آیه 8 سوره فتح

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 8 فتح)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا

مشاهده آیه در سوره


<<7 آیه 8 سوره فتح 9>>
سوره : سوره فتح (48)
جزء : 26
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

ما شخص تو را به عالم فرستادیم که شاهد (نیک و بد امت) باشی و (خلق را به لطف و رحمت حق) بشارت دهی و (از قهر و عذاب او) بترسانی.

ما تو را گواه [بر اعمال امت] و مژده رسان و بیم دهنده فرستادیم؛

[اى پيامبر،] ما تو را [به سمت‌] گواه و بشارتگر و هشداردهنده‌اى فرستاديم.

تو را گواه و مژده‌دهنده و بيم‌دهنده فرستاده‌ايم.

به یقین ما تو را گواه (بر اعمال آنها) و بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده فرستادیم،

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed We have sent you as a witness, and as a bearer of good news and warner,

Surely We have sent you as a witness and as a bearer of good news and as a warner,

Lo! We have sent thee (O Muhammad) as a witness and a bearer of good tidings and a warner,

We have truly sent thee as a witness, as a bringer of Glad Tidings, and as a Warner:

معانی کلمات آیه

  • شاهد: حاضر. شهود و شهادت به معنى حضور و معاينه است راغب گويد: شهود در معنى حضور و شهادت در معنى ديدن و معاينه اولى است منظور از آن در آيه نمونه و سرمشق و يا شهادت بر اعمال است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً «8»

همانا ما تو را گواه (بر اعمال) و بشارت دهنده و بيم دهنده فرستاديم.

لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا «9»

تا به خدا و رسولش ايمان آوريد و او را يارى كنيد و بزرگش بداريد و خداوند را بامدادان و شامگاهان، تسبيح گوييد.

نکته ها

«تُعَزِّرُوهُ» از «تعزير» به معناى بازداشتن است و مقصود آن است كه پيامبر صلى الله عليه و آله را از هرگونه اذيّت و آزار حفظ كنيد.

ممكن است مراد از «شاهد» ارائه يك الگوى كامل باشد. وقتى گفته مى‌شود پيامبر شاهد است، يعنى او نمونه يك انسان كامل و تمام عيار است.

جمله‌هاى‌ «تُعَزِّرُوهُ» و «تُوَقِّرُوهُ» ممكن است مربوطه به خدا باشد و امكان دارد مربوط به پيامبر باشد كه البتّه تكريم پيامبر، تكريم خداوند است.

پیام ها

1- پيامبر در همه حال ناظر و گواه بر اعمال ماست. «شاهِداً» (در قالب نكره و مطلق آمده است)

2- وظيفه پيامبر، نظارت بر اعمال و بيم و بشارت است. «شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً» و وظيفه مردم، دفاع از حريم الهى و پيامبر خدا و تكريم اوست. «لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ»

3- از اصول تربيت و هدايت الهى، معرّفى الگو در كنار بشارت و هشدار است. «شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً»

4- بشارت و هشدار، تشويق و تنبيه، دو نياز ضرورى بشر براى رهيابى و انتخاب‌

جلد 9 - صفحه 121

راه صحيح است. «مُبَشِّراً وَ نَذِيراً»

5- لازمه‌ى ايمان، حمايت و حراست از حريم دين و رسول خداست. «تُعَزِّرُوهُ»

6- يارى و حراست از پيامبر، بايد همراه تعظيم و تكريم و برخاسته از عشق و معرفت باشد. «تُوَقِّرُوهُ»

7- همواره بايد ياد خدا باشيم و آغاز روز و پايان آن بهترين وقت ذكر و دعاست. «تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً «8»

بعد از آن خطاب به حضرت رسالت فرمايد:

إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً: بدرستى كه ما فرستاديم تو را اى پيغمبر بر جميع عالميان تا قيامت در حالتى كه گواه باشى بر آنچه از امت تو صادر مى‌شود از ايمان و كفر و طاعت و معصيت و شاهد باشى به تبليغ رسالت، وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً:

و در حالتى كه مژده دهنده به مرتبه عظيم در روضه خلد برين، آنان را كه در اوامر و نواهى، اطاعت قول تو نموده‌اند و ترساننده به عذاب اليم و دركه جحيم كسانى را كه نافرمانى تو نموده و اقوال تو را قبول نكرده‌اند.

و اين ارسال و بشارت و انذار،


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً «6» وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً «7» إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً «8» لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً «9» إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى‌ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى‌ بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً «10»

ترجمه‌

و تا عذاب كند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه گمان برندگانند بخدا گمان بد بر آنها است گردش بدو خشم كرد خدا بر آنها و لعنت نمودشان و مهيّا كرد براى آنها دوزخ را و بد باز بازگشتگاهى است آن‌

و براى خدا است لشگرهاى آسمانها و زمين و بوده است خدا غالب درست كردار

همانا ما فرستاديم تو را گواه و بشارت آورنده و بيم دهنده‌

تا ايمان آوريد بخدا و رسولش و يارى كنيد او را و بزرگ داريدش و تسبيح گوئيد او را بامداد و شبانگاه‌

همانا آنانكه بيعت ميكنند با تو جز اين نيست كه بيعت ميكنند با خدا دست خدا بالاى دستهاى آنها است پس هر كه پيمان شكنى نمود پس جز اين نيست كه مى‌شكند بزيان خود و هر كه وفا كند بآنچه پيمان بست بر آن با خدا پس بزودى ميدهد

جلد 5 صفحه 23

باو پاداشى بزرگ.

تفسير

خداوند سبحان بعد از بشارت اهل ايمان ببهشت جاويد و فوز عظيم در آيات سابقه تهديد فرموده است منافقين از اصحاب نامبرده و مشار اليهم مذكور در قضيّه صلح و نحر و امثال ذالك و مشركين مكّه و غيرها را بعذاب و غضب و لعنت و مهيّا شدن جهنّم براى آنها و سوء خاتمت و عاقبت و تصريح فرموده كه آنها گمان بد بردند بخدا كه يارى نميكند پيغمبر خود و دين اسلام را و وعده او تخلّف شده و ميشود و احكام او بر طبق حكمت و مصلحت نيست و بايد اطاعت نشود و اين خرافات كه موجب دوران حوادث بد دنيوى و عذاب اخروى بر آنها است و كلمه سوء بفتح ظاهرا مصدر و سوء بضمّ اسم مصدر است و هر دو قرائت شده و خداوند بهر نحو بخواهد آنها را مخذول و منكوب نمايد ميتواند چون عساكر آسمانى و زمينى خدا از ملائكه و جنّ و انس و غيره زياد است و او غالب و قاهر و مقتدر بر خلق است و بر طبق حكمت و مصلحت حكم فرمائى و كارگزارى ميفرمايد و نكته تكرار را گفته‌اند كه جنود در آيات سابقه براى يارى مسلمانان و اينجا براى انتقام از كفّار است و بنظر حقير چنانچه در اول كتاب ذكر نمودم تكرار در مقام وعظ و خطابه نكته لازم ندارد بلكه مقام اقتضاء آنرا دارد و كلام با تكرار مؤثر واقع ميشود و خداوند پيغمبر اكرم را مبعوث فرموده كه شاهد و ناظر و گواه و آگاه باشد بر اعمال و عقائد بندگان در دنيا و آخرت و بشارت دهد آنها را ببهشت جاويد و بترساندشان از عذاب جهنّم تا ايمان بياورند بخدا و پيغمبر و ائمه اطهار و تقويت و يارى كنند و توقير و تعظيم نمايند و تسبيح و تقديس كنند او را و براى اشاره بآنكه يارى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم يارى خدا و تعظيم و تنزيه او تعظيم و تنزيه خدا است ضمائر به اجمال باقى گذارده شده تا صلاحيّت براى رجوع بهر دو داشته باشد بلى ظاهر در ضمير اوّل رجوع به پيغمبر و در ضمير اخير رجوع بخدا است ولى اختلاف مرجع در ضمائر مرتّبه كه بعضى گفته‌اند خلاف ظاهر است و بكرة و اصيلا محتمل است مراد صبح و شام باشد چون ابتداء شروع بكار و وقت فراغت از آن است و احتمال ميرود كنايه از تمام اوقات باشد يعنى روز و شب مشغول بذكر خدا باشند و افعال اربعه‌

جلد 5 صفحه 24

بصيغه مغايب نيز قرائت شده است و در آيه اخيره اشاره به بيعت رضوان شده كه در آيات سابقه ذيل نقل قمّى ره ذكر شد اجتماع اصحاب گرد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و اعتذار از آنحضرت و گفته‌اند اين قضيّه بيعت خوانده شده براى آنكه فروختند خودشان را به پيغمبر كه بكوشند تا بشهادت برسند و ببهشت بروند و بنظر حقير براى آن بوده كه پيمان بستند بر آنكه ديگر تخلّف از فرمان پيغمبر ننمايند و آيه لقد رضى اللّه عن المؤمنين كه آيه رضوان خوانده شده نازل شد و بيايد انشاء اللّه تعالى در هر حال بيعت با پيغمبر بيعت با خدا است و دست پيغمبر كه فوق دست آنها است در وقت بيعت بمنزله دست خدا است و قدرت خداوند در نصرت اسلام برتر و بالاتر از عزم آنها است بر ترك تخلّف از فرمان پيغمبر و آنحضرت بايد بوعده او اميدوار باشد نه بعهد اينها كه قوم عهد شكنى هستند و بضرر آنها تمام ميشود كه مخلّد در جهنّم ميگردند و كسيكه بعهد خود با خدا وفا نمايد مانند پيروان امير المؤمنين عليه السّلام اجر آنها بهشت جاويد است و قمّى ره فرموده نازل شد اين آيه در بيعت رضوان بعد از نزول آيه آن و شرط شد كه ديگر اعتراض به پيغمبر ننمايند و تخلّف از فرمان او نكنند و باين شرط خدا قبول فرمود توبه آنها را كه نقض عهد با خدا و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم ننمايند و در قرآنها مقدّم و مؤخّر تأليف شده حقير عرض ميكنم حال خوب معلوم ميشود حال استدلال اهل سنّت بآيه رضوان بر قبول توبه منافقين و رئيس آنها با آنكه معلوم است منافق مؤمن واقعى نيست و قبول توبه‌اش مانند قبول اسلامش ظاهرى است و خداوند از مؤمنين راضى ميشود نه از منافقين و از صدر و ذيل قضايا خوب واضح ميشود كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم در تمام امور با آنها مدارا ميفرموده و اللّه اعلم بأسرارها.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنّا أَرسَلناك‌َ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً «8»

بدرستي‌ ‌که‌ ‌ما فرستاديم‌ تو ‌را‌ ‌که‌ ‌هم‌ شاهد باشي‌ ‌بر‌ امت‌ ‌هم‌ بشارت‌ دهي‌ ببهشت‌ و نعم‌ ‌آن‌ و ‌هم‌ ترساني‌ و انذار كني‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ جهنم‌ و عذابهاي‌ ‌آنها‌.

إِنّا أَرسَلناك‌َ شاهِداً ‌در‌ باب‌ شهادت‌ بايد حسي‌ ‌باشد‌ شهادت‌ علمي‌ كافي‌ نيست‌. و ‌اينکه‌ جمله‌ دلالت‌ دارد ‌که‌ روح‌ مقدس‌ پيغمبر اكرم‌ احاطه‌ دارد بجميع‌ افعال‌ امت‌ خوب‌ و بد ‌آنها‌ ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ حضور پروردگار شهادت‌ مي‌دهد چنانچه‌ ميفرمايد:

فَكَيف‌َ إِذا جِئنا مِن‌ كُل‌ِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئنا بِك‌َ عَلي‌ هؤُلاءِ شَهِيداً نساء آيه 45. و همچنين‌ ارواح‌ مقدسه ائمه هدي‌ ‌که‌ ‌در‌ زيارت‌ جامعه‌ دارد:

«و شهداء يوم القيامة»

و همچنين‌ ارواح‌ مقدسه‌ انبياء ‌هر‌ كدام‌ ‌براي‌ امت‌ ‌خود‌.

وَ مُبَشِّراً بايمان‌ بعقائد حقه‌ و اخلاق‌ فاضله‌ و اعمال‌ صالحه‌ ‌که‌ ‌هر‌ كدام‌ چه‌

جلد 16 - صفحه 202

اندازه‌ فوائد و نتايج‌ و مثوبات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ دارد.

وَ نَذِيراً ‌از‌ عقايد فاسده‌ شرك‌ و كفر و ضلالت‌ و ‌از‌ صفات‌ خبيثه‌وار سيئه‌ ‌که‌ چه‌ مضرات‌ و عقوبات‌ و عواقب‌ وخيمه‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ دارد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 8)- تحکیم موقعیت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و وظائف مردم در برابر او گفتیم صلح حدیبیه از سوی بعضی از ناآگاهان شدیدا مورد انتقام قرار گرفت

ج4، ص473

و حتی تعبیراتی در برابر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله گفتند که خالی از بی‌حرمتی نسبت به آن حضرت نبود مجموع این حوادث ایجاب می‌کرد که موقعیت یا عظمت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بار دیگر مورد تأکید قرار گیرد.

لذا این آیه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را مخاطب قرار داده، می‌گوید: «به یقین ما تو را گواه (بر اعمال آنها) و بشارت دهنده، و بیم دهنده فرستادیم» (إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً). گواه بر تمام امت اسلام بلکه به یک معنی گواه بر همه امتها.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص229

منابع