منابع و پی نوشتهای متوسط
جامعیت مقاله متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

محمدتقی آقا نجفی اصفهانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (پروژه4: اولویت بندی و رتبه بندی)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{متوسط}}
 
{{متوسط}}
  
آقا نجفی اصفهانی(1332 /1331-1262 ق)، عالم شیعى و مجتهد. معروف به آقا نجفى. وى نوه‌ ى شیخ محمدتقى رازى اصفهانى صاحب «[[هدایة المسترشدین]]» بود. در اصفهان متولد شد و مقدمات را از پدرش شیخ محمدباقر اصفهانى فراگرفت. در [[نجف]] در محضر میرزا محمدحسن شیرازى، حاج شیخ مهدى نجفى و حاج سید على شوشترى به تكمیل تحصیل پرداخت و به مقام [[اجتهاد]] رسید و به اصفهان بازگشت در زمان پدر مرجعیت تام یافت.
+
'''آیت‌الله شیخ محمدتقی اصفهانی''' معروف به «آقا نجفی» (1332 /1331-1262 ق)، عالم شیعى و مجتهد. معروف به آقا نجفى. او را به عنوان «جامع علوم معقول و منقول» شناخته و به قدرت حافظه، حضور ذهن، نکته گویی، [[سخاوت]] و [[شجاعت]] ستوده اند. 4 مهم‌ترین فعالیتهای اجتماعی آقانجفی عبارتند از: مقابله با انحرافات [[فرهنگ|فرهنگی]]، مقابله با جریان [[بهائیت]]، مقابله با ترویج [[مسیحیت]]، ترویج خودکفایی ملّی در واقعه تحریم تنباکو، استقلال و تمامیت ارضی، استبداد و استعمار ستیزی، اندیشه اتحاد اسلامی، اعتقاد به یگانگی دیانت و سیاست و تثبیت [[مشروطیت]] در [[اصفهان]].
 +
 
 +
== ولادت و خاندان ==
 +
محمدتقی آقا نجفی در 22 [[ربیع الثانی]] سال 1262ق، در [[اصفهان]] به دنیا آمد. پدر وی شیخ محمدباقر نجفی، فرزند مرحوم آیت‌الله [[شیخ محمدتقی اصفهانی]]، صاحب کتاب «[[هدایة المسترشدین (کتاب)|هدایه المسترشدین]]» بود که وی مقام [[اجتهاد]] و رهبری داشت. مادر آقانجفی، دختر دوم مرحوم آیت‌الله سید صدرالدین صدر از علما و مراجع بزرگ بود. نیاکان آقانجفی از ایوانکی و سمنان بودند. جدّش در آغاز جوانی به [[عراق]] رفت و پس از سالها تحصیل علم، اصفهان را برای سکونت و فعالیتهای دینی برگزید و در آنجا حوزه درسی دایر کرد.
 +
 
 +
== تحصیلات ==
 +
آقانجفی در آغاز عمر، چندان رغبتی به تحصیل علم نداشته به حدی که مردم آینده او را یک مُلازاده بیسواد پیش بینی می‌کردند. به گفته خود آقانجفی در کتاب «مفتاح السعاده» در کسب دانش کندذهن بوده و از تلاشهای علمی خود کاری از پیش نمی برده و چون از رسیدن به خواسته اش که فراگیری علم [[فقه]] و رسیدن به مقام [[اجتهاد]] بوده، ناامید شده به حضرت [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]](ع) [[توسّل‌‌‌‌‌|توسل]] جسته و بعد از آن کمک و توسل، سخت به فکر تحصیل [[علم]] و معارف می افتد. 1
 +
 
 +
پس از طی آموزش مقدماتی علوم در محضر پدرش، در سال 1285ق، راهی [[عتبات عالیات|عتبات]] شد و در آنجا به تحصیل علم ادامه داد و از محضر استادان بزرگی چون «[[میرزا محمدحسن شیرازی]]» (صاحب فتوای تحریم تنباکو) که زمانی در اصفهان از شاگردان جّد او بود، «شیخ مهدی آل جعفر نجفی کاشف الغطاء»، «شیخ راضی نجفی» و «[[سید علی شوشتری|سید علی آقا شوشتری]]» بهره گرفت تا به مقام اجتهاد رسید. 2 در این میان مرحوم شوشتری در تکوین شخصیت آقانجفی به ویژه در بُعد [[عرفان|عرفانی]] نقش بسزایی داشت. تلمذ در محضر این استاد را می‌توان نقطه عطفی در حیات روحانی و معنوی آقانجفی به شمار آورد. 3
 +
 
 +
به این ترتیب پس از پنج سال توقف در [[نجف]] به [[اصفهان]] بازگشت و در زمان حیات پدر [[مرجعیت]] عام یافت و صاحب نفوذ و قدرت معنوی فراوان شد.
 +
 
 +
== فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ==
 +
آقانجفی، از علمای معاصر [[شیعه]] بود که فعالیتهای گسترده‌ای در زمینه‌های سیاسی و اجتماعی نیز داشت. وی، طی دوران [[مرجعیت]] و حکومت شرعی و عرفی خود در [[اصفهان]]، در کمک به مردم، رفع [[ظلم|ستم]] از ایشان و تأمین وسایل آسایش آنان کوشا بود. شخصیت او در اصفهان ملجاء و مأوای مظلومان بود و هر ستمدیده‌ای به او پناه می‌برد و چاره درد خود را از او می خواست. او با گشاده رویی و فروتنی و آرامش کامل به مردم پاسخ می داد و حتی اگر ستم از ناحیه حکمرانان بود به مبارزه و معارضه با آنها بر می‌آمد. 5
 +
 
 +
آقانجفی، [[حدود‌‌‌‌|حدود]] شرعی را اجرا می‌کرد و نسبت به دستگاه حکومت بی اعتنا بود و با «ظل‌السلطان» 6 که حاکم اصفهان بود و بسیار بر مردم ستم می کرد، همواره درگیری داشت؛ اما در واقع قدرت آقانجفی از قدرت ظل‌السلطان افزون تر بود. ظل‌السلطان نیز آقا نجفی را مانع تاخت و تاز، چپاول و تجاوز خود می‌یافت. در سال 1315ق، آقانجفی به دنبال درخواست انجمن شرقی که ترغیب مردم به استفاده از کالاهای داخلی را در دستور کار خود قرار داده بود، حکم تحریم کالاهای فرنگی را در اصفهان صادر کرد و به دنبال آن علمای نجف هم [[فتوا|فتواهایی]] در این باره صادر نمودند. مأموران استعماری انگلیس نیز که برای بسط تسلط دولت متبوع خود بر [[ایران]] برنامه های گسترده داشتند، قدرت اجتماعی آقانجفی را مانع اجرای نقشه‌های خویش یافتند و از او بیمناک بودند. 7 البته انگلیسیها و عمال آنها در تضعیف موقعیت آقانجفی بسیار کوشیدند ولی چون مردم به وی علاقه داشتند کاری از پیش نبردند. یکبار توانستند با تحریک ناصرالدین شاه و ترساندن وی -که خود نیز از آقانجفی بیمناک بود و بسط نفوذ وی و بی باکی او در اجرای حدود شرعی را تعرضی نسبت به حدود اختیارات و قدرت خود می‌شمرد-، فرمان انتقال آقانجفی به [[تهران]] را از وی بگیرند؛ اما آقانجفی در تهران هم علاوه بر دایر ساختن حوزه درسی، به مبارزه سیاسی و روشن ساختن ذهن مردم نسبت به فساد دربار و نظام حاکم و سرانجام مداخلات بیگانگان در امور کشور ادامه داد و چون خطر فعالیت وی در پایتخت برای حکومت بیشتر بود، او را به اصفهان بازگرداندند.
 +
 
 +
آقانجفی در جنبش تنباکو نیز از آغازگران مبارزه بود. به تهدیدات ظل‌السلطان و ناصرالدین شاه اعتنایی نداشت و همچنان مخالفت می نمود. پیشقدمی اصفهان در نهی از استعمال دخانیات، مدیون وجود عالم روشن بین و آگاهی چون آقانجفی اصفهانی بود. وجود او در اصفهان سرفصل مبارزات ضدخارجی به ویژه ضد فرنگی تلقی می شد. در همان اوان قرارداد رژی، ناصرالدین شاه ضمن نامه ای به ظل‌السلطان حاکم اصفهان نوشت: این روزها بعضی اخبارات از اصفهان به عرض رسیده که خیلی جای تعجب و حیرت است که چرا مردم بی جهت و سبب، آسودگی و امنیت خود را کنار گذاشته دنبال این نوع کارهای خطرناک می روند. مثلاً به عرض رسیده که مردم بر ضد رعایای خارجه و فرنگیان حرف می‌زنند و همچنین علمای اعلام، استعمال دخانیات را [[حرام]] دانسته اند و همچنین در فقره بانک مزخرفات می‌گویند. 8
 +
 
 +
در گزارش دیگری از اوضاع اصفهان در تاریخ 19 ربیع‌الثانی 1309ق، آمده است: دیروز شنبه آقانجفی و شیخ محمدعلی، اعلانات چندی درب مساجد و معابر چسبانده، استعمال تنباکو را [[حرام]] و حمایت کنندگان فرنگی را [[ارتداد|مرتد]] و عمله جات دخانیات را [[نجس]] خوانده و نوشته اند کسی از این جماعت را که دخالت در کار فرنگی دارند به حمام و [[مسجد]] و سقاخانه راه ندهند، در حمامها و قهوه خانه‌ها و مجالس علما و تجار و غیره قلیان موقوف است. طلبه ها در هر نقطه که قلیان دیده شکسته اند... هر جا که فرنگی دیده می‌شود مردم دنبالش کرده داد و فریاد می‌نمایند.  9
 +
 
 +
به هر حال، آقانجفی رهبری نهضت علما و مردم اصفهان را بر ضد کمپانی رژی و بانک شاهی انگلیسی و اصرار در الغای آن را به عهده داشت. وی بر ضد ناصرالدین شاه و صدر اعظم او میرزا علی اصغر خان اتابک اعظم که عاقد آن قرارداد ننگین بودند، اعلان مخالفت داد و یکی از شاگردان خود به نام شیخ علی محمد دهاقانی را به [[سامرا]] فرستاد تا وقایع را به اطلاع مرجع اعلم عصر آیت الله [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]] برساند، و از او حکمی بگیرد که آن قرارداد استعماری را لغو کند. مرحوم میرزای شیرازی پس از اطلاع دقیق از ماوقع که از تهران و شهرهای دیگر ایران هم پیاپی خبر می‌رسید، حکم نافذ خود را بدین گونه صادر کرد: « بسم الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بأی نحو کان در حکم محاربه با [[امام زمان]] عجل الله فرجه است». ([[میرزا محمدحسن شیرازی|محمدحسن الحسینی]])
 +
 
 +
نقش آقانجفی در مشروطه نیز انکارناپذیر است. 11 وی از جمله علمای طراز اول ایران بود که به درخواست متحصنین قم در مهاجرت کبرای اول در سال 1323ق، به آن شهر مهاجرت نمود و بعد از امضای فرمان مشروطیت به اصفهان بازگشت و همراه برادرش در همان چند هفته اول برای اولین بار در ایران «انجمن ملّی» را برپا نمود. آقانجفی با آخوند خراسانی و حوزه نجف نیز در ارتباط بود و مسائل خود را تبیین می کرد، به گونه ای که اقدامات وی مورد تأیید مراجع نجف قرار می گرفت. آنچه در اصفهان می‌گذشت بر اصول و مبانی دینی استوار بود. از همین روی بود که امثال کسروی و سایر مورخین سکولار مشروطیت، روند حاکمیت مشروطیت در اصفهان را «مشروطیت آخوندها» دانسته و سخت آن را مورد حمله قرار دادند.
 +
 
 +
 
 +
آقانجفی و برادرش حاج آقا نورالله، از پایه‌گذاران اصلی «شرکت الإسلامیه» بودند. با بررسی اسناد و مطبوعات همچون روزنامه‌های «حبل المتین» و «ثریا» به خوبی مشخص می شود که آقانجفی بعد از مراسم نماز جماعت، طی سخنرانی مبسوطی با استناد به آیات و روایات از مردم می‌خواهد که از مصرف کالاها و منسوجات خارجی خودداری نمایند و به مصرف کالاهای داخلی روی آورند.
 +
 
 +
 
 +
در کارنامه فعالیتهای سیاسی آقانجفی، مبارزه با بدعت فرهنگی ـ سیاسی بهائیت نیز به چشم می‌خورد. آقانجفی از چهره هایی به شمار می‌رود که هم خودش و هم پدرش هدف تندترین حملات فرقه مزبور واقع شده‌اند و از دلایل مهم این امر هم آن است که این دو در جبهه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اعتقادی به فرقه بهائیت تاختند. رئیس بهائیان که حسینعلی بهاء بود در لوحی که خطاب به آقانجفی نوشته، او را پسر گرگ نامیده است. فرقه دیگر هم بابیت بود که آقانجفی را مورد اهانتهای شدیدی قرار دادند،
 +
 
 +
 
 +
آقانجفی از شخصیتهایی بود که استبداد و انحطاط عصر قاجار را زیر سؤال برد و اتحاد اسلامی را مطرح نمود. آقانجفی با ظلم و ستم مخالف بود و حکومت سلطان جائر و حاکم ستمگر را غیرمشروع می‌شمرد و برای آنها هیچ گونه حق شرعی و عرفی قائل نبود. وی به همراه برادرش مرحوم حاج شیخ محمدعلی ثقة‌الاسلام و از آن پس مرحوم حاج شیخ نورالله عمادالاسلام که بعدها پیشوای مشروطیت گردید، در قبال ظلم و جور بی حد و اندازه ظل‌السلطان یگانه وسیله استخلاص مردم از تجاوز این حکمرانان بودند. 12 وی در طرح اتحاد اسلامی معتقد بود که اهل اسلام باید چنان متحد باشند که هرگاه به یکی از آنها صدمه‌ای برسد فکرکنند به خود آنها وارد شده و در رفع آن تلاش کنند و همه باید در حفظ اسلام و احکام شریعت و امر به معروف و نهی از منکر یار یکدیگر باشند.
 +
 
 +
 
 +
زمانی که جمعی از مبلغان مذهبی که از اروپا به هند رفته و زبان فارسی یاد گرفته بودند و کتابهای متعددی بر ضد اسلام انتشار دادند، به اصفهان آمدند تا علیه اسلام مبارزه کنند. فعالیتهای آقانجفی، علیه تبلیغات مذهبی اروپاییان در اصفهان نیز قابل توجه است. وی به همراه برادرش حاج آقا نورالله، انجمنی در اصفهان به نام «صفاخانه» در محله جلفا برپا کردند و درصدد مبارزه با فعالیتهای ضداسلامی آنها برآمدند. همچنین روزنامه ای برای مقابله عقیدتی و مناظره مذهبی ایجاد کردند که «الإسلام» نام داشت و سخنگوی انجمن صفاخانه بود. به این ترتیب، آقانجفی با انجام این اقدامات، فعالیتهای تبلیغاتی مذهبی اروپائیان را خنثی کرد.
 +
 
 +
 
 +
آقانجفی، از فعالیتهای علمی نیز غافل نشد و آثار بسیار از خود بر جای نهاد که تعداد آثارش را بیش از صد اثر دانسته اند. از آثار مهم وی می توان به این آثار اشاره کرد: الإجتهاد و التقلید، اسرارالآیات، اسرارالأحکام، اسرار الشریعه، اصول الدین و انوار العارفین، بحر الحقایق، تأویل الآیات الباهره فی العتره الطاهره. 13
 +
 
 +
 
 +
در حوزه درس آقانجفی که از هنگام فوت پدر(1301ق) امامت و تدریس در فقه و اصول را در مسجدشاه 14 آغاز نمود تا وقت رحلت (1332ق) تعداد زیادی از فضلا و مجتهدان شرکت نمودند، برخی از آنها عبارتند از: حاج شیخ محمدابراهیم کلباسی، سید احمد حسینی خوانساری، حاج شیخ اسدالله فاضل بیدآبادی، شیخ اسدالله گلپایگانی، آقا شیخ محمّدرضا مهدوی قمشه‌ای، حاج سید محمدباقر ابطحی حسینی سدهی، مرحوم آقاسید محمدباقر موسوی، ملا محمّدجواد صافی گلپایگانی، حاج میرزا حسن قدسی، آقا میر سیدحسن روضاتی، حاج میرزا محمّدرضا سلماسی، شیخ محمدحسین رشتی قوچانی، حاج میرزا حسن خان جابری انصاری، آقا سید زین‌العابدین طباطبایی ابرقویی و...
 +
 
 +
 
 +
در اواخر سال 1330ق، آثار مرض استسقاء در مزاج آقانجفی ظاهر و مدام بر شدت رنجش افزوده شد، به گونه ای که مدت دو سال بر بستر بیماری و ناتوانی افتاده بود و رنج می‌برد؛ اما در این مدت هم یک بار ناله و شکایت از وی شنیده نشد و حتی یک روز هم از کار خود باز نماند و همه روزه از صبح تا ظهر بر بالش تکیه داده به عرایض مردم رسیدگی می‌کرد و به رفع تظلمات آنها می کوشید و با عمال ظالم دولت به مجادله مشغول بود. وفات وی عصر شنبه 11 شعبان 1332ق در اصفهان درگذشت و در جوار مرقد مطهر امامزاده احمدعلی المشهور نواده امام محمدباقر(ع) به خاک سپرده شد. 15 روزنامه «حبل‌المتین» می‌نویسد: مردم اصفهان تا چهل روز از مذاهب گوناگون، در سوگواری شرکت جسته و سوگواری کردند.  16
 +
 
 +
 
 +
آقانجفی، پانزده اولاد داشت که شش نفر از آنها پسر بودند به نامهای: آقا جلال‌الدین (متوفی 1337ق)، آقا کمال‌الدین معروف به شریعتمدار (متوفی 1352ق)، محمدباقر الفت ــ علامه و عارف وارسته ــ، محمدحسین فرید، محمدجواد نجفی و شیخ محمدعلی مولانا. یکی از دامادهای او مرحوم حاج آقاحسن ملاذالاسلام فرزند حاج سید جعفر بن حاج سید محمدباقر حجه الاسلام شفتی بود که عالمی فاضل و مورد توجه مردم بود و در سال 1336ق، در مشهد فوت کرد و در دارالحُفاظ مدفون گردید.  17
 +
 
 +
 
 +
با مطالعه در زندگی مرحوم آیت الله آقانجفی اصفهانی و برادرش حاج آقا نورالله از سال 1307ق، یعنی سال بابی کّشی تا پایان عمر مرحوم آقانجفی، در تمام صحنه ها این دو برادر را با یکدیگر می بینیم از جمله:
 +
 
 +
در سال 1307ق، در ماجرای بابی کُشی و جلوگیری از ورود آنها به سده ماربین.
 +
 
 +
در سال 1309ق، در موضوع تحریم تنباکو و جلوگیری از استعمار انگلیس.
 +
 
 +
در سال 1313ق، در قضایای بابی کُشی.
 +
 
 +
در سال 1316ق، شرکت الإسلامیه و ترویج منسوجات داخله.
 +
 
 +
در سال 1320ق، تأسیس انجمن صفاخانه و مجله دعوت اسلامی و جلوگیری از تبلیغات مذهبی مسیحیان.
 +
 
 +
در سال 1321ق، در قضایای بابی کشی و نیز جلوگیری از تبلیغات ضددینی شیخ الرئیس قاجار.
 +
 
 +
در سال 1342ق، در تشکیل انجمن ولایتی اصفهان و در دعوت بختیاریها.
 +
 
 +
در سال 1325ق، در عزل ظل‌السلطان از حکومت اصفهان.
 +
 
 +
 
 +
در تمام این ماجراها و دهها موضوع دیگر این دو برادر یکدل و یک جهت متفقاً کارها را با نظر و صوابدید یکدیگر انجام می دادند. گاهی بر حسب سیاست و مقتضای روز مرحوم آقانجفی پیشقدم بود و برادرش به دنبال و زمانی مرحوم حاج آقا نورالله عامل شناخته شده و برادرش آقانجفی مؤید و یار و مددکار وی.  18
 +
 
 +
 
 +
مبارزات آقا نجفی بر ضد سیاست نظامی روسها، تلگراف او به نیابت سلطنت در رد اولتیماتوم روسها، تلگراف او به تهران در مورد ننگ قبول اولتیماتوم، فشار به کمپانیهای خارجی جهت رعایت ضوابط مسلمین، بست و نشستن مردم در مسجد به جای قنسول خانه، اعتراض بر ضد مداخله خارجیان در امور قضایی ایران، نفی دخالت و نفوذ روس در ایران، نقش تثبیت و سازنده وی در تأسیس عدالتخانه و مشروطیت ایران، جلوگیری از خودکامگیهای محمدعلی شاه و برپایی مجلس شورای ملّی، بخشی دیگر از فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی وی به شمار می رود.
 +
 
 +
* منبع
 +
*
 +
 
 +
1. محمدباقر کتابی، رجال اصفهان (اصفهان، گلها، 1375،ج1)، ص 171.
 +
 
 +
2. اعیان الشیعه، ج44، ص132/ آقا بزرگ تهرانی، نقباءالبشر، ج2، ص 247.
 +
 
 +
3. تقی صوفی نیارکی، در حریم وصال (قم، 1382)، صص 76- 45.
 +
 
 +
4. دایره‌المعارف بزرگ اسلامی (تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، چ2، 1369)، صص 481.
 +
 
 +
5. محمدباقر کتابی، رجال اصفهان، ص176.
 +
 
 +
6. ظل‌السلطان همان مسعودمیرزا، پسر ناصرالدین شاه حاکم مستبد اصفهان بود.
 +
 
 +
7. محمدحسن رجبی، علمای مجاهد (تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382)، ص 18/کتاب آبی (تهران، نشر نو، 1363، چ2، ج1، به کوشش احمد بشیری)، ص54/ نقش علما در انجمن ها و احزاب دوران مشروطیت، ص 108.
 +
 
 +
8. ابراهیم صفایی (گردآورنده)، اسناد سیاسی دوره قاجار (بی جا، بی تا)، ص 13.
 +
 
 +
9. همان، ص 41.
 +
 
 +
10. شیخ حسن اصفهانی کربلائی، تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو (قم، الهادی، به کوشش رسول جعفریان، 1377)، ص 194.
 +
 
 +
11. برای آگاهی بیشتر نک: تقی صوفی نیارکی نجفی، «اصول اندیشه سیاسی آقانجفی و نقش وی در جنبش مشروطیت» (فصلنامه مطالعات تاریخی، تابستان 84، شماره 8، صص 169- 120).
 +
 
 +
12. موسی نجفی، سده تحریم تنباکو، (تهران، امیرکبیر، به کوشش  موسی نجفی و رسول جعفریان، 1373)، ص 81.
 +
 
 +
13. دانشنامه جهان اسلام، ج6، صص 659- 646/ دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج1، صص 482- 481.
 +
 
 +
14. مسجد امام فعلی واقع در ضلع جنوبی میدان نقش جهان اصفهان.
 +
 
 +
15. محمدباقر کتابی، رجال اصفهان، صص 178- 177.
 +
 
 +
16. روزنامه حبل‌المتین، شماره 16، 2 شوال 1332ق، ص 17.
 +
 
 +
17. محمدباقر کتابی، رجال اصفهان، ص 177.
 +
 
 +
18. مصلح الدین مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر (قم، 1367، ج2)، ص 51.
 +
 
 +
وى نوه‌ ى شیخ محمدتقى رازى اصفهانى صاحب «[[هدایة المسترشدین]]» بود. در اصفهان متولد شد و مقدمات را از پدرش شیخ محمدباقر اصفهانى فراگرفت. در [[نجف]] در محضر میرزا محمدحسن شیرازى، حاج شیخ مهدى نجفى و حاج سید على شوشترى به تكمیل تحصیل پرداخت و به مقام [[اجتهاد]] رسید و به اصفهان بازگشت در زمان پدر مرجعیت تام یافت.
  
 
وى در كمك به مدرم و تأمین وسایل آسایش ایشان كوشا بود، حدود شرعى را اجرا مى‌كرد و نسبت به حسن جریان زندگى و تحصیل طلاب علوم دینى اهتمام مى‌ورزید. وى در جنبش تنباكو از آغازگران مبارزه بود. مخالفتش با مظالم ظل‌السلطان و مأمورن انگلیسى سبب تبعید وى به تهران شد اما در تهران نیز همچنان به فعالیت سیاسى خود ادامه داد و دوباره او را به اصفهان بازگرداندند.
 
وى در كمك به مدرم و تأمین وسایل آسایش ایشان كوشا بود، حدود شرعى را اجرا مى‌كرد و نسبت به حسن جریان زندگى و تحصیل طلاب علوم دینى اهتمام مى‌ورزید. وى در جنبش تنباكو از آغازگران مبارزه بود. مخالفتش با مظالم ظل‌السلطان و مأمورن انگلیسى سبب تبعید وى به تهران شد اما در تهران نیز همچنان به فعالیت سیاسى خود ادامه داد و دوباره او را به اصفهان بازگرداندند.
سطر ۸: سطر ۱۲۱:
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* [[انجمن مفاخر فرهنگی]]، [[اثرآفرینان]]، ج1، ص56.
+
 
 +
*موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، مرضیه یحیی آبادی.
 +
*[[انجمن مفاخر فرهنگی]]، [[اثرآفرینان]]، ج1، ص56.
 +
 
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
سطر ۲۱: سطر ۱۳۷:
 
|رده=دارد
 
|رده=دارد
 
}}
 
}}
 
  
 
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]
 
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]
 
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]
 
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]

نسخهٔ ‏۲۱ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۱۴


آیت‌الله شیخ محمدتقی اصفهانی معروف به «آقا نجفی» (1332 /1331-1262 ق)، عالم شیعى و مجتهد. معروف به آقا نجفى. او را به عنوان «جامع علوم معقول و منقول» شناخته و به قدرت حافظه، حضور ذهن، نکته گویی، سخاوت و شجاعت ستوده اند. 4 مهم‌ترین فعالیتهای اجتماعی آقانجفی عبارتند از: مقابله با انحرافات فرهنگی، مقابله با جریان بهائیت، مقابله با ترویج مسیحیت، ترویج خودکفایی ملّی در واقعه تحریم تنباکو، استقلال و تمامیت ارضی، استبداد و استعمار ستیزی، اندیشه اتحاد اسلامی، اعتقاد به یگانگی دیانت و سیاست و تثبیت مشروطیت در اصفهان.

ولادت و خاندان

محمدتقی آقا نجفی در 22 ربیع الثانی سال 1262ق، در اصفهان به دنیا آمد. پدر وی شیخ محمدباقر نجفی، فرزند مرحوم آیت‌الله شیخ محمدتقی اصفهانی، صاحب کتاب «هدایه المسترشدین» بود که وی مقام اجتهاد و رهبری داشت. مادر آقانجفی، دختر دوم مرحوم آیت‌الله سید صدرالدین صدر از علما و مراجع بزرگ بود. نیاکان آقانجفی از ایوانکی و سمنان بودند. جدّش در آغاز جوانی به عراق رفت و پس از سالها تحصیل علم، اصفهان را برای سکونت و فعالیتهای دینی برگزید و در آنجا حوزه درسی دایر کرد.

تحصیلات

آقانجفی در آغاز عمر، چندان رغبتی به تحصیل علم نداشته به حدی که مردم آینده او را یک مُلازاده بیسواد پیش بینی می‌کردند. به گفته خود آقانجفی در کتاب «مفتاح السعاده» در کسب دانش کندذهن بوده و از تلاشهای علمی خود کاری از پیش نمی برده و چون از رسیدن به خواسته اش که فراگیری علم فقه و رسیدن به مقام اجتهاد بوده، ناامید شده به حضرت امام حسین(ع) توسل جسته و بعد از آن کمک و توسل، سخت به فکر تحصیل علم و معارف می افتد. 1

پس از طی آموزش مقدماتی علوم در محضر پدرش، در سال 1285ق، راهی عتبات شد و در آنجا به تحصیل علم ادامه داد و از محضر استادان بزرگی چون «میرزا محمدحسن شیرازی» (صاحب فتوای تحریم تنباکو) که زمانی در اصفهان از شاگردان جّد او بود، «شیخ مهدی آل جعفر نجفی کاشف الغطاء»، «شیخ راضی نجفی» و «سید علی آقا شوشتری» بهره گرفت تا به مقام اجتهاد رسید. 2 در این میان مرحوم شوشتری در تکوین شخصیت آقانجفی به ویژه در بُعد عرفانی نقش بسزایی داشت. تلمذ در محضر این استاد را می‌توان نقطه عطفی در حیات روحانی و معنوی آقانجفی به شمار آورد. 3

به این ترتیب پس از پنج سال توقف در نجف به اصفهان بازگشت و در زمان حیات پدر مرجعیت عام یافت و صاحب نفوذ و قدرت معنوی فراوان شد.

فعالیتهای سیاسی و اجتماعی

آقانجفی، از علمای معاصر شیعه بود که فعالیتهای گسترده‌ای در زمینه‌های سیاسی و اجتماعی نیز داشت. وی، طی دوران مرجعیت و حکومت شرعی و عرفی خود در اصفهان، در کمک به مردم، رفع ستم از ایشان و تأمین وسایل آسایش آنان کوشا بود. شخصیت او در اصفهان ملجاء و مأوای مظلومان بود و هر ستمدیده‌ای به او پناه می‌برد و چاره درد خود را از او می خواست. او با گشاده رویی و فروتنی و آرامش کامل به مردم پاسخ می داد و حتی اگر ستم از ناحیه حکمرانان بود به مبارزه و معارضه با آنها بر می‌آمد. 5

آقانجفی، حدود شرعی را اجرا می‌کرد و نسبت به دستگاه حکومت بی اعتنا بود و با «ظل‌السلطان» 6 که حاکم اصفهان بود و بسیار بر مردم ستم می کرد، همواره درگیری داشت؛ اما در واقع قدرت آقانجفی از قدرت ظل‌السلطان افزون تر بود. ظل‌السلطان نیز آقا نجفی را مانع تاخت و تاز، چپاول و تجاوز خود می‌یافت. در سال 1315ق، آقانجفی به دنبال درخواست انجمن شرقی که ترغیب مردم به استفاده از کالاهای داخلی را در دستور کار خود قرار داده بود، حکم تحریم کالاهای فرنگی را در اصفهان صادر کرد و به دنبال آن علمای نجف هم فتواهایی در این باره صادر نمودند. مأموران استعماری انگلیس نیز که برای بسط تسلط دولت متبوع خود بر ایران برنامه های گسترده داشتند، قدرت اجتماعی آقانجفی را مانع اجرای نقشه‌های خویش یافتند و از او بیمناک بودند. 7 البته انگلیسیها و عمال آنها در تضعیف موقعیت آقانجفی بسیار کوشیدند ولی چون مردم به وی علاقه داشتند کاری از پیش نبردند. یکبار توانستند با تحریک ناصرالدین شاه و ترساندن وی -که خود نیز از آقانجفی بیمناک بود و بسط نفوذ وی و بی باکی او در اجرای حدود شرعی را تعرضی نسبت به حدود اختیارات و قدرت خود می‌شمرد-، فرمان انتقال آقانجفی به تهران را از وی بگیرند؛ اما آقانجفی در تهران هم علاوه بر دایر ساختن حوزه درسی، به مبارزه سیاسی و روشن ساختن ذهن مردم نسبت به فساد دربار و نظام حاکم و سرانجام مداخلات بیگانگان در امور کشور ادامه داد و چون خطر فعالیت وی در پایتخت برای حکومت بیشتر بود، او را به اصفهان بازگرداندند.

آقانجفی در جنبش تنباکو نیز از آغازگران مبارزه بود. به تهدیدات ظل‌السلطان و ناصرالدین شاه اعتنایی نداشت و همچنان مخالفت می نمود. پیشقدمی اصفهان در نهی از استعمال دخانیات، مدیون وجود عالم روشن بین و آگاهی چون آقانجفی اصفهانی بود. وجود او در اصفهان سرفصل مبارزات ضدخارجی به ویژه ضد فرنگی تلقی می شد. در همان اوان قرارداد رژی، ناصرالدین شاه ضمن نامه ای به ظل‌السلطان حاکم اصفهان نوشت: این روزها بعضی اخبارات از اصفهان به عرض رسیده که خیلی جای تعجب و حیرت است که چرا مردم بی جهت و سبب، آسودگی و امنیت خود را کنار گذاشته دنبال این نوع کارهای خطرناک می روند. مثلاً به عرض رسیده که مردم بر ضد رعایای خارجه و فرنگیان حرف می‌زنند و همچنین علمای اعلام، استعمال دخانیات را حرام دانسته اند و همچنین در فقره بانک مزخرفات می‌گویند. 8

در گزارش دیگری از اوضاع اصفهان در تاریخ 19 ربیع‌الثانی 1309ق، آمده است: دیروز شنبه آقانجفی و شیخ محمدعلی، اعلانات چندی درب مساجد و معابر چسبانده، استعمال تنباکو را حرام و حمایت کنندگان فرنگی را مرتد و عمله جات دخانیات را نجس خوانده و نوشته اند کسی از این جماعت را که دخالت در کار فرنگی دارند به حمام و مسجد و سقاخانه راه ندهند، در حمامها و قهوه خانه‌ها و مجالس علما و تجار و غیره قلیان موقوف است. طلبه ها در هر نقطه که قلیان دیده شکسته اند... هر جا که فرنگی دیده می‌شود مردم دنبالش کرده داد و فریاد می‌نمایند.  9

به هر حال، آقانجفی رهبری نهضت علما و مردم اصفهان را بر ضد کمپانی رژی و بانک شاهی انگلیسی و اصرار در الغای آن را به عهده داشت. وی بر ضد ناصرالدین شاه و صدر اعظم او میرزا علی اصغر خان اتابک اعظم که عاقد آن قرارداد ننگین بودند، اعلان مخالفت داد و یکی از شاگردان خود به نام شیخ علی محمد دهاقانی را به سامرا فرستاد تا وقایع را به اطلاع مرجع اعلم عصر آیت الله میرزای شیرازی برساند، و از او حکمی بگیرد که آن قرارداد استعماری را لغو کند. مرحوم میرزای شیرازی پس از اطلاع دقیق از ماوقع که از تهران و شهرهای دیگر ایران هم پیاپی خبر می‌رسید، حکم نافذ خود را بدین گونه صادر کرد: « بسم الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بأی نحو کان در حکم محاربه با امام زمان عجل الله فرجه است». (محمدحسن الحسینی)

نقش آقانجفی در مشروطه نیز انکارناپذیر است. 11 وی از جمله علمای طراز اول ایران بود که به درخواست متحصنین قم در مهاجرت کبرای اول در سال 1323ق، به آن شهر مهاجرت نمود و بعد از امضای فرمان مشروطیت به اصفهان بازگشت و همراه برادرش در همان چند هفته اول برای اولین بار در ایران «انجمن ملّی» را برپا نمود. آقانجفی با آخوند خراسانی و حوزه نجف نیز در ارتباط بود و مسائل خود را تبیین می کرد، به گونه ای که اقدامات وی مورد تأیید مراجع نجف قرار می گرفت. آنچه در اصفهان می‌گذشت بر اصول و مبانی دینی استوار بود. از همین روی بود که امثال کسروی و سایر مورخین سکولار مشروطیت، روند حاکمیت مشروطیت در اصفهان را «مشروطیت آخوندها» دانسته و سخت آن را مورد حمله قرار دادند.


آقانجفی و برادرش حاج آقا نورالله، از پایه‌گذاران اصلی «شرکت الإسلامیه» بودند. با بررسی اسناد و مطبوعات همچون روزنامه‌های «حبل المتین» و «ثریا» به خوبی مشخص می شود که آقانجفی بعد از مراسم نماز جماعت، طی سخنرانی مبسوطی با استناد به آیات و روایات از مردم می‌خواهد که از مصرف کالاها و منسوجات خارجی خودداری نمایند و به مصرف کالاهای داخلی روی آورند.


در کارنامه فعالیتهای سیاسی آقانجفی، مبارزه با بدعت فرهنگی ـ سیاسی بهائیت نیز به چشم می‌خورد. آقانجفی از چهره هایی به شمار می‌رود که هم خودش و هم پدرش هدف تندترین حملات فرقه مزبور واقع شده‌اند و از دلایل مهم این امر هم آن است که این دو در جبهه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اعتقادی به فرقه بهائیت تاختند. رئیس بهائیان که حسینعلی بهاء بود در لوحی که خطاب به آقانجفی نوشته، او را پسر گرگ نامیده است. فرقه دیگر هم بابیت بود که آقانجفی را مورد اهانتهای شدیدی قرار دادند،


آقانجفی از شخصیتهایی بود که استبداد و انحطاط عصر قاجار را زیر سؤال برد و اتحاد اسلامی را مطرح نمود. آقانجفی با ظلم و ستم مخالف بود و حکومت سلطان جائر و حاکم ستمگر را غیرمشروع می‌شمرد و برای آنها هیچ گونه حق شرعی و عرفی قائل نبود. وی به همراه برادرش مرحوم حاج شیخ محمدعلی ثقة‌الاسلام و از آن پس مرحوم حاج شیخ نورالله عمادالاسلام که بعدها پیشوای مشروطیت گردید، در قبال ظلم و جور بی حد و اندازه ظل‌السلطان یگانه وسیله استخلاص مردم از تجاوز این حکمرانان بودند. 12 وی در طرح اتحاد اسلامی معتقد بود که اهل اسلام باید چنان متحد باشند که هرگاه به یکی از آنها صدمه‌ای برسد فکرکنند به خود آنها وارد شده و در رفع آن تلاش کنند و همه باید در حفظ اسلام و احکام شریعت و امر به معروف و نهی از منکر یار یکدیگر باشند.


زمانی که جمعی از مبلغان مذهبی که از اروپا به هند رفته و زبان فارسی یاد گرفته بودند و کتابهای متعددی بر ضد اسلام انتشار دادند، به اصفهان آمدند تا علیه اسلام مبارزه کنند. فعالیتهای آقانجفی، علیه تبلیغات مذهبی اروپاییان در اصفهان نیز قابل توجه است. وی به همراه برادرش حاج آقا نورالله، انجمنی در اصفهان به نام «صفاخانه» در محله جلفا برپا کردند و درصدد مبارزه با فعالیتهای ضداسلامی آنها برآمدند. همچنین روزنامه ای برای مقابله عقیدتی و مناظره مذهبی ایجاد کردند که «الإسلام» نام داشت و سخنگوی انجمن صفاخانه بود. به این ترتیب، آقانجفی با انجام این اقدامات، فعالیتهای تبلیغاتی مذهبی اروپائیان را خنثی کرد.


آقانجفی، از فعالیتهای علمی نیز غافل نشد و آثار بسیار از خود بر جای نهاد که تعداد آثارش را بیش از صد اثر دانسته اند. از آثار مهم وی می توان به این آثار اشاره کرد: الإجتهاد و التقلید، اسرارالآیات، اسرارالأحکام، اسرار الشریعه، اصول الدین و انوار العارفین، بحر الحقایق، تأویل الآیات الباهره فی العتره الطاهره. 13


در حوزه درس آقانجفی که از هنگام فوت پدر(1301ق) امامت و تدریس در فقه و اصول را در مسجدشاه 14 آغاز نمود تا وقت رحلت (1332ق) تعداد زیادی از فضلا و مجتهدان شرکت نمودند، برخی از آنها عبارتند از: حاج شیخ محمدابراهیم کلباسی، سید احمد حسینی خوانساری، حاج شیخ اسدالله فاضل بیدآبادی، شیخ اسدالله گلپایگانی، آقا شیخ محمّدرضا مهدوی قمشه‌ای، حاج سید محمدباقر ابطحی حسینی سدهی، مرحوم آقاسید محمدباقر موسوی، ملا محمّدجواد صافی گلپایگانی، حاج میرزا حسن قدسی، آقا میر سیدحسن روضاتی، حاج میرزا محمّدرضا سلماسی، شیخ محمدحسین رشتی قوچانی، حاج میرزا حسن خان جابری انصاری، آقا سید زین‌العابدین طباطبایی ابرقویی و...


در اواخر سال 1330ق، آثار مرض استسقاء در مزاج آقانجفی ظاهر و مدام بر شدت رنجش افزوده شد، به گونه ای که مدت دو سال بر بستر بیماری و ناتوانی افتاده بود و رنج می‌برد؛ اما در این مدت هم یک بار ناله و شکایت از وی شنیده نشد و حتی یک روز هم از کار خود باز نماند و همه روزه از صبح تا ظهر بر بالش تکیه داده به عرایض مردم رسیدگی می‌کرد و به رفع تظلمات آنها می کوشید و با عمال ظالم دولت به مجادله مشغول بود. وفات وی عصر شنبه 11 شعبان 1332ق در اصفهان درگذشت و در جوار مرقد مطهر امامزاده احمدعلی المشهور نواده امام محمدباقر(ع) به خاک سپرده شد. 15 روزنامه «حبل‌المتین» می‌نویسد: مردم اصفهان تا چهل روز از مذاهب گوناگون، در سوگواری شرکت جسته و سوگواری کردند.  16


آقانجفی، پانزده اولاد داشت که شش نفر از آنها پسر بودند به نامهای: آقا جلال‌الدین (متوفی 1337ق)، آقا کمال‌الدین معروف به شریعتمدار (متوفی 1352ق)، محمدباقر الفت ــ علامه و عارف وارسته ــ، محمدحسین فرید، محمدجواد نجفی و شیخ محمدعلی مولانا. یکی از دامادهای او مرحوم حاج آقاحسن ملاذالاسلام فرزند حاج سید جعفر بن حاج سید محمدباقر حجه الاسلام شفتی بود که عالمی فاضل و مورد توجه مردم بود و در سال 1336ق، در مشهد فوت کرد و در دارالحُفاظ مدفون گردید.  17


با مطالعه در زندگی مرحوم آیت الله آقانجفی اصفهانی و برادرش حاج آقا نورالله از سال 1307ق، یعنی سال بابی کّشی تا پایان عمر مرحوم آقانجفی، در تمام صحنه ها این دو برادر را با یکدیگر می بینیم از جمله:

در سال 1307ق، در ماجرای بابی کُشی و جلوگیری از ورود آنها به سده ماربین.

در سال 1309ق، در موضوع تحریم تنباکو و جلوگیری از استعمار انگلیس.

در سال 1313ق، در قضایای بابی کُشی.

در سال 1316ق، شرکت الإسلامیه و ترویج منسوجات داخله.

در سال 1320ق، تأسیس انجمن صفاخانه و مجله دعوت اسلامی و جلوگیری از تبلیغات مذهبی مسیحیان.

در سال 1321ق، در قضایای بابی کشی و نیز جلوگیری از تبلیغات ضددینی شیخ الرئیس قاجار.

در سال 1342ق، در تشکیل انجمن ولایتی اصفهان و در دعوت بختیاریها.

در سال 1325ق، در عزل ظل‌السلطان از حکومت اصفهان.


در تمام این ماجراها و دهها موضوع دیگر این دو برادر یکدل و یک جهت متفقاً کارها را با نظر و صوابدید یکدیگر انجام می دادند. گاهی بر حسب سیاست و مقتضای روز مرحوم آقانجفی پیشقدم بود و برادرش به دنبال و زمانی مرحوم حاج آقا نورالله عامل شناخته شده و برادرش آقانجفی مؤید و یار و مددکار وی.  18


مبارزات آقا نجفی بر ضد سیاست نظامی روسها، تلگراف او به نیابت سلطنت در رد اولتیماتوم روسها، تلگراف او به تهران در مورد ننگ قبول اولتیماتوم، فشار به کمپانیهای خارجی جهت رعایت ضوابط مسلمین، بست و نشستن مردم در مسجد به جای قنسول خانه، اعتراض بر ضد مداخله خارجیان در امور قضایی ایران، نفی دخالت و نفوذ روس در ایران، نقش تثبیت و سازنده وی در تأسیس عدالتخانه و مشروطیت ایران، جلوگیری از خودکامگیهای محمدعلی شاه و برپایی مجلس شورای ملّی، بخشی دیگر از فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی وی به شمار می رود.

  • منبع

1. محمدباقر کتابی، رجال اصفهان (اصفهان، گلها، 1375،ج1)، ص 171.

2. اعیان الشیعه، ج44، ص132/ آقا بزرگ تهرانی، نقباءالبشر، ج2، ص 247.

3. تقی صوفی نیارکی، در حریم وصال (قم، 1382)، صص 76- 45.

4. دایره‌المعارف بزرگ اسلامی (تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، چ2، 1369)، صص 481.

5. محمدباقر کتابی، رجال اصفهان، ص176.

6. ظل‌السلطان همان مسعودمیرزا، پسر ناصرالدین شاه حاکم مستبد اصفهان بود.

7. محمدحسن رجبی، علمای مجاهد (تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382)، ص 18/کتاب آبی (تهران، نشر نو، 1363، چ2، ج1، به کوشش احمد بشیری)، ص54/ نقش علما در انجمن ها و احزاب دوران مشروطیت، ص 108.

8. ابراهیم صفایی (گردآورنده)، اسناد سیاسی دوره قاجار (بی جا، بی تا)، ص 13.

9. همان، ص 41.

10. شیخ حسن اصفهانی کربلائی، تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو (قم، الهادی، به کوشش رسول جعفریان، 1377)، ص 194.

11. برای آگاهی بیشتر نک: تقی صوفی نیارکی نجفی، «اصول اندیشه سیاسی آقانجفی و نقش وی در جنبش مشروطیت» (فصلنامه مطالعات تاریخی، تابستان 84، شماره 8، صص 169- 120).

12. موسی نجفی، سده تحریم تنباکو، (تهران، امیرکبیر، به کوشش  موسی نجفی و رسول جعفریان، 1373)، ص 81.

13. دانشنامه جهان اسلام، ج6، صص 659- 646/ دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج1، صص 482- 481.

14. مسجد امام فعلی واقع در ضلع جنوبی میدان نقش جهان اصفهان.

15. محمدباقر کتابی، رجال اصفهان، صص 178- 177.

16. روزنامه حبل‌المتین، شماره 16، 2 شوال 1332ق، ص 17.

17. محمدباقر کتابی، رجال اصفهان، ص 177.

18. مصلح الدین مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر (قم، 1367، ج2)، ص 51.

وى نوه‌ ى شیخ محمدتقى رازى اصفهانى صاحب «هدایة المسترشدین» بود. در اصفهان متولد شد و مقدمات را از پدرش شیخ محمدباقر اصفهانى فراگرفت. در نجف در محضر میرزا محمدحسن شیرازى، حاج شیخ مهدى نجفى و حاج سید على شوشترى به تكمیل تحصیل پرداخت و به مقام اجتهاد رسید و به اصفهان بازگشت در زمان پدر مرجعیت تام یافت.

وى در كمك به مدرم و تأمین وسایل آسایش ایشان كوشا بود، حدود شرعى را اجرا مى‌كرد و نسبت به حسن جریان زندگى و تحصیل طلاب علوم دینى اهتمام مى‌ورزید. وى در جنبش تنباكو از آغازگران مبارزه بود. مخالفتش با مظالم ظل‌السلطان و مأمورن انگلیسى سبب تبعید وى به تهران شد اما در تهران نیز همچنان به فعالیت سیاسى خود ادامه داد و دوباره او را به اصفهان بازگرداندند.

سرانجام در اصفهان درگذشت و در جوار مرقد امامزاده احمد نواده‌ى امام محمدباقر علیه السلام به خاك سپرده شد. آثار او را بیش از صد دانسته‌اند، از آن جمله: «آداب العارفین»؛ «الاجتهاد والتقلید»؛ «اسرار الآیات»؛ «اسرار الاحكام»؛ «اصول الدین»؛ «انوار العارفین»؛ «تأویل الآیات الباهرة فى العترة الطاهرة»؛ «بحر الحقائق»؛ «جامع الانوار»؛ «المتاجر»؛ «مفتاح السعادة».

منابع