آیه 11 سوره قارعة: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|نَارٌ حَامِيَةٌ|سوره=101|آیه =11}} {{مشخصات آیه |شماره آیه = 11 |شماره...» ایجاد کرد)
 
(معانی کلمات آیه)
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«حَامِیَةٌ»: بسیار گرم و سوزان (نگا: غاشیه / .
+
*'''حاميه''': به شدت با حرارت و سوزنده. حمى: حرارت شديد.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص333</ref>
  
 
== تفسیر آیه ==
 
== تفسیر آیه ==
سطر ۱۱۴: سطر ۱۱۴:
 
جلد 10 - صفحه 578
 
جلد 10 - صفحه 578
  
سوره تكاثر
 
 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
 
 
به نام خداوند بخشنده مهربان‌
 
 
}}
 
}}
  

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۰۳

مشاهده آیه در سوره

نَارٌ حَامِيَةٌ

مشاهده آیه در سوره


<<10 آیه 11 سوره قارعة 11>>
سوره : سوره قارعة (101)
جزء : 30
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

هاویه همان آتش سخت سوزنده و گدازنده است.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

It is a scorching fire!

معانی کلمات آیه

  • حاميه: به شدت با حرارت و سوزنده. حمى: حرارت شديد.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


الْقارِعَةُ «1» مَا الْقارِعَةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ «3» يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ «4» وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ «5» فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ «6» فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ «7» وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ «8» فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ «9» وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ «10» نارٌ حامِيَةٌ «11»

«1» حادثه كوبنده. «2» آن حادثه كوبنده چيست؟ «3» و تو چه دانى آن حادثه كوبنده چيست؟ «4» روزى كه مردم مانند پروانه‌ها پراكنده باشند. «5» و كوهها مانند پشمِ رنگارنگِ زده شده. «6» پس هر كس كفّه‌هاى (عمل خيرش در) ترازويش سنگين باشد، «7» پس او در زندگى رضايت بخشى است. «8» ولى هر كس كفّه‌هاى (كار خيرش در) ترازويش سبك باشد، «9» پس در آغوش آتش است. «10» و تو چه دانى آن چيست؟ «11» آتشى سوزان.

نکته ها

«قارعة» از «قرع» به معناى كوبيدن چيزى بر چيزى است. يكى از نام‌هاى قيامت، «قارعة» است، زيرا با صيحه‌ى كوبنده آغاز مى‌شود و عذاب آن كوبنده است.

در روايات مى‌خوانيم: حضرت على عليه السلام و فرزندان معصومش، ميزان و معيار سنجش‌

جلد 10 - صفحه 575

اعمال انسان‌ها در قيامت هستند. «1»

شايد دليل آنكه كلمه «موازين» به صورت جمع آمده، اين باشد كه كارهاى گوناگون انسان با ابزارهاى گوناگون سنجيده مى‌شود و هر كار، ميزان مخصوص به خود را دارد.

«موازين» جمع «ميزان» به معناى وسيله سنجش است و روشن است كه اعمال انسان، امرى مادى و داراى وزن و جرم نيست كه با ترازوهاى معمولى سنجيده شود، بلكه هر دسته از اعمال انسان، معيار سنجش مخصوص به خود دارد.

مادر براى همه فرزندان، مأوى و پناهگاه است، اما در آنجا مادر و پناهگاه گروهى از انسان‌ها دوزخ است.

«هاوِيَةٌ» از «هوى» به معناى سقوط است و دوزخ، محلّ سقوط گروهى است.

«حامِيَةٌ» از «حمى» به معناى شدّت حرارت است.

كوه‌هاى رنگارنگ در اثر قطعه قطعه شدن و خورد و خاك شدن، مثل پشم زده رنگارنگ مى‌شوند. «كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» «منفوش» از «نفش» به معناى باز كردن و كشيدن پشم است تا آنجا كه اجزاى آن از هم بگسلد. «2»

سبك و سنگينى مخصوص ماديات نيست. لذا به سخنان بى‌محتوى مى‌گويند: سخن سبك. شايد مراد از «ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ» و «خَفَّتْ مَوازِينُهُ» ارزش و كيفيّت عمل باشد و شايد هم مراد، قلّت و كثرت آن باشد.

حضرت على عليه السلام فرمودند: مراد از سبكى عمل، كم بودن عمل و مراد از سنگينى عمل، زيادى آن است. «قلة الحساب و كثرته» «3»

شخصى سلمان را تحقير كرد كه تو كيستى و چيستى؟ پاسخ داد: اول من و تو نطفه و آخر

«1». بحارالانوار، ج 7، ص: 252.

«2». تفسير راهنما.

«3». احتجاج طبرسى، ج 1، ص 363. به نقل راهنما.

جلد 10 - صفحه 576

من و تو مردار است. اين دنياست، اما در قيامت، «من ثقلت موازينه فهو الكريم و من خفت موازينه فهو لئيم» «1» هر كس ميزان او سنگين باشد، تكريم مى‌شود و هر كس سبك باشد، تحقير و ملامت خواهد شد.

پیام ها

1- قيامت، كوبنده مستكبران و روحيه‌هاى متكبّرانه است. «الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ»

2- قيامت فراتر از فكر بشر است. حتى پيامبر بدون بيان الهى از آن خبر ندارد. «وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ»

3- قيامت روز تحيّر و سرگردانى بشر است. «كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ»

4- بهشت را به بها دهند نه بهانه. «مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ»

5- زندگىِ سراسر شاد، مخصوص قيامت است. زيرا در دنيا در كنار كاميابى‌ها، دغدغه بيمارى، سرقت، حسادت، از دست دادن و گذرا بودن هست. «عِيشَةٍ راضِيَةٍ»

6- رضايت از زندگى، از نشانه‌هاى جامعه بهشتى است. «فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ»

7- مبناى كيفر و پاداش، عمل است كه با ترازوى عدل سنجيده مى‌شود. ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ‌ ... خَفَّتْ مَوازِينُهُ‌

«والحمدللّه ربّ العالمين»

«1». تفسير نور الثقلين.

جلد 10 - صفحه 578

پانویس

  1. پرش به بالا تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص333

منابع