آیه 52 سوره فصلت
<<51 | آیه 52 سوره فصلت | 53>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
(کافران را) بگو: چه میپندارید اگر (قرآن) از جانب خدا باشد و شما به آن کافر شده باشید آیا گمراهتر از آن کس که (مانند شما) به کفر و شقاق دور (از راه سعادت) است در جهان کسی تواند بود؟
بگو: به من خبر دهید: اگر [قرآن] از سوی خدا باشد و سپس شما به آن کافر شوید، چه کسی گمراه تر از آن خواهد بود که در مخالفتی دور [از منطق و صواب] قرار دارد؟
بگو: «به من خبر دهيد، اگر [قرآن] از نزد خدا [آمده] باشد و آن را انكار كرده باشيد، چه كسى گمراهتر از آن كس خواهد بود كه به مخالفتى دور و دراز [دچار] آمده باشد؟»
بگو: چه مىبينيد؟ اگر اين كتاب از جانب خداست و شما بدان ايمان نمىآوريد، گمراهتر از كسى كه همچنان راه مخالفت در پيش گرفته است كيست؟
بگو: «به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خداوند باشد و شما به آن کافر شوید، چه کسی گمراهتر خواهد بود از کسی که در مخالفت شدیدی قرار دارد؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- شقاق: مخالفت و جدايى. در اقرب الموارد دشمنى و مخالفت گفته و گويد: حقيقتش آنست كه هر يك در شقى غير از شق رفيقش باشد.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقاقٍ بَعِيدٍ «52»
بگو: به من «خبر دهيد كه اگر قرآن از جانب خداوند باشد سپس شما به آن كفر ورزيديد، كيست گمراهتر از آن كه در مخالفت شديد با قرآن باشد؟»
پیام ها
1- خداوند راه گفتگو با افراد لجوج را به پيامبرش مىآموزد. قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ ...
2- انسان عاقل، از ضررهاى احتمالى نيز دورى مىكند. (اگر قرآن از طرف خدا باشد، آنان كه كفر ورزيدند چه خواهند كرد؟) إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ... مَنْ أَضَلُ ...
جلد 8 - صفحه 364
3- ريشهى كفر، عناد و لجاجت و مخالفت با حقّ است. كَفَرْتُمْ ... شِقاقٍ بَعِيدٍ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقاقٍ بَعِيدٍ (52)
قُلْ أَ رَأَيْتُمْ: بگو اى پيغمبر به معاندين خبر دهيد كه، إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ:
اگر باشد اين قرآن از جانب خدا، ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ: پس كافر شويد به آن بدون
جلد 11 - صفحه 388
تأمل و اتباع ادله آن، مَنْ أَضَلُ: كيست گمراهتر «استفهام انكارى» يعنى نيست گمراهتر، مِمَّنْ هُوَ فِي شِقاقٍ بَعِيدٍ: از كسى كه او در شقاق و خلافى باشد دور از صلاح و صواب، يعنى نيست گمراهتر از شما كه هميشه تكذيب و انكار مىكنيد و پيوسته عناد و لجاج مىورزيد.
تنبيه:
آيه شريفه اشعار دارد كسانى كه از روى عناد و لجاج كافر شوند به قرآن در هر عصر و زمان و اعراض كنند از متابعت آن، هر آينه در شقاق و خلاف دور از خير و صلاح و گمراهتر از اين گونه اشخاص نخواهد بود، زيرا خير به تمام جهات و مجمع سعادات به آنها آمده كه قرآن مجيد باشد، لكن شقاوت و سوء اختيار آنان ايشان را باز دارد از تصديق.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ (51) قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقاقٍ بَعِيدٍ (52) سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (53) أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ (54)
ترجمه
و چون انعام نمائيم بر انسان اعراض كند و دور نمايد جانب خود را و چون برسد او را بدى پس صاحب دعائى است وسيع
بگو خبر دهيد كه اگر باشد از نزد خدا پس كافر شده باشيد بآن كيست گمراهتر از آنكه او در مخالفتى است دور از حق و حقيقت
زود باشد كه بنمايانيم بآنها نشانههاى قدرت خود را
جلد 4 صفحه 566
در آفاق عالم و در وجود خودشان تا آشكار شود بر آنها كه او حق است آيا و كافى نيست براى تو پروردگارت كه او بر هر چيزى گواه است
آگاه باش كه همانا آنها در شكّى از ملاقات پروردگارشانند آگاه باش كه همانا او بر همه چيز احاطه دارد.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب احوال انسان سابق الذّكر ميفرمايد كه چون او را بانواع نعم خود متنعّم نمائيم بجاى شكرگزارى اعراض از ما نموده و بجانب خود از باب تكبّر و استغناء از ما دورى مينمايد و محتمل است از جانب مجازا نفس اراده شده باشد يعنى دور ميكند خود را و منحرف ميشود از ما و چون مبتلا ببلا و مرض و فقر و ساير گرفتاريها شود روى نياز بدرگاه كارساز آورد و دعاى عريض و طويلى نمايد و اين تعبير ظاهرا براى اشاره بزيادى دعاى او است با آنكه روح ندارد و مانند جسم عريض و طويلى است و به پيغمبر خود دستور داده كه از كفّار سؤال فرمايد اگر قرآن از جانب خدا باشد و شما كافر بآن شده باشيد آيا كسى گمراهتر از شما هست كه با حق و حقيقت مخالفت شديد آغاز نموديد بطوريكه شما در جانبى و حق در جانب ديگر واقع شده است با آنكه طريقه احتياط آنستكه اگر انسان در حق بودن امرى شك هم داشته باشد مخالفت ننمايد و فرموده ما بزودى آيات و ادلّه توحيد و حق بودن قرآن را در روى زمين بآنها ارائه ميدهيم از معجزات پى در پى كه بدست تو جارى مينمائيم و از ظهور صدق اخبار غيبيّه قرآن كه در خارج واقع ميشود و از ظهور وجوه اعجاز آن بر فصحاء و اهل معرفت و اقرار ايشان ببودن آن كلام خدا بتدريج كه بر تو نازل ميشود و در نفوس خود آنها كه مىبينند مغلوب و مقتول و اسير و ذليل و خوار شدند و مسلمانان فاتح و غالب و مظفّر و منصور گشتند با آنكه از ما قبلا وعده نصرت و ظفر بر كفار بمسلمانان داده شده بود و ببلاياى ديگر از قبيل قحط و غلا كه بعد از هجرت تو بآن مبتلا ميگردند و بتأليف قلوبيكه از آنها در فتح مكّه و غيره بسيره مرضيّه تو حاصل ميشود تا مبيّن و واضح ميگردد بر آنها كه قرآن و دين تو حق است آيا كافى نيست لطف خداوند براى ارائه دادن حقانيّت تو كه همه جا حاضر و بر اعمال و احوال شما و آنها ناظر و گواه است آنچه تا كنون در ذيل اين آيه
جلد 4 صفحه 567
نگارش يافت بنظر حقير از ظاهر كلام الهى رسيده و بنابر اين ضمير در انّه الحقّ بمناسبت آيه سابقه بقرآن و دين اسلام راجع است ولى ظاهرا مشهور بين مفسّرين و حكما ارجاع آن است بتوحيد خدا و گفتهاند مراد از آيات آفاقى امارات و ادلّه بر وجود صانع حكيم عليم است در عالم از گردش افلاك و انجم و موجودات ارضيّه از جبال و بحار و اشجار و پرندگان و چرندگان و امثال آنها و از آيات انفسى لطائف صنع و ودائع حكمت و خواص اعضا و دقايق اجزا و آنچه از وجود آن در انسان استدلال بذات احديّت و صفات جمال و كمال ميشود و مراد از او لم يكف بربّك كفايت خداوند براى اثبات توحيد است بوجود منبسط و فيض مقدّس خود بر تمام موجودات كه در همه و با همه و قبل از همه و بعد از همه موجود و حاضر و ناظر و گواه است بطوريكه خواص از خدا بخدا پى ميبرند و معانى ديگرى هم نقل نمودهاند كه احتياج بذكر آنها نيست و در بعضى از روايات بظهور امام زمان عليه السّلام تأويل شده چون در رجعت بقدرى از عجايب و غرايب در آفاق و انفس مشاهده ميشود كه مردم يقين بمعارف حقّه پيدا ميكنند و در مصباح الشريعه از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه العبوديّة جوهرة كنهها الرّبوبيّه فما فقد من العبوديّة وجد فى الرّبوبيّه و ما خفى عن الربّوبيّه اصيب فى العبوديّه و استشهاد باين آيه فرموده و ظاهرا مراد آن باشد كه بنده از معرفت بنفس خود معرفت بخداى خود پيدا ميكند پس هر مرتبه از كمال كه خود را فاقد آن بيند مىيابد كه نقص از او و كمال در مبدأ وجود موجودات است و هر صفت كمالى كه از خداوند بر او مخفى مانده وقتى در وجود خود بيابد ميداند كه در خداوند اكمل از آن موجود است چون معطى شىء فاقد آن شىء نميباشد و در آيه اخيره خداوند اشاره فرموده بآنكه عمده اعراض مردم از قرآن و قبول دين حق براى آنستكه آنها در معاد و ثواب و عقاب خدا شك دارند و نميخواهند زير بار تكليف بروند ولى بايد بدانند كه خدا بتمام موجودات احاطه دارد و همه در پيشگاه او حاضر و بمجازات خواهند رسيد در مجمع و ثواب الاعمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره حم سجده را قرائت نمايد از براى او در قيامت نورى است تا چشمش كار ميكند و سرورى است و در دنيا عيشى است پسنديده كه مردم غبطه آنرا ميبرند و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 4 صفحه 568
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل أَ رَأَيتُم إِن كانَ مِن عِندِ اللّهِ ثُمَّ كَفَرتُم بِهِ مَن أَضَلُّ مِمَّن هُوَ فِي شِقاقٍ بَعِيدٍ (52)
بفرما باين كفار که كفران نعمت ميكنند آيا معتقديد که اينکه بلاها و مصائب و گرفتاريها از جانب خداوند است و قادر بر دفع آنها است که دعاء ميكنيد بر رفع آن پس كافر ميشويد بآن بعد از رفع آن كيست
جلد 15 - صفحه 449
گمراهتر از آنكه در شقاق و جدايي از حق است جدايي بسيار دوري نوع ناس غير از طبقه خاصه نعمتها را مستند باقدامات خود ميدانند و رؤساء و اسباب ظاهريه و بلاها را از جانب حق ميدانند قُل كُلٌّ مِن عِندِ اللّهِ لذا ميفرمايد:
قُل أَ رَأَيتُم إِن كانَ مِن عِندِ اللّهِ راي بمعني عقيده يعني اگر عقيده شما اينست که از نزد خدا است و عبد هيچ اختياري ندارد و معتقد بجبر هستيد که كفر و ايمان و اطاعة و معصية خواست او است ثُمَّ كَفَرتُم بِهِ از اينکه جهت كافر بخدا ميشويد جوابش اينكه اينکه در ضلالت بسيار دوريست.
مَن أَضَلُّ مِمَّن هُوَ فِي شِقاقٍ بَعِيدٍ شقاق جداييست مثل شق القمر و اينکه جدايي بسيار بعيد است يعني فاصله اينکه باطل با حق زياد است.
(تنبيه) ثواب و عقاب نعمت و بلاء از جانب حق است لكن بايد محل قابليت داشته باشد براي ثواب و نعمت و استحقاق داشته باشد براي عقاب و بلاء و تحصيل قابليت و استحقاق بيد عبد است که از روي اختيار اگر ايمان آورد و متقي شد و اطاعت كرد قابليت پيدا ميكند و اگر كفر و شرك و ضلالت و ظلم و طغيان و عصيان را اختيار كرد مستحق عذاب و عقاب و بليّات ميشود و مسئله جبر و تفويض و اختيار را ما در مجلد اول كلم الطيّب در بحث عدل مفصلا بيان كردهايم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 52)- در این آیه آخرین سخن را با این افراد لجوج در میان میگذارد، و اصل عقلی معروف دفع ضرر محتمل را با بیانی روشن برای آنها تشریح میکند، خطاب به پیامبر کرده، میفرماید: «بگو: به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خداوند باشد و شما به آن کافر شوید، چه کسی گمراهتر خواهد بود از آن کس که در مخالفت دور و گمراهی شدید قرار دارد»؟! (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ کَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِی شِقاقٍ بَعِیدٍ).
این همان سخنی است که ائمه دین علیهم السّلام در برابر افراد لجوج در آخرین مرحله مطرح میکردند چنانکه در حدیثی میخوانیم: امام صادق علیه السّلام به «ابن ابی العوجاء» مادی و ملحد عصر خود فرمود: «اگر مطلب این باشد که تو میگویی (و خدا و قیامتی در کار نباشد) که مسلما چنین نیست، هم ما اهل نجاتیم و هم تو، ولی اگر مطلب این باشد که ما میگوییم، و حق نیز همین است، ما اهل نجات خواهیم بود و تو هلاک میشوی».
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص446
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم