حر بن یزید ریاحی

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از حنين)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«حُرّ بن یزید ریاحی»، فرمانده بخشی از سپاه عبیدالله‌ بن زیاد در واقعه کربلا بود، که به سبب ندامت از اقدام خود و پیوستن به امام حسین علیه‌السلام، نزد شیعیان حرمتی خاص دارد. در زیارت ناحیه مقدسه از حرّ‌ بن یزید چنین یاد شده است: «السَّلامُ عَلی الحُرِّ بْنِ الرِّیاحِیّ».

مرقد حرّ بن یزید ریاحی در کربلا

ولادت و نسب

حرّ‌ بن یزید بن ناجیة‌ بن قَعْنَب‌ بن عَتّاب‌ بن حارث‌ بن عمرو‌ بن هَمّام، به ریاح‌ بن یربوع‌ بن حَنْظَلَه، از تیره‌های قبیله تمیم منتسب است و از این‌ رو وی را ریاحی، یربوعی، حَنظَلی و تمیمی نیز خوانده‌اند. خاندان حرّ در زمان جاهلیت و در دوره اسلام از بزرگان بودند.

تاریخ تولد حرّ معلوم نیست؛ اگر گزارش‌های حاکی از حضور پسران وی در واقعه کربلا صحت داشته باشد، وی احتمالاً در سال‌های نخست هجری به دنیا آمده است.

حر در سپاه ابن زیاد

هنگامی که عبیدالله بن زیاد از حرکت امام حسین علیه السلام به سمت کوفه مطلع شد، حرّ را که از خاندان‌های معروف عراق و از رؤسای کوفیان بود برای مبارزه با امام علیه السلام فراخواند و به سرکردگی هزار سوار برگزید. او در منزل «قصر بنی مقاتل» یا «شراف» راه را بر امام بست و مانع از حرکت آن حضرت به سوی کوفه شد. کاروان حسینی را همراهی کرد تا به کربلا رسیدند و امام در آنجا فرود آمد.

در کتاب "لهوف" جریان رویارویی و مقابله حرّ بن یزید با امام حسین علیه السلام اینگونه گزارش شده است:

راوى گوید: حسین علیه السّلام کوچید تا به دو منزلى کوفه، که با حرّ به همراه‏ هزار سوار برخورد نمود. حسین علیه السّلام پرسید: آیا از مایید یا علیه ما؟ حرّ جواب داد: بلکه اى ابا عبداللَّه، علیه شما. حسین علیه السّلام فرمود: «لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظیم».

سخنان بسیارى میان آنان گفته شد و آخر الامر امام حسین علیه السّلام فرمود: «حال که بر خلاف نوشته ‏ها و فرستاده ‏هایتان نظر دارید، من از آن جا که آمده ‏ام بدان جا بازمى‏ گردم».

حرّ و لشکرش با این پیشنهاد مخالفت کرده و مانع شدند. حرّ گفت: اى فرزند رسول اللَّه! راهى را در پیش گیر که به کوفه یا مدینه منتهى نگردد تا من نزد ابن زیاد اعتذار جسته به این که شما با ما در راه مخالفت ورزیدید.

امام علیه السّلام از سوى چپ راه بحرکت ادامه داد تا به منزل عذیب الهجانات‏ رسید. در این جا بود که نامه ابن زیاد به حرّ رسید که او را در مداراى با حسین علیه السّلام توبیخ و او را امر به تضییق و تنگ کردن عرصه بر امام کرده بود.

حرّ با لشکر متعرّض امام شده و مانع از ادامه سیر او شدند. حسین علیه السّلام فرمود: «مگر دستورت عدول از راه نبود»؟ حرّ گفت: چرا، و لیکن نامه امیر است که رسیده و فرمانم داده که عرصه را بر تو تنگ کرده و بر من جاسوسى گمارده تا خواسته‏ هاى امیر را به اجرا در آورم.

