آیه 61 سوره طه: تفاوت بین نسخهها
(←معانی کلمات آیه) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←معانی کلمات آیه) |
||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | يسحتكم: سحت: استيصال و از بين بردن اسحات نيز به آن معنى است «فيسحتكم» پس، از بين ببرد شما را. | + | يسحتكم: سحت: استيصال و از بين بردن. اسحات نيز به آن معنى است. «فيسحتكم» پس، از بين ببرد شما را. |
− | |||
− | == تفسیر آیه == | + | خاب: خيبة: نااميدى و محروم شدن. خسران و ضرر نيز گفته اند.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> |
+ | |||
+ | ==تفسیر آیه== | ||
<tabber> | <tabber> | ||
تفسیر نور= | تفسیر نور= | ||
سطر ۷۲: | سطر ۷۳: | ||
6- شما امر به معروف و نهى از منكر كنيد، اگر در افراد اثر نكند لااقل در ديگران شك و ترديد به وجود مىآورد. لا تَفْتَرُوا ... فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ ... | 6- شما امر به معروف و نهى از منكر كنيد، اگر در افراد اثر نكند لااقل در ديگران شك و ترديد به وجود مىآورد. لا تَفْتَرُوا ... فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ ... | ||
− | + | ------ | |
«1». نهجالبلاغه، ص 58. | «1». نهجالبلاغه، ص 58. | ||
سطر ۲۲۱: | سطر ۲۲۲: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <div style="font-size:smaller"><references/></div> | + | <div style="font-size:smaller"><references /></div> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم | + | |
− | * [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم | + | *[[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم |
− | * [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول | + | *[[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم |
− | * [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم | + | *[[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول |
− | * [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش | + | *[[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم |
− | * [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | + | *[[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش |
+ | *[[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | ||
[[رده:آیات سوره طه]] | [[رده:آیات سوره طه]] | ||
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] | [[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۲۴
<<60 | آیه 61 سوره طه | 62>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
موسی ساحران را گفت: وای بر شما! زنهار بر خدا (به سحر) دروغ مبندید که به عذابی بنیاد شما را بر باد هلاک دهد، و هر کس به خدا افترا بست سخت زیانکار شد.
موسی به فرعون و فرعونیان گفت: وای بر شما، بر خدا دروغ نبندید [که بت ها شریک اویند واین معجزات افسون وجادو است] که با عذابی شدید ریشه کن ونابودتان می کند، و یقیناً کسی که دروغ بست، محروم و نومید شد.
موسى به [ساحران] گفت: «واى بر شما، به خدا دروغ مبنديد كه شما را به عذابى [سخت] هلاك مىكند، و هر كه دروغ بندد نوميد مىگردد.»
موسى گفتشان: واى بر شما، بر خدا دروغ مبنديد كه همه شما را به عذابى هلاك كند و هر كه دروغ بندد نوميد شود.
موسی به آنان گفت: «وای بر شما! دروغ بر خدا نبندید، که شما را با عذابی نابود میسازد! و هر کس که (بر خدا) دروغ ببندد، نومید (و شکست خورده) میشود!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
يسحتكم: سحت: استيصال و از بين بردن. اسحات نيز به آن معنى است. «فيسحتكم» پس، از بين ببرد شما را.
خاب: خيبة: نااميدى و محروم شدن. خسران و ضرر نيز گفته اند.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ لَهُمْ مُوسى وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى «61»
موسى به آنان (فرعونيان) گفت: واى بر شما! بر خدا دروغ نبنديد، كه شما را با عذابى (سخت) هلاك و ريشه كن خواهد كرد و به تحقيق آن كس كه (به خدا) دروغ ببندد، ناكام و زيانكار گردد.
فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى «62»
پس آنان در كارشان به كشمكش پرداختند و نجوى (و نتيجه نزاع خود) را مخفى كردند.
پیام ها
1- معجزه را سحر دانستن، افتراء بر خداوند است. «لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ»
2- قبل از انجام معجزه، هشدار و تبليغ مردم ضرورى است، موسى عليه السلام در ميان انبوه مردم گفت: «لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ»
3- افترا زننده بر خداوند، هم در دنيا ناكام مىماند و هم در آخرت به كيفر و عذاب مىرسد. «فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى»
4- با دروغ و افترا هرگز به نتيجه نخواهيم رسيد. «وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى»
5- كسى كه در برابر حقّ بايستد، هلاك مىشود. «1» «وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى»
6- شما امر به معروف و نهى از منكر كنيد، اگر در افراد اثر نكند لااقل در ديگران شك و ترديد به وجود مىآورد. لا تَفْتَرُوا ... فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ ...
«1». نهجالبلاغه، ص 58.
جلد 5 - صفحه 359
7- دشمنان اختلافات خود را پنهان مىكنند. «فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ لَهُمْ مُوسى وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى (61)
چون سحره حاضر ساختند سحر خود را براى مقابله به معجزه موسى، حضرت در مقام وعظ برآمد:
قالَ لَهُمْ مُوسى وَيْلَكُمْ: گفت موسى مر ايشان را بر وجه تهديد: واى بر شما. لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً: افترا مكنيد و مبنديد بر خداى تعالى دروغ را كه آيت و معجزه او را سحر گوئيد و مىخواهيد با آن معارضه نمائيد. يا دروغ بر خدا مبنديد به شركت ديگرى در الوهيت. فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ: پس هلاك گرداند و بنياد شما را براندازد و بركند به عذابى كه بر شما نازل فرمايد. وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى: و بتحقيق زيانكار و نااميد شد كسى كه افترا و دروغ بست بر خداوند متعال، و امر باطلى را به ساحت كبريائى نسبت داد.
تبصره: فخر رازى در تفسير كبير بيان نموده: كسى كه افترا و نسبت دروغ به خداى متعال دهد، دو امر براى او حاصل شود: 1- عذاب استيصال در دنيا يا عذاب شديد در آخرت؛ اينست مراد جمله «فيسحتكم بعذاب». 2- حرمان و نااميدى از مقصود او را حاصل گردد، كه مراد است از جمله (و قد خاب من افترى) «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ أَ جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى (57) فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنا وَ بَيْنَكَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ مَكاناً سُوىً (58) قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى (59) فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتى (60) قالَ لَهُمْ مُوسى وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى (61)
فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى (62) قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ يُرِيدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما وَ يَذْهَبا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلى (63) فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى (64) قالُوا يا مُوسى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقى (65) قالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى (66)
ترجمه
گفت آيا آمدى نزد ما تا بيرون كنى ما را از زمين ما بسحر خود اى موسى
پس هر آينه آوريم تو را بسحرى مانند آن پس قرار ده ميان ما و ميان خود ميعادى كه تخلف نكنيم از آن ما و نه تو در مكانى كه مساوى باشد نسبت آن بدو طرف
گفت ميعاد شما روز آرايش است و آنكه جمع كرده شوند مردم در بلندى آفتاب
پس رو گردان شد فرعون و جمعآورى نمود وسائل مكر خود را پس آمد
گفت مر آنها را موسى واى بر شما مبنديد بر خدا دروغ را پس نابود كند شما را بعذابى و بتحقيق محروم ماند كسيكه افترا بست
پس كشانيدند بنزاع كارشان را ميان خودشان و پنهان داشتند راز گوئى را
گفتند همانا اين دو نفر هر آينه دو ساحرند ميخواهند كه بيرون كنند شما را از زمينتان بسحرشان و براندازند آئين شما را كه بهتر است
پس جمع كنيد وسائل مكرتان را پس بيائيد صف كشيده و بتحقيق رستگار شد امروز كسيكه غلبه نمود
گفتند اى موسى يا اين است كه مىاندازى و يا آنكه باشيم ما اوّل كسيكه انداخت
گفت بلكه بيندازيد پس آنگاه ريسمانهاشان و عصاهاشان بخيال او افتاده ميشد از سحر آنان كه آنها مىشتابند.
تفسير
- پس از طى مذاكرات سابقه بين فرعون و حضرت موسى آن ملعون از محاجّه طفره زد و از روى تعجّب بآنحضرت گفت پس از آنكه از مصر گريختى
جلد 3 صفحه 512
و سالها فرارى بودى اينك آمدى بطمع آنكه مملكت ما را بوسيله جادو و نيرنگهائى كه در اينمدت آموختى تصرف كنى و بهانه كردهاى كه من ميخواهم بنى اسرائيل را با خود ببرم بشامات اين خيال خام را از سر بدر كن كه هرگز بمقصود نخواهى رسيد ولى باطنا ترسيده بود از غلبه آنحضرت و زوال ملك خودش لذا در مقام معارضه بمثل با آنحضرت بر آمد باعتقاد خود كه گفت پس هر آينه ما هم ميآوريم براى تو سحرى مانند سحر تو پس قرار ده ميان ما و خود وعدهاى كه تخلّف از آن ننمائيم در مكانى كه فاصله آن از ما و شما يكسان و مساوى باشد و بعضى گفتهاند مراد مكانى است كه مستوى و هموار باشد و پست و بلند نباشد و سوى بكسر سين نيز قرائت شده است حضرت موسى فرمود وعده شما با ما روز عيد باشد كه مردم زينت و زيور مينمايند و آن در سال يكروز بود و تمام مردم جمع شوند در وقت بلندى آفتاب كه موقع چاشت است براى آنكه خوب حقّ و باطل بر همه واضح و آشكار گردد و خبرش بتمام نواحى و اقطار برسد و همه مطّلع گردند فرعون هم قبول نمود و از مجلس بيرون آمد و امر كرد كه هر قدر ممكن باشد از جادو گران و وسائل جادو و نيرنگ تهيّه نمايند و مهيا شد و در موعد مقرّر و مكان مقدّر حاضر و ناظر گرديدند و حضرت موسى زبان بنصيحت و دلالت آنها گشود كه بيائيد از خدا بترسيد و افترا بخدا نزنيد كه معجزات او را بگوئيد سحر است و براى او شريك قرار دهيد چون كسيكه مرتكب اين قبيل امور گردد بعذاب الهى در دنيا و آخرت گرفتار خواهد شد و نيست و نابود ميگردد و محروم از هر خير و نا اميد از هر ثواب خواهد بود در اين وقت كلام حضرت موسى در بعضى از سحره اثر كرد و گفتند از لحن اين شخص معلوم است كه جادو گر نيست و نبايد با او طرفيّت نمود ولى بعضى ديگر مخالفت نمودند و محرمانه با يكديگر صحبت كردند و گفتند اگر موسى بر ما غالب شد تبعيّت از او ميكنيم و اگر ما بر او غلبه نموديم معلوم ميشود ساحر بوده و فرعون و كسانش گفتند مسلّما اين دو نفر ساحرند ميخواهند شما را از مملكت خودتان بيرون كنند بواسطه سحرشان و طريقه شما را كه بهترين طريقه و مذهب است از ميان ببرند و دين خودشان را رواج دهند و بعضى گفتهاند مراد از طريقه مثلى صاحبان آن ميباشند و باين كلمه از اشراف و وجوه قوم تعبير ميشود
جلد 3 صفحه 513
يعنى ميخواهند بزرگان و اشراف شما را از بين ببرند و كلمه ان ظاهرا مخفّفه از مثقّله است و ملغى از عمل شده بدليل دخول لام بر خبر و محتمل است نافيه باشد و لام بمعناى الا باشد و بعضى انّ بتشديد قرائت نمودهاند و بنابراين اختصاص بلغت بعضى دارد كه الف تثنيه را در احوال سه گانه اعراب ثابت قرار دادهاند و بعضى هذين خواندهاند و بنابراين اشكالى نيست و وجوه ديگرى هم نقل شده كه ذكرش لزوم ندارد و در خاتمه مذاكرات با يكديگر تصميم گرفتند و گفتند هر وسيلهاى كه داريد براى جادوگرى جمعآورى كنيد و بيائيد باتفاق صف بسته تا مهابت شما زيادتر شود و گفتهاند هفتاد هزار نفر بودند كه هر يك با عصا و ريسمانى وارد ميدان شدند و در مقابل حضرت موسى صف بستند و با خود گفتند امروز روزى است كه كامران شود كسيكه غالب گردد و بآنحضرت گفتند تو اوّل عصاى خود را مىاندازى يا ما اوّل بيندازيم و چون آنها بمراعات ادب اين اظهار را نموده بودند حضرت موسى هم در مقابل تأدّب فرمود و جواب داد شما بيندازيد و شايد مقصود حضرت اين بود كه آنها هر چه تهيّه كردهاند بكار بزنند بعد او معجزه الهيّه را ظاهر نمايد و سحر و نيرنجات آنها را ضايع و باطل كند علاوه بر آنكه مستظهر بلطف الهى بود و از عمليّات آنها باكى نداشت و آنها عصاها و ريسمانهاشان را انداختند و چون بصورت مار تعبيه نموده بودند و آلوده بجيوه كرده بودند و آفتاب بآنها تابيد همه بحركت آمدند بطوريكه در نظر حضرت موسى نمودار شد و بخيال او در آمد براى اين سحرى كه نموده بودند كه آن عصاها و ريسمانها به تندى حركت ميكنند و روى زمين راه ميروند و بعضى بجاى يخيّل بصيغه مجهول با ياء كه قرائت مشهور است تخيّل با تاء بصيغه معلوم قرائت نمودهاند و بنابراين معنى واضحتر است چون فاعل آن ضمير مستتر راجع بحبال و عصى است و جمله انّها تسعى بدل اشتمال از ضمير است و بقرائت مشهور جمله فاعل يخيّل است و بعضى گفتهاند زيبق را در باطن آنها جا داده بودند و چون حرارت آفتاب بآنها رسيد زيبق ميل بصعود نمود و بحركت در آمدند و بعضى گفتهاند فرعون بخيال افتاد كه آنها حركت ميكنند و راه ميروند و اين خلاف ظاهر است.
جلد 3 صفحه 514
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ لَهُم مُوسي وَيلَكُم لا تَفتَرُوا عَلَي اللّهِ كَذِباً فَيُسحِتَكُم بِعَذابٍ وَ قَد خابَ مَنِ افتَري (61)
حضرت موسي بسحره فرمود واي بر شما که اگر فهميديد که عمل من معجزه است و از دستگاه سحر خارج است و من از جانب خدا آمدهام دروغ بر خدا نگوئيد افترا نزنيد و اقرار بحق كنيد.
(قالَ لَهُم مُوسي) مرجع ضميرهم سحره هستند چون آنها ميدانند که سحر حقيقت ندارد و آنها در جوف چيزهايي که بصورة حيوانات ساخته بودند جيوه ريخته بودند و چون آنها را در وسط آفتاب انداخته بودند حرارت شمس آن جيوهها را بخار كرده بود و ميخواست از جوف آنها خارج شود آن صورت حيوانات را بحركت در آورده بود و ديدند موسي يك عصائي بيشتر در دست ندارد آنهم مجوّف نيست موسي بآنها خطاب كرد و فرمود:
(وَيلَكُم) ويل دو ويل است ويل وصفي و ويل اسمي ويل وصفي بمعني بدابر شما که شامل همه بلاها و عذابهاي دنيوي و اخروي ميشود و ظاهرا مراد در اينکه
جلد 13 - صفحه 51
آيه بهمين معني باشد و ويل اسمي عبارت است از چاهي که در قعر جهنّم است و عذاب جهنم از آن چاه خارج ميشود که ميگوييم چاه ويل مقابل طوبي که آنهم وصفي بمعني خوشا بحال شما که شامل جميع نعم و تفضّلات الهي دنيوي و اخروي ميشود و اسمي که شجره طوبي است که در بهشت اصلش در خانه امير المؤمنين است و اغصانش هر غصني در منزل يكي از اهل بهشت است و هر چه طالب شوند از آن خارج ميشود.
(لا تَفتَرُوا عَلَي اللّهِ) که بگوئيد معجزه سحر است و خدا موسي را نفرستاده.
(كَذِباً) دروغ نگوئيد زيرا عقوبت اينکه دروغ و افتراء بمراتب از عقوبت كفر و شرك شديدتر است بسا مشرك و كافر حقيقت را دست نياورده ولي دروغ و افتراء انكار حقيقت است پس از دست آوردن بلكه موجب اضلال گروهي ميشود در اينکه نمره موارد!
فَيُسحِتَكُم بِعَذابٍ وَ قَد خابَ مَنِ افتَري پس بيچاره ميكند و مستاصل ميشويد بعذاب سخت و بتحقيق نااميد و مأيوس از رحمت و ثواب ميشوند كسي که افتراء بخدا بندد و دروغ بر خدا گويد:
(فَيُسحِتَكُم) فاء تفريع بر آيه قبل است که فرمود بسحره.
(وَيلَكُم لا تَفتَرُوا عَلَي اللّهِ كَذِباً) يعني پس اگر افتراء زديد و كذب بر خدا گفتيد و سحت بمعني كسب حرام است و در خبر از امير المؤمنين مثال زدند برشوه در حكم و مهر زانيه و ثمن كلب و ثمن خمر و ثمن ميته و استعمال در معصيت و از حضرت صادق عليه السلام است فرمود:
(السحت انواع كثيرة فامّا الرشاء في الحكم فهو كفر باللّه)
و در اينکه آيه بمعني يهلككم و يستاصلكم و اكل حرام را سحت گفتند چون بعذاب الهي هلاك و مستاصل ميشود.
(بِعَذابٍ) بنحو تنكير بيان فرموده که عذابيست که بسيار سخت است و حدّي از براي او نيست و قابل درك نيست.
جلد 13 - صفحه 52
(وَ قَد خابَ) خيب نااميدي و يأس و قطع رحمت است.
(مَنِ افتَري) البتّه افتراء علي اللّه و علي الانبياء اعظم افراد است لكن كلمه من عموم دارد و لفظ افتراء اطلاق دارد شامل هر مفتري ميشود و بهر كس افتراء بزند و از براي كذب و افتراء مراتب و درجاتيست امّا مطلق در اخبار دارد که تمام معاصي باب آن شرابست
(و الكذب شرّ من الشراب)
و از گناهان كبيره است و گناه بيست و شش زنا دارد که كوچكتر آنها زنا با محارم است در جوف كعبه و امّا كذب علي اللّه اشدّ انواع كفر است و نفس لسان فرداي قيامت شهادت ميدهد در حق صاحبش بآنچه گفته که در آيه شريفه ميفرمايد (يَومَ تَشهَدُ عَلَيهِم أَلسِنَتُهُم وَ أَيدِيهِم وَ أَرجُلُهُم بِما كانُوا يَعمَلُونَ) نور آيه 24 و غير اينکه از آيات.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 61)- سر انجام روز موعود فرا رسید، موسی (ع) در برابر انبوه جمعیت قرار گرفت، جمعیتی که گروهی از آن ساحران بودند و تعداد آنها به گفته بعضی از مفسران 72 نفر و به گفته بعضی دیگر به چهار صد نفر میرسید و بعضی دیگر نیز تعداد بیشتری گفتهاند.
و گروهی از آنها، فرعون و اطرافیان او را تشکیل میدادند و بالاخره گروه سوم که اکثریت از آن تشکیل یافته بود تودههای تماشاچی مردم بودند.
موسی در اینجا رو به ساحران و یا فرعونیان و ساحران کرد و «به آنان چنین گفت: وای بر شما، دروغ بر خدا نبندید که شما را با مجازات خود، نابود و ریشه کن خواهد ساخت» (قالَ لَهُمْ مُوسی وَیْلَکُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ کَذِباً فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذابٍ).
«و شکست و نومیدی و خسران از آن آنهاست که بر خدا دروغ میبندند و به او نسبت باطل میدهند» (وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَری).
منظور موسی از افتراء بر خدا، آن است که کسی یا چیزی را شریک او قرار داده، معجزات فرستاده خدا را به سحر نسبت دهند و فرعون را معبود و اله خود بپندارند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم