مستدرکات اعیان الشیعه (کتاب)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مستدرکات أعيان الشيعة

«مستدرکات أعیان الشیعة»، اثر سید حسن امین، کتابى است در تکمیل مطالب و مباحث مطرح‌شده در «أعیان الشیعة» تألیف پدرش سید محسن امین، که به زبان عربى نوشته شده است.

معرفى اجمالى کتاب

مؤلف نحوه شکل‌گیرى این کتاب را چنین بیان نموده است: «از آنجا که روش پدرم آن بود که شرح حال زندگان را نیاورد، من نام افرادى را که پس از او درگذشته بودند، فراهم آورده، سرگذشت آنان را در «أعیان الشیعة» نگاشتم و در پاورقى‌ها اشاره کردم که این شرح‌حال‌ها از جمله مستدرکات اینجانب است. اما نتوانستم نام همه افرادى را که باید شرح حالشان ذکر مى‌شد، گرد آورم. مدتى بعد همه را جمع‌آورى نمودم و علاوه بر آن به اطلاعاتى جدید در مورد افرادى که قبلا یاد شده بودند، دست یافتم و نیز متوجه شدم که بعضى اسامى از نظر مؤلف «أعیان» پوشیده مانده است. اینها همه بر روى هم، مطالب فراوانى را تشکیل مى‌داد که لازم بود به اصل کتاب «أعیان الشیعة» افزوده شود؛ لذا آن مطالب را در جلدى مستقل با نام «مستدرکات أعیان الشیعة» تدوین نمودم».[۱]

به‌طور خلاصه مى‌توان گفت اثر حاضر، دربردارنده سه زمینه است: شرح حال کسانى که بعد از وفات مؤلف «أعیان الشیعة» از دنیا رفته‌اند، شرح حال گذشتگانى که مؤلف «أعیان» آنان را از قلم انداخته است، و افزودن مطالب جدید به شرح حال افرادى که سرگذشت آنان در «أعیان الشیعة» آمده است.[۲]

از جمله مواردى که باعث اهمیت اثر حاضر مى‌شود، آن است که نویسنده براى فراهم آوردن این اطلاعات، زحمات فراوانى را متحمل گردیده و مجبور شده است به بسیارى از کشورهاى عربى و اسلامى سفر کند.[۳]

گزارش محتوا

کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در هفت جلد، سامان یافته است. در مقدمه، به موضوع کتاب، اشاره گردیده است.[۴] جلد نخست، نسبت به مجلدات بعدى، داراى تعداد صفحات کمترى است. نویسنده در این‌باره مى‌آورد: «حجم جلد اول از سایر جلدها کمتر است؛ زیرا بیش از این برایم مقدور نبود، اما از آن پس تصمیم گرفتم که بر یک نظم و ترتیب پیش رفته، حجم باقى جلدها را در یک حد و اندازه نگاه دارم».[۵]

در این جلد، شرح حال برخى از رجال سیاسى انقلاب اسلامى ایران نظیر عبدالحسین دستغیب، محمد بهشتى، محمدجواد باهنر، محمود طالقانى، مرتضى مطهرى و نواب صفوى و همچنین بزرگان فرهنگ و ادب کشورمان نظیر سعید نفیسى، عباس اقبال آشتیانى، على‌اکبر دهخدا و محمدتقى بهار به چشم مى‌خورد که مسلما سفر او به ایران قبل از تألیف این جلد، در ذکر شرح حال این افراد، بى‌تأثیر نبوده است.[۶]

نکته دیگر در جلد نخست، آن است که گاهى به مدخل‌هاى مانند «الخطاطون فی العهد الصفوی» برمى‌خوریم که نه نام یک شخص که نام یک گروه از اشخاص است؛ براى مثال در ذیل این عنوان، خطاطان مشهور عصر صفوى معرفى شده‌اند.[۷]

مؤلف ده صفحه پایانى کتاب را به «ملحق بالمستدرکات» اختصاص داده و در ابتداى آن نوشته است: «این بخش، شامل مقالاتى است که در قالب موضوع اصلى «أعیان الشیعة» و مستدرکات آن؛ یعنى شرح حال و سرگذشت بزرگان شیعه نمى‌گنجد، اما ارتباطى تنگاتنگ با این موضوع دارد که به همین دلیل این مطلب را در بخشى جداگانه آوردیم».[۸]

در دومین جلد، گاهى مطالبى به‌طور استطرادى آمده است که مى‌تواند براى محققان مفید واقع شود. براى نمونه درباره شیخ محمدصالح برغانى که در «أعیان الشیعة» شرح‌حال او آمده است، مطالب جدیدى به قلم یکى از نوادگان او نگاشته شده است و در پى آن به بهانه ذکر نام شیخ محمدصالح، بحثى درباره آل برغانى صورت مى‌گیرد که توضیحات مفصل درباره آن، پنج صفحه از این جلد را به خود اختصاص داده است. نمونه دیگر محمود بن حسین معروف به «کشاجم» است که مطالب جالبى درباره شهرت او (کشاجم) به نقل از یک پایان‌نامه دانشگاهى آمده که به‌طور مفصل در مورد آن بحث مى‌کند. در ضمن این بحث، به برخى لغزش‌هاى مؤلف «أعیان» در شرح حال این فرد اشاره شده است.[۹]

صفحات ۳۵۶ تا آخر این جلد، مختص ملحقات است که بیشتر مربوط به مناقشات مؤلف با نویسندگان بعضى از کتب و مقالات است.[۱۰]

همان گونه که مؤلف در مقدمه جلد سوم اشاره مى‌کند، تعداد قابل توجهى از مقالات این جلد، توسط دیگران تألیف شده است. مهم‌ترین این افراد (به ترتیب تعداد مقاله تألیف‌شده) عبدالحسین صالحى، شیخ محمد سمامى و سید ابراهیم سید علوى‌ هستند. البته در برخى مواضع، به‌جاى آنکه مقاله‌اى از این افراد چاپ شود، عینا مطالبى از کتاب‌هاى آنان نظیر «ریاحین الشیعة» و «بزرگان رامسر» نقل شده است.[۱۱]

چهارمین جلد از این مجموعه، به شرح حال مفصل برخى از افراد پرداخته است که حاوى مطالب سودمند است. مختار ثقفى و نادرشاه افشار از جمله این افرادند که در ضمن بیان سرگذشت دومى، درباره تاریخ ایران در زمان افشاریان، مطالب مفیدى عرضه شده است. از موارد دیگر، مقاله‌اى درباره هشام بن حکم و آرا و مناظرات او به قلم محمدرضا جلالى است که در صفحات ۲۱۳-۲۴۰ آمده است.[۱۲]

اما آنچه بیش از همه، صفحات این جلد را به خود اختصاص داده است، بخشى است با نام «خاطرات زندگى حسن امین». او در این بخش، قصد نگارش زندگى‌نامه یا گردآورى یادداشت‌هاى پراکنده خود را نداشته، بلکه به دنبال بیان آن وقایعى بوده که بر زندگى او تأثیر نهاده است. او درباره علت قرار گرفتن این بخش در انتهاى جلد چهارم مى‌نویسد: «ابتدا قصد داشتم چنین موضوعى را در پایان مستدرکات بیاورم، اما از آنجا که زمان پایان یافتن مستدرکات مشخص نبوده، تصمیم به قرار دادن آن در این جلد گرفتم و باقى آن را - که بیشتر در مورد چگونگى تألیف همین مستدرکات است - در جلدهاى بعدى تقدیم خواهم کرد». آنچه را که امین در این ۱۱۳ صفحه آورده است، مى‌توان بخش اعظمى از زندگى‌نامه او به‌همراه ابراز و بیان حالات درونى خود در رویارویى با مسائل گوناگون - با تأکید بر وقایع و حوادث سیاسى، اجتماعى و فرهنگى روزگار حیات او در سوریه، لبنان و عراق دانست.[۱۳]

مؤلف در مقدمه جلد پنجم، آورده است: «تلاشمان در جلد حاضر بر این بوده که از مرزهاى مناطق عرب‌نشین فراتر رفته، به تاریخ علم، اندیشه، ادب، سیاست و جنگ در کشورهاى اسلامى غیر عربى نظیر ایران، ترکیه، پاکستان و هند پرداخته شود». این امر به‌وضوح از طریق مشاهده فهرست این جلد نمایان مى‌شود و به همین دلیل است که مؤلف در ذیل اسامى آقا محمدخان قاجار و رضاشاه پهلوى، به بررسى جزئیات تاریخ ایران در دوران قاجاریه و پهلوى مى‌پردازد.[۱۴]

این جلد مانند همه جلدهاى دیگر از حرف «الف» آغاز شده، اما به خلاف همه آنها - که به حرف «ى» ختم مى‌شود - با حرف «ع» به پایان رسیده است، که به نظر مى‌رسد به دلیل مراعات همسانى و هماهنگى تعداد صفحات در جلدهاى یکم تا هفتم این مجموعه باشد.[۱۵] در این جلد نیز همانند جلد سوم، بعضى مقالات عینا از کتب دیگران نقل شده یا توسط افرادى دیگر به نگارش درآمده است.[۱۶]

در جلد ششم، تعداد اسامى ذکرشده، در مقایسه با جلدهاى دیگر بسیار زیاد است و به همین دلیل، درباره هر فرد توضیحات کمترى آمده است. شاه اسماعیل صفوى از معدود کسانى است که به‌طور مفصل به او پرداخته شده است.[۱۷] در این جلد از جلال‌الدین همائى، غلامحسین مصاحب، محمد قریب، محمود رامیار و مهرداد اوستا و دیگران سخن به میان آمده است که از بزرگان علم و ادب و فرهنگ ایران‌زمین بشمار مى‌آیند.[۱۸]

آخرین جلد از نظر نداشتن مقدمه و کثرت اسامى ذکرشده در آن، شبیه به جلد ششم است. از افرادى که شرح حالى طولانى براى آنان ذکر گردیده، مى‌توان به محمد مصدق اشاره کرد.[۱۹]

صفحات ۳۷۰ تا ۳۷۹ جلد هفتم، ادامه خاطرات حسن امین را در خود جاى داده است که مى‌توان آن را به معناى اتمام کار و پایان یافتن این مجموعه دانست، خاصه آنکه در این خاطرات، مؤلف از چگونگى تألیف مستدرکات و انگیزه خود از این کار سخن مى‌گوید.[۲۰]

در ذیل برخى شرح حال‌ها، مطالبى به‌طور مستقیم و بدون هیچ کم و کاست، از یک کتاب نقل شده است؛ مانند توضیحاتى در مورد سید مرتضى در جلد پنجم، صفحات ۲۷۶ تا ۳۱۳. به‌منظور پرهیز از تکرار و اطاله کلام شاید بهتر مى‌بود که مطلب به‌صورت خلاصه و گزیده آورده شود یا حتى در برخى موارد، مؤلف به ذکر منبع و ارجاع به آن بسنده نماید.[۲۱]

وضعیت کتاب

کتاب، فاقد فهرست بوده و در پاورقى‌ها، علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ[۲۲]و ذکر منابع[۲۳]، به توضیح و تشریح برخى کلمات و مطالب متن، پرداخته شده است.[۲۴]

پانويس

  1. ر.ک: همان
  2. عباسى، مهرداد، ۱۳۸۱، ص۴۸
  3. ر.ک: همان
  4. مقدمه، ج۱، ص۵
  5. ر.ک: عباسى، مهرداد، ۱۳۸۱، ص۴۸
  6. ر.ک: همان
  7. همان
  8. همان، ص۴۸-۴۹
  9. همان، ص۴۹
  10. همان
  11. همان
  12. همان
  13. همان، ص۴۹-۵۰
  14. همان، ص۵۰
  15. همان
  16. همان
  17. همان
  18. همان
  19. همان
  20. همان
  21. همان، ص۵۰
  22. ر.ک: پاورقى، ج۱، ص۱۸۵
  23. ر.ک: همان، ص۱۳۰
  24. ر.ک: همان، ص۱۶۵

منابع مقاله

1. مقدمه و متن كتاب.

1. عباسى، مهرداد، «كوشش‌هاى حسن الامين در به ثمر رساندن أعيان الشيعة و تأليف مستدركات آن»، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله: كتاب ماه دين، شماره 65، اسفند 1381، (6 صفحه، از 46 تا 51)

منبع

ویکی نور