راوى گوید: حسین علیه السّلام در میان یاران خود برخاست و به ایراد خطبه پرداخت ... سپس حرکت کرد و حرّ و لشکرش گاهى مانع از حرکت شده، و گاهى نیز با وى حرکت مى‏ کردند تا امام به کربلاء رسید و این روز دوم محرّم بود.[۱]

پیوستن حر به امام حسین

حرّ تا روز عاشورا در سپاه عمر سعد بود، اما صبح عاشورا وقتی فهمید کار جنگ با حسین بن علی علیه السلام جدی است، به بهانه آب دادن اسب خویش، از اردوگاه عمر سعد جدا شد و به کاروان امام حسین علیه السلام و جبهه حق پیوست.

او توبه کنان کنار خیمه‌های امام آمد و اظهار پشیمانی کرد، سپس اذن میدان طلبید. این انتخاب شگفت و برگزیدن راه بهشت بر دوزخ، از حرّ چهره‌ای دوست داشتنی و قهرمان ساخت.

حر با اذن امام به میدان رفت و در خطابه‌ای مؤثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگیدن با سیدالشهداء علیه السلام توبیخ کرد. چیزی نمانده بود که سخنان او گروهی از سربازان عمر سعد را تحت تأثیر قرار داده، از جنگ با امام حسین منصرف سازد که سپاه عمر سعد او را هدف تیرها قرار داد. حر نزد امام بازگشت و پس از لحظاتی دوباره به میدان رفت و با رجزخوانی، به مبارزه پرداخت و پس از نبردی دلیرانه به شهادت رسید. رجز او -که حاکی از شجاعت او در شمشیرزنی و دفاع از سیدالشهدا و حق دانستن این راه بود- چنین است:

اِنی اَنَا الحُر وَ مَأوَی الضیفِ اَضْرِبُ فی اَعناقِکم بِالسیفِ

عَنْ خَیرِ مَن حَل بِأرضِ الخَیفِ اَضْرِبُکم وَ لا اَری مِن حَیفٍ.[۲]

امام حسین علیه السلام به هنگام شهادت حرّ، بر بالین او حضور یافت و خطاب به آن شهید بزرگ فرمود: تو همان گونه که مادرت نامت را «حرّ» گذاشته است، حرّ و آزاده‌ای، آزاد در دنیا و سعادتمند در آخرت! «اَنْتَ الحُرّ کما سَمّتْک اُمُّک، وَ اَنْتَ الحُرّ فِی الدنیا وَ اَنْتَ الحُرّ فِی الاخِرَةِ» و دست بر چهره‌اش کشید.[۳] امام حسین علیه السلام با دستمالی سرِ حرّ را بست.

در برخی منابعِ متأخر آمده است که پسران و برادر و غلام حرّ نیز هم‌زمان با حرّ به امام حسین پیوستند و در واقعه کربلا به شهادت رسیدند.

مرقد حر ریاحی

به گفته سید محسن امین[۴] پس از عاشورا، قبیله بنی‌تمیم، مانع دفن جسد حرّ همراه با دیگر شهدای کربلا شدند، بلکه در فاصله حدود هفت کیلومتری کربلا در جایی که در قدیم به آن «نواویس» می‌گفته‌اند به خاک سپردند.[۵] نقل است که شاه اسماعیل صفوی قبر حرّ را گشود و پیکرش را سالم یافت و چون خواست پارچه‌ای را که بر سرش بسته بود، باز کند، خون جاری شد و دوباره آن را بستند، آنگاه بر قبرش قبه‌ای ساختند.[۶]

در دوره قاجار، مادر آقاخان محلاتی اقدام به تعمیر بقعه نمود و نیز صحنی قلعه‌ مانند برای آن بنا نهاد تا در مقابل خطر راهزنان، مأمنی برای زائران باشد.

پانویس

  1. لهوف، سید بن طاووس، ترجمه میر ابوطالبی، نشر دلیل ما، قم، ۱۳۸۰، صص۱۱۹-۱۲۲.
  2. بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴.
  3. همان.
  4. محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۸.
  5. الحسین فی طریقه الی الشهاده، ص۹۷.
  6. سفینة البحار، ج۱، ص۲۴۲ به نقل از انوار نعمانیه، سید نعمت الله جزایری.

منابع

11.jpg
واقعه عاشورا
قبل از واقعه
شرح واقعه
پس از واقعه
بازتاب واقعه
وابسته ها