اشاعه فحشاء‌‌‌

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اِشاعۀ فَحشاء» به معنای فاش کردن یا رواج دادن زشتی‌ها، مفهوم وسیعی دارد و هر گونه نشر فساد و گناه و کمک به توسعه آن را شامل می‌شود. اشاعه فحشاء حرام و از گناهان کبیره است[۱] و در قرآن، با لحنى شدید محکوم شده است، تا گناه و زشتی جنبه همگانى پیدا نکند.

مفهوم و مصادیق اشاعه فحشا

«اِشاعه» در لغت به معنای فاش کردن، رواج دادن، گسترش دادن و تقویت نمودن است.[۲] و منظور از «فَحشاء»، افعال یا گفتارى است که قباحت و زشتى آنها بزرگ و آشکار است.[۳] اشاعۀ فحشاء در نگاه اندیشمندان اسلامی به هر کار یا فعلی اطلاق می‌شود که گناه و معصیتی را در جامعه و در میان آحاد مردم ترویج دهند و ناگفته معلوم است که چنین افرادی غالباً در پی کشاندن اجتماع از مسیر بندگی و پاکی بسوی زشتی و نادرستی هستند.

در قرآن کریم، دوستداران اشاعه فحشا در میان مؤمنان، به عذاب دردناک الهى تهدید شده‌اند:[۴] «إِنَّ الَّذِینَ یحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ...» (سوره نور، ۱۹)؛ همانا براى کسانى که دوست دارند زشتى‌ها در میان اهل‌ ایمان شایع گردد، در دنیا و آخرت عذاب دردناکى است... .

در مراد از کلمه «فحشاء» در این آیه اختلاف است؛ زنا، هر فعل یا قول زشت که در شرع داراى حدّ معین است و هر گناه کبیره، معانى مختلفى است که براى فحشا بیان شده است[۵]؛ اما این واژه‌ بیشتر در مورد زنا، لواط و مانند آن بکار مى‌رود. امام صادق علیه السلام فرمود: کسى که آن چه را درباره‌ى مؤمنى بشنود و براى دیگران بازگو کند، جزء مصادیق این آیه است.[۶]

اشاعه فحشا یا به وسیله قول و زبان و قلم است که عمل زشت مردم را افشا کند، مانند منتشر کردن خبر متضمن فحشا در میان مؤمنان، مثل این که گفته شود فلانى زناکار است؛ و یا به وسیله فعل، بدین معنا که فحشا آشکارا انجام شود تا دیگران نیز بدان ترغیب گردند و یا وسائل انجام آن براى دیگران فراهم شود. انجام آن به وسیله قول در امورى مانند زنا یا لواط در صورتى که قذف محسوب شود، موجب ثبوت حد قذف است.[۷] از اشاعه فحشاء به مناسبت در باب‌ حدود بحث شده است.

علت تحریم اشاعه فحشا

در اسلام با هر کارى که جوّ جامعه را مسموم یا آلوده کند، شدیداً مبارزه شده است. اگر مى بینیم در اسلام، با غیبت، مبارزه شده، یا دستور عیب پوشى داده شده، یک دلیلش همین است که گناه جنبه عمومى و همگانى پیدا نکند.

همچنین گناه آشکار اهمیتش بیش از گناه پنهان است، تا آنجا که در روایتى از امام رضا (علیه السلام) مى خوانیم: «الْمُذِیعُ بِالسَّیِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِالسَّیِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ»؛ (آن کس که گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آن کس که گناه را پنهان مى دارد مشمول آمرزش الهى است).[۸]

اصولاً گناه، همانند آتش است، هنگامى که در نقطه اى از جامعه این آتش روشن شد، باید تلاش کرد که آتش خاموش شود، اما اگر به آتش دامن زنیم و آن را از نقطه اى به نقطه دیگر ببریم، حریق، همه جا را فرا خواهد گرفت و کسى قادر بر کنترل آن نخواهد بود.

از این گذشته، عظمت گناه در نظر عامه مردم و حفظ ظاهر جامعه، از آلودگى ها خود سد بزرگى در برابر فساد است، اشاعه فحشاء، نشر گناه و تجاهر به فسق این سد را مى شکند، گناه را کوچک مى کند و آلودگى به آن را ساده مى نماید.

در حدیثى از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) آمده است: «مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً کَانَ کَمُبْتَدِئِهَا»؛ (کسى که کار زشتى را نشر دهد، همانند کسى است که آن را در آغاز انجام داده).[۹]

در حدیث دیگرى از امام کاظم (علیه السلام) مى خوانیم: مردى خدمتش آمده، عرض کرد: از یکى از برادران دینى کارى نقل کردند که من آن را ناخوش داشتم، از خودش پرسیدم انکار کرد، در حالى که جمعى از افراد موثق این مطلب را از او نقل کرده اند، امام فرمود: «کَذِّبْ سَمْعَکَ وَ بَصَرَکَ عَنْ أَخِیْکَ وَ اِنْ شَهِدَ عِنْدَکَ خَمْسُونَ قُسامَةً وَ قالَ لَکَ قَوْلٌ فَصَدِّقْهُ وَ کَذِّبْهُمْ وَ لا تُذِیْعَنَّ عَلَیْهِ شَیْئاً تَشِیْنُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوَّتَهُ، فَتَکُونُ مِنَ الَّذِیْنَ قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: "إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ"»(سوره نور، ۱۹)؛ (گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن، حتى اگر پنجاه نفر سوگند خورند که او کارى کرده و او بگوید: نکرده ام از او بپذیر و از آنها نپذیر، هرگز چیزى که مایه عیب و ننگ او است و شخصیتش را از میان مى برد در جامعه پخش مکن، که از آنها خواهى بود که: خداوند درباره آنها فرموده: کسانى که دوست مى دارند زشتى ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکى در دنیا و آخرت دارند).[۱۰]

پانویس

  1. العروة الوثقى، ۱/۶۶۴.
  2. راغب اصفهانی، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ۱۳۸۳، ج‏۲ ص۳۶۲.
  3. همان.
  4. العروة الوثقى، ۱/۶۵۵-۶۵۶.
  5. جواهر الکلام، ۹/۲۲۶-۲۲۸ و کشف اللثام ۳/۴۲۴-۴۲۵.
  6. تفسیر کنزالدقائق.
  7. جواهرالکلام، ۱۱/۴۷.
  8. اصول کافى، جلد ۲، باب ستر الذنوب.
  9. اصول کافى، جلد ۲، صفحه ۳۵۶، باب التغییر.
  10. ثواب الاعمال، صفحه ۲۴۷؛ تفسیر نور الثقلین، جلد ۲، صفحه ۵۸۲.

منابع

  • فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، جمعى از پژوهشگران، ج ‌۱، ص ۴۹۷.
  • تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الإسلامیه، ج ۱۴، ص ۴۳۴.
  • تفسیر نور، محسن قرائتی، ج ۶، ص ۱۵۸.