آیه 26 سوره فجر
<<25 | آیه 26 سوره فجر | 27>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و به مانند به بند هلاک کشیدن او هیچ کس به بند نکشد.
و هیچ کس چون به بند کشیدن او به بند نکشد.
و هيچ كس چون دربندكشيدن او، دربند نكشد.
و همانند زنجير او به زنجير نكشد.
و هیچ کس همچون او کسی را به بند نمیکشد!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- وثاق: وثوق، ثقة: اعتماد كردن «وثق به وثوقا و ثقة» يعنى به او اعتماد كرد. وثاق (بكسر اول و فتح آن): چيزى است كه با آن مىبندند مانند زنجير و ريسمان. مصدر نيز آيد به معنى بستن.ايثاق نيز به معنى بستن است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَلَّا إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا «21» وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا «22» وَ جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى «23» يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي «24» فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ «25» وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26»
«21» چنان نيست، (كه مىپنداريد، بلكه) آنگاه كه زمين به شدّت درهم كوبيده شود. «22» و (فرمان) پروردگارت با فرشتگان صف در صف فرارسد. «23» در آن روز دوزخ را حاضر كنند، در آن روز انسان متذكّر شود ولى اين تذكّر چه سودى برايش دارد؟ «24» (در آن روز انسان) مىگويد: اى كاش براى زندگى (امروز) چيزى از پيش فرستاده بودم. «25» پس در آن روز هيچكس به مانند عذاب او عذاب نكند. «26» و هيچكس چون به بند كشيدن او، در بند نكشد.
جلد 10 - صفحه 478
نکته ها
«دك» به معناى كوبيدن و هموار كردن است و دكّه و دكّان جايى است كه براى عرضه اجناس، زمين آن هموار و مهيا مىشود.
امام رضا عليه السلام فرمود: مراد از «جاءَ رَبُّكَ»، آمدن فرمان پروردگار است (نه آمدن خود پروردگار). «1» چنانكه در آيه 33 سوره نحل مىفرمايد: «يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ»، فرمان پروردگارت مىآيد.
مراد از «وَ جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ»، پردهبردارى از روى آن باشد. «2» چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَنْ يَرى» «3»
هنگامى كه آيه «وَ جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» نازل شد، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درهم فرو رفت، به گونهاى كه هيچكس جرأت سخن گفتن با آن حضرت را نداشت. «4»
پیام ها
1- خداوند، انسان را از علاقه شديد به مال و تصاحب حق ديگران باز مىدارد.
تُحِبُّونَ الْمالَ- كَلَّا ...
2- داروى حرص و حب مال، ياد قيامت است. تَأْكُلُونَ التُّراثَ ... تُحِبُّونَ الْمالَ ... كَلَّا إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ
3- قيامت، روز حاكميت مطلق فرمان الهى است. «جاءَ رَبُّكَ»
4- از رعايت نظم و سلسله مراتب، نمايش قدرت فرشتگان در قيامت به چشم مىخورد. «الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا»
5- تذكّر و پشيمانى در قيامت سودى ندارد. «وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى»
6- قيامت، روز هوشيارى و يادآورى است. «يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ»
7- جهنم، در قيامت ظاهر مىشود. جِيءَ ... بِجَهَنَّمَ
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تفسير الميزان.
«3». نازعات، 36.
«4». بحار، ج 105، ص 103.
جلد 10 - صفحه 479
8- قيامت روز حسرت است. «يا لَيْتَنِي»
9- آرزو كارساز نيست، تلاش لازم است. «يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ»
10- زندگى واقعى و ابدى، زندگى قيامت است. «لِحَياتِي»
11- خداى رحيم، در جاى خود شديد است. «لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ»
12- ممكن است براى كيفرهاى خداوند در دنيا مشابهى باشد، امّا در آخرت عذاب الهى مشابه ندارد. «فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ»
13- در قيامت، امكان فرار از عذاب نيست. لا يُعَذِّبُ ... لا يُوثِقُ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26»
«1» تفسير قمى (چ نجف) ج 2 ص 421.
جلد 14 - صفحه 206
وَ لا يُوثِقُ: و بند و قيد نكند به سلاسل و اغلال وَثاقَهُ أَحَدٌ: مانند قيد كردن خدا، هيچ يك از مردمان. مراد آن است كه در روز قيامت متولّى عذاب خدا و قيد نمودن كسى غير از او سبحانه نباشد. زيرا همه امر و حكم با خدا باشد فقط. يا عذاب نكند هيچ كس در دنيا مثل عذاب خدا در آخرت و قيد و بند نكند مثل قيد كردن خدا در قيامت. زيرا عذاب و قيد سبحانى در نهايت شدّت و غلظت باشد. حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در كلمات خود فرمايد: و امّا اهل المعصية فخذلهم فى النّار و اوثق منهم الاقدام و غلّ منهم الأيدى إلى الأعناق و البس اجسادهم سرابيل القطران و قطّعت لهم منها مقطّعات من النّارهم فى عذاب قد اشتدّ حرّه ...: و امّا اهل معصيت، پس مخذول و خوار شوند در آتش، و قيد و بند كنند پاهاى آنها را، و غل نمايند دستهاى ايشان را به گردنهاى ايشان، و بپوشانند بدنهاى آنها را لباس قطران، و قطعه قطعه شود [براى] ابدان آنها از آن لباس پارههاى آتش، ايشان در عذابى باشند به تحقيق شديد و زياد گردد سوزش آن. «1» بعد الطاف خود را نسبت به مؤمن تذكّر فرمايد در وقت موت او، يا در روز قيامت، يا در وقت دخول بهشت، خطاب نمايد به زبان ملك يا ايجاد كلامى:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الْفَجْرِ «1» وَ لَيالٍ عَشْرٍ «2» وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ «4»
هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ «5» أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9»
وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14»
فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ «15» وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ «16» كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ «17» وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ «18» وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا «19»
وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا «20» كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا «21» وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا «22» وَ جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى «23» يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي «24»
فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ «25» وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26» يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29»
وَ ادْخُلِي جَنَّتِي (30)
ترجمه
سوگند بطلوع صبح
و شبهاى ده گانه
و جفت و طاق
و شب وقتى كه بسر آيد
آيا در اين سوگند كفايت است براى صاحب عقل
آيا نديدى چگونه رفتار كرد پروردگار تو با قوم عاد
كه آن قبيله ارم داراى عمارتهاى بلندند
آن چنان عمارتهائى كه ساخته نشده مانند آنها در بلدها
و قوم ثمود آنانكه ميبريدند سنگهاى سخت را در وادى القرى
و قوم فرعون صاحب ميخها
آنان كه سركشى نمودند در بلدها
پس زياد كردند در آنها فساد را
پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را
همانا پروردگار تو هر آينه در كمين گاه است
پس امّا آدميزاد وقتى كه بيازمايد او را پروردگارش پس گرامى دارد او را و نعمت دهد باو پس ميگويد پروردگار من گرامى داشته مرا
و امّا وقتى كه بيازمايد او را پس تنگ نمايد بر او روزى را پس ميگويد پروردگار من اهانت نموده است مرا
نه چنين
جلد 5 صفحه 384
است بلكه گرامى نميداريد يتيم را
و ترغيب نميكنيد بر طعام دادن بفقير
و ميخوريد ميراث را خوردنى بتمامى
و دوست ميداريد مال را دوست داشتن بسيارى
نه چنين است وقتى كه شكسته و خرد شود زمين شكسته و خرد شدنى پى در پى
و بيايد امر پروردگار تو و فرشتگان صف در صف
و آورده شود در آن روز جهنّم آن روز متذكّر شود آدمى و كجا است براى او فائده تذكّر
ميگويد اى كاش من پيش ميفرستادم براى زندگانى خود
پس در آن روز عذاب نكند مانند عذاب او احدى
و بند ننمايد مانند بند نمودن او احدى
اى نفس مطمئنّ بحق
باز گرد بپروردگار خود با آنكه بپسندى و پسنديده باشى
پس داخل شو در بندگان من
و داخل شو در بهشت من.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بطلوع صبح صادق و ليالى عشر اوّل ذى حجّة الحرام كه متمّم ميقات حضرت موسى عليه السّلام بود و در سوره اعراف ذيل آيه شريفه و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و أتممناها بعشر فتمّ ميقات ربّه اربعين ليله گذشت چنانچه مستظهر از لفظ و نقل قمّى ره است و نيز قسم ياد فرموده بتمام موجودات دنيا كه جفت و طاقند يا دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر چنانچه قمى ره نقل فرموده و اين دو نماز جزء نماز شب است و آداب آن در محلّ خود ذكر شده و در بعضى از روايات شفع بروز ترويه و وتر بروز عرفه و در بعضى شفع بامام حسن و امام حسين و وتر بامير المؤمنين عليهم السلام تفسير شده و قسم ياد فرموده بشب وقتى كه بسر آيد كه وقت تهجّد و عبادت است چنانچه در جاى ديگر فرموده قسم بشب وقتى كه پشت كند و قمى ره آنرا بليله مزدلفه كه شب عيد اضحى است و مردم در آن شب بايد از عرفات بمشعر الحرام بيايند و صبح از آنجا بمنى بروند تفسير فرموده و مكرّر ذكر شده كه تفاسير او منقول از امام عليه السّلام است و بعدا ميفرمايد آيا در اين قسم ياد نمودن قسم كافى و موجب اطمينانى يافت ميشود براى شخص عاقل منصف كه باور كند از جانب خداوند عذاب و انتقامى براى كفّار در پيش هست و براى وضوح جواب سؤال و ظهور جواب قسم از آيات آتيه در كلام ذكر نشده و براى گوشزد كفّار مكّه پيغمبر خود را مخاطب
جلد 5 صفحه 385
ساخته ميفرمايد آيا بديده بصيرت و ضمير منير خود نديده و ندانستى كه چگونه معامله فرمود پروردگار تو با قوم عاد براى مخالفت با او امر هود پيغمبر كه آنها بقبيله ارم هم خوانده ميشدند چون عاد پسر عوص بن ارم بن سام بن نوح بوده يا براى آنكه شدّاد بن عاد كه پادشاه مقتدرى بود و جهانگيرى كرد چون وصف بهشت را شنيد در يكى از صحراهاى عدن باغ بزرگى مانند آن داراى عمارات رفيعه و قصور عاليه مزيّن بانواع تزيينات بنا نمود و آنرا ارم نام نهاد و چون تمام شد با كسان خود بجانب آن باغ كوچ كرد و آنها چون بيك منزلى آن رسيدند همگى بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن باغ از انظار مخفى گشت و آن قبيله بنام آن باغ معروف شدند چنانچه مفسّرين نقل نمودهاند و بنابر اين ارم عطف بيان است براى عاد و غير منصرف بتعريف و تأنيث مجازى است و اينكه خداوند ارم را صاحب عماد خوانده گفتهاند يا براى آنستكه قدهاى آن مردم بلند بوده مانند ستون مرتفع يا براى آنكه عمارات آن باغ بلند و رفيع بوده و عماد باين معانى استعمال ميشود و بنابر اين ذات العماد صفت منسوب اليه است كه ارم باشد يا صفت منسوبين كه قبيله عادند و مانند آن قبيله در قوّت و قطر و قامت خداوند مردمى نيافريده بود يا مانند آن باغ و عمارات عمارتى در هيچ بلدى ساخته نشده بود و نيز نديده و ندانستى كه خداوند با قوم ثمود كه مخالفت با صالح پيغمبر خودشان نمودند چه سلوكى فرمود آن قوم و قبيلهاى كه سنگهاى كوه را قطع نمودند بتراشيدن و نقب زدن و منزل ساختن در وادى القرى كه گفتهاند دره واقع ميان دو كوه است نزديك بمدينه از طرف شام و نيز چه معاملهاى فرمود با فرعون كه مردم را بچهار ميخ ميكشيد و معذّب مينمود و ميكشت و به ذو الاوتاد ملقّب شد چنانچه در سوره ص بيان شد اين اقوام كسانى بودند كه با خدا ياغى و در بلاد طاغى شدند و فتنه و فساد بسيارى در آن ديار برپا كردند پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را يعنى پى در پى آنان را بعذابهاى گوناگون معذب فرمود و كيفيّت عذابهاى اين اقوام در سور سابقه مكرّر ذكر شده است و اينكه از عذاب تعبير بتازيانه شده ظاهرا براى آنست كه آن آلت تعذيب است چنانچه در فارسى هم ميگويند
جلد 5 صفحه 386
چون خدا صدا ندارد يعنى مستحق را بدون قيل و قال بسزاى خود ميرساند و معذب مينمايد همانا پروردگار تو در مقام مراقبت و مترصّد گرفتن و بانتقام رساندن گناهكاران است و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنست كه خداوند قادر است اهل معصيت را بمجازات خودشان برساند و تمام كارهاى خداوند بر طبق حكمت است ولى مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند يا خير ميگويد خداوند مرا گرامى داشته و مغرور ميشود و وقتى بخواهد كسى را بيازمايد پس امر معاش را بر او سخت و تنگ ميفرمايد تا معلوم شود كه صبر بر فقر دارد يا خير ميگويد خدا مرا خوار و ذليل نموده با آنكه هر دو اشتباه نمودهاند و هر دو براى امتحان بوده و گاه ميشود كه آن براى مزيد استحقاق عذاب و اين براى مزيد اجر و ثواب است نه چنين است كه مردم تصوّر نمودهاند مال و جاه دنيوى نزد خداوند قدر و قيمتى ندارد كه آنرا باولياء خود دهد و از اعداء خود بگيرد ولى شما مردم از ترس آنكه مبادا چيزى از مال شما كاسته شود احسان و اكرامى نسبت بأطفال يتيم نمينمائيد و دستور نميدهيد بخانواده خود كه طعامى بفقير دهند يا ترغيب و تحريص نمينمائيد كسى يا يكديگر را بر اطعام فقرا چون لا تحضّون و لا تحاضّون هر دو قرائت شده و مالى را كه بدون زحمت ارث بشما رسيده و مركّب از حلال و حرام است بدون آنكه سهم زنان و كودكان را از آن مفروز نمائيد يا حقوق الهيّه را كه مورّث شما نپرداخته بپردازيد جمعا تناول مينمائيد و باكى نداريد چون لمّ بمعناى جمع است و گفتهاند كفّار مكّه بزنها و اطفال ارث نميدادند و همه را جمعا ميخوردند خلاصه آنكه محبّت بسيار و حرص و ولع خارج از انتظار بجمع مال داريد نبايد چنين بود بلكه بهتر آنستكه اگر مال مخلوط بحرام هم نباشد بحاضرين از اقارب غير وراث احسانى بشود وقتى كه زمين شكسته و خرد شود خرد شدنى پى در پى براى بهم خوردن از زلزله تا مانند غبار نرم و پراكنده گردد يا كوه و تپه و بنائى در آن باقى نماند و صاف و هموار شود و بيايد امر پروردگار تو چنانچه در توحيد و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده يعنى ظاهر شود آيات قدرت و آثار قهر الهى مانند پادشاهى كه با لشگر خود بيايد و
جلد 5 صفحه 387
آثار قدرت و هيبت و سياست او ظاهر گردد و معرفت بمقام او حاصل شود و ملائكه آسمانها بيايند و بر حسب مقام و منزلت خودشان صف در صف مرتّب بر محشر احاطه نمايند و جهنّم نيز ظاهر و آشكار گردد چنانچه در جاى ديگر فرموده و برّزت الجحيم لمن يرى يعنى ظاهر گردد جهنّم براى هر بيننده و مستفاد از روايات متعدّده معتبره آنست كه جهنّم را در روز قيامت ملائكه بسيارى با زمامهاى زيادى از جاى خود ميكشانند و ميآورند و در صحراى محشر حاضر مينمايند و شعله مهيبى از آن برخاسته ميشود و بر محشر احاطه مينمايد و فرياد مردم حتّى انبياء برب نفسى بلند ميشود و پيغمبر ما رب امّتى ميفرمايد و بعدا صراط بر آن وضع ميشود و مردم بحسب مراتب و اعمالشان بسهولت و صعوبت از آن عبور مينمايند و بسيارى در جهنّم مىافتند و كسانيكه نجات پيدا ميكنند حمد و شكر خدا را بجا ميآورند در آن روز متذكّر ميشود آدمى كه چه قدر كار بدى كرده كه در دنيا فكر آخرت نبوده ولى كجا است فائده تذكّر در آن روز كه بحال او نفعى ندارد ميگويد كاش براى زندگى امروزم قبلا تهيّهاى نموده بودم يا در زمان حياتم در دنيا اعمال صالحهاى بجا آورده بودم كه امروز بدردم ميخورد پس در آنروز خداوند كافر معاند مانند مشركين مكّه را عذابى كند كه كسى چنين عذابى نكرده باشد كسى را و بند و زنجير نمايد بقسمى كه كسى اين گونه بند و زنجير ننموده باشد كسى را و يعذّب و يوثق بصيغه مجهول نيز قرائت شده و بنابر اين معنى سهلتر است و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده يعنى عذاب كرده و بند كرده نميشود مانند او كسى ولى نسبت بمؤمنى كه مطمئن بحق و مواعيد انبياء و اوليا شده و بر طبق دستورات ايشان عمل نموده خطاب مستطاب از جانب رب الارباب در دم مرگ يا روز قيامت صادر شود كه اى نفس و جان و قلب مطمئن بحق و حقيقت رجوع كن بمبدء اصلى خود كه عالم اعلى است و برحمت پروردگارت و اصل شو در حاليكه خشنودى تو از او بثواب و خشنود است او از تو بأعمال پس داخل شو در زمره بندگان خوب خدا كه قابليّت اضافه باو را پيدا كردند و داخل شو در بهشت عنبر سرشت كه اوصاف آنرا خداوند بيان فرموده است در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون ملك الموت براى قبض
جلد 5 صفحه 388
روح بنده مؤمن حاضر شود باو گويد مشوّش مباش من از پدر مهربان با تو مهربانتر و نيكوكارترم چشمت را باز كن به بين او باز ميكند و چهارده معصوم را در بالين خود ميبيند و ايشان باو معرّفى ميشوند كه رفقاى تو ميباشند پس منادى از جانب حق روح او را ميخواند و ميگويد اى نفس مطمئنّه بمحمّد و اهل بيت او رجوع نما بپروردگارت با آنكه خوشنودى بولايت و خشنود شدهاى بثواب پس داخل شو در زمره محمّد و آل او و داخل شو در بهشت من پس چيزى نزد او محبوبتر از بيرون آمدن روحش و ملحق شدن بآن ذوات مقدّسه نخواهد بود و قمّى ره نيز قريب باين معنى را نقل نموده است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سوره فجر را در نمازهاى واجب و مستحب خودتان بخوانيد آن سوره امام حسين عليه السّلام است كسيكه آنرا بخواند با آن حضرت محشور و در بهشت همدرجه خواهد بود و الحمد للّه تعالى شأنه.
جلد 5 صفحه 389
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَيَومَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ «25» وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26»
اينکه دو آيه را مفسرين سه نحو تفسير كردند:
نحوه اولي: اينكه احدي هر چه عذاب كند و حبس كند. بپايه عذاب الهي و حبس او نميرسد چنانچه ميفرمايد: إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ ابراهيم آيه 7، و ميفرمايد:
إِنَّ بَطشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ بروج آيه 12. و غير اينها از آيات ميفرمايد: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الجَحِيمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِي سِلسِلَةٍ ذَرعُها سَبعُونَ ذِراعاً فَاسلُكُوهُ الحاقة آيه 30.
نحوه ثانية: اينكه عذاب هر كسي را بخود او ميكنيم بديگري عذاب نميكنيم:
كُلُّ نَفسٍ بِما كَسَبَت رَهِينَةٌ هر كسي گرفتار عمل خويش است.
نحوه ثالثة: اينكه عذابي که باو ميكنيم باحدي نميكنيم که از تمام اهل عذاب عذاب او شديدتر است و اينکه معني اقرب بذهن است بلكه از اخبار هم استفاده ميشود چنانچه از شرف الدين نجفي قال:
(روي عمر بن اذينة عن معروف بن خربوذ قال:
قال لي ابو جعفر (ع): يا بن خربوذ أ تدري ما تأويل هذه الايه: فيومئذ لا يعذب عذابه أحد و لا يوثق وثاقه أحد!- قلت: لا قال: هو الثاني».
اقول: ممكن است از آيات شريفه قرآن هم اينکه معني را استفاده كرد زيرا ميفرمايد: إِنَّ المُنافِقِينَ فِي الدَّركِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَن تَجِدَ لَهُم نَصِيراً نساء آيه
جلد 18 - صفحه 113
135. و اشد المنافقين او است که يكي از اصحاب تابوت است چهارده نفر هفت از سابقين مثل قابيل و پي كننده ناقه صالح و شداد و نمرود و فرعون و هامان و قارون و هفت از لاحقين و در ميانه اينکه چهارده نفر او از همه سختتر است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 26)- «و (نیز در آن روز) هیچ کس همچون او کسی را به بند نمیکشد»! (و لا یوثق وثاقه احد).
نه بند و زنجیر او مانندی دارد، و نه مجازات و عذابش، چرا چنین نباشد در حالی که آنها نیز در این دنیا بندگان مظلوم خدا را تا آنجا که قدرت داشتند در بند کشیدند، و سختترین شکنجهها را به آنها دادند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص219
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم