میرزا محمدحسن شیرازی
سید محمدحسن شیرازی (۱۳۱۲-۱۲۳۰ ق) معروف به میرزای شیرازی، از فقهای بزرگ شیعه و از شاگردان طراز اول صاحب جواهر و شیخ مرتضی انصاری بود. او در حدود ۲۳ سال مرجع علی الاطلاق شیعیان بود و هم او بود که با تحریم تنباکو، قرارداد معروف استعماری رژی را لغو کرد. عالمان بزرگی در حوزه درس او تربیت شدند، از قبیل آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی و میرزا محمدتقی شیرازی.[۱]
نام کامل | سید محمدحسن شیرازی |
زادروز | ۱۲۳۰ قمری |
زادگاه | شیراز |
وفات | ۱۳۱۲ قمری |
مدفن | نجف |
اساتید | |
شاگردان |
آخوند خراسانی، سید محمدکاظم طباطبائی یزدی، شیخ عبدالکریم حائری،... |
آثار |
کتابی در طهارت، رسالهای در اجتماع امر و نهی، حاشیه بر نجاة العباد،... |
محتویات
تحصیلات و استادان
سید محمدحسن شیرازی در روز پانزدهم جمادی الاول سال ۱۲۳۰ هـ.ق در شیراز متولد شد.
میرزا در زمانی که فقط چهار سال و پانزده روز از عمرش میگذشت، شروع به تحصیل نمود و پس از دو سال از قرائت و کتابت فارسی فارغ گشت. شش سال و نیم داشت که به آموزش علوم تجربی پرداخت. در ۸ سالگی مقدمات را به پایان برد و توسط داییاش به بزرگترین خطیب شیراز معروف به میرزا ابراهیم سپرده شد تا او اهل خطابه و منبر گردد. هوش وی چنان سرشار بود که یک صفحه از کتاب ابواب الجنان قزوینی را که کتابی بس مشکل بود، دوبار میخواند و از حفظ میشد. پس از آن کتب متعارف فقه و اصول را خواند و در دوازده سالگی در درس شرح لمعه شرکت جست و در کنار آموختن شرح لمعه خود به تدریس آن در پانزده سالگی نیز پرداخت.
پس از مدتی به توصیه استادش به دارالعلم آن زمان، اصفهان شتافت و در مدرسه صدر، حجرهای گرفت. استاد بزرگوار وی در اصفهان، شیخ محمدتقی رازی صاحب «هدایة المسترشدین» بود. پس از فوت شیخ محمدتقی به محضر درس سید محقق، میر سید حسن بیدآبادی حاضر شد و قبل از بیست سالگی به کسب اجازه از وی نائل آمد (اجازه در آن زمان معمولاً در سه چیز بود: اجازه در امور مربوط به ولایت فقیه، اجازه نقل حدیث، اجازه در اجتهاد).
میرزا پس از ده سال تعلیم و تعلم در اصفهان، عزم سفر به عتبات عالیات نمود و در سال ۱۲۵۹ هـ.ق وارد کربلا شد و درس آیت الله سید ابراهیم قزوینی (صاحب ضوابط) شرکت جست، سپس عازم نجف شد. میرزا در نجف در حوزههای درس علما و اساتیدی چون صاحب جواهر، و صاحب انوارالفقاهه حاضر شد. پس از فوت صاحب جواهر در مجالس درس شیخ مرتضی انصاری شرکت کرد و در نجف مقیم شد. در تعریف و مدح این مرد بزرگوار همین بس که بارها شیخ مرتضی انصاری گفته بود: من درسم را برای سه نفر میگویم: میرزا محمدحسن، میرزا حبیب الله، آقا حسین تهرانی.
شاگردان
بسیاری از چهرههای برجسته تشیع، از شاگردان میرزای شیرازی بودهاند. برخی از این شاگردان عبارتند از:
- میرزا محمدتقی شیرازی، مشهور به میرزای شیرازی دوم یا میرزای شیرازی کوچک
- عبدالکریم حائری یزدی، بنیانگذار حوزه علمیه قم
- میرزا حسین نائینی، در اواخر عمر میرزای شیرازی، کاتب و نویسنده او بود.
- شیخ فضلالله نوری
- محمدکاظم خراسانی
- سید محمدکاظم یزدی
- میرزا حسین نوری
- سید اسماعیل صدر
- محمدتقی آقا نجفی اصفهانی
- سید علی اکبر موسوی خوانساری
- میرزا اسماعیل شیرازی (پسرعموی میرزای شیرازی)
- سید علی اکبر فال اسیری
- سید حبیب الله برهانی
- میرزا محمد ارباب قمی.
آثار و تألیفات
میرزا، نوشتهها و تحریراتی در فقه و اصول داشته، ولی به دلیل این که خود آن ها را ناچیز میدانسته حاضر به انتشارشان در میان مردم نبوده است، با این حال بعضی از آن ها مشاهده شده است. سید محمدتقی اصفهانی، یکی از شاگردان میرزا نقل میکند که میرزا در هنگام درس اشاره داشت که این مطلب را در رساله طهارت و صلوة به طور مفصل آوردهام. هم ایشان میگفت که حاج میرزا اسماعیل شیرازی پسرعموی میرزا، نسخهای از رساله «اجتماع الامر والنهی» به خط خود میرزا در اختیار دارد. سید محمدتقی باز یادآوری میکند که یادداشت هایی را که دیده است، در آن سؤالات میرزا و جوابهای شیخ انصاری بوده، و نیز حاشیهای را که بر نجاة العباد و دیگر رسالهها زده است، همگی را مشاهده کرده است. تألیفات وی عبارتند از:
- کتابی در طهارت (تا مبحث وضو)
- رسالهای در رضاع و شیردادن
- کتابی در فقه (از اول مکاسب تا آخر معاملات)
- رسالهای در اجتماع امر و نهی
- خلاصهای از افادات استاد بزرگوارش شیخ انصاری در تمام مباحث اصول
- رسالهای در مشتق
- حاشیهای بر نجاة العباد
- تعلیقهای بر کتاب معاملات آقا وحید بهبهانی
و اما آن چه از فتاوی و تقریرات درس آن فقیه بزرگوار گردآوری شده است:
- صد مساله از فتاوای میرزا، توسط شیخ فضل الله نوری
- مجموعهای از فتاوای میرزا به زبان عربی
- مباحث درس اصول میرزا، توسط شیخ علی دزدری
- مباحث درس اصول، توسط سید محمد اصفهانی
- مباحث درس اصول و فقه، توسط ابراهیم دامغانی
- مباحث درس اصول، توسط شیخ حسن فرزند محمدمهدی شاه عبدالعظیمی که آن را ذخایرالاصول نامیده است.
- تقریراتی از درس میرزا نوشته باقر حیدر
- ترجمه کتاب معاملات آقا وحید بهبهانی از فارسی به عربی توسط شیخ حسنعلی تهرانی (میرزا بر این کتاب تعلیقاتی دارد.)
فعالیتهای اجتماعی و سیاسی
مرجعیت دینی:
وقتی شیخ مرتضی انصاری به سال ۱۲۸۱ هجری دار فانی را وداع گفت، افاضل شاگردان شیخ گردآمدند و به گفته میرزای آشتیانی، همگی بر مقدم بودن میرزای شیرازی اتفاق کردند. میرزا به سبب تواضع و خاکساری ابتدا از قبول این مهم امتناع مینمود، ولی با استماع سخنان دیگران و حکم ایشان مبنی بر وجوب تصدی این امر از جانب استاد، میرزا قبول نمود.
سال ۱۲۸۸ هنوز فرانرسیده بود که به زیارت خانه خدا مشرف شد. میرزا در این سفر قصد اقامت در مدینه منوره را داشت که این امر میسر نمیشود و به نجف بازمیگردد. پس از آن، مجاورت مشهد امام رضا علیه السلام را نیت میکند که آن هم ممکن نمیشود، تا این که بالاخره در شعبان ۱۲۹۰ به سامرا مسافرت میکند، و این مسافرت همان هجرت او به سامرا است. با هجرت میرزا به سامرا، آنجا خانه علم و مرکز اسلامی و مرجع مردم در امور دین و دنیا شد و خداوند متعال هم با نصرت خویش و بالا بردن مقام میرزا، نام او را در سراسر کره ارض منتشر ساخت.
اقدامات اجتماعی:
امنیت و آسایش زمانی به زوار سامرا سایه گسترد که میرزای شیرازی در آن دیار رحل اقامت افکند. شیعیانی که قصد زیارت آن جا را مینمودند، به هنگام ورود و خروجشان بسیار ترسان بودند تا مبادا دچار گرفتاری شوند. زمانی که میرزا به سامرا مهاجرت کرد، سامرا اهمیت خود را دوباره بازیافت و مرکز مهمی برای تحصیل علم و محل تجمع علمای بزرگ گردید و این امر تا زمان مرگ میرزا هر روز رو به افزایش بود.
میرزا اقدامات عمرانی بسیاری انجام داد. مدرسهای برای طلاب بنا نهاد که تا هم اکنون به مدرسه میرزا شهرت دارد. مدرسه دیگری نیز در شرق این مدرسه و کنار آن احداث کرد بر شط سامرا پلی زد تا از چاپیده شدن مردم توسط بلمداران برای عبور مردم و وسایل و چهارپایانشان جلوگیری کند، ولی بعد از فوت میرزا، از آن جا که به منافع عدهای سودجو ضرر وارد آمده بود، پل تخریب شد و به مرور زمان از بین رفت. از دیگر کارهای میرزا در سامرا ساختن دو حمام، یکی مردانه و دیگری زنانه بود. همچنین ساعتی توسط ایشان خریداری گردید و بر بالای باب قبله نصب شد.
در حرم عسکریین علیهما السلام تزئینات و اصلاحاتی صورت گرفت بازار بزرگی توسط ایشان ساخته شد. حسینیهای جهت برگزاری مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام به همت ایشان بنا شد. برای بسیاری از مجاورین سامرا خانه ساخت. فقرای بسیاری از اهل تسنن را انفاق نمود و زندگی آن ها را به جریان انداخت در سال ۱۳۱۱ هـ.ق فتنهای میان اهالی سامرا و مجاورین برانگیخته شد که به تهدید مجاورین از جانب اهالی انجامید.
آتش فتنه از سوی عدهای از جاسوس ها و دسیسه چینان که خواهان جنگ میان مسلمین و ایجاد آشوب و تفرقه بین برادران شیعه و سنی بودند، برپا شد. میرزا با کفایت و تدبیر خویش آتش فتنه را خاموش ساخت و امور مردم به مجرای طبیعی خود بازگشت داد. در اجرای این مهم اجازه دخالت به هیچ کس، حتی کنسول انگلستان و والی عثمانی بغداد نداد و به آن ها پیغام داد: مساله بزودی اصلاح خواهد شد و این حادثه کوچکتر از آن است که نیاز به مداخله ماموران حکومتی باشد.
تحریم تنباکو:
یکی از نقاط عطف و مهم تاریخ معاصر ایران، تحریم تنباکو است که سند گویایی بر رهبری روحانیت مبارز و مقاومت و همبستگی مردم متعهد این سرزمین در پاسداری از ارزشهای اسلامی و دفاع از استقلال و آزادگی است. نقش میرزای بزرگ شیرازی اعلی الله مقامه الشریف در این حرکت بزرگ، انکارناپذیر است، چنانچه امام خمینی در این باره فرمودند: آن مرحوم (میرزای بزرگ) که در سامره تنباکو را تحریم کرد، برای این که ایران را تقریباً در اسارت گرفته بودند به واسطه قرار داد تنباکو، و ایشان یک سطر نوشتند که تنباکو حرام است، و حتی بستگان خود آن جائر (ناصرالدین شاه) و حرمسرای آن جائر هم ترتیب اثر دادند به آن فتوا، و قلیانها را شکستند و در بعضی جاها تنباکوهایی که قیمت آن هم زیاد بود، در میدان آوردند و آتش زدند و شکست دادند آن قرارداد را، و لغو شد قرارداد، و آن ها دیدند که یک روحانی پیرمرد، در کنج دهی از دهات عراق، یک کلمه مینویسد و یک ملت قیام میکند، و قراردادی که مابین شاه جائر و انگلیسیها بوده است، به هم میزند و یک قدرت این طوری دارد او.[۲]
در دوران قاجار و کمی پیش از آن، محور عمده حل و فصل مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رژیم حاکم را، سیاست موازنه منفی و مثبت (جلب رضایت دو ابر قدرت روس و انگلیس از طریق اعطای امتیازات و منافع مختلف به آن ها) تشکیل میداده است، تا جائی که به عنوان شیوهای سهل الوصول برای حفظ و بقای شاه و در برابر تکاثرطلبی استعمارگران بین المللی بکار گرفته میشد. در آن زمان، دو دولت روس و انگلیس نقش تعیین کننده را در دربار شاه داشتند که خود به دلیل فقدان پایگاه مردمی دربار بود. بینش سیاسی و فرهنگی مردم در سطح نازلی قرار داشت و از وسایل ارتباطی آن روزگار (مانند روزنامهها) به نحو قابل توجهی برخوردار نبودند و غالباً در اثر تبلیغات انحرافی رژیم شاه، تصور میکردند که دیگر شاهان جهان تابع شاه ایران هستند!
مدتی پیش از انعقاد قرارداد امتیاز تنباکو، عهدنامه رویتر در تاریخ جمادی الاول ۱۲۸۹ هـ.ق (۱۸۷۲ م) با بارون ژولیوس دورویتر انگلیسی که رشوههای کلان به شاه و صدر اعظم وی (مشیرالدوله سپهسالار) پرداخته بود، صورت گرفت. در وصف ننگین بودن این عهدنامه همین بس که به اعطای سند مالکیت ایران معروف گشت و لرد کرزن، آن را بخشش از طرف ایران خواند. شاه و سپهسالار پس از این بخشش و با پولی که به عنوان رشوه از رویتر گرفتند در سال ۱۲۹۰ هـ.ق از طریق روسیه به فرنگ رفتند ولی در پایتخت روسیه با اعتراض شدید دولت تزاری نسبت به این عهدنامه روبرو شدند که دنباله این سفر به اعطای امتیازات دیگری به روسیه منجر شد.
متن حکم تحریم تنباکو چنین است: «بسم الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون، بأیّ نحو کان، در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است. حرّره الاقل محمدحسن الحسینی.» بلافاصله پس از صدور حکم، ماموران حکومت وظیفه یافتند به هر نحو از انتشار این حکم و آگاهی مردم نسبت به صدور آن ممانعت کنند و به طریقی که میتوانستند و ضرورت داشت عمل میکردند. با این حال، در همان نصف روز اول که حکم به دست میرزای آشتیانی رسید، در حدود صد هزار نسخه از حکم میرزای شیرازی نوشته شد. مردم، حتی بی سوادها، نشر آن را وظیفه شرعی خود میدانستند.
حکم تحریم، حتی دربار شاه و اندرون حرمسرای وی را نیز دربرگرفت، به نحوی که انیس الدوله، سوگلی ناصرالدین شاه دستور داد قلیانها را جمع کنند و ناصرالدین شاه هم برای آن که مبادا به احترامش لطمهای وارد آید، بعد از آن به هیچ یک از نوکران خود دستور نمیداد قلیان بیاوردند و در تمام دربار، قلیانها را جمع کردند. کار به جایی رسید که یهود و نصاری نیز به متابعت از اسلام، دخانیه را در ظاهر ترک نمودند.
از سوی دیگر، شاه و درباریان به هر گونه نیرنگ و فریب به منظور جلوگیری از روند پیروز تحریم دست میزنند. در آغاز با مساعدت وعاظ السلاطین و معممین دربار به شایعه جعلی بودن فتوی و این که توسط فردی به نام ملک التجار جعل شده است، میپردازند و سیستم حفاظت و اختناق خود را به شدت گسترش میدهند تا هر گونه ارتباط مردم و علما، و کسب تکلیف از میرزای بزرگ را سلب کنند. اما این اقدامات نیز تاثیری در روند قضایا نداشت. لذا دولتیان با توسل به نیرنگی دیگر و ایجاد تفرقه، دست به دامن علمای داخل ایران میشوند.
شاه و امین السلطان به میرزای آشتیانی روحانی تهرانی روی میآورد و از او میخواهند به اباحه و تجویز دخانیات حکم کند. میرزای آشتیانی و دیگر علما، شاه و درباریان را به کلی مایوس میسازند و قاطعانه میگویند که حکم میرزای بزرگ را جز خود او کسی دیگر نمیتواند تغییر دهد، و اضافه میکنند: این کار اصلاح برنمیدارد، باید متوقف شود، این امتیازات باید برگردد و تا برنگردد، میرزا آرام نمیگیرد.
از طرف دیگر، سیاست ارعاب و تهدید و توسل به خشونت نیز کارآیی خود را از دست داد و مردم را هر چه بیشتر مصممتر و مقاومتر ساخت. بدین رو، ناصرالدین شاه، ناچار به فکر تسلیم و لغو امتیاز میافتد، ولی مسئولان کمپانی، و علی الخصوص کارگزاران سفارت انگلیس، او را از این کار برحذر میدارند و آن را خطری برای اصل رژیم قلمداد میکنند.
سرانجام، شاه در حالی که فقط دو هفته از صدور حکم تحریم میگذرد، به الغای انحصار داخله توتون و تنباکو میپردازد. اما علما و مردم باز هم مقاومت میکنند و خواستار لغو کامل امتیاز تنباکو میگردند. شاه که خصوصاً از مقاومت میرزای آشتیانی بسیار عصبانی شده بود، او را تهدید میکند. در عوض میرزا نیز تصمیم به مهاجرت میگیرد. شاه از ترس به پا شدن طوفان، به تملق و تهدید میرزا پرداخته و وی را از هجرت بازمیدارد. در این میان، زمزمههای جهاد علیه دستگاه نیز بالا میگیرد و اعلامیههایی بدین مضمون بر در و دیوار شهر نصب میشود: «بر حسب حکم جناب حجت الاسلام، آقای شیرازی، اگر تا ۴۸ ساعت دیگر امتیاز دخانیات لغو نشود، یوم دوشنبه آتیه، جهاد است، مردم مهیا شوید». از سوی دیگر شدت اوضاع و تنگناهایی که برای فرنگیان پدید آمده بود، باعث شد که مسئولین کمپانی از سوی سفرا و سیاسیون اروپا در تهران، تحت فشار قرار گیرند.
آرنستین، رئیس کمپانی، امین السلطان را در اتخاذ دو راه مخیر میسازد: لغو امتیاز و پرداخت خسارت، لغو تحریم و آرام کردن مردم. شاه تصمیم دوم را برمیگزیند. شاه و دربار برای چاره جویی، مجلسی با حضور علمای بزرگ تهران و برخی از دولتیان تشکیل میدهند. در این مجلس، از علما آقایان میرزا حسن آشتیانی، سید علی اکبر تفرشی، شیخ فضل الله نوری، امام جمعه تهران، سید محمدرضا طباطبایی، سید عبدالله بهبهانی، آخوند ملا محمدتقی کاشی، و از طرف دولت: نایب السلطنه کامران میرزا، صدراعظم امین السلطان، میرزا علی خان امین الدوله، مشیرالدوله، قوام الدوله و مخبرالدوله شرکت داشتند.
در این جلسه، صورت امتیازنامه مطرح شد، ولی آقایان علما، به علت این که کلیه مفاد آن برخلاف «الناس مسلطون علی اموالهم» بود، از صحه گذاردن بر آن خودداری نمودند، و حتی تهدیدات دولتیان نیز نتوانست کاری از پیش ببرد. کار به جایی رسید که آقا سید محمدرضا طباطبایی فرمود: اگر این حکم را دولت داده است، که باید به امضای ملت باشد، و اگر شخص شاه داده است که حقی نداشته و ندارد.
وفات
مرحوم میرزای شیرازی در شب چهارشنبه بیست و چهارم شعبان ۱۳۱۲ هـ.ق، در حالی که ۸۲ سال از عمر گرانمایهاش می گذشت، در سامرا دار فانی را وداع گفت و پیکر مطهرش پس از تشییع در کربلا و سپس نجف، در حرم امیرالمومنین علیه السلام به خاک سپرده شد.[۳]
پانویس
منابع
- عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، صفحه ۳۵۵.