کفاره: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ایجاد)
 
(ویرایش)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند ویرایش فنی}}
 
 
 
{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه موضوعی قرآن}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه موضوعی قرآن}}
  
'''كلمات كليدي :'''
+
تعیین کفارات در شرع مقدس، در حقیقت تجلی رحمت الهی برای بندگان خود می باشد. هنگامی که شخصی مرتکب عملی خطا یا حرامی شود، یا توان انجام یک واجبی را نداشته باشد، خدای متعال با تعیین کفاره در واقع تجلی و رحمت خود را به منصه ظهور گذاشته است.
 
 
 
 
 
 
قرآن، كفاره، پوشش، تخفيف، گناه، روزه، حجّ، قَسَم، ظِهار، قتل
 
 
 
  
 
==کفاره در لغت و اصطلاح==
 
==کفاره در لغت و اصطلاح==
کفاره از مادهی "کفر" بوده که در لغت به معنای پوشاندن آمده؛<ref> جوهری، اسماعیل؛ الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407ق، چاپ چهارم، ج2، ص808 و ابن منظور، محمد؛ لسان العرب، قم، ادب، 1405ق، چاپ اول، ج5، ص148. </ref> و به "کشاورز"، کافر گویند زیرا دانه را زیر خاک پنهان میکند؛<ref> راغب اصفهانی، حسینبن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق بیروت، دارالعلم الدارالشامیه، 1412ق، چاپ اول، ص714.</ref> و اینکه قرآن فرمود:
 
 
«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ...»<ref> مائده/65.</ref>
 
 
«و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، گناهان آنها را می‌بخشیم...»
 
 
تصریح بر این مطلب دارد که از گناهان آنها چشمپوشی کرده و عقاب را برداشته است.<ref> طوسی، محمدبنحسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد حبیب قصیر، نجف اشرف، امین، بیتا، ج3، ص584.</ref> از این جهت به کفارات، "کفّاره" گویند، زیرا موجب پوشیده شدن و نادیده گرفتن گناهان میشود؛<ref> لسان العرب، ج5، ص148.</ref> لذا شأن کفاره، پوشاندن خطیئه است.<ref> قطبراوندی، سعیدبن هبةالله؛ فقه القرآن فی شرح آیات الاحکام، قم، کتابخانۀ مرعشی نجفی، 1405ق، چاپ دوم، ج2، ص242. </ref>
 
 
"کفاره" در شرع مقدس به عبادت خاصی اطلاق میشود که برای عقوبت افراد، سقوط عقوبت یا تخفیف در آن تعیین شده است.<ref> نجفی، محمدحسن؛ جواهرالکلام، تحقیق محمود قوچانی، تهران، اسلامیه، 1397ق، چاپ ششم، ج33، ص167 و خوانساری، احمد؛ جامع المدارک، تعلیق علیاکبر غفاری، تهران، صدوق، 1405ق، چاپ دوم، ج5، ص2.</ref>
 
 
 
== کفاره در آیینه‌ی قرآن ==
 
 
 
تعیین کفارات در شرع مقدس، در حقیقت تجلی رحمت الهی برای بندگان خود میباشد. هنگامی که شخصی مرتکب عملی خطا یا حرامی شود، یا توان انجام یک واجبی را نداشته باشد، خدای متعال با تعیین کفاره در واقع تجلی و رحمت خود را به منصهی ظهور گذاشته، تا حدی که با وضع حکم "کفاره"، حرمت ابدی را از زن ظهار شده برطرف میکند.<ref> سمرقندی، ابواللیث؛ تفسسیر سمرقندی، بیروت، دارالفکر، بیتا، ج3، ص392.</ref>
 
 
 
=== احکام و اقسام کفاره در نگاه قرآن ===
 
 
  
در قرآن کریم احکام برخی از کفارات همانند: کفارات مربوط به حج، روزه، ظِهار، قتل و نقض قَسَم بیان شده است:
+
کفاره از ماده "کفر" بوده که در لغت به معنای پوشاندن آمده؛<ref>جوهری، اسماعیل؛ الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق، چاپ چهارم، ج۲، ص۸۰۸ و ابن منظور، محمد؛ لسان العرب، قم، ادب، ۱۴۰۵ق، چاپ اول، ج۵، ص۱۴۸.</ref> و به "کشاورز"، کافر گویند زیرا دانه را زیر خاک پنهان می کند؛<ref>راغب اصفهانی، حسینبن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق بیروت، دارالعلم الدارالشامیه، ۱۴۱۲ق، چاپ اول، ص۷۱۴.</ref> و این که [[قرآن]] فرمود: {{متن قرآن|«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکتَابِ آمَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَکفَّرْنَا عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ...»}}؛<ref>[[سوره مائده]]/۶۵.</ref> و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، گناهان آنها را می‌بخشیم...؛ تصریح بر این مطلب دارد که از گناهان آنها چشمپوشی کرده و عقاب را برداشته است.<ref>طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد حبیب قصیر، نجف اشرف، امین، بیتا، ج۳، ص۵۸۴.</ref> از این جهت به کفارات، "کفّاره" گویند زیرا موجب پوشیده شدن و نادیده گرفتن [[گناه|گناهان]] می شود؛<ref>لسان العرب، ج۵، ص۱۴۸.</ref> لذا شأن کفاره، پوشاندن خطیئه است.<ref>قطب راوندی، سعید بن هبةالله؛ فقه القرآن فی شرح آیات الاحکام، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، ۱۴۰۵ق، چاپ دوم، ج۲، ص۲۴۲.</ref>
  
'''1. کفارات مربوط به حج'''
+
"کفاره" در شرع مقدس به عبادت خاصی اطلاق می شود که برای عقوبت افراد، سقوط عقوبت یا تخفیف در آن تعیین شده است.<ref>نجفی، محمدحسن؛ جواهرالکلام، تحقیق محمود قوچانی، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۷ق، چاپ ششم، ج۳۳، ص۱۶۷ و خوانساری، احمد؛ جامع المدارک، تعلیق علیاکبر غفاری، تهران، صدوق، ۱۴۰۵ق، چاپ دوم، ج۵، ص۲.</ref>
  
در کفارات مربوط به حج، کفارهی دو عمل از مناسک حج در آیات قرآن ترسیم شده است:
+
==کفاره در آیینه‌ قرآن==
  
الف. کفارهی تراشیدن سر، قبل از قربانی
+
در [[قرآن کریم]] احکام برخی از کفارات همانند: کفارات مربوط به [[حج]]، [[روزه]]، ظِهار، قتل و نقض قَسَم بیان شده است:
  
در موسم حج، حاجیان نباید قبل از موعد سر خود را بتراشند، در غیر این صورت باید کفارهی آن را پرداخت نمایند:
+
=== ۱. کفارات مربوط به حج: ===
 +
در کفارات مربوط به حج، کفاره ی دو عمل از مناسک حج در آیات قرآن ترسیم شده است:
  
«وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ... وَلَاتَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى یبْلُغَ الْهَدْیَ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیةٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُك...»<ref> بقره/196.</ref>
+
'''الف. کفاره تراشیدن سر، قبل از قربانی:'''
  
«و حج و عمره را برای خدا به اتمام برسانید!... و سرهای خود را نتراشید، تا قربانی به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود)! و اگر کسی از شما بیمار بود، و یا ناراحتی در سر داشت، (و ناچار بود سر خود را بتراشد،) باید فدیه و کفاره‌ای از قبیل روزه یا صدقه یا گوسفندی بدهد...»
+
در موسم حج، حاجیان نباید قبل از موعد سر خود را بتراشند، در غیر این صورت باید کفاره ی آن را پرداخت نمایند: {{متن قرآن|«وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ...  وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَکمْ حَتَّى یبْلُغَ الْهَدْی مَحِلَّهُ فَمَن کانَ مِنکم مَّرِیضاً أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْیةٌ مِّن صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُک...»}}<ref>[[سوره بقره]]/۱۹۶.</ref>؛ و حج و عمره را برای خدا به اتمام برسانید!... و سرهای خود را نتراشید تا قربانی به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود)! و اگر کسی از شما بیمار بود و یا ناراحتی در سر داشت، (و ناچار بود سر خود را بتراشد) باید فدیه و کفاره‌ای از قبیل روزه یا صدقه یا گوسفندی بدهد...
  
"فدیه" در اصل به معنای این است که چیزی مقابل و در عوض چیز دیگری قرار گیرد و آیهی شریفه گویای این معناست که حاجی به علت  تعجیل در تراشیدن سر، باید عوضی بدهد.<ref> مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، نشر آثار علامۀ مصطفوی، 1385ش، چاپ اول، ج9، ص41و42.</ref> و این عوض سه چیز میتواند باشد: روزه، صدقه یا نُسُک (ذبیحه).<ref> طبرسی، فضلبنحسن؛ تفسیر جوامع الجامع، تحقیق موسسۀ نشر اسلامی، قم، اسلامی، چاپ اول، 1420ق، ج1، ص193. </ref> البته برای "نُسُک" معنای عبادت را نیز ذکر کردهاند.<ref> فراهیدی، خلیل بن احمد؛ کتاب العین، قم، هجرت، 1410ق، چاپ دوم، ج5، ص314 و جوهری، اسماعیل؛ الصحاح، ج4، ص1612.</ref>
+
"فدیه" در اصل به معنای این است که چیزی مقابل و در عوض چیز دیگری قرار گیرد و آیه ی شریفه گویای این معناست که حاجی به علت  تعجیل در تراشیدن سر، باید عوضی بدهد.<ref>مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، نشر آثار علامه مصطفوی، ۱۳۸۵ش، چاپ اول، ج۹، ص ۴۱و۴۲.</ref> و این عوض سه چیز می تواند باشد: [[روزه]]، [[صدقه]] یا نُسُک (ذبیحه).<ref>طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر جوامع الجامع، تحقیق موسسه نشر اسلامی، قم، اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۱۹۳.</ref> البته برای "نُسُک" معنای [[عبادت]] را نیز ذکر کرده اند.<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد؛ کتاب العین، قم، هجرت، ۱۴۱۰ق، چاپ دوم، ج۵، ص۳۱۴ و جوهری، اسماعیل؛ الصحاح، ج۴، ص۱۶۱۲.</ref>
  
قرآن کریم تنها حکم کلی کفارات را بیان کرده و تفصیل آن را ائمهی معصومین –علیهمالسلام- تفسیر نمودهاند. در روایت نقل شده، فرد متخطی باید سه روز روزه یا اطعام شصت مسکین و یا یک گوسفند به عنوان کفاره بدهد و در پرداخت یکی از این سه کفاره با توجه به حرف "أو" در آیه که دال بر این مطلب بوده، مخیّر است.<ref> تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص192، فقه القرآن راوندی، ج1، ص297، عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه؛ تفسیر نورالثقلین، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، 1415ق، چاپ چهارم، ج1، ص187 و مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1374ش، چاپ اول ج2، ص43 و 44. </ref> شبیه همین روایت را نیز اهل سنت از پیامبر اسلام –صلیالله علیه و آله- نقل کردهاند.<ref> طبری ابوجعفر، محمد بن جریر؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق خلیل المیس، بیروت، دارالفکر، 1415ق، ج2، ص318، 1415 و واحدی نیشابوری، علی بن احمد، اسباب النزول القرآن، قاهره، حبلی، 1388ق، ص36. </ref> البته چنین نیست که به طور مطلق تراشیدن سر ممنوع باشد، بلکه در برخی موارد همانند ناراحتی شدید در سر میتوان سر را تراشید؛ اما به صِرف هر ناراحتی نمیتوان این کار را انجام داد.<ref> التبیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص158.</ref>
+
قرآن کریم تنها حکم کلی کفارات را بیان کرده و تفصیل آن را [[ائمه اطهار|ائمه]] معصومین علیهم السلام تفسیر نموده اند. در روایت نقل شده، فرد متخطی باید سه روز روزه یا اطعام شصت مسکین و یا یک گوسفند به عنوان کفاره بدهد و در پرداخت یکی از این سه کفاره با توجه به حرف "أو" در آیه که دال بر این مطلب بوده، مخیّر است.<ref>تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۱۹۲، فقه القرآن راوندی، ج۱، ص۲۹۷، عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه؛ تفسیر نورالثقلین، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق، چاپ چهارم، ج۱، ص۱۸۷ و مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۴ش، چاپ اول ج۲، ص۴۳ و ۴۴.</ref>
  
در ادامه آیه اشاره به حاجیانی که دسترسی به قربانی نداشته باشند، میفرماید:
+
شبیه همین روایت را نیز [[اهل سنت]] از [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله نقل کرده اند.<ref> طبری ابوجعفر، محمد بن جریر؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق خلیل المیس، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۳۱۸، ۱۴۱۵ و واحدی نیشابوری، علی بن احمد، اسباب النزول القرآن، قاهره، حبلی، ۱۳۸۸ق، ص۳۶.</ref> البته چنین نیست که به طور مطلق تراشیدن سر ممنوع باشد، بلکه در برخی موارد همانند ناراحتی شدید در سر می توان سر را تراشید؛ اما به صِرف هر ناراحتی نمی توان این کار را انجام داد.<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۵۸.</ref>
  
«...و هر که ]قربانی[ نیافت، سه روز در ایام حج، و هفت روز هنگامی که باز می‌گردید، روزه بدارد! این، ده روز کامل است. (البته) این برای کسی است که خانوادهی او، نزد مسجدالحرام نباشد [=اهل مکه و اطراف آن نباشد]...» <ref> بقره/196.</ref>
+
در ادامه آیه اشاره به حاجیانی که دسترسی به قربانی نداشته باشند، می فرماید: «...و هر که [قربانی] نیافت، سه روز در ایام [[حج]] و هفت روز هنگامی که بازمی‌گردید، روزه بدارد! این ده روز کامل است. (البته) این برای کسی است که خانواده ی او، نزد [[مسجد الحرام|مسجدالحرام]] نباشد [=اهل مکه و اطراف آن نباشد]...».<ref>[[سوره بقره]]/۱۹۶.</ref>
  
اینکه "حج" در آیهی شریفه، ظرف برای روزه قرار داده شده، به این اعتبار است که عمل حج و روزه در یک مکان و زمان انجام پذیرد و اینکه عدد هفت مکمل عدد ده خوانده شد، به این دلیل است که بفهماند هر یک از سه روز و هفت روز، دارای حکمی مستقلاند.<ref> طباطبائی(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسماعیلیان، 1412ق، چاپ پنجم، ج2، ص77.</ref>
+
این که "حج" در آیه ی شریفه، ظرف برای روزه قرار داده شده به این اعتبار است که عمل [[حج]] و [[روزه]] در یک مکان و زمان انجام پذیرد و این که عدد هفت مکمل عدد ده خوانده شد، به این دلیل است که بفهماند هر یک از سه روز و هفت روز، دارای حکمی مستقل اند.<ref>طباطبائی(علامه)، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۲ق، چاپ پنجم، ج۲، ص۷۷.</ref>
  
ب. کفارهی صید در حال احرام
+
'''ب. کفاره صید در حال احرام:'''
  
فردی که مُحرم است و لباس احرام در تن دارد، نباید صید کند؛ حال اگر عمداً صید کرد، باید کیفر کار خلاف خود را بپردازد:
+
فردی که مُحرم است و لباس [[احرام]] در تن دارد، نباید صید کند؛ حال اگر عمداً صید کرد، باید کیفر کار خلاف خود را بپردازد: {{متن قرآن|«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَتَقْتُلُواْ الصَّیدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنکم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاء مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یحْکمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکمْ هَدْیا بَالِغَ الْکعْبَةِ أَوْ کفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاکینَ أَو عَدْلُ ذَلِک صِیامًا لِّیذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ...»}}؛<ref>[[سوره مائده]]/۹۵.</ref> ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در حال احرام شکار نکنید و هر کس از شما عمداً آن را به قتل برساند، باید کفاره‌ای معادل آن از چهارپایان بدهد؛ کفاره‌ای که دو نفر عادل از شما، معادل بودن آن را تصدیق کنند؛ و به صورت قربانی به (حریم) کعبه برسد؛ یا (به جای قربانی) اطعام مستمندان کند؛ یا معادل آن روزه بگیرد تا کیفر کار خود را بچشد...
  
«یاأَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَاتَقْتُلُوا الصَّیدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَالنَّعَمِ یحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْیاً بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِینَ أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِیامًا لِیذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ...»<ref> مائده/95.</ref>
+
"وَ أَنْتُمْ حُرُم" جمله ای عام است و شامل [[حج تمتع]] و [[عمره]] حج بوده<ref>تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۵۳۳.</ref> که در این حکم میان زن و مرد تفاوتی نیست؛<ref>طبری، محمد؛ جامع البیان، ج۷، ص۵۴.</ref> و مراد از "صید" حیوانات وحشی حلال گوشت و حرام گوشت است؛<ref>تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۵۳۳.</ref> و مراد صید خشکی است نه دریایی که آیه‌ی بعدی گویای آن است.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۳۹.</ref> پس کسی در حال احرام صیدی را کشت، باید مانند آنچه که کشته از "نَعَم" (شتر، گاو و گوسفند) کفاره بدهد.<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۵۸۵ والمیزان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۱۳۹. برای تفصیل مباحث باید به کتب فقهی مراجعه شود.</ref>  
 
 
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در حال احرام، شکار نکنید، و هر کس از شما عمداً آن را به قتل برساند، باید کفاره‌ای معادل آن از چهارپایان بدهد؛ کفاره‌ای که دو نفر عادل از شما، معادل بودن آن را تصدیق کنند؛ و به صورت قربانی به (حریم) کعبه برسد؛ یا (به جای قربانی، ) اطعام مستمندان کند؛ یا معادل آن، روزه بگیرد، تا کیفر کار خود را بچشد...»
 
 
 
"وَ أَنْتُمْ حُرُم" جملهای عام است و شامل حج تمتع و عمرهی حج بوده<ref> تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص533. </ref> که در این حکم میان زن و مرد تفاوتی نیست؛<ref> طبری، محمد؛ جامع البیان، ج7، ص54.</ref> و مراد از "صید" حیوانات وحشی حلال گوشت و حرام گوشت است؛<ref> تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص533.</ref> و مراد صید خشکی است نه دریایی که آیه‌ی بعدی گویای آن است.<ref> المیزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص139.</ref> پس کسی در حال احرام صیدی را کشت، باید مانند آنچه که کشته از "نَعَم" (شتر، گاو و گوسفند) کفاره بدهد.<ref> لسان العرب، ج12، ص585 و المیزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص139. برای تفصیل مباحث باید به کتب فقهی مراجعه شود.</ref>  
 
  
 
در ترتیب پرداخت این کفارات دو دیدگاه وجود دارد:
 
در ترتیب پرداخت این کفارات دو دیدگاه وجود دارد:
  
یک. "أو" بر بیشتر از تردید دلالت نمیکند و سنت اهل بیت -علیهمالسلام- باید آن را مشخص کند و بعید نیست ادامهی آیه بیانگر ترتیب میان این نوع کفارات باشد.<ref> المیزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص140. </ref>
+
یک. "أو" بر بیشتر از تردید دلالت نمی کند و سنت [[اهل بیت]] علیهم السلام باید آن را مشخص کند و بعید نیست ادامه ی آیه بیانگر ترتیب میان این نوع کفارات باشد.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۴۰.</ref>  
 
 
دو. "أو" برای تخییر است،<ref> نحاس ابوجعفر، احمدبن محمد؛ معانی القرآن، تحقیق محمدعلی صابونی، مکه، امالقری، 1409ق، چاپ اول،ج2، ص362. </ref> و ظاهر آیه نیز تخییر میان انجام یکی از این سه چیز است، هر چند میان مفسرین و فقهاء اختلاف وجود دارد.<ref> تفسیر نمونه، ج5، ص85. </ref>
 
 
 
بنابراین اگر کسی در حال احرام به عمد صید کند، باید یکی از این سه چیز را به عنوان کفاره بپردازد: 1. همانند چیزی که صید کرده و مراد، تشابه در خلقت بوده؛ مثلاً در شترمرغ، شتر و در خرگوش، گوسفندی کفاره بدهد؛ و تعیین این تشابه بدست دو شاهدِ عادلِ فقیه است.<ref> التبیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص26، تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص533 و قطب راوندی؛ فقه القرآن، ج1، ص209. </ref> 2و3. اطعام مساکین و روزهی معادل که "عدل" باید بر اساس قیمت صید باشد و در آیهی شریفه مراد از "عدل" غیر از جنس آن چیز است<ref> التبیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص23 و تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص533. </ref> که در روایت معادل هر "مُدّ طعام"، یک روز روزه بیان شده است.<ref> قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر القمی، تحقیق طیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، 1367ش، چاپ چهارم، ج1، ص186.</ref>
 
 
 
'''2. کفارهی ظِهار'''
 
 
 
ظهار از جمله طلاقهای دوران جاهلی بود که اعراب با این وسیله، همسران خود را طلاق میدادند.<ref> طبری، محمد؛ جامع البیان، ج28، ص10.</ref> در این نوع طلاق، مرد خطاب به همسرش میگوید: پشت تو نسبت به من، همانند پشت مادرم به من است و همانطور که پشت مادرم بر من حرام است، پشت تو نیز بر من حرام هست.<ref> قطب راوندی؛ فقه القرآن، ج2، ص198.</ref>
 
 
 
هر چند "ظهار" در زمان جاهلیت به عنوان یک اصل مسلم تلقی میشد، اما با ظهور اسلام، این عمل از نظر قرآن ممنوع اعلام شد؛<ref> مجادله/2. </ref> و اگر فردی برخلاف دستور قرآن کریم مرتکب ظهار شود، قرآن برای بازگشت وی، پرداخت کفاره را شرط دانسته و میفرماید:
 
 
 
«وَالَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ
 
 
 
أَنْیتَمَاسَّا... فَمَنْ لَمْیجِدْ فَصِیامُ شَهْرَینِ مُتَتَابِعَینِ مِنْ قَبْلِ أَنْیتَمَاسَّا
 
 
 
فَمَنْ لَمْیسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْكِینًا...»<ref> مجادله/3 و 4.</ref>
 
 
 
«کسانی که همسران خود را "ظهار" می‌کنند، سپس از گفتهی خود بازمی‌گردند، باید پیش از آمیزش جنسی باهم، برده‌ای را آزاد کنند... و کسی که توانایی (آزاد کردن برده‌ای) نداشته باشد، دو ماه پیاپی قبل از آمیزش روزه بگیرد؛ و کسی که این را هم نتواند، شصت مسکین را اطعام کند...»
 
 
 
مراد از بازگشت با توجه به آیهی بعد، پشیمانی از عملی است که انجام داده، هر چند برخی این بازگشت را به معنی تکرار ظهار، یا بازگشت به سنت جاهلیت ذکر کردهاند؛ و بیان آیات نفی حکم ظهار است که نزد اعراب جاهلی معروف و مرسوم بود و از آنجا که این نوع طلاق هیچگونه شباهتی میان همسر و مادر ایجاد نمیکند، تحریم ابدی آن نیز برداشته شده و با پرداخت کفاره، بازگشت از این عمل غیر اخلاقی ممکنپذیر است؛<ref> تفسیر نمونه، ج23، ص412 و المیزان فی تفسیر القرآن ، ج19، ص177. </ref> یعنی باید بندهای را آزاد کند، اگر ممکن نبود، دو ماه روزه بگیرد و اگر نتوانست، شصت مسکین را طعام بدهد.<ref> التبیان فی تفسیر القرآن، ج9، ص541 و المیزان فی تفسیر القرآن، ج19، ص177.</ref>
 
 
 
ظاهر آیه این است که شصت روز روزه، باید پیدرپی باشد؛ اما در روایات هل بیت -سلامالله علیهم- وارد شده اگر سی و یک روز متوالی باشد، پیدرپی بودن دو ماه صدق میکند.<ref> کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تحقیق علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1367ش، ج4، ص138.</ref>
 
 
 
'''3. کفارهی روزه'''
 
 
 
از جمله کفاراتی که قرآن به آن تصریح کرده، پرداخت کفارهی روزه برای کسانی است که توان روزه گرفتن را ندارند:
 
 
 
«أَیامًا مَعْدُودَاتٍ... وَ عَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیةٌ طَعَامُ مِسْكِینٍ»<ref> بقره/184.</ref>
 
 
 
«چند روز معدودی را (باید روزه بدارید!)... و بر کسانی که روزه برای آنها طاقت‌فرساست؛ (همچون بیماران مزمن، و پیرمردان و پیرزنان،) لازم است کفاره بدهند: مسکینی را اطعام کنند.»
 
 
 
امام صادق -علیه السلام- فرمودند: مراد از "الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ" کسانی هستند که به سن پیری رسیده و یا عطش فوقالعاده دارند؛<ref> . کلینی، محمد، کافی، ج4، ص116.</ref> اینها حق دارند روزه نگیرند و در برابر هر روز، یک مد طعام بدهند.<ref> تفسیر نمونه، ج1، ص461. مراد از یک مد طعام تقریباً 750 گرم (یک چارک) است.</ref>
 
 
 
'''4. کفارهی نقض قسم'''
 
 
 
اگر کسی قسم خورد و بعد قسم خود را شکست، به تصریح قرآن، باید کفاره پرداخت نماید:
 
 
 
«قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَیمَانِكُمْ...»<ref> تحریم/2.</ref>
 
 
 
خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته...»
 
 
 
در روایات وارد شده که خداوند بهوسیلهی کفاره دادن، راه بازگشت از سوگند را باز گذاشته،<ref> تفسیر قمی، ج2، ص376، فیض کاشانی، ملامحسن؛ تفسیر صافی، قم، الهادی، 1416ق، ج5، ص193 و نور الثقلین، ج5، ص368.</ref> که در آیهی دیگر بعد از بیان مؤاخذه در برابر سوگندهایی که با عقد محکم بسته شدهاند و التزامآور هستند، به بیان مقدار کفارهی "حنث قسم" پرداخته و میفرماید:
 
  
«...فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْیجِدْ فَصِیامُ ثَلَاثَةِ أَیامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَیمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ...»<ref> مائده/89.</ref>
+
دو. "أو" برای تخییر است،<ref>نحاس ابوجعفر، احمد بن محمد؛ معانی القرآن، تحقیق محمدعلی صابونی، مکه، امالقری، ۱۴۰۹ق، چاپ اول، ج۲، ص۳۶۲.</ref> و ظاهر آیه نیز تخییر میان انجام یکی از این سه چیز است، هر چند میان مفسرین و فقهاء اختلاف وجود دارد.<ref> تفسیر نمونه، ج۵، ص۸۵.</ref>
  
«...کفارهی این‌گونه قسمها، اطعام ده نفر مستمند، از غذاهای معمولی است که به خانوادهی خود می‌دهید؛ یا لباس پوشاندن بر آن ده نفر؛ و یا آزاد کردن یک برده؛ و کسی که هیچ کدام از اینها را نیابد، سه روز روزه می‌گیرد؛ این، کفارهی سوگندهای شماست به هنگامی که سوگند یاد می‌کنید...»
+
بنابراین اگر کسی در حال احرام به عمد صید کند، باید یکی از این سه چیز را به عنوان کفاره بپردازد:
  
کفارهای که در آیه بیان شده، به یک اعتبار از متفرعات سوگند بوده و تقدیر آن شکستن سوگند است؛ چون کفاره مربوط به گناهی است که صورت گرفته (شکستن قسم)، نه خود آن که اگر خود "قسم" معصیت بود، معنا ندارد در آخر آیه، أمر به حفظ سوگند بکند(وَأحْفَظُوا أَیْمَانَکُم)؛ همچنانکه مؤاخذه در اول آیه، بر شکستن سوگند است نه خود آن(وَ لَكِنْ یؤَاخِذُكُمْ...).<ref> المیزان فی تفسیرالقرآن، ج6، ص110 و 111.</ref>
+
#همانند چیزی که صید کرده و مراد، تشابه در خلقت بوده؛ مثلاً در شترمرغ، شتر و در خرگوش، گوسفندی کفاره بدهد؛ و تعیین این تشابه بدست دو شاهدِ عادلِ فقیه است.<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۶، تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۵۳۳ و قطب راوندی؛ فقه القرآن، ج۱، ص۲۰۹.</ref>
 +
#اطعام مساکین و روزه ی معادل که "عدل" باید بر اساس قیمت صید باشد و در آیه ی شریفه مراد از "عدل" غیر از جنس آن چیز است.<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۳ و تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۵۳۳.</ref> که در روایت معادل هر "مُدّ طعام"، یک روز روزه بیان شده است.<ref>قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر القمی، تحقیق طیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، ۱۳۶۷ش، چاپ چهارم، ج۱، ص۱۸۶.</ref>
  
لازم به ذکر است که فرد مخیّر در انجام اطعام یا پوشاندن ده مسکین یا آزاد کردن یک بنده است، هر چند تفاوت قیمت میان آن سه زیاد باشد؛ اما حکم چهارم منوط به عدم قدرت بر انجام موارد سهگانه میباشد.<ref> تفسیر نمونه، ج5، ص66.</ref> البته برخی معتقدند: اگر قسم از باب لجاجت باشد، فرد علاوه بر آنکه گناهی بزرگ مرتکب شده، کفارهی وی نیز فایدهای ندارد.<ref> ابن اسحاق، ابراهیم؛ غریب الحدیث، تحقیق سلیمان ابراهیم، جده، دارالمدنة، 1405ق، چاپ اول، ج1، ص138.</ref>
+
===۲. کفاره ظهار===
  
'''5. کفارهی قتل'''
+
ظِهار از جمله طلاق های دوران [[جاهلیت|جاهلی]] بود که اعراب با این وسیله، همسران خود را [[طلاق]] می دادند.<ref>طبری، محمد؛ جامع البیان، ج۲۸، ص۱۰.</ref> در این نوع طلاق، مرد خطاب به همسرش می گوید: پشت تو نسبت به من، همانند پشت مادرم به من است و همان طور که پشت مادرم بر من حرام است، پشت تو نیز بر من حرام هست.<ref>قطب راوندی؛ فقه القرآن، ج۲، ص۱۹۸.</ref>
  
اگر فردی از روی غفلت و به خطا کسی را به قتل رساند، باید جریمه و کفارهی این خطای خود را بپردازد که خداوند در نوع این کفاره میفرماید:
+
هر چند "ظهار" در زمان جاهلیت به عنوان یک اصل مسلم تلقی می شد، اما با ظهور [[اسلام]] این عمل از نظر قرآن کریم ممنوع اعلام شد؛<ref> [[سوره مجادله]]/۲.</ref> و اگر فردی برخلاف دستور قرآن مرتکب ظهار شود، قرآن برای بازگشت وی پرداخت کفاره را شرط دانسته و می فرماید: {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ یظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ یعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن یتَمَاسَّا... فَمَن لَّمْ یجِدْ فَصِیامُ شَهْرَینِ مُتَتَابِعَینِ مِن قَبْلِ أَن یتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ یسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکینًا...»}}؛<ref>[[سوره مجادله]]/۳ و ۴.</ref> کسانی که همسران خود را "ظهار" می‌کنند، سپس از گفته ی خود بازمی‌گردند، باید پیش از آمیزش جنسی با هم برده‌ای را آزاد کنند... و کسی که توانایی (آزادکردن برده‌ای) نداشته باشد، دو ماه پیاپی قبل از آمیزش روزه بگیرد؛ و کسی که این را هم نتواند، شصت مسکین را اطعام کند...
  
«...وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْیَصَّدَّقُوا...»<ref> نساء/92.</ref>
+
مراد از بازگشت با توجه به آیه بعد، پشیمانی از عملی است که انجام داده، هر چند برخی این بازگشت را به معنی تکرار ظهار یا بازگشت به سنت جاهلیت ذکر کرده اند؛ و بیان آیات نفی حکم ظهار است که نزد اعراب جاهلی معروف و مرسوم بود و از آنجا که این نوع طلاق هیچ گونه شباهتی میان همسر و مادر ایجاد نمی کند، تحریم ابدی آن نیز برداشته شده و با پرداخت کفاره، بازگشت از این عمل غیراخلاقی ممکن پذیر است؛<ref>تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۴۱۲ والمیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۷۷.</ref> یعنی باید بنده ای را آزاد کند و اگر ممکن نبود، دو ماه روزه بگیرد و اگر نتوانست، شصت مسکین را طعام بدهد.<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۵۴۱ و المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۷۷.</ref> ظاهر آیه این است که شصت روز روزه، باید پی در پی باشد؛ اما در روایات اهل بیت سلام الله علیهم وارد شده اگر سی و یک روز متوالی باشد، پی درپی بودن دو ماه صدق می کند.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۷ش، ج۴، ص۱۳۸.</ref>
  
«...کسی که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک بردهی مؤمن را آزاد کند و خونبهایی به کسان او بپردازد؛ مگر اینکه آنها خونبها را ببخشند...»
+
خدای متعال با تعیین کفاره در واقع تجلی و رحمت خود را به منصه ظهور گذاشته، تا حدی که با وضع حکم "کفاره"، حرمت ابدی را از زن ظهار شده برطرف می کند.<ref>سمرقندی، ابواللیث؛ تفسسیر سمرقندی، بیروت، دارالفکر، بیتا، ج۳، ص۳۹۲.</ref>
  
جمله "إِلَّا خَطَأً" در اول آیه، استثناء منقطع است؛ یعنی قتل برای مؤمن جایز نیست، مگر اینکه اين عمل از روی اشتباه صورت بگیرد. حال اگر قتلی از روی خطا صورت گرفت، جريمه و كفارهی آن را در سه مرحله بيان مى‌كند:
+
===۳. کفاره روزه:===
  
نخست اينكه، فرد بيگناهى كه كشته شده، مؤمن و متعلق به خانوادهی مسلمان باشد؛ در اين صورت برای قاتل هم کفاره واجب است، هم دیه: کفاره، آزاد کردن بردهی مؤمن است که هزینهی آن باید از اموال قاتل باشد؛ دیه، یعنی پرداخت خونبهاى مقتول(دیه)، به صاحبان خون(ورّاث) که پرداخت آن باید از اموال عاقلهی<ref> مراد از "عاقله"، پدر، اولاد و کسانی هستند که نزدیکترین شخص به پدر و مادر میباشند، و یا نزدیکترین مردان منتسب به پدر فقط هستند. کنزالعرفان فی فقه القرآن، تحقیق سیدمحمد قاضی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1419ق، چاپ اول، ج2، ص368. </ref> جانی باشد.
+
از جمله کفاراتی که قرآن به آن تصریح کرده، پرداخت کفاره ی [[روزه]] برای کسانی است که توان روزه گرفتن را ندارند: {{متن قرآن|«أَیامًا مَّعْدُودَاتٍ...  وَعَلَى الَّذِینَ یطِیقُونَهُ فِدْیةٌ طَعَامُ مِسْکینٍ»}}؛<ref>[[سوره بقره]]/۱۸۴.</ref> چند روز معدودی را (باید روزه بدارید!)... و بر کسانی که روزه برای آنها طاقت‌فرساست؛ (همچون بیماران مزمن و پیرمردان و پیرزنان) لازم است کفاره بدهند: مسکینی را اطعام کنند.
  
دوم اينكه، مقتول مؤمن باشد، اما وابسته به خاندانى كه با مسلمانان دشمنى دارند؛ در اين صورت فقط كفاره واجب است (آزاد نمودن برده)، به دلیل مؤمن بودن؛ اما پرداخت دیه بر وارثان مقتول واجب نیست، به دلیل کفرشان.
+
[[امام صادق]] علیه السلام فرمودند: مراد از "الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ" کسانی هستند که به سن پیری رسیده و یا عطش فوق العاده دارند؛<ref>کلینی، محمد، کافی، ج۴، ص۱۱۶.</ref> اینها حق دارند روزه نگیرند و در برابر هر روز، یک مد طعام بدهند.<ref>تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۶۱. مراد از یک مد طعام تقریباً ۷۵۰ گرم (یک چارک) است.</ref>
  
سوم اينكه، خاندان مقتول از كفار باشند اما با خاندان قاتل كه مسلمان هستند، هم پيمانند؛ در اين صورت به خاطر احترام به پيمان و در ذمه بودن کفار، بايد خونبهاى او را به بازماندگانش بپردازند و بردهی مؤمنی را آزاد کنند، به دلیل مؤمن بودن مقتول. در آخر آیه استثنایی بیان کرده به اینکه اگر کسی توان آزاد کردن برده را نداشته باشد، باید دو ماه پیدرپی روزه بگیرد.<ref> کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج2، ص367-369. </ref>
+
===۴. کفاره نقض قسم:===
  
 +
اگر کسی قسم خورد و بعد قسم خود را شکست، به تصریح قرآن باید کفاره پرداخت نماید: {{متن قرآن|«قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکمْ تَحِلَّةَ أَیمَانِکمْ...»}}؛<ref>[[سوره تحریم]]/۲.</ref> خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته...
  
== حکمت و فلسفهی کفاره در قرآن ==
+
در روایات وارد شده که خداوند به وسیله ی کفاره دادن، راه بازگشت از سوگند را بازگذاشته،<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۳۷۶، فیض کاشانی، ملامحسن؛ تفسیر صافی، قم، الهادی، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۱۹۳ و نورالثقلین، ج۵، ص۳۶۸.</ref> که در آیه ی دیگر بعد از بیان مؤاخذه در برابر سوگندهایی که با عقد محکم بسته شده اند و التزام آور هستند، به بیان مقدار کفاره "حنث قسم" پرداخته و می فرماید: {{متن قرآن|«...فَکفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکمْ أَوْ کسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ یجِدْ فَصِیامُ ثَلاَثَةِ أَیامٍ ذَلِک کفَّارَةُ أَیمَانِکمْ إِذَا حَلَفْتُمْ...»}}؛<ref>[[سوره مائده]]/۸۹.</ref> ...کفاره ی این‌گونه قسم ها، اطعام ده نفر مستمند. از غذاهای معمولی است که به خانواده ی خود می‌دهید؛ یا لباس پوشاندن بر آن ده نفر و یا آزادکردن یک برده و کسی که هیچ کدام از این ها را نیابد، سه روز روزه می‌گیرد؛ این کفاره ی سوگندهای شماست به هنگامی که سوگند یاد می‌کنید...
  
 +
کفاره ای که در آیه بیان شده به یک اعتبار از متفرعات سوگند بوده و تقدیر آن شکستن سوگند است؛ چون کفاره مربوط به گناهی است که صورت گرفته (شکستن قسم)، نه خود آن که اگر خود "قسم" معصیت بود، معنا ندارد در آخر آیه، أمر به حفظ سوگند بکند «وَأحْفَظُوا أَیْمَانَکُم»؛ همچنان که مؤاخذه در اول آیه، بر شکستن سوگند است نه خود آن «وَلَکنْ یؤَاخِذُکمْ...».<ref>المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۱۱۰ و ۱۱۱.</ref>
  
با توجه به اینکه نوع و شیوه کفارات متفاوت هست، فلسفهی جعل کفارات نیز متفاوت است؛ چون کفارهی برخی موارد برای عقوبت وارد شده؛ همانند روزهخواری در ماه رمضان بدون عذر، و گاهی برای غیر عقوبت و تنها برای ادای تکلیف و جایگزین حکم اولی بیان شده؛ همانند کفارهی قتل غیر عمدی و کفارهی روزه برای فرد ناتوان.<ref> جواهر الکلام، ج33، ص167 و168.</ref> در این مقاله به بیان دو مورد بسنده میشود:
+
لازم به ذکر است که فرد مخیّر در انجام اطعام یا پوشاندن ده مسکین یا آزادکردن یک بنده است، هر چند تفاوت قیمت میان آن سه زیاد باشد؛ اما حکم چهارم منوط به عدم قدرت بر انجام موارد سه گانه می باشد.<ref>تفسیر نمونه، ج۵، ص۶۶.</ref> البته برخی معتقدند: اگر قسم از باب لجاجت باشد، فرد علاوه بر آن که گناهی بزرگ مرتکب شده، کفاره ی وی نیز فایده ای ندارد.<ref>ابن اسحاق، ابراهیم؛ غریب الحدیث، تحقیق سلیمان ابراهیم، جده، دارالمدنة، ۱۴۰۵ق، چاپ اول، ج۱، ص۱۳۸.</ref>
  
'''1. توبه و ایمان'''
+
===۵. کفاره قتل:===
  
از جمله فلسفههایی که برای کفاره، در پرداخت کفارهی قتل غیرعمد بیان شده، یک نوع تخفیفی از ناحیهی خداوند برای بندگان مؤمن است (تَوْبَةً مِنَاللَّهِ).<ref> نساء/92.</ref>  
+
اگر فردی از روی غفلت و به خطا کسی را به قتل رساند، باید جریمه و کفاره این خطای خود را بپردازد که خداوند در نوع این کفاره می فرماید: {{متن قرآن|«...وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِیةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن یصَّدَّقُواْ...»}}؛<ref>[[سوره نساء]]/۹۲.</ref> ...کسی که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده ی مؤمن را آزاد کند و خونبهایی به کسان او بپردازد؛ مگر این که آنها خونبها را ببخشند...
  
یعنی خداوند برای بندهای که به اشتباه، کسی را به قتل رسانده، کفاره را وضع نموده که این کفاره، توبه و عنایت خداوند به بندگان باشد.<ref> . المیزان فی تفسیرالقرآن، ج5، ص40.</ref>
+
جمله "إِلَّا خَطَأً" در اول آیه، استثناء منقطع است؛ یعنی قتل برای مؤمن جایز نیست. مگر این که این عمل از روی اشتباه صورت بگیرد. حال اگر قتلی از روی خطا صورت گرفت، جریمه و کفاره ی آن را در سه مرحله بیان مى‌کند:
  
و در فلسفهی پرداخت کفارهی "ظِهار" میفرماید:
+
نخست این که، فرد بی گناهى که کشته شده، مؤمن و متعلق به خانواده ی مسلمان باشد؛ در این صورت برای قاتل هم کفاره واجب است، هم دیه: کفاره، آزاد کردن برده ی مؤمن است که هزینه ی آن باید از اموال قاتل باشد؛ دیه، یعنی پرداخت خونبهاى مقتول، به صاحبان خون (ورّاث) که پرداخت آن باید از اموال عاقله‌ی <ref>مراد از "عاقله"، پدر، اولاد و کسانی هستند که نزدیکترین شخص به پدر و مادر می باشند و یا نزدیکترین مردان منتسب به پدر فقط هستند. کنزالعرفان فی فقه القرآن، تحقیق سید محمد قاضی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۴۱۹ق، چاپ اول، ج۲، ص۳۶۸.</ref> جانی باشد.
  
«...لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ»<ref> مجادله/4.</ref>
+
دوم این که مقتول مؤمن باشد، اما وابسته به خاندانى که با مسلمانان دشمنى دارند؛ در این صورت فقط کفاره واجب است، (آزادنمودن برده) به دلیل مؤمن بودن؛ اما پرداخت دیه بر وارثان مقتول واجب نیست به دلیل کفرشان.
  
«...این برای آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید؛ اینها مرزهای الهی است»
+
سوم این که، خاندان مقتول از کفار باشند اما با خاندان قاتل که مسلمان هستند، هم پیمانند؛ در این صورت به خاطر احترام به پیمان و در ذمه بودن کفار، باید خونبهاى او را به بازماندگانش بپردازند و برده ی مؤمنی را آزاد کنند، به دلیل مؤمن بودن مقتول.
  
'''2. مجازات'''
+
در آخر آیه استثنایی بیان کرده به این که اگر کسی توان آزادکردن برده را نداشته باشد، باید دو ماه پی درپی روزه بگیرد.<ref> کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج۲، ص۳۶۷-۳۶۹.</ref>
  
قرآن در بیان فلسفهی کفاره، برای فرد مُحرمی که عمداً صید کند میفرماید:
+
==فلسفه کفاره در قرآن==
  
«...لِیذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ»<ref> مائده/95.</ref>
+
با توجه به این که نوع و شیوه کفارات متفاوت هست، حکمت و فلسفه ی جعل کفارات نیز متفاوت است؛ چون کفاره ی برخی موارد برای عقوبت وارد شده؛ همانند روزه خواری در ماه [[رمضان]] بدون عذر و گاهی برای غیر عقوبت و تنها برای ادای تکلیف و جایگزین حکم اولی بیان شده؛ همانند کفاره ی قتل غیرعمدی و کفاره ی روزه برای فرد ناتوان.<ref>جواهرالکلام، ج۳۳، ص۱۶۷ و ۱۶۸.</ref> در این مقاله به بیان دو مورد بسنده می شود:
  
«...تا کیفر کار خود را بچشد»
+
'''۱. توبه و ایمان:'''
  
"وبال" عقوبت کاری است که انجام شده؛<ref> التبیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص27 و قطب راوندی؛ فقه القرآن، ج1، ص314.</ref> یعنی این کفاره به سبب جزاء گناهی است که فرد آن را مرتکب شده و در حال احرام صید کرده است.<ref> مقاتل ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق احمد فرید، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1424ق، چاپ اول، ج1، ص322. </ref>
+
از جمله فلسفه هایی که برای کفاره در پرداخت کفاره ی قتل غیرعمد بیان شده، یک نوع تخفیفی از ناحیه ی خداوند برای بندگان مؤمن است. (تَوْبَةً مِن اللَّهِ)<ref>[[سوره نساء]]/۹۲.</ref> یعنی خداوند برای بنده ای که به اشتباه کسی را به قتل رسانده، کفاره را وضع نموده که این کفاره، [[توبه]] و عنایت خداوند به بندگان باشد.<ref>المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۵، ص۴۰.</ref> و در فلسفه ی پرداخت کفاره ی "ظِهار" می فرماید: {{متن قرآن|«... لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْک حُدُودُ اللَّهِ»}}؛<ref>[[سوره مجادله]]/۴.</ref> ...این برای آن است که به خدا و رسولش [[ایمان]] بیاورید؛ این ها مرزهای الهی است.
  
 +
'''۲. مجازات:'''
  
 +
قرآن در بیان فلسفه ی کفاره، برای فرد مُحرمی که عمداً صید کند، می فرماید: {{متن قرآن|«...لِّیذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ...»}}؛<ref>[[سوره مائده]]/۹۵.</ref> ...تا کیفر کار خود را بچشد...
  
== پانویس ==
+
"وبال" عقوبت کاری است که انجام شده؛<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۷ و قطب راوندی؛ فقه القرآن، ج۱، ص۳۱۴.</ref> یعنی این کفاره به سبب جزاء گناهی است که فرد آن را مرتکب شده و در حال احرام صید کرده است.<ref>مقاتل ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق احمد فرید، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۴ق، چاپ اول، ج۱، ص۳۲۲.</ref>
  
<references/>
+
==پانویس==
 +
<references />
  
 +
==منابع==
  
==منبع ==
+
*[http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,13053 مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دانشنامه موضوعی قرآن، مدخل "كفّاره" از اباذر بشيرزاده و ابراهيم صالحی حاجی آبادی]، بازیابی: 4 اردیبهشت 1392.
  
[http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,13053  مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دانشنامه موضوعی قرآن، مدخل "كفّاره" از اباذر بشيرزاده و ابراهيم صالحي حاجي آبادي]، بازیابی: 4 اردیبهشت 1392
+
[[رده:اصطلاحات احكام]]
 +
[[رده:احکام عبادی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۵

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه موضوعی قرآن است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


تعیین کفارات در شرع مقدس، در حقیقت تجلی رحمت الهی برای بندگان خود می باشد. هنگامی که شخصی مرتکب عملی خطا یا حرامی شود، یا توان انجام یک واجبی را نداشته باشد، خدای متعال با تعیین کفاره در واقع تجلی و رحمت خود را به منصه ظهور گذاشته است.

کفاره در لغت و اصطلاح

کفاره از ماده "کفر" بوده که در لغت به معنای پوشاندن آمده؛[۱] و به "کشاورز"، کافر گویند زیرا دانه را زیر خاک پنهان می کند؛[۲] و این که قرآن فرمود: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکتَابِ آمَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَکفَّرْنَا عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ...»؛[۳] و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، گناهان آنها را می‌بخشیم...؛ تصریح بر این مطلب دارد که از گناهان آنها چشمپوشی کرده و عقاب را برداشته است.[۴] از این جهت به کفارات، "کفّاره" گویند زیرا موجب پوشیده شدن و نادیده گرفتن گناهان می شود؛[۵] لذا شأن کفاره، پوشاندن خطیئه است.[۶]

"کفاره" در شرع مقدس به عبادت خاصی اطلاق می شود که برای عقوبت افراد، سقوط عقوبت یا تخفیف در آن تعیین شده است.[۷]

کفاره در آیینه‌ قرآن

در قرآن کریم احکام برخی از کفارات همانند: کفارات مربوط به حج، روزه، ظِهار، قتل و نقض قَسَم بیان شده است:

۱. کفارات مربوط به حج:

در کفارات مربوط به حج، کفاره ی دو عمل از مناسک حج در آیات قرآن ترسیم شده است:

الف. کفاره تراشیدن سر، قبل از قربانی:

در موسم حج، حاجیان نباید قبل از موعد سر خود را بتراشند، در غیر این صورت باید کفاره ی آن را پرداخت نمایند: «وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ... وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَکمْ حَتَّى یبْلُغَ الْهَدْی مَحِلَّهُ فَمَن کانَ مِنکم مَّرِیضاً أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْیةٌ مِّن صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُک...»[۸]؛ و حج و عمره را برای خدا به اتمام برسانید!... و سرهای خود را نتراشید تا قربانی به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود)! و اگر کسی از شما بیمار بود و یا ناراحتی در سر داشت، (و ناچار بود سر خود را بتراشد) باید فدیه و کفاره‌ای از قبیل روزه یا صدقه یا گوسفندی بدهد...

"فدیه" در اصل به معنای این است که چیزی مقابل و در عوض چیز دیگری قرار گیرد و آیه ی شریفه گویای این معناست که حاجی به علت تعجیل در تراشیدن سر، باید عوضی بدهد.[۹] و این عوض سه چیز می تواند باشد: روزه، صدقه یا نُسُک (ذبیحه).[۱۰] البته برای "نُسُک" معنای عبادت را نیز ذکر کرده اند.[۱۱]

قرآن کریم تنها حکم کلی کفارات را بیان کرده و تفصیل آن را ائمه معصومین علیهم السلام تفسیر نموده اند. در روایت نقل شده، فرد متخطی باید سه روز روزه یا اطعام شصت مسکین و یا یک گوسفند به عنوان کفاره بدهد و در پرداخت یکی از این سه کفاره با توجه به حرف "أو" در آیه که دال بر این مطلب بوده، مخیّر است.[۱۲]

شبیه همین روایت را نیز اهل سنت از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل کرده اند.[۱۳] البته چنین نیست که به طور مطلق تراشیدن سر ممنوع باشد، بلکه در برخی موارد همانند ناراحتی شدید در سر می توان سر را تراشید؛ اما به صِرف هر ناراحتی نمی توان این کار را انجام داد.[۱۴]

در ادامه آیه اشاره به حاجیانی که دسترسی به قربانی نداشته باشند، می فرماید: «...و هر که [قربانی] نیافت، سه روز در ایام حج و هفت روز هنگامی که بازمی‌گردید، روزه بدارد! این ده روز کامل است. (البته) این برای کسی است که خانواده ی او، نزد مسجدالحرام نباشد [=اهل مکه و اطراف آن نباشد]...».[۱۵]

این که "حج" در آیه ی شریفه، ظرف برای روزه قرار داده شده به این اعتبار است که عمل حج و روزه در یک مکان و زمان انجام پذیرد و این که عدد هفت مکمل عدد ده خوانده شد، به این دلیل است که بفهماند هر یک از سه روز و هفت روز، دارای حکمی مستقل اند.[۱۶]

ب. کفاره صید در حال احرام:

فردی که مُحرم است و لباس احرام در تن دارد، نباید صید کند؛ حال اگر عمداً صید کرد، باید کیفر کار خلاف خود را بپردازد: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَتَقْتُلُواْ الصَّیدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنکم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاء مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یحْکمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکمْ هَدْیا بَالِغَ الْکعْبَةِ أَوْ کفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاکینَ أَو عَدْلُ ذَلِک صِیامًا لِّیذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ...»؛[۱۷] ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در حال احرام شکار نکنید و هر کس از شما عمداً آن را به قتل برساند، باید کفاره‌ای معادل آن از چهارپایان بدهد؛ کفاره‌ای که دو نفر عادل از شما، معادل بودن آن را تصدیق کنند؛ و به صورت قربانی به (حریم) کعبه برسد؛ یا (به جای قربانی) اطعام مستمندان کند؛ یا معادل آن روزه بگیرد تا کیفر کار خود را بچشد...

"وَ أَنْتُمْ حُرُم" جمله ای عام است و شامل حج تمتع و عمره حج بوده[۱۸] که در این حکم میان زن و مرد تفاوتی نیست؛[۱۹] و مراد از "صید" حیوانات وحشی حلال گوشت و حرام گوشت است؛[۲۰] و مراد صید خشکی است نه دریایی که آیه‌ی بعدی گویای آن است.[۲۱] پس کسی در حال احرام صیدی را کشت، باید مانند آنچه که کشته از "نَعَم" (شتر، گاو و گوسفند) کفاره بدهد.[۲۲]

در ترتیب پرداخت این کفارات دو دیدگاه وجود دارد:

یک. "أو" بر بیشتر از تردید دلالت نمی کند و سنت اهل بیت علیهم السلام باید آن را مشخص کند و بعید نیست ادامه ی آیه بیانگر ترتیب میان این نوع کفارات باشد.[۲۳]

دو. "أو" برای تخییر است،[۲۴] و ظاهر آیه نیز تخییر میان انجام یکی از این سه چیز است، هر چند میان مفسرین و فقهاء اختلاف وجود دارد.[۲۵]

بنابراین اگر کسی در حال احرام به عمد صید کند، باید یکی از این سه چیز را به عنوان کفاره بپردازد:

  1. همانند چیزی که صید کرده و مراد، تشابه در خلقت بوده؛ مثلاً در شترمرغ، شتر و در خرگوش، گوسفندی کفاره بدهد؛ و تعیین این تشابه بدست دو شاهدِ عادلِ فقیه است.[۲۶]
  2. اطعام مساکین و روزه ی معادل که "عدل" باید بر اساس قیمت صید باشد و در آیه ی شریفه مراد از "عدل" غیر از جنس آن چیز است.[۲۷] که در روایت معادل هر "مُدّ طعام"، یک روز روزه بیان شده است.[۲۸]

۲. کفاره ظهار

ظِهار از جمله طلاق های دوران جاهلی بود که اعراب با این وسیله، همسران خود را طلاق می دادند.[۲۹] در این نوع طلاق، مرد خطاب به همسرش می گوید: پشت تو نسبت به من، همانند پشت مادرم به من است و همان طور که پشت مادرم بر من حرام است، پشت تو نیز بر من حرام هست.[۳۰]

هر چند "ظهار" در زمان جاهلیت به عنوان یک اصل مسلم تلقی می شد، اما با ظهور اسلام این عمل از نظر قرآن کریم ممنوع اعلام شد؛[۳۱] و اگر فردی برخلاف دستور قرآن مرتکب ظهار شود، قرآن برای بازگشت وی پرداخت کفاره را شرط دانسته و می فرماید: «وَالَّذِینَ یظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ یعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن یتَمَاسَّا... فَمَن لَّمْ یجِدْ فَصِیامُ شَهْرَینِ مُتَتَابِعَینِ مِن قَبْلِ أَن یتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ یسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکینًا...»؛[۳۲] کسانی که همسران خود را "ظهار" می‌کنند، سپس از گفته ی خود بازمی‌گردند، باید پیش از آمیزش جنسی با هم برده‌ای را آزاد کنند... و کسی که توانایی (آزادکردن برده‌ای) نداشته باشد، دو ماه پیاپی قبل از آمیزش روزه بگیرد؛ و کسی که این را هم نتواند، شصت مسکین را اطعام کند...

مراد از بازگشت با توجه به آیه بعد، پشیمانی از عملی است که انجام داده، هر چند برخی این بازگشت را به معنی تکرار ظهار یا بازگشت به سنت جاهلیت ذکر کرده اند؛ و بیان آیات نفی حکم ظهار است که نزد اعراب جاهلی معروف و مرسوم بود و از آنجا که این نوع طلاق هیچ گونه شباهتی میان همسر و مادر ایجاد نمی کند، تحریم ابدی آن نیز برداشته شده و با پرداخت کفاره، بازگشت از این عمل غیراخلاقی ممکن پذیر است؛[۳۳] یعنی باید بنده ای را آزاد کند و اگر ممکن نبود، دو ماه روزه بگیرد و اگر نتوانست، شصت مسکین را طعام بدهد.[۳۴] ظاهر آیه این است که شصت روز روزه، باید پی در پی باشد؛ اما در روایات اهل بیت سلام الله علیهم وارد شده اگر سی و یک روز متوالی باشد، پی درپی بودن دو ماه صدق می کند.[۳۵]

خدای متعال با تعیین کفاره در واقع تجلی و رحمت خود را به منصه ظهور گذاشته، تا حدی که با وضع حکم "کفاره"، حرمت ابدی را از زن ظهار شده برطرف می کند.[۳۶]

۳. کفاره روزه:

از جمله کفاراتی که قرآن به آن تصریح کرده، پرداخت کفاره ی روزه برای کسانی است که توان روزه گرفتن را ندارند: «أَیامًا مَّعْدُودَاتٍ... وَعَلَى الَّذِینَ یطِیقُونَهُ فِدْیةٌ طَعَامُ مِسْکینٍ»؛[۳۷] چند روز معدودی را (باید روزه بدارید!)... و بر کسانی که روزه برای آنها طاقت‌فرساست؛ (همچون بیماران مزمن و پیرمردان و پیرزنان) لازم است کفاره بدهند: مسکینی را اطعام کنند.

امام صادق علیه السلام فرمودند: مراد از "الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ" کسانی هستند که به سن پیری رسیده و یا عطش فوق العاده دارند؛[۳۸] اینها حق دارند روزه نگیرند و در برابر هر روز، یک مد طعام بدهند.[۳۹]

۴. کفاره نقض قسم:

اگر کسی قسم خورد و بعد قسم خود را شکست، به تصریح قرآن باید کفاره پرداخت نماید: «قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکمْ تَحِلَّةَ أَیمَانِکمْ...»؛[۴۰] خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته...

در روایات وارد شده که خداوند به وسیله ی کفاره دادن، راه بازگشت از سوگند را بازگذاشته،[۴۱] که در آیه ی دیگر بعد از بیان مؤاخذه در برابر سوگندهایی که با عقد محکم بسته شده اند و التزام آور هستند، به بیان مقدار کفاره "حنث قسم" پرداخته و می فرماید: «...فَکفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکمْ أَوْ کسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ یجِدْ فَصِیامُ ثَلاَثَةِ أَیامٍ ذَلِک کفَّارَةُ أَیمَانِکمْ إِذَا حَلَفْتُمْ...»؛[۴۲] ...کفاره ی این‌گونه قسم ها، اطعام ده نفر مستمند. از غذاهای معمولی است که به خانواده ی خود می‌دهید؛ یا لباس پوشاندن بر آن ده نفر و یا آزادکردن یک برده و کسی که هیچ کدام از این ها را نیابد، سه روز روزه می‌گیرد؛ این کفاره ی سوگندهای شماست به هنگامی که سوگند یاد می‌کنید...

کفاره ای که در آیه بیان شده به یک اعتبار از متفرعات سوگند بوده و تقدیر آن شکستن سوگند است؛ چون کفاره مربوط به گناهی است که صورت گرفته (شکستن قسم)، نه خود آن که اگر خود "قسم" معصیت بود، معنا ندارد در آخر آیه، أمر به حفظ سوگند بکند «وَأحْفَظُوا أَیْمَانَکُم»؛ همچنان که مؤاخذه در اول آیه، بر شکستن سوگند است نه خود آن «وَلَکنْ یؤَاخِذُکمْ...».[۴۳]

لازم به ذکر است که فرد مخیّر در انجام اطعام یا پوشاندن ده مسکین یا آزادکردن یک بنده است، هر چند تفاوت قیمت میان آن سه زیاد باشد؛ اما حکم چهارم منوط به عدم قدرت بر انجام موارد سه گانه می باشد.[۴۴] البته برخی معتقدند: اگر قسم از باب لجاجت باشد، فرد علاوه بر آن که گناهی بزرگ مرتکب شده، کفاره ی وی نیز فایده ای ندارد.[۴۵]

۵. کفاره قتل:

اگر فردی از روی غفلت و به خطا کسی را به قتل رساند، باید جریمه و کفاره این خطای خود را بپردازد که خداوند در نوع این کفاره می فرماید: «...وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِیةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن یصَّدَّقُواْ...»؛[۴۶] ...کسی که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده ی مؤمن را آزاد کند و خونبهایی به کسان او بپردازد؛ مگر این که آنها خونبها را ببخشند...

جمله "إِلَّا خَطَأً" در اول آیه، استثناء منقطع است؛ یعنی قتل برای مؤمن جایز نیست. مگر این که این عمل از روی اشتباه صورت بگیرد. حال اگر قتلی از روی خطا صورت گرفت، جریمه و کفاره ی آن را در سه مرحله بیان مى‌کند:

نخست این که، فرد بی گناهى که کشته شده، مؤمن و متعلق به خانواده ی مسلمان باشد؛ در این صورت برای قاتل هم کفاره واجب است، هم دیه: کفاره، آزاد کردن برده ی مؤمن است که هزینه ی آن باید از اموال قاتل باشد؛ دیه، یعنی پرداخت خونبهاى مقتول، به صاحبان خون (ورّاث) که پرداخت آن باید از اموال عاقله‌ی [۴۷] جانی باشد.

دوم این که مقتول مؤمن باشد، اما وابسته به خاندانى که با مسلمانان دشمنى دارند؛ در این صورت فقط کفاره واجب است، (آزادنمودن برده) به دلیل مؤمن بودن؛ اما پرداخت دیه بر وارثان مقتول واجب نیست به دلیل کفرشان.

سوم این که، خاندان مقتول از کفار باشند اما با خاندان قاتل که مسلمان هستند، هم پیمانند؛ در این صورت به خاطر احترام به پیمان و در ذمه بودن کفار، باید خونبهاى او را به بازماندگانش بپردازند و برده ی مؤمنی را آزاد کنند، به دلیل مؤمن بودن مقتول.

در آخر آیه استثنایی بیان کرده به این که اگر کسی توان آزادکردن برده را نداشته باشد، باید دو ماه پی درپی روزه بگیرد.[۴۸]

فلسفه کفاره در قرآن

با توجه به این که نوع و شیوه کفارات متفاوت هست، حکمت و فلسفه ی جعل کفارات نیز متفاوت است؛ چون کفاره ی برخی موارد برای عقوبت وارد شده؛ همانند روزه خواری در ماه رمضان بدون عذر و گاهی برای غیر عقوبت و تنها برای ادای تکلیف و جایگزین حکم اولی بیان شده؛ همانند کفاره ی قتل غیرعمدی و کفاره ی روزه برای فرد ناتوان.[۴۹] در این مقاله به بیان دو مورد بسنده می شود:

۱. توبه و ایمان:

از جمله فلسفه هایی که برای کفاره در پرداخت کفاره ی قتل غیرعمد بیان شده، یک نوع تخفیفی از ناحیه ی خداوند برای بندگان مؤمن است. (تَوْبَةً مِن اللَّهِ)[۵۰] یعنی خداوند برای بنده ای که به اشتباه کسی را به قتل رسانده، کفاره را وضع نموده که این کفاره، توبه و عنایت خداوند به بندگان باشد.[۵۱] و در فلسفه ی پرداخت کفاره ی "ظِهار" می فرماید: «... لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْک حُدُودُ اللَّهِ»؛[۵۲] ...این برای آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید؛ این ها مرزهای الهی است.

۲. مجازات:

قرآن در بیان فلسفه ی کفاره، برای فرد مُحرمی که عمداً صید کند، می فرماید: «...لِّیذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ...»؛[۵۳] ...تا کیفر کار خود را بچشد...

"وبال" عقوبت کاری است که انجام شده؛[۵۴] یعنی این کفاره به سبب جزاء گناهی است که فرد آن را مرتکب شده و در حال احرام صید کرده است.[۵۵]

پانویس

  1. جوهری، اسماعیل؛ الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق، چاپ چهارم، ج۲، ص۸۰۸ و ابن منظور، محمد؛ لسان العرب، قم، ادب، ۱۴۰۵ق، چاپ اول، ج۵، ص۱۴۸.
  2. راغب اصفهانی، حسینبن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق بیروت، دارالعلم الدارالشامیه، ۱۴۱۲ق، چاپ اول، ص۷۱۴.
  3. سوره مائده/۶۵.
  4. طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد حبیب قصیر، نجف اشرف، امین، بیتا، ج۳، ص۵۸۴.
  5. لسان العرب، ج۵، ص۱۴۸.
  6. قطب راوندی، سعید بن هبةالله؛ فقه القرآن فی شرح آیات الاحکام، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، ۱۴۰۵ق، چاپ دوم، ج۲، ص۲۴۲.
  7. نجفی، محمدحسن؛ جواهرالکلام، تحقیق محمود قوچانی، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۷ق، چاپ ششم، ج۳۳، ص۱۶۷ و خوانساری، احمد؛ جامع المدارک، تعلیق علیاکبر غفاری، تهران، صدوق، ۱۴۰۵ق، چاپ دوم، ج۵، ص۲.
  8. سوره بقره/۱۹۶.
  9. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، نشر آثار علامه مصطفوی، ۱۳۸۵ش، چاپ اول، ج۹، ص ۴۱و۴۲.
  10. طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر جوامع الجامع، تحقیق موسسه نشر اسلامی، قم، اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۱۹۳.
  11. فراهیدی، خلیل بن احمد؛ کتاب العین، قم، هجرت، ۱۴۱۰ق، چاپ دوم، ج۵، ص۳۱۴ و جوهری، اسماعیل؛ الصحاح، ج۴، ص۱۶۱۲.
  12. تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۱۹۲، فقه القرآن راوندی، ج۱، ص۲۹۷، عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه؛ تفسیر نورالثقلین، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق، چاپ چهارم، ج۱، ص۱۸۷ و مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۴ش، چاپ اول ج۲، ص۴۳ و ۴۴.
  13. طبری ابوجعفر، محمد بن جریر؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق خلیل المیس، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۳۱۸، ۱۴۱۵ و واحدی نیشابوری، علی بن احمد، اسباب النزول القرآن، قاهره، حبلی، ۱۳۸۸ق، ص۳۶.
  14. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۵۸.
  15. سوره بقره/۱۹۶.
  16. طباطبائی(علامه)، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۲ق، چاپ پنجم، ج۲، ص۷۷.
  17. سوره مائده/۹۵.
  18. تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۵۳۳.
  19. طبری، محمد؛ جامع البیان، ج۷، ص۵۴.
  20. تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۵۳۳.
  21. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۳۹.
  22. لسان العرب، ج۱۲، ص۵۸۵ والمیزان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۱۳۹. برای تفصیل مباحث باید به کتب فقهی مراجعه شود.
  23. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۴۰.
  24. نحاس ابوجعفر، احمد بن محمد؛ معانی القرآن، تحقیق محمدعلی صابونی، مکه، امالقری، ۱۴۰۹ق، چاپ اول، ج۲، ص۳۶۲.
  25. تفسیر نمونه، ج۵، ص۸۵.
  26. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۶، تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۵۳۳ و قطب راوندی؛ فقه القرآن، ج۱، ص۲۰۹.
  27. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۳ و تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۵۳۳.
  28. قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر القمی، تحقیق طیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، ۱۳۶۷ش، چاپ چهارم، ج۱، ص۱۸۶.
  29. طبری، محمد؛ جامع البیان، ج۲۸، ص۱۰.
  30. قطب راوندی؛ فقه القرآن، ج۲، ص۱۹۸.
  31. سوره مجادله/۲.
  32. سوره مجادله/۳ و ۴.
  33. تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۴۱۲ والمیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۷۷.
  34. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۵۴۱ و المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۷۷.
  35. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۷ش، ج۴، ص۱۳۸.
  36. سمرقندی، ابواللیث؛ تفسسیر سمرقندی، بیروت، دارالفکر، بیتا، ج۳، ص۳۹۲.
  37. سوره بقره/۱۸۴.
  38. کلینی، محمد، کافی، ج۴، ص۱۱۶.
  39. تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۶۱. مراد از یک مد طعام تقریباً ۷۵۰ گرم (یک چارک) است.
  40. سوره تحریم/۲.
  41. تفسیر قمی، ج۲، ص۳۷۶، فیض کاشانی، ملامحسن؛ تفسیر صافی، قم، الهادی، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۱۹۳ و نورالثقلین، ج۵، ص۳۶۸.
  42. سوره مائده/۸۹.
  43. المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۱۱۰ و ۱۱۱.
  44. تفسیر نمونه، ج۵، ص۶۶.
  45. ابن اسحاق، ابراهیم؛ غریب الحدیث، تحقیق سلیمان ابراهیم، جده، دارالمدنة، ۱۴۰۵ق، چاپ اول، ج۱، ص۱۳۸.
  46. سوره نساء/۹۲.
  47. مراد از "عاقله"، پدر، اولاد و کسانی هستند که نزدیکترین شخص به پدر و مادر می باشند و یا نزدیکترین مردان منتسب به پدر فقط هستند. کنزالعرفان فی فقه القرآن، تحقیق سید محمد قاضی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۴۱۹ق، چاپ اول، ج۲، ص۳۶۸.
  48. کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج۲، ص۳۶۷-۳۶۹.
  49. جواهرالکلام، ج۳۳، ص۱۶۷ و ۱۶۸.
  50. سوره نساء/۹۲.
  51. المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۵، ص۴۰.
  52. سوره مجادله/۴.
  53. سوره مائده/۹۵.
  54. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۷ و قطب راوندی؛ فقه القرآن، ج۱، ص۳۱۴.
  55. مقاتل ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق احمد فرید، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۴ق، چاپ اول، ج۱، ص۳۲۲.

منابع