امامزاده احمد بن قاسم
از جمله امامزادگان معروف قم، "شاهزاده احمد بن قاسم بن احمد بن على بن جعفر الصادق علیهالسلام" است که در آغاز قرن سوم هجری از مدینه به قم هجرت نمود. زیارتگاه احمد بن قاسم در ناحیه دروازه جنوبى قم (دروازه قلعه) و در مقبره قدیمی مالون میباشد.
نسب و خاندان
نسب احمد بن قاسم با سه واسطه به امام جعفر صادق علیه السلام می رسد. پدر بزرگوارش قاسم بن احمد شعرانی، فرزند علی بن جعفر عریضی است که از راویان مورد اطمینان می باشد.[۱] هر چند در کتبیه بقعه، او را از اولاد موسى بن جعفر علیه السلام نوشته، ولى فرمایش صاحب تاریخ قم و عصرش مقدم بر کتیبه است و مرحوم شیخ عباس قمی هم در کتاب «منتهى الآمال»[۲] میفرماید: "بدان که در قم یکى از احفاد على بن جعفر علیه السلام که به شرافت و جلالت معروف است مدفون میباشد که نام شریف او احمد بن قاسم... است".
قاسم بن احمد، پدر ارجمند امامزاده احمد بن قاسم، دارای دو فرزند دیگر به نامهای علی و فاطمه نیز بوده است. علی بن قاسم نیز مانند پدر از راویان مورد اطمینان بوده،[۳] اما از احمد بن قاسم به عنوان راوی ذکری به میان نیامده است. فاطمه، خواهر امامزاده احمد بن قاسم، مادر یکی از امامزادگان بزرگوار مدفون در قم به نام سید محمد عزیزی است.
هجرت به قم
یکی از دلایل مهم مهاجرت سادات علوی از مدینه به ایران در اوایل قرن سوم، ورود امام رضا علیه السلام (۲۰۰ هـ.ق) به ایران است. شاهزاده احمد بن قاسم سیدى فاضل و با تقوى بود که در اواخر عمر بر اثر بیماری آبله که در چشمش پیدا شد، نابینا گردید و به همراه خواهر خود فاطمه از مدینه طیبه به جانب قم هجرت کرد[۴] و در این شهر به عبادت و ریاضت مشغول بود تا وفات یافت و در مقبره مالون[۵] (نزدیک دروازه قلعه) به خاک سپرده شد - که این ضایعه در ثلث اول قرن سوم هجرى رخ داده است -. مؤلف کتاب «انوار المشعشعین»[۶] هم قائل شده که فاطمه خواهر شاهزاده احمد بن قاسم، مادر محمد عزیزى هم در همان بقعه مدفون است زیرا در داخل آن بقعه آثار دو قبر نمودار است و مؤید این قول، کلام صاحب «تاریخ قم» است که نگاشته: فاطمه بنت قاسم بن احمد بن على بن جعفر علیه السلام و مادر محمد عزیزى هم به مقبره مالون مدفون است و او را در همانجا زیارت میکنند.
در کتاب «منتقلة الطالبیة»[۷] نیز مسطور است که "ابوالحسین احمد بن قاسم بن احمد الشعرانى ابن على العریضى" که در قم فوت کرده، در قبرستان مالون به خاک سپرده شد، و مزارش مورد زیارت اهالى شهر است و مردم از آن طلب استشفاء مینمائید، وى در کتاب نامبرده اضافه میکند که نسل وى منقرض گشته است.
مؤلف «تاریخ قم» می نویسد: بعضی از افراد مورد اعتماد چنین نقل کردند که عده ای از کسانی که دارای امراض صعب العلاج بودند و دکترها از معالجه آنها ناامید گشتند به این بارگاه پناه آوردند و از این بزرگوار شفا گرفتند.[۸]
بارگاه امامزاده احمد
پس از دفن بدن مطهر احمد بن قاسم در مقبره مالون، بر فراز تربتش بر طبق معمول آن روز، سایبانی از بوریا[۹] ساختند.[۱۰] در سال ۲۵۸ هـ.ق[۱۱] معتمد عباسی برای اشغال شهرهای زنجان، ابهر سلطانیه و قزوین که در تحت تصرف یکی از سادات علوی به نام حسین کوکبی بود و در آن منطقه حکومت مستقلی تشکیل داده بود، لشکری مجهز به فرماندهی موسی بن بُغا به آن سو گسیل داشت و به عبداللّه بن طاهر (حاکم خراسان) نامه ای نوشت که او را کمک نماید. موسی بن بوغا، خاقان بن مفلح ترک را سردار لشکر خویش گردانید و به او مأموریت داد که در سر راه خود، شورش مردم قم را فرو نشاند و مالیات عقب مانده را وصول نماید و کسانی را که از دستورهای وی سرپیچی کنند، سرکوب کند و در ری به اردوی بغداد ملحق گردد. ابن مفلح پس از چند روز تلاش، از حصار قم گذشت و وارد شهر گردید و تنی چند از سران را به قتل رسانید و مالیات چند ساله قم را وصول نمود. یکی از اعمال ناشایستی که انجام داد این بود که دستور داد سایبانی که روی مزار احمد بن قاسم ساخته بودند، خراب کنند! سپس به جانب ری حرکت کرد.[۱۲]
مدتی پس از خراب شدن سایبان کسی او را زیارت نمی کرد تا این که در سال ۳۷۱ هـ.ق، یکی از مردان صالح قم خواب دید در اینجا مردی فاضل مدفون می باشد و زیارت کردن او دارای اجر و ثواب بسیار است. از آن پس دوباره بر آن قبر سایبانی ساختند و مردم برای زیارت و طلب شفا به آنجا روی آوردند. پس از گذشت زمانی، مردم قم بر فراز تربت وی قبه ای بنا نهادند.[۱۳] این مقبره به مرور ایام رو به خرابی نهاد و بارها تعمیر و بازسازی شد تا این که در سال ۷۸۰ هـ.ق از ناحیه علی بن عزّالدین اسحاق حاکم عراق تجدیدبنا شد و گنبد کنونی که قرن ها از آن می گذرد از آثار باقیمانده وی است.[۱۴]
با این که بقعه شاهزاده احمد بن قاسم خالى از بیوتات و رواق بوده، ولى از حیث گچبرى یکى از شاهکارهاى صنعت معمارى و هنرى بشمار میآید که در قسمت داخلى گنبد سه کتیبه بسیار زیبا و جذاب وجود دارد، که اولى در قسمت علیاى گنبد و به خط کوفى و دومی قدرى پائینتر و به خط ثلث و آخرى زیر این دو و به خط نسخ میباشد. اما در کتیبه پائین، سوره یس تا آیه «أحصیناه فى امام مبین» با خط نسخ بسیار ممتازى نوشته و گچبرى کردهاند.
پانویس
- ↑ مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، تحقیق مؤسسه آل البیت، ج ۱، ص ۳۸ و انجم فروزان تاریخ قم، عباس فیض، ص۱۹۱.
- ↑ منتهى الآمال، ج ۱، ص ۳۰۵.
- ↑ انجم فروزان، عباس فیض، ص ۱۹۱. در «عیون اخبار الرضا علیه السلام ابی جعفر الصدوق به تصحیح حسین الاعلمی»، ج ۱. ص ۳۷ـ۳۶، ح ۱۵، و ص ۳۸، ح ۲۱، دو حدیث آمده که نام علی بن قاسم و پدر بزرگوارش در سلسله سند می باشد.
- ↑ کتاب تاریخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمی، ترجمه حسن بن علی، ص ۲۲۵.
- ↑ مقبره مالون یکى از قبرستانهاى قدیمی در جنوب غربى شهر قم بوده و هنوز آثارى از آن هم نمایان میباشد. در کتاب تایخ قم چند مورد نام آن قبرستان را قید نموده و تصریح کرده که از جمله کسانی که در آن دفن شدهاند، شاهزاده احمد بن قاسم میباشد. مقبره مالون از زمانی دائر بوده که نامی از شهر قم هم در میان نبوده، و به جاى شهر کنونى هفت قریه وجود داشته که این قبرستان مربوط به قریه مالون بوده و به طوری که از کتاب «انوار المشعشعین» مستفاد میشود دامنه آن تا مزار على بن جعفر علیه السلام توسعه داشته است.
- ↑ انوار المشعشعین، ج ۱، ص ۲۲۲.
- ↑ منتقله الطالبیه، ص ۲۵۵.
- ↑ تاریخ قم، حسن بن محمد، ص ۲۲۵ و منتهی الامال، ج ۲، ص ۱۸۷.
- ↑ از دیرباز به حکم پاره ای از اخبار ظاهرا نخستین بنابر روی مراقد امامزادگان در زمان دفنشان به صورت سایبانی ساده به وسیله علاقه مندان به خاندان نبوت و ارادتمندان اهل بیت علیهم السلام به وجود می آمد و به مرور زمان نیکوکاران چیزی بر آن می افزودند تا این که زمان چندانی نمی گذشت که به صورت زیارتگاهی مجلل آشکار می گردید. (دائرة المعارف تشیع، ج ۲، ص ۳۹۴)
- ↑ گنجینه آثار قم، ج ۲، ص ۳۷۴؛ انجم فروزان، ص ۱۹۱؛ منتهی الامال، ج ۲، ص ۱۸۷.
- ↑ در کتاب تاریخ قم، ص ۲۳۵ تاریخ آن را ۲۹۵ ذکر کرده که ظاهرا صحیح نیست چون که معتمد عباسی از ۲۶۵ تا ۲۷۹ بیشتر خلیفه نبود و در سال ۲۷۹ از دنیا رفت... تتمة المنتهی، محدث قمی، ص ۳۴۹.
- ↑ گنجینه آثار قم، ج ۲، ص ۳۷۵.
- ↑ منتهی الامال، محدث قمی، ج ۲، ص ۱۸۷.
- ↑ قم نامه، مجموعه مقالات و متون در باره قم، سید حسین مدرسی طباطبایی، ص ۱۶ و گنجینه آثار قم، ج ۲، ص ۳۷۵.
منابع
- احمد محیطی اردکانی، مجله فرهنگ کوثر، شماره ۱۳، ص ۶۰-۶۲، فروردین ۱۳۷۷.