آیه 53 سوره زخرف
<<52 | آیه 53 سوره زخرف | 54>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
(و اگر موسی رسول خداست) چرا (او را دستگاهی نیست و) طوق زرین بر دست ندارد یا چرا فرشتگان آسمان همراه او نیامدهاند.
[اگر موسی، عزت، سربلندی، کرامت و شخصیت داشت] پس چرا دستبندهای زرین و طلا بر او آویخته نشده است؟ یا چرا فرشتگانی [برای اثبات نبوتش] همراه او نیامده اند؟
پس چرا بر او دستبندهايى زرين آويخته نشده؟ يا با او فرشتگانى همراه نيامدهاند؟
چرا دستهايش را به دستبندهاى طلا نياراستهاند؟ و چرا گروهى از فرشتگان همراهش نيامدهاند؟
(اگر راست میگوید) چرا دستبندهای طلا به او داده نشده، یا اینکه چرا فرشتگان دوشادوش او نیامدهاند (تا گفتارش را تأیید کنند)؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- اسوره: دستنبدها. مفرد آن سوار است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ «53»
(اگر موسى حقّ است) پس چرا دستبندهايى از طلا بر او نياويخته، يا (براى تصديق رسالتش،) با او فرشتگانى همراه نشدهاند.
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «54»
پس فرعون قوم خود را سبك شمرد و آنان او را اطاعت كردند زيرا آنان قومى فاسق بودند.
فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ «55»
پس چون ما را به خشم آوردند، از آنان انتقام گرفتيم و همه آنان را غرق كرديم.
فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلًا لِلْآخِرِينَ «56»
پس آنان را پيشگامانى (بد) و عبرتى براى آيندگان قرار داديم.
نکته ها
«أَسْوِرَةٌ» جمع «سوار» به معناى دستبند است.
حكومت حاكمان بر مردم در نظام باطل، بر اساس استخفاف و تحقير مردم است ولى اطاعت مردم در نظام حقّ، يا بر اساس انتخاب احسن است، «يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» «1» آن هم همراه با محبّت، «لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» «2» اگر تو خشن و سنگدل بودى، از تو دور مىشدند.
«1». زمر، 18.
«2». آلعمران، 159.
جلد 8 - صفحه 464
از امام صادق عليه السلام دربارهى تفسير كلمه «آسَفُونا» سؤال شد. حضرت فرمود: خداوند مثل ما انسانها تأسّف ندارد، ولى اوليايى دارد كه تأسّف يا رضايت آنان، خشم و رضايت او را به همراه دارد. «1»
گذشته را «سلف» و آينده را «خلف» گويند و به آنچه نمونه است «مثل» گويند. به افرادى كه به عنوان نمونه نظير ضرب المثلها بر سر زبانها جارى هستند، مَثَل گفته مىشود. «فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلًا لِلْآخِرِينَ»
پیام ها
1- كسى كه منطق ندارد به ثروت و زينت تكيه مىكند و داشتن آنها را نشانه حقّ و نداشتن آن را نشانه باطل مىپندارد. «فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ»
2- زينت كردن مردان به طلا، كار فرعونى است. «أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ»
3- تضعيف رهبر الهى و القاى شبهه كار فرعونيان است. أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ ...
4- اطاعت در نظام فاسد بر اساس تحقير مردم است. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ»
5- خود باختگى و تهى شدن از هويّت سبب تسليم شدن در برابر طاغوتها است. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ»
6- سرسپردگى و اطاعت كوركورانه، ريشه در فقر فرهنگى، كوته فكرى و سطحى نگرى انسانها دارد. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ»
7- جامعهاى كه از خط الهى خارج شد، خود را باور نمىكند و خفتپذير مىشود. فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ ... إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ ( «فسق» به معناى خارج شدن از مدار حقّ است)
8- كسى كه به نهر آب افتخار مىكرد، «وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي» در همان نهر غرق شد. «فَأَغْرَقْناهُمْ»
9- گاهى كيفرها علاوه بر قيامت در دنيا نيز صورت مىگيرد. «فَأَغْرَقْناهُمْ»
«1». تفسير راهنما.
جلد 8 - صفحه 465
10- در مدار فسق و طغيان، آمر و مأمور با هم هلاك مىشوند. «أَجْمَعِينَ»
11- خشم و انتقام خداوند از انسان، به خاطر عملكرد خود اوست. فَأَطاعُوهُ ... آسَفُونا ... انْتَقَمْنا مِنْهُمْ
12- به گواهى تاريخ، نابود كردن قدرتهاى جبار، سنّت حتمى الهى است. «فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلًا لِلْآخِرِينَ»
13- حوادث گذشتگان براى آيندگان درس عبرت است. فَأَغْرَقْناهُمْ ... فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلًا
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ (53)
جلد 11 - صفحه 484
فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ: پس چرا افكنده نشد بر او، أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ: دستوانها از طلا و نقره، يعنى چرا خدا او را دستوانهاى زرين نداد، أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ: يا چرا نيامدهاند با او ملائكه، مُقْتَرِنِينَ: در حالتى كه پيوستگان باشند با او براى اعانت او، چه هر پادشاهى به جهت فرستادن ايلچى به اطراف جمعى را نامزد خدمت خود مىكند تا معاون و مجرى حكم او باشند، پس چگونه خداى تعالى مرد فقير و بىيار و مددكار به رسالت فرستند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ فَقالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ (46) فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآياتِنا إِذا هُمْ مِنْها يَضْحَكُونَ (47) وَ ما نُرِيهِمْ مِنْ آيَةٍ إِلاَّ هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (48) وَ قالُوا يا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ (49) فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِذا هُمْ يَنْكُثُونَ (50)
وَ نادى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَ فَلا تُبْصِرُونَ (51) أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَ لا يَكادُ يُبِينُ (52) فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ (53) فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (54)
ترجمه
و بتحقيق فرستاديم موسى را با آيتهاى خود بسوى فرعون و بزرگان قومش پس گفت همانا من فرستاده پروردگار جهانيانم
پس چون آورد نزد آنها آيتهاى ما را آنگاه آنها از آن خنده ميكردند
و نمىنمايانديم بآنها هيچ آيتى را مگر كه آن بزرگتر بود از ديگرى و گرفتيم آنها را بعذاب باشد كه آنان بازگشت كنند
و گفتند اى مرد دانا بخوان براى ما پروردگارت را بآنچه عهد كرده است با تو همانا ما هدايت يافتگانيم
پس چون برطرف ساختيم از آنها عذاب را آنگاه آنها پيمان ميشكستند
و ندا كرد فرعون در قومش گفت اى قوم من آيا نيست براى من پادشاهى مصر و اين نهرها روان است از زير قصرهاى من آيا نمىبينيد
بلى من بهترم از اين كسى كه او خوار است و نزديك نيست كه بيان تواند كرد
پس چرا افكنده نشد بر او دستوانههاى زرّين يا نيامدند با او فرشتگان پياپى
پس سبك كرد عقول قوم خود را پس اطاعت نمودند او را همانا آنها بودند گروهى متمرّدان.
تفسير
خداوند متعال براى تذكّر بندگان بحسن عاقبت اهل ايمان و سوء خاتمت اهل عصيان و تسليت خاطر پيغمبر خود از آزار كفّار و گفتار ناهنجار باز قصّه حضرت موسى را عنوان فرموده ميفرمايد ما او را با معجزاتى نزد فرعون و اكابر مملكت مصر فرستاديم و بعد از ادّعاء نبوّت و ارائه معجزات از قبيل عصا و يد بيضا كه مكرّر ذكر شده آنها در بدو امر خنديدند و تصوّر نمودند شعبده و سحر است و ما پى در پى معجزاتى از قبيل طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و دم و طمس كه در سوره اعراف و يونس ذكر شد بآنها ارائه داديم كه هر يك از ديگرى بزرگتر بود چون هر يك در منتهاى وضوح و دلالت بر نبوّت موسى عليه السّلام بود چنانچه در مقام
جلد 4 صفحه 608
