آیه 28 سوره نوح
<<27 | آیه 28 سوره نوح | 28>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
بار الها، مرا و پدر و مادر من و هر که با ایمان به خانه (یا به کشتی) من داخل شود و همه مردان و زنان با ایمان عالم را ببخش و بیامرز و ستمکاران را جز بر هلاک و عذابشان میفزای.
پروردگارا! مرا و پدر و مادرم را و هر کس که با ایمان به خانه ام درآید و همه مردان و زنان با ایمان را بیامرز، و ستمکاران را جز هلاکت میفزای.
پروردگارا، بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى كه در سرايم درآيد، و بر مردان و زنان با ايمان ببخشاى، و جز بر هلاكت ستمگران ميفزاى.»
اى پروردگار من، مرا و پدر و مادرم را و هر كه را با ايمان به خانه من وارد شود و نيز مردان مؤمن و زنان مؤمن را بيامرز و ستمكاران را جز به هلاكتشان ميفزاى.
پروردگارا! مرا، و پدر و مادرم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند، و جمیع مردان و زنان باایمان را بیامرز؛ و ظالمان را جز هلاکت میفزا!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- تبار: هلاكت، «التبار: الهلاك».[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَباراً «28»
پروردگارا، مرا و پدر و مادرم را و هركس كه با ايمان به خانهام وارد شود و همه مردان و زنان با ايمان را بيامرز و ظالمان را جز هلاكت نيفزا.
نکته ها
چشم انداز دعا بايد گسترده باشد. هم گذشته و حال را شامل شود، هم خود و بستگان و هم تمام مؤمنان تاريخ را.
امام رضا عليه السلام فرمودند: مسجد كوفه، خانه نوح بوده است و مراد از «دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً» كسانى هستند كه وارد مسجد كوفه شوند.
در كربلا، امام حسين عليه السلام، برخى از مخالفان را نمىكشت و مىفرمود: «ان الذى لا اقتله ارى فى صلبه من اهل الايمان» «1» من هر مخالفى را كه در نسل او مؤمنى ببينم نمىكشم.
پیام ها
1- در دعا و نفرين، از كلمه مباركه «ربّ» كمك بگيريم. رَبِّ لا تَذَرْ ... رَبِّ اغْفِرْ لِي
2- انبيا با آن همه تلاش مغرور نمىشدند. پيامبرى كه مىگفت: «إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَ نَهاراً» مىگويد: رَبِّ اغْفِرْ لِي ...
3- در آمرزش خواهى از خداوند، مقدم داشتن خود بر ديگران كارى پسنديده است. اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَ ...
4- بستگان سببى و نسبى، زمانى مشمول عنايت هستند كه وابسته فكرى نيز باشند. «وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً»
5- در دعا، براى مؤمنان رحمت و مغفرت و براى ظالمان، نابودى و هلاكت، طلب كنيد. رَبِّ اغْفِرْ ... لِلْمُؤْمِنِينَ ... وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَباراً و الحمد لله
«1». موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 505.
جلد 10 - صفحه 242
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلاَّ تَباراً «28»
بعد از آن دعا در حق مؤمنان نمود:
رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَ: پروردگارا، بيامرز مرا و مر پدر و مادر مرا كه از صلحا بودند، يا مراد آدم و حوا باشند، وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً: و مر كسى را كه درآمد به خانه و منزل من، يا به كشتى يا به مسجد من در حالتى كه مؤمن بوده باشند در كافى از حضرت صادق عليه السّلام يعنى: ولايت، هر كه داخل شد در ولايت، داخل شود در بيت انبياء. وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ: و بيامرز مردان مؤمن و زنان مؤمنه كه قبل از اين بودند و بعد از اين بيايند تا روز قيامت.
تنبيه: تخصيص دعا، اولا براى كسانى كه متصل به او بودند، بعد از آن تصميم آن براى اهل ايمان، به جهت آنست كه آنها اولى و احق بودند به دعاى او از غير خود. بعضى گفتهاند مراد مؤمنين و مؤمنات امت مرحومهاند. از ابن عباس مروى است كه دعاى حضرت نوح عليه السّلام در باره كفار مستجاب شد، در شأن اهل ايمان نيز به عزت اجابت رسيد. بعد به جهت مبالغه در استيصال اهل كفر، ختم دعا بر ايشان نمود: وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ: و زياد مفرما ستمكاران، يعنى كافران را كه از حدود گذشتند، إِلَّا تَباراً: مگر هلاكت و عقوبت به سبب سوء اختيار و طغيان آنان در سركشى و گمراهى.
جلد 13 - صفحه 338
ج13، ص339
سوره هفتاد و دوم (سورة الجن)
سورة الجن: اين سوره مباركه مكى است.
عدد آيات: بيست و هشت.
عدد كلمات: دويست و هشتاد و پنج.
عدد حروف: هفتصد و پنجاه و نه.
ثواب تلاوت- ثواب الاعمال: هر كه بسيار قرائت كند «قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ» نمىرسد به او چيزى از چشم جن و نه از دميدن آنان و نه از سحر و نه از كيد ايشان، و مىباشد با حضرت پيغمبر و اهل بيت او و گويد خدايا: به غير ايشان نمىخواهم و غير از اين درجه آرزو ندارم (با تذكرات سابقه).
در سوره احقاف ذكر شد: گروهى از جن در بطن نخله به ملازمت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيدند، و استماع قرآن نموده ايمان آوردند، و آنها نه نفر يا هفت نفر: سه تا از حران، و چهار از نصيبين بودند. چون به شرف اسلام مشرف شدند به ميان قوم آمدند، ايشان را بر ايمان ترغيب كردند؛ حق تعالى در اين سوره از آن اخبار فرمايد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً «15» وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً «16» وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً «17» ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها وَ يُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً «18» وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً «19»
لِتَسْلُكُوا مِنْها سُبُلاً فِجاجاً «20» قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَساراً «21» وَ مَكَرُوا مَكْراً كُبَّاراً «22» وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً «23» وَ قَدْ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلاَّ ضَلالاً «24»
مِمَّا خَطِيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً «25» وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً «26» إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً «27» رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلاَّ تَباراً «28»
ترجمه
آيا نمىبينيد چگونه آفريد خدا هفت آسمان را طبقه بر طبقه فوق يكديگر
و قرار داد ماه را در آنها روشنى و قرار داد خورشيد را چراغ
و خدا
جلد 5 صفحه 280
رويانيد شما را از زمين روئيدنى
پس باز ميگرداند شما را در آن و بيرون ميآورد شما را بيرون آوردنى
و خدا قرار داد براى شما زمين را فرشى گسترده
تا راه قرار دهيد از آن راههائى گشاده
گفت نوح پروردگارا همانا آنها نافرمانى كردند مرا و پيروى كردند كسى را كه نيفزود او را مالش و فرزندش مگر زيان
و مكر نمودند مكرى در نهايت بزرگى
و گفتند وا نگذاريد البتّه خدايان خود را و وا نگذاريد البتّه ودّ را و نه سواع را و نه يغوث و يعوق و نسر را
و بتحقيق گمراه كردند بسيارى را و زياد مفرما براى ستمكاران مگر هلاكت را
بسبب گناهانشان غرق شدند پس داخل كرده شدند در آتش پس نيافتند براى خود غير از خدا ياورانى
و گفت نوح پروردگارا مگذار بر زمين از كافران احدى را
همانا تو اگر وا گذارى آنها را گمراه ميكنند بندگان تو را و تولّد ننمايند مگر مرتكب معاصى و بسيار ناسپاس را
پروردگارا بيامرز مرا و پدر و مادرم را و هر كه داخل خانه من شد با ايمان و مردان گرونده و زنان گرونده را و زياد منما براى ستمكاران مگر زيان را.
تفسير
خداوند سبحان در اين آيات استدلال بر عظمت و توحيد خود فرموده باين تقريب كه آيا نمىبينيد و نميدانيد كه خداوند چگونه هفت آسمان با اين عظمت را طبقه بر طبقه بالاى سر شما و بالاى يكديگر بدون ستون و تكيه گاهى خلق فرموده و نگهدارى ميكند و در آسمان اوّل كه مشهود شما است و جزء آسمان- هاى هفت گانه است ماه را كه نورانى و روشن است قرار داده تا از تابش نور و جمال منظر آن بهرهمند شويد و در آسمان چهارم خورشيد را قرار داده كه چراغ جهانيان باشد و با وجود آن از روشن نمودن چراغ بىنياز گردند و از فوائد بيشمار آن بهرهمند شوند و خداوند چنانچه گياه و اشجار را از زمين رويانيد نهال وجود حضرت آدم ابو البشر را هم از خاك زمين آفريد و مردم از او بوجود آمدند و مبدء خلق بنى آدم را هم كه نطفه است از ارزاق مولّده از خاك زمين توليد ميفرمايد پس همه از خاك بيرون شده و بايد در خاك پنهان شوند و روزى معيّن بعلم بارى بتوسط بارانيكه طبع منى در آن موجود است باز مانند نبات از
جلد 5 صفحه 281
زمين بايد روئيده و بيرون آيند براى رسيدگى بحسابشان و كلمه نباتا بجاى انباتا استعمال شده براى نزديك بودن آن بمعناى تشبيه يعنى خلق فرمود شما را از زمين مانند گياه كه ميرويد روئيدنى و خداوند زمين را مانند فرش در زير پاى بندگان گسترانيد تا بگيرند از آن براى خودشان راههاى گشاده وسيع و براى تضمّن سلوك بمعناى اخذ متعدّى بمن شده و پس از بيان اين نعم براى تنبيه بر وجوب اداء شكر آن رجوع بكلام حضرت نوح فرموده ميفرمايد نوح عرضه داشت پروردگارا قوم اطاعت مرا ننمودند و رعب مال و جاه و اولاد و احفاد اغنياء و رؤساء آنها كه ميگفتند اگر نوح مقرّب درگاه خدا بود ثروتمند ميشد آنها را گرفت و متابعت از اشراف نمودند با آنكه از مال و اولاد آنها ابدا بهرهاى به اواسط مردم نميرسيد بلكه از قبل آنها متضرّر هم ميشدند و مكر و حيله بسيار بزرگى كردند كه گفتهاند توطئه بر قتل آنحضرت بود و گفتند خدايان خود را از دست ندهيد خصوصا ودّ و سواع و يغوث و يعوق و نسر را كه اسامى بتهاى معروف عربستان است و بالنّسبه اهمّ از بتهاى ديگرند و بعضى گفتهاند اينها نامهاى مردمان صالحى كه در بين آدم و نوح بودند بوده است و چون آنها از دنيا رفتند جمعى براى تبرّك بآنان مجسّمه آنها را ساخته و نگهدارى كردند و پس از چندى عبادت نمودند آنها را و از آن جماعت منتقل بعرب شده و قمّى ره نقل فرموده كه قبل از حضرت نوح مردمان با ايمانى بودند كه از دنيا رفتند و فوت آنها موجب اندوه سايرين شد پس شيطان آمد و مجسمه آنها را ساخت تا مردم بآنها مأنوس شوند و چون مردم بآنها انس گرفتند و زمستان شد بردند آنها را در اطاقهاشان جاى دادند و چون چندى بر اين گذشت و مردم ديگرى بوجود آمدند باز شيطان نزد آنها آمد و گفت اينها خدايان پدران شمايند كه آنان اينها را عبادت ميكردند پس مردم عبادت كردند آنها را و گمراه شدند از آنها خلق بسيارى پس حضرت نوح نفرين كرد آنها را و خدا هلاكشان فرمود و در علل قريب به اين معنى را از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و نيز قمى ره نقل فرموده كه ودّ بت قبيله كلب و سواع از آن هذيل و يغوث از آن مراد و يعوق از آن همدان و نسر از آن حصين است و
جلد 5 صفحه 282
اينها قبائلى از عربند خلاصه آنكه رؤساء قوم بكمك شيطان مردم بسيارى را گمراه كردند و حضرت نوح از خدا خواست كه به آنها توفيق طاعت ندهد و در ضلالت باقى بدارد تا هلاك شوند چون قمّى ره ضلالا را بهلاكا و تدميرا از امام عليه السّلام ترجمه و تفسير فرموده و براى آنكه كسى تصوّر نكند هلاكت آنها براى سلب توفيق الهى از آنها بوده نه اعمال خودشان ميفرمايد بسبب گناهانشان غرق شدند و پس از آن داخل در آتش قبر و جهنّم شده و خواهند شد چون سلب توفيق هم در اثر اصرارشان بر كفر بوده و بتها نتوانستند با آنها كمكى نمايند و كلمه ما در ممّا خطيئاتهم زائده براى تأكيد است و در خاتمه حضرت نوح عرضه داشت پروردگارا احدى از اين كفّار را در روى زمين باقى مگذار چون اگر باقى بمانند اين جمع قليل از اهل ايمانرا هم گمراه ميكنند و بعد از اين جز فاسق فاجر مصرّ بكفر از اينها بوجود نخواهد آمد و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند نوح از كجا ميدانست كه اولاد آنمردم مؤمن نميشوند فرمود از آنجا كه خدا باو فرمود همانا ايمان نميآورد بتو از قومت مگر كسانيكه تاكنون ايمان آوردهاند و بعد از آن طلب مغفرت فرمود براى خود و پدر و مادرش و كسانيكه داخل در بيت نبوّت شدند بدخول در ولايت امير المؤمنين عليه السّلام چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از دخول در بيت من دخول در ولايت است چون كسيكه داخل در ولايت شود داخل در بيت انبياء شده و بعد دعا فرمود براى عموم اهل ايمان از امم سابقه و لا حقه و نفرين فرمود بر ستمكاران عموما بهلاكت اموالشان چون قمّى ره از امام باقر عليه السّلام تبارا را به خسارا تفسير فرموده كه بمعناى زيان و ضرر است با آنكه در لغت بمعناى هلاكت است و حقير باين نحو جمع نمودم و اللّه اعلم و شرح اين قصه و طوفان نوح در سور سابقه گذشته است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه ايمان بخدا داشته باشد قرائت سوره نوح را ترك نميكند و كسيكه آن سوره را در نماز واجب يا مستحب بخواند خداوند او را در منازل خوبان و بهشت كرامت خود جاى خواهد داد و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 5 صفحه 283
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
رَبِّ اغفِر لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَيتِيَ مُؤمِناً وَ لِلمُؤمِنِينَ وَ المُؤمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظّالِمِينَ إِلاّ تَباراً «28»
پروردگار من بيامرز مرا و پدر و مادر مرا و كساني که داخل خانه من ميشوند با ايمان و مؤمنين و مؤمنات را و زياد نفرما بر ظالمين مگر هلاكت و نابودي را: وَ أُوحِيَ إِلي نُوحٍ چون حضرت نوح بسيار در زحمت و مشقت بود در دعوت آنها نهصد و پنجاه سال و براي اينکه دعوت بسيار باو اذيت ميكردند و بسيار غمنده و اندوهگين بود که اينها ايمان نميآورند خداوند اراده فرمود که نوح را از هم و غم بيرون آورد و ديگر آنها را دعوت نكند و آنها را رها كند هر عملي و فسادي ميخواهند بكنند لذا حضرت پس از سؤال از هلاكت آنها عرض كرد:
رَبِّ اغفِر لِي سؤال: بعقيده شما شيعه انبياء كلا معصوم بودند از اول عمر تا زمان رحلت و كوچكترين معصيتي از آنها سر نزده بلكه خيال معصيت هم در قلوب آنها وارد نشده خلافا لجميع ساير المذاهب از يهود و نصاري و عامه اهل سنت از مسلمين که چه نسبتهاي ناروا بمقام مقدس آنها دادهاند پس چه مناسبت دارد طلب مغفرت با اينكه غفران نيست الا از ذنب!.
جواب اولا: بنده بهر درجه و مقامي نائل شود خود را در جنب الهي مقصر ميداند و جايي که پيغمبر اسلام که افضل کل في الكل است در پيشگاه عظمت پروردگار عرض ميكند:
(ما عرفناك حق معرفتك و ما عبدناك حق عبادتك).
جلد 17 - صفحه 220
و ثانيا: يك ترك اولي از انبياء صادر شود در نظر آنها بسيار بزرگ است و مكرر گفتهايم که توهم نشود ترك اولي فعل مكروهي باشد با عبادات بزرگ هم سازش دارد مثلا جناب عالي در يك موقع ده نوع عبادت ميتوانيد بكنيد بايستيد نماز بگذاريد يا مشغول بذكر شويد آنهم انواع اذكار از تهليل و تحميد و تسبيح و تكبير و ساير اذكار، يا مشغول بتلاوت قرآن آنهم سور مختلفه قرآن، يا اشتغال بمطالعه علوم دينيه، يا اشتغال بتدريس يا منبر يا ارشاد جاهل، يا صله رحم يا عيادت مرضي يا قضاء حوائج مؤمنين و امثال اينها و هر كدام هم ثواب مخصوصي دارد اگر افضل آنها را گذاشت و غير افضل را اختيار كرد ترك اولي كرده است.
و ثالثا: ذنب انبياء نسبتهايي که كفار بآنها ميدادند از جنون و سحر و كذب و افترا و غفران آنها اينکه است که خداي متعال از نظر آنها ببرد يا باين که ايمان آورند و بفهمند که اينکه نسبتها ناروا بوده يا هلاك شوند که ديگر اينکه نسبتها را ندهند مراد ذنب در نظر كفار است.
وَ لِوالِدَيَّ که گفتيم: يكي از شرايط نبوت و وصايت اينکه است که نسب آنها تا آدم ابو البشر پاك تمام مؤمن و صالح يا از انبياء بودند يا اوصياء يا صلحاء، و گفتيم:
نسب پيغمبر اسلام تا آدم پنجاه و يك واسطه است سه هفده که هفده آنها انبياء بودند و هفده اوصياء و هفده صلحاء.
وَ لِمَن دَخَلَ بَيتِيَ مُؤمِناً براي اخراج مثل زن نوح و پسر نوح و امثال اينها از كفار که داخل بيت نوح ميشدند.
وَ لِلمُؤمِنِينَ وَ المُؤمِناتِ جمع محلي بالف و لام افاده عموم دارد شامل از زمان آدم تا آخر دنيا ميشود و همين براي مؤمنين بس است که مثل انبياء و ائمه براي آنها طلب مغفرت كنند که بالقطع و اليقين دعاء آنها مستجاب است بالاخص در حق غير فقط بايد ترسيد که خداي نخواسته معاصي باعث زوال ايمان نشود: (اللهم امتنا مؤمنا صالحا و اجعل عاقبة امرنا يسرا) وَ لا تَزِدِ الظّالِمِينَ إِلّا تَباراً قبلا گفت: وَ لا تَزِدِ الظّالِمِينَ إِلّا ضَلالًا در اينجا ميگويد
جلد 17 - صفحه 221
إِلّا تَباراً و تبار هلاكت است چنانچه ميفرمايد بعد از هلاكت قوم نوح: وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَينَ ذلِكَ كَثِيراً وَ كُلًّا ضَرَبنا لَهُ الأَمثالَ وَ كُلًّا تَبَّرنا تَتبِيراً فرقان آيه 40 و 41، و گذشت معني ظالم هم ظلم بدين هم ظلم بنفس هم ظلم بغير.
هذا آخر سورة نوح و يأتي ان شاء اللّه تعالي بقية السور بحول اللّه و قوته. و الحمد للّه اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا و الصلاة و السلام علي انبيائه و اوليائه و اللعن علي اعدائه و انا العبد الذليل الفقير المذنب السيد عبد الحسين الطيب.
سورة الجن
اما الكلام في فضلها: عن إبن بابويه مسندا عن حنان بن سدير عن الصادق (ع) فرمود:
(من اكثر قراءة قل اوحي لم بصيه في الحياة الدنيا شيء من اعين الجن و لا نفثهم و لا سحرهم و لا كيدهم و کان مع محمّد (ص) فيقول: يا رب لا اريد منه بدلا و لا ابغي عنه حولا)
و نيز از آن حضرت روايت شده فرمود:
(قراءتها تهرب الجان من الموضع و من قرأها و هو قاصد الي سلطان جائر امن منه، و من قرأها و هو مغلول سهل اللّه عليه خروجها و من ادمن في قراءتها و هو في ضيق فتح اللّه له باب الفرج باذن اللّه تعالي)
و از پيغمبر (ص) مروي است فرمود:
(من قرأ هذه السورة کان له من الاجر بعدد کل جني و شيطان صدق بمحمد (ص) و كذب به عتق رقبة و امن من الجن)
و غير ذلک من الاخبار المروية عنهم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 28)- در پایان، نوح برای خودش و کسانی که به او ایمان آورده بودند چنین دعا میکند: «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم، و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند و جمیع مردان و زنان با ایمان را بیامرز و ظالمان را جز هلاکت میفزا» (رب اغفر لی و لوالدی و لمن دخل بیتی مؤمنا و للمؤمنین و المؤمنات و لا تزد الظالمین الا تبارا).
این طلب آمرزش برای این است که نوح میخواهد بگوید گرچه من صدها سال تبلیغ مستمر داشتم، و هرگونه زجر و شکنجه را در این راه تحمل کردم، اما چون ممکن است ترک اولائی در این مدت از من سر زده باشد من از آن هم تقاضای عفو میکنم، و هرگز خود را در پیشگاه مقدست تبرئه نمینمایم.
«پایان سوره نوح»
ج5، ص295
سوره جنّ [72]
اشاره
این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 28 آیه است
محتوای سوره:]
این سوره، چنانکه از نامش پیداست، عمدتا در باره خلق ناپیدائی به نام «جنّ» سخن میگوید، سخن از ایمان آنها به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله، و خضوع در برابر قرآن مجید، و ایمان و اعتقاد آنها به معاد، و وجود گروهی مؤمن و کافر در میان آنان و مسائلی از این قبیل است.
این بخش از سوره نوزده آیه از بیست و هشت آیه سوره را در بر میگیرد، و بسیاری از عقائد خرافی را در زمینه «جنّ» اصلاح میکند و بر آنها خط بطلان میکشد.
در بخش دیگری از این سوره اشارهای به مسأله توحید و معاد آمده است.
و در آخرین بخش این سوره، سخن از مسأله علم غیب است که هیچ کس از آن آگاهی ندارد جز آنچه خداوند اراده کرده است.
فضیلت تلاوت سوره:]
در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است: «هر کس بسیار سوره جنّ را بخواند هرگز در زندگی دنیا چشم زخم جنّ و جادو و سحر و مکر آنها به او نمیرسد، و با محمّد (ص) همراه خواهد بود، و میگوید: پروردگارا! من کسی را به جای او نمیخواهم، و هرگز از او به دیگری متمایل نمیشود».
البته این تلاوت مقدمهای است بر آگاهی از محتوای سوره، و سپس به کار بستن آن.
ج5، ص296
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
شأن نزول:]
در تفسیر آیات 29 تا 32 سوره احقاف شأن نزولهائی آمده بود که با مطالب این سوره کاملا هماهنگ است، و نشان میدهد که هر دو مربوط به یک حادثه است، دو مورد از آنها را بطور فشرده نقل میکنیم.
1- پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از مکّه به سوی بازار «عکاظ» در «طائف» آمد، تا مردم را در آن مرکز اجتماع بزرگ به سوی اسلام دعوت کند، اما کسی به دعوت او پاسخ مثبت نگفت، در بازگشت به محلی رسید که آن را وادی «جنّ» میگفتند شب را در آنجا ماند و تلاوت آیات قرآن میفرمود، گروهی از جن شنیدند و ایمان آوردند، و برای تبلیغ به سوی قوم خود بازگشتند.
2- «ابن عباس» میگوید: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مشغول نماز صبح بود، و در آن تلاوت قرآن میکرد، گروهی از جن در صدد تحقیق از علّت قطع اخبار آسمانها از خود بودند صدای تلاوت قرآن محمد صلّی اللّه علیه و آله را شنیدند.
گفتند: علت قطع اخبار آسمان از ما همین است، به سوی قوم خود بازگشتند و آنها را به سوی اسلام دعوت کردند.
ولی شأن نزول دیگری در اینجا آمده که با آنها متفاوت است و آن این که از «عبد اللّه بن مسعود» پرسیدند: آیا کسی از شما یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در حوادث شب جنّ خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بود؟
گفت: احدی از ما نبود، ما شبی در مکّه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را نیافتیم، و هر چه جستجو کردیم اثری از او ندیدیم، از این ترسیدیم که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را کشته باشند، به جستجوی حضرت در درّههای مکّه رفتیم، ناگهان دیدیم از سوی کوه «حرا» میآید، عرض کردیم کجا بودی ای رسول خدا؟ ما سخت نگران شدیم، و دیشب بدترین شب زندگی ما بود.
فرمود: دعوت کننده جنّ به سراغ من آمد، و من رفتم قرآن برای آنها بخوانم.
ج5، ص297
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص363
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم