مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

چشم برزخی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


اگر انسان سالک، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات، به نوافل و رعایت تقوا و پاکی و طهارت در تمام مراتب موفق شود، ممکن است حقایقی را مشاهده کند که با چشم ظاهری قابل مشاهده نیست. از این چشم اصطلاحا به «چشم برزخی» یا «چشم بصیرت» تعبیر می شود.

مفهوم چشم برزخی

بر اساس برخی آیات و روایات، داشتن چشم برزخی و شهود باطن یا مکاشفه، امری ممکن و شدنی است. انسان هر مقدار از دلبستگی و وابستگی به مادیات و دنیای مذموم دور شود، به عالم برتر که عالم برزخ است، نزدیکتر می گردد.

بنابر آنچه از روایات بدست می آید، عمل به واجبات و ترک محرمات، باعث سلامتی و هنجارهای گفتاری، رفتاری و اخلاقی در دنیا و دوری از جهنم و ورود به بهشت می گردد. اگر علاوه بر آن سحرخیزی و خواندن نماز شب و نمازهای نافله و رعایت تقوای الهی را پیشه خود سازیم، به بیش از آنچه دیگران از جهت معنوی دست یافته اند، خواهیم رسید که از آن به «چشم برزخی» تعبیر می شود و حقایق را فراتر از وقایع ظاهری می توان دید.

راههای دستیابی به چشم برزخی

مکاشفه و چشم برزخی

مکاشفه، در واقع از مقدمات مشاهده و شهود باطن و ملکوت یا بُعد غیرمادی است. هنگامی که انسان بر هوای نفس خود مسلط شود و از غفلت بیدار و هشیار گردد و با شناخت و معرفت نفس خویش، حجاب ها و موانع تقرب به خدا را کنار زند و با تمسک به حقیقت «إنّی مهاجر إلی ربّی»،[۱] از خود به سوی مولا و ربّ مهاجرت کند، می تواند ماورای حجاب عالم را کشف نماید و بُعد باطنی و ملکوتی افراد و اشیا را مشاهده کند.

از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که خداوند فرمود: بنده من به چیزی محبوبتر از انجام واجبات و ترک گناهان و محرمات، نسبت به من اظهار دوستی نکرد. با نمازهای نافله به محبت من دست می یابد. در آن صورت من نیز او را دوست می دارم. پس هنگامی که او را دوست خود برگزیدم، قدرت شنوایی او می شوم، آنگاه که می شنود؛ بینایی او می گردم، آنگاه که می بیند؛ زبان او می شوم، آنگاه که سخن می گوید؛ دست او می گردم، آنگاه که ضربه می زند، پای او می شوم، آنگاه که راه می رود. هنگامی که به درگاه من دعا کند، اجابت می کنم. اگر از من درخواست کند به او می دهم.[۲]

معرفت نقطه آغازین چشم برزخی

معرفت و بصیرت در منابع روایى ما، از اهمیت بسیار زیادى برخوردار است و یک ساعت تفکر در آفریده ‌هاى خداوند، آینده جهان و فرجام انسان، مى‌تواند فکر آدمى را تصحیح کرده، او را به راه راست رهنمون سازد و از هفتاد سال عبادت، برتر خواهد بود. این معرفت، همان «چشم دل» است؛ یعنى شخص با چشم حقیقت‌بین به طبیعت و اطراف خود نگاه مى‌کند؛ نعمتى که در درون همه انسان‌ها به ودیعت گذارده شده و تنها غفلت و توجه به جنبه‌هاى خاکى و طبیعى، چشم باطنى را ضعیف و کم سو ساخته است و تنها با اعتقاد راسخ و عمل صالح است که چشم حقیقت‌بین، فعال و احیاء مى‌شود. در روایاتى از حضرت على علیه‌السلام، از معرفت و بصیرت، به عنوان «نور قلب»، «غایت فضایل»، «اصل هر خیر» و «گنج عظیم فناناپذیر»، یاد شده است.[۳]

