آیه 28 سوره طه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|يَفْقَهُوا قَوْلِي|سوره=20|آیه =28}} {{مشخصات آیه |شماره آیه = 28 |شما...» ایجاد کرد)
 
(تفسیر آیه)
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۵۰: سطر ۵۰:
  
 
{{ نمایش فشرده تفسیر|
 
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي «27» يَفْقَهُوا قَوْلِي «28»
+
قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي «25»
  
و گره از زبانم باز نما. تا (آنها) سخنان مرا (خوب) بفهمند.
+
(موسى) گفت: پروردگارا! (اكنون كه مرا به اين كار بزرگ مأمور فرمودى) سينه‌ام را برايم گشاده گردان (و بر صبر و حوصله‌ام بيفزا).
 +
 
 +
وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي «26»
 +
 
 +
و كارم را برايم آسان فرما.
 +
 
 +
وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي «27»
 +
 
 +
و گره از زبانم باز نما.  
 +
 
 +
يَفْقَهُوا قَوْلِي «28»
 +
 
 +
تا (آنها) سخنان مرا (خوب) بفهمند.
  
 
===نکته ها===  
 
===نکته ها===  
سطر ۷۰: سطر ۸۲:
 
قلب مؤمن و كافر هريك جايگاه امرى است، از جمله:
 
قلب مؤمن و كافر هريك جايگاه امرى است، از جمله:
  
قلب مؤمن قلب كافر
+
قلب مؤمن - قلب كافر:
  
 
1- حيات. «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ» «2» 1- مرض. «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» «3»
 
1- حيات. «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ» «2» 1- مرض. «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» «3»
سطر ۸۹: سطر ۱۰۱:
  
 
9- اطمينان قلبى. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ‌ 9- برگشت و نفهمى. «صَرَفَ اللَّهُ‌ القلوب» «18» قُلُوبَهُمْ» «19»
 
9- اطمينان قلبى. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ‌ 9- برگشت و نفهمى. «صَرَفَ اللَّهُ‌ القلوب» «18» قُلُوبَهُمْ» «19»
 
+
----
 
«1». تفسير كبير فخررازى.
 
«1». تفسير كبير فخررازى.
  
سطر ۱۳۴: سطر ۱۴۶:
 
1- سعه‌ى صدر اوّلين شرط موفقيّت در هر كارى است. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»
 
1- سعه‌ى صدر اوّلين شرط موفقيّت در هر كارى است. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»
  
2- به جاى ترس و فرار از مسئوليّت، امكانات و مقدّمات و ابزار آن را از خداوند بخواهيم. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» 3- دعا قبل از هر كارى، رمز توكّل ومايه‌ى دفع خطرات و آفات راه است، هر چند دعا خود نيز عبادت واعلام نياز به شمار مى‌رود. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»
+
2- به جاى ترس و فرار از مسئوليّت، امكانات و مقدّمات و ابزار آن را از خداوند بخواهيم. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»  
 +
 
 +
3- دعا قبل از هر كارى، رمز توكّل ومايه‌ى دفع خطرات و آفات راه است، هر چند دعا خود نيز عبادت واعلام نياز به شمار مى‌رود. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»
  
 
4- ارشاد و تربيت مردم و مبارزه با طاغوت‌ها، بستگى تام به صبر و حوصله‌ى مربى و مجاهد دارد. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»
 
4- ارشاد و تربيت مردم و مبارزه با طاغوت‌ها، بستگى تام به صبر و حوصله‌ى مربى و مجاهد دارد. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»
  
 
5- رسالت، با تندى و خشونت سازگار نيست. كار بزرگ، روح بزرگ مى‌خواهد.
 
5- رسالت، با تندى و خشونت سازگار نيست. كار بزرگ، روح بزرگ مى‌خواهد.
 
 
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» (موسى عليه السلام در يك درگيرى، يك نفر را با مشت كشته بود، از اين روى از خداوند طلب شرح صدر كرد.)
 
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» (موسى عليه السلام در يك درگيرى، يك نفر را با مشت كشته بود، از اين روى از خداوند طلب شرح صدر كرد.)
  
سطر ۱۵۴: سطر ۱۶۷:
 
11- اصل، فهميدن مردم است، نه اصطلاحات زيبا. «يَفْقَهُوا قَوْلِي» شرط موفقيت در تبليغ آن است كه مردم حرف مبلغ را خوب بفهمند.
 
11- اصل، فهميدن مردم است، نه اصطلاحات زيبا. «يَفْقَهُوا قَوْلِي» شرط موفقيت در تبليغ آن است كه مردم حرف مبلغ را خوب بفهمند.
  
13- در تبليغ بايد از هر وسيله‌اى كه شناخت مردم را عميق‌تر مى‌كند استفاده كرد.
+
12- در تبليغ بايد از هر وسيله‌اى كه شناخت مردم را عميق‌تر مى‌كند استفاده كرد. «يَفْقَهُوا قَوْلِي»}}
 
 
«يَفْقَهُوا قَوْلِي»
 
}}
 
  
 
|-|
 
|-|
سطر ۱۶۷: سطر ۱۷۷:
  
  
يَفْقَهُوا قَوْلِي «28»
+
قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي «25»
 +
 
 +
خلاصه پس از خطاب الهى به رفتن براى دعوت فرعون:
 +
 
 +
قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي‌: 1- گفت موسى عليه السلام: پروردگارا روشن گردان و توسعه فرما براى من سينه مرا.
 +
 
 +
2- مراد آنست كه موسى درخواست نمود خدايا مرا شجاعت عطا فرما تا به آن جرئت حاصل كنم بر مخاطبه فرعون.
 +
 
 +
جلد 8 - صفحه 261
 +
 
 +
3- آنكه موسى عليه السلام از شياطين انس و جن ترسيد، پس دعا كرد تا بدان سبب به مقام قرب رسد و مأمون شود از غوائل جن و انس.
  
يَفْقَهُوا قَوْلِي‌: تا بفهمند سخن مرا، چه تبليغ از شخص بليغ، احسن و اتم، و تأثير آن در نفوس اكمل و اقوى باشد.
+
4- آنكه قصد نمود كه بالكليه طمع خلق از نفس خود قطع نمايد و مى‌دانست كسى كه دعا كند با توجه حقيقى، هر آينه قرب حاصل، و در اين صورت اطماع بالكليه از او منقطع شود، لذا در مقام دعا برآمده.
  
جمهور مفسرين گفته‌اند: اين عقده لسان موسى عليه السلام از اصل خلقت نبود، بلكه در زمان صباوت او را عارض شد؛ چنانچه رازى و نيشابورى و سيوطى و بيضاوى و زمخشرى و غيره گفته‌اند: سبب آن بود كه روزى فرعون، موسى عليه السلام را در طفوليت در كنار خود داشت. در آن هنگام فرعون به حاضرين مجلس گفت: (انا ربّكم الاعلى) «1». موسى عليه السلام دست خود را دراز نمود به ريش مرصع او، و چند دانه موى بركند. فرعون در خشم شد و گفت: اين همان دشمن است كه منجمان خبر داده‌اند، پس به كشتن او امر نمود. آسيه خاتون عذر خواست كه اين كودك جواهر درخشان را به ريش تو ديده متوجه شد، اگر جمره آتش و ياقوت بيند دست به آتش خواهد رسانيد نه ياقوت به جهت زيادتى لمعان آن. پس طشتى آتش و ظرفى پر از ياقوت، نزد موسى حاضر نمودند، موسى خواست دست به جواهر دراز كند، جبرئيل دست او را به طرف آتش برد، از آن جمره برداشته و به دهن نهاد دست و زبان او بسوخت و عقده‌اى از آن سوختگى بر زبان موسى باقيماند؛ لذا درخواست نمود تا آن برطرف شود، حق تعالى لكنت را از زبان او برداشت‌ «2».
+
5- فخر رازى نقل نموده كه حضور اقدس نبوى صلّى اللّه عليه و آله از معنى شرح صدر پرسيده شد، فرمود: نور يقذف فى القلب يعنى مراد نورى است كه در قلب انداخته شود. پس سؤال نمودند علامت آن چيست؟ فرمود: التّجافى عن دار الغرور و الانابة الى دار الخلود و الاستعداد للموت قبل النّزول يعنى پهلو تهى كند از علايق دنيا فريبنده و رجوع به سعادت باقى آخرت و مهيا شود از براى مردن پيش از آمدن‌ «1». و دليل بر اينكه شرح صدر عبارت از نور است، آيه شريفه: (أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‌ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ). «2»
  
  
سطر ۲۷۲: سطر ۲۹۲:
 
]
 
]
  
(آیه 28)- و مخصوصا علت آن را چنین بیان کرد: «تا سخنان مرا درک کنند» (یَفْقَهُوا قَوْلِی).
+
(آیه 25)- موسی (ع) نه تنها از چنین مأموریت سنگینی وحشت نکرد، و حتی کمترین تخفیفی از خداوند نخواست، بلکه با آغوش باز از آن استقبال نمود، منتهی وسایل پیروزی در این مأموریت را از خدا خواست.
  
این جمله در حقیقت، آیه قبل را تفسیر می‌کند. یعنی، آن چنان فصیح و بلیغ و رسا و گویا سخن بگویم که هر شنونده‌ای منظور مرا به خوبی درک کند.
+
و از آنجا که نخستین وسیله پیروزی روح بزرگ، فکر بلند و عقل توانا و به عبارت دیگر گشادگی سینه است «عرض کرد: پروردگار من! سینه مرا گشاده بدار» (قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی).
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۲۸۲: سطر ۳۰۲:
  
 
==تفسیر های فارسی==
 
==تفسیر های فارسی==
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=20 |آیه=28}}===
+
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=20 |آیه=25}}===
==={{تفسیر خسروی|سوره=20 |آیه=28}}===
+
==={{تفسیر خسروی|سوره=20 |آیه=25}}===
==={{تفسیر عاملی|سوره=20 |آیه=28}}===
+
==={{تفسیر عاملی|سوره=20 |آیه=25}}===
==={{تفسیر جامع|سوره=20 |آیه=28}}===
+
==={{تفسیر جامع|سوره=20 |آیه=25}}===
  
 
==تفسیر های عربی==
 
==تفسیر های عربی==
==={{تفسیر المیزان|سوره=20 |آیه=28}}===
+
==={{تفسیر المیزان|سوره=20 |آیه=25}}===
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=20 |آیه=28}}===
+
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=20 |آیه=25}}===
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=20 |آیه=28}}===
+
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=20 |آیه=25}}===
==={{تفسیر الصافی|سوره=20 |آیه=28}}===
+
==={{تفسیر الصافی|سوره=20 |آیه=25}}===
==={{تفسیر الکاشف|سوره=20 |آیه=28}}===
+
==={{تفسیر الکاشف|سوره=20 |آیه=25}}===
 
</tabber>
 
</tabber>
  

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۱۰

مشاهده آیه در سوره

يَفْقَهُوا قَوْلِي

مشاهده آیه در سوره


<<27 آیه 28 سوره طه 29>>
سوره : سوره طه (20)
جزء : 16
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

تا مردم سخنم را نیکو فهم کنند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

[so that] they may understand my speech.

معانی کلمات آیه

«یَفْقَهُوا»: تا بفهمند. فعل مضارع مجزوم است، چرا که جواب طلب است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي «25»

(موسى) گفت: پروردگارا! (اكنون كه مرا به اين كار بزرگ مأمور فرمودى) سينه‌ام را برايم گشاده گردان (و بر صبر و حوصله‌ام بيفزا).

وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي «26»

و كارم را برايم آسان فرما.

وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي «27»

و گره از زبانم باز نما.

يَفْقَهُوا قَوْلِي «28»

تا (آنها) سخنان مرا (خوب) بفهمند.

نکته ها

همين كه حضرت موسى عليه السلام به رسالت الهى مأمور گرديد، چهار خواسته را از خداوند طلب نمود:

1- سعه‌ى صدر. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» 2- شرايط آماده. «وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي»

3- بيان روان. «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي» 4- داشتن وزير. «وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً»

جلد 5 - صفحه 335

چون حضرت موسى عليه السلام به مسائل متعدّد عبادى، سياسى، انقلابى، اجتماعى، اخلاقى، فردى و جمعى مأمور شده بود و طبعاً پرداختن و توجّه لازم به هر كدام، انسان را از ساير امور غافل مى‌سازد، لذا سعه‌صدر در رسيدن به همه‌ى اين موارد كاملًا ضرورت دارد. «1»

سعه‌ى صدر، هم براى خود انسان لازم است، هم براى انجام مسئوليّت وكلمه‌ «لِي» رمز آن است كه دريافت وحى، نياز به ظرفيت بزرگ دارد. چنانكه در سوره انشراح در مورد پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است: أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ‌ ... إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً ويژگى هاى قلب مؤمن و كافر

قلب مؤمن و كافر هريك جايگاه امرى است، از جمله:

قلب مؤمن - قلب كافر:

1- حيات. «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ» «2» 1- مرض. «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» «3»

2- شفا. «وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ» «4» 2- قساوت. «جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً» «5»

3- طهارت. «امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» «6» 3- عدم پذيرش. «أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» «7»

4- سعه صدر. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» «8» 4- مُهرخوردن. «طَبَعَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ» «9»*

5- هدايت. «مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ» «10» 5- احاطه ظلمت. «رانَ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ» «11»

6- ايمان. «كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ» «12» 6- حجاب. «جَعَلْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً» «13»

7- سكينه. «السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ» «14» 7- قفل شدن. «أَمْ عَلى‌ قُلُوبٍ أَقْفالُها» «15»

8- الفت. «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» «16» 8- سختى. «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ» «17»

9- اطمينان قلبى. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ‌ 9- برگشت و نفهمى. «صَرَفَ اللَّهُ‌ القلوب» «18» قُلُوبَهُمْ» «19»


«1». تفسير كبير فخررازى.

«2». انعام، 122.

«3». بقره، 10.

«4». توبه، 14.

«5». مائده، 13.

«6». حجرات، 3.

«7». صف، 5.

«8». طه، 25.

«9». نحل، 108.

«10». تغابن، 11.

«11». مطففين، 14.

«12». مجادله، 22.

«13». كهف، 57.

«14». فتح، 4.

«15». محمّد، 24.

«16». انفال، 63.

«17». بقره، 7.

«18». رعد، 28.

«19». توبه، 127.

جلد 5 - صفحه 336

پیام ها

1- سعه‌ى صدر اوّلين شرط موفقيّت در هر كارى است. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»

2- به جاى ترس و فرار از مسئوليّت، امكانات و مقدّمات و ابزار آن را از خداوند بخواهيم. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»

3- دعا قبل از هر كارى، رمز توكّل ومايه‌ى دفع خطرات و آفات راه است، هر چند دعا خود نيز عبادت واعلام نياز به شمار مى‌رود. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»

4- ارشاد و تربيت مردم و مبارزه با طاغوت‌ها، بستگى تام به صبر و حوصله‌ى مربى و مجاهد دارد. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»

5- رسالت، با تندى و خشونت سازگار نيست. كار بزرگ، روح بزرگ مى‌خواهد. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» (موسى عليه السلام در يك درگيرى، يك نفر را با مشت كشته بود، از اين روى از خداوند طلب شرح صدر كرد.)

6- دعاى انبيا در قرآن، با اسم‌ «رَبِّ» است. «رَبِّ»

7- دريافت الطاف الهى، روح وسينه‌اى گشاده لازم دارد. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»

8- با سعه‌ى صدر كارها آسان مى‌شود. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي»

9- ساده‌گويى و بيان روان، كمال است. «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي»

10- در هدايت و بسيج كردن مردم وروحيه دادن به نيروها و ارعاب و تضعيف روحيه‌ى طاغوت، زبان گويا بسيار مهم است. «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي»

11- اصل، فهميدن مردم است، نه اصطلاحات زيبا. «يَفْقَهُوا قَوْلِي» شرط موفقيت در تبليغ آن است كه مردم حرف مبلغ را خوب بفهمند.

12- در تبليغ بايد از هر وسيله‌اى كه شناخت مردم را عميق‌تر مى‌كند استفاده كرد. «يَفْقَهُوا قَوْلِي»

پانویس

منابع