دعای ۴۹ صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش دوم)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فهرست دعاهای صحیفه سجادیه

متن دعای ۴۹ صحیفه سجادیه

شرح و ترجمه دعا:

بخش اول - بخش دوم - بخش سوم

فَکمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَیّ سَیفَ عَدَاوَتِهِ، وَ شَحَذَ لِی ظُبَةَ مُدْیَتِهِ، وَ أَرْهَفَ لِی شَبَا حَدِّهِ، وَ دَافَ لِی قَوَاتِلَ سُمُومِهِ، وَ سَدَّدَ نَحْوِی صَوَائِبَ سِهَامِهِ، وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّی عَینُ حِرَاسَتِهِ، وَ أَضْمَرَ أَنْ یسُومَنِی الْمَکرُوهَ، وَ یُجَرِّعَنِی زُعَاقَ مَرَارَتِهِ. فَنَظَرْتَ -یا إِلَهِی- إِلَى ضَعْفِی عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ، وَ عَجْزِی عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِهِ، وَ وَحْدَتِی فِی کثِیرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِی، وَ أَرْصَدَ لِی بِالْبَلَاءِ فِیمَا لَمْ أُعْمِلْ فِیهِ فِکرِی. فَابْتَدَأْتَنِی بِنَصْرِک، وَ شَدَدْتَ أَزْرِی بِقُوَّتِک، ثُمَّ فَلَلْتَ لِی حَدَّهُ، وَ صَیّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِیدٍ وَحْدَهُ، وَ أَعْلَیتَ کعْبِی عَلَیهِ، وَ جَعَلْتَ مَا سَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَیهِ، فَرَدَدْتَهُ لَمْ یشْفِ غَیظَهُ، وَ لَمْ یسْکنْ غَلِیلُهُ، قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّیاً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَایاهُ.

وَ کمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِی بِمَکایدِهِ، وَ نَصَبَ لِی شَرَک مَصَایدِهِ، وَ وَکلَ بِی تَفَقُّدَ رِعَایتِهِ، وَ أَضْبَأَ إِلَی إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِیدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِیسَتِهِ، وَ هُوَ یظْهِرُ لِی بَشَاشَةَ الْمَلَقِ، وَ ینْظُرُنِی عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ. فَلَمَّا رَأَیتَ -یا إِلَهِی تَبَارکتَ وَ تَعَالَیتَ- دَغَلَ سَرِیرَتِهِ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَیهِ، أَرْکسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِی زُبْیتِهِ، وَ رَدَدْتَهُ فِی مَهْوَى حُفْرَتِهِ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِیلًا فِی رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِی کانَ یقَدِّرُ أَنْ یرَانِی فِیهَا، وَ قَدْ کادَ أَنْ یحُلَّ بِی لَوْ لَا رَحْمَتُک مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ.

وَ کمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِی بِغُصَّتِهِ، وَ شَجِی مِنِّی بِغَیظِهِ، وَ سَلَقَنِی بِحَدِّ لِسَانِهِ، وَ وَحَرَنِی بِقَرْفِ عُیوبِهِ، وَ جَعَلَ عِرْضِی غَرَضاً لِمَرَامِیهِ، وَ قَلَّدَنِی خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِیهِ، وَ وَحَرَنِی بِکیدِهِ، وَ قَصَدَنِی بِمَکیدَتِهِ. فَنَادَیتُک -یا إِلَهِی- مُسْتَغِیثاً بِک، وَاثِقاً بِسُرْعَةِ إِجَابَتِک، عَالِماً أَنَّهُ لَا یضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ کنَفِک، وَ لَا یفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِک، فَحَصَّنْتَنِی مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِک.

ترجمه‌ها

ترجمه انصاریان

پس چه بسا دشمنی که شمشیر دشمنیش را بر من برهنه نموده، و دم تیغش را علیه من تیز کرده، و سر نیزه‌اش را به قصد حمله بر من تند ساخته، و زهرهای کشنده‌اش را به آشامیدنیم آمیخته، و مرا آماج تیرهای خود نموده، و دیده مراقبتش از من نخفته، و تصمیم گرفته که به من زیانی رساند، و از آب ناگوار و تلخش به من بچشاند،

ولی تو -‌ای خدای من- ناتوانی و ضعفم را از تحمل بارهای گران و عجزم را از انتقام‌گرفتن از آن که قصد کارزار - من کرده، و تنهایی مرا در برابر بسیاری عدّه کسانی که با من دشمنی نموده، و در حال بی‌خبری من در کمین گرفتار کردن من نشسته‌اند در نظر گرفتی،

پس به نصرتم آغاز کردی، و پشتم را به قدرتت محکم نمودی، آنگاه حِدّت او را شکستی، و پس از آنکه در جمع کثیری بود وی را تنها گذاشتی، و مرا بر او پیروز نمودی، و تیری را که به سوی من نشانه گرفته بود به سوی خودش بازگرداندی، و بدون اینکه خشمش تسکین یابد، و آتش کینه‌اش فرو نشیند، او را بازگرداندی، تا سر انگشتان خود را به دندان گزید، و رخ برتافت در حالی که لشکرش از هم پاشید

و چه بسا متجاوزی که با حیله‌های خود درباره‌ام ستم کرده، و دامهای شکارش را برایم پهن کرده، و همّت خود را بر زیر نظر داشتن من گماشته، و چون درنده‌ای که به انتظار به دست آوردن فرصت برای شکارش کمین نماید در کمین من نشسته، در حالی که خوشرویی چاپلوسی را برایم اظهار می‌کرد، و با شدت خشم مرا می‌پایید،

و چون تو -‌ای خدای من که والا و برتری - فساد باطن و زشتی آنچه را در دل داشت دیدی، او را با مغز در آن گودالی که برای شکار کنده بود درانداختی، و در پرتگاه ساخته‌اش افکندی، تا پس از طغیانش ذلیلانه در بند دامی که خیال داشت مرا در آن ببیند درافتاد، و اگر رحمت تو نبود آنچه بر سر او آمد نزدیک بود بر سر من آید.

و چه بسا حسودی که به سبب من اندوه گلوگیرش شد، و شدت خشم همچون استخوان در گلویش گیر کرد، و با نیش زبان مرا اذیت کرد، و مرا به عیوب خودش طعنه زد، و آبرویم را آماج تیر حسادت کرد، و مسائلی بر من بست که دائم در خودش بود، و از روی نیرنگ بر من خرده گرفت، و با فریبش آهنگ من نمود،

آنگاه -‌ای خدای من- فریادخواهانه تو را صدا زدم، در حالی که به سرعتِ مستجاب‌شدن دعا اطمینان داشتم، و آگاه بودم که هرکس در سایه حمایتت جا گرفت ستم نبیند، و هر که به پناهگاه انتقام تو پناه برد او را وحشتی نباشد، و تو مرا به قدرت خود از شر او نگاهداشتی.

شرح‌ها

دیار عاشقان (انصاریان)

«فَکمْ مِنْ عَدُوّ انْتَضَى عَلَی سَیفَ عَدَاوَتِهِ وَ شَحَذَ لِی ظُبَةَ مُدْیتِهِ وَ أَرْهَفَ لِی شَبَا حَدِّهِ وَ دَافَ لِی قَوَاتِلَ سُمُومِهِ

وَ سَدَّدَ نَحْوِی صَوَائِبَ سِهَامِهِ وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّی عَینُ حِرَاسَتِهِ وَ أَضْمَرَ أَنْ یسُومَنِی الْمَکرُوهَ وَ یجَرِّعَنِی زُعَاقَ مَرَارَتِهِ

فَنَظَرْتَ ـ یا إِلَهِی ـ إِلَى ضَعْفِی عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ وَ عَجْزِی عَنِ الاِنْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِهِ

وَ وَحْدَتِی فِی کثِیرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِی وَ أَرْصَدَ لِی بِالْبَلاَءِ فِیمَا لَمْ أُعْمِلْ فِیهِ فِکرِی

فَابْتَدَأْتَنِی بِنَصْرِک وَ شَدَدْتَ أَزْرِی بِقُوَّتِک ثُمَّ فَلَلْتَ لِی حَدَّهُ وَ صَیرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْع عَدِید وَحْدَهُ وَ أَعْلَیتَ کعْبِی عَلَیهِ

وَ جَعَلْتَ مَا سَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَیهِ فَرَدَدْتَهُ لَمْ یشْفِ غَیظَهُ وَ لَمْ یسْکنْ غَلِیلُهُ قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّیاً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَایاهُ

وَ کمْ مِنْ بَاغ بَغَانِی بِمَکایدِهِ وَ نَصَبَ لِی شَرَک مَصَایدِهِ وَ وَکلَ بِی تَفَقُّدَ رِعَایتِهِ

وَ أَضْبَأَ إِلَی إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِیدَتِهِ انْتِظَاراً لاِنْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِیسَتِهِ وَ هُوَ یظْهِرُ لِی بَشَاشَةَ الْمَلَقِ وَ ینْظُرُنِی عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ

فَلَمَّا رَأَیتَ ـ یا إِلَهِی تَبَارکتَ وَ تَعَالَیتَ ـ دَغَلَ سَرِیرَتِهِ وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَیهِ أَرْکسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِی زُبْیتِهِ

وَ رَدَدْتَهُ فِی مَهْوَى حُفْرَتِهِ فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِیلاً فِی رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِی کانَ یقَدِّرُ أَنْ یرَانِی فِیهَا

وَ قَدْ کادَ أَنْ یحُلَّ بِی لَوْ لاَ رَحْمَتُک مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ

وَ کمْ مِنْ حَاسِد قَدْ شَرِقَ بِی بِغُصَّتِهِ وَ شَجِی مِنِّی بِغَیظِهِ وَ سَلَقَنِی بِحَدِّ لِسَانِهِ وَ وَحَرَنِی بِقَرْفِ عُیوبِهِ

وَ جَعَلَ عِرْضِی غَرَضاً لِمَرَامِیهِ وَ قَلَّدَنِی خِلاَلاً لَمْ تَزَلْ فِیهِ وَ وَحَرَنِی بِکیدِهِ وَ قَصَدَنِی بِمَکیدَتِهِ

فَنَادَیتُک ـ یا إِلَهِی ـ مُسْتَغِیثاً بِک وَاثِقاً بِسُرْعَةِ إِجَابَتِک

عَالِماً أَنَّهُ لاَ یضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ کنَفِک وَ لاَ یفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِک فَحَصَّنْتَنِی مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِک»:

پس چه بسیار دشمنى که شمشیر عداوتش را بر من برهن کرده، و دم تیغش را برایم تیز نموده، و سر نیزه اش را به قصد من تند ساخته، و زهرهاى جانکاهش را به کامم ریخته، و مرا آماج تیرهاى خود قرار داده، و چشم نگهبانیش از من نخفته و تصمیم گرفت که گزندى به من رساند (این تصمیم همیشه براى شیاطین بیرونى و شهوات درونى علیه من هست) و تلخابه مرارت خود را به کامم فرو ریزد، ولى تو اى خداى من ناتوانیم را از تحمل رنجهاى گران، و عجزم را از انتقام کشیدن از آن در جنگ خود آهنگ من کرده، و تنهائیم را در برابر انبوهى گروه کسى که با من دشمنى نموده و در کمین گرفتار شدن من نشسته گرفتاریى که من چاره اى براى آن نیندیشیده ام، در نظر گرفتى و به یاریم آغاز نمودى، و پشتم را با نیرویت محکم ساختى، آنگاه تیزى و برندگى او را شکستى، و پس از آنکه در گروهى انبوه بود او را تنها ساختى، و مرا بر او پیروز گرداندى، و تیرى را که بر کمان نهاده بود به سوى خودش بازگرداندى، و بدون آنکه خشمش فرو کشد و کینه اش فرو نشیند او را بازگرداندى، تا از این شکستى که به قوت و قدرت تو خورد سرانگشتان خود به دندان گزید و رخ برتافت در حالى که سپاهیانش از هم پاشیدند.

الهى چه بسا ستمکارى که با مکرهاى خود درباره ام ستم کرده، و دامهاى شکارش را برایم گسترده، و همچون درنده اى که به انتظار شکارش کمین کند در کمین من نشسته، در حالى که خوشرویى چاپلوسى را برایم اظهار مى کند در دل کینه ام را دارد، و چون تو اى خداى من که والا و برترى فساد باطن و زشتى اندیشه اش را دیدى، او را با مغز در آن گودال که براى شکار کننده بود نگونسار کرده، در پرتگاه حفره اش افکندى تا پس از سرکشى در بند دامى که مى پنداشت که مرا در آن ببیند درافتاد.آرى محبوب و مولاى من اگر رحمت تو نمى بود، آنچه بر سر او آمد نزدیک بود که بر سر من بیاید!

اله من چه بسا حسودى که غصّه گلوگیرش شد، و شدت خشم در گلویش پیچیده و با نیش زبان را آزرده، و به عیب هایى که خود داشت بر من طعنه زد، و روى خدعه و نیرنگ بر من خرده گرفت، آنگاه من تو را خواندم و از نو فریادرسى خواستم و به سرعت اجابت اطمینان داشتم، و مى دانستم که هر کس در سایه حمایتت جا گرفت ستمزده نمى شود، و هر کس به پناهگاه مددکارى تو ملتجى شد نمى هراسد، و تو مرا به نیروى خویش از شرّ او محفوظ داشتى.