مدح جمعى ميگويند كه هر يك از ديگرى بهترند يا هر لاحقى از سابق خود بزرگتر بود باعتبار آنكه بيشتر نبوّت آنحضرت را اثبات مينمود و در عين حال همه اين آيات عذابهاى گوناگونى بود كه ما آنها را معذّب مينموديم به آن عذاب براى آنكه برگردند از راه باطل براه حقّ و اقرار نمايند بتوحيد خدا و نبوّت پيغمبرشان و بعد از اين عذابها يا عذابى كه فوق اينها بود كه از آن در سوره اعراف به رجز تعبير شده با كمال بىادبى و جسارت گفتند اى ساحر ولى ظاهرا آنها اين كلمه را بما هر در فنون و دانشمند اطلاق ميكردند لذا قمّى ره و جمعى از مفسّرين آنرا بعالم تفسير نمودهاند و در اين موقع مقصودشان اهانت نبوده و در هر حال استدعا نمودند از حضرت موسى كه از خداوند بخواهد بر حسب عهدى كه با خدا دارد كه اگر آنها ايمان بياورند مشمول رحمت شوند و عذاب را بردارد و قول دادند كه از اطاعت آنحضرت بيرون نروند و موحّد شوند و حضرت دعا فرمود و اجابت شد ولى آنها نقض عهد نموده بكفر خود باقى ماندند ولى فرعون ديد غالبا دلها متوجّه بحضرت موسى شده و نزديك است بتواند در مقابل او قيام نمايد اعيان مملكت مصر را جمع آورى نموده و شروع بسخنرانى و ياوه سرائى كرد كه آيا فرمانفرمائى و سلطنت مصر در خاندان من نبوده و فعلا از آن من نيست و اين نهرهاى منشعب از رود نيل در اطراف و جوانب قصر و عمارات من گردش نميكند آيا نمىبينيد و نميدانيد يا ميدانيد كه من پادشاه شما باشم بهتر است از اين شخص كه فقير و حقير است و استعداد فرمانفرمائى ندارد و نميتواند درست سخن بگويد و مقصودش اشاره بلكنت زبان آنحضرت بود كه سابقه داشت و بدعا رفع شده بود و بعضى گفتهاند باز قدرى از سنگينى آن باقى مانده بود و گفت اگر او پيغمبر باشد چرا خداوند مانند پادشاهان براى او باز و بند يا دستبند طلا تهيّه ننموده يا چرا افواج ملائكه پى در پى بكمك او نميآيند خلاصه آنكه بقدرى از اين چرندها گفت كه عقول قوم را سبك نمود يا ابدان آنها را كه قيام نمودند باطاعت او چون آنها هم مانند فرعون اهل فسق و فجور بودند و الّا معلوم است كه نبوّت شخص بمعجزه ثابت ميشود و ملازم با ملك و سلطنت و مال و ثروت نيست و بازوبند يا دستبند طلا لازم ندارد و لازم نيست ملائكه علنا بكمك او بيايند بلكه انسب آنستكه
جلد 4 صفحه 609
پيغمبر در حالى باشد كه كسى به اجبار و طمع مال و جاه گرد او نگردد تا ايمان ايشان بخلوص نزديك و از اغراض دنيوى دور باشد و در نهج البلاغه در ضمن قصّه ورود حضرت موسى و هارون بر فرعون با عصا و لباس پشمينه و سرزنش آنملعون آن دو را بفقر و ذلّت اشاره باين نكته شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلَو لا أُلقِيَ عَلَيهِ أَسوِرَةٌ مِن ذَهَبٍ أَو جاءَ مَعَهُ المَلائِكَةُ مُقتَرِنِينَ (53)
پس چرا القاء نميشود بر او دست بند از طلا يا نميآيد با او ملائكه که قرين و همدوش او باشند در دعوت.
بسيار مورد تعجب است كسي که اصلا به خداي موسي معترف نيست چنانچه قبلا اشاره شد چگونه معترف به ملائكه ميشود! معلوم ميشود که فرعون دست و پاي خود را گم كرده و مضطرب شده و به اينکه در و آن در ميزند بلكه اذهان قوم را منصرف كند و نميداند چه بگويد زيرا.
فَلَو لا أُلقِيَ عَلَيهِ أَسوِرَةٌ مِن ذَهَبٍ چه مدخليتي دارد در صدق دعوي موسي اگر غرض به نحو اعجاز بوده عصا و يد و بيضاء بسيار مهمتر و بالاتر از سوره ذهب است و اگر مراد دولت و ثروت است دارا بودند دست بند دليل بر او نيست بسياري از قوم او دارا بودند و دولت و ثروت نداشتند.
أَو جاءَ مَعَهُ المَلائِكَةُ مُقتَرِنِينَ.
اولا: ملائكه بصورت ملكي که مشاهده نميشود و اگر بصورت بشري بيايند از كجا ملك باشند.
و ثانيا: اگر همدست لازم است هارون که همدست او بود بصورت ديگر احمقتر از فرعون قوم فرعون که اينکه گفتار بيهوده او در آنها اثر گذاشت که ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 53)- سپس فرعون به دو بهانه دیگر متشبث شده گفت: «پس چرا دستبندهائی از طلا به او داده نشده؟ یا این که چرا فرشتگان همراه او نیامدهاند» تا گفتار او را تصدیق کنند؟! (فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنِینَ).
میگویند فرعونیان عقیده داشتند که رؤسا باید با دستبند و گردن بند طلا خود را زینت کنند.
اما پیامبران الهی با کناره گیری از این مسائل مخصوصا میخواستند این ارزشهای کاذب و دروغین را ابطال کنند، و ارزشهای اصیل انسانی یعنی علم و تقوا و پاکی را جانشین آن سازند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص37
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم