آیه 3 سوره حشر: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|وَلَوْلَا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلَاءَ لَعَذَّبَ...» ایجاد کرد) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴: | سطر ۴: | ||
|شماره بعدی = 4 | |شماره بعدی = 4 | ||
|شماره قبلی = 2 | |شماره قبلی = 2 | ||
− | |سوره= | + | |سوره= حشر |
|شماره سوره= 59 | |شماره سوره= 59 | ||
|جزء= 28 | |جزء= 28 | ||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''جلاء''': انتقال از ديار و وطن به علّت گرفتاري و بلا.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص85</ref> | |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == | ||
سطر ۵۵: | سطر ۵۵: | ||
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 539 | تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 539 | ||
+ | |||
+ | ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ «4» | ||
+ | |||
+ | اين كيفر به خاطر آن است كه آنان با خدا و رسولش دشمنى كردند و هر كس با خدا دشمنى كند، پس (بداند كه) همانا خداوند سخت كيفر است. | ||
+ | |||
+ | ===نکته ها=== | ||
+ | |||
+ | «جلاء» به معناى ترك ديار و وطن به خاطر گرفتارى و بلاست. | ||
+ | |||
+ | «شَاقُّوا» از «شق» به معناى ايجاد شكاف و جدايى و جبههگيرى و دشمنى است. | ||
+ | |||
+ | در سوره مجادله آيه 21 فرمود: «كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي» و در اين آيه مىفرمايد: | ||
+ | |||
+ | «كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاءَ» يعنى هم پيروزى وهم جلاى وطن با اراده الهى است. | ||
+ | |||
+ | مشابه آيه 4، در سوره انفال آيه 13 درباره جنگ بدر آمده است. | ||
+ | |||
+ | «شَدِيدُ الْعِقابِ» بودن منافاتى با «أرحم الراحمين» بودن خداوند ندارد، زيرا هر كدام در جاى خود است، در دعاى افتتاح مىخوانيم: «و ايقنت انك أرحم الراحمين فى موضع العفو و الرحمة و أشد المعاقبين فى موضع النكال و النقمة» | ||
+ | |||
+ | ===پیام ها=== | ||
+ | |||
+ | 1- حداقل كيفر پيمان شكنى، تبعيد و بيرون راندن از وطن است. (بنى نضير به خاطر توطئه و خيانت مستحق كيفر سخت بودند، ولى آن حكم به تبعيد شدنشان تبديل شد.) «لَوْ لا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيا» | ||
+ | |||
+ | 2- ستيزهجوئى، سبب قهر الهى و تبعيد بنىنضير شد، نه يهودى بودن آنان. | ||
+ | «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ» | ||
+ | |||
+ | 3- كيفرهاى الهى بر اساس عملكرد انسان و عادلانه است. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ» | ||
+ | |||
+ | 4- جبههگيرى در برابر رهبر آسمانى، در واقع جبههگيرى در برابر خداست. (در ابتداى آيه، جبههگيرى در برابر خدا و رسول است ولى پايان آن، جبههگيرى در برابر خداوند مطرح شده است.) شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ... يُشَاقِّ اللَّهَ | ||
+ | |||
+ | تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 540 | ||
}} | }} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۸ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۳۸
<<2 | آیه 3 سوره حشر | 4>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و اگر خدا بر آنها حکم جلاء وطن نمیکرد (سختتر از آن) در دنیا (به قتل و اسارت مانند کفار بدر) معذّبشان میکرد و (به هر حال) عذاب آتش در آخرت بر آنها خواهد بود.
اگر خدا فرمان ترک وطن را بر آنان لازم و مقرّر نکرده بود، قطعاً در همین دنیا عذابشان می کرد و برای آنان در آخرت عذاب آتش است.
و اگر خدا اين جلاى وطن را بر آنان مقرّر نكرده بود، قطعاً آنها را در دنيا عذاب مىكرد و در آخرت [هم] عذاب آتش داشتند.
اگر نه آن بود كه خدا ترك ديار را بر آنها مقرر كرده بود، در دنيا به عذاب گرفتارشان مىكرد و در آخرتشان عذاب آتش است.
و اگر نه این بود که خداوند ترک وطن را بر آنان مقرّر داشته بود، آنها را در همین دنیا مجازات میکرد؛ و برای آنان در آخرت نیز عذاب آتش است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- جلاء: انتقال از ديار و وطن به علّت گرفتاري و بلا.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ لا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابُ النَّارِ «3»
و اگر اين نبود كه خداوند، بيرون شدن از خانمان را بر آنان نوشته بود، همانا آنان را در دنيا عذاب مىكرد و البتّه در آخرت عذاب آتش دارند.
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 539
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ «4»
اين كيفر به خاطر آن است كه آنان با خدا و رسولش دشمنى كردند و هر كس با خدا دشمنى كند، پس (بداند كه) همانا خداوند سخت كيفر است.
نکته ها
«جلاء» به معناى ترك ديار و وطن به خاطر گرفتارى و بلاست.
«شَاقُّوا» از «شق» به معناى ايجاد شكاف و جدايى و جبههگيرى و دشمنى است.
در سوره مجادله آيه 21 فرمود: «كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي» و در اين آيه مىفرمايد:
«كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاءَ» يعنى هم پيروزى وهم جلاى وطن با اراده الهى است.
مشابه آيه 4، در سوره انفال آيه 13 درباره جنگ بدر آمده است.
«شَدِيدُ الْعِقابِ» بودن منافاتى با «أرحم الراحمين» بودن خداوند ندارد، زيرا هر كدام در جاى خود است، در دعاى افتتاح مىخوانيم: «و ايقنت انك أرحم الراحمين فى موضع العفو و الرحمة و أشد المعاقبين فى موضع النكال و النقمة»
پیام ها
1- حداقل كيفر پيمان شكنى، تبعيد و بيرون راندن از وطن است. (بنى نضير به خاطر توطئه و خيانت مستحق كيفر سخت بودند، ولى آن حكم به تبعيد شدنشان تبديل شد.) «لَوْ لا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيا»
2- ستيزهجوئى، سبب قهر الهى و تبعيد بنىنضير شد، نه يهودى بودن آنان. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ»
3- كيفرهاى الهى بر اساس عملكرد انسان و عادلانه است. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ»
4- جبههگيرى در برابر رهبر آسمانى، در واقع جبههگيرى در برابر خداست. (در ابتداى آيه، جبههگيرى در برابر خدا و رسول است ولى پايان آن، جبههگيرى در برابر خداوند مطرح شده است.) شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ... يُشَاقِّ اللَّهَ
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 540
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَوْ لا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابُ النَّارِ «3»
بعد از آن بيان حكمت انجلاى آنان را فرمايد:
جلد 13 - صفحه 91
وَ لَوْ لا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ: و اگر نه آنست كه خدا نوشته و به حسب اقتضاى حكمت واجب فرمود، عَلَيْهِمُ الْجَلاءَ: بر ايشان در دنيا به استيصال و كشتن و واگذاشتن، لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيا: هر آينه عذاب مىكردند ايشان را در دنيا به استيصال و كشتن و اسيرى، چنانچه با بنى قريظه كردند، وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ: و مر ايشان راست در آخرت، عَذابُ النَّارِ: عذاب آتش جهنم، يعنى اگر ايشان از عذاب دنيا نجات يافتند، از عذاب آخرت ناجى نخواهند شد.
(آيه 4)
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «1» هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ «2» وَ لَوْ لا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابُ النَّارِ «3» ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ «4»
ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيُخْزِيَ الْفاسِقِينَ «5»
ترجمه
تنزيه نموده است مر خدا را آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و او است ارجمند درست كردار
او است آنكه بيرون كرد آنان را كه كافر شدند از اهل كتاب از منزلهاشان براى اولين بيرون كردن دسته جمعى گمان نداشتيد كه خارج شوند و گمان كردند آنها كه باز دارنده است آنان را حصارهاشان از حكم خدا پس آمد آنها را فرمان خدا از جائيكه گمان نميكردند و انداخت در دلهاشان هراس را كه خراب ميكردند خانههاى خود را بدست خود و دست مؤمنان پس عبرت گيريد اى صاحبان ديدهها
و اگر نه آن بود كه مقدّر كرده بود خدا براى آنان بيرون شدن از خانمان را هر آينه عذاب كرده بودشان در دنيا و براى آنها در آخرت عذاب آتش است
اين بسبب آنست كه آنها مخالفت نمودند با خدا و پيغمبرش و هر كه مخالفت كند با خدا پس همانا خدا سخت عقوبت است
آنچه را بريديد از درخت خرماى خوب يا واگذاشتيد آنرا ايستاده بر ريشههاى خود پس باذن خدا است و تا خوار كند متمرّدان را.
تفسير
تسبيح و تنزيه و تقديس تمام موجودات ارضيّه و سماويّه خالق و
جلد 5 صفحه 171
مربّى و نگهدار خودشان را بلسان حال و مقال مكرّر بيان شده و عزّت و قدرت و درستكارى و حكمت خدا محتاج به بيان نيست و مستفاد از نقل قمّى ره در شأن نزول آيات آتيه آنست كه در مدينه سه قبيله از يهود بودند بنى نضير و بنى قريظه و قنيقاع و ما بين آنها و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عهد مقرّرى بود پس نقض نمودند عهد خود را و سبب نقض عهد بنى نضير آن بود كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمد نزد آنها تا قرض كند از آنان براى پرداخت خونبهاى دو نفر از معاهدين آنها كه يكنفر از اصحاب آن حضرت آن دو را ناگهانى كشته بود و چون وارد شد بر كعب بن اشرف كه رياست بر آنها داشت او قصد نمود قتل حضرت و همراهانش را و جبرئيل او را آگاه نمود و حضرت برخاست و مراجعت فرمود و بآنها خبر داد كه من از نيّت شما مطّلع شدم پس يا از مدينه بيرون رويد يا آماده جنگ باشيد و آنها حاضر شدند كه بيرون روند ولى عبد اللّه بن ابى منافق آنها را مغرور بكمك خود و يارانش كرد و گفت ما با شما جنگ ميكنيم و اگر مغلوب شديم با شما از مدينه بيرون ميرويم و لذا استنكاف از بيرون رفتن نمودند و حاضر براى جنگ شدند و آن منافق با آنها كمك ننمود و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام را علمدار و امر بتقدّم فرمود و خود با اصحاب تكبيرگويان بدنبال آمد و آنها را محاصره نمود و چون پيغمبر بمقابل بيوت آنها رسيد آنان آنچه نزديك بخودشان بود از ابنيه براى خود حصن نمودند و آنچه را نزديك پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود خراب كردند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امر فرمود درختان خرماى آنها را قطع نمايند و آنها بجزع درآمدند و گفتند اى محمد آيا خدا تو را امر بفساد نموده اگر اين درختان از آن تو است قطع كن و اگر از ما است بگذار و حاضر شدند اموال خود را بردارند و بروند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود بقدريكه شتر حمل نمايد برداريد و آنها حاضر نشدند ولى بعد از چند روز راضى شدند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود هيچ حق نداريد ببريد و اگر ببينيم كسى چيزى ميبرد او را ميكشيم و آنها دست خالى رفتند بعضى بفدك و وادى القرى و بعضى بشام و در مجمع اين شأن نزول را با اضافاتى كه از آن جمله قتل كعب بن اشرف بدست محمد بن مسلمه بامر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعد از مراجعت از نزد او است نقل نموده ولى
جلد 5 صفحه 172
چون از معصوم نبود و اختلافاتى هم با روايت قمى ره داشت حقير از ذكر آن صرف نظر نمودم و بنابر اين مفاد آيات آنست كه خداوند آن ذات قهّارى است كه بيرون كرد كفار اهل كتاب را از ديار خودشان و اين دفعه اول بيرون كردن دسته جمعى آنها بود از منازلشان بشام و غيرها و دفعه دوم در رجعت يا قيامت است بزمين شام يا صحراى محشر چون در مجمع از ابن عباس نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بآنها فرمود بيرون رويد گفتند بكجا فرمود بزمين محشر و قمى ره از امام مجتبى عليه السّلام نقل نموده كه مردم در قيامت محشور ميشوند نزد صخره بيت المقدس و جمعى از مفسّرين تصريح نمودهاند كه حشر اوّلشان جلاء آنها از مدينه بود بشام و حشر دومشان در قيامت است آنهم بزمين شام و معناى حشر بيرون كردن جمعى است از مكانى بمكان ديگر و مسلمانان گمان نميكردند آنها باين سهولت از مدينه جلاء وطن نمايند چون عدّه و عدّه آنها كافى براى مقاومت بود و خود آنها هم با اسلحه و حصارهاى محكمى كه داشتند گمان ميكردند ميتوانند دفاع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كنند ولى بعد از كشته شدن كعب بن اشرف كه از مجمع نقل شد بامر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و خواست خداوند آنها چنان مرعوب شدند كه بهيچ وجه اظهار حياتى ننمودند و چون پيغمبر (ص) امر فرمود بقطع اشجار آنها كه وسيله ارتزاقشان بود يك مرتبه دل از اقامت كندند و عازم رحيل شدند و هيچ تصوّر نمينمودند كه چنين عذاب ناگهانى از خدا بر آنان نازل شود و بدست خودشان ابنيه خارجى خودشان را خراب نمودند براى بدست آوردن آلات قيمتى آنها و نيفتادنشان در دست مسلمانان و مسلمانان هم با آنها كمك ميكردند در خرابى براى تعذيب آنها و توسعه ميدان جنگ و اينكه خداوند نسبت خرابى را بآنها داده بدست خودشان و دست اهل ايمان ظاهرا بمناسبت آن باشد كه سبب خرابى را كه نقض عهد و غدر با پيغمبر بوده آنها فراهم نموده بودند و بعضى گفتهاند اطاقهاى داخلى را خودشان خراب نمودند در وقت جلاء از وطن براى آن كه بدست مسلمانان نيفتد و ابنيه خارجى را مسلمانان خراب كردند قبلا تا برسند بحصارهاشان پس بايد ارباب عقل و دانش از اين قبيل وقايع عبرت گيرند و بدانند هر كه با خدا و پيغمبر در افتاد ور افتاد و نيز بايد
جلد 5 صفحه 173
بدانند كه خدا و پيغمبر اگر چه ارحم الرّاحمين و رحمة للعالمين ميباشند ولى اشدّ المعاقبين و غلظة للكافرين هم هستند و صفت رحمت و مروّت و غلظت و خشونت هر يك بايد بجا و محلّ خود بكار رود و اگر خداوند فرض و مقدّر نفرموده بود براى آنها جلاء از وطن را مانند بنى قريظه در دنيا بقتل مردان و سبى زنان و اطفال معذّب مىشدند و در هر حال عذاب آخرت آنها بجاى خود محفوظ است اين نتيجه شقاق و غدر با خدا و پيغمبر است و كسى تصوّر نكند كه قطع درختان خوب قيمتى خرماى آنها خلاف انصاف و رويّه عقلاء بوده چون آنچه از آنها قطع و آنچه باقى گذارده شده بامر خدا بوده و بر طبق حكمت و مصلحت است كه بسبب آن اميدشان از اقامت قطع شود و بذلّت و خوارى و دلسوختگى بيرون روند و بانتقام غدر و مكر با خدا و پيغمبر برسند و ديگر بچنين اعمال قبيحهاى اقدام ننمايند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَو لا أَن كَتَبَ اللّهُ عَلَيهِمُ الجَلاءَ لَعَذَّبَهُم فِي الدُّنيا وَ لَهُم فِي الآخِرَةِ عَذابُ النّارِ «3»
و اگر نبود اينكه خداوند بر اينکه بني نضير تقدير فرموده بود جلاء وطن را هر آينه معذّب ميفرمود آنها را در دنيا مثل بني قريظه و از براي آنها در آخرت عذاب آتش است.
طائفه يهود بني قريظه مقاتله ميكردند با مسلمين و بسياري از آنها كشته شدند و جماعتي از آنها اسير مسلمين شدند و مستأصل شدند و هيچ راه فراري نداشتند ميفرمايد:
وَ لَو لا أَن كَتَبَ اللّهُ عَلَيهِمُ الجَلاءَ لَعَذَّبَهُم فِي الدُّنيا بعذاب استيصال و قتل و سبي لكن اينکه جلاء وطن بر آنها استفاده ندارد زيرا.
جلد 16 - صفحه 469
وَ لَهُم فِي الآخِرَةِ عَذابُ النّارِ فرداي قيامت تمام كفّار بالاخصّ يهود عنود که اعدا عدوّ مسلمين هستند جايگاه آنها جهنّم است که ميفرمايد: يُرَدُّونَ إِلي أَشَدِّ العَذابِ بقره آيه 79 زيرا آنها اشدّ ناس با مؤمنين که ميفرمايد لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا اليَهُودَ مائده آيه 85.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 3)- این آیه میافزاید: «و اگر نه این بود که خداوند ترک وطن را بر آنان مقرّر داشته بود آنها را در همین دنیا مجازات میکرد» (و لو لا ان کتب الله علیهم الجلاء لعذبهم فی الدنیا).
ج5، ص138
بدون شک جلای وطن و رها کردن قسمت عمده سرمایههائی که یک عمر فراهم کرده بودند خود برای آنها عذابی دردناک بود.
بنابر این منظور از جمله فوق این است که اگر این عذاب برای آنها مقدر نشده بود عذاب دیگری که همان قتل و اسارت به دست مسلمانان بود بر سر آنها فرود میآمد، خدا میخواست آنها در جهان آواره شوند، و ای بسا این آوارگی برای آنها دردناکتر بود، زیرا هر وقت به یاد آن همه دژها و خانههای مجلل و مزارع و باغات خود میافتادند که در دست دیگران است و خودشان بر اثر پیمانشکنی و توطئه بر ضد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در مناطق دیگر محروم و سرگردانند گرفتار آزار و شکنجههای روحی فراوانی میشدند.
اما این تنها عذاب دنیای آنها بود، لذا در پایان این آیه میافزاید: «و برای آنها در آخرت نیز عذاب آتش است» (و لهم فی الآخرة عذاب النار).
چنین است دنیا و آخرت کسانی که پشت پا به حق و عدالت زنند و بر مرکب غرور و خودخواهی سوار گردند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص85
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم