آیه 27 سوره زخرف

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 27 زخرف)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ

مشاهده آیه در سوره


<<26 آیه 27 سوره زخرف 28>>
سوره : سوره زخرف (43)
جزء : 25
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و جز آن خدایی که مرا آفریده و البته مرا هدایت خواهد کرد نمی‌پرستم.

مگر کسی که مرا آفریده، که یقیناً او مرا هدایت می کند،

مگر [از] آن كس كه مرا پديد آورد؛ و البته او مرا راهنمايى خواهد كرد.»

مگر آن كه مرا آفريده، كه او راهنماييم خواهد كرد.

مگر آن کسی که مرا آفریده، که او هدایتم خواهد کرد!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

excepting Him who originated me; indeed He will guide me.’

Save Him Who created me, for surely He will guide me.

Save Him Who did create me, for He will surely guide me.

"(I worship) only Him Who made me, and He will certainly guide me."

معانی کلمات آیه

«فَطَرَنِی»: مرا از نیستی به هستی آورده است. «سَیَهْدِینِ»: مرا هدایت خواهد کرد. یاء ضمیر حذف شده است. فعل مضارع با وجود حرف استقبال، در اینجا برای استمرار حال و آینده است. چرا که همین واژه در سوره شعراء، آیه بدون آن آمده است و قصّه یکی است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِي بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ «26»

و (به ياد آور) زمانى كه ابراهيم به پدر (عمويش آزر) و قوم خود گفت: همانا من از آنچه شما مى‌پرستيد بيزارم.

إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ «27»

مگر (پرستش) كسى كه مرا پديد آورد كه البتّه او هدايتم خواهد كرد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِلاَّ الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ «27»

إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي‌: لكن آن خدائى كه ايجاد كرد و بيافريد مرا، فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ‌: پس بدرستى كه زود باشد كه او هدايت فرمايد مرا به توفيق دادن در نصب ادله و حجج.

تنبيه:

مراد از «اب» عم باشد كه در تربيت و شفقت به منزله پدر بود لذا اطلاق پدر شده، و در كلام عرب شايع و قرآن كريم هم به آن شاهد است سوره بقره: «أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قالُوا

جلد 11 - صفحه 465

نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً» «1» اطلاق پدر شده و بر حضرت اسمعيل در طى شماره آباء، و حال آنكه حضرت اسمعيل عموى حضرت يعقوب عليه السلام بوده.

و اجماع اماميه و دلايل نقليه از ائمه هدى عليهم السّلام و براهين عقليه است بر آنكه جميع پدران انبياء تا به عهد آدم عليه السلام مؤمن بوده‌اند و حديث مشهور خاصه و عامه از حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و اله: لا يزال يقلبنى اللّه من اصلاب الطاهرين الى ارحام الطاهرات حتى اخرجنى فى عامكم هذا لم يدنسنى بدنس الجاهلية. فرمود: هميشه مى‌گردانيد مرا خداى تعالى از اصلاب طاهره به ارحام مطهره تا خارج نمود مرا در زمان شما، ملوث ننمود مرا به نجاست كفر جاهليت‌ «2»، و كريمه‌ «وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ‌ «3» كافى است در اين مدعا، زيرا اگر در آباى آن حضرت كافر مى‌بود، هر آينه تمام ايشان متصف به طهارت نمى‌شدند به جهت قول خداى تعالى‌ «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ» «4»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِي بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ «26» إِلاَّ الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ «27» وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «28» بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِينٌ «29» وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ (30)

ترجمه‌

و هنگاميكه گفت ابراهيم بپدرش و قومش همانا من بيزارم از آنچه ميپرستيد

جز آنكه آفريد مرا پس همانا او بزودى هدايت ميكند مرا

و قرار داد آن مقاله خود را قول باقى در ميان فرزندانش شايد آنان بازگشت نمايند

بلكه‌

جلد 4 صفحه 600

برخوردار ساختم اينها و پدرانشان را تا آمد نزدشان حقّ و پيغمبرى بيان كننده‌

و چون آمد نزدشان حق گفتند اين جادو است و همانا ما به آن كافرانيم.

تفسير

خداوند متعال براى ردع كفّار قريش از شرك و توابع آن بتقليد و تبعيّت از دين پدرانشان كه در آيات سابقه ذكر شد به بليغ‌ترين بيان ياد آورى فرموده به پيغمبر خود وقتى را كه حضرت ابراهيم بجدّ مادرى يا عموى خود كه پدر خوانده ميشود و ساير اقوامش فرمود من داراى برائتم يعنى بيزارم از آنچه شما ميپرستيد كه بتها باشند و عبادت شما مرضىّ من نيست ستايش و پرستش نميكنم من مگر خداوندى را كه بدست قدرت خود آفريد مرا و البتّه او مرا هدايت بحقّ نموده و خواهد نمود در دنيا بطريق ارشاد خلق و در آخرت به راه بهشت تا قريش بدانند كه جدّا على و امجد آنها تقليد را كنار گذارد و به حجّت بر قوم خود قيام نمود و علم توحيد را در دنيا برافراشت آنها هم كه خود را تابع ملّت آن حضرت ميدانند بايد موحّد باشند و به پيروى از او بر مدّعاى خود اقامه دليل كنند و اگر بخواهند تقليد هم نمايند بايد از جدّ امجد خودشان كه مقبول تمام ملل عالم است بنمايند نه از پدران خودشان كه بعدا بتوهّمات باطل و وساوس شيطانى بت‌پرست شدند چون خودشان معتقد بودند كه حضرت ابراهيم و حضرت اسمعيل اشرف آباء ايشانند كه مؤسّس و مروّج توحيد در دنيا بودند و بعدا فرموده و قرار داد ابراهيم عليه السّلام برائت از بت و هر معبودى را جز خداى يگانه كلمه باقيه اخلاص كه لا اله الا اللّه است در اعقاب و ذريّات خود براى آنكه توحيد اصل عقائد و مرجع اعمال آنها باشد و ايشان امام و مقتداى خلق تا روز قيامت به استدعاء از خدا و قبول حق بشرط آنكه معصيت از آنها سر نزند يا قرار داد خدا برائت از هر معبودى را جز خود كلمه اخلاص كه باقى باشد در اولاد آن حضرت به اين معنى كه هميشه يك نفر از آن خانواده موحّد باشد و مردم را دعوت بتوحيد و دين حقّ نمايد و بقيّه آن خاندان رجوع باو نمايند و تبعيّت از او كنند و او امام و مقتدا و پيشواى همه باشد و اين حكومت الهيّه اعمّ از نبوّت و امامت در اين خاندان باقى و برقرار بماند تا روز قيامت لذا در روايات متعدده معتبره‌

جلد 4 صفحه 601

كلمه باقيه بامامت در اعقاب امام حسين عليه السّلام تفسير شده تا امام زمان عليه السّلام و قمّى ره لعلّهم يرجعون را برجعت ايشان بدنيا تفسير فرموده است ولى بسيارى از اعقاب حضرت ابراهيم تخلّف از قرار او و خدا نمودند و راه كفر و شرك را پيش گرفتند و خدا تعجيل در عقوبت آنها نفرمود لذا فرموده بلكه بهره‌مند نمودم اين موجودين از نسل آن حضرت و پدرانشان را بمال و عزت و نعمت دنيا تا مغرور به آنها و مغمور در معاصى گشتند و ما براى آنان قرآن را كه حقّ است و پيغمبر خاتم را كه بيان كننده آنست و واضح است حقانيّت او فرستاديم و چون قرآن را ديدند و دانستند كه اتيان بآن از طاقت بشر بيرون است گفتند اين سحر است و ما منكر آن ميباشيم كه از جانب خدا است با آنكه خداوند آن را براى ارشاد و هدايت آنها بخير و صلاح دنيا و آخرتشان فرستاده بود.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِذ قال‌َ إِبراهِيم‌ُ لِأَبِيه‌ِ وَ قَومِه‌ِ إِنَّنِي‌ بَراءٌ مِمّا تَعبُدُون‌َ «26» إِلاَّ الَّذِي‌ فَطَرَنِي‌ فَإِنَّه‌ُ سَيَهدِين‌ِ «27»

و زماني‌ ‌که‌ فرمود ابراهيم‌ ‌براي‌ پدرش‌ آزر و ‌براي‌ قومش‌ محققا ‌من‌ بري‌ و بيزارم‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌شما‌ مي‌پرستيد مگر خداوندي‌ ‌که‌ مرا خلق‌ فرموده‌ ‌پس‌ محققا خداوند ‌باشد‌ ‌که‌ مرا هدايت‌ فرمايد.

وَ إِذ قال‌َ إِبراهِيم‌ُ متعلق‌ بفعل‌ محذوف‌ ‌است‌ ‌يعني‌ اذكر زماني‌ ‌که‌ ‌گفت‌ ابراهيم‌.

لِأَبِيه‌ِ مراد آزر عموي‌ ابراهيم‌ ‌است‌ ‌که‌ اطلاق‌ اب‌ ‌بر‌ ‌او‌ مي‌كند چون‌ ‌در‌ دامن‌ ‌او‌ بزرگ‌ ‌شده‌ ‌که‌ مكررا بيان‌ ‌شده‌ ‌با‌ دليل‌ و برهان‌.

وَ قَومِه‌ِ ممكن‌ ‌است‌ مرجع‌ ضمير ابراهيم‌ ‌باشد‌ ‌يعني‌ قوم‌ ابراهيم‌ ‌ يا ‌ مرجع‌ ابيه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ قوم‌ آزر باشند و ‌اينکه‌ اظهر ‌است‌.

إِنَّنِي‌ ‌با‌ سه‌ تأكيد.

بَراءٌ ‌يعني‌ بري‌ و بيزارم‌ مِمّا تَعبُدُون‌َ ‌که‌ بعضي‌ عبده شمس‌ و قمر و كواكب‌ بودند بعضي‌ عبده اصنام‌ بعضي‌ عبده‌ ملائكه‌ و شياطين‌ ‌از‌ كليه اينها بيزارم‌.

إِلَّا الَّذِي‌ فَطَرَنِي‌ بعضي‌ گفتند استثناء منقطع‌ ‌است‌ لكن‌ ظاهرا متصل‌ ‌است‌ چون‌ مشركين‌ عبادت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌هم‌ معتقد بودند لذا مشرك‌ نام‌ نهاده‌ شدند ‌پس‌ معني‌ اينكه‌ ‌در‌ ميان‌ معبودان‌ ‌شما‌ ‌من‌ فقط عبادت‌ مي‌كنم‌ ‌آن‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ مرا ‌از‌ كتم‌ عدم‌ بوجود آورده‌ و تطوراتي‌ ‌را‌ سير داده‌ ‌از‌ نطفه‌ و علقه‌ و مضغه‌ ‌تا‌ بدنيا آورده‌ و نشو و نما فرموده‌ ‌تا‌ بحد رشد رسانيده‌.

فَإِنَّه‌ُ سَيَهدِين‌ِ. سؤال‌: ابراهيم‌ ‌که‌ هدايت‌ ‌شده‌ ‌بود‌ بلكه‌ ‌از‌ اول‌ عمر معصوم‌ ‌بود‌ بخصوص‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ موقع‌ ‌که‌ دعوت‌ مي‌كند ‌که‌ مقام‌ رسالت‌ ‌را‌ بلكه‌ اولو العزمي‌ ‌را‌ دارا ‌بود‌ چرا نفرمود «هديني‌» و ‌گفت‌ «سهيدين‌» جواب‌: ‌هم‌ ايجاد ميفرمايد و ‌هم‌ ابقاء ‌که‌ ‌آن‌ ‌به‌ ‌آن‌ اضافه‌ مي‌فرمايد ممكن‌ همين‌ نحوي‌ ‌که‌ ‌در‌

جلد 16 - صفحه 22

وجود محتاج‌ ‌به‌ موجد ‌است‌ ‌در‌ بقاء ‌هم‌ محتاج‌ ‌به‌ مبقي‌ ‌است‌ ‌يعني‌ خداوند مرا ‌از‌ خطرات‌ شرك‌ نگاهداري‌ مي‌كند ابراهيم‌ و ‌لو‌ معصوم‌ ‌بود‌ لكن‌ عاصم‌ ‌او‌ ‌خدا‌ ‌است‌ بعلاوه‌ ممكن‌ ‌است‌ مراد عالم‌ آخرت‌ و سعادت‌ و بهشت‌ ‌باشد‌ چون‌ مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌ بنده‌ و ‌لو‌ ‌در‌ اعلي‌ درجه بندگي‌ ‌باشد‌ مثل‌ وجود مقدس‌ پيغمبر اسلام‌ هيچ‌ گونه‌ استحقاقي‌ ندارد و فقط ايمان‌ و تقوي‌ و اعمال‌ صالحه‌ قابليت‌ مي‌آورد ‌براي‌ تفضل‌ و ‌هر‌ ‌که‌ بهشت‌ رود بتفضل‌ ‌است‌ نه‌ استحقاق‌ بعكس‌ ‌هر‌ ‌که‌ جهنم‌ رود ‌از‌ روي‌ استحقاق‌ ‌است‌ زائد ‌بر‌ ‌او‌ عذاب‌ نمي‌كند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 27)- و از آنجا که بسیاری از بت‌پرستان خدا را نیز پرستش می‌کردند ابراهیم بلافاصله او را استثناء کرده، می‌گوید: «مگر آن خدایی که مرا آفریده که او هدایتم خواهد کرد» (إِلَّا الَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ).

او در این عبارت کوتاه هم استدلالی برای انحصار عبودیت به پروردگار ذکر می‌کند زیرا معبود کسی است که خالق و مدبر است، و همه قبول داشتند که خالق خداست و هم اشاره به مسأله هدایت تکوینی و تشریعی خداست که قانون لطف آن را ایجاب می‌کند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع