There is a [preordained] time for every nation: when their time comes, they shall not defer it by a single hour nor shall they advance it.
And for every nation there is a doom, so when their doom is come they shall not remain behind the least while, nor shall they go before.
And every nation hath its term, and when its term cometh, they cannot put it off an hour nor yet advance (it).
To every people is a term appointed: when their term is reached, not an hour can they cause delay, nor (an hour) can they advance (it in anticipation).
معانی کلمات آیه
«أَجَلٌ»: مدّت. زمان. وقت سررسید. «سَاعَةً»: مراد کمترین وقت ممکن است. «لا یَسْتَأْخِرُونَ»: درنگ نمیکنند. «لا یَسْتَقْدِمُونَ»: پیشی نمیگیرند و جلو نمیافتند.
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ «34»
و براى هر امّتى اجل و سرآمدى است. پس هرگاه اجلشان فرا رسيد، نه مىتوانند لحظهاى تأخير اندازند و نه پيشى گيرند.
نکته ها
بر اساس اين آيه از قرآن، نه تنها افراد، بلكه دولتها، ملّتها، امّتها و تمدّنها نيز سرآمد و أجلى دارند.
أجل چون فرو آيد از پيش و پس
پس و پيش نگذاردت يك نفس
پیام ها
1- به دنيا و عناوين آن مغرور نشويم و از حرامها پرهيز كنيم. إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ ... لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ
2- در هستى، هيچ تحوّلى، تصادفى و خارج از تدبير و نظم دقيق وحساب شدهى
جلد 3 - صفحه 58
الهى نيست. برامّتها نيز قوانينى حاكم است. «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ»
3- فرصت و امكاناتى كه در دست ماست، رفتنى است، پس تا حدّ توان، صحيحترين استفاده را بكنيم. «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ»
4- ستمگران، مهلت الهى را نشانهى لطف او بر خود ندانند. «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ» زيرا زمان آنان هم سرخواهد آمد، چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: «جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً» «1»
5- مجاهدان راه خدا، به خاطر سلطهى طاغوتيان، گرفتار يأس نشوند. تلاش كنند، چون طاغوتها نيز رفتنى هستند. «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ»
6- پيوسته گروههايى به قدرت مىرسند، آزمايش مىشوند و محو مىگردند.
«فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ»
«1». كهف، 59.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (34)
بعد از آن جهت تسليت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در تأخير عذاب كفار مىفرمايد: وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ: و براى هر طايفهاى از اهل هر عصرى، زمانى محدود و معين براى زندگانى ايشان است كه به رسيدن حدّ محدود زمانى، همه اهل آن عصر ميميرند. يا براى هر امتى از مكذبين انبياء، انظار و امهال تا رسيدن وقت مرگ ايشان داده شده، به اتمام آن اجل در دنيا مستحق عذاب استيصال و اهلاك مىشوند. فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ: وقتى كه مدت معينه تمام و بيايد مرگ ايشان، لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ:
متأخر نشود موت آنى و مقدم نشود.
اجل چون فرود آيد از پيش و پس
پس و پيش نگذاردت يك نفس
يعنى به محض رسيدن اجل آنى، تقدم و تأخر در ابقاى ايشان اصلا و ابدا نخواهد شد.
تنبيه: در اجل مقتول متكلمين سه قول دارند:
اول- آنكه مقتول به اجل رسيده مقتول شد، چه اگر مقتول نمىگرديد
جلد 4 صفحه 59
بالفور همان ساعت مىمرد، پس قصاص و ذم قاتل به جهت اقدام است بر ايذاء و آزار زنده به ريختن خون محترم او بلا سبب تحليل و به غير اجازه مالك و خالقش، لذا قصاص و ذم، عايد قاتل مىباشد، چنانچه ضامن است آن كس كه بدون اجازه اقدام كرده بر ذبح گوسفند شخصى كه مخبر صادق خبر به موت او داده بود.
دوم- مقتول به غير اجل خود قتل گرديده، چه اگر حايلى از قتل قاتل واقع مىشد، البته زنده مىماند؛ پس قصاص قاتل به سبب آن است كه حيات محترمه، ممنوعه، و تمتعات و ثواب عبادات او را زايل و فانى ساخته و به نا حق برهم زده.
سوم- حيات و موت هر دو در مقتول محتمل است اگر قتل نشد، و همين قول محقق طوسى رحمه اللّه است در تجريد، پس قصاص قاتل به جهت وجهين مذكورين مىباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (34)
ترجمه
و از براى هر گروهى مدتى است پس چون برسد مدت آنها واپس نمىمانند زمانى و پيشى نميگيرند.
تفسير
از براى هر گروه و فرقه و جماعتى مدت و مهلت و امد معيّنى است كه بايد در آن مدت زندگانى نمايند و پس از اتمام آن مرگ بر آنها وارد يا عذاب نازل ميشود و در سر رسيد موعد زمانى بآنها مهلت داده نمىشود و نمىتوانند موعود را قبلا مطالبه نمايند خلاصه آنكه دير و زود ندارد در وقت مقدر هر جا باشند خواهد رسيد و اگر مراد از اجل مرگ باشد چنانچه ظاهر است اختصاص بجماعت ندارد بلكه از براى هر فردى اجل معيّنى است و شايد تعبير بامت براى بيان حال اهل هر عصرى است باعتبار افراد موجود در
جلد 2 صفحه 423
آنزمان تا متذكّر شوند كه چنانچه اهل اعصار سابقه باقى نماندند آنها هم باقى نخواهند ماند و مراد از ساعت نجومى نيست بلكه پاره از زمان است و عياشى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه خداوند آجال را در شب قدر براى ملك الموت تعيين ميفرمايد و در كافى از آنحضرت روايت نموده است كه سالها و ماهها و روزها و نفسها تعداد ميشود وقتى تمام شد اجل ميرسد و تأخير و تقديمى نميشود حقير عرض ميكنم پس بايد سرعت در خير نمود و از براى موعد مجهول قبلا تهيّه ديد كه آن وقت فرصتى نخواهد بود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا يَستَأخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَستَقدِمُونَ (34)
عقب انداختن و در ابقاء مدت و توهّم ميكنند که ميتوانند وَ لا يَستَقدِمُونَ اشاره باينست که اگر ديگران بخواهند اينها را از بين ببرند تا مدت اينها باقيست در علم الهي قدرت ندارند خلاصه اينكه اينگونه امور از تحت قدرت ممكنات خارج است حتي مسئله ايمان و كفر إِنَّكَ لا تَهدِي مَن أَحبَبتَ وَ لكِنَّ اللّهَ يَهدِي مَن يَشاءُ وَ هُوَ أَعلَمُ بِالمُهتَدِينَ قصص آيه 56، و اينکه موضوع منافات با تكليف ندارد که قاتل بگويد مدت عمر مقتول تمام شده بود يا كفار بگويند اگر خدا ميخواست ما ايمان ميآورديم يا خيام بگويد:
مي خوردن من حق ز ازل ميدانست
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 34)- هر جمعیتی سر انجامی دارد! در این آیه خداوند به یکی از قوانین آفرینش یعنی فنا و نیستی ملتها، اشاره میکند و بحثهای مربوط به زندگی فرزندان آدم در روی زمین و سر انجام و سرنوشت گنهکاران که در آیات قبل گفته شد با این بحث روشنتر میشود نخست میگوید: «برای هر امتی زمان و مدت معینی
ج2، ص43
وجود دارد» (وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ).
«و به هنگامی که این اجل فرا رسد، نه لحظهای تأخیر خواهند کرد و نه لحظهای بر آن پیشی میگیرند» (فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ).
یعنی، ملتهای جهان همانند افراد، دارای مرگ و حیاتند، ملتهایی از صفحه زمین برچیده میشوند، و به جای آنها ملتهای دیگری قرار میگیرند، قانون مرگ و حیات مخصوص افراد انسان نیست، بلکه اقوام و جمعیتها و جامعهها را نیز در بر میگیرد با این تفاوت که مرگ ملتها غالبا بر اثر انحراف از مسیر حق و عدالت و روی آوردن به ظلم و ستم و غرق شدن در دریای شهوات و فرو رفتن در امواج تجمل پرستی و تنپروری میباشد.
هنگامی که ملتهای جهان در چنین مسیرهایی گام بگذارند، و از قوانین مسلم آفرینش منحرف گردند، سرمایههای هستی خود را یکی پس از دیگری از دست خواهند داد و سر انجام سقوط میکنند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: