آیا مردم ندیدند که ما (به فرستادن رسولان) عزم سرزمین (کافران جاهل) کرده و از هر طرف آن میکاهیم (و بر بلاد و قدرت اهل ایمان میافزاییم)؟ و تنها خداست که در جهان فرمان میدهد و هیچ کس بر رد حکمش قادر نیست و اوست که در یک لحظه حساب همه خلق بیشمار را میکند.
آیا نمی دانند که ما همواره به زمین می پردازیم و از اطراف [و جوانب] آن [که ملت ها، اقوام، تمدن ها و دانشمندانش هستند] می کاهیم؟ و خدا حکم می کند؛ و هیچ بازدارنده ای برای حکمش نیست، و او در حسابرسی سریع است.
آيا نديدهاند كه ما [همواره] مىآييم و از اطراف اين زمين مىكاهيم؟ و خداست كه حكم مىكند. براى حكم او باز دارندهاى نيست، و او به سرعت حسابرسى مىكند.
آيا هنوز ندانستهاند كه ما از اطراف اين سرزمين مىكاهيم، و خدا حكم مىكند و هيچ چيز حكم او را فسخ نمىكند و او سريعاً به حساب همه مىرسد؟
آیا ندیدند که ما پیوسته به سراغ زمین میآییم و از اطراف (و جوانب) آن کم میکنیم؟! (و جامعهها، تمدّنها، و دانشمندان تدریجاً از میان میروند.) و خداوند حکومت میکند؛ و هیچ کس را یارای جلوگیری یا ردّ احکام او نیست؛ و او سریع الحساب است!
Have they not seen how We visit the land diminishing it at its edges? Allah judges, and there is none who may repeal His judgement, and He is swift at reckoning.
Do they not see that We are bringing destruction upon the land by curtailing it of its sides? And Allah pronounces a doom-- there is no repeller of His decree, and He is swift to take account.
See they not how we aim to the land, reducing it of its outlying parts? (When) Allah doometh there is none that can postpone His doom, and He is swift at reckoning.
See they not that We gradually reduce the land (in their control) from its outlying borders? (Where) Allah commands, there is none to put back His Command: and He is swift in calling to account.
معانی کلمات آیه
معقب: تعقيب كننده. لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ: حكم خدا را تعقيب كننده اى نيست كه او را مسئول بدارد و يا حكم او را دفع كند.[۱]
(حساب همه با ماست و ما به سرعت حساب همه را مىرسيم) مگر نديدى كه ما به سراغ زمين مىآييم و دائماً از اطراف آن (با گرفتن جان ساكنانش) مىكاهيم. خداوند حكم مىكند و هيچ تجديدنظر كنندهاى براى حكم او نيست و او سريعاً به حساب همه مىرسد.
نکته ها
در روايات متعدّد مىخوانيم كه مراد از كم شدن اطراف زمين، مرگ و فقدان علما و دانشمندان بزرگ است. «1»
پیام ها
1- از تاريخ و عاقبت گذشتگان درس عبرت بگيريم و در وعده و وعيدهاى الهىشك نكنيم. «أَ وَ لَمْ يَرَوْا»
2- پايان عمر حكومتها و شخصيّتها، با خواست الهى است. نَأْتِي ... نَنْقُصُها
«1». تفسير نورالثقلين. شبيه اين آيه در سوره انبياء، آيه 44 نيز آمده است.
جلد 4 - صفحه 376
3- حكومت و فرمان الهى شكست ناپذير است. «لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ»
4- تمام افراد و قدرتها به تدريج از زمين برچيده مىشوند، ولى قدرت الهى ثابت و پابرجاست. نَنْقُصُها ... وَ اللَّهُ يَحْكُمُ
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ: آيا نمىبينند و نمىدانند اهل مكه و سايرين آنكه فرمان ما مىآمد بر زمين كفار. نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها: كم مىكنيم از اطراف آن، يعنى كم كم از تصرف كفار بيرون مىكنيم و به تصرف آنان در مىآوريم. يا ويران مىكنيم زمين را به موت و هلاك آن.
نزد ابن عباس نقصان و خرابى زمين به موت علما باشد چنانچه احاديث
جلد 6 - صفحه 404
بسيار است: «1» 1- تفسير على بن ابراهيم فرمايد: موت علماء. «2» 2- «من لا يحضر» از حضرت صادق عليه السّلام از اين آيه سؤال، فرمود:
موت علماء «3».
3- ابو الفتوح رازى (قدس الله سره) در تفسير خود از ابو الدرداء روايت نموده كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: خذ العلم قبل ان يذهب فرا گيريد علم را پيش از آنكه برود. عرض كردند: رفتن علم چگونه باشد و حال آنكه قرآن در ميان ما و در دلهاى ماست و پيوسته آن را مىخوانيم و به فرزندان تعليم كنيم؟ حضرت در غضب شده فرمود:
انّ اللّه لا يقبض العلم بين النّاس بنزعه و لكن يقبض العلماء حتّى اذا لم يبق عالم اتّخذ النّاس رؤسا جهّالا فافتوا بغير علم فضلوا و اضلّوا.
خداى تعالى علمى كه مرحمت فرموده ميان مردم باز نگيرد، بلكه علما را قبض فرمايد تا آنكه باقى نماند عالمى كه پيشواى مردمان باشد؛ در آن وقت فراگيرند مردم پيشوايان جاهل، فتوى دهند «4» فرمود: اذا مات المؤمن الفقيه ثلم فى الاسلام ثلمة لا يسدّها شيئى: هرگاه بميرد مؤمن عالم، رخنهاى در اسلام وارد شود كه هيچ چيز آن را سد ننمايد. «5» ايضا عن ابى جعفر عليه السّلام قال: كان علىّ بن الحسين عليه السّلام: يقول:
انّه يسخّى نفسى فى سرعة الموت و القتل فينا قول اللّه عزّ و جلّ: «أ و لم يروا أنا نأتى الارض ننقصها من اطرافها» و هو ذهاب العلماّء. «6» 5- بعضى از بزرگان فرموده: موت الانبياء يقرح به العين و موت الاباء مصيبة
«1» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 300.
«2» تفسير قمى ج 1 ص 367.
«3» من لا يحضره الفقيه.
«4» تفسير ابو الفتوح ج 6 ص 502.
«5» كافى ج 1 ص 38، حديث 2.
«6» همان مصدر، حديث 6.
جلد 6 - صفحه 405
للبنين و موت الابناء يقطع الوتين و موت الاكفّاء يعرق منه الجبين و موت العلماء ثلمة فى الّدين. «1» انس بن مالك روايت نموده كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
مثل عالم در زمين مثال ستاره است در آسمان كه به او راه يابند در برّ و بحر. «2» وَ اللَّهُ يَحْكُمُ: و خداى تعالى حكم فرمايد و فصل نمايد امر را. لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ: ناقضى نيست مر حكم او را، و رد كننده و تغيير دهندهاى نيست مر قضاء او را. يا كسى مخالفت فرمان الهى نتواند نمايد به چيزى كه بشكافد آن را. وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسابِ: و خداى متعال زود حساب نماينده و به جزا رساننده باشد، يعنى زمان بسيار از عذاب دنياى ايشان نگذشته باشد كه حق تعالى حساب ايشان فرمايد در آخرت.
آيا نديدند كه ما ميآئيم در زمين كم ميكنيم از جوانب آن و خدا حكم ميكند نيست ردّ كنندهاى مر حكم او را و او است زود حساب
و همانا مكر نمودند آنانكه بودند پيش از آنها پس مر خدا را است تمامى مكر ميداند آنچه را كسب ميكند
جلد 3 صفحه 216
هر نفسى و زود باشد كه بدانند كافران كه مر كه را است انجام آنسراى
و ميگويند آنانكه كافر شدند نيستى فرستاده شده بگو كافى است خدا گواه ميان من و شما و كسيكه نزد او است علم كتاب.
تفسير
در اين آيه نيز ظاهرا اشاره بجواب اشكال اخير كفّار در آيات سابقه شده است كه ميگفتند چرا خبرى از نصرت پيغمبر و عذاب ما نيست باين تقريب كه چگونه خبرى نيست با آنكه مىبينند ما بتدريج و تفريق وارد در اراضى آنها ميشويم و از اطراف و جوانب آن تصرف ميكنيم و كفّار را ميكشيم و مسلمان ميكنيم و بر عده و عده خودمان ميافزائيم و آنها بهيچ وجه نميتوانند از مقدرات الهى سرپيچى كنند و او زود بحساب بندگان رسيدگى ميكند و تمامى را بجزاى كامل خواهد رسانيد اگر دلخوشى آنها بتصرّف مكّه است آنهم عمّا قريب فتح خواهد شد و معقّب تعقيب كننده چيزيرا گويند براى ردّ و ابطال آن و اين معنى بر حسب ظاهر و مناسبت آيات سابقه است ولى قمّى ره فرموده مراد موت علماء است و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه مراد هلاكت اهل هر زمانى است و در فقيه از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در جواب سؤال از اين آيه فرمود مراد فقد علماء است و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از اين آيه رفتن دانشمندان است و بعضى گفتهاند مراد خرابى بلاد است و بنابراين آيه مربوط بجواب اشكال سابق نيست و شايد مراد آن باشد كه آيا نمىبينند ما هلاك ميكنيم اهل زمين را ببردن علماء و دانشمندانشان و ويرانى عمارات و خرابى بلادشان پس نبايد كفّار ايمن باشند از ورود اين بليّات و آفات بر آنها بنابر آنكه اتيان ارض اشاره بهلاكت اهل آن و نقص اطراف زمين كنايه از فوت علماء و خرابى عمارات باشد و كفّاريكه قبل از اينها در دنيا زندگى ميكردند چه مكرها با انبياء و اهل ايمان زمان خودشان نمودند و خداوند تمام آنها را باطل نمود چون تمام تدبيرات و نتيجه گرفتن از آنها بدست قدرت و اراده الهى است ميداند نيّات و اعمال مردم را و بر طبق آن جزا خواهد داد و بالاخره كفّار خواهند دانست كه عاقبت محمود و بهشت موعود نصيب كه خواهد بود و در آيه اخيره دستور به پيغمبر اكرم داده شده است كه در جواب كسانيكه منكر نبوّت تو شدند بگو خداوندى كه كتاب و معجز بمن عطا فرمود بىنياز كرد مرا از اقامه
جلد 3 صفحه 217
شاهد بر ادّعاء خودم پس كافى است خدا كه شاهد باشد ميان من و شما بر صدق ادّعاء من و كسيكه نزد او حاضر است علم بهر كتاب آسمانى كه او على بن أبي طالب عليه السّلام است چون شهادت چنين شخصى بر نبوّت كسى اقوى دليل بر صدق او است در كافى و خرائج و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد مائيم و على عليه السّلام اوّل ما و افضل ما و بهتر ما است بعد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در مجمع از امام صادق عليه السّلام مانند اين حديث را نقل نموده و در احتجاج نقل نموده كه مردى از امير المؤمنين عليه السّلام سؤال نمود از بالاترين منقبت او حضرت اين آيه را قرائت نمود و فرمود مقصود از من عنده علم- الكتاب مائيم و در مجالس از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود مراد برادرم على بن أبي طالب است و بعضى گفتهاند مراد از من عنده علم الكتاب علماء از اهل كتابند كه مسلمان شدند از قبيل عبد اللّه بن سلام و سلمان فارسى و تميم الدارى ولى عيّاشى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند پسر عبد اللّه بن سلام چنين ادّعائى ميكند فرمود دروغ ميگويد مراد على بن أبي طالب عليه السّلام است در باره او نازل شده او عالم اين امّت است بعد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در چند روايت ديگر اين معنى تأكيد شده و قريب باين مضمون فرمودهاند كه مثل الّذى عنده علم من الكتاب كه خداوند در سوره نحل فرموده در مقابل من عنده علم الكتاب كه در اين سوره ميفرمايد مثل قطره و دريا است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه همانا علمى كه آدم از آسمان بزمين آورد و آنچه موجب فضيلت انبياء شد تا خاتم ايشان در عترت آنحضرت است و اللّه علم كتاب تمامش نزد ما است سلام اللّه عليهم اجمعين و بعضى گفتهاند مراد از من عنده علم الكتاب خداوند است بدليل آنكه بعضى من عنده بكسر ميم و دال قرائت نمودهاند و ضعف مدعا و دليل آنها بر ارباب خرد واضح است در ثواب الاعمال و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه زياد سوره رعد را قرائت نمايد هرگز صاعقه باو نخواهد رسيد اگر چه ناصبى باشد و اگر اهل ايمان باشد بدون حساب داخل بهشت ميشود و شفاعت ميكند هر كسى را بشناسد از اهل بيت و برادران خود و الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّاهرين.
(آیه 41)- انسانها و جامعهها از میان میروند و خدا میماند: از آنجا که در آیات گذشته روی سخن با منکران رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بود در اینجا نیز همان بحث تعقیب شده است.
نخست میگوید: این مغروران لجوج «آیا ندیدند که ما پیوسته به سراغ زمین میآییم و از اطراف (و جوانب) آن کم میکنیم»؟! (أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها).
روشن است که منظور از «زمین» در اینجا «اهل زمین» است، یعنی، آیا آنها به این واقعیت نمینگرند که پیوسته اقوام و تمدّنها و حکومتها در حال زوال و نابودی هستند؟
و این هشداری است به همه مردم اعم از نیک و بد حتی علماء و دانشمندان که ارکان جوامع بشری هستند و با از میان رفتن یک تن آنها گاهی دنیایی به نقصان میگراید، هشداری است گویا و تکان دهنده! سپس اضافه میکند: «حکومت و فرمان از آن خداست و هیچ کس را یارای ردّ احکام او یا جلوگیری از فرمان او نیست» (وَ اللَّهُ یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ).
«و او سریع الحساب است» (وَ هُوَ سَرِیعُ الْحِسابِ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: