرف نمود مرا از ياد خدا و متابعت قرآن و امام بعد از آنكه آمد آن موجب تذكر از جانب خدا براى من و بعدا خدا ميفرمايد شيطان كارش آن بوده و هست كه انسان را فريب ميدهد و بحال خود واميگذارد و با آنكس يارى نميكند و در آخرت از او تبرّى مينمايد و قمى ره نقل نموده كه مراد آنستكه اولى ميگويد كاش من قبول ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را مينمودم و دومى را براى خود دوست نميگرفتم او منصرف نمود مرا از قبول ولايت بعد از نصب پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم على عليه السّلام را بأمارت و او شيطانى بود كه مرا مخذول و منكوب نمود و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خداوند اسماء كسانى را كه مغرور شدند و خلق را در فتنه و ضلالت انداختند و گمراه گشتند در قرآن بكنايه ذكر فرموده و مخفى داشته در قول خود يوم يعضّ الظّالم على يديه تا آخر و در خطبه وسيله آنحضرت كه در كافى نقل شده بعد از ذكر شقاوت و ضلالت و جهالت آن دو و غصب خلافت و تطبيق اين آيات با مقال يكى از آن دو نفر فرموده منم آن ذكرى كه از آن اعراض نمود و راهى كه از آن كناره كرد و ايمانيكه بآن كافر شد و قرآنيكه آنرا ترك نمود و دينى كه آنرا تكذيب كرد و صراطى كه از آن عدول نمود و اخيرا خداوند نقل فرموده شكايت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را از قوم خود كه قرآن را مهجور و متروك گذاردند و مانع از ايمان بآن شدند يا مراد شكايت از امت باشد كه ظاهرا آنرا كتاب آسمانى خودشان خواندند
جلد 4 صفحه 70
و گرفتند براى خود ولى باطنا قانون اجانب را ترجيح دادند و بآن عمل نمودند و قرآن را پشت سر انداختند و متروك داشتند احكام آنرا و گفتند بدرد امروز نمىخورد و نميشود در اين زمان مجرى گردد يا در تفسير آن باهل بيت كه قرين قرآن ميباشند رجوع ننمودند و بمخالفان ايشان متوجه شدند تا اخذ و ترك هر دو صادق باشد و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ يَومَ يَعَضُّ الظّالِمُ عَلي يَدَيهِ يَقُولُ يا لَيتَنِي اتَّخَذتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً «27» يا وَيلَتي لَيتَنِي لَم أَتَّخِذ فُلاناً خَلِيلاً «28»
و روز قيامت روزي است که ظالم دو دست خود را ميگزد و ميجود و ميگويد:
اي كاش من گرفته بودم با رسول راهي را اي واي بر من اي كاش نگرفته بودم فلان شخص را دوست خود، اخبار بسيار مفصل و مبسوط در تفسير اينکه آيه رسيده و در تفسير برهان چندين صفحه نقل كرده مراجعه كنيد و از عهده اينکه حقير خارج است نقل آنها فقط اكتفاء ميكنيم به تفسير مفاد آيه و اشاره مي كنيم به مفاد اخبار في الجمله.
(وَ يَومَ) مراد روز رستخيز است در صحراي محشر.
(يَعَضُّ الظّالِمُ) عضّ به معني جويدن است از روي ندامت و پشيماني و ظالم غير از كفار که سابقا شرح حال آنها بيان شد حتي ظالمين كفار شرحش گذشت.
مراد ظالم اينکه امت است به قرينه لفظ الرسول که مراد همين رسول
جلد 13 - صفحه 607
محترم باشد، و به قرينه لفظ الذكر در آيه بعد که مراد قرآن مجيد است.
(عَلي يَدَيهِ) در بعض اخبار دارد ميجود تا مرفق باز جاي او ميآيد و همين نحو هر چه ميجود جاي او ميآيد از روي ندامت.
(يَقُولُ) در بعضي اخبار دارد قائل اولي است و فلان ثاني است، و در بسياري از اخبار ظالمين به آل و ائمه طاهرين است و تابعين ظالمين.
(يا لَيتَنِي اتَّخَذتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا) اخبار بسيار داريم که سبيل امير- المؤمنين عليه السلام است، و در آيات شريفه اسامي بسياري را در اينکه اخبار براي امير المؤمنين عليه السلام تفسير فرمودهاند.
حبل اللّه در آيه (وَ اعتَصِمُوا بِحَبلِ اللّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا) جنب اللّه در آيه (يا حَسرَتي عَلي ما فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللّهِ) سبيل استشهاد به همين آيه و آيه للمتوسّمين.
(يا وَيلَتي) ويل ناله و ثبور است که گذشت بيانش.
(لَيتَنِي لَم أَتَّخِذ فُلاناً خَلِيلًا) در بعضي اخبار فلان را ثاني گفتند:
و در بعض اخبار جاحدان آل عصمت را، در خبر جابر از حضرت باقر عليه السلام که فرمود:
(ان الجاحد لصاحب الزمان كالجاحد للرسول في ايامه)
و از اينکه احاديث ظاهر ميشود که مراد از ظالم جميع طبقات مسلمين و شيعه غير اثني عشري است و مراد از فلان رؤساء و مشايخ ثلاث و بني اميه و بني عباس و زيديه و كيسانيّه و واقفيه و ساير فرق هستند هذا ما عندنا و اللّه العالم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 28)- در این آیه اضافه میکند که این ظالم بیدادگر که در دنیایی از
ج3، ص333
تأسف فرو رفته میگوید: «ای وای بر من! کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم» (یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا).
که تمام بدبختی من در ترک رابطه با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و قبول رابطه با این دوست گمراه بود.
منظور از «فلان» همان شخص است که او را به گمراهی کشانده: شیطان یا دوست بد یا خویشاوند گمراه.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم