آیه 157 سوره شعراء: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''عقروها''': عقر: پى كردن و كشتن.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص389</ref> | |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۵۷
<<156 | آیه 157 سوره شعراء | 158>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
قوم صالح ناقه را پی کردند، سپس از کار خود پشیمان شدند.
پس ناقه را پی کردند و [از کار خود] پشیمان شدند،
پس آن را پى كردند و پشيمان گشتند.
آن را كشتند و پشيمان شدند.
سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده آن را «پی» کردند؛ (و هلاک نمودند) سپس از کرده خود پشیمان شدند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- عقروها: عقر: پى كردن و كشتن.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ «155» وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ «156»
صالح (در پاسخ معجزهخواهى مردم) گفت: اين ماده شترى است (كه با ارادهى خداوند، از درون كوه خارج شد). براى اوست سهمى از آب (يك روز) و براى شما روز ديگرى معيّن شده است. و به آن آسيبى نرسانيد كه عذاب روز سهمگين، شما را فرا مىگيرد.
تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 357
فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ «157»
پس ناقه را كشتند، سپس از كردهى خود پشيمان شدند.
نکته ها
دست قدرت خداوند در ارائهى معجزه باز است، از شكافتن ماه «انْشَقَّ الْقَمَرُ»، تا شكافتن آب «فَانْفَلَقَ» تا شكافتن كوه و بيرون آوردن شتر براى او يكسان است.
با اين كه ناقهى صالح را يك نفر از پاى درآورد، امّا قرآن مىفرمايد: «فَعَقَرُوها» يعنى گروهى آن را پى كردند، زيرا آن گروه به كار آن يك نفر راضى بودند. چنانكه حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «انما عقر ناقة ثمود رجل واحد فعمهم الله بالعذاب لما عموه بالرضا» «1»
پیام ها
1- معجزه بايد به قدرى روشن باشد كه همهى مردم در هر سطحى كه هستند، اعجاز آن را درك كنند. «هذِهِ ناقَةٌ»
2- توهين به مقدّسات، كيفر بزرگ دارد. «لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ» خداوند در سوره اعراف اين شتر را به خود نسبت داده است؛ «ناقَةُ اللَّهِ» «2»
3- تقسيم عادلانهى منابع آب بايد طبق فرمان خدا صورت گيرد. «لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ»
4- شترى كه رنگ و نشان الهى داشته باشد، بر انسانهاى عادّى مقدّم است. لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ ...
5- انسان طاغى، حتّى به حيوان بىآزار شيرده رحم نمىكند. «فَعَقَرُوها»
6- هشدارهاى انبيا را جدّى بگيريم. «لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ- فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ»
7- هر كس كه به كار ديگرى راضى باشد، در اجر يا گناه كار او شريك است. «فَعَقَرُوها» با اينكه يك نفر ناقه را كشت.
8- هر ندامت وتوبهاى مقبول نيست. (توبه وندامت هنگام ديدن عذاب كارساز نيست). «نادِمِينَ- فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ»
«1». نهجالبلاغه، خطبه 201.
«2». اعراف، 73.
تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 358
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ (157)
فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ: پس پى كردند قوم ثمود ناقه را، پس گشتند
«1». تفسير برهان، ج 3، ص 187 و 188، چاپ دار الكتب العلميه.
جلد 9 - صفحه 480
پشيمانان از اين فعل وقت نزول بلاء، يعنى چون عذاب را ديدند پشيمان شدند و ندامت و توبه به آنها نفع نرسانيد، زيرا وقت توبه پيش از نزول عذاب مىباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ (141) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (142) إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (143) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (144) وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ (145)
أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ (146) فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (147) وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ (148) وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ (149) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (150)
وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ (151) الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (152) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (153) ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (154) قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (155)
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ (156) فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ (157) فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (158) وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (159)
ترجمه
تكذيب كردند قوم ثمود فرستادگان را
وقتى كه گفت بآنها برادرشان صالح آيا نمىپرهيزيد
همانا من براى شما پيمبرى امينم
پس بترسيد از خدا و فرمان بريد مرا
و نميخواهم از شما بر آن هيچ مزدى نيست مزدم مگر بر پروردگار جهانيان
آيا واگذاشته ميشويد در آنچه هستيد اينجا ايمنان
در بوستانها و چشمه سارها
و كشتها و درختان خرمائيكه شكوفه آنها لطيف است
و ميتراشيد از كوهها خانههائى با آنكه ما هرانيد
پس بترسيد از خدا و اطاعت كنيد مرا
جلد 4 صفحه 121
و اطاعت مكنيد فرمان تجاوز كنندگانرا
آنانكه فساد ميكنند در زمين و اصلاح نميكنند
گفتند جز اين نيست كه توئى از زياد سحر كرده شدگان
نيستى تو مگر انسانى مانند ما پس بياور نشانهاى اگر هستى از راستگويان
گفت اين ماده شترى است براى آن نوبه آب است و براى شما نوبه روزى معيّن
و اصابت منمائيد آنرا ببدى پس بگيرد شما را عذاب روزى بزرگ
پس پى كردند آنرا پس گرديدند پشيمان
پس گرفت آنها را عذاب همانا در اين هر آينه آيتى است و نباشند بيشترشان گروندگان
و همانا پروردگار تو او است تواناى مهربان.
تفسير
خداوند متعال پس از پنج آيه كه تفسير آنها در قصص سابقه گذشت نقل فرموده كلام حضرت صالح را بقوم خودش كه بنام سر سلسلهشان معروف بقبيله ثمود بودند باين تقريب كه آيا تصوّر كرديد بهمين حال كه در ناز و نعمتيد باقى و از حوادث دهر مصون و مأمون خواهيد بود نه چنين است باين حال واگذار نخواهيد شد اين نعمتها كه در اين زمان خداوند بشما عنايت فرموده از قبيل باغها و چشمهسارها و كشتزارها و درختان خرما كه شكوفه و غلاف خوشههاى آنها لطيف و نرم و نازك است كه كاشف از خوبى و نرمى و لطافت ميوه آن باشد در صورت تخلّف از امر الهى نيست و نابود خواهد شد و اين خانههاى رفيعى كه در كوهها با كمال استادى و مهارت براى خود ميتراشيد براى شما باقى نمىماند و بعضى فرهين بحذف الف قرائت نمودهاند يعنى با تكبر و نشاط و دلخوشى پس از خدا بترسيد و كارى نكنيد كه موجب خشم خدا شود و اطاعت كنيد مرا كه امر من امر خدا است و من بدون دستور او دستورى نميدهم و اطاعت نكنيد امر مردمان متجاوز را كه رؤساء قوم بودند و غير از فتنه و فساد كارى نداشتند و آنها در جواب گفتند تو از كسانى هستى كه زياد برايت سحر نمودهاند بقدرى كه عقلت زائل شده و قمى ره فرموده مراد آنستكه ميان تهى هستى مانند ساير افراد بشر و اگر پيغمبر بودى مثل ما نبودى و مؤكّد اينمعنى است كه بعد از اين گفتند نيستى تو مگر بشرى مانند ما اگر راست ميگوئى معجزى بياور تا ما تو را تصديق نمائيم و
جلد 4 صفحه 122
آنحضرت بتفصيلى كه در سوره اعراف مستوفى گذشت براى آنها از كوه ماده شترى بيرون آورد كه بنا شد آب رودخانه يك روز نوبه آن ناقه و يك روز نوبه آنها باشد و بهيچ وجه آنها مزاحم نوبه آن نشوند و آسيبى هم بآن نرسانند و فرمود اگر شما بآن تعدّى نمائيد بعذاب روز بزرگ كه بزرگى آن براى بزرگى عذاب آن روز است معذّب خواهيد شد و آنها براى آنكه نميخواستند با آن هم نوبه باشند يكنفر از خودشان را مأمور بقتل آنحيوان نمودند و بقيّه با او كمك كردند و گوشتش را قسمت كردند و خوردند و پشيمان شدند وقتى كه عذاب را معاينه نمودند كه آنوقت پشيمانى سودى ندارد و توبه قبول نميشود و آن عذاب صيحه آسمانى يا زلزله زمينى يا بدنى بود كه در سور سابقه مفصلا ذكر شده است و جمل اخيره مفسّره در قصص سابقه است و باغراضى كه اخيرا بيان شد در ذيل هر قصه تكرار شده و خواهد شد و در نهج البلاغه است كه همانا شريك ميكند مردم را در امرى رضا و سخط، ناقه ثمود را يكنفر از آنها پى كرد ولى خدا عذاب را بر همه نازل فرمود چون همه راضى بآن شدند و نسبت عقر را بهمه داد كه فرمود فعقروها فأصبحوا نادمين و زمين آنها در اثر خسف شكسته و گداخته گرديد و نيز از آنحضرت روايت شده كه اول چشمهئى كه جارى شد در زمين آن بود كه خدا براى صالح عليه السّلام جارى فرمود و آبش را بنوبه براى ناقه و آنها مقرّر داشت و فرمود لها شرب و لكم شرب يوم معلوم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَعَقَرُوها فَأَصبَحُوا نادِمِينَ (157)
پس پي كردند ناقه را پس صبح كردند در حالي که نادم و پشيمان بودند.
ديگر پشيماني سود نداشت و در سوره هود ميفرمايد: فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُم ثَلاثَةَ أَيّامٍ ذلِكَ وَعدٌ غَيرُ مَكذُوبٍ (آيه 65) و اينکه سه روز مهلت براي اينکه بود که حضرت صالح و مؤمنين از ميان قوم خارج شوند و شرح پي كردن ناقه صالح را ما در سوره اعراف مجلد پنجم صفحه 370 آيه 77 و در جلد ششم در سوره هود صفحه 81 آيه 65 بيان كرديم و خلاصه اينكه زني بود جميله نامش صدف بود و اموال زيادي از گوسفند و گاو و شتر داشت و مردي بود نامش مصدع باو گفت من بتو تزويج ميشوم و مهر من پي كردن ناقه صالح است و نيز زني بود نامش عنيزه و مردي بود نامش قدار او را خواست و گفت من يكي از دخترانم را به تو تزويج ميكنم مشروط به اينكه پي كني ناقه صالح را و اينکه قدار اولاد زنا بود لكن معروف به إبن سالف بود از جهت فراش. اينکه دو نفر مصدع و قدار هفت نفر ديگر را از سران قوم با خود همدست كردند و ناقه صالح را پي كردند و اما فصيل بچه ناقه در بعض اخبار دارد فرار كرد و ناله ميكرد و در كوهها غايب شد چنانچه در سوره اعراف گفتيم و در بعض اخبار دارد او را مقابل ناقه كشتند چنانچه در سوره هود گفتيم و مكرر تذكر داديم که حضرت رسالت پسر
جلد 14 - صفحه 77
مرادي را شقيق عاقر ناقه صالح فرموده و مناسبتش اينكه اينکه مرادي هم براي تزويج به بنت اشعث قطامه امير المؤمنين را ضربت زد و صديقه طاهره ياد از ناقه و فصيل كرد مناسب با آنچه در اعراف گفتيم و ابي عبد اللّه (ع) در شهادت طفل شيرخوار ياد فرمود مناسب با آنچه در سوره هود گفتيم و حضرت هادي ياد فرمود مناسب اينكه متوكل سه روز بيشتر نشد که او را قطعه قطعه كردند.
(فَأَصبَحُوا نادِمِينَ) اينکه ندامت بعد از ظهور عذاب بود و پشيماني از اينكه عذاب نازل شده مثل پشيماني فرعون نه از جهت اينكه ايمان بياورند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 157)- البته قوم سر کشی که حاضر به بیداری فریب خوردگان نبودند و آگاهی مردم را مزاحم منافع خود میدانستند، توطئه از میان بردن ناقه را طرح کردند و «سر انجام بر آن (ناقه) حمله نموده (و با یک یا چند ضربه) آن را از پا در آوردند، و سپس از کرده خود پشیمان شدند» چرا که عذاب الهی را در چند قدمی خود احساس میکردند (فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص389
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم