دعای ۳۷ صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش اول)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فهرست دعاهای صحیفه سجادیه

متن دعای ۳۷ صحیفه سجادیه

شرح و ترجمه دعا:

بخش اول - بخش دوم - بخش سوم

اعتراف به ناتوانى از ادای شکر:

وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیهِ السَّلَامُ إِذَا اعْتَرَفَ بِالتَّقْصِیرِ عَنْ تَأْدِیةِ الشُّکرِ:

اللَّهُمَّ إِنَّ أَحَداً لَا یبْلُغُ مِنْ شُکرِک غَایةً إِلَّا حَصَلَ عَلَیهِ مِنْ إِحْسَانِک مَا یلْزِمُهُ شُکراً، وَ لَا یبْلُغُ مَبْلَغاً مِنْ طَاعَتِک وَ إِنِ اجْتَهَدَ إِلَّا کانَ مُقَصِّراً دُونَ اسْتِحْقَاقِک بِفَضْلِک.

فَأَشْکرُ عِبَادِک عَاجِزٌ عَنْ شُکرِک، وَ أَعْبَدُهُمْ مُقَصِّرٌ عَنْ طَاعَتِک.

لَا یجِبُ لِأَحَدٍ أَنْ تَغْفِرَ لَهُ بِاسْتِحْقَاقِهِ، وَ لَا أَنْ تَرْضَى عَنْهُ بِاسْتِیجَابِهِ، فَمَنْ غَفَرْتَ لَهُ فَبِطَوْلِک، وَ مَنْ رَضِیتَ عَنْهُ فَبِفَضْلِک.

ترجمه‌ها

ترجمه انصاریان

دعا در اعتراف به تقصیر از ادای شکر:

خداوندا کسی در مسئله شکر به حدّی نمی‌رسد مگر آنکه احسان دیگرِ تو او را به شکری دیگر ملزم می‌کند

و از طاعتت به‌اندازه‌ای دست نمی‌یابد -گرچه بکوشد- جز اینکه در برابر آنچه شایسته فضل توست مقصّر است،

بنابراین شاکرترین بندگانت از شکر تو ناتوان، و عابدترین بندگانت از طاعتت مقصّر است،

کسی مستوجب آن نیست که از باب استحقاق او را مورد مغفرت قرار دهی، یا بر اساس سزاواری از او خشنود باشی،

پس هر که را بیامرزی از احسان توست، و از هر که خشنود شوی در اثر تفضل توست،

شرح‌ها

دیار عاشقان (انصاریان)

در اعتراف به ناتوانى از شکر:

«اَللَّهُمَّ إِنَّ أَحَداً لاَ یبْلُغُ مِنْ شُکرِک غَایةً إِلاَّ حَصَلَ عَلَیهِ مِنْ إِحْسَانِک مَا یلْزِمُهُ شُکراً

وَ لاَ یبْلُغُ مَبْلَغاً مِنْ طَاعَتِک وَ إِنِ اجْتَهَدَ إِلاَّ کانَ مُقَصِّراً دُونَ اسْتِحْقَاقِک بِفَضْلِک

فَأَشْکرُ عِبَادِک عَاجِزٌ عَنْ شُکرِک وَ أَعْبَدُهُمْ مُقَصِّرٌ عَنْ طَاعَتِک»:

"بار الها احدى در طىّ مراحل شکر به سر منزلى نمى رسد. مگر آنکه باز چندان از احسانت بر او فراهم آید که او را به شکرى دیگر ملزم مى سازد، و هرچند در طاعت کوشش کند باز در مقابل آنچه شایسته فضل توست مقصّر است، پس شاکرترین بندگانت از شکر تو عاجز است، و عابدترین ایشان از طاعتت غرق در تقصیر".

حقیقت شکر:

گروهى تصور مى کنند شکر به این است که وقتى خود را در دریاى نعمت هاى الهى و بخصوص نعمت هاى مادى غوطهور دیدند، سر به جانب حق برداشته و بگویند: الحمدلله.

باید به اینان گفت: گفتن الحمدلله گرچه شکر است ولى تمام شکر و حقیقت شکر نیست، بلکه مرتبه اى ضعیف از مراتب مسئله با عظمت شکر است.

چنانکه از آیات و روایات استفاده مى شود منزلت شکر و مقام شاکران بسیار با رفعت و فوق العاده عظیم است.

حقیقت شکر، مصرف کردن نعمت هاى مادى و معنوى در جائى است که حضرت منعم معین فرموده، و پرهیز از خرج کردن نعمت در معاصى و گناهان است.

راغب اصفهانى در "المفردات" مى فرماید:

اَصْلُ الشُّکرِ مِنْ عَین شَکرى

ریشه شکر از این معنا گرفته شده است: چشم پر اشک. و چون این لغت در باب تشکر از منعم به کار مى رود، مى شود پُر بودن انسان از یاد خدا نسبت به نعمت هایش و توجه به اینکه نعمت در کجا خرج شود، که دنبال این یاد، عطا و سخا و جود و کرم و صدقه و انفاق و احسان و خرج به اقتصاد و اعتدال است.

راغب ادامه مى دهد: شکر را سه مرتبه است:

۱ ـ مرتبه قلبى

۲ ـ مرتبه زبانى

۳ ـ مرتبه عملى

مرتبه قلبى فهم نعمت است، مرتبه زبانى ثنا و حمد و اظهار نعمت است، مرتبه عملى تلافى احسان حق به اندازه قدرت است.

خواجه نصیرالدین طوسى این انسان والا و با کرامت در باب شکر مى فرماید:

"شکر شریف ترین و برترین کارهاست، آگاه باش که شکر روبرو شدن با نعمت به وسیله گفتار و عمل به نیت است.

براى شکر سه رکن است: معرفت، حال، عمل.

معرفت به این است که منعم و صفات لایق به او را بشناسى، و اینکه نعمت ظاهر و باطن از اوست، و منعم حقیقى جز ذات اقدس حق کسى نیست، و آنچه واسطه بین تو و حضرت حق براى رسیدن نعمت به توست مسخّر حضرت اویند و فرمانبردار آن وجود مبارک.

حال عبارت از نشان دادن خضوع و خشوع و سرور و بهجت به وسیله نعمت است، به اینکه این همه نعمت هدیه است و این هدیه دلالت کننده بر عنایت منعم به شخص توست، و علامت و نشانه حال به این است که به چیزى از دنیا خوشحال نگردى مگر به آنچه موجب قرب تو به حضرت اوست.

اما عمل حقیقى است متوجه به قلب و زبان و جوارح.

عمل قلب اراده تعظیم در برابر منعم و حمد و سپاس و تمجید اوست، و اندیشه در صنایع و افعال و آثار لطف حضرت، و نیت داشتن رساندن خیر و احسان به وسیله نعمت به تمام خلق خداست.

عمل زبان اظهار نعمت به حمد و تسبیح و تهلیل و امر به معروف و نهى از منکر است.

عمل جوارح، به کارگیرى نعمت هاى ظاهر و باطن در طاعت و عبادت، و خوددارى از خرج کردن نعمت در معصیت و مخالفت با حضرت محبوب و جناب معشوق است".

روى این حساب روشن شد که شکر از مهمترین صفات کمال است، و تحقق این حقیقت به طور جامع و کامل بسیار کم اتفاق مى افتد، چنانچه در قرآن مجید آمده:

«وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِىَ الشَّکورُ»:(۱)

از آنجائى که شکر به جوارح، خود از نعمت هاى معنوى حق است، و جز با توفیق حضرت او صورت نمى گیرد، پس بر این نعمت هم شکرى واجب است، و بر این شکر هم شکر دیگرى واجب تا بى نهایت!

بر اساس محاسبه بالا باید گفت تمام موجودات صاحب شعور از شکر حضرتش عاجزند، آنهم از شکر یک نعمت از مجموع نعمت هاى او که قابل احصاء نیست!

بنابراین آخرین مرتبه شکر، اعتراف به ناتوانى از شکر است.

حضرت سید الشهداء ـ روحى فداه ـ در دعاى عرفه به پیشگاه حضرت محبوب عرضه مى دارد:

طول مدت عصرها و بلکه قرنها اگر عمر کنم، شکر یکى از آن نعت ها که به من عنایت فرمودى نتوانم انجام داد، مگر باز به نعمت دیگرت که آن نیز به من شکرى سر از نو و ستایشى تازه واجب گرداند.

آرى و اگر من و تمام حساب دانان عالم آفرینش بخواهیم نهایت نعمت هایت از گذشته و حال و آینده را احصاء و شماره کنیم هرگز بر حساب و شماره اش و درک نهایتش قادر نخواهیم بود، راستى بعید است، کجا مى توانیم در صورتى که تو خود در کتاب ناطق خود قرآن مجید بیان فرمودى: که اگر بخواهید نعمت هاى خدا را بشمارید هرگز نتوانید.(۲)

الهى به کدام یک از نعمت هایت تو را شکر گوئیم، و با چه زبان و با کدام فهم و عقل به شکرت به پا خیزیم؟

تو آسمان منى من زمین به حیرانى *** که دم بدم ز دل من چه چیز رویانى

زمین خشک لبم من ببار آب کرم *** زمین ز آب تو باید گل و گلستانى

زمین چه داند کاندر دلش چه کاشته اى *** ز توست حامله و حمل او تو مى دانى

ز توست حامله هر ذره اى به سرّ دگر *** بدرد، حامله را مدّتى بپیچانى

چهاست در شکم این جهان پیچاپیچ *** کزو بزاید اَنَاالحقّ و بانگ سبحانى

گهى بنالد و ناقه بزاید از شکمش *** عصا بیفتد و گیرد طریق ثعبانى

چمن نگر که نمى گنجد از طرب در پوست *** که نقش چند بدو داد باغ روحانى

ببین تو قوّت تفهیم نفس کلّى را *** که خاک کودن از او شد مصوّر جانى

چو نفس کل همه کلّى حجاب و روپوش است *** زآفتاب جلالت که نیستش ثانى

زآفتاب قدیمى که از غروب برى است *** که نور روش نه دلوى بود نه میزانى

یکان یکان بناید هر آنچ کاشت خموش *** که حامله است صدفها ز درّ ربّانى

عناوین شکر در آیات قرآن مجید که در حدود هفتاد و پنج آیه است به شرح زیر است:

۱ ـ اداى شکر حق نسبت به تمام نعمت ها واجب است:

«اَنِ اشْکرْ للهِ»:(۳)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ ـ سبا، ۱۳.

۲ ـ "مفاتیح الجنان" دعاى عرفه.

۳ ـ لقمان، ۱۲.

۲ ـ برگشت سود شکر به خود انسان است:

«وَ مَنْ شَکرَ فَاِنَّما یشْکرُ لِنَفسِهِ»:(۱)

۳ ـ جزاى شاکران خیلى سریع و زود به آنان مى رسد:

«وَ سَنَجْزِى الشّاکرینَ»:(۲)

۴ ـ شکر مانع از رسیدن عذاب به بندگان است:

«ما یفْعَلُ اللهُ بِعَذابِکمْ اِنْ شَکرْتُمْ»:(۳)

۵ ـ شکر باعث ازدیاد نعمت است:

«لَئِنْ شَکرْتُمْ لاَزیدَنَّکمْ»:(۴)

۶ ـ شکر باعث رضایت و خوشنودى خداست:

«وَ اِنْ تَشْکرُوا یرْضَهُ لَکمْ»:(۵)

۷ ـ نعمت براى شکر است:

«وَ جَعَلَ لَکمُ السَّمْعَ وَ الاَبْصارَ وَ الاَْفْئِدَةَ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ»:(۶)

۸ ـ بندگان شاکراند کند، و عدم شکر به خاطر غفلت و نداشتن ایمان به منعم است.

«وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِىَ الشَّکورُ»:(۷)

۹ ـ در برابر این همه نعمت من چرا شاکر نیستند؟

«وَ لَهُمْ فِیها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ اَفَلا یشْکرُونَ»:(۸)

۱۰ ـ اکثر مردم از فضاى روحانى و ملکوتى شکر دورند:

«اِنَّ اللهَ لذُو فَضْل عَلَى النّاسِ وَ لکنْ اَکثَرُهُمْ لایشْکرُونَ»:(۹)

روایات و مسئله شکر:

رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) فرمود:

اَلطّاعِمُ الشّاکرُ لَهُ مِنَ الاَْجْرِ کاَجْرِ الصّائِمِ الْمُحْتَسِبِ، وَ الْمُعافَى الشّاکرُ لَهُ مِنَ الاَْجْرِ الْمُبْتَلَى الصّابِرِ، وَ الْمُعْطِى الشّاکرُ لَهُ مِنَ الاَْجْرِ کاَجْرِ الْمَحْرُومِ الْقانِعِ:(۱۰)

خورنده شاکر از نظر اجر مانند روزه دار پاک نیت است، سالم شاکر در اجر مانند مصیبت دار صابر است، دهنده شاکر در ثواب مانند ندار قانع است.

على((علیه السلام)) فرمود:

اَلشُّکرُ زینَةُ الْغِنى، وَ الصَّبْرُ زینَةُ الْبَلْوى:(۱۱)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ ـ نمل، ۴۰.

۲ ـ آل عمران، ۱۴۵.

۳ ـ نساء، ۱۴۷.

۴ ـ ابراهیم، ۷.

۵ ـ زمر، ۷.

۶ ـ نحل، ۷۸.

۷ ـ سبا، ۱۳.

۸ ـ یس، ۷۳.

۹ ـ یونس، ۶۰.

۱۰ ـ "بحار" ج۷۱، ص۲۲.

۱۱ ـ "بحار" ج۷۷، ص۴۲۰.

شکر آرایش و زینت ثروت، و صبر زینت مصیبت است.

و نیز آن حضرت فرمود:

اَلشُّکرُ عِصْمَةُ مِنَ الْفِتْنَةِ:(۱)

شکر، حافظ انسان از فتنه است.

و نیز آن بزرگوار فرمود:

شُکرُ النِّعْمَةِ اَمانٌ مِنْ حُلُولِ النِّقْمَةِ:

شکر نعمت امان الهى از ورود بلاست.

از حضرت صادق((علیه السلام)) پرسیدند: بزرگوارترین خلق خدا کیست؟

فرمود: اِذا اُعْطِىَ شَکرَ، وَ اِذَا ابْتُلِىَ صَبَرَ:(۲)

آن کس که چون به او عطا شود شکر کند، و چون دچار مصیبت گردد، صبر نماید.

امیرالمؤمنین((علیه السلام)) فرمود:

لَوْ لَمْ یتَوَعَّدِ اللهُ سُبْحانَهُ عَلى مَعْصِیتِهِ، لَکانَ یجِبُ اَنْ لایعْصى شُکراً لِنِعَمِهِ:(۳)

اگر خداوند به گناهان بندگان وعده عذاب نداده بود، هر آینه واجب بود به عنوان شکر نعمتش از معصیت بپرهیزند.

و نیز آنحضرت فرمود: اَقَلُّ ما یلْزَمُکمْ للهِ اَلاّ تَسْتَعینُوا بِنِعَمِهِ عَلى مَعاصَیهِ:(۴)

کمترین چیزى که از حقوق حق بر شما رعایتش لازم است این است که براى گناهان از نعمت هایش کمک نگیرید.

حضرت صادق((علیه السلام)) فرمود:

فِى کلِّ نَفَس مِنْ اَنْفاسِک شُکرٌ لازِمٌ لَک، بَلْ اَلْفٌ وَ اَکثَرُ:(۵)

در هر نفسى از نفس هایت شکرى بر تو لازم است، بلکه هزار شکر و بیشتر.

حضرت صادق((علیه السلام)) مى فرماید:

ما اَنْعَمَ اللهُ عَلى عَبْد مِنْ نِعْمَة فَعَرَفَها بِقَلْبِهِ وَ حَمِدَاللهَ ظاهِراً بِلِسانِهِ فَتَمَّ کلامُهُ حَتّى یؤْمَرَلَهُ بِالْمَزیدِ:(۶)

نعمتى را خداوند به عبد نمى دهد مگر این که به آن نعمت بلافاصله امر به اضافه شود، در صورتى که عبد نعمت را به قلبش بشناسد و به زبانش حمد حق را ظاهر کند.

امیرالمؤمنین((علیه السلام)) فرمود:

مَنْ اُعْطِىَ الشُّکرَ لَمْ یحْرِمَ الزِّیادَةَ:(۷)

آن نعمت شکر به او عنایت شود، از زیاد شدن نعمت حق محروم نگردد.

امام صادق((علیه السلام)) مى فرماید: به موسى وحى شد: مرا شکر کن و حق شکرم را بجاى آر. عرضه داشت: چگونه حق شکرت را بجاى آوردم در حالى که شکرى نیست که بجا آورم مگر اینکه تو مرا به آن شکر موفق فرمودى و آن را به عنوان نعمت به من مرحمت فرمودى؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ ـ "بحار" ج۷۸، ص۳۶۵.

۲ ـ "بحار" ج۷۱، ص۵۳.

۳ ـ "بحار" ج۷۳، ص۳۶۴.

۴ ـ "بحار" ج۷۳، ص۳۶۴.

۵ ـ "بحار" ج۷۱، ص۵۲.

۶ ـ "بحار" ج۷۱، ص۴۰.

۷ ـ "نهج البلاغة" حکمت ۱۳۴.

خطاب رسید: اى موسى اکنون که دانستى این حقیقت از جانب من است حق شکرم را بجا آوردى.(۱)

امیرالمؤمنین((علیه السلام)) مى فرماید:

شُکرُ الْمُؤْمِنِ یظْهَرُ فِى عَمَلِهِ، وَ شُکرُ الْمُنافِقِ لایتَجاوَزُ لِسانَهُ:(۲)

شکر مؤمن در عملش آشکار مى گردد، و شکر منافق از زبانش فراتر نمى رود.

امام صادق((علیه السلام)) فرمود:

شُکرُ النِّعْمَةِ اجْتِنابُ الْمَحارِمِ، وَ تَمامُ الشُّکرِ قَوْلُ الرَّجُلِ: اَلْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعالَمینَ:(۳)

شکر نعمت دورى جستن از گناهان، و تمام شکر، گفتنِ اَلْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعالَمین است.

امیرالمؤمنین((علیه السلام)) فرمود:

شُکرُ کلُّ نِعْمَة اَلْوَرَعُ عَمّا حَرَّمَ اللهُ:(۴)

شکر هر نعمتى، خوددارى از محرّمات الهى است.

و نیز آنحضرت فرمود:

شکر خداوند به تداوم ثنا و حمد، و شکر مافوق به دوستى درست، و شکر همانندت به اخوّت و برادرىِ نیکو، و شکر آن که مادون توست به عطاى به اوست.(۵)

امام صادق((علیه السلام)) مى فرماید: چون براى رسول الله پیشامدى مى شد که آنحضرت را خوشحال مى کرد، به پیشگاه حق عرضه مى داشت:

اَلْحَمْدُللهِ عَلى هذِهِ النَّعْمَةِ.

و وقتى حادثه اى بر آن حضرت وارد مى شد که آنجناب را غصّه دار مى کرد مى گفت:

اَلْحَمْدُللهِ عَلى کلِّ حال.(۶)

على((علیه السلام)) مى فرماید:

شُکرُ الْعالِمِ عَلى عِلْمِهِ: عَمَلُهُ بِهِ وَ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ:(۷)

شکر دانشمند بر دانشش، عمل به علم خود، و بخشش آن به مستحقّش مى باشد.

حضرت صادق((علیه السلام)) مى فرماید:

مَا اَنْعَمَ اللهُ عَلى عَبد بِنِعْمَة صَغُرَتْ اَوْ کبُرَتْ فَقالَ: "اَلْحَمْدَللهِ" اِلاّ اَدَّى شُکرَها:(۸)

از جانب خداوند نعمت کوچک یا بزرگى به عبد عنایت نمى شود که عبد در برابرش بگوید: "الحمدلله" جز اینکه شکر آن نعمت ادا کرده است.

دنباله دعا اشاره به واقعیاتى است که شرح و تفسیرش در دعاى اول و هفدهم و بیستم و سى و یکم گذشت.

به ترجمه جملات ملکوتى دعا اکتفا کرده، از حضرت محبوب همان را مى خواهم که حضرت حسین((علیه السلام)) در شى عاشورا از ذات دل و عمق جان از حق خواست و آن اینکه: بارالها ما را از شاکران قرار بده!

"هیچ کس مستوجب آن نیست که به استحقاق او را بیامرزى، یا بر پایه سزاوارى از او خوشنود باشى، پس هر که را بیامرزى از احسان توست، و از هر که خوشنود گردى از تفضل تو مى باشد، و عمل کمى را که بپذیرى از باب فضل پذیرفته اى.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ ـ "بحار" ج۱۳، ص۱۳۵.

۲ ـ "میزان الحکمة" ج۵، ص۱۴۶.

۳ ـ "بحار" ج۷۱، ص۴۰.

۴ ـ "میزان الحکمة" ج۵، ص۱۴۶.

۵ ـ "میزان الحکمة" ج۵، ص۱۴۶.

۶ ـ "بحار" ج۷۱، ص۳۳.

۷ ـ "میزان الحکمة" ج۵، ص۱۴۶ ـ ۱۴۷.

۸ ـ "میزان الحکمة" ج۵، ص۱۴۶ ـ ۱۴۷.