از دیدگاه امام على علیه ‌السلام، «کم ‌سخنى و گزیده ‌گویى»، «ملازمت با حق»، «استقامت در دین»، «همنشینى با نیکان»، «عمل صالح»، «مدارا با مردم»، «صدق و دوستى»، «ادب ورزیدن»، «عفت ورزیدن»، «عفو و گذشت کردن از مردم»، «تجاهل نسبت به خطاهاى مردم»، «زهد ورزیدن در دنیا»، «موقع سکوت ذکر گفتن»، «اخلاص در عمل داشتن» و «جدال نکردن» از نشانه‌هاى عقل و بصیرت شمرده شده‌اند.

در قرآن مجید، چنین آمده است: «هر کس تقوا پیشه کند، خداوند به او فرقان (قدرت تشخیص بین حق و باطل) عطا مى‌کند». این فرقان که همان چشم دل و چشم حقیقت‌بین است، مؤمن را از مهلکه‌هاى گوناگون نجات داده، به سوى رستگارى رهنمون مى‌کند.

نقطه آغازین چشم باطن‌بین، از همین مرحله مى‌باشد؛ به طورى که با رعایت تقوا، آدمى بر اعضاى بدن خود مسلط مى‌شود؛ تا آن‌جا که طورى بر غضب خود مسلط مى‌شود که بدون اراده، خشم او شعله‌ور نمى‌شود و دست و پاى او به دیگران آسیب نمى‌رساند و طورى بر خواسته‌هاى نفسانى خود مسلط مى‌شود که بدون خواست او، شهوتش برافروخته نمى‌شود و حریم دیگران را نمى‌ شکند و آن‌چنان بر چشم خود مسلط مى ‌شود که از هر گونه خیانت، دورى مى کند و حتى گوش او به کنترل درمى ‌آید و هر صدایى را نمى‌ شنود.

پس از مسلط شدن شخص بر اعضاى بدنش، روح او قدرت بیشترى پیدا مى‌ کند و بر تصورات و خیالات ذهنى خویش نیز حاکم مى‌شود؛ به طورى که اراده او متمرکز مى‌ شود و بدون اراده، تصورات مختلف به ذهن او نمى‌آید.

انسان سالک با رعایت تقواى بیشتر، رفته رفته بر دیگر انسان‌ها نیز مسلط مى‌شود؛ به طورى که با نگاه او اطرافیان تحت تأثیر قرار مى‌گیرند و مبهوت او مى‌شوند که از آن به «ابهت شخصیت» تعبیر مى‌شود و سخن شخص سالک به گونه‌اى در مخاطب تأثیر مى‌کند که سراسر وجود مخاطب را فرامى‌گیرد و از آن به «نفوذ کلام» تعبیر مى‌شود.

در مرحله قوى‌تر، قدرت روح به حدى مى‌رسد که باطن شخص مقابل را تشخیص مى‌دهد که از آن به چشم برزخى و نگاه باطن‌بین، تعبیر مى‌شود. شخص سالک همان طور که مى‌تواند تصرف تکوینى در افراد انسانى داشته باشد، مى‌تواند بر اجسام طبیعى هم تأثیرگذار باشد؛ مثلاً مى‌تواند حرکت آب جارى را متوقف کند.

چشم دل بر اثر عادت و انس به طبیعت و عالم ملکى کم سو شده، توان دیدن حقایق را ندارد و تنها راه چاره، روشن نمودن آن از طریق اطاعت خداوند (انجام واجبات و ترک محرمات) مى‌باشد و این کار به تدریج بدست مى‌آید؛ چنانکه کند شدنش نیز به تدریج و در طول زمان متمادى بوده است.

از طرف دیگر، حقایق زندگى نیز همان حقایق هستى و خلقت است که براى کشف آن حقایق، پیامبران الهى مبعوث شده، عقل ما را به آن راهنمایى مى‌کنند. یکى از این حقایق، فانى بودن حیات دنیوى و کوتاه بودن مدت آن و دل نبستن بدان است که هر شخص عاقلى با اندک تأمل و دقتى آن را تأیید و تصدیق مى‌نماید. شخص عاقل، این دنیاى کوتاه مدت را بسان کشتزارى مى‌داند که باید محصول مورد نیاز را در آن کاشته تا پس از کمال، آن را در دنیاى دیگر برداشت کند.

چنین شخصى در سایه فرقان و بصیرت معنوى، آن دیدگاه و برداشت عرفى از زندگى و هدف‌هاى آن را از ذهن خود دور ساخته، خود را به خاطر افکار و عقاید بى‌پایه در وادى هلاکت نمى‌اندازد؛ زیرا تمام عمرش را - که از مدت دقیق آن هم بى‌اطلاع است - براى رسیدن به آن هدف بلند، کوتاه مى‌داند. او از تمام لحظات عمرش، براى ذخیره ثواب و بالا بردن درجاتش در بهشت، تلاش مى‌کند.

اخلاص راه باز شدن چشم برزخی

چشم برزخی با چند توصیه باز نمی‌شود، بلکه این کار نیازمند تلاش پیگیر و مجاهده و جهاد مداوم با نفس است؛ چرا که نفس بعد از تزکیه شدن آمادگی درک حقایقی از عالم هستی را پیدا می‌کند. پس در حقیقت دو توصیه است، یکی شناخت عمیق دین همراه با عمل به دستورات آن، دوم پرهیز از انواع گناهان، در این صورت است که بصیرت الهی پیدا می‌شود و چشم و گوش برزخی پدید می‌آید.

آیت‌ الله مولوی قندهاری می‌فرمودند: در سن جوانی به آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی عرضه داشتم: آقاجان! چه کنیم چشم برزخیمان باز شود؟ ایشان فرمودند: ... این فقط با اخلاص است. اگر اخلاص باشد، در همین دنیا آن شعبه‌های نور کار خودش را انجام می‌دهد. کاری می‌کند که انسان به آن مقام والا و عالی می‌رسد.

بیناکردن ابوبصیر به چشم برزخی

در ایام برگزاری حج، روزی ابوبصیر به امام باقر علیه السلام گفت: «چقدر حجّاج زیادند و ناله و گریه فراوان!». امام فرمود: «ناله و فریاد زیاد است، امّا حاجی کم! آیا می‌خواهی خودت به چشم ببینی؟» در این هنگام امام دستی بر چشم ابوبصیر کشید و دعایی خواند. ابوبصیر که نابینا بود، بینا شد.

امام باقر علیه السلام فرمود: «به این حاجی‌ها نگاه کن!» ابوبصیر وقتی به مردم نگاه کرد، دید بیشتر آنها میمون و خوک‌اند و مؤمن در بین آنها مانند ستاره درخشان در ظلمت و تاریکی می‌درخشد. بنابراین گفت: «بله ای مولای من! راست گفتید. چقدر حاجی واقعی کم، و ناله و فریاد زیاد است!». ابوبصیر از امام درخواست کرد که بینا بماند.

اما امام باقر علیه السلام فرمود: «ای ابا بصیر! من درباره تو بخل ندارم. خداوند هم به تو ظلمی نکرده است. با این حال، او برای تو «نابینایی» را اختیار فرموده. پروردگار همه ما خداوند است و ما بندگان اوییم، از عبادت او تجاوز نمی کنیم و از طاعت او خسته نمی‌شویم بلکه تسلیمش هستیم». آن‌گاه دعایی فرمود و ابوبصیر دوباره نابینا شد.[۴]

پانویس

  1. سوره عنکبوت، آیه ۲۶.
  2. ثقة الاسلام کلینى، الکافی، ج۲، ص۳۵۲، دارالکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ هجرى شمسى.
  3. عبدالواحد آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ص۴۱-۴۲ و ۵۲-۵۵.
  4. بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۶۱، حدیث ۶۲.

منابع