دعای ۴۹ صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش سوم)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فهرست دعاهای صحیفه سجادیه

متن دعای ۴۹ صحیفه سجادیه

شرح و ترجمه دعا:

بخش اول - بخش دوم - بخش سوم

وَ کمْ مِنْ سَحَائِبِ مَکرُوهٍ جَلَّیتَهَا عَنِّی، وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَیّ، وَ جَدَاوِلِ رَحْمَةٍ نَشَرْتَهَا، وَ عَافِیةٍ أَلْبَسْتَهَا، وَ أَعْینِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا، وَ غَوَاشِی کرُبَاتٍ کشَفْتَهَا.

وَ کمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ، وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ، وَ صَرْعَةٍ أَنْعَشْتَ، وَ مَسْکنَةٍ حَوَّلْتَ.

کلُّ ذَلِک إِنْعَاماً وَ تَطَوُّلًا مِنْک، وَ فِی جَمِیعِهِ انْهِمَاکاً مِنِّی عَلَى مَعَاصِیک، لَمْ تَمْنَعْک إِسَاءَتِی عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِک، وَ لَا حَجَرَنِی ذَلِک عَنِ ارْتِکابِ مَسَاخِطِک.

لَا تُسْأَلُ عَمَّا تَفْعَلُ وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَیتَ، وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ، وَ اسْتُمِیحَ فَضْلُک فَمَا أَکدَیتَ، أَبَیتَ -یا مَوْلَای- إِلَّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلًا وَ إِنْعَاماً، وَ أَبَیتُ إِلَّا تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِک، وَ تَعَدِّیاً لِحُدُودِک، وَ غَفْلَةً عَنْ وَعِیدِک، فَلَک الْحَمْدُ -إِلَهِی- مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا یُغْلَبُ، وَ ذِی أَنَاةٍ لَا یعْجَلُ.

هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ، وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِیرِ، وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْییعِ.

اللَّهُمَّ فَإِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیک بِالْمُحَمَّدِیةِ الرَّفِیعَةِ، وَ الْعَلَوِیةِ الْبَیضَاءِ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیک بِهِمَا أَنْ تُعِیذَنِی مِنْ شَرِّ کذَا وَ کذَا، فَإِنَّ ذَلِک لَا یضِیقُ عَلَیک فِی وُجْدِک، وَ لَا یتَکأَّدُک فِی قُدْرَتِک وَ أَنْتَ عَلَى کلِّ شَی‏ءٍ قَدِیرٌ.

فَهَبْ لِی -یا إِلَهِی- مِنْ رَحْمَتِک وَ دَوَامِ تَوْفِیقِک مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِک، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِک، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

ترجمه‌ها

ترجمه انصاریان

و چه بسا ابرهای گرفتاری که از من برطرف فرمودی، و ابرهای نعمت که بر من باراندی، و چه جویبارهای رحمت که روان ساختی، وعافیت که بر من پوشاندی، و چشمه‌های حوادث که به خاک انباشتی، و پرده‌های غم که برطرف کردی.

و چه بسا گمان نیکو که آن را تحقق دادی و تهیدستی که جبران فرمودی، و درافتادنی که بلند کردی، و بیچارگی که از میان برداشتی،

تمام اینها از روی تفضل و انعام تو بوده، و در همه آنها من در گناهان دست و پا می‌زدم، اما بدکرداری من تو را از کامل کردن احسانت بازنداشت، و این احسانت مرا از ارتکاب علل خشم تو منع ننمود، تو در انجام برنامه خود مسئول نیستی،

و همانا از تو درخواست شد عطا کردی، و درخواست نشد و آغاز به بخشش نمودی، و فضلت طلبیده شد و کم نگذاشتی، تو خودداری کردی ‌ای مولای من مگر از احسان و اکرام و تفضل و انعام، و من خودداری کردم مگر از درافتادن در محرمات، و تجاوز از حدودت، و غفلت از تهدیدت. پس حمد مخصوص توست ‌ای خدای من: مقتدری که مغلوب نمی‌گردی، و مهلت دهنده‌ای که شتاب نمی‌کنی.

این مقام کسی است که به فراوانی نعمت‌ها اعتراف نموده، و آن را به تقصیر مقابله کرده، و درباره خود به ضایع کردن همه امورش گواهی داده است.

بار خدایا به وسیله مقام بلند محمدی، و ولایت روشن علوی به تو تقرب می‌جویم، و به واسطه آن دو به سویت رو می‌کنم که مرا از شر فلان و فلان پناه دهی، زیرا این پناه دهی در جنب توانگریت تورا دچار مضیقه نمی‌کند، و در جنب قدرتت تورا به زحمت نمی‌اندازد، و تو بر همه چیز توانایی.

پس، از رحمت و دوام توفیق خود بهره‌ای به من بخش که آن را نردبان رسیدن به خشنودی تو کنم، و به سبب آن از عقوبتت ایمن گردم، ‌ای مهربان‌ترین مهربانان.

شرح‌ها

دیار عاشقان (انصاریان)

«وَ کمْ مِنْ سَحَائِبِ مَکرُوه جَلَّیتَهَا عَنِّی وَ سَحَائِبِ نِعَم أَمْطَرْتَهَا عَلَی وَ جَدَاوِلِ رَحْمَة نَشَرْتَهَا وَ عَافِیة أَلْبَسْتَهَا وَ أَعْینِ أَحْدَاث طَمَسْتَهَا وَ غَوَاشِی کرُبَات کشَفْتَهَا

وَ کمْ مِنْ ظَنّ حن حَقَّقْتَ وَ عَدَم جَبَرْتَ وَ صَرْعَة أَنْعَشْتَ وَ مَسْکنَة حَوَّلْتَ

کلُّ ذَلِک إِنْعَاماً وَ تَطَوُّلاً مِنْک وَ فِی جَمِیعِهِ انْهِمَاکاً مِنِّی عَلَى مَعَاصِیک لَمْ تَمْنَعْک إِسَاءَتِی عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِک

وَ لاَ حَجَرَنِی ذَلِک عَنِ ارْتِکابِ ماخِطِک لاَ تُسْأَلُ عَمَّا تَفْعَلُ

وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَیتَ وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ وَ اسْتُمِیحَ فَضْلُک فَمَا أَکدَیتَ

أَبَیتَ ـ یا مَوْلاَی ـ إِلاَّ إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلاً وَ إِنْعَاماً وَ أَبَیتُ إِلاَّ تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِک وَ تَعَدِّیاً لِحُدُودِک وَ غَفْلَةً عَنْ وَعِیدِک

فَلَک الْحَمْدُ ـ إِلَهِی ـ مِنْ مُقْتَدِر لاَ یغْلَبُ وَ ذِی أَنَاة لاَ یعْجَلُ

هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِیرِ وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْییعِ

اَللَّهُمَّ فَإِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیک بِالْمُحَمَّدِیةِ الرَّفِیعَةِ وَ الْعَلَوِیةِ الْبَیضَاءِ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیک بِهِمَا أَنْ تُعِیذَنِی مِنْ شَرِّ کذَا وَ کذَا

فَإِنَّ ذَلِک لاَ یضِیقُ عَلَیک فِی وُجْدِک وَ لاَ یتَکأَّدُک فِی قُدْرَتِک وَ أَنْتَ عَلَى کلِّ شَیء قَدِیرٌ

فَهَبْ لِی ـ یا إِلَهِی ـ مِنْ رَحْمَتِک وَ دَوَامِ تَوْفِیقِک مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِک وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»:

"و چه بسا ابرهاى گرفتارى که از من برطرف کردى، و ابرهاى نعمتت را بر من باراندى، و چه جویهاى رحمت که روان ساخیت، و عافیت که بر من پوشاندى، و چشمه هاى حوادث که کور نمودى، و پرده هاى غم که آنها را برطرف ساختى، و چه بسا حسن ظن که آن را تحقق بخشیدى، و فقر و تهیدستى که جبران نمودى، و زمین خوردنى که بلندم کردى، و بیچارگى که از بین بردى،

تمام اینها از روى تفضّل و اِنعام بوده و من در همه آنها در معصیت غوطه ور بودم، ولى بدکردارى من تو را از اتمام احسانت بازنداشت، و مرا از ارتکاب موجبات خشمت منع نکرد، تو در کرده خود مسئول نیستى، و چون از تو درخواست شود عطا کنى، و اگرچه درخواست نشود بخشش آغاز نمایى، و چون فضل تو طلبیده شود اندک ندهى.

تو ابا کردى مولاى من مگر از آنکه احسان و اکرام و تفضل و انعام نمایى، و من ابا کردم مگر از درافتادن در محرمات و پافراتر نهادن از حدودت و غفلت از تهدیدت.

پس ستایش تو راست اى خداى من که مقتدرى هستى که مغلوب نشوى، و مهلت دهنده اى که شتاب ننمایى، این مقام کسى است که به فراوانى نعمت ها اعتراف دارد، و آن را به تقصیر مقابله نموده، و درباره خود به تضییع گواهى داده است.

الها به مقام رفیع محمّدى و ولایت درخشان علوى به تو تقرّب مى جویم، و به واسطه آن دو به تو روى مى آوردم که مرا از شر چنین و چنان پناه دهى، زیرا این کار در زمینه توانگریت تو را به تنگنا نمى اندازد، و در قدرتت سختى نیاورد، و تو بر هر چیز توانایى، پس از رحمت و دوام توفیق خود بهره اى به من بخش که آن را نردبان برآمدن به خشنودى تو سازم، و به وسیله آن از عقوبتت ایمن شوم، اى بخشنده ترین بخشندگان".

غم تو هست به عیش جهان که پردازد *** هواى تیغ تو در سر به جان که پردازد

چنین که غمزه به یک زخم مى کشد همه را *** به کاو کاو دل خون چکان که پردازد

اگر لب تو نه در دل نمک فشان آید *** به تازه کردن داغ نهان که پردازد

چو حسن و ناز هم آلوده خواهد و هم پاک *** به قیمت گهر این و آن که پردازد

کرشمه گفت جهانى چنانکه دل مى خواست *** بگو به سوختن کشتگان که پردازد

چنین که ما و دل و دیده هست و حیرانیم *** اگر غم تو نباشد به جان که پردازد

اگر نه محرم دردى طلب کند عرفى *** به جستجوى من بى نشان که پردازد