دعای سوم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش چهارم)
فرشتگان مدبر امور زمین؛
- وَ رُسُلِک مِنَ الْمَلَائِکةِ إِلَی أَهْلِ الْأَرْضِ بِمَکرُوهِ مَا ینْزِلُ مِنَ الْبَلَاءِ وَ مَحْبُوبِ الرَّخَاءِ وَ السَّفَرَةِ الْکرَامِ الْبَرَرَةِ، وَ الْحَفَظَةِ الْکرَامِ الْکاتِبِینَ، وَ مَلَک الْمَوْتِ وَ أَعْوَانِهِ، وَ مُنْکرٍ وَ نَکیرٍ، وَ رُومَانَ فَتَّانِ الْقُبُورِ، وَ الطَّائِفِینَ بِالْبَیتِ الْمَعْمُورِ، وَ مَالِک، وَ الْخَزَنَةِ، وَ رِضْوَانَ، وَ سَدَنَةِ الْجِنَانِ؛
- وَ الَّذِینَ «لا یعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ، وَ یفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ» وَ الَّذِینَ یقُولُونَ: «سَلامٌ عَلَیکمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ»؛
- وَ الزَّبَانِیةِ الَّذِینَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ» ابْتَدَرُوهُ سِرَاعاً، وَ لَمْ ینْظِرُوهُ؛
- وَ مَنْ أَوْهَمْنَا ذِکرَهُ، وَ لَمْ نَعْلَمْ مَکانَهُ مِنْک، و بِأَی أَمْرٍ وَکلْتَهُ وَ سُکانِ الْهَوَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ الْمَاءِ وَ مَنْ مِنْهُمْ عَلَی الْخَلْقِ؛
- فَصَلِّ عَلَیهِمْ یومَ یأْتِی «کلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ» وَ صَلِّ عَلَیهِمْ صَلَاةً تَزِیدُهُمْ کرَامَةً عَلَی کرَامَتِهِمْ وَ طَهَارَةً عَلَی طَهَارَتِهِمْ؛
- اللَّهُمَّ وَ إِذَا صَلَّیتَ عَلَی مَلَائِکتِک وَ رُسُلِک وَ بَلَّغْتَهُمْ صَلَاتَنَا عَلَیهِمْ، فَصَلِّ عَلَینَا بِمَا فَتَحْتَ لَنَا مِنْ حُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِمْ، إِنَّک جَوَادٌ کرِیمٌ.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
و بر فرشتگانی که به سوی اهل زمین گسیل میشوند و گرفتاری ناخوشایند و گشایش خوشایند برای آنان میآورند،
و بر سفیران بزرگوار نیکوکار، و فرشتگان بزرگواری که حافظ عمل مردم و نویسنده آناند، و بر فرشته مرگ و یارانش، و منکر و نکیر، و بر رومان آزمایشکننده مردگان در گور، و بر طوافکنندگان بیتالمعمور، و بر مالک، و بر خازنان دوزخ و بر رضوان، و خدمتگزاران بهشت،
و بر فرشتگانی که خدا را در آنچه امر میکند مخالفت نمینمایند، و مأموریت خود را به نحو احسن انجام میدهند،
و بر فرشتگانی که به اهل بهشت میگویند: سلام بر شما به خاطر آنکه صبر کردید، پس نیکوسرایی است خانه آخرت برای شما،
و بر فرشتگان نگاهبان دوزخ که چون به آنان فرمان رسد: او را بگیرید و به زنجیر کشید سپس به آتش درافکنید، به سرعت دستگیرش کنند و به او مهلت ندهند،
و بر هر فرشتهای که نامش را یاد نکردهایم، و از قدرش در پیشگاه تو خبر نداریم، و نمیدانیم او را به چه کاری گماشتهای،
و بر آن فرشتگانی که ساکن هوا و زمین و آبند، و به هر کدام از آنان که موکل آفریدگاناند،
پس بر همه آنان درود فرست در روزی که هرکس با دو فرشته یکی راننده و دیگری گواه میآید،
و بر ایشان درود فرست درودی که بر بزرگواریشان بیفزاید و بر طهارتشان طهارت اضافه کند
بارالها به وقتی که بر فرشتگانت و فرستادگانت درود میفرستی و درود ما را به آنان ابلاغ میکنی، به علت آن گفتار نیکو که در وصف آنان بر زبان و دل ما روان ساختی، بر ما نیز درود و رحمت فرست که تو بخشنده و بزرگواری.
ترجمه آیتی
درود بفرست بر آن فرشتگان که رسولان تو به ساکنان زمینند: یا بلایى ناخوش فرومى آورند یا آسایشى خوش.
و آن سفیران گرانقدر نیکوکار و آن بزرگواران که نویسنده و نگهدارنده اعمال ما هستند. و درود بفرست بر فرشته مرگ و یارانش و نکیر و منکر و رومان که آزماینده ساکنان گورهاست. و آن فرشتگان که بر گرد بیت المعمور طواف مى کنند. و بر مالک و خازنان دوزخ و بر رضوان و خادمان بهشت.
و بر فرشتگانى که از فرمان خداى سر بر نمى تابند و هر چه فرمان یابند همان کنند.
درود فرست بر آن فرشتگان که به ما مى گویند: سلام بر شما به خاطر آن همه شکیبایى که ورزیده اید. سراى آخرت چه سرایى نیکوست.
و درود فرست بر فرشتگان زبانى که چون فرمانشان رسد که بگیریدش و در زنجیرش کشید و به دوزخش درافکنید، بى درنگ و بى آنکه مهلتش دهند، او را فروگیرند.
و درود فرست بر فرشتگانى که نام آنها در وهم ما نگنجید و مقام و مرتبت آنها را در نزد تو ندانستیم و ندانستیم به چه کارى مامورند.
و درود بفرست بر فرشتگان ساکن هوا و زمین و آب و آنها که بر آفریدگان گماشته اند.
بار خدایا، بر آنان درود بفرست در روزى که هر کس آید با او فرشته اى است که مى راندش و فرشته اى است که بر اعمال او گواهى مى دهد.
بار خدایا، بر آنان درود بفرست، آنسان درودى که بر کرامت و پاکیشان، کرامت و پاکى دیگر افزاید.
بار خدایا، در آن هنگام که بر فرشتگان و رسولانت درود مى فرستى و درود ما نیز به آنان مى رسانى، به آنکه زبان ما به ثناى ایشان گشاده اى بر ما نیز رحمت فرست. انک جواد کریم.
ترجمه ارفع
و سلام و درود بر فرشتگانى که براى اهل زمین رسولان بلا و یا رحمت تو هستند
و بر سفیران صاحب کرم و نیکوکار و بر نگهبانان با کرامت که کارشان نوشتن اعمال است و درود بر فرشته مرگ و یارانش و بر منکر و نکیر و فرشته رومان که مامور بازپرسى و آزمایش مردگان در قبرهاست و بر آنهایى که اطراف بیت المعمور مشغول طواف مى باشند و سلام و درود بر مالک دوزخ و بر رضوان و کلیدداران بهشت.
سلام بر آن ملائکه ای که دستورات حقتعالى را نافرمانى نمى کنند و آنچه بدان امر شده اند انجام مى دهند.
همانهایى که به انسانهاى سعادتمند خطاب مى کنند که: درود بر شما به خاطر شکیبایى در دنیا و پایان کار شما چه نیکوست
و آنهایى که به انتظار دستور نشسته اند تا بدانها فرمان داده شود که انسان بدبخت و مستحق آتش را بگیرید و وى را به زنجیر ببندید و سپس او را به سوى جهنم بکشید و در آتش اندازید و این فرشتگان کارشان را با شتاب انجام مى دهند.
و بر آن فرشته ای که نامش را نیاوردیم و مقام و منزلتش و مکان و کارش را ندانستیم نیز درود مى فرستیم.
و بر ساکنین در هوا و زمین و بر آب و هر کدام که بر خلق گماشته شده اند.
پس بر جمیع ایشان درود فرست روزى که هر کس با دو فرشته یکى راننده به سوى معاد و دیگرى شاهد بر اعمال حاضر مى شود.
پس درود فرست بر ایشان، درودى که سبب مزید کرامت و بزرگوارى و طهارت و پاکیزگى آنها شود.
پروردگارا هرگاه بر فرشتگان خویش درود فرستادى، درود و سلام ما را نیز به آنها ابلاغ فرما و سپس به خاطر گفتار نیکى که عبارت بود از درود بر ملائکه بر ما نیز درود فرست که به تحقیق تو صاحب جود و کرمى.
ترجمه استادولی
و بر فرستادگانت از فرشتگانى که آنان را با بلاى ناخوشایند یا آسایش خوشایند به سوى اهل زمین گسیل دارى.
و فرشتگان پیام رسان گرامى و نیکوکار، و حافظان گرامى و نویسنده اعمال، و فرشته مرگ و یارانش، و نکیر و منکر (بازپرسان در قبر)، و رومان آزمایش کننده مردگان گور (که پیش از نکیر و منکر مرده را مى آزماید)، و فرشتگانى که گرد بیت العمور (کعبه آسمانیان) مى گردند، و مالک و دربانان دوزخ، و رضوان و کلیدداران بهشت.
و فرشتگانى که «خدا را در آنچه به آنان فرمان دهد نافرمانى نمى کنند و آنچه فرمان یابند انجام مى دهند»
و فرشتگانى که (به بهشتیان) گویند: «درود بر شما به پاس صبورى که کردید، پس خوب فرجامى است فرجام این سراى».
و فرشتگان مأمور دوزخ که چون به آنان گفته شود: «او را بگیرید و به زنجیر کشید، سپس به دوزخ دراندازید» با شتاب به او رو آورند و مهلتش ندهند.
و نیز هر فرشته اى که نامش را نبردیم، و جایگاهش را نزد تو و مأمورینى را که به او سپرده اى ندانیم.
و بر فرشتگانى که در هوا و زمین و آب جا دارند و فرشتگانى که بر آفریدگان گماشته شده اند.
پس بر آنان درود فرست در روزى که هر کس با دو فرشته پیش راننده و گواه (به صحراى محشر) مى آید.
و بر آنان درود فرست درودى که کرامتى بر کرامتشان و طهارتى بر طهارتشان بیفزاید.
خدایا، و چون بر فرشتگان و رسولانت درود فرستادى و درود ما بر آنها را به ایشان رساندى، بر ما هم درود فرست که راه گفتار نیک را در حق آنان به روى ما گشودى، که تو بخشنده و بزرگوارى.
ترجمه الهی قمشهای
و دیگر فرشتگانى که پیغام تو را از عالم ملائکه به اهل زمین مى رسانند چه پیغام به امر مکروه بلا و عذاب (ستمکاران باشد) یا پیغام مطلوب و بشارت به نعم (و برحمت و عطاى الهى بر نیکان) باشد
دیگر فرشتگان کاتبان کریم و نیکوان حق از کرام الکاتبین (که اعمال خیر بندگان را نویسند و محفوظ دارند) و یا فرشته ى مرگ (ملک الموت) و اعوان و یارانش (که مامور قبض روح بندگانند) و فرشتگان منکر و نکیر که با (ریاست) رومان مامور بازپرس در قبرهاى خلایقند و دیگر فرشتگانى که به طواف بیت المعمور (که مسجدى است در آسمان مقابل بیت الحرام مکه ى معظمه) مشغولند و دیگر فرشته ى مالک (دوزخ و مامور جهنم) و فرشتگان خازن و دربانان بهشت رضوان و خادمان اهل بهشت نعیم
که آن فرشتگان در آنچه مامورند ابدا نافرمانى نخواهند کرد و آنچه فرمان به آنها رسد کاملا به جاى آرند چه ماموران دوزخ (که هر کس را مامورند بدون ترحم به جهنم کشند) و چه ماموران بهشت (که هر کس را مامورند در بهشت رسانند)
و آن فرشتگان ماموران بهشتند که به اهل بهشت گویند سلام و تحیت بر شما باد (و خوشا بر حال شما) که صبر و شکیبائى در طاعت و ترک معصیت خدا در دنیا کردید تا آنکه امروز به دار عقباى نیکو (و بهشت ابد) نائل گشتید
و زبانیه که مامور جهنم هستند آنان هم چون به آنان فرمان حق رسد که این بنده (ظالم کافر فاسق) را بگیرید در غل و زنجیر کشید و به آتش جهنم درافکنید آنان سبقت گرفته و به سرعت بدون هیچ مهلت به دوزخ کشند (یعنى فرشتگان ماموران بهشت با تحیت و بشارت و سلام بهشتیان را به بهشت برند و ماموران جهنم دوزخیان را به سختى و اهانت و سرعت به جهنم کشند.)
و دیگر فرشتگانى که ما ذکرشان نکردیم (یا به ما ذکرشان را تو اى خدا الهام نفرمودى) و ما را از مقام و منزلت آنها نزد خود آگاه نگردانیدى و به چگونه کارى مامور و موکلند ما را دانا نکردى
و دیگر فرشتگان ساکن در هوا و در زمین و در آب و آنانکه بر عالم خلق گماشتى (شاید مراد تصویر و پرورش انسان و حیوان و نباتات از حبوبات و گلها و میوه هاى رنگارنگ یا نگهبانان خلق زمین و آسمان مقصود باشد) (چون فرشتگان امرى الوجودند و براى نظام عالم خلق به امر خدا به عالم خلق نازل شوند)
پس تو اى پروردگار بر همه آن فرشتگان درود و رحمت فرست در آن هنگام (قیامت و محشر) که هر شخص به محشر آید با او (از آن فرشتگان الهى) آورنده اى و گواهى همراه آن شخص است
و اى خدا تو بر همه آن فرشتگان رحمتى فرست که به آن رحمت بر کرامت و رفعت مقامشان بیفزائى و پاکى روح و طهارت سریرت آنها را افزون گردانى
پروردگارا چون درود و رحمت بر رسولان و فرشتگان خود فرستادى و درود و تحیت ما را هم به ارواح پاک آنان رسانیدى باز اى خدا درود فرست بر تمام آنها به واسطه آنکه درگاه رحمتت را هم به روى ما به حسن کلام و گفتار نیکو در حق آنان باز فرمودى که همانا توئى صاحب جود و کرم (و رحمت و عطاى نامتناهى).
ترجمه سجادی
و بر فرستادگانت از فرشتگان، که بلاى ناخوشایند و آسایش خوشایند به سوى اهل زمین مى فرستى،
و سفیران بزرگوارِ نیکوکار و حافظان گرامى نویسنده (اعمال)، و فرشته مرگ و یارانش و بر منکر و نکیر و رومانْ آزمایش کننده (مردگان) قبرها و طواف کنندگان بیت المعمور و مالک و خزانه دار دوزخ و رضوان و کلیددار بهشت ها،
و آنان که خدا را در آنچه به آنان امر کرده، سرپیچى نمى کنند و آنچه به آنان فرمان داده شده، انجام مى دهند،
و آنان که (به بهشتیان) مى گویند: درود بر شما، به پاس بردبارى اى که نمودید، پس چه نیکوست فرجام این سراى،
و آن پاسبانانى که چون به آنها گفته شود: او را بگیرید و در زنجیرش کشید، سپس به دوزخ افکنید، به سرعت به او حمله برند و مهلتش ندهند،
و هر (فرشته اى) که نامش را نبردیم و جایگاهش را در پیشگاه تو و مأموریتى را که به او سپرده اى، نمى دانیم،
و ساکنان هوا و زمین و آب و هر کدام از آنان که بر خلق مشغولند،
پس بر آنها درود فرست، روزى که هر شخص با راننده اى و گواهى (از فرشتگان) بیاید.
و بر آنان درود فرست، درودى که کرامتى بر کرامتشان و پاکى اى بر پاکیشان بیفزاید.
خداوندا و آنگاه که بر فرشتگان و رسولانت درود فرستادى و درود ما را به ایشان رساندى، پس بر ما به سبب گفتار نیکو که درباره ایشان بر (زبان) ما روان ساخته اى، درود فرست. به درستى که تو بسیار بخشنده و بزرگوارى.
ترجمه شعرانی
و آن فرشتگان که بر مردم زمین مکاره و رنج و بلا فراز آرند یا نعمت و رخاء فرو بارند
و نویسندگان ارجمند نیکوکار و نگهبانان مردم که کرام الکاتبین نام دارند و بر ملک الموت و یاران وى و منکر و نکیر و رومان آزماینده قبرها و آنها که بر گرد بیت المعمور طواف کنند و بر مالک و خازنان دوزخ و رضوان و متولیان بهشت
آنها که از فرمان خداى تخلف نمى کنند و هر چه فرماید انجام مى دهند
و آنها که با اهل بهشت گویند «سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبى الدار»
و بر زبانیه دوزخ که چون به آنها گفته شود بگیرید و ببندید و در دوزخ بسوزید بشتابند و مهلت ندهند
و آنها که نامشان نبردیم و مکانت آن را در پیشگاه تو نشناختیم و ندانستیم که به چه کار گماشته اند
و بر ساکنان هوا و زمین و آب و آنها که موکل بر خلقند
پس بر آنها درود فرست آن روز که هر کس به زندگى باز گردد و با او گواهى و راننده اى باشد
خدایا درود بر آنها فرست، درودى که بر منزلت آنها منزلت و بر پاکى آنها پاکى بیفزائى
خدایا چون بر فرشتگان و پیغمبرانت درود فرستادى و درود ما را به آنها رسانیدى بر ما نیز درود فرست چون زبان ما را به نیکى درباره ایشان گشودى که توئى بخشنده بزرگوار.
ترجمه فولادوند
و درود بر فرستادگان تو از سنخ فرشتگان به سوى ساکنان زمین که یا حامل محنت بلاى سخت و یا نعمت دلپذیرند
و درود بر آن فرستادگان ارجمند نیکو پى و آن بزرگوارانى که کاتب و حافظ اعمال ما مى باشند و درود بر فرشته ى مرگ و یارانش و منکر و نکیر و رومان، آزمایشگر گورها و آن فرشتگان که بر گرد بیت المعمور الهى در چرخشند و بر مالک و خازنان جهنم و رضوان و خدمتگزاران بهشت
و آنهایى که از آنچه خدا به ایشان دستور مى دهد سر نمى پیچند و آنچه را بدانها امر داده انجام مى دهند
و آنان که بهشتیان را گویند: «درود بر شما به پاس آنچه شکیبایى ورزیدید، سراى آخرت چه نیک سرایى است
و درود بر فرشتگان عذاب (یا: زبانیه) که چون بدیشان فرمان رسد که: «او را بگیرید و در زنجیر کشید و در دوزخش اندازید». بى درنگ، و بى آنکه گناهکار را مهلت دهند، وى را گریبان گیرند
و درود بر فرشتگانى که در وهم ما نمى گنجند و از مکان و نقشى که ایفا مى کنند بى خبریم
و درود بر فرشتگان ساکن هوا و زمین و آب و بر هر فرشته اى که بر آفریده هایت گماشته اى
و درود باد بر ایشان در آن روز که با هر کس فرشته اى است که وى را همى راند و فرشته اى دیگرست که بر کردارهاى وى گواهى مى دهد.
و درود باد بر آنان آنگونه درودى که کرامت و پاکى بر کرامت و پاکى ایشان افزاید.
بار خدایا! در آن هنگام که بر فرشتگان و فرستادگانت درود مى فرستى و سلام ما را بدیشان مى رسانى، پس در این ذکر خیر و درود بر ایشان بر ما نیز رحمت فرماى، چرا که تو بخشایشگر کریمى.
ترجمه فیض الاسلام
و بر فرشتگان فرستاده شده به اهل زمین که گرفتارى ناگوار و گشایش خوشایند (بلا و رحمت) مى آورند
و بر سفراء گرامى نیکوکار، و نگهبانان بزرگوار نویسنده (فرشتگان نگهبان بر دو دسته اند: نگهبانان کردار و نگهبانان اشخاص از پیشامدهاى بد) و بر ملک الموت (فرشته ى مرگ به نام عزرائیل) و یارانش، و بر منکر و نکیر (دو فرشته ى بازپرس در قبر) و رومان آزمایش کننده ى (اهل) قبرها (رومان نام فرشته اى است که پیش از منکر و نکیر در قبر مى آید و آدمى را مى آزماید اگر نیکوکار بود منکر و نکیر را آگاه مى سازد که هنگام سئوال با او به نرمى رفتار نمایند و اگر بدکار بوده به آنان خبر مى دهد، و اعتقاد به سئوال و آزمایش و پاداش و کیفر در قبر حق و درست و از ضروریات و ایمان به آن واجب است، و اینکه فرشتگان را ما نمى بینیم براى آنست که آنها از عالم ملکوت هستند و چشم ما آنچه را که راجع به عالم ملکوت است نمى بیند، چنانکه اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله به جبرئیل ایمان داشتند و آن حضرت او را مى دید و ایشان نمى دیدند) و بر طواف کنندگان بیت المعمور (جایگاه عبادت و بندگى فرشتگان در آسمان ششم) و بر مالک و زمامداران دوزخ (مالک پیشواى ایشان است) و بر رضوان و کلیدداران بهشتها (رضوان رئیس بر آنها است)
و بر فرشتگانى که خدا را در فرمانهایش نافرمانى نمى نمایند، و آنچه به آن مامورند به جا مى آورند (این جمله اقتباس از قول خداى تعالى است «س ۶۶ ى ۶»: نارا و قودها الناس و الحجاره علیها ملائکه غلاظ شداد لایعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یومرون یعنى آتشى که مردم و سنگ آتش گیره ى آنست، بر آن فرشتگان ترشرو و سخت دل گماشته شده اند که خدا را در فرمانهایش نافرمانى نمى کنند و آنچه به آن مامورند انجام مى دهند)
و بر فرشتگانى که (به اهل بهشت) مى گویند: (قرآن کریم س ۱۳ ى ۲۴ سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبى الدار یعنى) درود بر شما باد به آنچه (به جا آوردن طاعات و دورى از معاصى) که شکیبائى نمودید، پس نیکو سرانجامى است دنیا (ى شما)
را و بر فرشتگانى که پاسبانند که هرگاه به ایشان گفته شود (قرآن کریم س ۶۹ ى ۳۰): خذوه فغلوه (ى ۳۱) ثم الجحیم صلوه: او را بگیرید و در غل (زنجیرى که در گردن یا دست قرار مى دهند) کشید و به دوزخ اندازید، بشتاب به او روآورند و مهلتش نمى دهند
و بر هر فرشته اى که نام او را نیاوردیم و مقام و منزلتش را در پیشگاه تو و اینکه به چه کارى او را برگماشته اى ندانستیم
و بر فرشتگانى که در هوا و زمین و آب جا دارند، و بر آنانى که بر خلق (همه ى آفریده شدگان در آسمان و زمین) گماشته شده اند (روایت شده: خدا چیزى را نیافریده جز آنکه فرشته اى بر آن گماشته شده)
پس بر ایشان درود فرست در روزى (قیامت) که هر کس مى آید و با او راننده و گواهى (از فرشتگان) است (در قرآن کریم س ۵۰ ى ۲۱) فرماید: و جاءت کل نفس معها سائق و شهید یعنى و هر کس مى آید و با او دو فرشته است یکى «او را به معاد و بازگشت» مى راند و یکى «به عمل او» گواه است)
و بر آنان درود فرست درودى که کرامت و مقامى بر مقامشان و پاکیزگى و تقربى بر تقربشان بیافزاید (چون نعمتهاى خدا غیر متناهى است و پایان ندارد، امام علیه السلام درباره ى ایشان دعاء مى کند که خداى تعالى کرامت و طهارت یعنى مقام و تقرب ایشان را بیش از پیش گرداند)
بار خدایا و چون بر فرشتگان و فرستادگانت درود فرستادى و درود ما را به ایشان رسانیدى پس به سبب گفتار نیکو (صلوات) درباره ى ایشان که راه آن را تو گشودى (توفیق و جور شدن اسباب را تو عطاء فرمودى) بر ما درود فرست (رحمت خود را به ما ارزانى دار) که تو بسیار بخشنده و بزرگوارى (در نسخه هاى صحیفه بیشتر فصل علیهم بما فتحت لنا است که درود بر فرشتگان را خواسته، و در نسخه اى «به طورى که مرحوم سید علیخان در شرح صحیفه خود فرموده» فصل علینا بما فتحت لنا است که در اینجا طبق آن ترجمه شد و آن مناسبتر است).شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«وَ رُسُلِک مِنَ الْمَلاَئِکةِ إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ بِمَکرُوهِ مَا ینْزِلُ مِنَ الْبَلاَءِ وَ مَحْبُوبِ الرَّخَاءِ، وَ السَّفَرَةِ الْکرَامِ الْبَرَرَةِ، وَ الْحَفَظَةِ الْکرَامِ الْکاتِبِینَ، وَ مَلَک الْمَوْتِ وَ أَعْوَانِهِ، وَ مُنْکر وَ نَکیر، وَ رُومَانَ فَتَّانِ الْقُبُورِ، وَ الطَّائِفِینَ بِالْبَیتِ الْمَعْمُورِ، وَ مَالِک وَ الْخَزَنَةِ وَ رِضْوَانَ، وَ سَدَنَةِ الْجِنَانِ»:
"الهى، درود فرست بر فرشتگانى که به دستور تو بر عاصیان و مجرمان بلا آرند و براى دوستان و عاشقانت رحمت. و درود فرست بر سفیران گرامى و نیکوکارت که وحى را به انبیا رساندند، و بر فرشتگانى که حافظ عمل و نگهدار انسان از پیشامدها هستند، و بر ملک الموت و یارانش، و منکر و نکیر وران عزیزت که سفر کرده هاى به عالم آخرت را مورد سؤال قرار مى دهند، و بر رُومان آزمایش کننده اهل قبور، و فرشتگانى که در طواف بیت المعمورند، و بر مالک و زمامداران دوزخ، و بر رضوان و کلیدداران بهشت".
۱. از فرشتگان بلا و عذاب
«وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِکوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیةِ إِنَّ أَهْلَهَا کانُوا ظَالِمِینَ...»(۱)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- عنکبوت، ۳۱ - ۳۵.
و چون فرشتگان عالم قدس براى ابراهیم بشارت آوردند، گفتند: ما به امر حق، اهل این دیار را که قومى متجاوز از حقایق الهیه هستند هلاک مى کنیم.
ابراهیم به فرشتگان گفت: لوطِ پاک و موحّد که رسول خداست در این دیار است، پاسخ دادند ما به احوال آن که در این سرزمین است بهتر آگاهیم. لوط را با اهل بیتش به غیر از همسر وى که در بین اهل هلاکت باقى خواهند ماند بدون شک نجات مى دهیم.
چون فرشتگان نزد لوط آمدند و او آنان را به صورت جوانانى زیبا دید، به خاطر بدکردارى قومش و اینکه آنان را چگونه از دست آن نابکاران حفظ کند، دلتنگ شد. فرشتگان گفتند: بیمناک و غمگین مباش که تو و اهلت جز همسر کافرت را نجات مى دهیم.
ما به دستور حضرت رب بر اهل این دیار که فاسق و بدکارند عذاب سختى از آسمان نازل مى کنیم. همانا از آن دیار آباد آثار عذاب را بر جاى گذاشتیم تا نشانه اى روشن براى خردمندان باشد.
۲. فرشتگان رحمت
«وَنَبِّئْهُمْ عَن ضَیفِ إِبْرَاهِیمَ إِذْ دَخَلُوا عَلَیهِ فَقَالُوا سَلاَماً...»(۱)
و بندگانم را از فرشتگان مهمان ابراهیم آگاهى ده، زمانى که آن مهمانان بر ابراهیم وارد شدند و بر او سلام دادند، گفت: من از اینکه شما مهمانان عزیز، بى خبر و بى موقع بر بساطم حاضر شدید بیمناکم.
فرشتگان گفتند: اصلاً ترسى به خود راه مده که ما موجودى مادّى نیستیم، ما فرستادگان حقّیم براى بشارت دادن به فرزندى دانا به تو از جانب پروردگار آمده ایم.
ابراهیم گفت آیا مرا در این سنّ پیرى مژده فرزند مى دهید؟! نشانه این مژده چیست!
گفتند: تو را به یک واقعیت حتمى بشارت دادیم، هرگز از لطف و عنایت حضرت رب ناامید مباش. ابراهیم گفت: آرى جز گمارهان از رحمت دوست ناامید نمى شوند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- حجر، ۵۱ - ۵۵.
از آیات قرآن و روایات بسیار مهم و متقن اسلامى استفاده مى شود که اگر فرشتگان همراه با عنایات و رحمت حق از انسان پشتیبانى نکنند، زندگى و حیات آدمى از اضطراب و ناامنى و بلکه عوامل هلاکت و نابودى در امان نخواهد بود. قسمتى از آرامش و امنیت انسان و مصون ماندنش از بلا، مرهون عنایت حق به توسط فرشتگان است.
۳. فرشتگان پیام آور
سَفَره کرام بَرَره، در رابطه با قرآن مجیدند که در سوره مبارکه عبس از آنان یاد شده:
«کلاَّ إِنَّهَا تَذْکرَةٌ. فَمَن شَاءَ ذَکرَهُ. فِی صُحُف مُکرَّمَة. مَرْفُوعَة مُطَهَّرَة. بِأَیدِی سَفَرَة. کرَام بَرَرَة».(۱)
قرآن مجید آنچنان نیست که دشمنان عنود پنداشته اند. آنچه این نابکاران مى گویند تهمت محض است. قرآن کتاب تذکر نسبت به تمام حقایق ظاهریه و باطنیه است.
هر کس بخواهد از آن پند گرفته و با واقعیات آشنا مى شود. این کلمات بلند و نورانى در الواح و اوراق با ارزشى ثبت است. این صحایف و اوراق والاقدر و پاکیزه است و بالاتر از اینکه دست نااهلان و نامحرمان، قادر به تحریف آن باشد.
این آیات الهیه در دست فرشتگانى است والامقام و نیکوکار.
مقامشان از این جهت والا است که عقل ونور محضند، و از این جهت نیکوکارند که انسانها از برکات وجودى آنان استفاده مى کنند.
۴. فرشتگان نگهبان و کاتب اعمال
«وَإنَّ عَلَیکمْ لَحافِظینَ. کراماً کاتِبینَ یعْلَمُونَ مَاتَفْعَلُونَ».(۲)
بدون تردید، از جانب خداوند نگهبانانى بر شما گمارده شده، نگهبانانى که در پیشگاه حضرت رب محترمند و پیوسته اعمال شما را مى نویسند، و از آنچه شما انجام مى دهید باخبرند.
بدون شک خداوند بزرگ قبل از هر کس و بهتر از همه شاهد و ناظر اعمال آدمى است، ولى براى تأکید بیشتر و اینکه انسان احساس مسئولیت فزونتر کند، مراقبان زیادى بر او گمارده که یک گروه از آنان همین فرشتگانند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- عبس، ۱۱ - ۱۶.
۲- انفطار، ۱۰ - ۱۲.
«مایلْفِظُ مِنْ قَوْل إلاّ لَدَیهِ رَقیبٌ عَتیدٌ».(۱)
انسان هیچ سخنى را تلفّظ نمى کند مگر اینکه نزد آن فرشته اى است مراقب و آماده.
«إذْ یتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیمَینِ وَعَنِ الشِّمال قَعیدٌ».(۲)
به خاطر بیاورید هنگامى را که دو فرشته راست و چپ که ملازم شما هستند اعمالتان را تلقّى و ثبت مى کنند.
از موسى بن جعفر علیه السّلام سؤال شد: دو فرشته اى که ور ثبت اعمال انسانند، آیا از اراده و تصمیم باطنى او به هنگام گناه یا کار نیک نیز با خبر مى شوند؟ حضرت فرمود: آیا بوى چاه فاضلاب و عطر یکى است؟ راوى گفت نه! امام فرمود: هنگامى که انسان نیت کار خوب کند نفسش خوشبو مى شود. فرشته اى که در سمت راست است به فرشته سمت چپ مى گوید: برخیز که او اراده کار نیک کرده است. و هنگامى که آن را انجام داد، زبان آ، انسان، قلم فرشته و آب دهانش مرکب او مى شود و آن را ثبت مى کند.
امّا هنگامى که اراده گناهى مى کند نفسش بدبو مى شود. فرشته طرف چپ به فرشته سمت راست مى گوید: برخیز که او اراده معصیت کرده. و هنگامى که آن را انجام مى دهد زبانش قلم آن فرشته و آب دهانش مرکب اوست و آن را مى نویسد.(۳)
۵. فرشتگان مرگ
خداوند عزیز در قرآن مجید فرموده:
«اَللّهُ یتَوَفَّى الاْنْفُسَ حینَ مَوْتِها».(۴)
خداوند جانها را به وقت مرگ کلاملاً دریافت مى دارد.
در این آیه توفّى را به خود نسبت داده، و در آیه:
«قُلْ یتَوَفّاکمْ مَلَک الْمَوْتِ الَّذى وُکلَ بِکمْ».(۵)
بگو: جان شما را فرشته مرگ بر شما گمارده شده دریافت مى دارد.
توفّى را به ملک الموت، و در آیه:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- ق، ۱۸.
۲- ق، ۱۷.
۳- "اصول کافى" ج ۲، باب نیت خوبى و بدى، حدیث ۳.
۴- زمر، ۴۲.پ
۵- سجده، ۱۱.
«حَتّى إذا جاءَ أحَدَکمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَهُمْ لایفَرِّطُونَ».(۱)
تا اینکه چون مرگ یکى از آنان فرا رسد، رسولان ما جان او را مى گیرند، و ایشان کوتاهى نمى کنند.
توفّى را به ملائکه فرستاده شده نسبت داده است.
البتّه مرجع همه اینها یکى است، زیرا همانطور که خوانندگان در محلّش فرا گرفته اند همه افعال از آن خداست، و با این حال افعال داراى مراتبى هستند که نسبت به هر مرتبه اى طلائفه اى از موجودات بر حسب مراتب وجودشان اقدام به انجام آن مى کنند.
اخبار نیز شاهد به همین مطلبند. در "توحید" از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که فرمود: "از ملک الموت پرسیده شد: چگونه در یک لحظه ارواح را قبض مى کنى در حالى که بعضى از آنها در مغرب است و بعضى در مشرق؟
ملک الموت پاسخ داد که: من این ارواح را به خود مى خوانم و آنها اجابت مى کنند. سپس حضرت ادامه داد: و ملک الموت گفت که: دنیا در میان دستهاى من همچون ظرفى است در میان دستهاى شما، هر آنچه که مى خواهید از آن مى خورید. و نیز دنیا در پیش من همچون درهمى است نزد شما، هر آنگونه که مى خواهید آن را به گردش در مى آورید".
و نیز آن حضرت در پاسخ کسى که این آیات و مرگ ناگهانى عدّه کثیر را عجیب مى دانست، فرمود: "خداوند تبارک و تعالى براى ملک الموت دستیارانى از ملائکه قرار داده است که آنان ارواح را قبض مى کنند، همانگونه که رئیس نگهبانان براى خود دستیارانى دارد و آنان را براى حوائج مختلف به کار مى گیرد".
بنابر این، ملائکه، این اشخاص مختلف را توفّى مى کنند و ملک الموت علاوه بر آنهایى که خود قبض مى کند، افرادى را که ملائکه دستیارش توفّى کرده بودند تحویل مى گیرد و خداوند عزوجل نیز آنها را از ملک الموت توفّى مى نماید.(۲)
۶. فرشتگان باز پرس در قبر
در شرح برنامه مَنکر و نکیر و رومان، به کتاب با عظمت "کافى" باب سؤال و جواب قبر، ج ۳، ص ۲۳۹، و "بحار" ج ۶، باب احوال برزخ و قبر، و کتاب بسیار پر قیمت "علم الیقین" فیض کاشانى، جلد۲، ص ۸۷۹ مراجعه کنید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- انعام، ۶۱.
۲- "حیات پس از مرگ" ص ۱۷.
۷. فرشتگان ور بهشت و دوزخ
احوالات و مسئولیتهاى مالک دوزخ و در بانان آن، و رضوان کارگردان بهشت و کلید داران حنّب را نیز به آن کتب مراجعه نمائید، زیرا تفسیر و توضیح وضع این فرشتگان از حوصله این دفتر خارج است.
«وَ الَّذِینَ لاَ یعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یفْعَلُونَ مَا یؤْمَرُونَ، وَ الَّذِینَ یقُولُونَ: "سَلاَمٌ عَلَیکمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ"، وَ الزَّبَانِیةِ الَّذِینَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ: "خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ابْتَدَرُوهُ سِرَاعاً وَ لَمْ ینْظِرُوهُ، وَ مَنْ أَوْهَمْنَا ذِکرَهُ وَ لَمْ نَعْلَمْ مَکانَهُ مِنْک و بِأَی أَمْر وَکلْتَهُ»:
"الهى، درود فرست بر فرشتگانى که نافرمانى امر نمى کنند و آنچه را ورند انجام مى دهند. و بر ملائکه اى که به اهل ایمان در عالم آخرت مى گویند: سلام بر شما باد به خاطر استقامتى که در طاعت حق و دورى از معصیت داشتید، پس نیکو خانه اى است خانه آخرت براى شما. و بر فرشتگانى که پاسبانانند که هر گاه به آنان گفته شود: مجرم را بگیرید و در غُل و زنجیر کشیده سپس به سوى جهنم ببرید; به شتاب به او رو آرند و مهلتش نمى دهند. و درود فرست بر هر فرشته اى که نام او را ذکر نکردیم و مقام و منزلتش را در پیشگاه تو و اینکه به چه کارى او را گماشته اى ندانستیم".
«وَالَّذینَ لا یعْصُونَ» اشاره است به آیه ششم سوره مبارکه تحریم:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکمْ وَأَهْلِیکمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیهَا مَلاَئِکةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ یعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیفْعَلُونَ مَا یؤْمَرُونَ»:
اى اهل ایمان، خود و خانواده خود را با فرمانبردن از دستورات حق از آتش جهنّم حفظ کنید، چنان آتشى که مردم کافر و سنگ خارا آتش افروز آنند. بر آن آتش فرشتگان غلاظ شداد ورند، که از حق نافرمانى نمى کنند و آنچه را به آنان حکم شود انجام دهند.
در «قُوا أنْفُسَکمْ» فرموده اند: خود را با استقامت در طاعت و دورى از معصیت و مصون داشتن از پیروى شهوات، از آتش حفظ کنید.
و در «أهلیکمْ» فرموده اند: آنان را با دعوت به طاعت رب، تعلیم فرائض، نهى از قبایح و ترغیب و تشویق به خیر، از آتش جهنّم نگاه دارید.
سلطان نفس خود شو و مالک رِقاب باش *** روشن ضمیر خویش کن و آفتاب باش
خواهى به قاف قرب رسى از تمام خلق *** سیمرغ وار در پس قاف حجاب باش
تا کى روى به مدرسه از بهر قیل و قال *** تدریس خویشتن کن و اُمّ الکتاب باش
زین قیل و قال بگذر و الهام حق شنو *** مانند کوه تشنه فیض سحاب باش
ابلیس از غرور عبادت رجیم شد *** اى شیخ بر حذر ز غرور ثواب باش
از بهر بد حساب بود گیرو دار حشر *** زان گیرو دار تا برهى خوش حساب باش
بگذر کام هر دو جهان در طریق عشق *** همچون صغیر از دو جهان کامیاب باش
«وَالَّذینَ یقُولُونَ سَلامٌ» اشاره است به آیات ۲۰ تا ۲۴ سوره مبارکه رعد:
تنها خردمندانند که به تعهّد خود در برابر وفا کنند، پیمان حق را نشکنند، به هر آنچه پیوند با آن را خدا امر کرده توجه کنند و از ابدى حساب در قیامت بترسند.
و هم در طلب رضاى دوست راه صبر پیش گیرند، نماز بپا دارند، از آنچه به آنان روزى شده در نهان و آشکار انفاق کنند و بدیهاى مردم را به خوبى و عمل خیر تلافى نمایند. براى اینان منزلگاه خوبى است.
آن منزل بهشتهاى عدن است که خود و پدران و زنان صالحشان داخل شوند، در حالیکه فرشتگان از هر درى به تهنیت آنان آیند به این صورت که بگویند: سلام بر شما، که رنج عبادت و تقوا را تحمّل کردید، چه نیکو منزلى است منزل قیامت براى شما!
«خُذُوهُ فَغُلُّوهُ» اشاره است به آیات ۳۰ تا ۳۴ سوره مبارکه حاقّه:
«خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِی سِلْسِلَة ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسْلُکوهُ إِنَّهُ کانَ لاَ یؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَلاَ یحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکینِ»:
خطاب قهر رسد که: اى فرشتگان، او را بگیرید و به غل کشید سپس به دوزخ در افکنید، سپس وى را به زنجیرى که طولش هفتاد ذرع است به آتش در کشید، که او از کفر و عناد، به خداى بزرگ ایمان نیاورد و رغبتى به خوراندن به مردِم از کار افتاده نشان نداد.
«وَ سُکانِ الْهَوَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ الْمَاءِ وَ مَنْ مِنْهُمْ عَلَى الْخَلْقِ، فَصَلِّ عَلَیهِمْ یومَ یأْتِی کلُّ نَفْس مَعَهَا سَائِقٌ وَ شَهِیدٌ. وَ صَلِّ عَلَیهِمْ صَلاَةً تَزِیدُهُمْ کرَامَةً عَلَى کرَامَتِهِمْ وَ طَهَارَةً عَلَى طَهَارَتِهِمْ. اَللَّهُمَّ وَ إِذَا صَلَّیتَ عَلَى مَلَائِکتِک وَ رُسُلِک وَ بَلَّغْتَهُمْ صَلاَتَنَا عَلَیهِمْ، فَصَلِّ عَلَینَا بِمَا فَتَحْتَ لَنَا مِنْ حُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِمْ، إِنَّک جَوَادٌ کرِیمٌ»:
"بار پروردگارا، درود فرست بر فرشتگانى که در هوا و زمین و آب جاى دارند، و بر آنان که بر تمام آفریده هایت گماشته شده اند پس بر آنان درود فرست در روزى که هر کس مى آید و با او راننده و گواهى است، چنانکه در قرآن مجید آمده:
«وَجاءَتْ کلُّ نَفْس مَعَها سائِقٌ وَشَهیدٌ».(۱)
و هر کس مى آید با او دو فرشته است، یکى او را به صحراى محشر مى راند، و یکى گواه عمل اوست.
بر کلیه فرشتگان درود فرست، درودى که مقامى بر مقامشان بیفزاید و پاکى اى بر پاکیشان اضافه کند.
گواینکه کرامت و طهارت فرشتگان کامل و جامع است ولى باید توجّه داشت که عنایات حق نیز بى پایان است. بنابر این مى توان از حضرت او براى هر کس لطف و رحمت خواست گر چه آن کس غرق در محبّتهاى خدا باشد.
الهى، چون بر فرشتگان و رسولانت درود فرستادى و دعاى ما را به ایشان رساندى، پس به سبب این حسن گفتار که دعا و صلوات ماست و راه آن را تو بر ما گشودى، بر ما محتاجان نیز درود فرست و رحمتت را به گدایان و فقیران ارزانى دار که تو بسیار بخشنده و کریمى.
عاشقانى که مبتلاى تواند *** پادشاهند چون گداى تواند
حزن یعقوبشان بود زیرا *** هر یک ایوب صد بلاى تواند
گر چه دارند در درون صد درد *** همه مرقوف یک دواى تواند
دل قومى به وصل راضى کن *** که به جان طالب رضاى تواند
مرده عشق و زنده امّید *** زنده و مرده از براى تواند
آفت عقل و هوش اهل نظر *** چشم و ابروى دلرباى تواند
اى سلیمان به دستگاه مکوب *** سر موران که زیر پاى تواند
عالمى همچو سیف فرعانى *** با چنین حُسن، مبتلاى تواند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- ق، ۲۱.
شرح صحیفه (قهپایی)
«و رسلک من الملائکه الى اهل الارض بمکروه ما ینزل من البلاء و محبوب الرخاء».
الرخاء: ضد الشده من سعه العیش.
یعنى: و صلاه بر رسولان تو از فرشتگان که فرود آورندگانند به اهل زمین آنچه نازل مى شود به ناخوش شمرده شده از بلاها و زحمت و به دوست داشته شده از فراخى معیشت و رحمت.
«و السفره الکرام البرره».
السفره- بالتحریک-: الکتبه. قال الله تعالى: (بایدى سفره). واحدهم سافر، مثل کفره و کافر. و هم الملائکه الذین ینتسخون الکتب من اللوح المحفوظ.
و الکرام: جمع الکریم. و البرره: جمع بار.
و بر فرشتگانى که از لوح محفوظ نسخه وامى گیرند، بزرگانند نزد خداى- یا: کریمان و مهربانانند که استغفار مى کنند به جهت خلقان- نیکوکارانند.
«و الحفظه الکرام الکاتبین».
یعنى: و صلاه بر حفظه- یعنى ملائکه اى که نگاهبانانند بر بندگان به گفتار و کردار ایشان- و بزرگانند نزد خداى و نویسندگان روزنامجات اقوال و افعال عبادند.
و در بعضى تفاسیر مذکور است که حفظه و کرام الکاتبین ایشان ده ملکند به روز و ده به شب. و اصح و اشهر آن است که دو ملکند به روز و دو به شب که بر چپ و راست بندگان نشسته اند و اقوال و افعال ایشان را نگاه مى دارند و ثبت مى نمایند.
و موید قول اخیر است آنچه از ابن عباس منقول است که: با هر انسانى دو ملک موکلند، دو در روز و دو در شب، یکى بر یسار و دیگر بر یمین. هر گاه تکلم نماید به حسنه، آنکه بر یمین است ثبت نماید آن را. و اگر متکلم شود به سیئه آنکه بر یمین است بر فرشته ى دست چپ بگوید که: ثبت مکن که شاید نادم شود و توبه کند. پس اگر چنانچه توبه نکند، بنویس آن را.
«و ملک الموت و اعوانه».
یعنى: و صلاه بر فرشته اى که موکل است بر قبض ارواح و نام او عزراییل است، ارواح را بخواند جواب دهند، پس اعوان خود را به قبض آن فرماید، و بر اعوان و مددکاران او که ملائکه ى رحمت و عذابند.
«و منکر و نکیر».
اسم مفعول من انکر بمعنى نکر بالکسر. و النکیر فعیل بمعنى مفعول. کلاهما ضد المعروف. سمیا به لان المیت لم یعرفهما و لم یر صوره مثل صورتهما. و انما صورا بتلک الصوره القبیحه و نکرا لیخاف الکافر و یتحیر فى الجواب. و اما المومنون فیریهم الله تعالى کذلک امتحانا و یثبتهم بالقول الثابت امتنانا و لا یخافون. لان من خاف الله تعالى فى الدنیا و آمن به و برسله و کتبه، لم یخف فى القبر.
یعنى: و صلاه بر دو فرشته اى که آن را منکر و نکیر گویند که موکلند بر آنکه هر گاه کسى را در قبر گذارند، بیایند و سوال کنند از خدا و پیغمبر و حجج وى .
«و رومان فتان القبور».
اى: فتان اهل القبور.
و «فتان» به صیغه ى فعال از صیغ مبالغه است. و به جر- بنابر نسخه ى اصل- صفت رومان است. و به نصب- چنانچه از ابن ادریس مروى است- بنابر مدح است یا به اضمار اعنى. و هو من الفتنه بمعنى الاختبار و الامتحان. قال ابن الاثیر فى نهایته. و فى حدیث الکسوف: «انکم تفتنون فى القبور». یرید مساءله منکر و نکیر. من الفتنه: الامتحان و الاختبار.
یعنى: و صلاه بر رومان که اسم فرشته اى است از فرشته هاى قبر و با ابن آدم مى باشد در قبر و آزمایش او مى کند. اگر از اهل ایمان است، وسیع و فراخ مى سازد قبر او را. و اگر از اهل ایمان نیست، مسلط مى سازد بر او حیات و عقارب. چنانچه در کتاب کافى از حضرت جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که:
«ان الله یسلط علیه تسعه و تسعین تنینا لو ان تنینا واحدا منها نفخ على الارض، ما انبتت شجرا ابدا».
یعنى: به درستى که خداى تعالى مسلط مى سازد بر کافر نود و نه مار بزرگ که اگر یکى از آن ماران نفس بر زمین دمد، دیگر هرگز زمین گیاه نرویاند.
«و الطائفین بالبیت المعمور».
و صلاه بر فرشتگانى که طوف کنندگان بیت معمورند.
و آن خانه اى است در آسمان هفتم- و بعضى گفته اند در آسمان چهارم- برابر کعبه ى معظمه که حرمت او در آسمان همچنان است که حرمت کعبه در زمین. هر روز هفتاد هزار فرشته به گرد او طواف کنند، چنانچه در تفاسیر مذکور است.
«و مالک، و الخزنه».
و بر مالک- که نام فرشته اى است که موکل است بر دوزخ و نگاهبان دوزخ است- و بر فرشتگان دیگر که خازنان دوزخند.
«و رضوان و سدنه الجنان».
السدنه: جمع سادن، کخدمه جمع خادم. قال ابن الاثیر فى نهایته: فیه ذکر سدانه الکعبه. هى خدمتها (و تولى امرها) من فتح بابها و اغلاقها. (یقال: سدن یسدن) فهو سادن (و الجمع سدنه).
یعنى: و صلاه بر رضوان- که فرشته اى است موکل بر بهشت و راتق (و) فاتق بهشت است- و بر دیگر فرشتگان که دربانان و خادمان بهشتند.
«و الذین لا یعصون الله ما امرهم، و یفعلون ما یومرون».
و بر فرشتگانى که نافرمانى نکنند خداى را در آنچه فرموده ایشان را در ازمنه ى ماضیه، و مى کنند آنچه فرموده مى شوند به آن در زمان آینده.
«و الذین یقولون: (سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبى الدار)».
و بر فرشتگانى که در جنات عدن باشند و گویند مر مومنان را که: بشارت باد بر شما به دوام سلامت- یعنى همیشه سالم خواهید بود- به آنچه صبر کردید و شکیبایى ورزیدید بر فقر در دنیا. پس نیکوست سرانجام آن سراى که ایشان یافتند.
«و الزبانیه الذین اذا قیل لهم: (خذوه فغلوه ثم الجحیم صلوه) ابتدروه سراعا، و لم ینظروه».
الزبانیه: ماخوذ من الزبن و هو الدفع. و هم تسعه عشر ملکا یدفعون اهل النار الیها. و فى التنزیل الکریم: (علیها تسعه عشر).
صلوه: اى: القوه فى النار. من: صلیته- بالتشدید -اى: القیته فى النار. و صلیت العصا بالنار ایضا، اذا لینتها و قومتها. فى النهایه الاثیریه.
و بدرت الى الشىء ابدر بدورا: اسرعت. و کذلک بادرت الیه. و تبادر القوم: تسارعوا. و ابتدروا السلاح: تسارعوا الى اخذه.
و «ینظروه» -على صیغه المضارع المعلوم من باب الافعال- من الانظار بمعنى الامهال و التاخیر.
یعنى: و صلاه بر زبانیه -که نوزده فرشته اند موکل بر دوزخ به جهت عذاب اهل دوزخ- آن فرشتگانى که چون گفته شود ایشان را که بگیرید کسى را، پس در غل کشید وى را- یعنى دست او بر گردن او بندید- پس در آتش بزرگ اندازید او را، شتابندگان باشند در این امر و مهلت ندهند او را.
«و من اوهمنا ذکره، و لم نعلم مکانه منک، و باى امر و کلته».
یقال: اوهمنا، اى: ترکنا. و اوهمت الشىء: ترکته. و اوهم من الحساب مائه، اى: اسقطها منه.
و بر فرشتگانى که ترک کردیم ذکر ایشان را و ندانسته بودیم جاى ایشان را نزد تو و به اینکه به کدام کار گماشته اى ایشان را.
«و سکان الهواء و الارض و الماء».
و بر فرشتگانى که ساکنانند در هوا و زمین و آب- که موکلند بر ایشان و متصرفند در احوال ایشان.
«و من منهم على الخلق».
اى: و من وکلت من الملائکه على الخلق للحفظ.
لایبعد ان یکون مراده علیه السلام من «منهم على الخلق» الملائکه الذین هم من المجردات المحضه و المفارقات الصرفه. و المعنى انهم فى عالم الامر، مشرفون على عالم الخلق.
یعنى: و آن فرشتگانى که از مجردات محضه اند و مفارقات صرفه اند و مشرف و مستعلى و موکلند بر عالم خلق، یعنى بر عالم جسمانیات از معادن و نباتات و حیوانات.
و بباید دانست که جمیع عقلا اتفاق دارند بر اینکه ملائکه اشخاص جسمانى هستند که آمد و شد نمایند در رنگ آدمیان. و آنچه محصل اقوال است در حقیقت ملائکه، دو قول است.
یکى قول متکلمین که ایشان ملائکه را اجسام لطیفه ى نورانیه مى دانند که قادرند بر تصرفات سریعه و افعال شاقه و فاعل خیراتند على الاتصال، و تفاوت درجات ایشان به اعتبار مراتب ایشان است در عبادت.
و دوم قول حکما که ایشان را اجسام نمى دانند لیکن انواع متباینه مى دانند: بعضى از ایشان آنند که مجردند از جسمیت و از تدبیر اجسام. و بعضى مجردند از جسمیت، لیکن مدبر اجسامند. و بعضى آنند که مجرد نیستند بلکه جسمانى اند و حالند در اجسام و قائمند به آن. و در تنزیل آسمانى و کتاب الهى اشاره به این مراتب شده.
و شیخ ابوعلى در رساله ى «حدود» مى گوید که: الملک جوهر بسیط ذو حیاه و نطق و عقل غیر مائیت هو واسطه بین البارى عز و جل و بین الاجسام الارضیه. فمنه عقلى. و منه نفسى. و منه جسمانى.
و کلام سیدالساجدین نیز اشعار به این اقسام دارد، چنانچه ظاهر شد در طى این دعاى شریف.
«فصل علیهم یوم تاتى کل نفس معها سائق و شهید».
«سائق» یسوقها الى المحشر. و «شهید»، اى: شاهد یشهد علیها بعملها.
(یعنى:) پس رحمت فرست -خدایا- برایشان تا روزى که هر نفسى که آید به عرصه ى محشر، سائقى و راننده اى داشته باشد و با او گواهى -که به نیک و بد او گواهى دهد- باشد.
و از ابن عباس مروى است که سائق فرشته اى باشد، و گواه عمل وى. و بعضى دیگر گویند که: سائق از فرشتگان باشد و گواه اعضاى وى، و بر وى گواهى دهند.
و در بعضى نسخ صحیفه ى مکرمه به جاى «سائق»، «قائم» است. یعنى: قائمى و شهیدى با او باشد.
«و صل علیهم صلاه تزیدهم کرامه على کرامتهم و طهاره على طهارتهم».
و رحمت فرست بر ایشان، رحمتى که بیفزاید و زیاده کند ایشان را کرامتى بالاى کرامتى و پاک شدنى بالاى پاک شدنى. یعنى کرامت و طهارت بیشمار.
«اللهم و اذا اصلیت على ملائکتک و رسلک و بلغتهم صلاتنا علیهم، فصل علیهم بما فتحت لنا من حسن القول فیهم. انک جواد کریم».
الجواد هو المنعم الکثیر الانعام و الاحسان. و الفرق بینه و بین الکریم ان الکریم هو الذى یعطى مع السوال و الجواد هو الذى یعطى من غیر سوال. و قیل بالعکس. و الجود: السخاء. و رجل جواد، اى: سخى. و لا یقال: الله عز و جل سخى. لان اصل السخاوه راجع الى اللین. یقال: ارض سخاویه و قرطاس سخاوى، اذا کان لینا. و سمى السخى سخیا للینه عند الحوائج.
یعنى: بار خدایا، چون رحمت کنى بر فرشتگان و پیغمبران خود و برسانى به ایشان صلواتى که ما برایشان فرستادیم، پس رحمت کن برایشان- یا: بر ما، بنابر اختلاف نسخ- به آنچه گشاده اى بر ما از نیکویى گفتار در حق ایشان. به درستى که تویى بخشنده بى آنکه عوضى خواهى و غرضى داشته باشى، کریمى که مى بخشى. بى منت سوال.
شرح صحیفه (مدرسی)
اللغه:
رخاء: یعنى وسعت مقابل شدت.
سفیر: پیغام آور و او را در فارسى ایلچى گویند.
روه: جمع بر نیکوئى.
کرام: جمع کریم: یعنى صاحب اوصاف کریمه و محموده و حسنه.
شرح:
یعنى صلوات بفرست بر رسولان خود از ملائکه به سوى اهل زمین به بدى آنچه که نازل مى شود از بلاء و خوبى وسعه و بر حفظه کرام الکاتبین. بیان: هر چیزى که از آسمان نازل شود از مکروهات و بلیات و محمودات، و حسنات با او ملائکه هستند که مکروهات را به اهل او رسانند و همچنین محمودات را و جمعى هم از ملائکه هستند که کتابت اعمال مردم را کنند از بدیهاى صادره و خوبیها با هر نفرى دو ملک است که کاتب اعمال ایشان است.
چنانچه از پیغمبر صلى الله علیه و آله روایت شده است، که کاتب حسنات در طرف راست انسان است و کاتب سیئات از سمت چپ و صاحب راست امیر است بر صاحب چپ، پس اگر انسان عمل خوب کند مى نویسد او را ملک جانب راست یک بده و اگر عمل بد کند مى گوید صاحب یمین به صاحب یسار که واگذار او را هفت ساعت شاید توبه کند یا استغفار نماید.
پس ظاهر آن است که همین جماعت باشند کرام الکاتبین.
تو پندارى که بد کو رفت و جان برد حسابش با کرام الکاتبین است
اللغه:
ملک الموت: عبارتست از عزرائیل (ع) منکر و نکیر و رومان سه ملک هستند که در قبر داخل شوند.
فتان: مشتق از فتنه به معنى امتحان یا مشتق از فت به معنى تفرق گویند: این ملک مى شکند قبر را و خراب مى کند.
خزنه: جمع خازن و آنها ملائکه هستند که خدام جهنم هستند. مالک اسم رئیس ایشان است، رضوان خدمه ى بهشت هستند.
بیت المعمور: خانه اى است در آسمان چهارم مقابل کعبه، و در بعضى از روایات آسمان هفتم است، و بعضى از روایاتست که او اول خانه است که قرار داده شده از براى عبادت در زمین و بعد از اینکه خلاق عالم کعبه را خلقت کرد او را بلند کرد در آسمان مقابل کعبه.
الترکیب:
فتان اگر ماخوذ باشد از فتنه منصوب است بر فتح و اگر از فت باشد نصب او به واسطه ى غیر منصرف بودن او است و احتمال کسر هم دارد چنانکه تمام نسخ مصححه اعراب به او شد در این صورت فتان به معنى فتنه است.
شرح:
یعنى صلوات به فرست تو بر ملک الموت و یاران او و بر منکر و نکیر و بر رومان که اختیار کننده ى قبور است و بر طائفین بر بیت المعمور، و بر مالک که رئیس جهنم است و بر رئیس بهشت و خدمه ى کوهها.
تنبیهات:
اول اینکه در السنه و مستفاد از روایات چنان مفهوم مى شود که قابض ارواح نیست مگر عزرائیل علیه السلام لکن از صحیفه چنان استفاده مى شود که اعوان هم از براى او هست مثل مالک و رضوان از براى بهشت، و دوزخ پس اعوان مامور هستند به امر او بعد از اینکه جاى آورند عرض به او کنند و الله اعلم.
دویم: اجماع اهل اسلام بر آن است که دو ملک وارد بر قبر هر مکلف از انسان شوند و از او سئوال معالم دین کنند اگر جواب گفت روزنه ى از بهشت به او نشان دهند، و الا از آتش.
در روایت کافى از موسى بن جعفر علیه و على آبائه و ابنائه الصلوه و السلام روایت کند که گفت: فرمود: امام علیه السلام که گفته مى شود به مومن در قبر که کیست رب تو؟ عرض مى کند: خداى، گفته مى شود به او: دینت؟ عرض مى کند: اسلام، گفته مى شود که: پیغمبر تو کیست؟ عرض مى کند محمد (صلی الله علیه وآله) گفته مى شود: امام تو کیست؟ عرض مى کند: فلان گفته مى شود از کجا دانستى حقیقت این امور را؟ عرض مى کند: امرى است که خدا هدایت کرده مرا به او و ثابت داشت بر او پس گفته مى شود بر او که به خواب خواب کردنى که در آن پریشانى نیست مثل خوابیدن عروس پس از آن باز کنند از براى او درى را از بهشت از روح و ریحان بهشت به او رسد، و عرض مى کند: اى خداى من تعجیل کن از براى ما قیام قیامت را شاید برگردیم به اهل و مال خودمان، و گفته شود به کافر: من ربک؟ عرض مى کند الله، و من نبیک؟ عرض مى کند: محمد صلى الله علیه و آله و سلم و گفته شود: چه هست چه است دین تو؟ عرض کند: اسلام گفته شود: از کجا دانستى؟ عرض کند: شنیدم که مردمان چنین مى گفتند پس آن دو ملک چنان عمودى بر او بزنند که اگر جن و انس جمع شوند طاقت او را ندارند پس پاشیده شود مثل گداختن مس و درى از جهنم به روى او باز کنند از حمیم به او برسد و همیشه ندا کند اى رب قیامت را دور کن از ما را الحدیث.
از این حدیث شریف چنان استفاده مى شود که این دو ملک گاهى مبشر و بشیر هستند و گاهى منکر و نکیر، و در بعضى از نسخ مبشر و بشیر که دارد منافات ندارد و کیف کان منکر و نکیر دو ملکند وارد بر قبر شوند بر مومن و کافر.
در مجمع البحرین است که بعضى از اهل اسلام منکر شدند تسمیه ى این دو ملک را به این دو اسم و گفتند که: منکر عبارت است از آن جوابى که از کافر صادر شود در وقت سئوال، و نکیر عبارتست از سرزنش و شماتت آن دو ملک بر کافر از براى مومن منکر و نکیر نیست.
احادیث صریحه بر خلاف ایشان است از این ظاهر آن است که این مطلب را بعض از اهل کفر منکر ندارد، بلى اگر غرض او این باشد که بر مومن سئوال شود این خلاف اخبار است.
سیم: رومان اسم ملکى است در کتاب مجمع البحرین در ماده طیر روایت کند از عبدالله بن سلام گفت سئوال کردم از پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم، از اول ملکى که داخل قبر شود بر میت پیش از نکیر و منکر فرمود پیغمبر که: ملکى داخل شود که وجه او تلوءتلوء کند مثل آفتاب اسم او رومان داخل مى شود به رمیت و مى گوید به او بنویس آنچه را که عمل کردى از بدى و خوبى عرض کند به چه بنویسم کجا است قلم من و مرکب من و دوات من، رومان فرماید آب دهن تو مرکب تو، اصبع قلم تو، عرض کند به روى چه بنویسم و حال آنکه صحیفه ندارم؟ فرماید: کاغذ تو کفن تو پس مى نویسد آنچه خیر در دنیا کرده بود پس همانکه به سیئات خود رسید حیا کند از نوشتن پس فرماید رومان به او اى خطاکننده از خالق خود حیا نکردى در دنیا و الان حیا مى کنى پس رومان عمود خود بلند کند که بزند او را عرض کند که عمود خود را بردار تا بنویسم. پس کتابت خواهد کرد در آن صحیفه تمام حسنات و سیئات خود را پس فرماید که به پیچ و مهر کن عرض کند به چه مهر کنم و حال آنکه خاتم ندارم؟ فرماید مهر کن او را به ناخن خود او مهر کند و آن صحیفه را در گردن او اندازد و آویز کند تا روز قیامت کما قال الله تعالى: و کل انسان الزمناه طائره فى عنقه.
خداوند کریم مى فرماید در قرآن مجید که: علیها تسعه عشر یعنى بر جهنم نوزده نفر هستند که ایشان کلیدداران جهنم هستند مالک و هیجده نفر چشمهاى ایشان مثل برق خاطف است دندانهاى ایشان مثل نیزه ها است از دهان ایشان شعله ى آتش بیرون مى آید ما بین دو کتف ایشان به قدر مسافت یکسال راه است کف دست هر یک وسعت دارد که مثل طایفه مضر و ربیعه در او جاى گیرد رحمت از ایشان برداشته شده است برمى دارد هر یک از ایشان هفتاد هزار نفر پس مى اندازد هر جاى از جهنم که مى خواهد.
در جاى دیگر مى فرماید: و ما جعلنا اصحاب النار الا ملائکه یعنى میل و شهوت ایشان قرار ندادیم مگر عذاب نمودن اهل آتش.
و بر جماعتى از ایشان که عصیان نکنند خدا را در چیزى که امر کرده ایشان را و جاى آورند در چیزهائیکه ایشان مامور به او هستند
عقبى: خانه ى آینده مقابل دنیا، سدنه خدمه.
و بر آن کسانیکه مى گویند بر مومنین: رحمت خدا بر شما باد به سبب صبرى که کردید چه خوب است خانه ى آخرت یعنى بهشت
اللغه:
زبانیه: ماخوذ من الزبن به معنى انداختن و دفع کردن و فرقه ى از ملائکه را گویند چنانکه در آیه ى شریفه دارد که: سندع الزبانیه چونکه ایشان اهل جهنم را به سوى جهنم اندازند.
غل: به معنى قید.
تصلیه: القاء کردن و انداختن.
نظره: مهلت دادن، ایهام: ترک کردن و واگذاشتن. او همت الشیىء ترکته، سایق: از سوق به معنى راندن، شهید: شاهد.
شرح:
یعنى رحمت بفرست بر ملائکه که مسمى به زبانیه هستند آن چنان کسانى هستند که زمانى که گفته شود ایشان را بگیرید عاصى را پس قید کنید او را پس در جهنم بیندازید او را مبادرت کنند در امتثال امر مبادرت کردنى و مهلت نمى دهند او را و رحمت بفرست کسى را که ترک کردیم ما ذکر او را، و ندانستیم مکان او را نزد تو و به کدام امرى از امور او را مامور نمودى، و رحمت بفرست بر ملائکه که ساکنین در هوا و زمین و آب هستند، و رحمت بفرست کسى از ایشان را که موکلند بر خلق پس صلوات بفرست بر ایشان در روزى که مى آید هر نفسى که با او است قائم و شهید یعنى هر که هست یکى کاتب اعمال است، و دیگرى شاهد، صلوات بفرست بر ایشان صلوات فرستادنى که زیاد کند ایشان را بزرگى و عظمت فوق بزرگى و عظمت ایشان و نزاهت فوق نزاهت ایشان اى خداى من زمانى که صلوات مى فرستى بر ملائکه خود و انبیاء خود برسان تو صلوات ما را بر ایشان پس صلوات بفرست بر ایشان به سبب آن چیزى که حکم کردى از براى انتفاع ما از حسن قول که در ایشان است.
توضیح مراد:
این خوبیهائى که ما در حق ایشان بیان مى کنیم که سبب توفیق ما شده است یا سبب او حکم تو است که در حق ایشان خوبى بیان کنیم یا اینکه ثناء ایشان اولا از شما شده است و ما هم تبعیت کردیم این معنى بنا بر نسخه ى معروفه که علیهم است اما بناء بر نسخه ى کفعمى علینا چنانکه ظاهر است و انسب است معنى او این است که وقتیکه مى خواهى رحمت خود را بر ایشان نازل نمائى بر ما هم نازل کن توئى جواد و کریم.
تذئیلات:
الاول: قوله (ع) «فصل علیهم یوم تاتى»، از این فقره چنان استفاده مى شود که در یوم قیامت کبرى حتى ملائکه هم در امن نیستند و خوف و رعب از براى آنها هم هست چگونه چنین نباشد زیرا که رتبه ى ایشان از رتبه ى اکثر انبیاء و اولیاء بالاتر نیست و حال آنکه در یوم قیامت بعد از اینکه جهنم وارد قیامت شود هر نبى و ولى بر روى خواهد افتاد و فریاد و انفساه خواهد نمود الا محمد صلى الله علیه و آله و او نداءوا امتاه خواهد نمود.
الثانى: قوله (ع) «و من منهم على الخلق» اینها فرقه ى از ملائکه هستند که یا خلق هستند از جهت ایشان یا مستولى بر خلق هستند یا موکلند بر خلق صنفى از ایشان معقبات هستند روایت کند صدوق علیه الرحمه در توحید به اسناد خود از امیرالمومنین علیه الصلوه و السلام که نیست کسى مگر اینکه با او ملائکه هستند، حفظه، حفظ کند او را از چاه افتادن یا دیوار روى او خراب شدن یا بدى به او برسد همینکه اجل موعود رسید او را وامى گذارند او را ما بین او و بین چیزهائى که به او برسد، در روایت دیگر آنست که معقبات ده نفر از ملائکه هستند که با انسانند و صنفى از آنها موکلند به غیر حفظ از امور دیگر.
روایت مى کند ثقه الاسلام (ره) از صادق آل محمد صلى الله علیهم اجمعین که در زمین بنى آدمى نیست مگر اینکه با او دو ملک هستند موکل به او است همینکه داخل خلا شود آن دو ملک گردن او را کج کنند و گویند اى پسر آدم، نظر کن به سوى چیزى که مشقت از براى او مى کشیدى در دنیا، روایت کند باز هم که اگر کسى عیادت مریض کند هفتاد هزار ملک موکل کند که محیط شوند بر ماوى و منزل او و تسبیح کنند در او و تقدیس کنند و تکبیر کنند تا روز قیامت، نصف ثواب او مال عیادت کننده است.
در روایت صحیح از حضرت صادق علیه السلام است که فرمودند: اگر کسى بمیرد مى فرستد خلاق عالم ملکى را به سوى اهل او از کسانى که محزون شدند در موت او پس مسح مى کند قلب او را خواهد فراموش کرد حزن و مصیبت را اگر این نحو نباشد دنیا معمور نخواهد ماند، و ایضا مروى است که کسى که دیدن کند برادر دینى خود را در مرض یا در صحت نرود نزد او از روى خدعه و نه از روى عوض یعنى که او بازدید کند یا خود بازدید کند موکل کند خدا هفتاد هزار ملک را که ندا کنند از عقب او: کار خوبى کردى جنت گوارا شود ترا.
از حضرت باقر علیه السلام مروى است که بود از چیزهائى که خداى عزوجل مناجات به موسى بن عمران على نبینا و آله و علیه الصلوه و السلام کرد فرمود: اى موسى اکرام کن سائل را به چیز دادن کم یا به جواب دادن نیکو بدرستى که مى آید ترا از جن و انس نیست ملائکه ى از ملائکه ى خدا مى آید امتحان کند خدا ترا از نعمتى که بر تو داده است، نظر کن چه کار مى کنى اى پسر عمران، و ایضا مروى است از صادق آل محمد صلى الله علیهم اجمعین که فرمودند: در آسمان دو ملکى است موکل بندگان هر که تواضع از براى خدا کند بلند کند او را هر که تکبر کند بر زمین زنند او را.
سیم: قوله علیه السلام «و ملک الموت و اعوانه» فى الجمله در سابق اشاره شد تفصیل مقال آن است که مرحوم مجلسى در شرح مى فرماید: آیات و اخبار دلالت کند بر اینکه از براى ملک الموت اعوان است خداى عزوجل مى فرماید در قول خود «الله یتوفى الانفس حین موتها»، و مى فرماید «توفته رسلنا»، و «هم لایفرطون»، و فرمود «الذین تتوفیهم الملائکه طیبین»، و فرمود «ملک الموت الذى وکل بکم».
در روایت احتجاج است که امام علیه السلام مى فرماید: در جواب زندیقى از زنادقه که مدعى بود آیات قرآن با هم تناقض دارند: اینکه خلاق عالم اجل و اعظم است از اینکه متولى شود قبض روح را به نفسه عمل ملائکه و رسل او عمل او است زیرا که ایشان به امر او جاى آورند پس اختیار کرد خدا جل ذکره از ملائکه رسل و سفرا ما بین خود و خلق خود آنها هستند که مى فرماید: «الله یصطفى من الملائکه رسلا و من الناس» پس هر که از اهل طاعت است- مباشرت قبض روح او ملائکه خیر و رحمت کنند و هر که از اهل معصیت است مباشرت قبض روح او ملائکه نقمت کنند و از جهت ملک الموت یاران است، از ملائکه رحمت و غضب از روى امرا و کار کنند و فعل ایشان فعل او است، هر عملى که کنند منسوب به ملک الموت است بعد از اینکه عمل ایشان عمل ملک الموت هست عمل ملک الموت هم عمل خدا است زیرا که خدا مى میراند انفس را بدست خود هر که را که مى خواهد.
ترجمه و شرح صحیفه (امامی و آشتیانی)
در چهارمین فراز امام علیه السلام از خداوند مى خواهد که درود خود را بر گروههاى دیگر از فرشتگانش فروفرستد، گروههائى که ماموریتهاى خاصى به آنها محول شده عرض مى کند: خداوندا: (بر فرشتگانى که رسولان تو به سوى زمینیانند که ناراحتیها و مشکلاتى بر آنان نازل کنند و یا خرسندیها و خوبیهائى را فرود آورند (درود فرست) (و رسلک من الملائکه الى اهل الارض بمکروه ما ینزل من البلاء و محبوب الرخاء).
همچنین: (بر سفیران گرامى و نیکوکار خود و حافظان بزرگوار و کاتب اعمال انسانها) (و السفره الکرام البرره، و الحفظه الکرام الکاتبین).
(و بر فرشته ى مرگ و اعوان و انصارش که ماموریت قبض روح انسانها را به عهده دارند و بر منکر و نکیر (مسئولان سئوال و جواب مردگان) و بر آنها که دستور آزمایش و امتحان اهل قبور را دارند نیز درود فرست. (و ملک الموت و اعوانه، و منکر و نکیر، و رومان فتان القبور).
و نیز از خداوند مى خواهد درود خود را بر فرشتگانى که: (اطراف بیت المعمور، طواف مى کنند و بر مالک و خازنان و کلیدداران بهشت فروفرستد (و الطائفین بالبیت المعمور، و مالک، و الخزنه، و رضوان، و سدنه الجنان).
همچنان تقاضاى درود بر فرشتگانى مى کند که: (هیچگاه فرمان خدا را عصیان نمى کنند و آنچه فرمان مى دهد انجام مى دهند) (و الذین (لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یومرون).
و مى خواهد که خداوند درود خود را بر فرشتگانى که به هنگام ورود بهشتیان از آنان استقبال مى کنند و مى گویند: (سلام بر شما در برابر صبر و استقامتى که کردید وارد بهشت شوید چه پایان نیک و چه عاقبت خوبى) (و الذین یقولون: (سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبى الدار).
همچنین از خداوند قادر متعال مى خواهد: (بر آن فرشتگان پاسبان و نگهبان آماده به خدمتى که هرگاه به آنها گفته شود جهنمیان را بگیرید، آنها را به غل و زنجیر بکشید و به جهنم درافکنید به سرعت اقدام کرده، هیچ مهلتى به آنها نمى دهند) (و الزبانیه الذین اذا قیل لهم: (خذوه فغلوه ثم الجحیم صلوه)، ابتدروه سراعا، و لم ینظروه).
و سرانجام چون شمارش همه ى آنها در یک دعا امکان پذیر نیست عرض مى کند درود خود را بر فرشتگانى که نام آنها را یاد نکردیم و مکان و موقعیتشان را در نزد تو و اینکه چه کارى را به عهده ى آنان گذارده اى نمى دانیم (درود فرست) (و من اوهمنا ذکره، و لم نعلم مکانه منک، و باى امر وکلته).
(و به تمام ساکنان هوا و زمین و آب و بر همه ى آنها که بر مخلوقت گماشته اى درود فرست (و سکان الهواء و الارض و الماء، و من منهم على الخلق).
درود فرست بر آنان در روزى که همه کس در صحراى قیامت حاضر مى شود و همراه هر کس سائق و شهیدى است (فصل علیهم یوم یاتى (کل نفس معها سائق و شهید).
(درودى که کرامتى بر کرامتشان و طهارت و پاکیزگى بر طهارت آنها بیفزاید) (و صل علیهم صلوه تزیدهم کرامه على کرامتهم و طهاره على طهارتهم).
و در پایان عرض مى کند: (بار خداوندا آنگاه که بر فرشتگان و رسولانت درود فرستادى و درود ما را نیز به آنان ابلاغ کردى درودى بر آنها بفرست بدان گونه که ما را به ذکر خیرشان توفیق داده اى که تو جواد و کریمى (اللهم و اذا صلیت على ملائکتک و رسلک، و بلغتهم صلاتنا علیهم فصل علیهم بما فتحت لنا من حسن القول فیهم، انک جواد کریم).
ریاض السالکین (سید علیخان)
ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج۲، ص:۷۸-۵۹
«وَ رُسُلِک مِن المَلائِکةِ إِلى أهلِ الأَرْضِ بِمَکرُوهِ ما ینزِلُ مِنَ البَلاءِ وَ مَحبُوبِ الرّخاءِ».
الى و الباء: کلاهما متعلق برسلک، تقول: ارسلته الى فلان بکذا، و الباء: للمصاحبه نحو اهبط بسلام.
و المکروه ما یکرهه الانسان و یشق علیه و ما موصوله و من البلاء بیان لها.
و البلاء: اسم من بلاه یبلوه بمعنى امتحنه.
و المحبوب: مفعول من حبه یحبه من باب ضرب، و القیاس ان یکون بالضم من باب قتل لکنه غیر مستعمل و هى لغه فى احبه بالالف و هى الکثیره المستعمله لکنهم استغنوا بمحبوب عن محب کما تقدم بیانه فى شرح الاسناد.
و الرخاء: بالفتح و المد سعه العیش یقال: رخى عیشه، و رخو، من باب تعب و کرم رخاوه اى اتسع فهو رخى على فعیل، و الاسم الرخاء، و زید رخى البال: اى فى نعمه و خصب.
و قال الفارابى فى دیوان الادب: الرخاء: مصدر قولک رخى البال.
و فى الحدیث: تعرف الى الله فى الرخاء یعرفک فى الشده.
قیل: السفره: هم الکتبه من الملائکه ینسخون الکتب من اللوح على انه جمع سافر من السفر و هو الکتب، و قیل هم الذین یسفرون بالوحى بینه تعالى و بین انبیائه علیهمالسلام على انه جمع سفیر من السفاره، و اصل السفاره الاصلاح، یقال: سفرت بین القوم سفاره- بالکسر- اى اصلحت ثم سمى الرسول سفیرا لانه یسعى فى الاصلاح و یبعث له غالبا.
و قیل: انما سموا سفره لنزولهم غالبا بما یقع به الصلاح بین الناس تشبیها بالسفیر و هو المصلح.
و المراد بکونهم کراما: انهم اعزاء على الله تعالى او متعطفون على المومنین مستغفرون لهم.
و قال عطاء: اراد انهم یتکرمون عن ان یکونوا مع ابنآدم اذا خلامع زوجته للجماع و عند قضاء الحاجه.
و بکونهم برره: انهم اتقیاء مطیعون لله تعالى فاعلون للخیرات منزهون عن النقائص من البر بالکسر، و هو التقى و الصلاح و فعل الخیر، و هم الذین ذکرهم الله تعالى فى قوله: «فى صحف مکرمه مرفوعه مطهره بایدى سفره کرام برره»
قال بعضهم: و هذه اللفظه یعنى السفره مختصه بالملائکه لا تکاد تطلق على غیرهم و ان جاز الاطلاق بحسب اللغه، انتهى.
الحفظه: محرکه جمع حافظ من حفظ المال: اذا رعاه. و توکل به فهو حافظ و حفیظ ثم اطلق على الذین یحصون اعمال العباد من الملائکه و هم الحافظون قال تعالى: «و ان علیکم لحافظین کراما کاتبین» و هم طائفتان: ملائکه الیمین للحسنات، و ملائکه الشمال للسیئات. قال تعالى: «اذ یتلقى المتلقیان عن الیمین و عن الشمال قعید».
عن الصادق علیه السلام انه قال: استعبدهم الله بذلک و جعلهم شهودا على خلقه لیکون العباد لملازمتهم ایاهم اشد على طاعه الله مواظبه و عن معصیته اشد انقباضا، و کم من عبد هم بمعصیه فذکر مکانهم فارعوى و کف، فیقول: ربى یرانى و حفظتى على. بذلک تشهد. قال المفسرون: و فى تعظیم الکاتبین بالثناء علیهم تفخیم لامر الجزاء و انه عند الله تعالى من جلائل الامور حیث یستعمل فیه هولاء الکرام.
و اعلم: ان الحفظه على قسمین: حفظه على العباد و هم الکرام الکاتبون المذکورون. و حفظه للعباد و هم الذین یحفظونهم بامر الله تعالى من الافات التى تعرض لهم کما قال تعالى: «له معقبات من بین یدیه و من خلفه یحفظونه من امر الله».
عن ابى جعفر علیه السلام یقول: من امر الله من ان یقع فى رکى او یقع علیه حائط او یصیبه شىء حتى اذا جاء القدر خلوا بینه و بینه فیدفعونه الى المقادیر و هما ملکان یحفظانه باللیل و ملکان بالنهار یتعاقبانه.
تکمیل:
قال بعض القدماء: ان هذه النفوس البشریه و الارواح الانسانیه مختلفه بجواهرها، فبعضها خیره و بعضها شریره، و کذا القول فى البلاده و الذکاء و الفجور و العفه و الدناءه و الشرف و غیرها من الهیئات، و لکل طائفه من هذه الارواح السفلیه روح سماوى هو لها کالاب الشفیق و السید الرحیم یعینها على مهماتها فى یقظتها و منامها، تاره على سبیل الرویا، و اخرى على سبیل الالهامات و هو مبدا لما یحدث فیها من خیر و شر، و تعرف تلک المبادىء فى مصطلحهم بالطباع التام یعنى: ان تلک الارواح الفلکیه فى تلک الطبائع و الاخلاق تامه بالنسبه الى هذه الارواح السفلیه و هى الحافظه لها و علیها، و هذا هو المراد بالحفظه.
و قال بعضهم: ان الله سبحانه خلق الطبائع المتضاده و مزج بین العناصر المتنافره حتى استعد ذلک الممتزج بسبب ذلک الامتزاج لقبول النفس المدبره و القوى الحسیه و المحرکه، قالمراد بالحفظه: المرسله فى قوله تعالى: «و یرسل علیکم حفظه» هى تلک النفس، و القوى الذى تحفظ تلک الطبائع المقهوره على امتزاجاتها و هى الضابطه على انفسها اعمالها، و المکتوب فى الواحها صوره ما تفعله لتشهد به على انفسها یوم القیامه کما قال تعالى: «قالوا شهدنا على انفسنا و غرتهم الحیاه الدنیا و شهدوا على انفسهم انهم کانوا کافرین». و هى المعقبات من بین یدى الانسان و من خلفه الحافظون له من امر الله.
و قال آخرون: ان للنفوس المتعلقه بهذه الاجساد مشاکله و مشابهه بالنفوس المفارقه عن الاجساد فیکون لتلک المفارقه میل الى النفوس التى لم تفارق فیکون لها تعلق ایضا بوجه ما بهذه الابدان بسبب ما بینها و بین نفوسها من المشابهه و الموافقه فتصیر معاونه لهذه النفوس على مقتضى طباعها و شاهده علیها کما قال تعالى: «ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید».
هذه جمله اقوال ارباب المعقول فى حقیقه الحفظه. و الذى یقتضیه ظاهر القرآن و دلت علیه الاخبار: انهم ارواح سماویه کلفهم الله تعالى بحفظ عباده فمنهم حافظون لهم و منهم حافظون علیهم کما عرفت و الایمان بذلک اظهر و اسلم، و الله اعلم.
ملک الموت: عباره عن الروح المتولى لافاضه صوره العدم على قوى اعضاء هذا البدن و لحال مفارقه النفس له و اسمه على ما وردت به الاخبار المستفیضه عزرائیل.
عن ابى الحسن الاول علیه السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: ان الله تبارک و تعالى اختار من الملائکه اربعه: جبرئیل، و میکائیل، و اسرافیل، و ملک الموت».
و فى روایه: ان هولاء الاربعه هم المدبرات امرا فالمقسمات امرا، و عن اسباط بن سالم مولى ابان قال: قلت لابىعبدالله علیهالسلام: جعلت فداک یعلم ملک الموت نفس من یقبض؟ قال: لا انما هى صکاک تنزل من السماء اقبض نفس فلان.
و الاعوان: جمع عون بالفتح و هو الظهیر على الامر و المعاون علیه اعانه اعانه و عاونه معاونه.
روى الصدوق فى الفقیه قال: سئل الصادق علیه السلام عن قول الله عز و جل: «الله یتوفى الانفس حین موتها» و عن قول الله عز و جل: «قل یتوفیکم ملک الموت الذى و کل بکم» و عن قول الله تعالى: «الذین تتوفیهم الملائکه طیبین» و «الذین تتوفیهم الملائکه ظالمى انفسهم» و عن قوله تعالى: «توفته رسلنا» و عن قوله عز و جل: «و لو ترى اذ یتوفى الذین کفروا الملائکه» و قد یموت فى الساعه الواحده فى جمیع الافاق ما لا یحصیه الا الله عز و جل فکیف هذا؟ فقال: ان الله تبارک و تعالى جعل لملک الموت اعوانا من الملائکه، یقبضون الارواح بمنزله صاحب الشرطه له اعوان من الانس یبعثهم فى حوائجه فتوفاهم الملائکه و یتوفاهم ملک الموت من الملائکه مع ما یقبض هو و یتوفاهم الله عز و جل من ملک الموت.
و عن ابنعباس فى قوله تعالى: «توفته رسلنا» قال: اعوان ملک الموت من الملائکه.
قال بعض الصوفیه: حق ملک الموت ان یحبه المسلم من بین الملائکه فضل محبه من حیث انه سبب بتعویض الحیاه السنیه الابدیه من الحیاه الدنیه الدنیویه، و لهذا امرنا بان نقول فى دعائنا: «اللهم صل على جبرئیل و میکائیل و ملک الموت» فان جبرئیل و میکائیل سببان لانبائنا عن ذلک العالم بما فیه خلاصنا من دار الکون و الفساد، و ملک الموت سبب لاخراجنا من دار الکون و الفساد فاذا حقه عظیم و شکره لازم.
منکر: اسم مفعول من انکر الشىء انکارا خلاف عرفه.
و النکیر فعیل بمعنى الانکار. سمى بهما ملکا القبر کما تظافرت به الاحادیث، و انکر بعض اهل الاسلام تسمیتهما بهذین الاسمین، و قالوا: ان المنکر هو ما یصدر عن الکافر من التلجلج عن سوالهما ایاه، و النکیر هو ما یصدر عنهما من التقریع له، فلیس للمومن منکر و لا نکیر عند هولاء، و الاحادیث المستفیضه من طرق الخاصه و العامه صریحه فى خلافهم.
اخرج الطبرانى من العامه فى الاوسط بسند حسن عندهم عن ابن عباس قال: اسم الملکین اللذین یاتیان فى القبر: منکر و نکیر.
و اخرج البیهقى فى کتاب عذاب القبر عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: کیف انت یا عمر اذا انتهى بک الى الارض فحفر لک ثلاثه اذرع و شبر فى ذراعین و شبر، ثم اتاک منکر و نکیر اسودان یجران اشعارهما کان اصواتهما الرعد القاصف، و کان اعینهما البرق الخاطف یحفران لک الارض بانیابهما فاجلساک فزعا فتلتلاک و توهلاک؟ قال: یا رسول الله و انا یومئذ على ما انا علیه قال: نعم. قال: اکفیکهما باذن الله.
تلتله: حرکه و اقلقه، و توهله: عرضه لان یهل اى: یغلط و یسهو.
و اخرج الترمذى و البیهقى عن ابىهریره قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: اذا قبر المیت اتاه ملکان اسودان ازرقان. یقال: لاحدهما منکر و للاخر نکیر.
و عن ابى عبدالله علیه السلام قال: یجىء الملکان منکر و نکیر الى المیت حین یدفن، اصواتهما کالرعد القاصف و ابصارهما کالبرق الخاطف یخطان الارض بانیابهما و یطان فى شعورهما.
و عنه علیه السلام: ملکا القبر و هما قعیدا القبر منکر و نکیر.
قوله علیه السلام: «و رومان» فتان القبور، رومان: بضم الراء المهمله اسم احد ملائکه القبر، و هو فعلان من الروم یقال: رامه یرومه روما اذا طلبه.
اخرج ابونعیم عن ضمره بن حبیب قال: فتان القبر ثلاثه: انکر و ناکور و رومان.
و اخرج ابوالحسن القطان فى المطولات عن ضمره قال: فتان القبور اربعه: منکر و نکیر و ناکور و سیدهم رومان.
ذکر ذلک الجلال السیوطى فى الحبائک.
و فى روایه عبدالله بن سلام قال: سالت رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم عن اول ملک یدخل فى القبر على المیت قبل منکر و نکیر. فقال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: ملک یتلالا وجهه کالشمس اسمه: رومان یدخل على المیت ثم یقول له: اکتب ما عملت من حسنه و سیئه. فیقول: باى شىء اکتب؟ این قلمى و دواتى و مدادى؟ فیقول: ریقک مدادک و قلمک اصبعک، فیقول: على اى شىء اکتب و لیس معى صحیفه؟ قال: صحیفتک کفنک فاکتب. فیکتب ما عمله فى الدنیا خیرا، و اذا بلغ سیئاته یستحى منه فیقول له الملک: یا خاطىء ما تستحى من خالقک حین عملته فى الدنیا فتستحى الان، فیرفع الملک العمود لیضربه. فیقول: ارفع عنى حتى اکتبها فیکتب فیها جمیع حسناته و سیئاته ثم یامره ان یطوى و یختم. فیقول: باى شىء اختم؟ و لیس معى خاتم. فیقول: اختمها بظفرک و علقها فى عنقک الى یوم القیامه. کما قال الله تعالى: «و کل انسان الزمناه طائره فى عنقه و نخرج له یوم القیامه کتابا یلقیه منشورا».
و فتان من ابنیه المبالغه فى الفتنه.
قال ابن الاثیر و فى حدیث الکسوف: «و انکم تفتنون فى القبور» یرید مساءله منکر و نکیر من الفتنه الامتحان و الاختبار و قد کثرت استعاذته من فتنه القبر و فتنه الدجال و فتنه المحیا و الممات و غیر ذلک.
و منه الحدیث: «فبى تفتنون و عنى تسالون» اى تمتحنون بى فى قبورکم و یتعرف ایمانکم بنبوتى. انتهى.
و اصل الفتنه للفضه و هى سبکها بالنار لیتمیز ردیها من جیدها، و اضافه فتان الى القبور اما من اضافه اسم الفاعل الى معموله على حذف مضاف اى فتان اصحاب القبور او الى غیر معموله کمصارع مصر و هذا اولى، و نصبه فى روایه ابنادریس على القطع باضمار اعنى.
تبصره:
القول بسوال منکر و نکیر و فتنه القبر و عذابه و ثوابه حق یجب الایمان به لما تواترت به الاخبار، بل هو من ضروریات الدین و الاظهر الاسلم فى الایمان بذلک ان یصدق بانها موجوده، و ان هناک ملکین او اکثر على الصوره المحکیه و ان کنا لا نشاهد ذلک، اذ لا تصلح هذه العین لمشاهده الامور الملکوتیه. و کل ما یتعلق بالاخره فهو من عالم الملکوت کما کانت الصحابه یومنون بنزول جبرئیل، و ان النبى صلى الله علیه و آله و سلم یشاهده و ان لم یکونوا یشاهدونه، و کما ان جبرئیل لا یشبه الناس فکذلک منکر و نکیر و رومان، فوجب التصدیق بوجودهم و الایمان بسوالهم و فتنتهم کما اخبر به المخبر الصادق.
و اما التاویل الوارد عن غیر ارباب العصمه على تقدیر احتمال صحته فلا موجب للقول به فضلا عن الاذعان به.
طاف بالشىء یطوف طوفا و طوافا: استدار به. و البیت المعمور هو المسمى بالضراح بضم الضاد المعجمه و فتح الراء المهمله المخففه و بعد الالف حاء مهمله على وزن غراب من المضارحه و هى: المقابله و المصارعه، و راوى الصاد مصحف، و هو فى السماء الرابعه کما وردت به روایات، و فى روایه فى السماء السادسه، و فى اخرى فى السابعه.
و عن ابى جعفر علیه السلام: ان ارکان البیت الحرام فى الارض حیال البیت المعمور فى السماء.
و روى ثقه الاسلام فى الکافى باسناده عن محمد بن مروان قال: سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول: کنت مع ابى فى الحجر، فبینما هو قائم یصلى اذ اتاه رجل فجلس الیه فلما انصرف سلم علیه ثم قال: انى اسالک عن ثلاثه اشیاء لا یعلمها الا انت او رجل آخر. قال: ما هى؟ قال: اخبرنى اى شىء کان سبب الطواف بهذا البیت؟ فقال: ان الله عز و جل لما امر الملائکه ان یسجدوا لادم علیه السلام ردوا علیه فقالوا: «اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک» قال الله تبارک و تعالى: «انى اعلم ما لا تعلمون» فغضب علیهم ثم سالوه التوبه فامرهم ان یطوفوا بالضراح و هو البیت المعمور، و مکثوا یطوفون به سبع سنین، یستغفرون الله عز و جل مما قالوا، ثم تاب علیهم من بعد ذلک و رضى عنهم، فهذا کان اصل الطواف، ثم جعل الله البیت الحرام حذو الضراح توبه لمن اذنب من بنىآدم و طهورا لهم. فقال: صدقت.
و فى روایه اخرى عنه علیه السلام: ان الله امر ملکا من الملائکه ان یجعل له بیتا فى السماء السادسه یسمى الضراح بازاء عرشه، فصیره لاهل السماء یطوف به سبعون الف ملک فى کل یوم لا یعودون و یستغفرون.
و عن ابى عبدالله علیه السلام: ان الله عز و جل امر للملائکه ببیت من مرمر، سقفه یاقوته حمراء، و اساطینه الزبرجد، یدخله کل یوم سبعون الف ملک، لا یدخلونه بعد ذلک الى یوم الوقت المعلوم. قال: و یوم الوقت المعلوم «یوم ینفخ فى الصور نفخه واحده».
و خرج الازرقى عن على بن الحسین علیهماالسلام من جمله حدیث: ان الله سبحانه و تعالى وضع تحت العرش بیتا على اربع اساطین من زبرجد و غشاهن بیاقوته حمراء، و سمى البیت: الضراح. ثم قال الله للملائکه: طوفوا بهذا البیت و دعوا العرش، فطافت الملائکه بالبیت و ترکت العرش، فصار اهون علیهم، و هو البیت المعمور الذى ذکره الله یدخله کل یوم و لیله سبعون الف ملک لا یعودون فیه ابدا.
مالک: اسم مقدم خزنه النار، اعاذنا الله منها، و هو اسم مشتق من الملک و القوه حیث تصرفت حروفه، قال تعالى: «و نادوا یا مالک لیقض علینا ربک قال انکم ماکثون».
و الخزنه: الملائکه المتولون لامرها، قال عز و جل: «و قال الذین فى النار لخزنه جهنم» و قال تعالى: «علیها ملائکه غلاظ شداد».
روى عن رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم انه قال: و الذى نفسى بیده لقد خلقت ملائکه جهنم قبل ان تخلق جهنم بالف (بالاف) عام، فهم کل یوم یزدادون قوه الى قوتهم.
رضوان: بکسر الراء و ضمها علم منقول من الرضوان بمعنى: الرضا، و هو خلاف السخط، و لما کان رضوان الله تعالى اعظم السعادات و اشرف المرغوبات کما قال تعالى: «و رضوان من الله اکبر» سمى الله تعالى رئیس خزان الجنان برضوان اذ کان دخول الجنان و سکناها من مقتضیات رضوانه.
و السدنه: جمع سادن من السدانه بالکسر، و هى خدمه الاماکن المعظمه کالکعبه و المسجد.
قال ابن الاثیر: سدانه الکعبه هى خدمتها و تولى امرها و فتح بابها و اغلاقه انتهى.
و قال الزمخشرى فى الاساس: سدنه البیت: حجبته، و سدن الستر و سدله: ارخاه، و هو سادن فلان و آذنه لحاجبه انتهى. فظهر ان السدانه مشتقه من السدن کالستر و زنا و معنى، کما ان الحجابه مشتقه من الحجاب ثم اطلقت على خدمه الکعبه و نحوها.
و الجنان: جمع جنه، و اشتقاقها من الستر و التغطیه، و منه: الجنین لاستتاره فى البطن، و الجان لاستتاره عن العیون، و سمى البستان جنه لانه یستر داخله بالاشجار و یغطیه فلا یستحق هذا الاسم الا موضع کثیر الاشجار متهدل الاغصان.
و الجنان المذکوره فى القرآن ثمان و هى: جنه النعیم، و جنه الفردوس، و جنه الخلد، و جنه الماوى، و جنه عدن، و دار السلام، و دار القرار، و جنه عرضها السماوات و الارض اعدت للمتقین، و من وراء الکل: عرش الرحمن ذى الجلال و الاکرام. و سدنتها هم خزنتها الذین اشار الیهم سبحانه و تعالى بقوله: «حتى اذا جاءوها و فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین».
اقتباس من قوله تعالى: «نارا وقودها الناس و الحجاره علیها ملائکه غلاظ شداد لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یومرون».
قال المفسرون: هم الزبانیه، و ذکره علیه السلام للزبانیه بعد هذا یدل على انهم غیرهم.
و قوله: «ما امرهم» فى محل نصب على انه بدل اشتمال من الله اى: لا یعصون امره، او على نزع الخافض اى: فیما امرهم.
و لا یخفى ان عدم العصیان یستلزم قبول الامر و امتثاله، فصرح بما عرف ضمنا قائلا: «و یفعلون ما یومرون» اى: یودون ما یومرون به من غیر تثاقل و لا توان.
و یجوز ان یکون الاول متعلقا بالماضى من الامر، و الثانى بالمستقبل منه.
اقتباس آخر من قوله تعالى: «و الملائکه یدخلون علیهم من کل باب سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبى الدار». اى: قائلین ذلک.
فقولهم: «سلام علیکم» بشاره بدوام السلامه لاهل الجنه من جمیع الافات.
و الباء من قوله: «بما صبرتم» متعلق بالسلام و المعنى: انما حصلت لکم هذه السلامه بسبب صبرکم على الطاعات و عن المعاصى.
و قیل: متعلقها محذوف اى: هذه الکرامه العظمى بسبب صبرکم او بدل ما احتملتم من مشاق الصبر و متاعبه، فالباء: للبدلیه و المعنى: لئن تعبتم فى الدنیا لقد استرحتم الساعه.
و نعم: بکسر النون و سکون العین: فعل جامد للزومه انشاء المدح على سبیل المبالغه.
و عقبى الدار: مرفوع على الفاعلیه له. و العقبى: مصدر کالعاقبه و مثلها البشرى و القربى. و المراد بالدار: الدنیا و عقباها الجنه لانها التى اراد الله ان تکون عاقبه الدنیا و مرجع اهلها، یقولون: نعم ما اعقبکم الله بعد الدار الاولى.
و لعل المراد بالملائکه المذکورین سکان الجنه الذین هم غیر خزانها، و هم الذین یتلقون عباد الله المخلصین بالشفقه و البشاره بما تقربه اعینهم، و یدخلون علیهم من کل باب من ابواب قصورهم فیونسوهم و یسترونهم بما تنشرح به صدورهم و یزید به سرورهم.
الزبانیه: الشرط و هم اعوان الولاه، قیل: هى جمع لا واحد له، و قیل: واحده زبنیه کعفریه، و قیل: زبنى بالکسر کانه نسب الى الزبن و کسر الزاى لتغییر النسب کامسى، و اصلها: زبانى فقیل: زبانیه بتعویض التاء عن الیاء، و اشتقاقها من الزبن و هو الدفع، یقال: زبنت الشىء زبنا: اذا دفعته سمى بها ملائکه العذاب لانهم یدفعون اهل النار الیها، و فى خبر: ان الزبانیه ارجلهم فى الارض و رووسهم فى السماء.
و الضمیر فى خذوه: عائد على المستحق للجحیم و ان لم یجر له ذکر لدلاله السیاق علیه.
و قوله: «فغلوه» اى: شدوه فى الاغلال.
و الجحیم: النار الشدیده التاجج، و کل نار بعضها فوق بعض، و کل نار عظیمه فى مکان هاو.
و صلاه النار تصلیه: ادخله ایاها و اثواه فیها. و تقدیم الجحیم على التصلیه للحصر اى: لا تصلوه الا الجحیم.
و ابتدر الشىء کبادره: عاجله.
و سراعا: اى مسرعین و هو جمع سریع کصغیر و صغار.
و الانظار: الامهال، اى: لم یمهلوه.
روى: انه اذا قیل خذوه ابتدر الیه مائه الف ملک و تجمع یده الى عنقه.
اوهم الشىء ایهاما: ترکه، و اوهم فى الحساب مائه: اسقطها.
و لم نعلم مکانه: اى منزلته و مرتبته.
منک: اى عندک، مثلها فى قوله تعالى: «لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شیئا» اى: عنده.
و الواو من قوله: «و لم نعلم» یحتمل ان تکون عاطفه اى: و من لم نعلم مکانه، و ان تکون للحال اى و من او همنا ذکره و الحال انا لم نعلم مکانه.
و قوله: «و باى امر وکلته» عطف على قوله مکانه، اى: و لم نعلم باى امر وکلته. و فیه دلاله على انه لا یعلم اصناف الملائکه غیر خالقها کما قال تعالى: «و ما یعلم جنود ربک الا هو»، حتى قیل: ما من ذره من ذرات العالم الا قد و کل به ملک او ملائکه.
روى ابوجعفر الصفار فى کتاب بصائر الدرجات باسناده عن حماد بن عیسى قال: سال رجل اباعبدالله علیه السلام فقال: الملائکه اکثر ام بنو آدم فقال: و الذى نفسى بیده لملائکه الله فى السماوات اکثر من عدد التراب فى الارض و ما فى السماء موضع قدم الا و فیه ملک یسبح له (یسبحه) و یقدسه و لا فى الارض شجره و لا مثل غرزه ابره الا و فیها ملک موکل یاتى الله کل یوم بعلمها و الله اعلم بها، و ما منهم احد الا و یتقرب الى الله فى کل یوم بولایتنا اهل البیت، و یستغفر لمحبینا و یلعن اعداءنا، و یسال الله ان یرسل علیهم العذاب ارسالا.
و اخرج الواحدى و البیهقى فى الدلائل عن خارجه بن ابراهیم عن ابیه قال: قال رسولالله صلى الله علیه و آله و سلم لجبرئیل: من القائل یوم بدر اقدم حیزوم ؟ فقال جبرئیل: ما کل اهل السماء اعرف.
الهواء بالمد: الجو، و المراد بسکانه هنا: سکانه من الملائکه و الا فله سکان آخرون کما ورد فى بعض الروایات: ان الاعراب خرجوا یجتنون الکماءه فاصابوا فى البدو خلقا ملقى، فاتوا به الربیع حاجب المنصور فادخله على المنصور لیعجبه منه فوضعه بین یدیه، فلما رآه قال: نحه وادع لى جعفر بن محمد، فدعاه فقال: یا اباعبدالله اخبرنى عن الهواء ما فیه؟ فقال: فى الهواء موج مکفوف. فقال: فیه سکان؟ قال: نعم. قال: و ما سکانه؟ قال: خلق ابدانهم خلق الحیتان و رووسهم رووس الطیر و لهم اعراف کاعراف الدیکه و نغانغ کنغانغ الدیکه، و اجنحه کاجنحه الطیر فى الوان اشد بیاضا من الفضه المجلوه. قال الربیع: فقال المنصور: هلم الطست فجئت بها و فیها ذلک الخلق، فاذا هو و الله کما وصف جعفر بن محمد فلما نظر الیه جعفر قال: هذا هو الخلق الذى یسکن الموج المکفوف. فاذن له بالانصراف فلما خرج قال: ویلک یا ربیع هذا الشجا المعترض فى حلقى من اعلم الناس.
و یحتمل ان یکون المراد بسکان الهواء و الارض و الماء: ملائکه العناصر، فقد صرحوا بان من اصناف الملائکه ملائکه العناصر و ان یکونوا غیرهم.
روى الصدوق فى الفقیه قال: نهى النبى صلى الله علیه و آله و سلم عن الغسن تحت السماء الا بمئزر، و نهى عن دخول الانهار الا بمئزر و قال: ان للماء اهلا و سکانا.
و عن عبدالرحمن بن ابىلیلى قال: دخل الحسن بن على علیهماالسلام الفرات فى برده کانت علیه قال: فقلت له: لو نزعت ثوبک فقال لى: یا عبدالرحمن ان للماء سکانا.
اى: موکل على جمیع المخلوقات السماویه و الارضیه، فقد روى: ان ما من شىء من خلق الله الا و ملک موکل علیه.
قال بعض العلماء: روى انه ما من ذره و لا قطره الا و قد و کل بها ملک او ملائکه و اذا کان هذا حال الذرات و القطرات فما ظنک بالسماوات و الکواکب و الهواء و الغیوم و الریاح و الامطار و الارض و الجبال و القفار و البحار و العیون و الانهار و المعادن و النبات، فبالملائکه صلاح العالم، و تمام الموجودات، و کمال الاشیاء بتقدیر العزیز العلیم.
قائم: اى مطالب، من قام على غریمه اذا طالبه، و منه قوله تعالى: «الا ما دمت علیه قائما». و فى روایه ابن ادریس «سائق و شهید»، و هو المطابق للتنزیل، قال تعالى: «و جاءت کل نفس معها سائق و شهید» اى: معها ملکان احدهما یسوقها الى الحشر و الاخر یشهد بعملها.
و ما قیل من احتمال کون السائق و الشهید ملکا واحدا جامعا بین الوصفین کانه قیل معها ملک یسوقها و یشهد علیها.
یرده ما رواه جابر عن رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: ان ابن آدم اذا قامت الساعه انحط علیه ملک الحسنات و ملک السیئات و انتشطا کتابا معقودا فى عنقه ثم حضرا معه واحد سائق و الاخر شهید.
و ما روى عن الصادق علیه السلام: سائق یسوقها الى محشرها، و شاهد یشهد علیها بعملها.
و محل «معها» النصب على الحالیه من «کل» لاضافته الى ما هو فى حکم المعرفه کانه قبل کل النفوس، او الجر على انه وصف لنفس او الرفع على انه وصف ل«کل».
الکرامه: الاسم من الاکرام. و اکرامهم: تقریبهم منه تعالى کما قال: «بل عباد مکرمون».
و طهارتهم: تقدسهم عن المعاصى و الخروج عن الطاعات و جواذب الشهوات.
و لما کانت مراتب استحقاق نعم الله تعالى على اصناف خلقه غیر متناهیه دعا لهم علیهالسلام ان یزیدهم کرامه على کرامتهم، و طهاره على طهارتهم.
و «على» للاستعلاء المعنوى بمعنى: فوق، کما فى قوله تعالى: «ظلمات بعضها فوق بعض» و یجوز ان تکون بمعنى: «مع» اى: مع کرامتهم.
اذا: ظرف للمستقبل متضمن معنى الشرط و جوابه، قوله: «فصل علیهم» اذ کان ذکر المومنین لاحد بالخیر سببا لرحمه الله تعالى ایاه، و فى نسخه «فصل علینا» و هو الانسب، بقوله: «بما فتحت لنا».
و «الباء» للسببیه اى: بسبب ما فتحت لنا اى یسرت على الفهم و الفکر و اللسان.
و «من»: بیانیه.
و المراد بحسن القول فیهم: وصفهم بالجمیل و الدعاء لهم.
و الجواد: الکثیر الانعام و الاحسان.
و «الکریم» اعم منه، و لذلک قال بعض الفضلاء: الکریم: هو الذى اذا قدر عفا، و اذا وعد وفا، و اذا اعطى زاد على منتهى الرجاء، و لم یبل بما اعطى و لا لمن اعطى، و ان دفعت الى غیره حاجه لا یرضى، و اذا جفى عاتب و ما استقصى، و لا یضیع من لاذ به و التجا، و یغنیه عن الوسائل و الشفعاء، فمن اجتمعت له هذه الاعتبارات حقیقه من غیر تکلف فهو الکریم المطلق و لیس ذلک الا الله تعالى.
و الجمله تعلیل للدعاء و مزید استدعاء الاستجابه، و اوردها موکده لکمال تحققه لمضمونها و هو جوده و کرمه تعالى.
نسال الله تعالى بجوده و کرمه ان یسبغ علینا سوابغ نعمه و ان یجعل ما اوردته فى هذه السطور حجه لى لا على یوم النشور. و الحمد لله رب العالمین و الصلاه على نبیه و آله الاکرمین.
قال مولفه غفر الله له: مکان الفراغ من تحریر هذه الروضه لثلاث عشره خلون من صفر الخیر، عام ست و تسعین و الف.